وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاتمی» ثبت شده است

رهبری که دیگر فصل‌الخطاب نیست

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ب.ظ

شهروز مفتاحى: کمتر از یک‌ماه پس از آن‌که «محمد حسن‌ آصفری» عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، پرده از تلاش ناکام حاکمیت جمهوری اسلامی برای برساختن چهره‌ای فوق‌انسانی از آقای «خامنه‌ای» برداشت و گفت که: فرمایشات رهبری صرفا در حد چاپ بنر و برگزاری همایش مورد استفاده قرار می‌گیرد،(+)یک عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تایید صلاحیت ریس‌جمهوری که نظرش به نظر رهبری نظام نزدیک‌تر است را در سال۸۴ از طرف شورای نگهبان اشتباه معرفی کرد و گفت: «اگر شورای نگهبان دو دوره قبل در انتخابات ریاست جمهوری به وظیفه خود درست عمل می‌کرد، وضعیت کشور این‌گونه نبود». (+)

آقای «جنتی» و هواداران آقای خامنه‌ای که در سال ۷۶ اسب خود را برای یک دوره ۸ ساله ریاست‌جمهوری بی‌دردسر و بی‌دغدغه زین کرده بودند، و بازی انتخابات را از پیش برده حساب، و حتی بر اساس بعضی از اقوال، «ناطق‌نوری» را فارغ‌البال به رایزنی در مورد کابینه‌اش می‌فرستادند، برای خالی نبودن عریضه، صلاحیت «خاتمی» را هم تایید نمودند. اما همه نظرسنجی‌ها و پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌ها و فرکانس‌های ویژه‌ای که رهبری در سخنرانی‌های روزهای منتهی به انتخابات، به جامعه مخابره کرد، بی‌نتیجه ماند و جامعه چنان غیرمنتظره بازی حاکمیت را بر هم زد و به «خاتمی» اقبال نشان داد که فرصت و فکر مهندسی و تغییر و تفسیر‌های ویژه همه از دست رفت.

بهت حادثه دوم خرداد ۷۶ دست‌ِ‌کم ۱ سالی طول کشید تا از سر اصول‌گرایان بپرد و کم‌کم هوشیاری خودشان را به دست آورند.
آقای «جنتی» در اولین واکنش پس از هوشیاری از بهت و حیرت حادثه رسما و شفاف اعلام کرد که دیگر اشتباه دوم خرداد را تکرار نخواهد کرد.

 در سال ۸۴ «مهدی کروبی» آن اندازه از اقتدار و نزدیکی به سران نظام را داشت که نشود صلاحیت او را به سادگی رد کرد. از طرفی با توجه به عدم اقبال قشر متوسط جامعه و قهر جبهه مشارکت از شیخ، احتمال رای‌آوردن او بسیار ضعیف می‌نمود. بنابراین هزینه تایید صلاحیت بسیار کمتر از رد صلاحیت او بود.
 از طرف دیگر، برای آن‌که در مجمع اصلاح‌طلبان پریشانی بیفتد، و نتوانند حول یک نامزد به اجماع برسند، لازم بود تا صلاحیت شیخ تایید شود. اما صلاحیت «معین» نه! تایید صلاحیت معین، تکرار اشتباه ۷۶ بود و جنتی مصمم بود که آن اشتباه تکرار نشود. صلاحیت معین رد شد تا حکم حکومتی اندک اعتبار او و حیثیت مشارکتی‌ها را بر باد دهد و همه آن‌ها که به دلیل توجه شیخ کروبی به حکم حکومتی، در جریان قانون مطبوعات، از او روی‌گردان شده و اطراف معین گرد آمده بودند، این‌بار از معین روی‌گردان شده و به خانه‌های خود بخزند و از میان این تشتت نامزد مورد نظر اصول‌گرایان برکشیده شود.

بعد از آن رد و تاییدی که نتیجه‌اش «احمدی‌نژاد» برای دو دوره شد، و پس از رفتار خلاف اخلاق «احمدی‌نژاد» در مناظره معروف تلویزیونی ۱۳ خرداد ۸۸، رهبری نظام در خطبه‌های معروف نماز جمعه ۲۹ خرداد، رسما و شفاف اعلام کرد که نظرش به نظر «احمدی‌نژاد» نزدیک‌تر است.

اکنون پس از آن کش و قوس‌ها و پس از آن خطبه که بر اساس اعتقاد مسلمانان باید ارزشش از فرمایشات معمول رهبری بیشتر باشد، یک عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تایید صلاحیت احمدی‌نژاد، در انتخابات ۸۴ را اشتباه می‌داند و همه اتفاقات سوء امروز را نتیجه آن اشتباه ارزیابی می‌کند.

اگرچه آقای «جواد فاضل لنکرانی» به تصریح اسمی از «احمدی‌نژاد» نیاورده، اما مشخص است از تایید صلاحیت معین و کروبی و مهرعلیزاده و سایر اصول‌گرایان، نتیجه‌ای متوجه نظام نشد و از آن‌همه تایید فقط یک‌نفر توانست ۴ سال ریس‌جمهور باشد و بعد از آن هم دوباره بر کرسی ریاست‌جمهوری دور بعد تکیه بزند.

این‌که چگونه تایید کسی که نظرش به نظر رهبری نظام نزدیک‌تر از دیکران است، در ۸ سال پیش از طرف این عضو برجسته جامعه مدرسین ــ‌ که ادعای ذوب‌شدگی در ولایت‌شان گوش فلک را کر می‌کند ــ اشتباه تلقی و تعریف می‌شود، باید پاسخش را در حرف‌های جالب توجه یک ذوب‌شده دیگر در ولایت یافت که رسما اعلام می‌کند: با فرمایشات آقا در حد بنر برخورد می‌شود.

به نظر می‌رسد تمام تلاش تبلیغاتی حاکمیت با هزینه‌های بسیار سنگین، برای برساختن یک چهره آسمانی، معصوم و بی‌نظیر از آقای «خامنه‌ای» و فصل‌الخطاب دانستن فرمایشات وی، نه تنها کمترین نتیجه مثبتی در بر نداشته، بلکه با آشکار شدن نتایج منفی آن، مخالف‌خوانی در برابر نظرات رسمی او از طرف بزگ‌ترین مبلغین و تعریف‌کنندگان او شروع شده و تلاش حاکمیت برای مخفی نگه‌داشتن شکاف‌های عمیق در این زمینه به شدت به شکست مواجه شده است.
نتایج سحر آن اکنون هویدا شده، صبح دولت آن در پیش است.
منتشر شده در روزنامه الکترونیکی راه دیگر این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۳
علی مصلحی

نزدیک به ۱۴ سال پیش، اتحادیه اروپا، پس از تیرگی شدید روابط با ایران، به‌دنبال صدور حکم سنگین بر علیه مقامات رسمی و طراز اول کشور، در حادثه رستوران و دادگاه میکونوس، در یک چرخش مواضع صریح، به ایران پس از دوم خرداد ۷۶ روی خوش نشان داد، و برای اولین‌بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عالی‌ترین مقام اجرایی کشور ایران به یک کشور اروپایی دعوت‌شده و سفرکرد و بلافاصله چند کشور اروپایی دیگر نیز در دعوت از ریس‌جمهور برگزیده ملت ایران پیش‌قدم شدند و به یمن و مبارکی این انتخاب پیشنهاد «گفتگوی تمدن‌ها»ی دولت «خاتمی» با استقبال دنیا مواجه و با اکثریت قاطع آرا در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید.

