وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۸۹ ثبت شده است

گاف مضحک حاکمیت دروغ و تزویر

پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۸۹، ۰۲:۲۸ ب.ظ
هجدهم بهمن‌ماه سال گذشته، پس از ناکامی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران با ۵+۱ بر سر مبادله اورانیوم با غنا و وزن متفاوت در خاک یک کشور بیگانه، آقای «احمدی‌نژاد» به سرعت به سازمان انرژی اتمی دستور داد «با سانتریفیوژهایی که در اختیار دارید، غنی‌سازی ۲۰ درصد را انجام دهید.»

بلافاصله ریس سازمان انرژی اتمی ایران اعلام کرد: «غنی‌سازی ۲۰ درصد از روز سه‌شنبه با حضور بازرسان و ناظران آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آغاز خواهد شد» و تنها چهار روز بعد از آن یعنی در ۲۲بهمن، «احمدی‌نژاد» در سخن‌رانی خود در میدان آزادی اعلام کرد: «... من می‌خواهم این‌جا به شما عرض کنم پریروز کار تولید سوخت ۲۰ درصد شروع شد. من می‌خواهم به شما خبر بدهم به لطف خدا با صدای بلند اعلام کنم که به لطف خدا خبری که رییس سازمان انرژی اتمی داد اولین محموله سوخت ۲۰ درصد تولید شد و در اختیار دانش‌مندان قرارگرفت. و به لطف خدا این کار تا تامین کامل نیازهای کشور ادامه پیدا خواهد کرد ... .»

۵ ماه پس از آن خبر خوش و صدای بلند آقای «احمدی نژاد» برای تولید ۳ روزه سوخت با غنای ۲۰درصد به‌دست نیروهای متخصص ایرانی و با استفاده از تکنولوژی ایرانی، روزنامه «کیهان» امروز در گزارشی از مجلس شورای اسلامی نوشته است: «به گزارش خبرنگار امور مجلس کیهان در جلسه علنی دیروز خانه ملت، رسیدگی به طرح صیانت از دستاوردهای صلح‌آمیز هسته‌ای ادامه یافت و مواد باقی‌مانده این طرح به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید.
براساس ماده ۳ مصوبه فوق سازمان انرژی اتمی موظف است جهت تأمین نیازهای سوخت راکتورهای تحقیقاتی، آموزشی کشور برای مصارف پزشکی، صنعتی و کشاورزی، تولید و تأمین سوخت با غنای بیست درصد (۲۰ درصد) را تمهید نماید.»

 گزارش «کیهان » در ادامه می‌افزاید: «خاطرنشان می‌شود کشورهای غربی خردادماه گذشته با تصویب قطع‌نامه ضدایرانی ۱۹۲۹ در شورای امنیت اقدامات زورمدارانه‌ای را برای فشار به جمهوری اسلامی ایران جهت کنارگذاشتن حقوق مسلم هسته‌ای خود طراحی کردند، اما یک‌پارچگی ملت ایران و تصمیمات اخیر نمایندگان ملت در جهت صیانت از دستاوردهای هسته‌ای این توطئه‌ها را ناکام گذاشته‌است.»

اما فراموش‌کاری معمول و مخصوص دروغ‌گویان و از جمله آقای «شریعتمداری» باعث شده‌است که ایشان و نمایندگان محترم مجلس یادشان برود که ۵ ماه پیش بر سر غنی‌سازی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد چه تبلیغات وسیعی به‌راه انداختند و چه وعده‌ها بر سر خبرهای خوش هسته‌ای به ملت دادند و عدم توافق بین کشورهای غربی و ایران ربطی به قطع‌نامه اخیر ندارد و به عدم توافق ۵ ماه پیش بر می‌گردد. و آن‌چه که آقای «احمدی‌نژاد» در میدان آزادی با صدای بلند اعلام نمودند و مردم را به آن بشارت دادند، در واقع نه‌تنها خبر خوش هسته‌ای و موفقیت تولید سوخت ۲۰درصد و تحویل آن به راکتور تهران نبوده، که دروغی بوده‌است که صدای آن اکنون از مجلس شورای اسلامی و از میان اوراق جریده البته محترمه «کیهان» بلند‌تر از صدای آقای «احمدی‌نژاد» به‌گوش نه‌تنها ملت ایران که به گوش جهانیان می‌رسد.

آن‌چه مسلم است و برای درک و دریافت آن به ذکاوت و هوش خاصی نیاز نیست، اینست که، اگر دولت آقای «احمدی‌نژاد» و سازمان انرژی اتمی آن توانایی تولید سوخت برای راکتور تهران را داشتند، به هیچ عنوان بر سر میز مذاکره با طرف‌های غربی خود حاضر نمی‌شدند و برای تحویل محموله سوخت تولیدی خود، نیازی به بهانه‌جویی خاصی نداشتند. اما وقتی در میز مذاکره نتوانستند به هیچ‌یک از خواسته‌های خود برسند، برای فریب ملت به چنین سناریوی تبلیغاتی مضحکی متوسل شدند.

فراموش نمی‌کنیم در همان زمان جنبش سبز نیز تبلیغات وسیعی برای بهره‌برداری از راه‌پیمایی روز ۲۲ بهمن داشت و دولت کودتا برای خنثی‌نمودن تحرکات تبلیغاتی و اقدانات عملی احتمالی آن نیاز شدید به خوراک تبلیغاتی داشت و توسل به چنین دروغ‌پردازی‌های مخرب و مضحکی بدون توجه به عواقب آن، تمهید عملیات روانی بر علیه آن تبلیغات هم محسوب می‌شد.

اما مضحک‌تر از این داستان، ماجرای تولید ۴ روزه سوخت و تحویل آن به راکتور تهران بود و مضحک‌تر از آن ماجرا، ماجرای توافق بعدی تهران با حضور برزیل و ترکیه و قبول تعهداتی از طرف ایران به مراتب سنگین‌تر از تعهدات اجلاس قبلی ۵+۱ در بی‌اعتنایی کامل آمریکا و غرب و حتی چین و روسیه هم‌پیمانان قبلی ایران بود.

حالا بعد از همه آن ماجراها، نمایندگان مجلس دولت را «موظف» به تولید سوخت ۲۰ درصد می‌نمایند چیزی که ریس‌دولت ماه‌ها پیش خبر خوش آن را به ملت داده و شیرینی آن را به اتفاق نوش‌جان نموده‌اند.

این نوشته در جرس این‌جا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۸۹ ، ۱۴:۲۸
علی مصلحی

پیشنهاد جالب «مجتبی واحدی» به دولت ایران

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۸۹، ۰۲:۰۷ ب.ظ

آقای «مجتبی واحدی» در برنامه تفسیر خبر «صدای آمریکا» پیشنهاد کرد؛ برای اثبات صداقت ادعاهای آقای «شهرام امیری» دولت ایران اجازه بدهند ایشان آزادنه یک مسافرت یک هفته‌ای به یک کشور اروپایی به‌همراه همسر و فرزندش داشته باشد، و یا طی چند هفته آینده، چندبار دیگر هم ایشان را به برنامه‌های زنده تلوزیونی دعوت نمایند.
مرتبط:
شهرام امیری کجاست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۸۹ ، ۱۴:۰۷
علی مصلحی

پیامدهای خونین تبلیغات دستگیری و اعدام ریگی

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۸۹، ۰۱:۵۳ ب.ظ

در اکثر جنایات خونینی که طی سال‌های اخیر در کشور «عراق» اتفاق افتاده می‌توان رد پای نیروهای حزب بعث عراق و هواداران دیکتاتور سابق این کشور را پیدا کرد.
 می‌توان با اطمینان ادعا نمود؛ چنان‌که اعدام «صدام حسین» دیکتاتور خون‌آشام عراق با آن شتاب و شدت صورت نمی‌گرفت، عراق امروز دست‌ِکم با این شدت از جنایت و مصیبت و حوادث خونین روبه‌رو نبود، و زندگی تحت‌الحفظ «صدام» هم خسارت و زیانی برای بشریت و مردم عراق در بر نداشت.

