وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

سردار صبور و حاکمیت دستپاچه

يكشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۰، ۰۱:۲۲ ب.ظ

صالح‌ علوی: نقل می‌کنند که، در یکی از پاسگاه‌های مرزی، بعضی از نیروهای انتظامی با ترفندی خاص، به همه رانندگان گیر می‌دادند، و رانندگان بیچاره برای‌‌‌‌ رها شدن از شر علافی بی‌جا، مبلغی پرداخت نموده و خود را از شر گیردادن‌های جورواجور‌‌‌‌ رها می‌نمودند. البته که بعضی هم بار قاچاق و غیرقانونی داشتند، و با دادن باج بیشتر، بار خود را رد می‌کردند و از مکافات زندان و آبروریزی و ضرر می‌گریختند. مامورین مربوطه هم به‌جای علاف شدن و تفحص میان بار‌ها و جاساز‌ها و دردسرهای خاص آن، به نان و نوایی بسیار بیشتر از حقوق بخور و نمیر اداره می‌رسیدند و هر دو از این معامله راضی.

یکی نقل می‌کند که پدر او، اتفاقا گذرش به‌‌‌‌ همان پاسگاه می‌افتد بی‌آنکه، نه بار خلافی داشته باشد، نه کمترین بهانه‌ای برای باج‌دادن، گواهینامه، سند، مجوزهای‌لازم، بیمه‌نامه‌های معتبر دقیق و ... همه را به محض درخواست مامور، ارائه می‌نماید و هیچ بی‌حوصله‌گی هم از خودش نشان نمی‌دهد، اما حوصله مامور بیچاره سر می‌رود و پس از آن‌که متوجه می‌شود، بهانه‌ای برای تیغ‌زدن او پیدا نکرد، و از این راننده آبی گرم نمی‌شود، با ناراحتی، از راننده می‌خواهد که اجازه بدهد او با ماشینش یک بوق بزند تا دلش خنک شود که از آن‌همه وقت گذاشتن، دست‌خالی نمانده و دست‌ِکم لذت یک‌بوق زدن را نصیب او نموده‌است.
 ***
اصلا قابل پیش‌بینی نبود که این‌گونه با نوشتن مقاله تاریخی سردار «علایی» در روزنامه اطلاعات، بعضی‌ها آن‌گونه دستپاچه حساب کار خودشان را بکنند.

ابتدا سایت «خبر‌آنلاین» مجبور شود در یک رفتار خلاف رسانه‌ای، و اندکی با تاخیر، مقاله را از خروجی سایت حذف نماید< بعد از آن هم نیروهایی «خودجوش» به آسانی اجازه ورود به منطقه‌ای پیدا کنند که شهرک محل سکونت نظامیان رده‌بالای مملکتی است و علی‌القاعده تحت حفاظت‌های ویژه می‌باشد، و بدون هیچ مانع و مزاحمتی جلو منزل فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه، تجمع نموده و بر علیه او روی در و دیوار منزلش شعار بنویسند و نهایتا هم جمعی از سرداران سپاه به او نامه گلایه‌آمیز بنویسند، و حاصل همه این‌ها بشود نامه تکمیلی سردار «علایی» بر مقاله تاریخی ایشان در روزنامه اطلاعات.

با این‌همه کمترین نشانه‌ای در نامه تکمیلی سردار «علایی» مبنی بر تغییر مواضع، نسبت به نامه‌ قبلی یا عقب‌نشینی از مواضع اعلام شده او مشاهده نمی‌شود، و با وجود این‌که رندانه و به عمد از اشاره به نام آقای «خامنه‌ای» در نامه تکمیلی خودداردی شده، از طرف دیگر نام آیت‌الله «خمینی» نیز برجسته شده و رسما اعلام شده‌است که:
«نظام جمهوری اسلامی که با هدایت و رهبری‌های حضرت امام خمینی قدس سره و آرای قاطب‌ی مردم ایران به عنوان مهم‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی پدید آمد همچنان با دنبال کردن این سه مولفه‌ی اساسی است که به راه خود ادامه می‌دهد.»

 نامه با نقل جمله معروفی از آیت‌الله «خمینی» به این مضمون که:
 «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد» *به پایان می‌رسد تا رسماً اعلام نماید این نامه چیز اضافه‌ای بر مقاله قبلی نیست و تکرار‌‌‌ همان سخن‌ها، اما به زبانی دیگر است.
 حالا به نظر می‌رسد با دستورات ویژه، ماموریت نیروهای خودسر از مقابل منزل سردار هم به پایان می‌رسد و این خود بهترین نشانه است بر این‌که سردار در نوشتن نامه دوم، با نیروهای «ویژه» وارد بازی خاصی شده که در هر صورت برای آن‌ها دو سر باخت، و برای سردار چیزی جز پیروزی و سرفرازی بیشتر در بر نداشته است.

