وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

شلغم میوه بهشت نیست

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۱۵ ب.ظ

«شلغم میوه بهشته» داستانی است نوشته شده در حدود ۴ دهه پیش، یک داستان خطی با سیر روایی ساده و در یک فضای تقریبا ثابت.
اتفاقات محوری داستان همه در یک خانه و کمی فرا‌تر از آن در یک محله کوچک، جنوب تهران در سال‌های ابتدایی دهه ۵۰ می‌گذرد.
داستان با تصویر این خانه آغاز می‌شود: «در یکی از کوچه‌های باریک پشت بازارچه سر پولک چهارراه سیروس تهران، خانه قدیمی کوچکی قرار داشت. که در آغاز این داستان، سی سال از عمر بنای آن می‌گذشت. خانه‌ای بود یک طبقه از آجر سرخرنگ معروف به بهنازی که در شمال کوچه قرار داشت ... برای یک تازه‌وارد در اولین نگاه آشکار می‌شد که در این خانه دو خانواده زندگی می‌کردند که از نظر سلیقه زندگی وضع یکسانی نداشتند.»
یکی دو تصویر مختصر هم از مغازه تعمیر چراغ‌‌های توری و خوراک‌پزی متعلق به‌‌ همان دوران‌ها در بازار قدیم تهران و یک تصویر انتزاعی هم از زلزله مخوف بویین‌زهرا در داستان ارایه می‌شود، که یک شخصیت محوری داستان از آن زلزله در داستان حضور دارد.
 
نثر داستان به‌غایت روان، جذاب و پرکشش است و دیالو‌گ‌ها با مهارت ویژه‌ای شخصیت‌های داستان را پروریده و معرفی می‌کند.
 نویسنده در نثر خود جای‌جای با کمک از متل، مثل یا تکیه‌کام‌های خاص و غالبا متعلق به حوزه جغرافیای خاص اثرش، به جذابیت داستان کمک بالایی کرده است: «کوزه‌اش آبی می‌گرفت ــ توی دل خودم سینماست ــ عاقد مفت گیرت اومد، موش‌های خانه را هم عقد کن ــ خری که جو ببینه کاه نمی‌خوره ــ سنگ نشسته برای کلوخ گریه می‌کنه ــ ازاله منع تیزاله می‌کنه ــ این‌که می‌دی حنا دستت رنگ بشه، بده آویشن دلت بند بشه ــ  زیر دیوار شکسته نخواب و خواب آشفته نبین ــ من کیو دارم، تو کیو داری و ... »  تعدادی از ضرب‌المثل‌ها و متل‌ها و تکیه‌کلام‌های شیرینی است که نثر این داستان را پرکشش و جذاب کرده است.

داستان در سال‌های ابتدایی دهه ۵۰ نوشته شده و اتفاقات و تصویرهای آن روایتی جامعه‌شناسانه از فضای اجتماعی آن روزگار در چند حوزه را روایت می‌کند.
 شغل «براتعلی» یکی از شخصیت‌های داستان، تعمیر چراغ است و در آن روزگاران که نه کپسول گاز بود و نه شعله‌های برق برای همه مردم، چراغ‌های خوراک‌پزی برای پختن غذا و تامین گرما و چراغ‌های «لامپا» برای تامین نور منازل و مجالس برای خودش سالار بود و کوزه‌ای کسی که تعمیرکار و اجاره‌دهنده این چراغ‌ها بود برای خودش «آبی ورمی‌داشت».
«مشدی محرم» شخصیت دیگر داستان سبزی و شلغم پخته فروش امروزی است و روزگاری که هنوز تهران لوله‌کشی آب نشده بوده، با اسب و الاغ و دبه‌های بزرگ در محله‌های شهر آب می‌فروخته و برای خودش کسی بوده و حالا که آب لوله‌کشی آمده، به سبزی‌فروشی روی آورده و نا‌ن بخور و نمیری دارد.

اتفاقات داستان حول محور بیماری ناشناخته و ناگهانی «عابدین» تنها پسر براتعلی و نرگس و رابطه نیم‌بند عاشقانه «هرمز» جوان شاعر و نقاش و بلیط فروش سینما با «گل عنبر» همسر مشدی محرم سبزی فروش، به موازات هم تا انتهای داستان پیش‌ می‌رود و در خلال این اتفاقات، طبیب پیرمرد کلیمی و خواهرزاده جوان «گل‌عنبر» که دانشجوی پزشکی است، و یکی دو نفر از اهالی محل به داستان وارد و با سیر داستان و اتفاقات حاشیه‌ای داستان همراه می‌شوند.
 
 روایت داستان در عین روانی، سادگی و جذابیت، یکی دو جا گره‌‌های گم شده‌ای دارد که نویسنده در ذهن محاطب می‌افکند و بدون آن‌که به بازشدن آن، کمک کند، به فراموشی سپرده می‌شود.
 داستان خطوط سپیده و نخوانده ندارد و از این منظر نمی‌تواند داستان قابل اعتنا و توجهی باشد.
 این را البته باید به ظرفیت‌های تاریخی زمانی که داستان در آن نوشته شده ارجاع داد و آن‌را در بستر فضا و بضاعت ادبی آن دوره بررسی کرد.