به همین دلیل و بر همین اساس علی‌رغم جنایات بی‌شمار و خیانت‌های آشکار «اگستو پینوشه» دیکتاتور سابق کشور «شیلی»، دنیا اجازه داد او در حبس خانگی، به مرگ طبیعی از دنیا برود.

«عبدالله اوجالان» رهبر و بنیان‌گدار حزب کارگران کرد «ترکیه» علی‌رغم دریافت حکم «اعدام» نزدیک به ۱۰ سال است که دوران حبس خود را می‌گذراند و دولت ترکیه به‌خاطر آرامش شهروندانش و هم‌چنین موضوع امنیت ملی، از اعدام او خودداری نموده‌است.

دادگاه بین‌الملی رسیدگی به جنایات جنگی «اسلوبودان میلوسویچ»، معروف به «قصاب بالکان» به همین دلایل چهار سال به طول انجامید، تا کمترین بهانه به دست هواداران او برای خون‌ریزی و جنایت و اقدامات تلافی‌جویانه نداده باشد.

در این میان اما دستگیری «عبدالمالک ریگی» جوان خشمگین و خون‌آشام معترض به تبعیض‌های قومی و مذهبی در بلوچستان، در کشور ایران با ژست‌ها و بلوف‌های ناشیانه تبلیغاتی هم‌راه و اندک زمانی پس از آن هم بر خلاف «صدام حسین» که دادگاه او به شکل علنی برگزار می‌شد، بدون کوچک‌ترین نشانه و اطلاعات و اخبار در مورد دادگاه و سیر رسیدگی به پرونده جنایات بی‌شمار او با شدت و شتاب خارق‌العاده‌ای با صدور حکم اعدام و اجرای سریع آن به‌کار خود پایان داد.

حاکمیت جمهوری اسلامی با این رفتار بدون کمترین توجه به عواقب خونین و مرگ‌بار آن، به گمان خود فکر و اعلام کرد که پرونده ریگی و گروه تروریست جند‌الله برای همیشه بسته شد. اما این‌گونه نبود.

بسیار روشن است که کشورهای بزرگ،ثروت‌مند و پیش‌رفته‌تر از ایران، با وجود مسلح بودن به دقیق‌ترین و پیش‌رفته‌ترین امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری امنیتی، در مقابل مهار عملیات چریکی و خصوصا انتحاری از ناتوانی‌های مشخصی رنج می‌برند. با این وجود کشور ایران که در مقایسه با آن کشورها بسیار عقب‌مانده و ناتوان‌تر بوده و فاقد بسیاری از فاکتورهای امنیتی در این حوزه می‌باشد، با چه مکانیزم و توجیهی به‌ترین فرصت‌های روانی برای تزریق آرامش به بخش‌های پریشان جامعه را عملا تبدیل به تهدید بر علیه امنیت و آرامش شهروندان مظلوم و خرد جامعه و نهایتا امنیت کشور می‌نماید؟

«عبد المالک ریگی» دستگیرشده، تنها یک فرد و یک نیرو از جمعیت معترض قومی در منطقه بلوچستان ایران بود. اما همین آدم پتانسیل بسیار ارزش‌مندی در دستان حاکمیت بود تا از نفوذ فوق‌العاده و محبوبیت او در بین هواداران انبوهش به‌ترین و بیش‌ترین استفاده را به‌عمل آورده و با ضمانت‌های لازم، هوادارن و معترضان هم‌راه او را بر سر میز مذاکره دعوت، و با استفاده از تاکتیک‌های روانی مخصوص فضای پریشان و خشونت‌زده منطقه را به سمت آرامش هدایت نمایند.

با ضرافت‌های ویژه و سیاست‌ورزی مخصوص، که دولت نهم و دهم کم‌ترین بهره‌ای از آن ندارد، می‌شد از این فرصت استفاده بهینه نموده و صلح و آرامش و آشتی را در جامعه خشونت‌زده تزریق و تکثیر کرد.
 اما متاسفانه با رفتار خشونت‌آمیز حاکمیت و تبلیغ منفی بر روی این رفتار، عملا خشونت تزریق و تکثیر شد و حادثه دل‌خراش انفجار در مسجد جامع «زاهدان» نشان داد که پروند «ریگی» نه‌تنها بسته‌نشده که تکثیر هم شده‌است.

حاکمیتی که با وعده آوردن نفت بر سر سفره مردم روی کار آمد، تنها توانسته است مصیب و داغ و درد را مهمان خانه‌های شهروندان مظلوم این کشور کند.
اگر نمایندگان خائن و بی‌کفایت مجلس به وظیفه قانونی خود در برابر بی‌کفایتی و سهل‌انگاری وزارت‌خانه‌های اطلاعات و کشور دولت نهم در قبال حادثه گروگان‌گیری و به دنبال آن شهادت جمعی از شهروندان و پرسنل مظلوم نیروی انتظامی توسط گروهگ تروروریست «ریگی» در سال ۸۷ کوتاهی و سکوت نکرده و با استفاده از ابزار و اختیارات قانونی، وزرای مربوط به حادثه یادشده را مورد بازخواست و استیضاح قرار می‌دادند، بدون شک اتفاقات و خسارت‌های جانی و مالی و روانی بعدی به بار نمی‌آمد.
اگر چه اقدام نماینده مردم زاهدان در مجلس، در اعتراض به بی‌لیاقتی و کفایتی حاکمیت در قبال حادثه دل‌خراش انفجار انتحاری اخیر در مسجد جامع این شهر شایسته تقدیر و توجه است‌، اما شایسته است ایشان بداند که مردم مظلوم و قربانیان و مصبت‌زدگان حادثه اخیر تاوان هم‌راهی غافلانه دیروز ایشان و امثال ایشان با خودمحوری و دیکتاتوری حاکمیت را می‌پردازند و باید به ایشان متذکر شد که ای کاش این اقدام بسیار زودتر از این‌ها و حداقل ۴ ماه پیش اتفاق می‌افتاد و زمانی که وزارت اطلاعات و رسانه ملی ایران در کمال ناباوری در یک اقدام سخیف تبلیغاتی دسنگیری «عبدالمالک ریگی» را تبلییغ می‌کرد و با این اقدام ناشیانه در آتش جهالت و خشونت و تفرقه اقوام محروم و و مظلوم بلوچ و سنی هوادار «ریگی» می‌دمید، سکوت اختیار نکرده و حادثه دردآور روز گذشته زاهدان را پیش‌بینی می‌کرد و آن روز اقدام به استعفای اعتراضی می‌نمود.

