وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

آن‌گونه که رسانه خبر می‌دهند، در آخرین روزهای دولت دهم، به سعی آقای «احمدی‌نژاد» تعداد قابل‌توجهی نیروی انسانی، به بدنه دولت در قالب استخدام‌های ویژه تزریق شده و از طرف دیگر، قسمتی از نیروهای باسابقه اجزایی در یک نهاد، به نهادی دیگر و با عناوینی دیگر منتقل شده‌اند.
این‌کار در نگاه نخست برخلاف تمام تلاش‌هایی است که قرار بود در قالب عملیاتی شدن اصل ۴۴ قانون اساسی، با کوچک کردن بنده دولت، به‌مرور بارها از دوش دولت برداشته و بر دوش بخش خصوصی گذاشته شود.
 از طرف دیگر، استخدامی که طی ۸ سال و دو دوره مسولیت ریس‌ِدولتی آقای «احمدی‌نژاد» انجام نشده و ناگهان و در واپسین روزهای دولت ایشان با شتاب‌زدگی خاص انجام می‌شود، شبهه‌ناک و مشکوک می‌نماید . همه شهروندان عادی یا متخصصین حق دارند که پرسش نمایند؛ چرا این اتفاق در این زمان و با این حجم اتفاق افتاد و چرا به‌مرور و طی دوران ۸ ساله ایشان صورت نگرفت؟
اما از این‌ها که محل سؤال و مشکل بوده و ظاهرا با لغو قسمتی از دستورالعمل‌ها و فرمان‌ها در دولت جدید درحال رفع و رجوع هست ــ البته بدون هزینه هم نیست ــ‌که بگذریم، قسمتی از جابه‌جایی‌ها مربوط به صدور حکم عضویت هیئت علمی برای بعضی از اعضای هیئت دولت، یا بعض فارغ‌التحصیلان کم‌سواد و فاقد توان علمی و تخصص لازم برای هیئت علمی، برای بعضی از دانشگاه‌ها می‌شود.(+)
این درحالی است که پروسه‌ی عضویت در هیئت علمی یک دانشگاه، دست‌کم با اخذ دانش‌نامه دکتری در یک رشته دانشگاهی از دانشگاهی معتبر، و داشتن سابقه و توان علمی قابل‌توجه در آن رشته آغاز و پس از طی شدن مدت زمان و دوره‌ای از تدریس و غنی کردن بار علمی با مطالعات جدید، نوشتن و ارائه مقاله در کنفرانس‌ها و ژورنال‌ها معتبر علمی، نوشتن و چاپ کتاب و تایید اساتید برجسته‌ی آن شاخه علمی، تداوم یافته تا به درجه مشخصی از قابلیت برسد و پس از طی مدارج مشخص تدریس دانشگاهی (مربی، استادیار، دانشیار و استاد) به عضویت هیئت علمی می‌رسد.(+)
ظاهرا نه‌تنها اساتید معرفی شده برای عضویت هیئت علمی از طرف دولت «احمدی‌نژاد» برای دانشگاه‌ها اقلی از این پروسه را طی نکرده‌اند بلکه، اصولا کم‌سوادی و معدل پایین نمره علمی بعضی از آن‌ها در رشته مربوطه آن‌قدر زیاد است که تصور این‌که آن‌ها سال‌های سال هم بتوانند با مطالعه و تلاش این کمبود‌ها را جبران نمایند، کمی مشکل و غیرممکن به نظر می‌رسد.
 به‌عنوان نمونه آقای «مهرداد بذرپاش» با توجه به سن کم، اصلا مراحل و مدراج مقدماتی این سیر را طی نکرده و نمره علمی ایشان نیز برای جایگاه عضویت هیئت علمی برای دانشگاهی مثل دانشگاه «علامه طباطبایی» بسیار ناچیز است.
 با این مقدمه و با توجه به این‌که آقای «احمدی‌نژاد» مجوز دانشگاه گرفته و با تاسیس دانشگاه «ایرانیان» قصد دارد کار علمی بکند، چرا این دانشمندان جوان و نیروهای گمنام و چهره‌های برجسته علمی را برای دانشگاه خود کنار نگذاشته و تلاش نموده است آن‌ها را به زور به بدنه یک دانشگاه دولتی باسابقه تزریق نماید؟
اگر این اساتید، آن‌چنان که آقای «احمدی‌نژاد» در تمام این سال‌ها ادعا می‌کرد «دانشمندان جوان» و گمنام هستند و ایشان آن‌ها را کشف نموده، نباید به‌سادگی از خیر کشف گران خود بگذرد و آن‌ها را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهد. مسلما آقای «احمدی‌نژاد» برای آن‌که بتواند ثابت کند که: «ما می‌توانیم» به این نیروهای علمی و متخصص ویژه نیاز دارد و بهتر است که این اعضای هیئت علمی مخصوص را هم برای دانشگاه خود به‌کار گیرد و از توان علمی و تخصصی آن‌ها بهره‌مند باشد.
شایسته است دانشگاه «ایرانیان» با افتخار از این دانشمندان جوان به عنوان اعضای هیئت علمی استفاده نموده و این‌همه منت دانشگاه‌های دیگر را برای پذیرش مشکل‌ساز آن‌ها به‌عنوان عضو هیئت علمی نکشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۱
علی مصلحی

