وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاتمی» ثبت شده است

سیدمحمد خاتمی

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۱۳ ق.ظ

«سیدمحمد خاتمی» کسی که دو دوره متوالی با رای خیره‌کننده و بی‌نظیر شهروندان ایرانی ریس‌جمهور بوده و در طول دو دوره ریاست‌جمهوری علیرغم داشتن مشی اصلاح‌طلبی به‌دلیل حسن ادب و رفتار، کمترین چالش را با نمایندگان دو دوره مجلس(دوره پنجم و دوره هفتم) که اکثرا از جناح اصول‌گرا بودند داشت، ممنوع‌الخروج شد. خیلی ساده و راحت.

البته این‌که ریس‌جمهور، نخست‌وزیر یا ریس دولت فعال یا فعلی یک کشور و یا ریس‌جمهور سابق و اسبق کشوری ممنوع‌الخروج شود، چیز جدید و بی‌سابقه‌ای نیست. «امیرعباس هویدا» نخست‌وزیر اسبق ایران ۳۱ سال پیش فرصت خروج پیدا نکرد، و الا اگر زنده می‌ماند و قصد مسافرت به کشوری دیگر می‌نمود نمی‌توانست، چون «ممنوع‌الخروج» بود.
 دکتر «شاپور بختیار» آخرین نخست‌ویر ایران قبل از انقلاب ممنوع‌الخروج بود ولی فرصت یافت که علیرغم این محدودیت فرار کند. اگر یادتان باشد آن‌روزها روزنامه‌های مخالف مرحوم مهندس «مهدی بازرگان» ایشان را مسول فرار «بختیار» معرفی نموده و با طنزی تلخ و به ایهام نوشتند: «بختیار از مرز بازرگان فرار کرد.»
بعد از انقلاب، دکتر «ابوالحسن بنی‌صدر» اولین ریس‌جمهور اسلامی ایران هم سرنوشتی شبیه آخرین نخست‌وزیر و ریس دولت قبل از انقلاب پیدا کرد.

در دیگر کشورهای جهان هم اگر نگاه کوتاهی بیاندازیم، موارد متعدد از این دست محدودیت‌ها بر علیه دولت‌مردان قابل دست‌یابی خواهد بود.

اما همه این موارد اشاره شده و نشده با آن‌چه امروز در مورد ریس‌جمهور سابق ایران اتفاق افتاد متفاوت است.
اغلب ریس‌جمهور، نخست‌وزیر و یا رییس دولت‌های ممنوع‌الخروج شده و دچار محدودیت سیاسی و قضایی شده، در کشورهایی دچار این محدویت‌ها شده‌اند که نظام سیاسی اجتماعی آن کشور دچار یک تحول اساسی به‌واسطه یک انقلاب یا «کودتا» شده است که به‌طور مستقیم یا غیر‌مستقیم رفتار سوء و اشتباه همان ریس، نارضایتی عمومی را در پی داشته و اصرار بر آن رفتار و اشتباهات و بی‌توجهی به اعتراضات و نارضایتی‌ها انقلاب و کودتا را به‌دنبال داشته است، یا فساد اخلاقی یا مالی باعث برکناری و ایجاد محدویت شده‌است.

هیچ‌کدام از دلایل فوق در مورد آقای «خاتمی» صدق نمی‌کند. رفتار ایشان طی دو دوره فوق رضایت عمومی و شدید اغلب شهروندان ایرانی و همچنین تحسین و تشویق جهانی را در پی داشته است. شاید بتوان ادعا کرد که در این مورد وضعیت آقای خاتمی در مقایسه با تمام ریس‌جمهوران سابق کشور بعد از انقلاب بی‌نظیر است. رای خیره‌کننده ایشان در دوره دوم گواه کوچکی بر این ادعاست. ضمنا پس از پایان ریاست‌جمهوری، هیچ‌گونه گزارشی مبنی بر تخلف مالی و سوء‌استفاده از قدرت توسط ایشان از طرف قوه قضاییه مشاهده نشد.

اما با این‌همه امروز صبح از سفر ایشان به کشور «ژاپن» به دنبال دعوت آن کشور برای شرکت در اجلاس سالانه «شورای تعامل در زمینه خلع‌سلاح هسته‌ای»، جلوگیری شد.

این خبر و اتفاق پیش از آن‌که برای من ناراحت کننده باشد، خوشحال‌کننده بود. دوستان نزدیک شدت اراده نویسنده به ایشان را جدای از علائق سیاسی و اجتماعی می‌دانند و من کمترین هراسی از بروز این علاقه ندارم. اما هم‌چنان‌که قبلا به تلویح اشاره کرده‌ام و اکنون بار دیگر و این‌بار به تصریح اعلام می‌کنم؛ آقای «خاتمی» «مهدی کروبی» و «موسوی» و دیگر رهبرانی که این‌روزها به‌عنوان رهبران جنبش سبز یا در زندان دوره محکومیت خود را طی می‌کنند، یا به‌تازگی از زندان رها شده‌اند و یا در انتظار احضار و زندانی‌شدن روز را به شب می‌رسانند، و یا آنان‌که در چنین دسته‌ای طبقه‌بندی می‌شوند و اکنون خارج از کشور به‌سر می‌برند، با وجود چنین محدودیت‌ها بهتر و بیشتر از گذشته متوجه رفتار سوء آن‌هنگام که در راس هرم قدرت بودند و یا بعدا خواهند بود می‌شوند.
 اشتباه نکنید بنده به هیچ عنوان اتهام بدون پشتوانه و سندی را متوجه هیچ‌کس خصوصا افراد فوق یادشده نمی‌کنم. اما از نظر من بعضی از سکوت‌ها و تاییدهای بدون توجیه و از سر محافظه‌کاری آقایان، در دوره های گذشته، سوء‌استفاده از فرصت خدمتی محسوب می‌شود، که شهروندان برای دفاع از حقوق خود به آن‌ها با رای مستقیم تفویض کرده‌اند. و کارنامه آقایان از این نوع محافظه‌کاری‌ها و سکوت‌ها و کوتاه‌آمدن‌ها سرشار است.

و اما از طرف دیگر، شایعه ممنوع‌الخروج بودن آقای خاتمی کم‌تر از یک‌ماه پیش در رسانه‌های وابسته به دولت انعکاس وسیعی یافت. دفتر آقای خاتمی و جریان محدود و اندک اطلاع‌رسانی جنبش سبز شایعه فوق را تکذیب کرد. اما آقای «خاتمی» قصد مسافرت داشتند و شایعه را پیش‌زمینه اقدام تشخیص دادند و در یک اقدام بسیار کریه و زشت، دفاع از اصل متحجرانه «ولایت‌فقیه» را به‌عنوان فرار به جلو و راه چاره در دستور کار قرار دادند.
 این اقدام البته بلافاصله واکنش سریع جنبش سبز را به‌دنبال داشت. اما خوش‌بختانه آخرین تیرهای ترکش آقای خاتمی و دوستان ایشان برای دفاع از تحجر ورشکسته قرون وسطایی و پی‌بردن به اشتباه سی ساله‌شان نیز پرتاب شد و دیدند که به هدف نخورد و نتیجه‌ای را در برنداشت.

حالا ایشان مانده است و حکومتی که براساس یک کودتای حساب‌شده با استفاده از محو آزادی، محدویت آگاهی و اطلاعات مردم و دروغ‌گویی و عوام‌فریبی و پس از این‌ها، قبضه‌کردن تمام ارکان قدرت در کشور و نهایتا سرقت آشکار آرا مردم بر سر کار است و با سرمایه‌های اساسی و ارزش‌مند این کشور همان می‌کند و بلکه بسیار بدتر که رژیم سلطنتی «پهلوی» می‌کرد.
 