 آن‌ها اما می‌توانند دل‌خوش به این باشند که، در این معامله دست‌خالی نمانده، و سردار اجازه «بوق‌زدن» را به آن‌ها داده است. حوصله سردار اما بسیار بیشتر از آن‌هاست.
_______________________
 * (صحیفه‌نور جلد۱۱ صفحه۲۳)

منتشر شده در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۰ ، ۱۳:۲۲
علی مصلحی

دور زدن تحریم‌ها یا دور زدن خودمان؟

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۰، ۰۳:۴۳ ب.ظ

این که کشور ایران تحریم‌های بین‌المللی را دور می‌زند و بر خلاف انتظار تحریم‌کنندگان، تکنولوژی و اقلام مورد نیاز خود را از‌‌ همان منابع، اما از مسیر‌ی دیگر، با واسطه و هزینه چندین برابر، و البته با کیفیت‌نازل تهیه می‌نماید، چیز جدیدی نیست و واقعیتی است که همه بدان اعتراف و اعتراض نموده‌اند.

 حتی بعضی وقت‌ها همین دور‌ زدن‌ها بهانه‌ای شده‌است تا اولا؛ تحریم‌ها شدید‌تر شده و ثانیا؛ تحریم‌های دیگری نیز بر علیه شرکت‌ها یا اشخاصی که نقش واسطه و رابط برای نقض خاموش تحریم‌ها بر علیه ایران را بازی می‌کنند، اعمال و اجرا شود.
آنچه که از نظر دولت‌مردان ایران، مهم بوده و روی آن تبلیغ بسیار صورت گرفته و اکنون نیز تبلیغ می‌شود، آنست که همیشه ادعا نموده‌اند: نظام با تقویت خود در شرایطی که بواسطه اعمال تحریم‌ها ایجاد شده و با قناعت، تحریم‌ها را بی‌اثر نموده‌است. و با افتخار اعلام نموده و می‌نمایند که، قطع‌نامه‌های تحریم «کاغذ‌پاره‌ای» بیش نیستند.(+)
اما بسیار کم اتفاق افتاده، یا اصلا اتفاق نیفتاده است که ایران ادعا نماید که تحریم‌ها، به دلیل وجود امکانات دور زدن آن، و یا وجود شرکت‌ها و کشورهای واسطه‌ عملا خنثی و بی‌اثر است. بلکه ادعا نموده‌اند که اثر اولیه را داشته اما نتایج مقاومت مردم ایران در برابر آن بسیار درخشان و موفقیت‌زا بوده، به همین دلیل از آن استقبال هم نموده‌اند.
ریس جمهور عاشق تحریم ایران، برای اثبات موفقیت‌زا بودن مقاومت در برابر تحریم‌ تکنولوژی، پا را از حد معقولات و یافته‌های ثابت شده علمی فرا‌تر نهاده و در ادعایی محیرالعقول و متناقض با اصول علمی و منطقی، مدعی شد که یک دختر ۱۶ ساله ایرانی در زیر زمین خانه خود موفق به کشف انرژی‌هسته‌ای شده‌است.(+)
  لفظ «دانشمندان‌جوان» طی سال‌های گذشته با افتخار و به عنوان نتایج مثبت تحریم در حوزه «انرژی‌هسته‌ای» در ادعاهای رسمی ریس‌جمهور ایران بار‌ها و بار‌ها تکرار شده‌است.
با توجه به این شرایط کسب افتخار برای قربانی توطئه ترور اخیر تهران شهید «احمدی‌روشن» با اعلام اینکه وی متخصص دورزدن تحریم‌ها بوده‌است،(+) پیش از آنکه ایجاد کننده احترام و افتخار برای آن مرحوم باشد، در تناقض اساسی با ادعاهای پیش گفته، و بی‌احترامی به شخصیت علمی و آن شهید مظلوم است.
 این ادعا همچنین برخلاف واقع تلاش می‌نماید، «احمدی‌روشن» را تنها فعال درحوزه تجاری و بازرگانی برنامه هسته‌ای ایران معرفی نموده، و اعلام نماید، آن مرحوم هیچگونه فعالیتی در حوزه‌ علمی، فنی و اجرایی برنامه هسته‌ای، نداشته است. اما به گفته برخی از نزدیکان «احمدی‌روشن» این پژوهش‌گر از جمله ۵ یا ۶ نفری بوده‌است که در ایران برای اولین‌بار اورانیوم را غنی‌سازی کردند و این گفته در سخنان همسر و مادر احمدی روشن نیز ذکر شده است.
مادر او به صراحت اعلام می‌نماید:
«غنی‌سازی ... که نتیجه داد  زنگ  زد و گفت: مادر تلویزیون را روشن کن رئیس‌جمهور می‌خواهد خبر خوبی بدهد!».(+)
مشخص نیست بر اساس کدام تدبیر و کدام مصلحت بعضی از رسانه‌‌ها به خود اجازه می‌دهند، برای توجیه ضعف‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور، اینگونه کودکانه و مضحک با آبروی علمی کشور و شخصیت‌های مظلوم آن بازی نمایند.
 شهید «احمدی‌روشن» و دیگر نیروهای مظلوم علمی و متخصص کشور، که طی یکی دوسال گذشته قربانی عملیات تروریستی شده‌اند، پیش از هر چیز قربانی ماجراجویی‌هایی هستند که به جای تمکین بر عقل و احترام به قاعده و قانون، به دنبال حل مشکلات از مسیر جنجال و ماراجویی هستند.
 این نوشته در امروز‌نیوز‌ اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۱۵:۴۳
علی مصلحی