دلایل قوی باید و معنوی

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۷ ب.ظ

من اصلا در فکر امتیاز دادن یا رد و تایید گفته‌ها و تحلیل‌های آقای «مجتبی واحدی» نیستم. این اتفاق ممکن است در حوصله نوشته و فضایی دیگر باشد. این‌جا در فکر دیگری هستم.

این جمله‌ها را بخواند:
 «تحلیل‌های آبکی "مجتبی واحدی"...
یه آقایی بود که با صراحت می‌گفت؛ اگه فائزه هاشمی رفت زندان، من ریشام رو از ته می‌تراشم!!! (سردارقاسمی)
یه آقای دیگه‌ای هم قبل از انتخابات به صراحت گفت؛ اگه روحانی رئیس جمهور شد من دیگه هرگز تحلیل سیاسی نخواهم کرد (مجتبی واحدی)
اما نه اون جناب سردار اصول‌گرا ریشش رو تراشید و نه این آقای به اصطلاح اصلاح‌طلب دست از نظریه‌پردازی و دُرافشانی برداشت و به نظر من دلیل هر دو هم یک چیز بود؛
ریش اون سردار و تحلیل‌های آبکی این دوست عزیز به واقع «نون دونی» و منبع ارتزاق اونهاست؛ از اون سردار بگذریم، اما جناب واحدی محترم! شما که دکتر روحانی رو مسئول بیکاری خودت می‌دونی و هر روز یه اتهامی بهشون وارد می‌کنی، برای من کاملا قابل درکه که شما احمدی‌نژاد رو بر دکتر روحانی ترجیح بدی!!! چرا که ایشون هیچ پاس گُلی به شما نمی‌ده که تشریف بیارید صدای آمریکا و گرد و خاک بفرمایید؛ خب برادر من راه‌های دیگه‌ای هم واسه نون خوردن وجود داره!!!!»