و دور نخواهد بود که با دست این ملت و نمایندگان واقعی‌شان ریس‌جمهور ناحق و دروغ‌گو «ممنوع‌الخروج » باشد.

آیا زمان آن فرا نرسیده است که آقای «خاتمی» سرنوشت خود را از سرنوشت سیاه دولت‌مردان امروز و پشتیبانان اصل البته مترقی؟؟؟«ولایت فقیه» جدا نماید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۱۳
علی مصلحی

هاشمی‌ رفسنجانی

سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۰۹ ق.ظ

پس از تحمل سی سال صبر سبز، به گمانم ۱۰ماه زمان زیادی برای تحول در رفتار یک شخص و آن‌هم شخصیت تاثیر‌گذاری مثل آقای «هاشمی رفسنجانی» است. اما اظهارات اخیر ایشان نشان داد که نه‌تنها تحولی به سمت شفافیت در وی صورت نگرفته، بلکه سخنان و رفتار ایشان رازآلودتر شده. این نوشته بر اساس سخنان اخیر ایشان و سکوت خانوادهاش شجاعت اظهار یافته است. امیدوارم منصفانه مورد قضاوت قرار بگیرد.

«هاشمی رفسنجانی» بیش از آن‌که به‌نفع جنبش سبز باشد، به زیان جنبش است. این حقیقتی است روشن مثل آفتاب، و تمام تلاش بعضی از طیف‌های وابسته به جنبش سبز که از دور دستی بر آتش دارند، برای تطهیر چهره «هاشمی» و انتساب او به جنبش سبز تلاشی بی‌هوده است.
 البته شاید اگر ریاست‌جمهور اسبق ایران، برای حفظ خانواده خودش که در راس همه اولویت‌هاست، مجبور نمی‌شد سکوت روزهای اول، پس از انتخابات را بشکند و باز مجبور باشد چون همیشه برای رهایی متهمین خانواده از حضور در دادگاه و حبسی که احتمال آن بسیار زیاد بود، سیاست «نعل و میخ» را پیشه نماید، شاید تلاش این دوستان برای چسباندن او به جنبش آسان‌تر می‌شد.
 اما با شکستن سکوت و ایراد سخنانی که یکی در میان متناقض هم‌دیگر بود (به استثنای آخرین خطبه نماز جمعه ایراد شده) دیگر هیچ نیرویی قادر نیست «هاشمی» را به جنبش منتسب نماید.
 
با این وصف چنان‌چه حالا او بخواهد فقط یک‌بار در عمر رودربایستی و محافظه‌کاری را کنار بگذارد و هم‌چنان «خامنه‌ای» که رسما اعلام نمود؛ نظری به «هاشمی» ندارد؛ رسما اعلام کند: نظری به «خامنه‌ای» ندارد، «جنبش سبز» دیگر جایگاه، علاقه و فرصتی برای پذیرش «هاشمی» ندارد.

تمام اعضای خانواده «هاشمی» بلااستثنا خود را در جبهه مقابل انحصارطلبی، و افراطی‌گری اصول‌گرایان معرفی می‌کنند و باتوجه به موضع‌گیری‌های صریح و شفاف، افکار عمومی نیز آن‌ها را در طیف مربوط به جنبش سبز طبقه‌بندی می‌نماید. و در نقطه مقابل جناح موسوم به اصول‌گرا از صدر تا ذیل چشم دیدن هیچ‌یک از اعضای خانواده «هاشمی» را به دلیل همین رفتارها نداشته و پیوسته خواستار اعلام برائت صریح او از رفتار فرزندان و اعضای خانواده‌اش بوده‌اند.

از طرف دیگر خواسته اعلام‌نشده و نانوشته و درعین حال مشهود جناح اصلاح‌طلب و خصوصا «جنبش سبز» اعلام برائت شفاف «هاشمی» از اصول‌گرایان و در راس آن‌ها رهبری نظام، و اعلام هم‌راهی و هم‌زبانی صریح با خط‌مشی اعضای خانواده که طبیعتا خط‌مشی «جنبش سبز» است می‌باشد.
 اما ریاست «مجمع تشخیص مصلحت نظام» مصلحت را در آن دیده است که، با اعضای خانواده تقسیم سهم سیاسی داشته باشند. وقتی صحبت «اصلاحات» در میان باشد، سیاست موردنظر و احترام او سیاست اتخاذ‌شده خانواده است، و وقتی بحث «اصول‌گرایی»مطرح است، همه باید گوش به فرمان «رهبری نظام» باشند.

این سیاست یک بام و چند هوایی البته مورد موافقت خانواده هم هست، چه این‌که آن‌چه باعث‌شده امروز خانواده ریس‌جمهور اسبق به اصلاح‌طلبی روی بیاورد نه به دلیل قبول شعارها و استراتژی جنبش سبز، بلکه به آن دلیل است که دیگر این خانواده زیر بیرق «اصول‌گرایی» جای‌گاه مورد قبولی ندارند و از بد حادثه این‌جا به پناه آمده‌اند.

آقای «هاشمی» و خانواده در یک قمار سیاسی یار مشترک هم‌دیگرند و در مواقع لزوم با کارت یک‌دیگر بازی می‌کنند. هیچ دقت نموده‌اید، در تمام سی سال گذشته هیچ‌گاه اعضای درجه اول به علاوه حلقه اطرافیان «هاشمی» کوچک‌ترین انتقادی را نه‌تنها نسبت به ایشان نداشته‌اند، بلکه هیچ‌گونه انتقاد برحقی از طرف دیگران از ایشان را هم برنمی‌تافتند؟ امروز هم نه‌تنها حاضر نیستند بعضی از اظهارنظرهای محیرالعقول پدر، در تایید «رهبری» و خسارت‌های ناشی از آن را سرزنش کنند، بلکه از پاسخ‌گویی به سئوالاتی که در این موارد توسط خبرنگاران و رسانه‌ها مطرح می‌شود هم رندانه شانه خالی می‌کنند.
این یک پیام مشخص بیشتر ندارد: اگر همین حالا آقای «هاشمی» از اعضای خانواده بخواهد رسما برای تایید و دست‌بوسی رهبری حاضر شوند، آن‌که زودتر از بقیه حاضر می‌شود سرکار خانم «فائزه هاشمی» است که این‌روزها بیشتر از بقیه سبز است.
 ساده‌انگاری خواهد بود در مورد آقای «حسن لاهوتی» و «مجید توکلی» که سرنوشتی متفاوت دارند قضاوت یک‌سانی داشته باشیم و تصور کنیم که خانم «هاشمی» قضاوت یک‌سانی دارد.

اتفاقات سیاه امروز ایران، معلول اشتباهات دولت‌مردان سی سال گذشته «موسوی» ،«خاتمی» و «هاشمی» است.
شکی نیست که در این میان سهم آقای «هاشمی» از بقیه بسیار بیشتر است. از طرفی بزرگ‌ترین حربه‌ای که اکثریت خاموش و عوامی را با آقای «احمدی‌نژاد» هم‌راه نموده و امروز به فرمان و خواست او پاک‌ترین فرزندان این کشور را به خاک و خون می‌کشند، اتهاماتی است که در طول سی سال گذشته بیش از تمام دولت‌مردان و مسئولین کشور، متوجه آقای «هاشمی» بوده و باز کم‌ترین علاقه برای پاسخ‌گویی به این شبهات را باید در رفتار رازآلود همین آقای «هاشمی» جست‌وجو کرد.
«احمدی‌نژاد» از همین فضای تهمت‌آلوده بیشترین ماهی مقصود را صید کرده است.