مسلما با توجه به تجربه‌ای که از رفتار ریس دولت نهم و کودنای انتخاباتی دهم مشاهده شده است، حادثه دردناک اخیر در زاهدان کوچک‌ترین تاثیر در رفتار ایشان و مجموعه هم‌راه او نخواهد داشت. اما آیا نمایندگان مجلس به هم‌راهی، سکوت و خیانت خود ادامه خواهند داد؟

مرتبط:
ریگی مقر اومد اما نه با مواد مخدر
کفش و ریگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۸۹ ، ۱۳:۵۳
علی مصلحی

جدیدترین نتایج نظرسنجی موسسه «ساندیس‌تلگراف»، وابسته به «سازمان تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم» که در دو جامعه آماری کاملا متفاوت اما با شیوه‌های آماری یک‌سان به‌دست آمده، نشان می‌دهد مردم دنیا علایق کاملا مشابهی به‌هم‌دیگر دارند.

یه گزارش سرویس سیاسی «فارس» از قم، این نظر سنجی که با روش میدانی و در دو جامعه آماری کاملا متفاوت، اما با شیوه یک‌سان تهیه‌شده، نتایج به‌دست آمده، بسیار جالب‌توجه است.

در جامعه آماری A و در پاسخ به این پرسش که «شما مقام معظم رهبری را بیشتر دوست دارید یا آقای خامنه‌ای را؟» ۷۵ درصد شرکت‌کنندگان در نظرسنجی، پاسخ داده‌اند که: «اصلا هیچ‌کس را دوست ندارند» ۷۵ درصد پاسخ داده‌اند که؛ «اصلا هیچ‌چیز را دوست ندارند»، ۷۵ درصد سؤال کرده‌اند: «مگر چیزی برای دوست‌داشتن وجود دارد؟» و باقی‌مانده شرکت‌کنندگان در نظر‌سنجی پاسخ داده‌اند که فقط «ساندیس» دوست دارند.
 در این جامعه آماری نوشیدن «ساتدیس» شامل محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های شدید مذهبی و حکومتی است.

اما در جامعه آماری B و در پاسخ به همان سؤال جامعه آماری A یعنی «شما مقام معظم رهبری را بیش‌تر دوست دارید یا آقای خامنه‌ای را؟»، ۷۵ درصد شرکت‌کنندکان در این نظرسنجی اعلام نموده‌اند؛ «همه‌کس را دوست دارند»، ۷۵ درصد پاسخ داده‌اند «همه‌چیز را دوست دارند»، ۷۵ درصد سؤال نموده‌اند؛ «مگر مقام معظم رهبری وجود دارد»، ۷۵ درصد سؤال نموده‌اند «مگر آقای خامنه‌ای وجود دارد؟» و بقیه شرکت‌کنندگان در مراسم هم پاسخ داده‌اند فقط «ساندیس» دوست دارند.
 در این جامعه آماری نوشیدن «ساندیس» نه‌تنها شامل هیچ‌گونه محدودیتی نمی‌شود، بلکه نوشیدن آن با تشویق‌های مذهبی و حتی حکومتی نیز هم‌راه است.

به گفته «اکبر هاشمی رفسنجانی»، پژوهش‌گر برجسته موسسه «ساندیس تلگراف» و مدیر تیم نظرسنجی اخیر، نتایج به‌دست‌آمده از این نظرسنجی که در حال حاضر در مجهزترین لابراتوارهای علمی موسسه در حال پشت سرگذاشتن آخرین تست‌ها و آزمایش‌های علمی است، به‌زودی از طریق مونیتورینگ موسسه قابل مشاهده برای عموم خواهد بود.
 وی اعلام کرد چنان‌چه نتایج یافته‌شده در این نظر‌سنجی با پیش‌بینی‌های قبلی مطابقت داشته باشد، باید منتظر وقوع انقلابی عظیم در صنعت «علم» بود.
 این انقلاب بدون شک در آینده‌ای نزدیک به‌وقوع خواهد پیوست. آگاهان هرگونه ربط بین موفقیت‌های این موسسه با یافته‌های اخیر موسسه «چاه جمکران» را قویا رد می‌نمایند.

خبرنگار خبرگزاری فارس اعزامی به قم «احمد باطبی» کد خبر ۲۲خرداد۸۹

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۸۹ ، ۱۰:۴۱
علی مصلحی

نمی‌دونم چطو شد که ایطو شد!

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۱۶ ق.ظ

سلطان صاحب‌قران «محمودخان‌ احمدی‌نژاد» یا همان «سبورچیان» خودمان، «انارالله برهانه»، که نه‌تنها در تمام بلاد «فارس»، بلکه در تمام ارض و سما هیچ جنبنده‌ای بی‌اذن و اجازت او بنجنبد، قریب به دو یا سه هفته پیش، وزیر مربوط به دول بیگانه یعنی «منوچهرخان متکی» را امر و اشارت فرمودند که فی‌الفور سردم‌داران دو کشور را به پای تخت ایشان احضار نماید.

«منوچهرخان» چنین کرد و به دنبال آن سردم‌داران دول اجنبی از آن‌سوترین نقطه دنیا یعنی «برزیل» و از این‌سوترین نقطه دنیا یعنی «ترکیه»، «همت مضاعف» نمودند و آمدند در یای‌تخت سلطانی سلطان صاحب‌قران «محمودخان‌ احمدی‌نژاد» یعنی همان «سبورچیان» خودمان «انارالله برهانه». هم به جهت ادای فریضه دست‌وپابوسی ملوکانه، هم به جهت این‌که بعد از سلام و چاق‌سلامتی بنشینند به‌اشاره مبارک حضرت اجل، صورت‌مجلسی بنویسانند که مقدار ناقابلی «اورانیوم‌جات» غنی‌نشده از پای تخت سلطانی یعنی ایران به ارض اقدس یعنی همان بلده صغیره «ترکیه» به همان ترتیب که در سال ماضی ۱۸ میلیارد دلار ترانزیت شده، ترانزیت کنند، و در مقابل مقداری ناچیز اما غنی‌شده از همان جنس به ایران واترانزیتند بلکه و شاید این مخدره موزیه بانو «کلینتون» که تنها موجودی است در بین ارضیان و سمائیان که بلا امر (روم به دیوار روم به دیوار) سلطان صاحبقران جناب اجل «محمودخان‌ احمدی‌نژاد» همان ... «انارالله برهانه» هر از گاهی می‌جنبد، هم خودش و هم لبش و البته که این جنبش در آن‌سوی ینگه دنیا به خودی‌خود تاثیر و تاثری به حال ما ندارد اما وقتی جنبش آن سر دنیایی آن مخدره «بانو کلینتون» در این سر دنیا یعنی بلده راقیه مترقیه طهران «جنبشی سبز» بر پا می‌کند، اسباب دردسر سلطان صاحبقران حضرت اجل «محمودخان‌ احمدی‌نژاد» همان «سبورچیان» سابق و لاحق، می‌شود.

