وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

آقای «هاشمی» چراغ اول را شما روشن کنید

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۴۰ ق.ظ

شهروز مفتاحی/جرس
یَا أَیُّهَا الَذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ (صف۲)

در دوره هشت ساله ریاست‌جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی» که به دوره سازندگی موسوم شده است، عناوین و نشانه‌های ملی، با درجه‌بندی‌ و در سطوح مختلفی به ابتکار دولت ایشان، مُد شد، و هر روز این طرف و آن طرف، یکی را مفتخر به دریافت یکی از این نشانه‌ها و عناوین ملی می‌نمودند.

سازمان عریض و طویل این مدال‌های ملی، بدون برنامه، بدون مطالعه، بدون آینده‌نگری و بدون کمترین ارزش اجتماعی، و در حالی که بسترهای اجتماعی آن شکل نگرفته و تعریف مشخصی از آن ارائه نشده بود، شکل گرفت.

بر بستر همین بی‌سامانی، در یکی دو سال اول اجرای طرح، آنقدر نشان و مدال و درجه اعطا شد، که شناسایی مدال نگرفته‌ها، از مدال گرفته‌ها، به مطایبه آسان‌تر می‌نمود. این افراط خود نشان از بی‌ارزش و مقدار کردن مدال‌ها و درجه‌ها بود.

اصولا فلسفه نشان و درجه و مدال دادن به کس یا کسانی، برجسته و معتبر کردن و مفتخر کردن او یا آن‌ها در بین دیگران است، و وقتی که به همه یا تعداد زیادی از افراد نشان بدهند، یا در اعطای نشان‌ها راه افراط را در‌‌‌ همان شروع کار طی کنند، خود نشان تهی کردن برنامه از اصل و فلسفه وجودیش می‌باشد. مثل اینکه در یک مسابقه همه شرکت‌کنندگان را برنده اعلام کنند.

برای آن‌که مشتی نمونه خروار از خطاهای این برنامه، و نمونهٔ روشنی از این بی‌برنامگی، بی‌دقتی و بی‌سامانی به دست داده باشم، یک نمونه مشخص را به عنوان مصداق معرفی می‌کنم تا حدیث مفصل از این مجمل خوانده شود.

آقای «محمود احمدی‌نژاد» از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ در حالی که همزمان مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی و دانش‌جوی دوره دکتری در دانشگاه علم و صنعت بود، به سمت حساس استانداری استان تازه تاسیس «اردبیل» منصوب می‌شود.

این در شرایطی است که شرایط سنی، و سوابق تحصیلی و اجرایی وی کاملا نشان‌دهنده آنست که ایشان به رغم بی تجربه‌گی و عدم شایستگی، و در شرایطی که در یک نقطه جغرافیایی کاملا دور از محل کار، دانشجو بوده و شغل دیگری هم همزمان داشته، ولی به خاطر روابط نزدیکی احتمالا در وزرات کشور به پست استانداری گمارده شده است. خروجی چنین وضعیتی ناگفته قابل تشخیص است. اما در کمال تعجب آقای «احمدی‌نژاد» در همین سال‌ها، توسط سازمان عریض و طویل اعطای مدال و نشان علمی دولت سازندگی، مفتخر به دریافت نشان استاندار نمونه از دستان رییس دولت هم می‌شود.

در این‌که امکان دارد یک انسان بدون تحصیلات، یا تجربه و سن کافی، شایستگی‌های مدیریتی ویژه از خودش بروز دهد تردید نیست. این موارد استثنایی وجود داشته و در تاریخ هم ثبت شده است. اما کارنامه دوران کاری آقای «احمدی‌نژاد» در دوره یاد شده نشان می‌دهد، وی نه‌تنها لیاقت دریافت چنین نشانی را نداشته، بلکه باید نمایندگان مجلس آقای «هاشمی» را به خاطر این بی‌توجهی به مجلس احضار و خطای صورت پذیرفته را به ایشان متذکر می‌شدند. اما در حاکمیتی که نمازگزاران جمعه آن، موظف‌اند قبل از خطبه خواندن آقای «هاشمی» شعار بدهند: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است؛ مخالف رهبری دشمن پیغمبر است» قطعنا نمایندگان مجلس هم از ترس دشمنی با پیغمبر به خود اجازه نمی‌دهند که وظیفه شرعی و قانونی خود را انجام دهند. کمترین شک در این‌که «هاشمی» از چنین وضعیتی بی‌خبر یا ناراضی بوده‌است به منزله تعطیل کردن عقل است.