سردار علایی و رمزگشایی از وضعیت موجود

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۷ ب.ظ

نام «حسین‌علایی» از فرماندهان عالی‌رتبه سابق سپاه، برای اولین‌بار، حدود دو سال پیش و همزمان با شهادت «محسن‌روح‌الامینی» از شهدای مظلوم بازداشتگاه کهریزک بر سر زبان‌ها افتاد. چه آنکه اگر او نبود شاید نام «محسن‌روح‌الامینی» اصلا شنیده نمی‌شد و تشت رسوایی قاضی «مرتضوی» آنگونه باژگون از بام نمی‌افتاد.

 اندکی بیش از دوسال بعد از آن حادثه، نام سردار بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است. ابتدا در نامه پانزدهم «محمد‌نوری‌زاد» که در بین فرماندهان رده بالای سپاه بر نام او انگشت و مهر تایید گذاشته و از او خواسته بود که به رهبری نامه سرگشاده بنویسد،(+) و یکبار هم حالا (دوشنبه ۹۰/۱۰/۱‌۹) که او نامه‌ای نوشته و برخلاف دوسال قبل، که هیچیک از رسانه‌ و روزنامه‌های رسمی ایران اجازه انتشار نامه مهم و در عین‌حال تاسف‌آور سردار سابق و از دوستان پدر شهید «روح‌الامینی» را پیدا نکردند، و نام و نامه او ابتدا از وبلاگ یک روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب و مهاجر در پاریس منتشر شده و به اطلاع همه رسید و بر سر زبان‌ها افتاد، اما این‌بار اغلب رسانه‌های رسمی، با اشتیاق فراوان این نامه را منتشر نمودند و در کمتر از چند ساعت، نامه بازنشر، و نام او بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد و نام و نامه کانون تحلیل و تفسیرهای رسانه‌ها قرار گرفت، که از دریچه کلمات و نگاه دقیق و رندانه سردار، وضعیت سیاسی موجود را رصد نمایند.
 بدون کمترین تردید «علایی» در این‌نامه مستقیم، رندانه و با ادبیات ویژه و انتخاب کلماتی که معرف وضعیت فعلی کشور است و برای اولین‌بار در شرایط یکی دوسال اخیر وارد ادبیات سیاسی اعتراضی کشور شده و به‌قصد و عمد با شبیه‌سازی فضای سیاسی و ملتهب امروز با فضای سیاسی روزهای آخر عمر رژیم سابق، اعتراض خود را به وضعیت موجود و مسببین آن اعلام، و از حرکت پرشتاب و تند حاکمیت به سمت خطر، رمزگشایی آشکار نموده‌است.
نکته قابل‌توجه در نامه سردار، پیش از معرفی وضعیت کشور و هشدار و تذکر به مدافعان وضعیت موجود، برگ برنده‌ای است که او برابر همراهان موافق دیروز و مدعیان غافل امروز رو نموده و رندانه «وزن» خود را در مقابل آن‌ها به رخ می‌کشد؛ یادنمودن خاطره‌ای از ۳۵ سال پیش، که در غیبت مدعیان امروز، پیش‌قراول و برنامه‌ریز تیمی بوده‌است که مسئولیت آگاهی بخشی در مورد وضعیت کشور و خیانت‌های شاه و دربار به علما و زمینه‌سازی اتفاقات بعد از آن را بر عهده داشته‌ است.
این نکته از آنرو جالب توجه است که، اندکی پیش از آن «محمد‌نوری‌زاد» در نامه معروفی از او و تعدادی از شخصیت‌های برجسته که هریک طیفی از افراد اجتماع را نمایندگی می‌کردند و از جمله تنی چند از علما و مراجع معاصر درخواست نموده بود که به رهبری نظام نامه سرگشاده بنویسند و وظیفه آگاهی بخشی خود را انجام دهند.
این نامه اکنون منتشر و پیام آن توسط تمام مخاطبین رمزگشایی و دریافت شده‌است. مسؤلیت انتشار اولیه آن بر عهده یک رسانه معتبر رسمی است. به نظر می‌رسد حاکمیت چاره‌ای جز سکوت در مقابل آن نداشته باشد. هرگونه واکنش غیر از این پیام مستقیمی همصدا با نامه را به افکار عمومی اعلام می‌نماید و تلاش غریق در گردابی را می‌ماند که دست و پازدن‌ بیشتر او را به هلاک نزدیک‌تر می‌کند.
این نوشته در جرس اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۰ ، ۲۲:۵۷
علی مصلحی