اگر قسمت مربوط به سردار «قاسمی» را از این نوشته حذف کنیم، همه بلافاصله آن‌را از روزنامه کیهان و از نوشته‌های «شریعتمداری» می‌پنداشتند، اما از کیهان و رجا‌نیوز و فارس و... نیست. نوشته یک دوست اصلاح‌طلب است.
امیدوارم اگر کسی در چنین سطحی به آقای «حمیدرضا سلیمانی» بگوید که تحلیل‌ها و نوشته‌هایش «آبکی» است، یا تحلیل برایش حکم «نون‌دونی» را دارد، ناراحت نشود، اما من حقیقتا ناراحت می‌شوم و قطعنا ناراحتی من نمی‌تواند واکنش مثبتی داشته باشد. مسلما من هم به ادبیاتی مشابه همین ادبیات متوسل می‌شوم و طرف مقابلم را به تهمتی مشابه متهم می‌کنم. نتیجه فرسایشی این زورآزمایی در سایه «رگ‌های گردن به حجت قوی»می‌شود فرسودگی و تحلیل قوای من و طرف مقابل بر سر هیچ.
 باز هم امیدوارم که آقای «واحدی» هم اخلاق من را نداشته باشد و آن‌جه درباره آقای «سلیمانی» ادعا کرده و نوشته که «از بالاسر دستور می‌گیرد و...» ناشی از ناراحتی و یک مقابله به‌مثل نباشد.
 اما باور کنید حمام رفتن این دوستان از «زانوی گلین آن‌ها» از دور پیدا است و به قولی جار می‌زند. آن‌چه در نوشته این دو دوست قربانی شده و از آن خبری نیست اخلاق است.
اگر «مجتبی واحدی» قول داده که: «اگه روحانی رئیس جمهور شد من دیگه هرگز تحلیل سیاسی نخواهم کرد» و اکنون آقای «سلیمانی» از خلف وعده او ناراحت است، لازم بود با ارائه سند آن قول و وعده، مودبانه به او یادآوری شود. این‌که در ادامه نزاع را به تحلیل‌های آقای «واحدی» می‌کشاند و با تحقیر توهین‌آلود به سراغ او می‌رود، خلاف اخلاق و مروت و انصاف است.
 و آقای «واحدی» هم اگر چنین وعده‌ای نداده، می‌توانست در پاسخ، مودبانه از آقای «سلیمانی» سند بخواهد و ضمن سند خواستن، محل اشتباه او را متذکر شده و مثلا یادآوری کند که؛ نگفتم هرکز تحلیل نمی‌کنم، گفتم مثلا این مدت تحلیل نخواهم کرد و اکنون آن مدت به پایان رسیده است. نیت‌خوانی و قضاوت این‌که این حرف خودش نیست و از طرف بالاسری‌ها به او ابلاغ شده و... خلاف اخلاق و مروت و انصاف است.
این نوع گفتار و رفتار، نه ذیل اصول‌گرایی تعریف می‌شود، نه اصلاح‌طلبی. این رفتار در علم سیاست معنی روشنی دارد به نام «فاشیسم».
  ضمنا «مجتبی واحدی» بیش از دو سال است که ادعای اصلاح‌طلبی ندارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۷
علی مصلحی

روستای محل تولد من و روستای محل تولد «ناطق نوری»

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۵۶ ق.ظ

برادر من همیشه به شوخی در وصف اوج اعتبار فرهنگی و درک سیاسی و اجتماعی مردم روستای محل تولدمان می‌گوید: در دوم خرداد ۷۶ رای «ناطق‌نوری» در دو روستا از رای «خاتمی» بیشتر بود؛ یکی رای روستای محل تولد شخص آقای «ناطق نوری» و یکی هم روستای «وادقان». یعنی همین محل تولد بنده و حضرت اخوی.

از دیگر افتخارات این روستای کوهستانی که در فاصله ۵۰ کیلومتری از شمال کاشان قرار دارد، یکی هم این است که آقای «علی‌رضا زاکانی» به آن‌جا مسافرت، و در مسجد جامع این روستا برای مردم سخنرانی نموده است.
البته افتخار از این دست فقط به آقای «زاکانی» محدود نمی‌شود و آقایان «حسین الله‌کرم»، «سعید ابوطالب»، «مهدی چمران»، «محمد سروری» و چند نورچشمی دیگر نیز به این روستای نازنین؟! مسافرت داشته و در آن‌جا مردم ده را از بیانات خود مستفیض نموده‌اند.
 این‌که آقای «زاکانی» را برجسته و جدای از بقیه اشاره کردم، به خاطر بیانات شیرین و شکرشکن امروز این استاد بسیجی در مجلس در مخالفت با کابینه دکتر «روحانی» است.
اما نکته جالب و قابل‌توجه این است که تمامی حضراتی که روستای محل تولد من، یعنی همین وادقان نازنین؟! افتخار میزبانی آن‌ها را طی این سال‌ها داشته و مردم آن‌جا هم افتخار دیدن چهره و شنیدن صدایشان را داشته‌اند، همه به دعوت ریس ستاد آقای روحانی در کاشان یعنی آقای «مصطفی عباسی» به روستای ما سفر کرده و خاک آن‌جا را به قدوم مبارک خود مزین نموده‌اند.
البته این‌که مردم وادقان تماما بهشتی هستند و آتش جهنم بر آن‌ها حرام شده، ربطی به حضور این برادران ندارد. آن‌ها سابقه انقلابی از سالیان متمادی دارند. عرض کردم که فقط روستای محل تولد آقای ناطق نوری و روستای محل تولد بنده بیشتر به آقای ناطق نوری رای داده بودند و این اتفاق مبارک قبل از ورود و حضور حضرات معرفی شده، اتفاق افتاده بود.
حالا این‌که چرا به این داستان اشاره کردم، برای این بود که خدمت شما عرض کنم، بابت کابینه آقای روحانی نگران نباشید. همه وزرا رای می‌آورند، همه این‌ مخالفت‌ها و موافقت‌ها بازی است. آقای روحانی و آقای زاکانی و آقای مصطفی عباسی، همه با هم رفیق‌اند و همه در یک چیز متفق‌، و آن این‌که: هرسه به عنوان نماد و نماینده سه قشر و سه تفکر، به چیزی به نام «حق مردم» اعتقادی ندارند. و همه این‌ها چانه‌زنی بر سر سهم بیشتر از غنایم جنگی است که بازنده آن مردم ایران بوده و هستند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۵۶
علی مصلحی