«هاشمی» اخیرا در دیدار جمعی از نمایندگان ادوار گوناگون مجلس گفت است: «عجیب این است که بعضی از شخصیت‌ها، اعم از روحانی و غیرروحانی، خام این جریان و تفکر شدند و آن‌چنان مورد حمایت قرار دادند که اکنون به‌رغم فهم اشتباهات گذشته، روی بازگشت و اعتراف به خطا و اشتباه را ندارند و خلاف میل قلبی و عقلی خود دست از حمایت از این بلیه برنمی‌دارند.»

برای آن‌که این مهم محقق شود، لازم است که آقای «هاشمی» چراغ اول را روشن نموده و از حمایت بی‌چون چرای خود از «احمدی‌نژاد‌»های بی‌تجربه، در مقابل دانش‌آموختگان و مدیران باتجربه و مدبر در سال‌های گذشته و دور ریختن و بی‌اعتبار کردن مدال‌ها و نشان‌های علمی و... عذر‌خواهی کند. ادامه راه مطمنا روشن خواهد بود.
 منتشر شده در جرس این‌جا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۴۰
علی مصلحی

دریغ از یک جو انصاف

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۴۱ ب.ظ

 «پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا به صلاحش خجل کن»
(گلستان سعدی ـ در اخلاق درویشان)
حداد  - سروش«عبدالکریم سروش» در نوشته‌ای به مناسبت روز فلسفه، هر آن‌چه از سجع و آرایه و لفاظی سخن و قلم بلد بود را به خدمت گرفت تا اخلاق را تازیانه بزند.
 با عنوانی که نوشته بر پیشانی داشت و در مجموعه‌ای که منتشر می‌شد، مثلا قرار بود نوشته در گرامی‌داشت فلسفه و روز فلسفه باشد. اما نه تنها کسی و چیزی را گرامی نمی‌داشت که بیش از هر حرف و سخنی و نشانه‌ای، مرثیه‌ای بود که بر بالین مرده اخلاق و انصاف و تحمل، سروده و خوانده می‌شد. مرثیه‌ای که بی‌انصافی و بی‌اخلاقی را رسمن و علنن تبلیغ و ترویج می‌کرد.
 به نظر می‌رسید نویسنده از پس سال‌ها تحمل و مدارا و صبر، ناگهان روزنه‌ای برای فریاد حق‌خواهی یافته است تا هرچه، و از هر کس ظلم دیده و ستم‌ کشیده است را بر سر چند نام معروف و مسمی به فیلسوف و اهل فلسفه، فریاد بزند.
‌ای عجب!‌ ای عجب!‌ ای عجب! چه شد که تمامی مدعیان دین‌داری و اخلاق و فلسفه، از جمع دوستان و اساتید و شاگردان «سروش» بر این بی‌اخلاقی و بی‌حرمتی و بی‌انصافی آشکار یار نزدیک خود، در حق فلسفه و اخلاق و انصاف و انسانیت، فقط و فقط سکوت اختیار کردند و به تماشا نشستند؟
 در این میان تنها دانشجوی جوان و شجاعی، شهات به خرج داد و خطر کرد و چند خطی در مذمت آن نوشته در صفحه اجتماعی خود نوشت. ضمن آن‌که البته به محاسن برجسته دکتر «سروش» هم اشاره کرد و حرمت انصاف را پاس داشت.
 در آن زمان نه از دین‌دار و دین‌پژوه معاصر آقای «یوسفی اشکوری» خبری شد، نه از «مجتبی واحدی» روزنامه‌نگار، که ذره‌بین به دست، عیب اهل سیاست و اخلاق را رصد و افشا می‌کند.
چند ماه بعد از آن نوشته، دکتر «حداد عادل» که من کمترین قرابتی با منش سیاسی وی ندارم، در نوشته منصفانه‌ و خالی از آلودگی به حب و بغض شخصی، پاسخ قسمتی از آن نوشته دکتر «سروش» را داد. صادقانه باید اعتراف کرد که اگر همه کارهای «حداد عادل» به فرض بد باشد، این یکی بسیار خوب و عالی بود و من هراسی ندارم از این‌که صبر دکتر «حداد» از زمان انتشار نوشته «سروش» تا زمان انتشار جوابیه او را، به برخاستن از سینه حریف و دور زدن میدان، توسط مولی علی در جنگ احزاب تشبیه کنم. صبری که به او اجازه داد تا اندکی بر خشمش غلبه کند و نوشته تا آن‌جا که ممکن است از حب و بغض شخصی خالی باشد و در فضایی منصفانه جواب اتهامات و ادعاهای ضعیف و بدون پشتوانه سند و مدرک «سروش» بر علیه خود را داده باشد.
