وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۰ ثبت شده است

 تنها یک‌روز پس از آن‌که اکثر قریب به اتفاق رسانه‌های رسمی و حکومتی ایران ــ به استثنای یکی دو رسانه نزدیک به دولت ــ خبر مخالفت رهبری نظام با استعفای «حیدر مصلحی» و ابقای ایشان در وزارت اطلاعات، به‌رغم پذیرش استعفا از طرف ریس دولت را منتشر نمودند، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران «ایرنا» در یادداشت شدیداللحنی آن را «ادعا» اعلام، و شدیدا به انتشار فراگیر آن اعتراض نمود.

نحوه تنظیم یادداشت چنان القا می‌نماید که «مصلحی» دیگر وزیر نیست و رسما اعتراض دارد که؛ وقتی منبع رسمی خبری دولت خبر استعفا و قبول آن از طرف ریس‌جمهور را اعلام، و سایت‌های مذکور نیز با استناد به منابع خبری ریاست‌جمهوری آن‌را منتشر نموده‌ بودند، به چه دلیل این خبر از خروجی آن رسانه‌ها حذف و با استناد به خبر کدام منبع معتبر خبری، خبر مخالفت مقام رهبری با این استعفا و ابقای ایشان در وزارت جای‌گزین شده‌است؟

ایرنا در شرایطی به‌دنبال منبع خبر مخالفت رهبری با استعفای وزیر می‌گردد که بدون شک انتشار خبر منتسب به عالی‌ترین مقام و شخص اول مملکت از طرف رسانه‌ها با دقت و وسواس خاصی صورت می‌گیرد و به‌نظر می‌رسد در صورتی‌که حق با «ایرنا» هم باشد، و منابع خبر رسانه‌های مذکور در خبر درج نشده باشد، اما انتشار آن در تمام رسانه‌ها در کم‌ترین زمان ممکن بدون شک با تایید و تصدیق منبعی مطمئن با دفتر رهبری بوده و عواملی که به نظر یادداشت «ایرنا» " پشت‌پرده این ماجرا مدیریت فضای رسانه‌ای را تحت کنترل خود دارند" نمی‌توانند افراد حقیقی و یا حقوقیی باشند که غیر از انتساب به مقام اول کشور اجازه انتشار چنین خبری در این گستره را داشته باشند و یا به خود بدهند.

 یک درجه پایین‌تر، رسانه‌های کشور دست عواملی است که در اختیار شخص دوم مملکت و ریس‌جمهور بوده و ناگفته پیداست که عوامل مطبوعاتی تحت‌امر ریس‌جمهور چنان‌که این خطا را مرتکب شده‌باشند، غیر مستقیم این اعتراض به خود ایشان برمی‌گردد.
 غیر از آن نیز ایشان می‌توانند بلافاصله با احضار مسؤل مستقیم مربوط به این خطا، درخواست اصلاح و جبران خسارت‌های احتمالی را صادر نمایند.
با چنین فرضی اعتراض بر خود محلی از اعراب ندارد.

اما اصل آن‌َست که هیچ خطایی از طرف رسانه‌های منتشرکننده صورت نگرفته و آن‌ها بنا بر رویه همیشگی، اخبار این‌چنین را علاوه بر اطلاعیه رسمی دفتر رهبری و یا سایت رسمی ایشان، از افرادی دریافت می‌نموده‌اند که سال‌هاست منابع خبری این رسانه‌ها بوده و هیچ خبر منتشرشده در چنین رسانه‌ها که منابعش چنین افرادی بوده‌اند، تا کنون مورد تکذیب واقع نشده و دروغ نبوده است.
همین اطمینان به رسانه‌ها اجازه می‌دهد بدون کم‌ترین دغدغه خطا خبر را منتشر نمایند.