«میرحسین موسوی» که در بین دولت‌مردان پیش‌گفته کم‌ترین تهمت و اشتباه متوجه او می‌باشد، و بیش‌ترین خسارت‌ها را از ۲۲خرداد به این‌طرف تحمل نموده، در بیانیه‌های رسمی خود رسما از گذشته اشتباه خود نام برده و به خطاهای آن اعتراف نموده‌است.

در این میان اما خانواده و حلقه افراد محدود اطراف آقای «هاشمی» حواس‌ِشان جمع است مبادا گردی بر دامن مبارک ریاست «مجلس خبرگان رهبری» بنشیند.

در همین رابطه: سودای هاشمی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۰۹
علی مصلحی

افتضاح قوا

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۴۷ ق.ظ

پس از حماسه درخشان و غرورآفرین دوم خرداد ۷۶، بررسی‌های موثق نشان از آمار آراء بیش از واجدین شرایط استان کردستان می‌داد که آن‌روزها آقای «محمدرضا رحیمی» را در سمت استانداری خود داشت.
این پدیده نادر حکایت از تقلب و دست‌کاری آشکار در آرا و امانت مردم می‌داد.

علیرغم رای بی‌نظیر و غیرقابل پیش‌بینی آقای «خاتمی» و پیروزی اصلاح‌طلبان، دوهفته‌نامه «عصرما» ارگان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» در گزارش مبسوطی خواستار پی‌گیری موضوع و آشکار شدن عواقب مسئله شد، اما نه‌تنها هیچ اراده‌ای در قوه قضاییه برای پی‌گیری موضوع و طرح شکایت و تنبیه نام‌برده توسط مدعی‌العموم وجود نداشت، بلکه ریاست وقت قوه‌قضاییه با بی‌شرمی آشکار، استاندار متخلف و برکنارشده را مورد تفقد و تشویق قرار داده، در پست بالاتر و حساس‌تری در قوه‌قضایه به‌کار گمارد.

 صدای اعتراض رسانه‌های مسقل و متمایل به اصلاحات، به این انتصاب مضحک به‌طور کلی ناشنیده تلقی و برای همیشه بدون پاسخ ماند.
اگرچه شاید آن‌روزها شرایط برای پاسخ به آن اعتراضات مهیا نبوده و معترضین آن‌روز، امروز تاوان اعتراض و پاسخ سئوال‌شان را در اوین دریافت می‌نمایند.

اما چه کسی باور می‌کرد که متقلب آن‌روز، دوازده سال بعد؛ پس از اما و اگرهای فراوان، بر سر ثروت‌ بادآورده و پرونده‌های مفتوح مالی متعدد، به‌علاوه مدرک تحصیلی مشکوک به جعل، بر کرسی معاون اولی ریس‌جمهور تکیه بزند و تمام نمایندگان به‌اصطلاح اصول‌گرا و مدافع ارزش‌ها هی درباره پرونده‌های او طرح شبهه و اشکال نمایند و آب هم از آب تکان نخورد و به قولی گوش اگر گوش آقای «احمدی‌نژاد» است و ناله اگر ناله نمایندگان مجلس هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی، آن‌که البته بر صندلی معاون اولی تکیه می‌زند کسی نیست جز آقای «محمدرضا رحیمی».

کمترین شکی جود ندارد که آقای «احمدی‌نژاد» هنگام انتصاب و انتخاب آقایان «رحیمی» و «مشایی» و مرحوم «کردان» و عزل و نصب‌های فراوان از این دست، هم به سوابق سوء حضرات واقف است و هم به نارضایتی شدید افکار و وجدان عمومی جامعه خصوصا علما و نمایندگان مجلس و واکنش‌های شدید آن‌ها را هم پیش از اقدام به عزل و نصب رصد می‌نماید.
 اما با این‌حال با خیال راحت کار خود را انجام می‌دهد و به هیچ واکنشی هم توجه ندارد، مگر آن‌که واکنش یک بازی پنهانی مضحک برای فریب مردم و طبقه ارج‌مند علما و حوزه باشد. ( نامه رهبری نظام برای برکناری مشایی از سمت معاون اولی پس از اعتراض شدید قم و نمایندگان)

اما آن‌چه که جای تاسف و تاثر شدید دارد، اعتراض پی‌درپی و دنباله‌دار و صد البته بدون کمترین فایده جمعی از نمایندگان اصول‌گرای مجلس به این رفتارها و تکرار بیش از پیش آن توسط ریس‌جمهور از یک‌طرف و حمایت شدید همان نمایندگان از مجموعه این دولت از طرف دیگر است.

صدور بیانیه‌های متعدد تشکر و دفاع از بیانات حکیمانه مقام رهبری در دفاع از آقای «احمدی‌نژاد»، نوشتن نامه با امضای بیش از دویست و هفتاد هشتاد نفر از نمایندگان مجلس در حمایت از برنامه‌های حکیمانه «ضرغامvt» ــ‌که چیزی غیر از دستاوردهای دولتین نهم و دهم را نمایش نمی‌دهد‌‌ــ و ... را می‌توان مشتی نمونه خروار معرفی کرد.

پنج سال گذشته به جرات می‌توان ادعا نمود، سرمایه و انرژی‌های بسیار ارزش‌مندی از این کشور و ملت و نظام صرف این دور باطل مسخره شده و آب هم از آب تکان نخورده است.

به دنبال اعلام خبر دست‌داشتن بعضی از دولت‌مردان عالی‌رتبه در یک افتضاح مالی شدید در کشور، بعضی از گمانه‌زنی‌های موثق «محمدرضا رحیمی» معاون اول ریس‌جمهور را به‌عنوان یکی از اعضای ارشد این باند معرفی می‌نماید.
چند روز دیگر این گمانه‌زنی‌ها توسط مراجع و منابع رسمی صورت آشکارتری به خود خواهد گرفت. اما همان‌گونه که بیش از یک دهه پیش در ریاست آقای «محمد یزدی» بر قوه‌قضاییه اراده‌ای برای پی‌گیری تخلف آشکار ایشان وجود نداشت، و در دوران ریاست آقای «شاهرودی» بر قوه‌قضاییه این بی‌ارادگی شدت یافت، دوره معاصر نیز به قولی «دعوا بر سر لحاف ملا» خواهد بود و موضوع از اعتراض شدید نمایندگان اصول‌گراتر مجلس فراتر نخواهد رفت و آن‌چه البته به جایی خواهد رسید فریاد حق‌طلبی جنبش سبز ایران است که سر باز ایستادن ندارد و به موقع اصول‌گرایی به معنای واقعی کلمه را به کرسی‌نشینان بهارستان یاد خواهد داد.
ایدون باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۴۷
علی مصلحی

یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان

شنبه, ۷ آذر ۱۳۸۸، ۰۲:۳۱ ب.ظ

شکی نیست که آمریکا، انگلیس، فرانسه و مجموعه غرب در کنار روسیه، سال‌های متمادی به‌عنوان قدرت‌های بزرگ استعماری جهان، چشم طمع به ایران و ثروت و سرمایه‌های اقتصادی ما داشته، و بهره‌برداری رایگان از موقعیت‌های ژئوپلتیک ایران، کشوری که بیشترین مرز آبی با آب‌های آزاد خلیج فارس و دریای عمان را دارد و سالیان سال در مسیر بزرگ‌ترین شاهراه تجارت بین شرق و غرب (جاده ابریشم) قرار داشته، همواره مورد توجه قدرت‌های استعماری بوده است و طی دویست سال گذشته نیز در نتیجه بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی پادشاهان خائن قاجار و پهلوی چنگ‌اندازی به منافع و منابع عظیم ایران، بار‌ها و بار‌ها اتفاق افتاده است،
 اما مقابله با چنین تهدید‌ها و خیانت‌ها به هیچ روی بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور خارجی و گروگان‌گرفتن اتباع و گارگزاران سفارت آن کشور و ماجراجویی‌های شتاب‌زده در سطح بین‌المللی نیست.
 گو این‌که نتایج معکوس این شتاب‌زدگی ناشی از خامی جوانی و بی‌تدبیری‌های ابتدایی انقلاب که لازمه هر کشور انقلاب‌زده است، انزوای کامل و تنهایی شدید ایران را برای سال‌های سال به‌همراه داشته و از طرفی بیشترین و بهترین بهانه‌ها برای قدرت‌های استعمارگر برای بلوکه‌نمودن دارایی‌ها، عدم تعهد به مفاد قراردادهای منعقده فی‌مابین آن‌ها و ایران و تصویب طرح‌ها و لوایح تحریمی بر علیه ایران را به همراه داشته است.
 حتی ضعف شدید تدبیر در سال‌های آغازین انقلاب باعث شد تا اشتباه روشن دولت «مصر» در پناه دادن به شاه مخلوع ایران که می‌توانست بهترین بهانه را برای تنبیه کشور مذکور به همراه داشته باشد، به نتیجه عکس منجر شد و کشور مذکور پیش‌دستی نموده، دارایی‌های ایران را در آن کشور بلوکه نمود و داوطلبانه روابط خود با ایران را به حالت تعلیق درآورد. این وضعیت یک کشور جهان‌سومی مسلمان است. درباره بلوک بزرگ قدرت، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

بیست سال پس از این اتفاقات در دوم خرداد ۷۶ ناگهان ورق به شکل غیرمنتظره‌ای برگشت و پس از آن، دوره جدیدی از احترام و پذیرش در سطح جهان برای ایران رقم خورد. «سید محمد خاتمی» پیام‌آور ارجمند این احترام به «سازمان ملل متحد» رفت و در شرایطی که دنیا برای اولین‌بار بستر جدیدی از احترام و خاتمه انزوای گذشته را برای ایران فراهم می‌نمود، به دنیا پیام داد که من از «ایران سرفراز» آمده‌ام.
 ریس‌جمهور ایران به جامعه جهانی پیشنهاد «گفت‌وگوی تمدن» داد و پس از آن برای اولین‌بار در تاریخ کشور پس از انقلاب ریس‌جمهور ایران به یک کشور اروپایی سفر کرد و بلافاصله دیگر کشورهای اروپایی برای میزبانی از ریس‌جمهور بزرگ ایران و ایدئولوگ «گفت‌وگوی تمدن‌ها» بر یک‌دیگر سبقت گرفتند. بررسی پرونده روشن دولت اصلاحات در حوصله این مقال نیست. این زمان بگذار تا وقت دگر.

اما مجموعه «نودولتان» دولت نهم و برکشیدگان دولت دهم به علاوه منتخبان «شورای نگهبان» و مردم در مجلسین هفتم و هشتم را عقیده بر اینست که دوران سیادت و سرفرازی و سربلندی‌‌ همان دوران دویست سال گذشته و دوران‌های اول انقلاب است که از نظر آن‌ها دوران طلایی دیپلماسی ایران بوده است.
 بنابراین طی چهار و پنج سال گذشته با شتاب وصف‌ناپذیری مسیر حرکت خود را به‌سمت آن‌زمان و شرایط آن تغییر داده و در حرکتند.

به همین دلیل هم‌واره معتقد بوده و هستند که: تحریم‌های وضع‌شده توسط «آمریکا» و قطعنامه‌های تحریمی صادر شده توسط «سازمان ملل متحد» نه تنها کوچک‌ترین خسارتی را متوجه ایران نکرده، بلکه به ضرر شدید کشورهای وضع‌کننده و اجرا‌کننده مصوبات قطعنامه‌ها منجر شده است.

این ادعا‌های واهی که طی چهار پنج سال گذشته بار‌ها و بار‌ها برای فریب ملت ایران، مورد استناد مقامات عالی‌رتبه ایران در حوزه‌های سیاسی و به تبع آن اقتصادی قرار گرفته، به‌‌ همان اندازه خالی و عاری از واقیعیت است که انکار آفتاب در روز روشن.

وقتی دست‌ِکم هشتاد درصد کشور‌ها و در راس آن‌ها کشورهای پیش‌رفته و معتبر در سطح جهان داوطلبانه و یا به دلیل حفاظت از منافع خود در سطح روابط دیپلماتیک، در تحریم بر علیه ایران مشارکت می‌نمایند، برای قبول این فرضیه که این تحریم‌ها نتیجه عکس دارد باید این فرضیه که اکثر دولت‌مردان این کشور‌ها «دیوانه» هستندکه بانظر خود، دست خود، وبا آزادی‌عمل کامل و در ‌‌نهایت استقلال بر علیه خود قطعنامه تحریم تهیه و تنظیم نموده و به‌هنگام رای‌گیری نیز به آن رای مثبت داده و در عمل نیز خود را موظف به ایفای تعهداتی که ضرر و زیان خودشان را تضمین می‌کنند، را نیز پذیرفت.
 و با فرض پذیرش چنین فرضیه‌ای باید تصور کرد که عموم شهروندان و مردم این کشور‌ها که علی‌القاعده بیش از دو سوم جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند نیز باید جمعیتی بی‌سواد و بربر باشند که در مقابل این تحقیر آشکار و اشتباه فاحش دولت‌مردانشان تن به سکوت ذلت‌بار می‌دهند.

حال آن‌که در عرصه جهانی و در عرصه عمل آن‌چه در رفتار رهبران ایران اتفاق افتاده و می‌افتد و آن‌چه در رفتار جامعه جهانی مشاهده شده و می‌شود، خلاف فرضیه‌های تعریف‌شده فوق را می‌توان به روشنی دریافت.

آمارهای رسمی ارائه‌شده توسط مراکز معتبر آمارگیری ایران ـــ که به دلیل تجاهل شهروندان و قلب واقعیات موجود درصد خطای آن بسیار بالاست ـــ و همچنین آمارهای اعلام شده توسط مراکز معتبر و دقیق جهانی حکایت از آن دارد که تحریم‌ها بیشترین تاثیر منفی را بر پیکره اقتصاد بیمار و درمانده ایران وارد نموده است، و این آثار اقتصادی بار مستقیم خود را بر سایر شئون زندگی شهروندان مظلوم و بی‌چاره این کشور نیز بار نموده است.
از این گذشته برای درک و لمس واقعیات نابسامانی‌های موجود ناشی از تحریم‌ها و بحران‌های خودساخته «نودولتان معاصر» نیازی به بصیرت خاص نظری و یا تخصص آکادمیک در حوزه اقتصاد و جامعه‌شناسی نیست. این روز‌ها لاغرشدن بیش از پیش و هر روز سبد هزینه خانوارهای ایرانی آن‌قدر آشکار و عیان است که حتی ننه جون مهدی (نازل‌ترین سطح درک و سواد جامعه) هم نیازی به بیان آن احساس نمی‌کند.