 نمی‌خواهم و نمی‌توانم ادعا کنم که نوشته «حداد عادل» بطور کامل خالی از حب و بغض شخصی و صددرصد خالص از اغراض شخصی است. نه چنین نیست. اما اگر رفتاری تا بدین پایه منصفانه از یک رقیب سرزده، آیا باید بدان پایه از بی‌انصافی آن‌را نادیده گرفته و تمامی محاسن این رفتار را به آب معایب رفتار سابق شست که آقای حداد این رفتارها به شما نمی‌آید؟
آیا داوری یک‌طرفه و غیر منصفانه دکتر «سروش» در مورد شخصت و نه سواد فلسفی دکتر «رضا داوری اردکانی» و آن توهین و تحقیرها که در آن نوشته در حق آقایان «لاریجانی» و «حدادعادل» شده بود، هیچ بهانه‌ای برای پاسداشت اخلاق و انصاف به دوستان دکتر «سروش» نمی‌داد تا آن‌روز آن‌گونه سکوت اختیار نکنند و امروز این‌گونه سکوت نشکنند؟
اگر درد دوستان حرمت اخلاق و انسانیت است، چرا در زمانی که نوشته سراسر بی‌انصافی و بی‌اخلاقی دکتر «سروش» منتشر شد، سکوت نمودند؟ و اگر منظور نقد رفتار سیاسی دکتر «حداد عادل» است که انصافن اینجا خطای دکتر «حداد» به کمترین درجه ممکن کاهش یافته و اصلا قابل مشاهده نیست. یعنی اینجا باید به آقای «حداد» تبریک گفت و دست او را به خاطر این نوشته به گرمی و محبت فشرد. اگر حقی از دکتر «علی‌رضا رجایی» ــ که برای من بسیار عزیز است ــ ذایل شده و با فرض مدخلیت صددرصد «حداد»، حقیقتن جای بیان و ادای آن اینجا نبوده و نیست.
 جامعه سیاست‌زده ما تا زمانی که نتواند حساب حب و بغض‌های معمول و متداول و نظرات شخصی را از حساب قضاوت‌های دیگر جدا کند، همیشه بر مدار همین دور باطل خواهد گشت و همیشه در نقطه آغازین اخلاق و عدالت و انصاف خواهد ماند.
«عبدالکریم سروش» انسانی است که نبوغ ویژه‌ای در تحصیل توامان پزشکی و فلسفه و ادبیات و متون دینی داشته است. با سعی و تلاش تحسین‌برانگیزی، این نبوغ و استعداد را بارور و برتر نموده‌است. به لطف طبع خدادادی، بر کلام و قلم تسلط و چیرگی خاصی داشته و دارد. این‌ها و خصایل و دلایل برجسته دیگری در شخصیت وی، به علاوه تربیت تعداد قابل‌توجهی از دانش‌جویان و فلسفه و حقیت‌جویان جوان و میانسالی که هر کدام اکنون حکم استادی مبرز و برجسته و صاحب کرسی تدریس در دانشگاه‌های معتبر را دارند، به ایشان شخصیت کاریزماتیکی در بین طبقه فرهیخته عطا کرده است که کمتر کسی از اهالی علم و تحصیل جرات می‌کند، نوشته، سخن، و یا شخصیت وی را مورد نقادی و بررسی دهد. همین دلیل به تنهایی کافی است تا همه آن کاریزما که نردبان برکشیدن او به بام شهرت و عالی‌مرتبه‌گی شده، خدای ناکرده اسباب سقوط او از‌‌ همان بام باشد.
این‌که عده‌ای از هم‌نسلان و هم‌کلاسان و شاگردان او در برابر خطای او سکوت می‌کنند، لطف به او نیست. ضمن آن‌که خیانت به اخلاق و انصاف و تکلیفی است که به حکم حق بر عهده دارند، خیانت مستقیم به شخصیت خود وی نیز هست.
باز هم دست‌مریزادی به «سعید حنایی کاشانی» که توضیحاتش روشنگرانه، منصفانه و عالمانه‌تر بود، و اگرچه جای پرداختن بیشتری به انصاف دکتر «حداد عادل» را داشت، اما باید به حکم لنگه‌کفش بیابانی آن را غنیمت دانسته و تحسین کرد.
  حافظ  ار  خصم  خطا  گفت  نگیریم براو
  ور  بحق  گفت جدل با سخن حق نکنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۴۱
علی مصلحی