ویژگی‌های یک گفت‌وگوی‌ ویژه

پنجشنبه, ۸ دی ۱۳۹۰، ۰۴:۳۳ ب.ظ

«محمدجواد اردشیرلاریجانی» ادعا می‌کند، در آن‌چه او فتنه ۸۸ می‌خواند، نیروهای امنیتی اصلا وارد نشدند و مردم راسا در صحنه حاضر شده و به دفع فتنه اقدام نمودند، در عین حال از نیروهای امنیتی حدود ۲۰ نفر و از مردم حدود ۱۰ نفر کشته شدند.

شب گذشته آقای «لاریجانی» در یک گفت‌وگوی ویژه تلوزیونی شرکت داشت تا درباره ابعاد پیدا و پنهان عواملی که ۹ دی را پدید آورد، گفت‌وگو نماید و پرده از چهره فتنه‌ای بردارد که به گمان هم‌قطارانش در این روز چشم‌َش را درآورده‌اند، ولی به‌نظر می‌رسد به‌رغم حجم بالای تبلیغات، آن‌که که کم‌ترین باور را در این‌باره داشته خود مبلغین بوده‌اند.

  در چنین برنامه‌هایی قاعده برآن‌َست که مجری برنامه را از میان مجریان باسابقه و باتجربه در این حوزه انتخاب می‌نمایند. البته عملا مجریان باسابقه و چیره‌دست رسانه ملی ایران هم نمی‌توانند یک برنامه گفت‌وگوی تصویری رسانه‌ای با حداقل استاندارهای شناخته‌شده و مالوف را به‌دلیل سیاست‌های خاص این رسانه، داشته‌باشند، اما چرا سیمای جمهوری اسلامی، مسؤلیت هدایت گفت‌وگوی برنامه در مسیر منویات مهمان را خلاف اصول حرفه‌ای رسانه، برعهده مجری جوان و بی‌تجربه و کم‌سابقه‌ای می‌گذارد که نه‌تنها وسواس خاصی ندارد که نسبت به سوژه مورد بحث بی‌طرف باشد، بلکه استقبال هم می‌نماید که در سؤالاتی که برایش تنظیم‌شده، رسما له یا علیه سوژه‌های مطرح‌شده در برنامه موضع‌گیری و قضاوت نماید و برایش هم مهم نباشد که این رفتار او از دید افکار عمومی و هم‌کاران رسانه‌یی‌اش پنهان نخواهد ماند و به عنوان خطاهای آشکار در سوابق او ثبت خواهد شد؟
 
به نظر می‌رسد مجریان باسابقه و باتجربه رسانه ملی حاضر نشده‌اند و نیستند که به‌نفع سازوکار‌ها و سیاست‌های مسؤلین رسانه ملی، اصول اخلاقی حرفه‌ای خود را قربانی نموده و دست مدیران این رسانه آن‌چنان خالی مانده‌است که مجبور شده‌اند از چنین مجریانی استفاده نمایند.
مجریان جوانی که جاذبه‌های کاذب شهرت و طی‌کردن ره صد ساله در یک شب و ... می‌تواند به‌ترین بهانه باشد تا اصول و اخلاق و میثاق حرفه‌ای را به‌آسانی به فراموشی بسپارند.

در برنامه شب گذشته سهم مجری از زمان برنامه، دست‌ِبالا یک بیستم مهمان برنامه بود و این نشان می‌دهد که این یک «گفت‌وگو» به معنای مصطلح آن نیست بلکه رسانه ملی تصمیم گرفته‌است برنامه سخن‌رانی برای بعضی از چهره‌های شناخته‌شده نظام بگذارد و برای آن‌که این برنامه سخن‌رانی خسته‌کننده نباشد و تنوعی هم داشته باشد و نام «گفت‌وگوی ویژه» را با هم یدک بکشد، به‌تر است که یک نفر هم روبه‌روی او نشسته و هر از گاهی سؤال از پیش تنظیم‌شده‌ای را بدون دخالت در مسیر برنامه و سخن‌رانی مهمان و بدون سؤال اضافی و احیانا چالش‌برانگیزی، از مهمان برنامه بپرسد. ضمن آن‌که البته در این سؤال قسمتی از فرمایشات او را به‌عنوان چاشنی سؤال هم تایید نماید.