خیلی ساده و آسان قابل تصور است که اگر نتیجه انتخابات دوم خرداد ۷۶ برای اتحادیه اروپا قابل پیش‌بینی نبود، و دست‌ِکم یک‌ماه قبل از آن تاریخ برای آن‌ها مشخص نشده بود که، بیش از دو سوم شهروندان ایرانی تصمیم گرفته‌اند به راهی بروند که حاکمیت خلاف آن‌را به آن‌ها نشان می‌دهد، و قرار است به جای همه اوامر و توصیه‌های از بالا، به جای «ناطق‌نوری» «محمد‌خاتمی» را برای ریاست‌جمهوری ایران انتخاب کنند، به هیچ روی سفرای قهرکرده و سفرکرده به کشور ایران برنمی‌گشتند و این برگشتن آن‌ها، به خاطر توپ و تشر حاکمیت و پیش‌بینی ریس‌جمهور وقت «هاشمی» نبود که گفته بود "آن‌ها به‌زودی برمی‌گردند"، بلکه به خاطر انتخاب و رای اکثریت مردم ایران بود که با رای خیره‌کننده خود بر خلاف تمام تبلیغات حاکمیت، «تنش‌زدایی» در روابط خارجی، روابط حسنه با همه دنیا هم‌راه با احترام متقابل و نماینده این تفکر «محمدخاتمی» را انتخاب نموده بودند.

بعد از حادثه کمدی و افتضاح حمله چند جوان خودسر به سفارت بریتانیا در تهران، و به‌دنبال آن اخطار و اخراج دیپلمات‌های ایران از لندن، و تصمیم‌ بعضی از سران اروپایی بر اقدام مشابه و کاهش یا قطع روابط دیپلماتیک با ایران، اکثر رسانه‌های وابسته به اصول‌گرایان با یادآوری حادثه قهر و آشتی بلافاصله کشورهای اروپایی با ایران بعد از رای دادگاه «میکونوس» و نوعی شبیه‌سازی ناشیانه تلاش می‌کنند، نتیجه رای و «نه» خیره‌کننده ملت ایران به حاکمیت که به انتخاب «محمد‌ خاتمی» به ریاست‌جمهوری منجر شد و به‌دنبال آن سیاست تنش‌زدایی در سیاست خارجی ایشان و موفقیت‌های آن برنامه به‌رغم سنگ‌اندازی‌های فراوان خود بر علیه ایشان را به پای اقتدار نداشته خود بنویسند و چنین تبلیغ نمایند که از قهر اتحادیه اروپا و بستن سفارت‌ها نگران نیستند چون تجربه‌ ثابت کرده‌است که خودشان برمی‌گردند.
 به قول ریس‌جمهور دولت کودتا باید گفت: اون.... را لولو خورد.
‌این نوشته در امروز نیوز این‌جا

مرتبط:

خودسری در اشغال سفارت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۲
علی مصلحی

احمدی‌نژاد دروغ‌ می‌گوید

سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۰، ۰۸:۳۳ ق.ظ

«احمدی‌نژاد» به‌تر از هر کسی می‌داند که قانون‌گذار، توهین به ریس‌جمهور را، به‌عنوان جرم عمومی طبقه‌بندی و تعریف نموده؛ بنابراین نیازی هم به شکایت شخص ریس‌جمهور ندارد و مدعی‌العموم وظیفه دارد راسا نسبت به پی‌گری، تعقیب و مجازات متهم اقدام نماید.

دقیقا به همین دلیل کم‌تر از یک‌ماه پیش وکیل ریس‌دفتر ریس‌جمهور در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس اعلام کرد: «... آقای ارضی در شب قدر در مسجد ارک عبارات موهنی نسبت به رئیس‌جمهور و رئیس دفتر ایشان به‌کار برد که جرم عمومی تلقی می‌شود و انتظار می‌رفت مدعی‌العموم براساس وظیفه خود در پیش‌گیری از جرم به این مسأله رسیدگی می‌کرد.»

اما برغم آلودن‌شدن تریبون‌های مقدس منبر و محراب و مدح ائمه، به الفاظ زشت و خارج از نزاکت و ادبیات سخیف لات‌ها به بهانه دفاع از دین، متاسفانه نه‌تنها مسئولین قضایی کم‌ترین واکنشی از خود نشان ندادند، که متولیان امام‌زاده نیز نسبت به حفظ حرمت جای‌گاه‌ حساس نشده و ماجرا را به سکوت و رضایت برگزار نمودند.

همین افراد و تریبون‌ها در زمان ریاست‌جمهوری «خاتمی» نیز با هم‌راهی بعضی از رسانه‌های رسمی حکومتی، از آزادی‌عمل کامل برخوردار بوده و هرگونه توهین و بی‌احترامی را نسبت به ریس‌جمهور مرتکب می‌شدند.
حتی گاهی تصاویر جعلی و مونتاژشده بر علیه وی تهیه و در تیراژ وسیع تکثیر و در حاشیه نمازجمعه‌های سراسر کشور توزیع می‌شد، اما هیچ‌گاه اراده مسئولین قضایی٫ و مدعی‌العموم به پی‌گیری، تعقیب و مجازات متخلفین و بانیان توهین‌های آشکار تعلق نگرفت.
اما نامه یک دانشجوی نخبه و محروم از تحصیل‌‌ دانشگاه به ریس‌جمهور، در حکم توهین تلقی و مجازات شلاق را برای او به‌دنبال داشت.

اکنون پس از گذشت نزدیک به یک ماه از اجرای حکم بانو «توحیدلو»(+) و اندکی پس از انتشار تصاویر رقت‌انگیز زخم‌های برجای‌مانده بر بدن «پیمان‌ عارف» که به جرم توهین به ریس‌جمهور صورت‌گرفته، آقای «احمدی‌نژاد» به حکم نوش‌داروی بعد از مرگ، اعلام نموده‌است که «... از سوی رییس‌جمهور و مجموعه دولت هیچ‌گونه شکایتی در این خصوص انجام نشده‌است.»