حل مشکل ورود به فیس‌بوک در فایرفاکس نسخه ۲۳

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۳۶ ق.ظ

فایرفاکس یک‌روز پیش نسخه‌ی جدید (۲۳) را نهایی و منتشر کرد. در نسخه جدید، برای ورود به فیس‌بوک با پیام خطا موجه می‌شویم.
 چنان‌چه از فایرفاکس نسخه‌ی ۲۳ استفاده می‌کنید، برای رفع این مشکل و باز کردن فیس‌بوک این تنظیمات را اعمال کنید:
ابتدا تب جدیدی در مروگر باز کرده و عبارت about:config را در تب جدبد تایپ کنید.
این صفحه باز می‌شود:

حالا روی گزینه‌ی «!I ll be careful، Ipromise»کلیک کنید.
 بعد دنبال گزینه security.tls.version.max بگردید. می‌توانید این عبارت را در سربرگ جستجو تایپ نموده و دنبال آن بگردید.
پس از یافتن، روی آن دوبار کلیک کرده و عدد ۱ را به 0 تبدیل کنید.
فیس‌بوک به آسانی باز می‌شود.

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۶
علی مصلحی

دکتر روحانی و استاد «مرشد ترابی»

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۱۱ ق.ظ

«احمدی‌نژاد» و دور‌وبری‌های او بی‌اندازه از درک شعر و هنر و زیبایی و مظاهر آن عاجر بودند. ایجاد پست قائم‌مقامی شعر در وزارت ارشاد که با آن سروصدا و تبلیغات به راه افتاد و به‌زودی به فراموشی سپرده شد و از یادها رفت، یک نمونه از اوج کج‌سلیقه‌گی و بی‌بهره‌ بودن از درک بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین مولفه‌ها و مختصات شعر و هنر و الزامات زیبایی‌شناسانه دنیای آن در تفکر احمدی‌نژاد و همراهان او بود.
 ایران‌دوستی و توجه به فرهنگ ایران باستان و مظاهر آن، که احمدی‌نژاد و دولت متبوعش تلاش فراوان کردند تا بر موج آن سوار شده و از آن نمد برای شهرت و اعتبار خود کلاهی بدوزند نیز، آن‌قدر کمیک و مضحک بود که کمترین توجهی را برنیانگیخت و کمترین اقبال و استقبال را به دنبال نداشت. از آن ادعا‌ و ژست‌ها، تصویر مضحک و در عین‌حال تراژیک چفیه انداختن بر گردن کورش نمادین ــ که اسباب فکاهه و طنز فعالین فضای مجازی را دیر زمانی فراهم نمود ــ و داستان آوردن سیلندر منشور کورش برای مدتی به ایران و پیشنهاد مضحک‌تر سردار قلم که: «آن‌را به بریتانیا بازنگردانیم»، و باقی ماجرا‌هایش به نشان اوج بی‌سلیقه‌گی و ناشی‌گری این دولت در خاطره‌ها ماند.
 آن‌همه البته حکم آهنگ‌زدن شبانه آن دزد معروف در بازار را داشت که صدای آهنگش‌ این روزها کم‌کم در حال شنیده شدن است.
استاد برجسته و بی‌نظیر هنر نقالی و پرده و شاهنامه‌خوانی ایران، «مرشد ولی‌الله ترابی» از حدود دست‌کم یک‌سال پیش در بستر بیماری با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد. در تمام این مدت، مدعیان توجه به ایران باستان و فرهنگ باستانی و اساطیری ایران، کمترین دست‌گیری درخور و شایسته از این هنرمند بی‌نظیر و آخرین بازمانده از نسل نقالان و پرده‌خوانان ایران انجام ندادند.
 «مرشد ترابی» سرانجام پس از تحمل دوره سخت بیماری، درست در لحظه فترت دولت و در زمان خلا بین این دولت و آن دولت، دارفانی را وداع گفت. قدر مسلم آن‌ست که «احمدی‌نژاد» که در دوران ریاست‌جمهوری قدر هنر و هنرمندان درست نمی‌دانست، پس از پایان ریاست‌جمهوری هم نیازی به تسلیت گفتن و هم‌دردی با خانواده و جامعه هنرمندان احساس نمی‌کند. چه این‌که این‌گونه رفتارها مال زمانی بود که به رای و توجه آن‌ها نیاز داشت و اکنون چنین نیازی وجود ندارد.