در چنین شرایطی نتایج انارجل‌خوانی، ماجراجویی و شتاب‌زدگی به علاوه بی‌تجربگی در حساس‌ترین عرصه‌های تصمیم‌سازی در عرصه جهانی یک‌بار دیگر به بار نشست و «شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای» را وادار به صدور یک قطنامه اعتراضی دیگر بر علیه ایران نمود.
مفاد بسیار شدید‌تر این قطعنامه از قطنامه اولی «شورای حکام» که پیش‌زمینه و بسترساز صدور قطعنامه‌های سه‌گانه تحریم بر علیه ایران در سطح «سازمان ملل متحد» شده بود، خبر از موج جدید تحریم‌ها بر علیه ایران را می‌دهد.
 این در حالی است که تمام تلاش‌های کور و چشم‌پوشیدن‌ها از منافع ملی (سهم ایران در دریای خزر، تاخیر در شروع به‌کار نیروگاه بوشهر و ... به نفع روسیه و وادادگی‌های آشکار در مقابل افزون‌خواهی‌های مکرر حکومت کمونیستی چین) برای به‌دست‌آوردن حداقل سوپاپ‌های اطمینان برای جلوگیری از صدور قطعنامه‌های جدید بر علیه ایران نیز نه‌تنها کمترین سود را نداشته بلکه در صدور قطعنامه جدید «شورای حکام» روسیه و چین جزء کشورهایی بودند که بر علیه ایران رای مثبت دادند.

از امروز بنگاه دروغ‌سازی و قلب واقعیات آقای «ضرغامی» دست به کار شده، پخش سرودهای پیروزی را در دستور کار قرار می‌دهد تا این پیروزی؟ /؟؟ به‌کام ملت ایران شیرین‌تر بنشیند. از طرفی خوراک امامان جمعه و جماعات سراسر کشور نیز تا چندی فراهم شده است.
یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان.
کاین همه ناز از غلام و ترک استر می‌کنند

مرتبط:

تحریم؛ پیشرفت علم یا سرطان فساد؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۸۸ ، ۱۴:۳۱
علی مصلحی

دوران جدید

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۸۸، ۰۴:۱۱ ق.ظ

پس از رای خیره‌کننده «سید محمد خاتمی» در دوم خرداد ۷۶ رییس جمهور در اولین نطق انتخاباتی خود با توجه به حضور چشم‌گیر، عاشقانه و بی‌نظیر مردم در پای صندوق‌های رای فرمود: «دوره جدیدی در تاریخ ایران آغاز شده است».

به لحاظ شرایط سیاست خارجی در آن زمان کشور ایران در بد‌ترین شرایط سیاسی خود قرار داشت.
به دلیل بعضی تنش‌ها و سیاست‌های شتاب‌زده دولت‌مردان قبلی، اکثر کشورهای عضو اتحادیه اروپا سفرای خود را از ایران فراخوانده بودند و عملا روابط ایران با اکثر این کشور‌ها به حالت نیمه‌تعطیل در آمده بود.
 تنها چنین وضیعیت خطیری برای انزوای سیاسی ایران در سطح جهانی کفایت می‌کرد.

به لحاظ شرایط اقتصادی با توجه به کاهش شدید قیمت جهانی نفت و بعض تحریم‌ها در سطح بین‌المللی از یک‌طرف، و از طرف دیگر آثار مخرب برجای‌مانده از جنگ و سیاست‌های غلط بازسازی و ... اقتصاد کشور با میزان قابل‌توجه بدهی خارجی و بدهی داخلی به سیستم بانکی و بعضی از موسسات مالی داخلی روبه‌رو بود.

در حوزه فرهنگی اکثر نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران جامعه در حالت انزوا و سکوت به سر می‌بردند.

 از طرف دیگر نیز نسل جوانان از جنگ برگشته معترض نیز کم‌کم احساس نیاز به اعلام حضور در عرصه فرهنگ می‌نمودند، اما متاسفانه این حضور در عرصه فرهنگ همراه با اسلحه زمان جنگ بود.

چهار سال پس از این زمان و پس از آن نطق انتخاباتی، برای اولین‌بار پس از انقلاب، رییس‌جمهور کشورمان به یک کشور اروپایی دعوت شد، و به دنبال این دعوت اکثر کشورهایی اروپایی در دعوت از رییس‌جمهور ایران بر یک‌دیگر پیشی گرفتند.
 پیشنهاد سازنده و ابتکاری «گفتگوی تمدن‌ها»ی این رییس‌جمهور مورد تایید و قبول اکثر قابل توجهی از کشورهای جهان قرار گرفت.
 پس از پرداخت اکثر وام‌ها و بدهی‌های معوقه خارجی و داخلی، دولت هفتم موفق شد برای اولین‌بار مبلغ ۱۶ میلیارد دلار در صندوق ذخیره ارزی پول ذخیره نماید.
 تعداد قابل‌توجهی از اهالی بزرگ فرهنگ و هنر از سکوت و انزوا خارج و به عرصه خلاقیت و حضور در بین مردم برگشتند، و خلاصه نتیجه درخشان این «دوران جدید» اعلام رضایت مردم در دور دوم انتخاب آقای «خاتمی» بود که برای اولین‌بار یک رییس‌جمهور در ایران بعد از انقلاب رای مرحله دومش بیشتر از مرحله اول بود.

****
آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» در اولین گفت‌وگوی تلوزیونی خود پس از اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری گفت: «دوران جدیدی در تاریخ ملت ایران آغاز شده است»‌‌ همان جمله‌ای که «محمد خاتمی» در ابتدای دور اول ریاست‌جمهوریش گفت با این تفاوت که در حال حاضر هنوز دوران انزوای کامل سیاسی ایران در سطح جهانی شروع نشده، اما رفتار سیاسی مجموعه بزرگان در راس هرم مدیریتی کشور و از آن‌جمله رییس‌جمهور، چنین اتفاقی را زود‌تر از موعد نوید می‌دهد، و ظاهرا از نظر حضرات تمام تلاش‌های دولت هفتم و هشتم برای «تنش‌زدایی» در حوزه روابط خارجی اشتباه بوده و این تلاش‌ها باید برعکس شود.

 با چنین پیش‌فرض، و شتابی که در رفتار دیپلماتیک برگزیده دهم و مجموعه همراهان او مشاهده می‌شود، می‌توان به سادگی حدس زد که این «دوران جدید دز تاریخ ملت ایران» واجد چه مولفه و مشخصاتی خواهد بود.