بدیهی است که پی‌گیری، تعقیب و مجازات توهین‌کنندگان به ریس‌جمهور، ابتدا به ساکن نیازی به شکایت ریس‌جمهور ندارد، اما چنان‌چه قصوری مشاهده شد، ریس‌جمهور یا معاونت حقوقی ایشان می‌توانند درخواست پی‌گیری و تعقیب داشته باشند.(+)

با این‌حال به نظر می‌رسد‌‌، همان قانونی که توهین به ریس‌جمهور را به‌عنوان جرم عمومی تعریف، و مدعی‌العموم را مامور و موظف به پی‌گیری و تعقیب مجرمین نموده، آن اندازه از اعتبار را هم برای ریس‌جمهور قائل شده است، که در هر مرحله از سیر قضایی پرونده دخالت و تقاضای بخشش یا تخفیف مجازات مجرمین را داشته باشد و تقاضای او مورد اعتنای دستگاه قضایی باشد.

آقای «احمدی‌نژاد» اگر حقیقتا چنان‌که پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری به نقل از ایشان اعلام نموده «.. طی سال‌های گذشته به‌طور مکرر صراحتاً تاکید نموده‌اند که با برخوردهای قهرآمیز مشابه مورد مذکور به‌شدت مخالف بوده و این شیوه را نامناسب می‌دانند»، می‌توانست برای اثبات صداقت خود، قبل از مجازات نام‌بردگان از دستگاه قضا برای آنان تقاضای بخشش و یا دست‌ِکم تخفیف مجازات نماید. اما انتشار بیانیه و اعتراض پس از اتمام مجازات، ضمن بی‌توجهی به قانون، از دروغ‌گویی آشکار ریس‌جمهور حکایت می‌کند.
این نوشته در امروز‌ نیوز این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۰ ، ۰۸:۳۳
علی مصلحی

یادم هست همون سال اولی که «خاتمی» رفته بود سازمان ملل و طرح موسوم به «گفت‌وگوی تمدن‌ها» رو هم اعلام کرد و توجه خاصی هم به آن نشد، نوه پسری خودش را با خودش برده‌بود سازمان ملل. اون موقع همه رسانه‌هایی که این‌روز‌ها به دکتر «احمدی‌نژاد» ریس‌جمهور ساده‌زیست و عدالت‌طلب گیر بی‌خودی داده‌اند، خفه‌قون گرفته‌بودند.

 سال دوم که رفت، پسر دوم و نوزاد کوچکش رو هم با خودش برده‌بود. یادمه روزنامه «شلمچه» که بعد‌ها لغو امتیاز شد و به جاش مجوز هفته‌نامه «جبهه» رو گرفت، اون روز‌ها اصلا کاری به این‌ کارا نداشت و همه حواسش به این بود که چرا هنگام سخن‌رانی «خاتمی» هیئت‌های نمایندگی اکثر کشورهای دنیا، سالن سازمان ملل را خالی کرده‌اند و او فقط برای صندلی‌های خالی سخن گفته و اینا. یادم هست روزنامه «رسالت» اون‌روز‌ها تیتر‌زده بود:
 «سخن‌رانی برای صندلی‌های خالی»

خلاصه به همه چیز سفرهای «خاتمی» کار داشتند، الا این‌که تو هر سفر یه عالمه زن و بچه و نوه و عروس و داماد با خودش به آمریکا می‌برد و تازه هیئت هم‌راهش هم گاهی به ۴۰۰ نفر می‌رسید که هیچ‌کدام هم نه‌تنها از سیاست خارجی ذره‌ای سر درنمی‌آوردند، بلکه صحبت‌کردن به زبان مادری‌شان هم ناقص بود، زبان انگلیسی که زبان بین‌المللی هست و دیگر زبان‌ها پیش‌کش.

حالا همه آن‌ها که هشت سال که «خاتمی» سالی چندبار به اجلاس سازمان ملل می‌رفت، خواب بودند، یک‌بار که آقای «احمدی‌نژاد» ریس‌جمهور عدالت‌خواه، ساده‌زیست و مردمی، یکی دو تا از اعضای خانواده‌اش که متخصص امور سیاسی و دیپلماتیک هستند، و فرزند خردسال‌ش را هم ناچارا هم‌راه خود برای اجرای اهداف ویژه به آمریکا برده، چرت‌ِشان پاره‌شده و سروصدا راه‌انداخته‌اند که‌ ای داد!‌ ای بی‌داد! چه نشسته‌اید که آقای «احمدی‌نژاد» با پول مردم به ماه عسل خانوادگی رفته و چه کرده و چه نکرده و ...، انگار که آقای «احمدی‌نژاد» هم مثل «خاتمی» است که پول مردم را بخورد و آب هم روش.

نه‌خیر جانم! مردم ما خودشان مردم‌داری آقای «احمدی‌نژاد» و احترام به سرمایه‌هایشان را سر هر ماه با دریافت یارانه نقدی، و آرامش را؛ با سکونت در مسکن مهر، و تامین آینده‌ نوزادش را؛ با طرح تامین آتیه نوزدان، و صد‌ها و هزار‌ها طرح ارزش‌مند دیگر از نزدیک لمس و درک می‌کنند و فریب بوق‌های تبلیغاتی بی‌بی‌سی و صدای آمریکا را نخواهند خورد.
 تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد.
مرگ بر ضد ولایت فقیه
درود بر رزمندگان اسلام‌
سلام بر شهیدان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۰ ، ۰۶:۵۹
علی مصلحی
«میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» پیش از آن‌که زندانی شوند، و در آخرین اقدام سیاسی، با ارسال درخواست مشترکی به وزارت کشور، تقاضای صدور مجوز برای برگزاری یک راه‌پیمایی در حمایت از مردم و انقلاب «مصر» از میدان «امام‌حسین» به‌مقصد «میدان‌آزادی » نمودند.

با این درخواست همان‌طور که تقاضاکنندگان هوش‌مندانه قبل از تقاضا متوجه و مطلع بودند، موافقت نشد، اما مردم در پاسخ به این دعوت که در قالب درخواست مجوز از وزارت کشور عنوان شده بود، در زمان مقرر علی‌رغم حضور سنگین نیروهای نظامی و شبه‌نظامی لباس‌شخصی و به‌رغم خشونت فوق‌العاده، به خیابان‌ها آمده و با سردادن شعارهایی، ضمن اعلام حمایت صریح از رهبران جنبش سبز، به حاکمیت نیز که یک‌سال تمام تلاش تبلیغاتی خود را به‌کار گرفته بود تا اعلام نماید که چشم فتنه در ۹دی در‌آمد و جنبش‌سبز تمام شد هم، اعلام کند که جنبش سبز‌تر از همیشه زنده و پویا است و کم‌ترین عقب‌نشینی از مواضع و مطالبات شرعی و قانونی خود ندارد.
 