 اما از دکتر «روحانی» و دولت وی، بعید است که دو روز پس از درگذشت آن استاد برجسته، هنوز واکنشی درخور شان و جایگاه بلند مرتبه‌ی آن مرحوم  نشان داده نشده و پیام تسلیتی از سوی دولت جدید صادر نشده است.
دل‌جویی از خانواده و جماعت عزادار هنرمند و استاد نادر، برجسته، و بی‌نظیر نقالی و پرده‌ و شاهنامه‌خوانی ایران، و صدور پیام تسلیت به مناسبت درگذشت وی، آن‌قدر محل اهمیت و توجه هست که تاخیر دو روزه دکتر «روحانی» ریس‌جمهور جدید ایران به هیچ عنوان و با هیچ بهانه‌ای قابل توجیه و گذشت نباشد.
 این‌که دوران انتقال ریاست‌جمهوری و متعلقات از دولت قبلی به دولت جدید فرایندی پیچیده و شلوغ را به دنبال دارد و به دنبال آن نیز تمام وقت و توجه ریس‌جمهور جدید معطوف به مراسم ویژه تنفیذ و به دنبال آن تحلیف می‌باشد، قابل درک و توجیه است. با این‌حال اما به نظر می‌رسد ریس‌جمهور جدید در انتخاب مشاور هنری خود دقت شایسته‌ای مبذول نداشته است. والا با وجود تمام شلوغی این روزها، مشاور هنری وظیفه داشته و دارد که در چنین مواقعی نسبت به تنظیم پیام تسلیت اقدام و آن‌را به اطلاع و امضای ریس‌جمهور رسانده و در اختیار رسانه‌های عمومی جهت انتشار قرار دهد.
انتظار می‌رود ریس‌جمهور هر‌چه سریع‌تر نسبت به صدور پیام تسلیت به‌مناسبت درگذشت استاد «مرشد ترابی» جبران مافات کند، والا این تاخیر و مماشات سهوی در کارنامه ریس‌جمهور ثبت و از دید اهالی فرهنگ و هنر مخفی نخواهد ماند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۱
علی مصلحی

چشم‌ها را باید شست (پست مهمان)

چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۰ ق.ظ

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید (سخنی برای همدلی)
 *محمد مشهدی نوش‌آبادی: مطلبی در شماره ۴۹۲ (۳۰/۵/۹۲) مجله آرمان با عنوان «آقایان! تا حالا کجا بودید؟» توسط آقای «میلاد حیدریان» در جوابیه به یادداشت اینجانب با عنوان «حرمت امام‌زاده را باید اول متولی نگاه دارد» منتشر شده است. ضمن نگاه به این جوابیه نکاتی را جهت همدلی به عرض می‌رساند:

- این‌که ایشان نوشته‌اند: «تا سه روز مانده به انتخابات با اصلاح‌طلبان تماس داشتم و آن‌ها همکاری نکردند،» خالی از درستی نیست. اصلاح‌طلبان تا قبل از کناره‌گیری «عارف»، انتخابات را چندان جدی نگرفته بودند. اما رفته‌رفته از روز سه‌شنبه به‌بعد حرکت سیل‌آسایی از طرف ایشان صورت گرفت. من با چند تن از سران اصلاح‌طلبی در کاشان تماس گرفتم، این تردید‌ها وجود داشت، اما بعد از اعلام حمایت سران اصلاحات و شخصیت‌های تاثیر‌گذار این جریان، تردید‌ها کنار گذاشته شد. بنابر‌این تا قبل از کناره‌گیری دکتر عارف، رای آقای روحانی قطعا به نصف این مقدار هم نمی‌رسید، این ادعای گزافی نیست، زیرا تمام آمارهای رسمی و غیررسمی، بسیار کم‌تر از این مقدار را تایید می‌کند. زیرا عده‌ای به دکتر عارف رای می‌دادند و عده زیاد دیگری اصلا شرکت نمی‌کردند، گروه اخیر با توجه به تجربه سال ۸۴ شرکت در انتخابات را بازی باخت - باخت می‌دیدند.