اما آن‌چه قبل از عملیاتی‌شدن این حدسیات در حوزه روابط دیپلماتیک خارجی، می‌توان در حوزه‌های «سیاست، فرهنگ، اقتصاد و ...» داخلی حدس زد، شاید دردآور‌تر باشد.
 آقای رییس اعلام نموده است که: «بنده در انتخاب همکارانم باید منافع ملت را در نظر بگیرم و اولین چیزی که مردم می‌خواهند این است که همکاران من پاک و متعهد، ساده‌زیست و مردمی بوده و همراه مردم قدم بردارند» با این شرایط وجود همکارانی مثل: آقایان «هاشمی‌ثمره، محصولی، علی‌آبادی، و سعیدلو» با توجه به وضعیت مالیشان محلی از اعراب نخواهد داشت، و در صورت حضورشان مثل همیشه، شعارهای آقای ریس برای مردم رنگی نخواهد داشت. اما این‌بار با همیشه فرق می‌کند: خون جنبش بیداری اجتماعی هنوز روی زمین خیابان‌های کشور تازه است، از ثروت بادآورده حاصل از فروش نفت با قیمت افسانه‌ای خبری نیست، این در حالی است که در ایام منتهی به انتخابات دولت مبلغ قابل‌توجهی پول و کالا در بین ملت حریص و عوام ایران توزیع نموده و خود دولت نیز به آن‌ها وعده تکرار این حقوق و سهام را داده است، به دنبال انزوای سیاسی انزوای اقتصادی نیز به شکل شدیدتری در دستور کار کشورهای عضو اتحادیه اروپایی و به تبع آن سایر کشورهای جهان قرار خواهد گرفت. از طرفی آقای ریس نمی‌تواند موج عظیم سهم‌خواهان از این پیروزی را که هریک در بوجود آمدنش چه با سازوکارهای قانونی، چه خلاف قانون، نادیده بگیرد.
 به راستی «دوران جدیدی» در تاریخ ملت ایران آغاز شده است و از هم‌اکنون «نتایج سحر» آن هویداست. خدا به داد «صبح دولتش» برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۸۸ ، ۰۴:۱۱
علی مصلحی

کتیبه

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۸۸، ۰۳:۳۷ ب.ظ

کتیبه «عنایتی» را در ویژه‌نامه فرهنگیان حامی «میرحسین» خواندم. «فریاد» رسای «اخوان ثالث» پس از سال‌ها از کتیبه به گوش رسید. با خود قراری گذاشتم که به قول استادم «عنایتی» لالمونی را پس بدهم.
جالب است در کاشان ما به سکوت می‌گویند «لالمونی» و برای ادای آن از مصدر «گرفتن» استفاده می‌کنند. پس بی‌دلیل نخواهد بود که من وقتی می‌خواهم مشیی غیر از سکوت پیش بگیرم بگویم: لالمونی گرفته پس می‌دهم.

در اولین ملاقات دوستان ما با اعضای شورای مرکزی ستاد اصلاح‌طلبان حامی «میرحسین موسوی» در کاشان تمام تلاش ما برای جور کردن حداقل ۲۰نفر به ناکامی انجامید و دوستم آقای «وحید محمد‌زاده» در توجیه نیامدن دوستان گفت: دوره آقای خاتمی موجی ناخودآگاه ما را برای ستاد‌ها هدایت می‌کرد، اما امروز در نبود این موج هر کس برای نیامدن خودآگاه دنبال بهانه می‌گردد. اما برای همه ما غیرقابل‌باور بود که این موج بسیار زود‌تر از دوره آقای خاتمی فراهم شود تا همه ما شاهد باشیم هنگام افتتاح ستاد مرکزی اصلاح‌طلبان حامی «میرحسین موسوی» در کاشان از لحظات ابتدایی شروع مراسم جا برای نشستن و از چند لحظه بعد جا برای ایستادن نبود.
 این در حالی بود که عده زیادی ا ز طرفداران برای شنیدن سخنان «میرحسین» که مستقیما از شبکه ۱سیما پخش می‌شد به ستاد نیامده بودند و خبر نداشتند که ستاد پیش‌بینی لازم را برای پخش مستقیم سخنرانی فراهم کرده است.

یادم می‌آید سه یا چهار روز مانده به دوم خرداد ۷۶روزنامه «سلام» تنها رسانه حامی آقای «خاتمی» در آ‌نروز‌ها نوشت: موج جدید حمایت از خاتمی سراسر کشور را فرا گرفت. و ذیل آن نوشته بود: «محسن مخملباف» کارگردان نامی سینمای ایران از خاتمی حمایت کرد.

 «مخملباف» ۲۰روز مانده به ۲۲خرداد از میرحسین حمایت نموده است.

دوستم از یکی از خبرگزاری‌های نزدیک به دولت تماس گرفت و گفت: موج جدید حمایت از «میرحسین موسوی» سراسر کشور را فرا گرفت.

لالمونی نمی‌گیریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۸ ، ۱۵:۳۷
علی مصلحی

خاتمی نمی‌آید

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۸۷، ۰۳:۰۱ ب.ظ

چون لاله خودیم آتش خرمن خویش/ ما خود شده‌ایم خار پیراهن خویش
ما را به دو جرعه ساقی از خود برهان / تاچند به سر بریم با دشمن خویش
 (کلیم همدانی)

بر هیچ ناظر صادق و منصفی پوشیده نیست که اصلاح‌طلبان ظرفیت‌های لازم برای تحقق خواست‌های مدافعین و موافقین خود را ندارند. چه این‌که تمام تلاش دلبستگان و علاقه‌مندان به اصلاح، اصلاحات و اصلاح‌طلبان، برای آنست که امیدوارند اصلاح‌طلبان، حذف موانع بزرگ دموکراسی در کشور را برای دست‌یابی به «آزادی» و «آزادگی» مهم‌ترین هدف خود قرار داده، دست‌یابی به آن را وجه همت خود قرار دهند. غافل از آن‌که زمانی همین اصلاح‌طلبان با شور و حرارتی خاص چنین موانعی را بر سر راه خود تعبیه کرده‌اند و امروز چاره‌ای جز ایستادن پشت آن موانع نیست یا آن‌که ... .

****
گمان نمی‌کنم «مهدی کروبی»، «محمدخاتمی»، «میرحسین موسوی» و اذناب و وابستگان جناحی ایشان جزییات مباحث و مذاکرات «خبرگان قانون اساسی» را به این زودی فراموش نموده باشند.
 اگر چنین است جهت یاداوری ایشان عرض می‌کنم در مذاکرات فوق هنگامی که بحث از «ولایت فقیه» به‌میان آمد، مجموعه دولت موقت به رهبری مهندس «بازرگان» و عده‌ای از رجال روشنفکر به مخالفت برخاستند و همه تلاش‌ها و مخالفت‌هایشان به جایی نرسید و در ‌‌نهایت اصل متحجرانه و قرون وسطایی «ولایت مطلقه فقیه» با رای اکثریت خبرگان - که اکثرن در حال حاضر یا در راس هرم مدیریتی کشورند یا در گذشته‌ای نه چندان دور بوده اند- تصویب و در قانون اساسی مرجع نهایی تصمیم‌گیری‌ها قرار گرفت.
 ایضن-اگر اشتباه نکنم ــ دکتر مراغه ای‌ ــ پیشنهاد کرد: «ولایت مطلقه فقیه در مورد حضرت امام باشد و بعد از حضرت امام در مورد هر شخص دیگری مشروط باشد» که باز همین آقای «کروبی» بزرگ‌ترین مخالف بودند. (+)

****
بر کسی پوشیده نیست که ولی‌فقیه «آقای خامنه‌ای» به کرات طی سه سال اخیر دولت نهم را به تصریح و تلویح بهترین دولت بعد از انقلاب نامیده، ایضن مجلس ششم را بد‌ترین مجلس‌ها بعد از انقلاب.