در این تظاهرات که تا ساعاتی از شب نیز ادامه داشت «صانع‌ زاله» دانشجوی دانش‌کده هنر تهران و «محمد مختاری» از فعالین جنبش سبز در تهران به شهادت رسیدند.

روز ۲۶ بهمن نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اقدامی سخیف و دون شان انسان، در صحن علنی مجلس بر علیه سران جنبش سبز به‌علاوه آقای «خاتمی» شعار داده و حتی وقیح‌تر و مضحک‌تر از آن، در جای‌گاه قاضی و محکمه خواستار اعدام آن‌ها شدند.

تمام این اتفاقات کم‌ترین واکنش ریاست‌ وقت مجلس‌خبرگان و ریس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام را دربر‌ نداشت. اما وقتی رسانه ملی با ایشان گفت‌وگو نموده و مشخصا نظر ایشان را در مورد راه‌پیمایی۲۵ بهمن پرسید؛ فرمودند که این اقدام حرام بوده است.

اگرچه آقای «هاشمی» بر اساس سنت همیشه‌گی حاضر نشدند نامی از سران فتنه ــ به قول اصول‌گرایان ــ ببرند، ولی همین‌اندازه هم نظر آن‌ها را تامین و مجموعه همین نظرها بازداشت «میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» را تسهیل کرد.

روز چهارشنبه گذشته پدر «میرحسین‌ موسوی» از دنیا رفت و این شرایط ویزه هم باعث نشد تا حاکمیت اجازه دهند شرایط بازداشت خانگی ایشان تعدیل شود.
 «میرحسین» فقط اجازه یافت در شرایط سنگین امنیتی هم‌راه با مامور لحظاتی در منزل پدری حاضر شده و با جنازه پدر وداع نموده و مجددا به بازداشت خانگی بازگردادنده شود.
 مراسم تشییع‌جنازه پدر ایشان هم فردای همان روز با دخالت نیروهای امنیتی به‌هم ریخت و جنازه پس از بازداشت بیش از ۷نفر از بستگان نزدیک متوفی، در شرایط شدید امنیتی به‌خاک سپرده شد. ظاهرا برگزاری مراسم ترحیم نیز با مشکل مواجه شده و برگزار نخواهد شد.

در چنین شرایطی در کنار تمام بزرگ‌وارانی که هر کدام به‌نوعی در رسته «سرا‌ن‌فتنه» طبقه‌بندی می‌شوند و به‌مناسبت درگذشت مرحوم «میراسماعیل‌ موسوی» پیام تسلیت به‌عنوان «میرحسین‌ موسوی» و خانواده ایشان صادر فرموده‌اند، آقای «هاشمی» که مجموعه اتفاقات۲۵بهمن را حرام اعلام نموده بود نیز پیام تسلیتی به‌عنوان خانواده «میر‌اسماعیل‌ موسوی» و به‌ویزه «میرحسین‌ موسوی» صادر فرمودند.

حالا سؤال این‌َست: اگر راه‌پیمایی ۲۵بهمن که به دعوت «میرحسین» انجام شد، حرام است؛ صدور پیام تسلیت برای کسی که بانی این فعل حرام بوده چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
اما اگر راه‌پیمایی حرام نبوده و کار درستی بوده؛ چرا آقای «هاشمی» حاضر به مصاحبه با رسانه میلی و بیان حرف‌هایی جهت رضایت آن‌ها شده، و در عوض از اهرم سمت سیاسیی که در اختیار دارد استفاده نکرده تا مانع بازداشت رهبران جنبش شود؟
اگر سمت سیاسی مذکور فاقد اهرم‌های لازم برای تسلی دل دردمندان است، چرا ایشان از این سمت استعفا نمی‌دهند؟ در حالی که قبلا تهدید نموده‌بودند چنان‌که «کروبی» بازداشت‌شوند از همه سمت‌های خود استعفا خواهند داد؟
 و دست آخر این‌که چرا آقای «هاشمی» نمی‌خواهند برای یک‌بار در عمر شریف نزدیک به هشتاد ساله خود شفاف باشند و این خصلت بسیار منفی و زشت عدم شفافیت را با علاقه، به پای سیاست‌ورزی قوی خود نگذارند؟

و اما بزرگ‌واران در جنبش سبز که نزدیک به دو سال مدام توصیه موکد داشته و دارند که درصدد پرسش‌گری‌های این‌گونه از «هاشمی» نباشید که به تخریب ایشان منجر می‌شود، چرا یک‌بار برای همیشه نمی‌خواهند قبول کنند که تلاش‌ها برای جلوگیری از تخریب «خاتمی» و «هاشمی» و «کروبی» و «میرحسین» و ...زمانی ارزش داشته و دارد که این تکریم مصلحتی، ضامن حفظ جان و مال و ناموس مردم باشد.
 به‌راستی ارزش‌مند‌تر از جان انسان‌ها چه مصلحتی وجود دارد که برای حفظ آن باید شاهد کشتار دست‌کم۳۰۰نفر از شهروندان عزیز و مظلوم و بی‌گناه باشیم و پرسش نکنیم؟
 اگر قرار است که تکریم انسانی به جلوگیری از کشتار انسان یا انسان‌های دیگر منجر نشود چه ارزش و اعتباری دارد؟
روشن‌گری: بعدا خبر تهدید به استعفای هاشمی تکذیب شد این‌جا

در همین رابطه:
سال نو تحویل شد اما هاشمی «متحول» نشد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۶:۰۲
علی مصلحی

مخالف هاشمی، مخالف رهبر است

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۸۹، ۰۲:۴۷ ب.ظ

 اگرچه دی‌روز در یک هماهنگی دقیق و حساب‌شده، نمایندگان مجلس مصلحت ندانستند که «هاشمی‌ رفسنجانی» را هم مورد لطف و عنایات ویژه در ردیف «موسوی» «کروبی» و «خاتمی» قرار دهند، اما بدون‌شک، حال و روز این‌روزهای ریس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخلاف رهبران جنبش، اصلا خوب نیست و او چنان‌که خود خواسته‌است، دیگر نه راه پس دارد نه راه پیش.
 اگرچه به‌قولی «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است» و این طراوات نسبی می‌تواند در چنین شرایطی با یک تصمیم قاطع برای کاهش خشونت عریان حاکمیت متزلزل بر علیه شهروندان مظلوم، توسط هاشمی اتخاذ شود، اما ظاهرا ایشان چنین علاقه‌ای نداشته و متاسفانه سرنوشت خوبی در انتظار او و هم‌راهان فرصت‌طلبش نیست.