سوالات برنامه دی‌شب آن‌قدر مصنوعی، و رفتار مجری برنامه آن‌قدر مکانیکی و خشک بود که، ساده‌ترین مخاطب متوجه می‌شد هیچ سؤال‌ جدیدی در این برنامه طرح‌نشده و تمام سؤالات از قبل تنظیم، و هماهنگی لازم هم صورت گرفته است که کی‌ و چه زمانی پرسیده شود.
جواب‌های مهمان که البته از قبل مشخص و معرف حضور همه بوده و هست.

 نکته جالب در این میان اشاره مجری برنامه به طرح «ام‌القرای» مهمان برنامه بود که مربوط به زمانی‌است که مجری روزهای نوزدای خود را سپری می‌کرد و کیست که نداند این طرح اخیرا توسط «ابولفضل اسلامی» کاردار پیشین سفارت ایران در ژاپن مورد واکاوی و اعتراض قرارگرفته و طرح این اشاره در سخنان مجری و توضیحات بیش‌تر میهمان، پاسخی بوده‌است به آن نوشته که صد‌البته بدون کم‌ترین هماهنگی در برنامه دی‌شب درباره آن «گفت‌وگو»! شد.
این نوشته درجرس این‌جا

مرتبط:
آفتاب آمد دلیل‌ آفتاب

این شاعر نوظهور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۰ ، ۱۶:۳۳
علی مصلحی

قاعده بر این است که وقتی امنیت یک کشور دچار اختلال شد، بلافاصله کشورهای دیگر از تمام شهروندان خود در آن کشور درخواست می‌نمایند که خاک آن کشور را تا برگشتن شرایط به حالت عادی ترک نمایند و تسهیلات ویژه‌ای نیز برای این جابه‌جایی فراهم می‌نمایند.

 در چنین شرایطی با کمی اغماض می‌توان گفت که اولویت با متخصصان آن کشور است. چه این‌که اکثر کشور‌ها حتی در کشور خود نیز برای استفاده بهینه از تخصص نخبگان برای آن‌ها شرایط مطلوب ویژه‌ای مقرر می‌نمایند.

 قاعده بین‌المللی دیگری، حفظ جان شهروندان بیگانه را که به‌طور قانونی وارد خاک کشور دیگری شده‌اند، بر عهده دولت کشور مقصد قرارداده و در صورت قصور و کوتاهی و بروز حادثه یا اتفاقی باید دولت مذبور پاسخ‌گو باشد.

در صورتی‌که برای احدی از شهروندان یک کشور در کشور دیگری اتفاق بدی افتاد، دستگاه دیپلماسی بلافاصله وارد کار شده و با احضار سفیر کشور مذبور و یا در غیاب آن نماینده قانونی و در صورت قطع رابطه احضار سفیر کشور حافظ منافع آن دولت، مراتب اعتراض خود را اعلام، و خواستار توضیحات فوری دولت مقصر می‌شوند.
حسب عرف دیپلماتیک نماینده قانونی آن کشور نیز بلافاصله اعتراض دریافتی را به دولت خود تسلیم و دولت قول مساعد می‌دهد در کم‌ترین زمان ممکن موضوع را بررسی و مشکل را برطرف نموده و در صورتی‌که خسارتی متوجه شهروند کشور مبدا‌ شده باشد، آن‌را به فوریت جبران و جلب رضایت نمایند.

دولت ایران یک‌بار به‌علت کوتاهی در خروج به‌موقع شهروندان خود از افغانستان در جریان ناامنی‌های آن کشور که توسط طالبان صورت می‌گرفت، هزینه سنگینی پرداخت نمود و متاسفانه مقصر آن کوتاهی و اتفاق که به شهادت ۱۰ تن از فرزندان عزیز این کشور انجامید، هیچ‌گاه معرفی و توبیخ نشد و یا افکار عمومی از آن مطلع نشدند.

اخیرا و بیش از یک‌هفته است که رسانه‌های رسمی داخلی و خارجی خبر از ناپدیدشدن ۵ تن از شهروندان ایرانی در یک مرحله(+) و ۲ تن در مرحله‌ای دیگر(+) می‌دهند، که به نوشته رسانه‌های ایران از نیروهای متخصص و مهندسین فعال ایران در کشور بحران‌زده سوریه بوده‌اند.
متاسفانه تا کنون نیز از سرنوشت آن‌ها اطلاعی در دست نیست.