بازتاب بداخلاقی

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۳۴ ب.ظ

واژه «دُم» در ضرب‌المثل «پا روی دم کسی گذاشتن» معنی حقیقی ندارد و مجازن به معنای کاری به کار کسی داشتن و عصبانی کردن اوست. فراوان هم در میان مردم مورد استفاده قرار می‌گیرد و اشکالی هم ظاهرن بر آن مترتب نیست.
با این‌حال، کسی این ضرب‌المثل و یا مشابه آن‌را در مورد فردی که شخصیت محترمانه‌ یا فرهیخته‌گی ویژه‌ای دارد و… به‌کار نمی‌برد. چه آن‌که بکار بردن آن تداعی کننده بی‌ادبی یا توهین خفیف است.
 این یک رسم محترمانه است و آدم‌های مبادی آداب به شدت به آن پای‌بند هستند.
 تردیدی نیست که وقتی در روابط معمولی بین انسان‌ها، رعایت این‌گونه از ادب و احترام لازم و نشانه شخصیت رعایت کننده است، رعایت آن در جایی که کمی از قلمرو شخصی فرا‌تر و عمومی‌‌تر است، نه تنها شایسته که بایسته هم هست و شاید بعض مواقع عدم رعایت این ادب، محرومیت‌هایی را برای یک بی‌توجهی به دنبال داشته باشد. قلمرو عمومی می‌تواند آثار یک توهین خفیف را تشدید کند و نتایج ناگواری به دنبال داشته باشد.

سایت «بازتاب» که تلاش می‌کند چهره‌ای تقریبن متفاوت از فضای رسانه‌ای محافظه‌کاران رسمی از خود به نمایش بگذارد، و بیشترین تلاش خود را بر افشاگری باندهایی در حاشیه امن قدرت قرار داده است، لازم است برای اثبات حسن نیت خود، بیش از سایر رسانه‌ها و مطبوعات به رعایت بعض اصول اخلاقی و حرفه‌ای در حوزه رسانه وفادار بوده و دقت و وسواس بیشتری به خرج دهد.
 این سایت، هفته قبل در مطلبی که تعرض تلویحی به جایگاه اقتصادی  «موتلفه اسلامی» در آن مشهود بود، با تیتر «آقای احمدی‌نژاد اگر جرات دارید پا روی دم موتلفه بگذارید،» پا را از حدود اخلاق و ادب و احترام، فراتر گذاشته و با تمسکبه یک ضرب‌المثل متداول، اما حاوی کلماتی با بار منفی ــ که استفاده آن در قلمرو شخصی با کمی تخفیف شاید مشکلی نداشته باشد اما در قلمرو عمومی نشانه مستقیم توهین است ــ به این گروه و منسوبین به آن توهین کرد.

 رسانه حق قضاوت بر علیه سوژه، یا  جانبداری از آن را ندارد و فقط می‌تواند در مورد سوژه اخبار صحیح، دقیق و درست بدهد. قضاوت متعلق به مخاطبین و در عهده محاکم قضایی است.
 با این توضیح، در حالی که هیچ‌گونه جرمی در مورد «موتلفه اسلامی» به‌عنوان یک شخصیت حقوقی، و و اعضای آن به عنوان اشخاص حقیقی، اثبات و اعلام نشده و حتی اتهام مشخصی هم متوجه آن‌ها نیست، تنظیم تیتر با رویکرد منفی، از ریشه غلط و خلاف اصول اخلاق است و با فرض ثابت شدن جرم هم، استفاده از الفاظی که توهین‌آمیز تلقی می‌شوند، خلاف اصول حرفه‌ای رسانه است.
مرتبط:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۳۴
علی مصلحی