سکوت امروز هاشمی در برابر تعرض و بی‌حرمتی دلقک‌های بهارستان به رهبران جنبش سبز بسیار ناگوارتر از خنده سال‌های اول انقلاب او در برابر تعرض نمایندگانی از همین دست به «علی‌اکبر معین‌فر» نماینده مردم تهران در مجلس اول و عضو نهضت آزادی ایران است.
اگر آن‌روزها «هاشمی» هرگز فکر نمی‌کرد شرایط آن‌گونه پیش رود تا سی سال بعد در سیمای رسمی کشور بر علیه او و خانواده‌اش تهمت فساد مطرح شود، اما امروز به‌آسانی قابل پیش‌بینی است که سکوت در برابر وهن جای‌گاه مجلس، اگر سرانجام بدی برای «موسوی» «کروبی» و «خاتمی» ندارد، اما برای او سرنوشت خوبی را به دنبال نخوهد داشت.
با این‌همه این سکوت تاییدبرانگیز اتفاق افتاد.

حالا آقای «هاشمی» می‌تواند با خیال راحت به دانشگاه تهران برود و برای امت همیشه در صحنه خطبه بخواند و مطمئن باشد که پشت درهای دانشگاه و در خیابان‌های اطراف اتفاق بدی نخواهد افتاد. ظاهرا کسی تمایلی به شنیدن خطبه‌های ایراد شده توسط او را ندارد.

ضمنا مطمئن باشد امت حزب‌الله همیشه درصحنه مصلحت نظام را تشخیص داده، و همه با هم شعار خواهند داد:
مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است.

مرتبط:
هاشمی رفسنجانی

فرصت تاریخی
با پایان کار مجلس خبرگان حمله به هاشمی شروع شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۹ ، ۱۴:۴۷
علی مصلحی

جنتی و اقرار به تزیینی‌بودن رای مردم

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۸۹، ۰۱:۲۴ ب.ظ

کم‌تر کسی باور می‌کرد هوش‌مندی بالای سیاسی آقای «خاتمی» در اعلام پیش‌شرط‌های اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات آتی، پیش‌فرضی برای اجرای آخرین پرده‌ها از رسوایی اصول‌گرایان باشد.
اما ذکاوت «خاتمی»، «احمدجنتی» را واداشت زودتر از موعد اعلام و اقرار کند که؛ نیازی به رای اصلاح‌طلبان نیست. و کدام ناظرآگاهی است که باور کند ایشان و سایر هم‌فکران‌ِشان کم‌ترین ارزش و اعتباری برای رای و اراده مردم قائل‌ بوده‌اند؟

صرف‌نظر از کمیت وزن سیاسی اصلاح‌طلبان، و بدون در نظرگرفتن بی‌اعتمادی شدید داخلی و بین‌المللی نسبت به متولیان پروسه انتخابات در ایران، حرف «احمد جنتی» بسیار قابل توجه‌است.
این حرف، حدیث‌نفس و حرف دل اصلی اصول‌گرایان است که برای اولین‌بار باید «جنتی» را به‌دلیل این شهامت و شفافیت و صراحت‌نطر ستایش کرد.

اصول‌گرایان از ابتدای انقلاب هیچ ارزشی برای رای مردم قابل نبوده و هم‌واره حضور و رای مردم را در حد نمایش و تزیین و تبلیغ به‌نفع خود قبول داشته و چنان‌که احتمال می‌دادند رای، اراده و خواست مردم، چیزی غیر از خواست آنان باشد، با تمام ابزار و امکانات موجود و ممکن جلو تحقق این اراده و خواست را می‌گرفتند.

نظارت استصوابی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کار هیئت‌های اجرایی و مصادره به‌مطلوب نمودن آن‌ها، ردصلاحیت گسترده داوطلبان با گرایش فکری متفاوت، و ... ابزارهایی بوده‌است که اصول‌گرایان و در راس آن‌ها شورای‌ نگهبان طی سی سال گذشته برای جلوگیری از تحقق رای و خواست مردم و یا تقلیل اراده آن‌ها بدان متوسل‌شده و پس از اخذ نتیجه مطلوب اما ناحق، دموکراتیک و مردمی‌بودن نظام را با تمام توان رسانه‌ای تبلیغ نموده‌اند.

مگر آن‌که اشتباه محاسباتی و پیش‌بینی‌ها اشتباه از آب در‌آید، چنان‌که در دوم خرداد ۷۶ این اشتباه محاسبات اتفاق افتاد و نتیجه آن نشد که خواست و نظر آنان بود، آن شد که مردم می‌خواستند.
 مردم فراموش نکرده‌اند که اصول‌گرایان و به‌خصوص آقای «جنتی» دبیر شورای نگهبان بارها و بارها، به این اشتباه محسباتی اقرار، و اعلام نمودند که؛ اجازه تکرار اشتباه دوم خرداد را نخواهند داد. البته ایشان و اصول‌گرایان هیچ‌گاه به صراحت اقرار نمی‌نمودند که نیازی به رای مردم ندارند. بلکه با خودقیم و ولی‌خواندن و صغیر پنداشتن مردم اعلام می‌نمودند که، اجازه فریب‌خوردن مردم و سوءاستفاده از آن‌ها را نخواهیم داد. همان کاری که -به زعم خودشان برای جلوگیری از فریب مردم- به‌گستردگی در انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم انجام داده و در کودتای انتخابانی‌ ریاست‌جمهوری دهم با جعل و سرقت و تقلب و خیانت آشکار تکمیل نمودند. و بلافاصله شور و شعور و حضور ستایش‌برانگیز مردم در پای صندوق‌های رای ریاست‌جمهوری دهم، مصادره به مطلوب شده و تا کنون نیز از آن به حماسه ۴۰ میلیونی و به‌عنوان بیمه نظام و حاکمیت و حجت مردمی بودنشان تبلیغ شده است.

اما چه شده‌است که آقای دبیر محترم شورای نگهبان، به این نتیجه رسیده‌است که دیگر نیازی به این بیمه و این حماسه حضور و تزیین و تبلیغ ندارد؟
ظاهرا و نه که ظاهرا بلکه قطعا مجموعه نظام به روشنی دریافته‌اند که پایگاه‌های مردمی‌شان علی‌رغم در اختیارداشتن تمام ابزارها و جای‌گاه‌های اختصاصی، و خرج‌کردن از کیسه دین، به‌شدت متزلزل‌شده و کیسه دین در اختیار و معرفی‌شده به‌شدت تهی و خالی از اعتبار شده و دیگر مستمسکی برای فریب و دل‌مشغولی مردم موجود نیست.
 در چنین شرایطی کم‌کم لازم است اعلام شود نیازی به رای مردم نیست. اما این اعلام باید به تدریج و طی پروسه خاصی صورت گیرد. نقطه شروع آن عدم نیاز به حضور اصلاح‌طلبان است که در ابتدایی‌ترین تصور و با فرض قبول نتایج اعلام‌شده انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، دست‌ِکم ۱۳ میلیون رای را نمایندگی می‌کنند.