- من تلاش‌های امثال آقای «حیدریان» را نادیده نمی‌گیرم. اما‌‌ همان‌اندازه نیز توقع دارم تلاش‌های دیگران را نادیده نگیرند. درواقع همه حرف ما این است که؛ اگر می‌خواهید از آقای دکتر روحانی حمایت کنیم، ضروری است که هم‌دیگر را به رسمیت بشناسیم. نه این‌که همه را زیر چتر خود بدانیم.

- اینکه آقای حیدریان می‌گویند: «انصاف نیست به یک‌باره بعضی از دوستان بخواهند بدون حضور در فعالیت‌های ستادی و بدنه حامیان، نقش تصمیم‌گیرندگان اصلی را بازی کنند،» عرض می‌کنم: آقای حیدریان! حتما شما خوب می‌دانید در روز سه‌شنبه قبل از انتخابات حدود ساعت دوازده ظهر من با ستاد تماس گرفتم و تقاضای عکس و پوستر کردم، (با این‌که مطمئنم که هیچ‌کس در جای‌گاه صنفی من، دنبال عکس‌زدن نیست، حداقل این‌که مانند شما کت و شلوار شیک و اتو کرده می‌پوشد و در ستاد می‌نیشیند) چون خبری از دکتر روحانی در نوش‌آباد نبود و حتی ستادی هم تشکیل نشده بود، در بعد از ظهر سه‌شنبه ستاد تشکیل شد.

- بعد از تشکیل ستاد خدا می‌داند که بعضی از بچه‌های اصلاح‌طلب که از بابت اصلاح‌طلبی آسیب زیادی دیده‌اند، این چند روز تا صبح نمی‌خوابیدند، چون پیگیر تشکیل جلسات، نصب پوس‌تر و از همه مهم‌تر تبلیغ چهره‌به‌چهره برای مجاب کردن دوستان به حضور بودند. نمونه این عزیزان آقای «حمید سقایی» رئیس سابق و عضو مستعفی شورای شهر نوش‌آباد است که من و شما باید مدیون تلاش‌های امثال ایشان باشیم و دست‌شان را ببوسیم که همیشه فقط هزینه شده‌اند.

- آقای حیدریان! کار ما صرفا با زدن یک ستاد به پایان نرسید. حتی در روز انتخابات اگر تلاش‌های بی‌وقفه و همه‌جانبه که قبلا آن را توصیف کرده‌ام نبود، صدهزار ستاد هم نمی‌توانست دکتر روحانی را پیروز میدان کند.‌‌ همان اصلاح‌طلبانی که شما فرمودید: «نمی‌آمدند» و میلیون‌ها نفر دیگر با تماس و گفت‌وگوهای متصل و بی‌وقفه در سطح ملی مجاب به شرکت شدند.

- در ظرف دو سه روز چیزی شبیه به اعجاز رخ داد. این اعجازِ حضور مردم بود. هم اصلاح‌طلبان و اعتدالیونی مانند شما که از اول پای کار بودید، هم کسانی که از هفته آخر انرژی گذاشتند و هم کسانی که به خاطر مصالح مردم مجاب به حضور شدند، در این حماسه غرور‌آفرین شرکت داشتند.