مصیبت عظمی در این پروسه مکروهه آن‌که، این دردسر و تاثیر و تاثر به بیت معظمی وصل است و این جنبش در آن بیت لرزشی به درجات بالا در مقیاس «ریشتر» ایجاد می‌نماید. این شد که امر فرمودند ارجوزه توافق طهران نوشته شود و بعد هم جارچیان بزرگ ولایت ازجمله «فارس نیوز» را امر کردند که در کوی و برزن ده‌کده جهانی پس از جارزدن مفاد توافق و دعا و ثنا، از قول «منوچهر متکی» اعلام نمایند که: آمریکا و شورای امنیت و غرب و شرق و چرق و زرق و برق و آب و گاز و تلفن و خلاصه هیچ‌چیز و هیچ‌کس دیگری هیچ شانسی برای صدور قطع‌نامه ندارند .به عبارت خودمانی‌: نمی‌توانند بر علیه ایران یعنی همان پای تخت سلطانی سلطان صاحبقران «محم....... » از خودشان قطع‌نامه (به غلظت «ع») دربکنند، ولی به قول اون کاکوی شیرازی: «نمی دونم چطو شد که ایطو شد» و همه به اتفاق اجماع کردند و از خودشان چهارمین را دربکردند. آره قربونش! اومدن دیدن جای خربزه قطع‌نامه است.
در این‌باره بازهم با هم دیالوگ خواهیم نمود. تا آن‌روز خدا یارتان دست حق به هم‌راه‌ِتان.
پایان نوشتمان. ذیلا تصویر اعلامیه فارس‌نیوز جهت استبصار درج می‌شود:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۸۹ ، ۱۰:۱۶
علی مصلحی

خواب آشفته اصول‌گرایان

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ۱۲:۲۵ ب.ظ

«اصول‌گرایان» این‌روزها آرامش ندارند و هر لحظه خواب‌های آشفته می‌بینند. هیچ منبعی برای آن‌ها خبر خوبی ندارد. نه برای طیف تندرو، نه برای محافظه‌کار. آسمان همه‌جا برای همه آن‌ها ابری است. خبر بد قاتق نان‌ِشان شده و امنیت‌ِشان را نشانه رفته است.

در شیراز، استان‌دار جدید استان فارس با «پدرخوانده اصول‌گرایان» آیت‌الله «حائری شیرازی» شدیدا مشکل پیدا کرده و پس از شکایت بر علیه او و بازداشت فرزندش، هم‌چنین برکناری فرمان‌دار شیراز، به جدال‌هایی شدید بین خود و طرف‌داران آیت‌الله دامن‌زده است.
 ناگفته پیداست که استان‌دار فارس منصوب غیرمستقیم «احمدی‌نژاد» ریس‌جمهور مورد تایید و حمایت «اصول‌گرایان» است.

فرزند آیت‌الله «حائری» داماد ریس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی و مسؤل سایت «الف» می‌باشد. آثار این جدال و تنش وسیله او به تهران منتقل شده و باعث می‌شود که آقای «احمد توکلی» یار و هم‌راه ریس‌جمهور کودتا در انتخابات نهم و دهم ریاست‌جمهوری، به‌رغم سکوت خائنانه در مقابل نگرانی و اخطارهای «میرحسین موسوی» نسبت به ظهور دیکتاتوری مدرن با وجود آقای «احمدی‌نژاد» و هم‌چنین کودتای ننگین انتخاباتی و اتفاقات خونین بعد از آن، به یک‌باره کاسه داغ‌تر از آش شده و در نطق شدید‌اللحنی به ریس‌جمهور متذکر شود که؛ «درس گردن‌کشی ندهد» و برای تهدید، حقوق و اختیارات نمایندگان برای استیضاح ریس‌جمهور را به او یادآوری کند.

این اتفاقات و خبرهای بد البته همه بعد از نطق مودبانه؟! «علی مطهری» در پی درگیری لفظی و فیزیکی با «کوچک‌زاده» و «حسینیان» و «رسایی» یک روز بعد از قائله بلوای طرف‌داران نام‌بردگان جلو مجلس، اتفاق می‌افتد.

نمایندگان جوان حرمت بزرگ‌ترها را نگاه نداشتند و کار خود را انجام دادند. ظاهرا بعد از آن‌ها، حالا نوبت وعاظ جوان وتازه به دوران‌رسیده بود تا حرمت و تحمل شیوخ را فروگذارده، با نام «جامعه وعاظ ولایی» از «جامعه وعاظ تهران» و تشکل مادر«جامعه روحانیت مبارز تهران» انشعاب نمایند تا آشفتگی و پریشانی به ستاد فرمان‌دهی و لجستیک فکری «اصول‌گرایان» کشانده شود.
البته باید اشاره نمود که «چامعه وعاظ ولایی» تحت نظارت و مدیریت ریس‌دفتر ریس‌جمهور آقای «اسفندیار رحیم مشایی» اعلام موجودیت می‌نمایند.

«جامعتین» احساس خطر می‌کنند و سریعا اتاق فکر با حضور سران دو تشکل تشکیل می‌شود. «جامعه وعاظ ولایی» به رسمیت شناخته نمی‌شود. اما ظاهرا شیوخ فراموش کرده‌اند که «وعاظ جوان» برای اعلام حضور به رسمیت آن‌ها نیاز ندارند و به پول‌های آقای «رحیم مشایی» نیاز دارند که بدون رسمیت «جامعتین» پرداخت می‌شود.

در این گیرودارها «هاشمی رفسنجانی» بدون توجه به تمام مناقشات شش ماه گذشته بر سر اداره «دانشگاه آزاد اسلامی» و بحث مصوبه مجلس و طرح خفت‌بار یک فوریتی برای پس گرفتن آن پس از یک روز، و درگیری‌های سخیف نمایندگان بر سر آن و هم‌چنین بحث‌ها و بدعت‌های مضحک قضایی بر سر پرونده مربوط به این موضوع، که به شکلی آشکار پرده از عدم استقلال دستگاه قضایی در ایران بر می‌دارد، جلسه هیئت موسسان دانشگاه را با حضور نمایندگان مقام رهبری تشکیل می‌دهد.

نمایندگان ریس‌جمهور که براساس مصوبه جدید «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به ترکیب هیئت امنا اضافه شده‌اند نیز برای حضور در جلسه اقدام می‌نمایند، اما آقای «هاشمی » اجازه حضور در جلسه را به آن‌ها نمی‌دهد.
این مسئله در شرایطی اتفاق می‌افتد که «میرحسین موسوی» عضو هیئت موسس که بر اساس مصوبه جدید شورا عضویت او باطل‌شده در جلسه حضور دارد.

و در شرایطی که «احمدی‌نژاد» سعی می‌نماید به تشکیل جلسه هیئت‌موسس دانشگاه آزاد و راه‌نیافتن نمایندگانش به جلسه مذکور، با برگزاری جلسه‌ای مشابه، پاسخ بدهد، ناگهان نامه‌ای از دفتر رهبری دریافت می‌نماید که «اجازه دهد دانشگاه آزادفعلا به همان شکل قدیم مدیریت شود.» «احمدی‌نژاد» البته وقتی از نگرانی خارج می‌شود که خبردار می‌شود آقای «هاشمی» هم نامه‌ای با مضمونی مشابه از همان مرجع دریافت نموده‌است.
اما با وجود رفع نگرانی ریس‌جمهور این نگرانی و سؤال به وجود می‌آید که چرا بر خلاف عرف و عادت معمول این‌بار حکم حکومتی در دو نسخه و خطاب به دو نفر صادر شده‌است؟
به راستی حکمت این تغییر عرف از طرف رهبری چیست؟