 ۱۳ میلیونی که طی سال‌های گذشته بیش‌ترین تلاش برای اخذ رای‌شان برای تبلیغ و تزیین صورت‌ می‌‌گرفته است. اما همین‌که مشروعیت مردمی نظام دیگر این‌روزها نیاز و مسئله حاکمیت نیست و در شرایطی که اعتبار بین‌المللی حاکمیت در مجامع رسمی و غیررسمی جهانی، طی چهار سال گذشته به‌شدت تنزل یافته، حاکمیت نیازی به شارژ اعتبار دروغین گذشته نداشته و ترجیح داده است این رای را نداشته باشد و در مقابل دردسر حضورشان را هم.

 و حالا به‌تر است که در آخرین سنگرها با تمام احتیاط لازم از آخرین لحظات عمرش دفاع نماید. (این چنان‌چه که عرض کردم فرض کم‌ترین شرایط ممکن است. در حالی که به شهادت رفتار حاکمیت در جریان انتخابات دهم و تقلب آشکار در انتخابات و کودتای انتخاباتی بدون شک شرایط بسیار متفاوت از شرایط مفروض فوق است).

مجموعه حاکمیت به‌نمایندگی و سخن‌گویی «احمدجنتی» طی سی سال گذشته برای از دست‌ ندادن امتیازات و حفظ وضعیت و شرایط موجود، مجبور به دروغ‌گویی و تبلیغ و تزیین مشروعیت‌دروغین مردمی بود، اما امروز دیگر آن‌ها چیزی برای از دست دادن ندارند پس چه به‌تر که دست به ریسک‌های دردسرساز و مخاطره‌آمیز نزنند.

پیش‌شرط‌های آقای «خاتمی» در حکم حکایت جوانی بود که مادرش را برای فروش به بازار می‌برد و در مقابل اعتراض مردم اعلام می‌کرد؛ نگران نباشید قیمتی می‌گویم که کسی نخرد.
پیش‌شرط‌های «خاتمی» اگرچه در بازار اصلاح‌طلبان مورد توجه واقع نشد، اما در اردوگاه اصول‌گرایان، خام‌گویی و توهم خریدارن را به‌همراه داشت. این هنوز از نتایج سحر است.
این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۸۹ ، ۱۳:۲۴
علی مصلحی

این‌که به همه دلایل منطقی و غیرمنطقی، مردم ایران به این نتیجه رسیدند که نیاز به حکومت و رژیمی غیر از سلطنت و پهلوی دارند، و آزادی‌های قانونی و شرعی ندارند، و از طرفی طبقه‌بندی‌های اجتماعی نیز در ایران متضمن خسارت اقشار فرودست و فربه‌شدن هر روز طبقات فرا‌دست می‌شد، شاید قابل‌قبول باشد و از این منظر بتوان توجیه عقلی برای انقلاب ۵۷ و اقدامات طبیعی بعد از آن از جمله رفراندوم عمومی جمهوری اسلامی و نوشتن قانون اساسی جدید توسط نخبگان جدید و ... پیدا کرد.

اما این‌که با وقوع انقلاب و پس از زمان کوتاهی، عده‌ای از جوانان تازه‌ به‌دوران‌رسیده که هنوز مشق زندگی ننموده سیاست‌مدار شده‌ و بدون کمترین توجیه شرعی، عقلی، منطقی، قضایی و برخلاف تمام معاهدات و عرف و عادت دیپلماسی بین‌المللی به سفارت یک کشور حمله نموده و پس از اشغال، دیمپلمات‌های آن کشور را به اسارت گرفته و بیش از یک‌سال در اسارت نگه دارند و به تمام وساطت‌ها و پادرمیانی‌های بین‌المللی بی‌توجهی نمایند، با هیچ دلیل و سندی قابل توجیه و تفسیر نیست.

اما همین اقدام سخیف نزدیک به ۳۰ سال در کشور ما قلب شده و به‌عنوان یک اقدام ارزش‌مند و شرعی و یک حق دیپلماتیک و از موضع قدرت مورد تعریف و تمجید قرار می‌گرفت و در تمام این سی سال نیز مردم و فقط مردم، جاهلانه هزینه این مانور پوشالی قدرت را از جان و مال خود می‌پرداختند.

حکایت شیرین «خر برفت و خر برفت و خر برفت» «ملای روم» حکات تلخ مردمی است که سی سال بود بی‌خبر از آن‌که «شام عزای خود را بر سفره نشسته‌اند» جاهلانه در جشن‌های هرساله مراسم «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» شرکت نموده و از جیب و جان خود برای بی‌خردان تهیه اسباب عیش و فخرفروشی افتخارجهانی می‌نمودند.

«دانشجویان پیرو خط‌ امام» و اعضای اولیه تشکیل‌دهنده «دفتر تحکیم‌ وحدت» هرساله در چنین روزی، جدای از سایر دستگاه‌های حکومتی و دولتی مراسم مخصوص «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» را به‌طور اختصاصی هم‌راه با برنامه سمبولیک آتش‌زدن پرچم آمریکا در یکی از میدان‌های نزدیک سفارت سابق این کشور ــ که از زمان اشغال به این طرف «لانه‌جاسوسی» خوانده می‌شد ــ برگزار می‌نمود. از حدود ۱۰ سال پیش اما این تشکل زودتر از دیگر هم‌راهان به اشتباه خود پی‌برده و پس از آن‌که ریس‌جمهور کشور منادی شعار «گفت‌وگوی‌ تمدنها» شد، اعلام کرد که برای احترام به این دعوت و به‌منظور اعلام حسن‌نیت به جهان، مراسم سالانه ویژه این دفتر برنامه سمبلک‌ «آتش‌زدن پرچم» را از برنامه‌های خود حذف نموده و به‌عنوان اولین گروه ایرانی پیش‌قدم تعامل و گفت‌وگو با جهانیان به‌جای تهاجم و تخاصم خواهیم بود.