بدون کم‌ترین تردید دولت ایران باید بر اساس قاعده اول، نزدیک به ۶ ماه پیش که بحران عمیق امنیتی در کشور سوریه شروع شده و هر روز نیز تشدید می‌شد، برای حفاظت از جان شهروندان خود، از آن‌ها درخواست می‌کرد که خاک آن کشور را ترک کنند و تسهیلات لازم برای بازگشت آن‌ها به کشور را نیز باید فراهم می‌نمود. اقدامی که متاسفانه نه‌تنها ۶ ماه پیش که زمان شروع بحران بود صورت نپذیرفت، بلکه هیچ‌گاه پس از آن، که لحظه به لحظه بر شدت بحران افزوده شده و خطر بیش‌تر و بیش‌تر احساس می‌شد هم صورت نگرفت.

طی هفته گذشته و پس از آن ماجرا متاسفانه براساس قاعده دوم نیز دولت ایران نسبت به جان شهروندان خود و آن‌هم شهروندانی که بنا بر ادعای رسانه‌های رسمی ایران از نیروهای متخصص بوده‌اند، حساسیت ویژه‌ای از خود نشان نداده، و هیچ‌گاه خبری مبنی بر احضار سفیر سوریه به وزارت امورخارجه و اعلام مراتب اعتراض شدید ایران به دولت آن کشور، به‌خاطر سهل‌انگاری در حفاظت از جان مهندسین و شهرندان ایرانی، اعلام نشده و به غیر از یکی دو تماس تلفنی معمولی و قول مساعد دولت سوریه اطلاع دیگری از تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای پی‌گیری وضعیت شهروندان ربوده‌شده ایرانی گزارش نشده‌است.
 در همین حال نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی هم ظاهرا فراموش کرده‌اند که نسبت به سرنوشت تک‌تک شهروندان این کشور مسؤل هستند و موظف بوده و هستند که مسؤلین دستگاه دیپلماسی را برای تاخیر در خروج شهروندان ایرانی از خاک آن کشور ابتدائا و تقصیر در پی‌گیری وضعیت ربوده‌شدگان مورد سؤال و مواخذه قرار دهند.

به‌نظر می‌رسد تلاش برای اثبات آن‌که شهروندان ربوده‌شده ایرانی از نیروهای فنی مهندسی بوده‌ و ربطی به نیروهای نظامی نداشته‌اند، نسبت به سرنوشت و حفظ جان آن‌ها برای حاکمیت موجود از اولویت و اهمیت بیش‌تری برخوردار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۱۶:۱۲
علی مصلحی

پاداش برای خشونت

سه شنبه, ۶ دی ۱۳۹۰، ۰۹:۲۳ ق.ظ

یک پرسوناژ ثابت در اکثر فیلم‌های هالیوودی که تاریخ چند دهه قبل را روایت می‌کرد و قهرمانان آن اغلب مردهایی با کلاه‌های شاپوی بزرگ و سوار بر اسب بودند و همیشه هم یک هفت‌تیر در دست‌ِشان بود، وجود داشت که غالبا یکی از قهرمانان داستان فیلم یکی از همین مرد‌ها بود که سابقه شرارت زیادی داشت و از دست پلیس متواری بود و در اکثر شهر‌ها عکس اورا روی در و دیوار نصب کرده و برای سرش جایزه تعیین نموده‌بودند.

این فیلم‌ها اغلب فضایی را روایت می‌کرد که نه پلیس آن پلیس به معنای امروزی بود، و نه شرور و جانی متهم آن، و نه فضای بدوی و سنتی آن کم‌ترین شباهتی با فضای فرهنگی، اجتماعی مدرن امروز داشت.
پلیس جامعه امروز متناسب با رشد و تغییر سایر مختصات جامعه به‌سمت مدنیت و فرهنگ، رشد و ارتقا داشته و امروز دیگر همه ابزار پلیس به زور بازوی افسران تنومند و قوی و ابزار خشنی که بر علیه جانیان از آن استفاده می‌شد، خلاصه‌نمی‌شود. پلیس جامعه امروزی دانشگاه دارد، روان‌شناس دارد، شرایط استخدام دارد، ابزار مدرن و دقیق دارد و در کنار همه این‌ها، البته که قوه قهریه مجاز و قانونی هم دارد و فقط در شرایط ویژه مجاز به استفاده از آن می‌باشد. در حقیقت قوه قهریه به مقیاس وسیعی در پلیس امروز کاهش یافته و در مقابل سایر ابزارهای مدرن این نیرو کم‌تر قابل مشاهده می‌باشد.

در جوامع مدرن امروز، هیچ شهروندی حق اعمال خشونت بر علیه شهروند دیگر را ندارد و در صورتی‌که شهروندی مورد تعرض و خشونت شهروندی دیگر قرار گرفت نیز حق پاسخ‌گویی مستقیم خشونت او را ندارد و قانون و قضا از او حمایت نموده و از پلیس و نیروی انتظامی می‌خواهد که شهروند خاطی را تعقیب نموده و برای تنبیه و مجازات در اختیار قانون قرار دهد.
 بدیهی است کم و کیف مجازات مجرم را قانون تعیین می‌کند نه شاکی.