و بالاخره هنوز جوهر توافقات جدید جامتعین و قطع‌نامه تحریم‌های جدید سازمان ملل بر علیه ایران خشک نشده که از پای‌گاه بزرگ و معتبر و پشتوانه اصلی اقتصادی اصول‌گرایان ــ بازار تهران ــ شعار «مرگ بر دیکتاتور» به‌گوش می‌رسد.
 همان شعاری که معترضین به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و معتقدین وفاردار به پیروزی «میرحسین موسوی» در انتخابات خرداد سال گذشته، یک‌سال است بر علیه دیکاتوری «احمدی‌نژاد» سر می‌دهند.
 حالا دیگرهیچ جایی برای «اصول‌گرایان» امن نیست.
و البته ناگفته پیداست که باعث و بانی همه این اتفاقات مستقیما آقای «محمود احمدی‌نژاد» است. همان‌که نظرش به نظر رهبری نظام بر اساس خطبه‌های نماز‌جمعه ۲۹ خرداد سال گذشته نزدیک‌تر است.
این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۸۹ ، ۱۲:۲۵
علی مصلحی

یازده سال پس از فاجعه

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۸۹، ۱۱:۴۴ ق.ظ

«فاجعه و سکوت» این همه آن چیزی است که می‌توان درباره حادثه‌ای گفت و نوشت و خواند که یازده سال پیش در چنین روزی جایی بر روی این کره خاکی، در خیابان امیرآباد و کوی دانشگاه تهران اتفاق افتاد.

به نظر می‌رسد همه تقویم‌ها طی یازده سال گذشته، با هم قرارگذاشته‌اند در «تیرماه» روز «هجدهم» را نداشته باشند. یا داشته باشند و به سکوت بگذرانند.
 شاید این سکوت پاسخی است به «سکوت» سنگینی که از«هجدهم تیرماه ۷۸» در ایران بر علیه دانشجو و دردها و زخم‌هایی که با خود از سهمگین‌ترین حادثه آن‌روزها داشت، شروع شده و او را مجبور می‌کرد که از ترس همه‌چیز و همه‌‌کس نشانه‌های درد و زخم را از چشم نامحرم مخفی نگاه دارد و به سکوت بگذراند.
 و چنین شد که «سکوت» بعد از «فاجعه» بزرگ و سنگین هجدهم تیرماه یازده سال پیش، جزئی جدانشدنی از این اتفاق و از این درد و از این زخم شد.

سکوتی که از حاکمیت و از دروغ و دغل‌ها و پروپاگاندای قدرت‌مند مذهبی حاکمیت، بر علیه مظلوم‌ترین و فهیم‌ترین و آگاه‌ترین قشر این کشور و از اشک تمساح‌ریختن عالی‌ترین مقام این کشور بر دردهای زخم‌خوردگان حادثه شروع شد، و با تنبیه «اروجعلی» به دلیل سرقت ریش‌تراش، خاتمه یافت، تا مظلومیت دردمندانه «آگاهی» و حقارت بزرگ خدعه و مکر و فریب در لباس مذهب خود را به به‌ترین شکل نشان دهد.

کتاب‌ها آتش زده‌شد، صورت‌ها به ناخن عداوت عدالت‌ستیزان خراشیده شد و دل‌ها خون شد و خون‌ها ریخته شده تا کتاب «۱۸تیر» نوشته شود.

و ۲۳ تیر. چه دروغ بزرگی در مقابل آن‌همه فاجعه و چه سکوت بزرگی در مقابل آن‌همه دروغ؟!
پس از یازده سال پرده‌ها از «فاجعه» بزرگ و سنگین حاکمیت بر علیه فرزندان مظلوم و بی‌پناه این ملت فرو می‌افتد و اسرار دروغ‌ها و دغل‌ها و خیانت‌ها یکی پس از دیگری در آستانه تولد یک‌سالگی جنبش عظیم «آگاهی» و «جنبش سبز» مردمی، از نهان‌خانه اسرار خائنین، برون‌افتاده و بر ملا می‌شود.

بذر و دانه این میوه که اینک دست آگاهی به ارتفاع چیدنش رسیده‌است، یازده سال پیش کمی بالاتر از میدان انقلاب در امیرآباد جایی که عده‌ای از دانشجویان مظلوم این سرزمین در خواب ناز بامدادی بودند، با یورش وحشیانه نیروهای شبه‌نظامی لباس‌شخصی و پشتیبانی لجستیکی نیروی انتظامی و سپاه و پشتیبانی فرمان‌دهی معنوی حاکمیت، به خواب‌گاه این عزیزان و اعمال خشونتی سنگین بر علیه آن‌ها، کاشته و در طول این سال‌ها با خون دل آب‌یاری شد و اینک آرام آرام می‌رود تا به ثمر بنشیند.

تیغ ریش‌تراشی که یازده سال پیش در کوی دانشگاه گم شد و حاکمیت برای نشان‌دادن اقتدار پوشالی خود «اروجعلی» را به اتهام دزدیدن این تیغ، به داگاه کشاند، امروز در تفکر بیدار و آگاهانه مردم پیدا شده‌است. تیغ برنده «آگاهی» که پیدا شده‌است تا ریشه جهالت و دروغ و نامردی و نامردمی را از بیخ و بن برکند.

زخم‌های بر جای‌مانده از «هجدهم تیر۷۸» اینک فرصت التیام یافته‌اند.
 «آگاهی» چشم اسفندیار حاکمیت دروغ، و مرحم دردها و زخم‌هایی است که ملت ایران طی چند سال گذشته، از دورغ و خیانت حاکمیت متحمل شده‌است.
ابعاد عظیم و عمیق این فاجعه بزرگ انسانی و حادثه ملی هنوز به‌شکل دقیق آشکار نشده‌است و با توجه به ژرفای بلند این درد، آشکارشدن و شناخته‌شدن تمام ابعاد آن محتاج زمان بیش‌تری است.
با این‌همه این روز در تاریخ معاصر ایران و برای جنبش اصلاح‌طلبی و دانشجویی نقطه‌عطفی خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۸۹ ، ۱۱:۴۴
علی مصلحی

دستخوش «ابطحی» به «کیهان»

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۸۹، ۱۱:۲۷ ق.ظ

نقلی است که روزی روزگاری زن و مردی در مسیری اسیر راه‌زنانی شدند. راه‌زنان دستان مرد را بسته و برای آزار او همسرش را مجبور نمودند که در حضور او برایشان برقصد. زن به دستور راه‌زنان عمل کرد. پس از رها شدن از شر راه‌زنان، مرد همسرش را تحویل نمی‌گرفت. زن ناراحت شده و از همسرش می‌پرسد: چرا باید از من ناراحت باشی در حالی‌که من مجبور به رقص بودم و چاره‌ای نداشتم؟ و مرد در پاسخ می‌گوید: از رقصیدن چاره‌ای نداشتی اما خوش‌رقصیت برای چه بود؟

«محمدعلی ابطحی» اولین لحظات پس از انتخابات دستگیر شد و پس از حدود سه ماه تحمل انفرادی و شکنجه و بازجویی در دادگاه علنی و در مقابل دوربین‌های تلوزیونی به خطاها و اشتباهات خود در جریان انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اقرار و اعتراف کرد.
تا این‌جای کار هیچ‌گونه ملامتی متوجه او نیست. اما در قسمتی از اعترافات توسط او اتهاماتی متوجه اشخاصی دیگر شد که علی‌رغم اشکال ولی با توجه به حساسیت شرایط از او نادیده گرفته شده یا به دیده اغماض نگریسته شد.