این اتفاق اگرچه در مقایسه با رفتار زشت همین افراد در حمله به سفارت و اشغال آن بسیار کم و کوچک می‌نمود، اما همان‌طور که اقدام سخیف و کودکانه آن‌ها ۳۰ سال قبل منشاء بدبینی بین‌المللی نسبت به کشور ایران و به‌دنبال آن تحریم اقتصادی، جنگ تحمیلی‌ هشت ساله، انزوای بین‌المللی و آثار و خسارات زیان‌بار بی‌شماری در این رابطه شد، اکنون نیز این اقدام شروع شکل جدیدی از روابط با دنیا و اعلام دعوت به تعامل و رابطه در سایه گفتمانی بر محور صلح جهانی و اعتماد متقابل بود و منشا نگاه جدیدی به ایران و ایرانی شد.

همین اتفاق ساده و به‌دنبال آن استقبالی که دنیا از پیام ریس‌جمهور مهربان و صمیمی ایران «محمدخاتمی» به‌عمل آورد بسترساز آن شد که دنیا یک‌بار دیگر ایران و ایرانی را از زاویه زیباتری به تماشا نشسته و تحسین نماید. تحسین و تماشایی که هنوز حلاوت آن در کام عقلای دنیا قابل حس و لمس است و اگرچه دولتین نهم و دهم جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را بر محو و حذف آن گفتمان و آثار آن در تمام دنیا قرار داده‌است و همین تلاش، اندکی حرکت آن‌را کند نموده، اما محو آن دیگر ممکن نخواهد بود.

در راستای همان سیاست ارزش‌مند «دفتر تحکیم وحدت» که هرسال شکل و رنگ زیباتر و به‌تری به‌خود گرفت تا به آن‌جا که عملا سیاست مبارزه ملی به سیاست تعامل ملی تبدیل شد، وظیفه هر ایرانی است که در این روز از همه دنیا با هر وسیله که ممکن است بابت حادثه شوم «اشغال سفارت» کشوری دیگر عذرخواه باشد.
این ارجوزه به همین نیت و کم‌ترین کاری که از این قلم ممکن بود و با دو روز تاخیر نوشته شد.

مرتبط:
تا ۱۶ آذر
یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان
نامه ضد‌تحریم به اوباما از نگاهی دیگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۸۹ ، ۰۱:۴۹
علی مصلحی

به‌فاصله بسیار کوتاهی پس از پایان‌کار هشتمین اجلاس «خبرگان رهبری» حمله به «هاشمی‌رفسنجانی» ریاست مجلس خبرگان رهبری که با توجه به حساسیت شرایط اجلاس و جای‌گاه ریاست آن، به‌طور موقت تعطیل شده‌بود، مجددا در دستور کار قرار گرفت.

روزنامه «کیهان» که همیشه سکان‌دار و پیش‌قراول حمله به ریس«مجمع تشخیص مصلحت نظام» و «مجلس خبرگان رهبری» و خانواده ایشان بوده‌است، در صفحه ۱۴ شماره امروز خود در مطلبی تحت‌عنوان «سفرهای سؤال‌برانگیز خارجی خانواده هاشمی»(+) آمار کل مسافرت‌های وابستگان درجه چندم خانواده ایشان طی چند هفته گذشته را اعلام، و مجددا ادعاها و اتهامات پیش‌گفته خود درباره این خانواده، خصوصا «مهدی هاشمی» را تکرار کرد.

به نظر می‌رسد در شریطی که اخیرا یک منبع رسمی خبر از ممنوع‌الخروج بودن آقایان «میرحسین‌موسوی» و «مهدی کروبی»(+) می‌دهد و چندماه پیش هم مراجع اطلاعاتی مانع از خروج ریس‌جمهور سابق آقای «خاتمی»(+) که قصد شرکت در «اجلاس سالانه شورای تعامل در زمینه خلع سلاح هسته‌ای» در ژاپن را داشت، شده بودند، سفرهای متعدد خانواده و بستگان ریس‌مجلس «خبرگان رهبری» و سکوت رسانه‌های مدعی اصول‌گرایی امثال «کیهان» در هنگام وقوع این مسافرت‌ها و اعتراض بلافاصله آن رسانه‌ها پس از پایان اجلاس، نوعی حق‌السکوت بوده که در حق آقای «هاشمی» پرداخت شده و ایشان متقابلا متعهد شده‌اند که این اجلاسیه را نیز به خیر و خوشی برگزار نمایند.

از طرف دیگر پس از پایان اجلاس و صدور بیانیه پایانی آن، در دیدار ریس و اعضای مجلس «خبرگان‌رهبری» با رهبری نظام آقای «خامنه‌ای» در اظهارات شفافی تمام‌قد از دولت آقای «احمدی ‌نژاد» و اقدامات او دفاع نموده و اعلام نمودند؛ که هم‌چنان به دفاع خود از ایشان ادامه خواهند داد.(+)

این اظهارات در شرایطی صورت می‌گرفت که ریس‌مجلس‌‌ «خبرگان رهبری» در بیانات افتتاحیه‌ این اجلاس(+) در اظهاراتی با بیان این‌که: «قانون، حتی قانون غلط، محور هر ملتی است و تخلف از آن به معنای دیکتاتوری، استبداد و... است» بدون ذکر نام، تلویحا آقای «احمدی‌نژاد» را به دیکتاتوری متهم و ماجراجویی‌های دولت را مشکل‌ساز اعلام نموده‌بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۸۹ ، ۱۵:۳۲
علی مصلحی

نامه «حمزه کرمی» سنگ را به گریه می‌اندازد

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۲۷ ب.ظ

جرس نوشته است: هاشمی رفسنجانی پس از خواندن نامه «حمزه کرمی» شدیدا گریسته است.
باور کنید دروغ است. «هاشمی رفسنجانی» اصلا نمی‌داند گریه یعنی چه. من مطمئنم شکنجه‌هایی که در دوره زمام‌داری ایشان بر سر امثال استاد «سعیدی سیرجانی» توسط تیم اطلاعاتی و تواب‌سازی وزارت اطلاعات ایشان آمد، به‌اندازه کافی ایشان را قسی‌القلب نموده‌است که از خواندن شکنجه‌ها و دردهای نوشته‌شده در نامه به گریه نیفتند.

نام استاد «سعیدی» را به‌عنوان مشتی نمونه خروار از هزاران انسان اهل قلم و اهل‌دردی آوردم که طی سال‌های گذشته در سایه سکوت معنی‌دار امثال من و شما و آقای «کرمی» دردها را به‌جان خریدند و در سیاه‌چال‌های تعصب و تحجر شکنجه شدند و در سکوت غریبانه خود مردند و فراموش شدند.