 در چنین شرایطی شنیدن خبر این‌که فلان شخص یا فلان گروه(+) یا فلان کشور برای سر فلان شخص متهم و متواری جایزه تعیین نمود، یک واقعییت تاسف‌آور است.
 مهم نیست که این جایزه برای سر «قذافی» تعیین شده باشد که وجدان عمومی جهانی را به‌خاطر جنایات غیرانسانی خود به درد آورده، و جرم او هم برای جهانیان ثابت شده‌است، یا برای شخص اول و دوم و سوم القاعده،(+) که متهم به جنایاتی این‌چنین هستند، یا نویسنده‌ای که شاید آزارش به مورچه‌ای هم نرسیده اما با قلم و نوشته‌اش، احساسات مذهبی یا قومی عده‌ای را جریحه‌دار نموده‌است. یا گوینده‌ای از همین قبیل.

نمی‌توان از اقدامات هیچ‌یک از متهمینی که برای سرشان جایزه تعیین‌شده دفاع‌کرد، ضمن آن‌که نمی‌توان به‌طور صددرصد هم از درخواست مجازات‌ِشان دفاع نمود. اما هرچه باشد این‌که مجازات یک متهم - هر متهمی - را به جای قانون و پلیس و استفاده از پتانسیل‌های مدرن موجود، به همه شهروندان با هر نوع ابزار و آگاهی و شرایطی حواله نماییم(+) و پیشاپیش هم پاداش برای‌شان در نظرگرفته و میزان و مبلغ آن‌را اعلام نماییم، بیش و پیش از آن‌که کمک به «صلح» و «امنیت»، و رهایی از دست شرارت‌های یک شرور یا یک گروه تروریستی و شرارت باشد، تبلیغ، تولید و تشدید هرج و مرج و نهایتا بازتولید‌‌ همان شرارت‌ها و شیو‌ه‌ها و خشونت‌هاست.

آمریکا به حق یا ناحق با ایران و بعضی دیگر از کشورهای جهان روابط حسنه‌ و دیپلماتیک ندارد. به همین دلیل نمی‌تواند از طریق دیپلماتیک به سازوکارهای مدرن تعقیب و مجازات یک مقام ارشد القاعده که ایران متهم به پناه‌دادن اوست، متوسل شود. همین وضعیت را با بعضی دیگر از کشور‌ها نیز دارد.
از طرف دیگر به خاطر اختلاف عقیده و سلوک گاهی ممکن است فردی که از طرف دولت ایالات متحده به شرارت مشهور و متهم است و شایسته مجازات شناخته می‌شود، از طرف دولت ایران یا دولتی دیگر، شایسته تقدیر و تجلیل و پناهندگی شناخته شود و همین اختلاف دیدگاه باعث شود تا دو دولت نتوانند بر سر موضوع واحد دفع شر، به اشتراک نظر رسیده و به حل و فصل مسالمت‌آمیز آن اقدام کنند.
 در چنین شرایطی  که دیپلماسی مجبور به عقب‌نشینی است، ناگزیر ساده‌ترین راه خشونت برای دفع خشونت، و ابزار آن هم تهییج طمع شهروندان به دریافت پاداشی می‌شود که البته هیچ‌گاه امکان پرداختش نیست.

 تصور کنید شهروندی یا به طمع پاداش و یا اصلا به‌خاطر قرابت عقیده و دیدگاه با تعیین‌کننده پاداش، به چنین اقدام خشنی دست بزند. در حالت مفروض شهروند مذکور آیا خواهد توانست از دست دولت خود جان سالم به‌ در ببرد تا پاداش خود را از دولتی دیگر دریافت نماید؟ قاعدتا پاسخ منفی است.

حالا دور دیگری از اتهام و خشونت و جایزه، از یک کشور برعلیه کشور دیگر بر سر انسانی دیگر و نهایتا دور باطل خشونت آغاز خواهد شد.

در فیلم‌های هالیوودی همه مردم یک‌جور بودند، همه آن‌ها اسلحه داشتند، مرگ و کشته‌شدن در بین آن‌ها یک اتفاق ساده و طبیعی بود و مردم با آن واقعیات زندگی خود را هر روز سر می‌کردند. ضمن آن‌که اگر شروری توسط یک شهروند یافته و به پلیس معرفی می‌شد، یا سر او به پلیس تحویل داده می‌شد، نه تنها بیم تشدید خشونت نبود که فیلم فضایی را روایت می‌کرد که مردم به جشن کاهش خشونت می‌روند.