«ابطحی» چند ماه بعد پاداش این خوش‌خدمتی خود را دریافت کرد و علی‌رغم اقرار به گناهان سنگین آزاد شد. اما هیچ‌کس نه دادگاه علنی از دیگر زندانیان هم‌راه «ابطحی» دید و نه اقراری از آن‌ها شنید و نه متوجه آزادیشان شد. گویا آزادی به شرط اقرار در مقابل دوربین بوده‌است و شامل حال آنانی که حاضر به پذیرش چنین شرطی نشده‌اند نمی‌شده.

پس از آزادی هیچ‌کس بر «ابطحی» و هم‌راه دیگر او «عطریانفر» نه‌تنها ایرادی نگرفت که با آغوش باز از آن‌ها استقبال‌شده، جمعیت انبوه جنبش سبز سعی نمود مرحم زخم‌های دوران بازداشت آن‌ها باشد.

اما «ابطحی» از این محبت‌ها دچار توهم‌شده و اینک برای برکشیدن خود به جای‌گاه سابق و هم‌راه‌شدن با سرنشینان «کشتی نظام» به رقص اجباری در زندان و شرط آزادی، خوش‌رقصی خارج از زندان را اضافه نموده و پس از نوشتن پستی سراسر غلط در وبلاگ‌َش و پس از واکنش منفی توامان اهالی جنبش سبز و روزنامه «کیهان» و در راستای تکمیل همان خوش‌رقصی و پست‌نوشته غلط، یاداشتی را برای روزنامه «کیهان» ارسال نموده و از واکنش منفی آن روزنامه گله نموده‌است.

البته ایشان اختیار خود را دارند که حتی در خط و فرمان «حسین شریعتمداری» و هم‌صدا با «کیهان» هم بنویسند و از گذشته سی ساله خود تبری بجویند. کاری که «پیام فضلی‌نژاد» به‌عنوان مثال انجام داد.
اما شایسته است بداند و در جریان باشد که «جنبش سبز» قسمت عمده‌ای از مقاومت و پیروزی‌های بزرگ خود را از مقاومت زندانیان سرافرازی وام می‌گیرد که حسرت یک آه را علی‌رغم تحمل شدیدترین و طولانی‌ترین شکنجه‌ها بر دل حاکمیت نهاده‌اند.

«جنبش سبز» پیام و راه‌برد اصلی حرکت خودشان را از ورای سکوت سبز شرف آل‌قلم «احمد زید‌آبادی»، شرف جنبش دانشجویی «مجید توکلی» و حر بزرگ زمان «محمد نوری‌زاد» و امثال‌هم می‌گیرند و منتظر تامل و تعامل «سید محمد خاتمی» و «میرحسین موسوی» و « شیخ شجاع» با سران کودتا نمی‌مانند.

آقای «ابطحی» می‌توانند و حق دارند که از رونامه معلوم‌الحال «کیهان» گله کنند که چرا در صفحه ۲ بار دیگر پرونده‌ای برای ایشان بازشده‌است. اما شایسته است توجه داشته باشند که؛ جنبش عظیم مردمی و سبز ایران بزرگ‌ترین افتخارشان داشتن پرونده‌های متعدد و متکثر نزد روزنامه «کیهان» است و روز و روزگاری که قرار باشد روزنامه «کیهان» و «حسین شریعتمداری» از آن‌ها دفاع نمایند را روز مرگ و انتحار سیاسی خود می‌دانند.

و در خاتمه آقای «ابطحی» می‌توانند هر کسی که می‌خواهند باشند. اما اگر بنا بر اعترافات خود در دادگاه و در نوشته‌های بعد از آن قبول دارند که پیش از تولد جنبش سبز قصد براندازی نظام را داشته‌اند و اکنون پشیمان شده‌اند، شایسته است بدانند که جنبش سبز پیش از ۲۲خرداد قصد داشت «میرحسین موسوی» یا شیخ «مهدی کروبی» شجاع را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشاند. پس از کودتای انتخاباتی برای پس‌گرفتن رای خود قیام کرد و پس از مشاهد خشونتی که غیرقابل‌باور می‌نمود، اینک به کم‌تر از مجازات قاتلین خواهران و برادران شهید خود و و بازپس‌گیری تمامی مناسب غصبی از حاکمیت نامشروع جاری راضی نخواهد شد و در این پروسه رهبران جنبش تا زمانی تحمل خوهند شد که در کنار جنبش و وفادار به شعارهای عمده و اصلی جنبش «نفی و پرهیز از تمامی اشکال خشونت» «صداقت کامل و شفافیت تمام در مواضع» و «احترام به آزادی‌های برابر برای همه انسان‌ها باهر نوع تفکر» باشند، و کوچک‌ترین تعامل با حاکمیت خشونت به جدایی کامل‌ِشان از جنبش منجر خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۸۹ ، ۱۱:۲۷
علی مصلحی

«شریعت» بر مدار «کیهان»

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۴۹ ق.ظ

طی بیست سال گذشته «روزنامه کیهان» یکه‌تاز عرصه خبررسانی رسمی و دولتی بوده، و در تمام ادارات دولتی بزرگ و کوچک در صورتی که کارمندی دون‌پایه یا عالی‌رتبه، قصد کسب اطلاعات و اخبار و تحلیل‌هایی پیرامون آن اخباردر روزنامه‌ای را داشت، علی‌القاعده تنها روزنامه موجود «کیهان» بوده، تا آن‌جا که کیهان به بولتن اختصاصی و ویژه نظام تبدیل شده‌است.

روزنامه‌های «اطلاعات» «ایران» «همشهری» و در بعضی مواقع البته به شکل بسیار کم‌رنگ‌تری در این عرصه حضور داشتند.

در این پروسه «حسین شریعتمداری» تبدیل به چهره اصلی و مغز متفکر تحلیل و تفسیر و ریشه‌شناسی و دشمن‌شناسی و فتنه‌شناسی و ... در تمام عرصه‌ها تبدیل‌شده و بیش ار هشتاد درصد مقامات رده‌بالا در تمامی حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و برجسته‌ترین آن‌ها؛ مذهبی، تحت‌تاثیر شدید القائات و تحلیل‌های او قرار گرفتند و فرایند تحلیل در اصول‌گرایان از سرچشمه «حسین شریعتمداری» و کیهان شروع می‌شد و در تمامی تحلیل‌های به‌اصطلاح مستقل اما وابسته به اصول‌گرایان چای پا و ریشه ذهن و تفکر «شریعتمداری» تا همین دو سال پیش قابل مشاهده بود.

کار و بار بالا گرفته، پروژه «بولتن‌نویسی محرمانه» هم به آن اضافه شد و با هدایت و مدیریت ایشان زمینه برای پیاده‌کردن بعض «خواص بی‌بصیرت» در آینده از کشتی نظام کلید خورد.
 اقداماتی که «نتایج سحرش» اکنون به‌خوبی قابل رویت است.
این اتفاق به‌علاوه فعالیت‌های مخرب جانبی، مثل بازجویی از بازداشت‌شدگان سیاسی و در ادامه آن پروژه تواب‌سازی آرام آرام «شریعتمداری» را به توهم «ربانیت» انداخت.