****
شایسته است حضرات مخالف «دولت موقت» و موافقان پروپاقرص «ولایت فقیه» درخبرگان قانون اساسی آقایان «مهدی کروبی»، «محمد خاتمی»، «میرحسین موسوی» و ... دیدگاه امروز خود را در مورد اصل «ولایت مطلقه فقیه» به‌طور شفاف اعلام نموده، یا با اعلام عدم تغییر در مواضع و دیدگاه‌های امروز و دیروز ضمن اطاعت بی‌چون و چرا از ولی‌فقیه زمان «علی خامنه‌ای» از ثبت‌نام در مناسک جدید انتخابات ریاست‌جمهوری به نفع ریس‌جمهور منتخب ولی‌فقیه آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» ــ‌ که سه ماه وزارت کشور آقای «دکتر» «علی کردان» را در پرونده افتخارات خود دارد ــ خودداری نموده، عطای خدمت در پست ریاست‌جمهوری را به لقایش ببخشند، و یا با اعلام شفاف تغییر در مواضع و دیگاه‌های دیروز، ضمن عذرخواهی از روح پدر کبیر دموکراسی نوین ایران مهندس «مهدی بازرگان» همگام با بازماندگان نهضت آزادی ایران هنگام ثبت‌نام در مناسک انتخابات(۱)  روی بند: التزام عملی به ولایت فقیه خط کشیده و برای یک‌بار به دیپلماسی صداقت در پیش‌گاه ملت تن دهند... .
و دیگر هیچ

 -دکتر حاتم قادری و دکتر توسلی از انتخابات ایران به مناسک تعبیر کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۸۷ ، ۱۵:۰۱
علی مصلحی

کاندیدای برنده

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۳۱ ق.ظ

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
آقای دکتر «احمد شیرزاد» عضو «شورای مرکزی حزب مشارکت» که به دعوت جمعی از اصلاح‌طلبان کاشانی در کاشان حضور داشت، طی سخنان کوتاهی وضعیت موجود کشور در زمینه مسایل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و علمی را تشریح و اعلام کرد متاسفانه در هیچ‌یک از زمینه‌ها در حال حاضر وضعیت مطلوبی وجود ندارد و با این تصویر و این شرایط چشم‌انداز روشنی برای آینده نیز نمی‌توان متصور شد.

این استاد دانشگاه سپس با ارائه مصادیق ومثال‌هایی به تبیین وضیعیت موجود و عوامل بوجودآورنده آن اشاره کرد.

دکتر «شیرزاد» در زمینه سیاست خارجی با اشاره به چالش‌های متعدد پیش‌آمده طی سه سال اخیر بین ایران و اکثر کشورهای جهان و تصویب چهار قطعنامه علیه ایران بزرگ‌ترین افتخار سیاست خارجی دولت نهم را «هورا کشیدن ‌ <هوگو چاوز> به نفع ایران» خواند، و اعلام کرد: چنان‌که عقلای قوم به فکر چاره نباشند وضیعت هر لحظه بد‌تر از این خواهد شد.

 وی پس از آن‌که اظهار داشت در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی مصادیق آن‌قدر عیان است که حاجت به بیان نیست، در زمینه اخلاقی با اشاره قرار دادن مورد «مدرک تحصیلی» دکتر «علی کردان» و حواشی متعدد این اتفاق نتیجه‌گیری کرد: اگرچه با توجه به شواهد موجود به لحاظ اخلاقی بستر مناسبی برای سقوط جامعه به پرتگاه‌های اخلاقی فراهم شده است، اما باید از آنان‌که مشعل موضوع «کردان» را در بد‌ترین شرایط موجود روشن نگه داشتند تشکر کرد، زیرا این موضوع تلنگر بزرگی بود به آنان‌که با شتاب به سمت پرتگاه می‌رفتند.

این تحصیل کرده «فیزیک هسته‌ای» پس از آن به تشریح موضوع «انرژی هسته‌ای» و بحث‌های پیرامون آن پرداخت و ضمن سخنرانی و همچنین پس از پایان سخنرانی در پاسخ به سوالی اظهار داشت: با توجه به شواهد و معیارهای دقیق علمی وضعیت «انرژی هسته‌ای» کشور با آن‌چه ادعا می‌شود تفاوت فاحشی دارد.
وی برای اثبات ادعای خود ادعا کرد بار‌ها از مدعیان پیشرفت‌های علمی در زمینه «انرژی هسته‌ای» تقاضای مناظره رودررو نموده که هر بار به دلیلی واهی امتناع نموده‌اند.

دکتر «شیرزاد» عضو شورای مرکزی «مشارکت» در این سخنرانی با تعریف سه نوع بازی انتخاباتی به تشریح نظر حزب متبوع خود در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده پرداخت.
 وی گفت یرای یک بازی با ۳ پیش‌فرض روبه‌رو هستیم: ۱ ــ بازی برد ۲ ‌‌ــ بازی باخت ۳ ــ بازی باخت با اطلاع از نتیجه اما بازی برای سرمایه‌گذاری (استراتژی)

 این نماینده سابق مجلس پس از تشریح سه فرض موجود؛ انتخابات مجلس هفتم و هشتم را برای اصلاح‌طلبان از نوع دوم (بازی باخت) و بازیی که از تنور گرم اصلاح‌طلبان نان برای اصول‌گرایان درآمد خواند. انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ را در شکل از نوع سوم (استراتژی) اما در نتیجه از نوع اول (برد) خواند و اعلام کرد: اصلاح‌طلبان دیگر حاضر نیستند تنوری که از آن نان اصلاح‌طلبان در نمی‌‌آید (بازی باخت) را گرم کنند.

 وی با احترام به تما م کاندید‌اهای ریاست جمهوری آینده آعلام کرد: کف خواسته‌های ما برای شرکت در انتخابات آینده، مخالفت تام و تمام با رای‌آوردن آقای دکتر «احمدی‌نژاد» و سقف آرزوی‌مان رای‌آوردن آقای «خاتمی» است و بدین منظور موتورهای خود را از هم‌اکنون روشن نموده‌ایم.

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۱:۳۱
علی مصلحی

نامه سرگشاده ریگ به «مهدی کروبی»

چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

اصلا آدم باید متفاوت باشد. تنوع‌طلب. بعضی می‌گویند بهترین شناگر، شناگری است که زود‌تر از دیگران خود را به خط پایان برساند. من می‌گویم نه! بهترین شناگر شناگری است که خلاف جهت آب یا رود یا سود یا بازار و یا خلاف خیلی چیزهای دیگر شنا کند.

من با خود اندیشیدم چه‌گونه می‌توانم بهترین شناگر باشم؟ رفتم لب رودخونه دیدم خروس می‌خو... (ببخشید حواسم پرت شد) رفتم کنار رودخانه ببینم جهت آب کجاست، دیدم آقای «مهدی کروبی» دارد ابوعطا می‌خواند، آقای «جنتی» دشتی، آقای «محتشمی» که خارج از دستگاه بود.
بگذریم. خلاصه این‌که دیدم همه می‌خوانند، الا یک سید نورانی بزرگ‌وار که یک عبای نقره‌ای هم پوشیده و هیچ نمی‌گوید. اما همه هی نامه سرگشاده می‌نویسند که چرا تو نمی‌خوانی؟ و او جواب می‌دهد که:
 «اگر از جانب معشوق نباشد کششی/کوشش عاشق بیهوده به جایی نرسد»
و در این میان «مهدیخان کروبی» مانده‌است بی‌نامه سرگشاده. مانند «ارشمیدس» که از خوشحالی کشف علمی‌اش فریاد یافتم یافتم سر می‌داد، دلم قنج می‌رفت که خلاف مسیر آب یا رود یا سود یا بازار یا... را یافتم: حالا که همه در مسیر رود اصلاحات، به «خاتمی» نامه سرگشاده می‌نویسند، من خلاف این مسیر به آقای «کروبی» نامه سرگشاده می‌نویسم.