به نظر می‌رسد اغلب، تعیین چنین جایزه‌هایی پیش از آن‌که قصد عملیاتی‌شدن را تعقیب نماید، بیش‌تر برای تبلیغ و تهدید طراحی و اجرا می‌شود. اما نمی‌توان از تاثیرات منفی این‌گونه پیشنهاد و پاداش و مجازات غافل بود.

به‌ترین رویه برای مجازات یک جانی و شرور در هر مقیاسی، و با هر انگیزه‌ای، دستگیری، محاکمه و مجازات پس از صدور رای قاضی محکمه است. این‌که تشکیل چنین دادگاه‌هایی با مشکل عدیده روبه‌روست، به قرائت‌هایی برمی‌گردد که مروجین خشونت به‌خاطر ترس خود آن‌را تبلیغ و تشویق می‌نمایند.
 به تعبیر شیرین خواجه رندان شیراز:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
  کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد 

مرتبط:
دفع خشونت با خشونت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۹:۲۳
علی مصلحی

آقای «موسوی‌خویینی‌ها» روز سه‌شنبه ۲۹ آذر در دیدار با دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تهران گفته‌اند: «تسخیر سفارت یک فضاحت بود، اگر حمایت امام و پشتیبانی مردم نبود، ما باید از آمریکا عذرخواهی می‌کردیم در این قضیه سفارت انگلیس هم چون مردم و مقام رهبری حمایت نکردند، دولت مجبور شد عذرخواهی کند.»

از نظر اصلاح‌طلبان و خصوصا طیف افراطی و انقلابی آن‌ها «مجمع‌ روحانیون مبارز» معیار و محک درست و نادرست و صحیح و اشتباه «اخلاق» نیست. از نظر آن‌ها هرچه آیت‌الله «خمینی» تایید کند خوب است و درست و اخلاقی و هرچه آن مرحوم تایید نفرموده و اعتراض نمایند، غلط و اشتباه و غیراخلاقی است.
 
بر همین اساس حادثه سیاه و زشت و غیرقانونی حمله و اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا در آبان ۵۸ چون تایید ایشان را به هم‌راه داشته، کار درستی بوده، و چون ایشان از دنیا رفته و حضور ندارند تا حمله به سفارت بریتانیا را تایید کنند، آن کار اشتباه و غلط است.

آقای «موسوی‌خویینی‌ها» البته کار بسیار پسندیده و نادری به‌تازه‌گی انجام داده‌اند که شایسته تقدیر و ارج‌مندی فراوان است.
از ایشان درباره بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی‌اش سؤال شده و ایشان در پاسخ جلوگیری‌نکردن از هتاکی و بی‌حرمتی به دولت موقت در اوایل انقلاب و بی‌حرمتی و آزار فقیه عالی‌قدر بعد از درگذشت آیت‌الله «خمینی» را بزرگ‌ترین خطای سیاسی خود اعلام نموده‌اند.

  اینکه ایشان بزرگ‌ترین خطای سیاسی عمر خود، یعنی هم‌راهی و حمایت از دانشجویان اشغال‌کننده سفارت را در زمره خطاهای خود به حساب نمی‌آورند و نه‌تنها آن را خطا نمی‌دانند که حتی بدان افتخار هم می‌نمایند، مایه تاسف بسیار است اما به هرحال این‌که بالاخره کج‌دار و مریز شجاعت می‌نمایند و رفتار سی سال پیش مجموعه حاکمیت در کج‌خلقی سیاسی با مرحوم مهندس «بازرگان» و دولت متبوع وی و هم‌چنین آزار و حصر و هتاکی به فقیه عالی‌مقام را خطا می‌دانند، جای تشکر و خوشحالی فراوان دارد.

اما در‌‌ همان اشاره به اشتباهات هم ایشان مجددا تایید و تاکید می‌نمایند که رفتار حاکمیت در عزل آیت‌الله «منتظری» از قائم‌مقامی رهبری کار درست و قابل دفاعی بوده‌است. تردیدی نیست که حادثه عزل فقیه عالی‌مقام از قائم مقامی رهبری  به‌خواست و اراده مرحوم آیت‌الله «خمینی» صورت‌گرفت.  با این وصف کسی که معتقد است ایشان خطا نمی‌کند و معیار و محک صواب و عقاب و درست و نادرست تایید ایشان است، نمی‌تواند عزل آیت‌الله «منتظری» را هم کار نادرستی بداند و تا زمانی که در بر این پاشنه بچرخد، به صلاح ممکلت امیدی نمی‌توان داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت: وب‌سایت موسوی‌خوینی‌ها بعد از انتشار مطلب درج شده در سایت مجمع روحانیون مبارز توضیح داد که سایت مجمع حک شده و مطالب منتسب به ایشان در آن سایت «مغشوش و آمیخته‌ای از دروغ‌های بسیار» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۰ ، ۰۸:۵۴
علی مصلحی