- اگر از قبَلِ پیروزی دکتر روحانی سهمی بر جای مانده است، ارزانی شما. اما بیایید برای به‌دست آوردن موفقیت‌های بعدی دست یک‌دیگر را بفشاریم. تجربه نشان داده است که نباید رییس‌جمهور را پس از پایان انتخابات تنها گذشت. این همه آن چیزی است که ما می‌خواهیم. قدم اول در این راه دیدن دیگران است، چیزی که نوشته شما فاقد آن بود، اما هنوز هم دیر نیست، بلکه می‌تواند تازه اول راه باشد.
درک واقعیت پیروزی دکتر روحانی پذیرش حقیقت «تکثرگرایی» است.
یا علی
__________________
*عضو هیئت علمی و مدیر‌گروه ادیان و عرفان دانشگاه شهید مدنی تبریز
منبع: وبلاگ نویسنده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۰
علی مصلحی

آقایان! تا حالا کجا بودید؟ (پست مهمان)

چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ق.ظ

*میلاد حیدریان: بعد از سال ۸۸ شرایط سیاسی به گونه‌ای رقم خورد که تندرو‌ها، افراطی‌ها و جریانات انحصارطلب برای فعالین سیاسی فضای نامطلوبی را بوجود آوردند که تمام سیاسیون اصلاح طلب مجبور به خانه نشینی شدند. این امر موجب عقب افتادگی در خیلی از امور کشور شد. چهار سال گذشت و برای فرار از این شرایط نیاز بود که از‌‌ همان روز اول به حمایت از جناب آقای دکتر ‌«روحانی» برخیزند. هرگز فراموش نخواهم کرد که از اردیبهشت‌ماه تا سه روز به انتخابات، چندین‌بار با آقایان اصلاح‌طلب تماس گرفتم و دیدارهای خصوصی زیادی داشتم، ولی اعلام داشتند که مگر «روحانی» اصلاح‌طلب است؟ چه دلیلی دارد که ما از دکتر روحانی حمایت کنیم؟ در ‌‌نهایت تاکید کردند که ما به هیچ عنوان حاضر به سرمایه‌گذاری روی دکتر روحانی نیستیم. خیلی جالب است که در حال حاضر همه‌ی آن دوستان آمده‌اند و خود را حامی سرسخت و فدایی رئیس جمهور منتخب می‌دانند. این چه فضای ناعادلانه‌ای است؟! افرادی که تا سه روز به انتخابات اثری از آن‌ها نبوده، حال سعی دارند خود را برابر با افرادی بدانند که از ماه‌ها قبل بدون این‌که احتمال رای آوری دکتر روحانی را بدهند، جهت برنامه‌ریزی و تشکیل ستاد فعالیت بسیاری انجام دادند.
بنده به عنوان نیروی اصلاح‌طلبی که سال‌هاست برای کشور و شهرمان هزینه‌های متفاوتی پرداخت نموده‌ام، و همواره کوشیده‌ام تا در مسیر اصلاح‌طلبی گام بزنم. امسال نیز تلاش کردم تا نیروی تاثیرگذاری باشم و با توجه به واقعیات جامعه و جهت بازشدن فضای عمومی با اعتدال‌گرایان کشور همراه شدم.
افتخار می‌کنم که اولین و تنها نیروی اصلاح‌طلبی بودم که از اسفندماه تا پایان انتخابات با تمام وجود در خدمت مجموعه صادق و پرتلاش و اعتدال‌گرای دکتر روحانی بودم.
روحانی ـ میلاد حیردیاناینجانب با وجود فعالیت‌های بسیاری که در طول چندین ماه گذشته همراه با دوستان عزیز ستاد به انجام رسانده‌ام، بدون هیچ‌گونه سهم‌خواهی و منفعت‌طلبی تلاش کردم تا برنامه‌ها به بهترین شکل برگزار شود. امروز نیز هر لحظه آمادگی داریم تا هر کجا که نیاز به هزینه دادن برای حفظ این فضاست حضور داشته باشیم، در این شرایط کمترین توقع این است که کسانی که با همه اصرار‌ها حاضر به حضور نبودند امروز پیشگام سهم‌خواهی‌ها نشوند و به شعور جوانان سخت‌کوش حامی رئیس جمور منتخب توهین نکنند.
دوستان عزیز! من به عنوان یک فعال سیاسی کوچک به دفاع از جوانانی سخن می‌گویم که در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، زندگی شخصی خود را‌‌ رها کرده بودند و شبانه‌روز برای نجات کشور و حفظ ارزش‌های نظام و انقلاب کوشیده‌اند. انصاف نیست به یک‌باره بعضی از دوستان بخواهند بدون حضور در فعالیت‌های ستادی و بدنه حامیان، نقش تصمیم‌گیرندگان اصلی را بازی کنند و خود را از اول حامی و فدایی دکتر روحانی جا بزنند.
امیدوارم تمامی دوستان پیام رای با شکوه مردم را دریابند و به نیروهای افراطی و منفعت‌طلب که در همه جریان‌های سیاسی یافت می‌شوند، فرصت ظهور ندهند و از گوهر اعتدال با تمام توان حفاظت نمایند.
_____________
*قائم مقام ستاد دکتر حسن روحانی در کاشان و شمال استان اصفهان