زود دست به کار شدم. حالا این شما و این هم نامه سرگشاده ریگ به آقای «مهدی کروبی»:
جناب آقای «مهدی کروبی» دبیر محترم کل حزب محترم «اعتماد ملی»! سلام.
امیدوارم حال شما و آقای «منتجب‌نیا» و آقای «گرامی‌مقدم» و آقای «افخمی» و همه مردمی که دلشان برای ماهی ۵۰۰۰۰ صدقه‌سری جنابعالی تنگ شده‌است خوب باشد.
 چون می‌دانم که برای شما صندلی قرمز ریاست مجلس نهم از احوالات ما مهم‌تر است، ضمنا شما کارهای مهم زیادی دارید، حواس مبارک صامعه و باصره و ... جنابعالی را به گفتن احوالات خودم نرنجانم و یک‌راست بروم سر اصل مطلب:

آقای «کروبی» من و خیلی زیاد از مردم از این‌که فهمیدیم شما می‌خواهید رییس‌جمهور ما شوید و رسما کاندیداتوری خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آتی اعلام نموده‌اید، خیلی خوشحال شدیم. می‌دانی چرا؟ به خیلی دلایل.

اولا همه می‌دانند شما از پیش‌رو‌ترین نیروهای این نظام هستید و هیچ مقامی حتی «دادگاه ویژه روحانیت» هم نمی‌تواند کوچک‌ترین گیری به شما بدهد. کما این‌که تاکنون نتوانسته. اما یک سری نیروی بی‌سواد مثل «اسداله بیات زنجانی»، و بی‌عرضه مثل «عبداله نوری»، و با سابقه مبارزاتی بسیار کم مثل «موسوی خویینی‌ها» که عمرا سواد و عرضه و سابقه جنابعالی را ندارند، را‌به‌را ماشین قراضه‌شان جلو ساختمان «دادگاه ویژه روحانیت» پارک است. تازه اگر هم بخواهند رییس‌جمهور شوند، عرضه رد شدن از صافی معروفه را ندارند.
نکته جالب این‌که چون خودشان چنین عرضه‌ای ندارند آمده‌اند به یک بی‌عرضه‌تر از خود «محمد خاتمی» گفته‌اند کاندیدا شود. زهی خیال باطل. از آن صافی معروف فقط یک نفر اصطلاحا اصلاح‌طلب (بین خودمان باشد من که می‌دانم شما نیستی اما پزش را می‌دهی) رد می‌شود و آن‌هم کسی نیست جز «مهدی خان کروبی».

دوما: هیچ کاندیدایی مثل شما شانس نداشته که کهنه‌کار‌ترین روزنامه دولتی ایران «کیهان» و روزنامه دوست و برادر «رسالت» این‌همه از کاندیداتوری‌اش خوشحال شوند.
 باور نمی‌کنی مطالب همین دو ماه اخیر این دو روزنامه را بخوانی باور می‌کنی.

سوما این‌که: اگرچه همه پیش‌بینی‌ها و نظرسنجی‌ها در سطح بیت و حوزه مشاوران می‌گویند که: مردم می‌خواهند آقای دکتر «احمدی‌نژاد» یک دوره دیگر باشد، اما ما همه می‌دانیم که مرد بزرگی مثل شما نه‌تنها نظر‌سنجی و پیش‌بینی و رمالی و..... را قبول ندارد، بلکه اصلا نظر را قبول ندارد. شاهد زنده می‌خواهی: مجلس ششم حضرتعالی خیلی راحت نظر اکثریت مجلس در مورد لایحه «اصلاحیه قانون مطبوعات» را به راحتی آب خوردن رد کردی. آن‌روز بعضی‌ها فکر می‌کردند شما با اصلاحیه‌اش مشکلی داری اما کور خوانده بودند که شما با اصل آن یعنی «قانون» مشکل داری.

چهارما این‌که: بعضی‌ها فکر می‌کنند شما که به این زودی فعالیت‌های انتخاباتی را شروع کرده‌ای برای ریاست‌جمهوری آینده به میدان رقابت آمده‌ای. اما بین خودمان باشد فقط من می‌دانم شما برای صندلی نمی‌دانم چه رنگی ریاست‌جمهوری ارزشی قایل نیستی و این کورس زودهنگام برای فتح سنگر «ریاست مجلس نهم» و صنلی قرمز رنگ آن است.

زیاده عرضی نیست. این‌که بعضی از بندهای نامه که می‌بایست بین خودمان باشد، چرا در این نامه سرگشاده عنوان شد خودتان بعد از ریاست برای خلایق می‌توضیحید.
الاحقر: ریگ بیابان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۸۷ ، ۱۱:۰۰
علی مصلحی

خاتمی نمی‌آید

چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۴۸ ق.ظ


من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم / محتسب داند که من این کار‌ها کمتر کنم
از شروع دوره رهبری آقای «خامنه‌ای» تاکنون، شرایط بدین‌گونه بوده است که، وقتی دوره مدیریت هر یک از روئسای سه قوه تمام می‌شده، ریس مربوط در یکی از جایگاه‌های: «حوزه مشاوران رهبری» یا «نماینده مقام رهبری در مجمع تشخیص مصلحت» یا «امام‌جمعه موقت تهران» که شورای سیاست‌گذاری آن توسط رهبری انتخاب و اداره می‌شود، انتصاب و مشغول به‌کار می‌شده است.
 از آن زمان تا کنون این قاعده یک استثنا داشته و آن شخص «ریس دولت هفتم و هشتم» آقای «خاتمی» بوده است.
 به نظر می‌رسد اراده‌ای قوی‌تر از اراده رای مردم و اراده اربابان علم و هنر و منطق که دوره ریاست جمهوری آقای «خاتمی» را دوره درخشانی دانسته و خواستار رجوع به مدیرت و تفکرات مدیریتی او هستند وجود دارد، که نه‌تنها چنان مدیریت و تفکری را برنمی‌تابد، بلکه آن مدیریت را مخرب دانسته و معتقد است در دوره «قحط الرجال» زندگی می‌کنیم و از بزرگ‌ترین موهبت‌ها در این دوره حضور شخص و تفکر آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» است.

از نظر این اراده هرگونه دلیل و مدرک علمی و منطقی که به عنوان محکی برای مقایسه دوره‌های مختلف مدیریت کشوری ارایه شود فاقد اعتبار است، و تنها مرجع محل اعتبار، گزارش‌ها و آمارهای ارایه‌شده آقای دکتر «احمدی‌نژاد» و دوستان اوست.

در چنین شرایطی حضور «خاتمی» که سهل است، حضور «افلاطون» هم کمترین بهانه و توجیهی برای دلبستن به «اصلاح» نیست.

 «خاتمی» نمی‌آید. «خاتمی» هنوز سر از آن دریایی که در پیشانی انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری برای صید «دردانه عشق» در آن غوص کرد برنیاورده است.
 
«پیش‌شرط‌های» «خاتمی» پیش از آن‌که شرط باشد، بیان صریحی است که: نه تنها من نمی‌آیم بلکه از دلبستگان «واقعی» مردم و نظام هم می‌خواهم که اجازه دهید حداقل یک دوره دیگر آقای «احمدی‌نژاد» رییس‌جمهور باشد.
عشق دردانه ست و من غواص و دریا می‌کده / سر فرو بردم در آن‌جا تا کجا سر برکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۸۷ ، ۰۸:۴۸
علی مصلحی