از این جمع استاد «علی‌اکبر سعیدی سیرجانی» پس از تحمل سال‌ها شکنجه و عذاب، نهایتا در کمال غربت و تنهایی مرد و بعد از مرگ هم جماعت بی‌غیرت اهل قلم نه که پاس خدمات بی‌شمار و ارزنده‌اش به فرهنگ و ادب این مملکت را نداشتند، که سگ‌ها را آزاد گذاشتند تا هر چه می‌خواهند درباره او بی‌حرمتی و بی‌ادبی مرتکب شوند و در مقابل از پاسبانان و متولیان فرهنگ پاداش و جایزه و تشویق دریافت نمایند.

من البته به حکم وظیفه انسانی و به حکم تعهدی که در برابر وجدان و قلم خودم دارم، از زجرها و مصیبت‌هایی که امروز بر سر اهالی دردمند قلم و روزنامه‌نگاری و خبر می‌آید، دردمندم و در مقابل هراس خود و سستی احتمالی در مقابل وظیفه‌ای که بر دوش دارم به خدا پناه می‌برم. و همین وظیفه مرا به نوشتن این ارجوزه واداشته است.

یک روز قبل از آخرین نمازجمعه به امامت «هاشمی رفسنجانی» نوشتم که بهترین فرصت به ایشان رونموده و بهترین شانس فردا در خانه ایشان را خواهد زد که بتواند در مقابل نقاط سیاه و کور موجود در پرونده‌اش در مقابل دولت کودتا برای خود آبرو بخرد، به شرط آن‌که از آن فرصت استفاده بهینه نماید. اما «هاشمی» علی‌رغم نظر غالب دوستان که نقش او را در آن نمازجمعه و خطبه‌ها خوب می‌دانند نقش خود را خوب بازی نکرد و برگ سیاه دیگری بر پرونده قطور خود افزود و بعد از آن با حضور در کنار حاکمیت شکنجه و عذاب و کشتار، شریک دزد و رفیق قافله ماند و با کمال میل از هم‌راهی با مردم خودداری کرد.

آن فرصت طلایی که از دست رفت، نشست دوره‌ای و موسمی خبرگان رهبری هم عملا در ادامه همان فرصت و همان رفتار از بین رفت تا «هاشمی» دل‌خوش به برگزاری جلسات هفتگی و بی‌اثر «مترسک مصلحت نظام» باشد و ملاقات‌های هفتگی‌اش با مقام رهبری با نظم خاصی برقرار.

در این میان هر از گاهی شنیده می‌شد که «هاشمی» تحت کنترل شدید است و راه پیش و پس هم بر او بسته است و اگر بخواهد هم نمی‌تواند کاری بکند. اما دیدیم و دیدید که وقتی قرارشد سوگلی آقا محاکمه و محکوم شوند، پایشان بسته نبود و به اشاره او آقا «مهدی» از کشور خارج شدند و علی‌رغم صدور حکم جلب و ... و بازی‌های تبلیغاتی که بر سر آن درآمد و درآوردند، آب هم از آب تکان نخورد و بعد از جندی همسر و فرزندان و مادر و بستگان هم برای ملاقات او راهی فرنگ شدند. هیچ قدرتی هم یاری جلوگیری و ... نداشت و ندارد.

و دیدیم و دیدید که وقتی حاکمیت تمام‌قد و یک‌صدا قصد نمود که دانشگاه آزاد را از ید قدرت «هاشمی» خارج نماید؛ ایشان توانست یک‌تنه در مقابل حاکمیت بایستد و نافرمانی را تا بدان‌جا پیش ببرد که اجازه حضور نمایندگان دومین شخص مملکت، یعنی ریس‌جمهور به نشست هیات موسس دانشگاه آزاد را ندهد.
 ورود به حیات خلوت مرد قدرت‌مند و درسایه نظام ممنوع بود، اما حبس و آزار مسؤلین دفتر و هم‌راهان هاشمی و بدتر از آن کشتار مردم در خیابان‌ها و ... اشکالی نداشت.

جنبش سبز خسارت‌هایی عظیمی از «هاشمی» دیده‌است. چه کسی می‌تواند منکر شود که در شب مناظره در بحث اشرافی‌گری و سرمایه‌داری «هاشمی» و «ناطق‌نوری» حق با «احمدی‌نژاد» نبود؟ اما هم‌چنان‌که «میرحسین موسوی» از «احمدی‌نژاد» در همان مناظره پرسید: چه ربطی به «میرحسین» داشت؟

اجازه بدهید نهایت بی‌ربطی آن را همین‌جا مشخص کنم. آقای «هاشمی» در ماه‌های آغازین سال ۸۸ رسما اعلام نموده بود چنان‌چه آقایان «روحانی» «لاریجانی» یا «ولایتی» کاندیدا شوند، به یکی از آن‌ها رای خواهد داد. این در شرایطی بود که اصلاح‌طلبان تمام سرمایه‌گذاری بر روی «خاتمی» را آغاز کرده‌بودند. یعنی ایشان به «خاتمی» هم علاقه و اعتقادی نداشته چه برسد به «میرحسین».

اما به‌تر از این‌ها اسناد مهمی است که این‌روزها پشت سرهم به نفع «میرحسین» و افشای اختلاف شدید و سنگ‌اندازی‌های ریس‌جمهور و ریس‌مجلس وقت بر سر راه نخست‌وزیر محبوب بنیان‌گذار جمهوری اسلامی افشا شده و پرده از اختلاف فاحش نگاه و رفتار سیاسی بین ایشان و آقای «هاشمی» برمی‌دارد.

نامه «حمزه کرمی» سنگ را به گریه می‌اندازد. اما از سنگ کاری ساخته نیست. این مردمانند که باید بعد از خواندن نامه به‌خود آیند و از خود بپرسند آیا انسانند یا سنگ؟ و اگر به این نتیجه رسیدند که انسانند به وظیفه انسانی خود عمل کنند.

«حمزه کرمی» زمانی در این کشور صاحب قدرت و اقتداری بود که به هیچ روی باور نمی‌کرد که روزگاری همان بلا که در سایه سکوت و آرامش او بر سر مرحوم «ابراهیم زال‌زاده» آمد، بر سر او هم بیاید، ولی آمد.

خیلی رک و صاف و پوست کنده؛ اگر فکر می‌کنید که سکوت کنید و ننویسید و ... به سراغ‌ِتان نخواهند آمد و حبس‌ِتان نخواهند کرد و سرتان را در سنگ پر از فضولات دستشویی فرو نخواهند کرد، و ... پس بنشینیدو روزه سکوت بگیرید و از زنانتان هم بخواهید که سرخاب و سفیداب‌تان کنند و زیرابروانتان را بردارند که سزاوار نشان مردی هم نیستید چه رسد به جوهره‌ی آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۸۹ ، ۱۲:۲۷
علی مصلحی