منبع: دوهفته‌نامه آرمان کاشان شماره ۴۹۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۲
علی مصلحی

شاملو

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۹ ق.ظ

من البته آروز داشتم مرحوم «آتشی»، «شاملو در تحلیلی انتقادی» را در زمان حیات شاملو می‌نوشت، تا شاید شاملو هم پاسخ آن سؤالات را که نه فقط سؤال آتشی، بلکه سؤال خیلی‌ها بود را می‌داد، یا دست‌کم واکنش او را می‌دیدیم.
 «شاملو» متاسفانه به‌‌‌ همان نسبت که از طرف دشمنانش، مورد هجمه و انتقادهای ناجوان‌مردانه قرار گرفته(۱)(۲)، به‌‌‌ همان میزان و نسبت هم از طرف طرفداران‌ش در هاله‌ای از تقدس قرار گرفته که گاهی آدم هراس دارد در مورد ناتوانی خود از درک شخصیت و شعر او اقراری صریح داشته باشد. بلافاصله توسط مقلدان او متهم به توهین یا در بهترین حالت بی‌سوادی می‌شود.
 متاسفانه مقدس‌مابان طوری واکنش داشته‌اند که اجازه داده نشده است که «نقد‌ها را عیاری گیرند»
 «موحد» چند سال پیش در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و گفت: «بعد از حافظ بزرگ‌ترین شاعر زبان فارسی شاملو است» در چنین فضایی چگونه آتشی جرات کند بر شاملو نقد بنویسد؟ یا کسی جرات کند در محفلی «گزند باد» مهاجرانی را معرفی کند؟
یا مثلا از نظر مرحوم «اخوان» درباره شاملو پس از سخنان آن مرحوم در دانشگاه برکلی سخن به میان آورد؟
کافی است مقدمه چاپ دوم «شعر و اندیشه» «داریوش آشوری» را بخوانید. نگاه انتقادی شاملو به درکی خاص که آقای «آشوری» از شعر «هنوز در فکر آن کلاغم» دارد، ضمن آن‌که اندکی توهین‌آمیز است، خلاف یکی از بدیهی‌ترین اصول شعر است که: «شعر ملک مشاع همه مخاطبین است» اما هیچ‌یک از مقلد و مقدس‌مابان شاملو برنمی‌تابند که استاد اشتباه کرده باشد.
 «عسگری پاشایی» و «محمد حقوقی» دو نوع درک کاملا متفاوت و متضاد از «شتاب کن ناصری» دارند. بر سر این درک متفاوت گاهی کنایه‌آمیز هم‌دیگر را مورد مرحمت هم قرار داده و می‌دهند. اما هیچ‌گاه حاضر نیستند بپذیرند که شاملو هم انسان است و ممکن است خطایی در قلم و شعرش واقع شده باشد.
از این‌ها بگذریم به شهادت قریب به اتفاق اهل فن، «حافظ شامو» در بهترین حالت یک «گاف ادبی» است. جدای از بعض دریافت‌های کاملا اشتباه، اصل اعراب‌گذاری برای شعر حافظ به آن می‌ماند که تلاش کنی به کسی که زبان مادریش عربی است اعراب آموزش بدهی.
با این‌همه من بی‌هراس اعتراف می‌کنم که از آن‌ حجم انبوه شعر که از شاملو به میراث مانده، من با ۱۰ درصد آن می‌توانم ارتباط برقرار کنم و آن‌ها را عالی هم بدانم. اما با بقیه آن متاسفانه من نمی‌توانم ارتباط‌ی برقرار کنم. برخلاف فروغ که دنیای شاعرانه‌اش را زندگی می‌کنم.
(۱) یوسفعلی میرشکاک - ستیز با خویشتن و جهان
(۲) درباره شاملو - عبد‌الجواد موسوی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۹
علی مصلحی