نام «شلغم میوه بهشته» ارتباط بسیار کمی با اتفاقات داستان دارد، و به نظر می‌رسد نویسنده با هوشمندی، از این نام برای جلب توجه مخاطب به اثر خود استفاده کرده باشد.

«شلغم میوه بهشته» نوشته «محمدعلی افغانی» نویسنده صاحب سبک و صاحب نام ایرانی معاصر در ۱۷۰ صفحه و در سال ۱۳۵۳ نوشته شده و در سال‌های بعد تا چاپ ششم هم تجدید چاپ شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۵
علی مصلحی

زغال روسفید

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ق.ظ

زغال خوب
 رفیق بد
 رفیق خوب
 زغال بد
 خوب و بد ندارد
 زغال و رفیق در همند
 اما روسفیدی
فقط
 به رفیق یکرنگ می‌ماند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۴:۰۸
علی مصلحی

سایت خبری «کاشان آنلاین» دو روز پیش، نامه‌ای از «سید محسن تمدنی» خطاب به حسین حیدریان ریس پیشین شورای شهر کاشان و در واکنش به اتفاقات مربوط به انتخاب ریاست آخرین سال دوره چهارم شورای شهر کاشان که در آن آراء حسین حیدریان و دکتر ثابت با هم برابر و کار به حکمیت فرمانداری کشیده‌شد، منشر کرد.

در پیشانی این نامه که لحنی مابین دوستانه و التماس خطاب به رئیس پیشین شورای شهر کاشان دارد، از عنوان «نامه یکی از یادگاران دفاع مقدس به حسین حیدریان» استفاده شده است، اما در نامه نه تنها هیچ موضوع مقدسی مورد حمایت و پشتیبان قرار نگرفته، که در بدترین شکل ممکن یک نفر، به یک داوطلب ریاست در شورای شهر اعتراض کرده و بدیهی‌ترین حق او را زیر سؤال برده است.

بدیهی است که شهروندان هر منطقه با توجه به شرایطی که قانون حدود و شرایط آن‌را معین و اعلام کرده، حق دارند داوطلب عضویت در شورا شوند و پس از نامزدی، اگر مورد اعتماد مردم بودند و انتخاب شدند، باز بنابر قانون می‌توانند و حق دارند که داوطلب ریاست شورا هم بشوند.
 سازوکارهای قانونی برای تمرکز بر آراء سایر همفکران و همراهان و رایزین برای جذب آرا مستقل هم یکی از شیوه‌های متعارف، و باز حق هر عضو، و جناح سیاسی است که نمایندگانش در شورا حضور دارند.
 
از این منظر به‌‌ همان اندازه که آقای دکتر «علی ثابت» حق داشته و دارند که نامزد ریاست شورای شهر کاشان شوند، سایر اعضای شورا و به طریق‌اولی آقای حیدریان هم حق داشته‌اند و بر ابشان ایراد و اعتراضی نیست و نباید باشد.

 از سویی دیگر در نظام مقدس جمهوری اسلامی اصل اینست که ریاست انجام وظیفه است بیش و پیش از آن‌که حمل بر جاه‌طلبی شود. با این وصف و از این منظر شایسته نیست امری که حکم انجام وظیفه و عمل به فریضه تلقی می‌شود، آن‌گونه عریان مورد شماتت و تخفیف قرار بگیرد. نه تنها که نباید مورد تخفف قرار بگیرد، که باید به کسی که در این فضا داوطلب قبول ریاست و مسؤلیت شده تبریک و تهنیت گفت و ضمن اعلام آمادگی برای کمک، برای او آرزوی موفقیت کرد.

 اما اگر این پیش‌فرض عینی که برای ریاست‌ها در نظام مقدس جمهوری اسلامی پذیرفته و تعریف شده، برای نکارنده نامه قابل قبول نیست و ایشان معتقد به جنبه‌های منفی پست و ریاست و جاه و مقام هستند و ریاست شورای شهر را هم بر همین اساس و در این دسته طبقه‌بندی می‌کنند و از این منظر دوست دارند فرد مورد نظرشان ریس شورا شود و بر صندلی ریاست تکیه بزند، بهتر است برای رسیدن به چنین مقصودی که خیلی روشن است مقدس نیست و وظیفه و تکلیف معنا نمی‌کند، به اررزش‌های مقدسی مثل دفاع مقدس و یادگاری آن هم متوسل نشوند.

 ناگفته نمایند که نگارنده نامه خودش چنین تعمدی نداشته و سایت منتشر‌کننده نامه این عناوین را به نامه یاد‌شده الصاق کرده و تلاش کرده از نمد این عناوین برای جناح مطلوب خود کلاهی دست و پا کند.

 تردیدی نیست که آقای تمدنی از یادگاران و جانبازان دفاع مقدس‌ است و از این منظر احترام به این ایشان و ارزش‌هایی که ایشان واجد آن هستند، بر همه شهروندانی که آرامش امروز خود را مدیون شهامت دیروز ایشان هستند، فرض است و واجب. اما وقتی جایگاه‌ها و ابزارهای مقدس، دست‌آویز بهانه‌های حقیر می‌شود، نه تنها اصل تقدس و ارزش لوث می‌شود و از حیز انتفاع ساقط، بلکه آدم‌هایی هم که واجد این ارزش‌ها هستند لطمه می‌بینند.
این نوشته در سخنگو این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۳۹
علی مصلحی