هاشمی رفسنجانی
پس از تحمل سی سال صبر سبز، به گمانم ۱۰ماه زمان زیادی برای تحول در رفتار یک شخص و آنهم شخصیت تاثیرگذاری مثل آقای «هاشمی رفسنجانی» است. اما اظهارات اخیر ایشان نشان داد که نهتنها تحولی به سمت شفافیت در وی صورت نگرفته، بلکه سخنان و رفتار ایشان رازآلودتر شده. این نوشته بر اساس سخنان اخیر ایشان و سکوت خانوادهاش شجاعت اظهار یافته است. امیدوارم منصفانه مورد قضاوت قرار بگیرد.
«هاشمی رفسنجانی» بیش از آنکه بهنفع جنبش سبز باشد، به زیان جنبش است. این حقیقتی است روشن مثل آفتاب، و تمام تلاش بعضی از طیفهای وابسته به جنبش سبز که از دور دستی بر آتش دارند، برای تطهیر چهره «هاشمی» و انتساب او به جنبش سبز تلاشی بیهوده است.
البته شاید اگر ریاستجمهور اسبق ایران، برای حفظ خانواده خودش که در راس همه اولویتهاست، مجبور نمیشد سکوت روزهای اول، پس از انتخابات را بشکند و باز مجبور باشد چون همیشه برای رهایی متهمین خانواده از حضور در دادگاه و حبسی که احتمال آن بسیار زیاد بود، سیاست «نعل و میخ» را پیشه نماید، شاید تلاش این دوستان برای چسباندن او به جنبش آسانتر میشد.
اما با شکستن سکوت و ایراد سخنانی که یکی در میان متناقض همدیگر بود (به استثنای آخرین خطبه نماز جمعه ایراد شده) دیگر هیچ نیرویی قادر نیست «هاشمی» را به جنبش منتسب نماید.
با این وصف چنانچه حالا او بخواهد فقط یکبار در عمر رودربایستی و محافظهکاری را کنار بگذارد و همچنان «خامنهای» که رسما اعلام نمود؛ نظری به «هاشمی» ندارد؛ رسما اعلام کند: نظری به «خامنهای» ندارد، «جنبش سبز» دیگر جایگاه، علاقه و فرصتی برای پذیرش «هاشمی» ندارد.
تمام اعضای خانواده «هاشمی» بلااستثنا خود را در جبهه مقابل انحصارطلبی، و افراطیگری اصولگرایان معرفی میکنند و باتوجه به موضعگیریهای صریح و شفاف، افکار عمومی نیز آنها را در طیف مربوط به جنبش سبز طبقهبندی مینماید. و در نقطه مقابل جناح موسوم به اصولگرا از صدر تا ذیل چشم دیدن هیچیک از اعضای خانواده «هاشمی» را به دلیل همین رفتارها نداشته و پیوسته خواستار اعلام برائت صریح او از رفتار فرزندان و اعضای خانوادهاش بودهاند.
از طرف دیگر خواسته اعلامنشده و نانوشته و درعین حال مشهود جناح اصلاحطلب و خصوصا «جنبش سبز» اعلام برائت شفاف «هاشمی» از اصولگرایان و در راس آنها رهبری نظام، و اعلام همراهی و همزبانی صریح با خطمشی اعضای خانواده که طبیعتا خطمشی «جنبش سبز» است میباشد.
اما ریاست «مجمع تشخیص مصلحت نظام» مصلحت را در آن دیده است که، با اعضای خانواده تقسیم سهم سیاسی داشته باشند. وقتی صحبت «اصلاحات» در میان باشد، سیاست موردنظر و احترام او سیاست اتخاذشده خانواده است، و وقتی بحث «اصولگرایی»مطرح است، همه باید گوش به فرمان «رهبری نظام» باشند.
این سیاست یک بام و چند هوایی البته مورد موافقت خانواده هم هست، چه اینکه آنچه باعثشده امروز خانواده ریسجمهور اسبق به اصلاحطلبی روی بیاورد نه به دلیل قبول شعارها و استراتژی جنبش سبز، بلکه به آن دلیل است که دیگر این خانواده زیر بیرق «اصولگرایی» جایگاه مورد قبولی ندارند و از بد حادثه اینجا به پناه آمدهاند.
آقای «هاشمی» و خانواده در یک قمار سیاسی یار مشترک همدیگرند و در مواقع لزوم با کارت یکدیگر بازی میکنند. هیچ دقت نمودهاید، در تمام سی سال گذشته هیچگاه اعضای درجه اول به علاوه حلقه اطرافیان «هاشمی» کوچکترین انتقادی را نهتنها نسبت به ایشان نداشتهاند، بلکه هیچگونه انتقاد برحقی از طرف دیگران از ایشان را هم برنمیتافتند؟ امروز هم نهتنها حاضر نیستند بعضی از اظهارنظرهای محیرالعقول پدر، در تایید «رهبری» و خسارتهای ناشی از آن را سرزنش کنند، بلکه از پاسخگویی به سئوالاتی که در این موارد توسط خبرنگاران و رسانهها مطرح میشود هم رندانه شانه خالی میکنند.
این یک پیام مشخص بیشتر ندارد: اگر همین حالا آقای «هاشمی» از اعضای خانواده بخواهد رسما برای تایید و دستبوسی رهبری حاضر شوند، آنکه زودتر از بقیه حاضر میشود سرکار خانم «فائزه هاشمی» است که اینروزها بیشتر از بقیه سبز است.
سادهانگاری خواهد بود در مورد آقای «حسن لاهوتی» و «مجید توکلی» که سرنوشتی متفاوت دارند قضاوت یکسانی داشته باشیم و تصور کنیم که خانم «هاشمی» قضاوت یکسانی دارد.
اتفاقات سیاه امروز ایران، معلول اشتباهات دولتمردان سی سال گذشته «موسوی» ،«خاتمی» و «هاشمی» است.
شکی نیست که در این میان سهم آقای «هاشمی» از بقیه بسیار بیشتر است. از طرفی بزرگترین حربهای که اکثریت خاموش و عوامی را با آقای «احمدینژاد» همراه نموده و امروز به فرمان و خواست او پاکترین فرزندان این کشور را به خاک و خون میکشند، اتهاماتی است که در طول سی سال گذشته بیش از تمام دولتمردان و مسئولین کشور، متوجه آقای «هاشمی» بوده و باز کمترین علاقه برای پاسخگویی به این شبهات را باید در رفتار رازآلود همین آقای «هاشمی» جستوجو کرد.
«احمدینژاد» از همین فضای تهمتآلوده بیشترین ماهی مقصود را صید کرده است.
«میرحسین موسوی» که در بین دولتمردان پیشگفته کمترین تهمت و اشتباه متوجه او میباشد، و بیشترین خسارتها را از ۲۲خرداد به اینطرف تحمل نموده، در بیانیههای رسمی خود رسما از گذشته اشتباه خود نام برده و به خطاهای آن اعتراف نمودهاست.
در این میان اما خانواده و حلقه افراد محدود اطراف آقای «هاشمی» حواسِشان جمع است مبادا گردی بر دامن مبارک ریاست «مجلس خبرگان رهبری» بنشیند.
در همین رابطه: سودای هاشمی؟!