 اجازه بدهید داستانی از تاریخ برای توجه بیشتر مطلب برایتان نقل کنم.
به‌گمانم «دالگورکی» نماینده روسیه تزاری در ایران نقل می‌کند که در کلاس‌های درس «سیدکاظم رشتی»، مدرس حوزه علمیه‌ای که «سیدعلی‌محمد باب» (پیشوای بابیان) در آن درس می‌خوانده شرکت داشته و در درس‌های مربوط به بحث «رکن رابع» و امام زمان با ترفندهای مخصوص، به محمد علی باب چنین القا می‌کند که تو «رکن رابع»ی و به‌رغم قبول او، اصرار نموده و ترفندها را شدیدتر می‌کند.
کم‌کم توهمی بر «باب» مستولی می‌شود. حالا نوبت تلقین شخصیت کاذب بعدی است. با ترفندی در قلیان وی چرس می‌ریزند و تغییر حالات روانی ناشی از تخدیر چرس را برای او کرامات مخصوص تعبیر می‌کنند و تلقین «امام زمان» به او را در دستور کار قرار می‌هند.
ادعای نبوت و ربانیت بعد از آن خودبه‌خود به سراغ «باب» می‌آید و بقیه داستان که می‌دانید و برای اطلاعات بیشتر شایسته است به «کشف‌الحیل» نوشته «عبدالحسین آیتی» مراجعه کنید.

«حسین شریعتمداری» با زمینه‌ای تقریبا مشابه اما با شکل متفاوت با این داستان دچار توهم «ربانیت» و «الوهیت» شده و بر این سیاق، اگر همین فردا «سیدعلی خامنه‌ای» به اشتباهاتش اقرار و اعتراف نماید و پرده از تمام تقلب‌ها و خیانت‌ها بیفتد، بلافاصله «شریعتمداری» او را از کشتی نظام که ساخته خود همین «خامنه‌ای» است، پیاده می‌کند. چرا که «خامنه‌ای» با همه کرامات مخصوص یک انسان جایز‌الخطاست و او یعنی «شریعتمداری» یک مافوق انسان و «خدا»یی که ذاتش از هرگونه خطاهای انسانی و ... مبری است.

همین توهم باعث شده که «شریعتمداری» هیچ‌کس را غیر از خودش قبول نداشته باشد و در تحلیل‌ها و تفسیرها به سمتی توجه داشته باشد که با نظر او هم‌راه و هم‌رای و هم‌نظر است و چون ذاتا نظر همه مردم به هم شبیه نیست، و علایق و عقاید و نظرها متاثر از گذشت زمان و تاثیر و تاثرات تاریخی و جغرافیایی و ... تغییر می‌کنند، بنابراین افراد موردعلاقه آقای «شریعتمداری» هر از چند گاهی تغییر می‌کنند.
امرزوه این زمان برای تغییر از چند سال به چند روز تغییر کرده و هر روز شخص جدیدی کشتی مخصوص نظام آقای «شریعتمداری» را به قصد سکونت در قرارگاه «سران فتنه» یا «خواص بی‌بصیرت» ترک می‌کند.

اگر سال‌هایی نه‌چندان دور، آقای «هاشمی» به‌عنوان یکی از استوانه‌های اصلی نظام سوژه اصلی نوشته‌های «کیهان» بود و تیم مدیریتی «کیهان» و بولتن‌نویسان، شعار «مخالف هاشمی، مخالف رهبر است، مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است» را برای جماعت ساندیس‌خور حاضر در حاشیه نماز‌جمعه طراحی و هدایت می‌نمودند، امروزه «هاشمی» به‌عنوان یکی از سران فتنه و درکنار رهبران اصلی آن‌ها سوژه اصلی «کیهان» است و شریعتمداری تلاش می‌کند چهارچوب‌های لازم را در شخصیت وی برای انطباق با تعریف صفت «خواص بی‌بصیرت» پیدا کند.

کمی جلوتر از این‌ها، اغلب خانواده شهدای هشت شهریور و هفتم تیر و از جمله خانواده محترم شهید مظلوم «بهشتی» و بسیاری از خانوداه‌های شهدای دفاع مقدس و از جمله خانواده شهیدان «باکری» و «همت» و ... موردتوجه ویژه و اختصاصی روزنامه «کیهان» و مدیریت آن بودند. اما امروزه در همان دسته معروف «فتنه» طبقه‌بندی می‌شوند.

حملات جسته و گریخته «شریعتمداری» به برادران «لاریجانی» فرزندان شهید «مطهری» و بعض دیگر از اصول‌گرایان منتقد دولت کودتا، نوید فردایی را می‌دهد که روزنامه «کیهان» تبدیل به فحش‌نامه‌ای بسیار شدید بر علیه «محمود احمدی‌نژاد» «اسفندیار رحیم‌مشایی» و «محمدرضا رحیمی» و در کنار آن‌ها «سید علی خامنه‌ای» و «عزیز خوشوقت» و «مجتبی خامنه‌ای»و دیگر هم‌راهان امروز و دشمنان فردایی چون «حمید رسایی» و «کوچک‌زاده» و ... بشود.

در این پروسه که به‌زودی اتفاق می‌افتد البته «روح‌الله حسینیان» آخرین کسی است که از کشتی نظام «حسین شریعتمداری» پیاده شده و به‌اتفاق راهی زندان اوین خواهند شد.
اما «جنبش سبز» با تمامی این فتنه‌گران بر اساس «منشور جهانی حقوق بشر» و در کمال رافت انسانی رفتار خواهد کرد و از هر گونه خشونتی که امروزه آن‌ها بر علیه جنبش به‌کار گرفته‌اند خودداری خواهد نمود.
 اگر باور ندارید سرمقاله امروز کیهان و یاداشت روز آقای شریعتمداری را بخوانید و برای چند ماه آینده هم که این روزنامه با این مدیریت روزهای آخر خود را رقم می‌زنند لطف خواندن آن‌را از دست ندهید. ادامه دارد. یا حق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۸۹ ، ۱۰:۴۹
علی مصلحی

از «شریعتمداری» تا «سجادی»

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۳ ق.ظ
من آقای «داریوش سجادی» را خیلی نمی‌شناسم و به‌خوبی نمی‌دانم که مقام علمی‌اش چیست و کارنامه قلمی‌اش کدام‌ست. تنها در آستانه انتخابات دهم ریاست‌جمهوری نامه سرگشاده‌اش به شیخ شجاع را به خاطر می‌آورم که از «کروبی» خواسته بود پاسخ به «حسین شریعتمداری» را به او واگذار نماید.

آقای «سجادی» در جدیدترین نوشته وبلاگ‌اش مقاله‌ای نوشته که سخت است باور کنی این نوشته مال اوست . چه این‌که با همه عدم آشنایی من با او، نمی‌باید ادبیات او چیزی باشد شبیه مقالات تخریبی «حسین شریعتمداری» در«کیهان».

 این نوشته او آن‌قدر به آن نوشته‌ها نزدیک و شبیه است که آدمی را به اشتباه می‌اندازد که نکند وبلاگ او توسط ارتش سایبری «کیهان» حک، و مقاله‌ای از آقای «شریعتمداری» در وبلاگ او بارگذاری شده باشد.

اصل نوشته می‌خواسته است که مثلا نقد یک خبط آشکار «مسعود بهنود» در آخرین نوشته وبلاگ‌اش باشد اما نا خواسته هجو و تخریب بسیار زشت او از کار درآمده‌است. و تاکید می‌نمایم ناخواسته که می‌دانم و می‌دانید آقای «سجادی» معمولا این‌گونه بی‌پروا نبوده و نیست. و مطمئن هستم که مرا بر بی‌پرواییم نسبت به خودش خواهد بخشید.

 نه قصد تطهیر «بهنود» را دارم که خطا کرده و نه قصد تخریب «سجادی» را که خطا بر خطا نوشته است. اما نوشته حاوی جعلیات و نتیجه‌گیری‌های خلاف اخلاقی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.

«مسعود بهنود» اخیرا در وبلاگ‌َش عکسی از آقای «کوچک‌زاده» منتشر نموده که ظاهرا اولین‌بار توسط یکی از رسانه‌های غربی انعکاس وسیع یافته و مربوط است به مراسم استیضاح مرحوم «علی کردان» در دولت نهم و باز ظاهرا هنگام نطق موافق استیضاح آقای «علی مطهری».
 «بهنود» یک خطای تاریخی در قرائت عکس مرتکب شده و نوشته است که این عکس مربوط است به آخرین درگیری لفظی بین آقایان «مطهری» و «کوچک‌زاد» در مجلس هشتم.

تا این‌جای کار مناقشه‌ای نیست .اما «بهنود» متذکر شده است که در عکس آقای «کوچک‌زاده» اشاره بی‌ادبی نسبت به «مطهری» دارد و آقای «سجادی» معتقد است که این اشاره کار فتوشاپ است و آقای «بهنود» فتوشاپ را نشناخته است.

بر فرض که چنین باشد . آیا آقای «بهنود» و ملت ایران و همه آن‌ها که از طریق اینترنت و موبایل و رادیو شنیدند که حضرات از رکیک‌ترین کلمات نسبت به هم‌دیگر استفاده کردند هم باید باورکنند که کلمات ردوبدل‌شده در مجلس فتوشاپ بوده؟

در ادامه آقای «سجادی» «بهنود» و دوستان هم‌فکر او را مخاطب قرار می‌دهد و می‌پرسد: مگر از این بی‌نزاکتی‌ها در تمام مجالس کشورهایی که قبله آمال شما هستند اتفاق نمی‌افتد که شما این مورد را چماق کرده‌اید؟ و در پاسخ این کم‌ترین هم‌فکر آقای «بهنود» به‌نمایندگی و البته با کسب اجازه عرض می‌کنم: نه‌تنها اتفاق می‌افتد که به‌مراتب هم بیشتر. اما هیچ کشوری غربی که با فرض شما قبله آمال من و امثال من است شما سراغ نخواهید داشت که دبیر شورای نگهبانش مدعی باشد: «امام زمان اسامی دربست حضرات نمایندگان دوره‌های هفتم و هشتم را دریافت و تنفیذ نموده‌است».

مسلما وقتی نماینده‌ای در پوسترها، بولتن‌ها، و نطق‌های تبلیغاتیش مدعی می‌شود که اهل تهجد و شب‌زنده‌داری به‌جای تخصص است، البته که «بهنود» و بنده و امثال‌هم توقع داریم در نطق‌های مجلس رعایت ادب و نزاکت را بسیار بیش‌تر از دیگران داشته باشند.

در ادامه آقای سجادی به گاف دیگر «بهنود» در موردعکس حاشیه مراسم ارتحال امام اشاره می‌کند که با توجه به این‌که در این‌جا من به تفصیل درباره آن نوشته‌ام از آن می‌گذرم.

و اما در ادامه ایشان مدعی است که درحالی که درجریان زلزله بم سیستم تلفن هم‌راه به کلی قطع بوده، آقای «بهنود» به دروغ مدعی شده‌است که کسی با او تماس گرفته و اعلام نموده است «ارگ بم سالم است».
این خبر که ارگ بم سالم مانده مشخص است که دروغ بوده. حالا «بهنود» دروغ گفته یا کسی که با او تماس گرفته ؟ الله‌اعلم؟ اما این‌که در آن‌روزها سیستم تلفن هم‌راه قطع بوده هم دروغ است و به استثنای حوزه مغناطیسی امواج در اطراف شهر بم آن‌هم به مدت کوتاهی از زمان زلزله،در سایر نقاط کشور این سیستم کم‌ترین اشکالی نداشت و بعید نمی‌نماید کسی از نقطه دیگری غیر از حوزه مغناطیسی بم زنگ زده و دروغ گفته باشد.
در ثانی علاوه بر سیستم تلفن هم‌راه زاغارت ایران، دنیا چندین سال است که به سیستم تلفن هم‌راه ماه‌واره ای مجهز شده و بعید نیست خبرنگاری در منطقه با استفاده از چنین تلفن هم‌راهی با آقای «بهنود» تماس گرفته و منشا چنین به قول ایشان «گاف»ی شده‌باشد.

و اما در ادامه زبان نوشته آقای «سجادی» کاملا «کیهان»ی می‌شود و در نقش وکیل‌مدافع جنازهای شهدای والامقام دفاع مقدس، اعتراض دانشجویان به دفن جنازه‌ها در محیط دانشگاهی را زیر سؤال برده و با سخیف‌ترین نگاه و نازل‌ترین ادبیات سعی در توجیه یک رفتار ضداجتماعی به‌عنوان یک رفتار ارزشی دارد.
 گذاشتن تصویر جنازه مطهر یک شهید دفاع مقدس در کنار تصویر عریان یک بانویی که به هرحال برای خودش حقوق و شخصیت مستقلی دارد، و گرفتن نتیجه بسیار زشتی که اگر به جای جنازه شهدای مظلوم و گمنام دفاع مقدس، قرار بود جنازه این خانم در دانشگاه دفن شود، آقایان قالی قرمز پهن می‌نمودند!

آقای سجادی! واقعا خجالت‌آور است! به عنوان یک انسان از شما می‌خواهم از خانواده ارج‌مند شهدا عذرخواهی کنید. برایتان احترام قائل بوده و خواهم بود اما این کج‌فهمی و اهانت‌تان را به‌ هیچ عنوان نمی‌فهمم. از این قیاس زشت شما به چنین نتیجه‌ای هم می‌توان رسید که مردم به صرف دوست ‌اشتن و محبت شدید، علاقه داشته باشند جسد عزیزان‌ِشان پس از مرگ در منزل دفن شود.
این قیاس کریه شما پس از اهانت مستقیم به شهدای دفاع مقدس، اهانت به اصل انسانیت و واقعیت انکارناپذیر مرگ است.

آقای سجادی! در جام جهانی ۸۶ مکزیک که قهرمانی آرژانتین با معرفی اعجوبه فوتبال «مارادونا» را به‌همراه داشت، روزنامه‌ها می‌نوشنتد؛ بعضی فوتبالیست‌ها که در فوتبال و تکنیک نمی‌توانند برای خود شهرتی دست و پا کنند، با خطاکردن بر روی فوتبالیست‌های معروف و مشهور (مارادونا) برای خود شهرت دست و پا می‌کنند.
«مسعود بهنود» با سابقه نیم قرن فعالیت قلمی و مطبوعاتی و هم‌کاری با غول رسانه‌ای دنیا «bbc» و به شهادت کارنامه پرتعداد قلمی‌اش به اندازه کافی کسب شهرت و اعتبار نموده‌است و نیازی به کسب شهرت کاذب ندارد. اما این بعضی‌ها هستند که سعی دارند با خطاکردن بر روی او برای خود اعتبار و شهرتی دست و پا نمایند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۸۹ ، ۱۰:۰۳
علی مصلحی