 بدون تردید ایراد خدشه در صداقت این منابع، پیش از آن‌که به یک خبر ساده استعفای وزیز لطمه بزند، لطمه اصلی آن در سطحی وسیع‌تر متوجه حیثیت کلان نظام خواهد شد. همان‌که حفظ آن تا کنون از اوجب واجبات بوده‌است و در صورت صحت این احتمال دیگر نخواهد بود.
این نوشته در امروز‌نیوز این‌جا

در همین رابطه:
اصرار خبرگزاری ایرنا به کناره‌گیری وزیر اطلاعات ایران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۰ ، ۰۲:۱۱
علی مصلحی

حامیانی که «میرحسین» را خدوم نمی‌دانند

پنجشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۰، ۰۱:۴۰ ق.ظ

در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری دوره دهم، گروهی از اصول‌گرایانی که در دولت نهم سهم ناچیزی از مناسبات قدرت نصیب‌ِشان شده و بیم ازدست‌دادن قدرت در صورت ابقای «احمدی‌نژاد» در راس قوه مجریه را داشتند، تصمیم گرفتند وارد یک بازی برد برد شده و از نامزدی غیر از «احمدی‌نژاد» حمایت نمایند که بیش‌ترین احتمال پیروزی در مورد او وجود داشت.

جبهه «اصول‌گرایان حامی میرحسین موسوی» با چنین پیش‌فرضی در آستانه انتخابات هم‌چون همه «جامعه‌»«همسو»های خلق‌الساعة، اعلام موجودیت نموده و بلافاصله در همان شب ۲۲خرداد۸۸ اندکی پیش از مشخص‌شدن نتایج انتخابات، با انتخاب مشی سکوت کامل، تلاش نمود تا نقش و جای‌گاه خود را از خاطرات تاریخی مربوط به این انتخابات پاک نماید و برای بازیابی خود مترصد فرصت و شرایط مناسب ماند.

بدون شک اگر مقصود این گروه «اصول‌گرایی» بود که آقای «احمدی‌نژاد» نماینده معرفی‌شده از طرف تمام طیف‌های اصول‌گرا بود و باید به نفع شرایط سیاسی احزاب متبوع خود، با ایشان هم‌راهی، و در انتخابات هم از ایشان حمایت می‌نمودند.

اگر با خط‌‌مشی، روش و سیاست‌ها و رفتار ایشان طی دوره دولت نهم مخالفتی داشتند و از دید آن‌ها او نمی‌توانست تعریف آن‌ها از اصول‌گرایی را نمایندگی کند، آقای «محسن رضایی» دیگر نامزد اصول‌گرایان در صحنه حضور داشت و می‌باید از او حمایت نموده و روی ریاست‌جمهوری او سرمایه‌گذاری می‌نمودند.

 بر فرض ثالث که آقای «احمدی‌نژاد» و آقای «رضایی» هیچ‌کدام با تعاریف آن‌ها از اصول‌گرایی مطابقت نداشته و نظرات آن‌ها را نمایندگی نمی‌کردند، شایسته بود در بین خودشان شخص موجهی که بیش‌ترین نسبت را با تعاریف آن‌ها از «اصول‌گرایی» داشته و از مقبولیت عمومی نیز برخوردار بود، یافته و حول محور او وارد کارزار انتخابات می‌شدند.

 اما هیچ‌کدام از فرضیات فوق محقق نشد و آن‌ها در یک اقدام نادر، با حمایت از نامزد اصلی «اصلاح‌طلبان» در انتخابات اعلام حضور و موجودیت نمودند، و پس از انتخابات نیز با قبول دربست نتایج انتخابات و بدون کم‌ترین اعتراض و واکنشی، گو این‌که از قبل از نتایج خبر دقیق داشته و در یک تبانی با داور وارد بازی باخته شده‌اند، به سکوت سنگینی رفته و تلاش نمودند حتی از اظهارنظر شفاف در مورد حوادث بعد از انتخابات نیز پرهیز نمایند.

اما این سکوت چندان که قابل پیش‌بینی بود دوام نیاورد.
 در تازه‌ترین اظهارنظر، آقای «سیدرضا اکرمی» رئیس شورای سیاست‌گذاری جبهه اصول‌گرایان حامی میرحسین موسوی، در ملاقاتی که اخیرا با «هاشمی‌» داشته است، از ایشان گلایه‌کرده که به‌تر بود واژه «خدوم» را در مورد «میرحسین موسوی» به‌کار نمی‌برد.

اگرچه آقای اکرمی اندکی پس از انتخابات تاوان حمایت از «میرحسین‌ موسوی» را با برکناری از دبیری «جامعه وعاظ تهران» پرداخته بود، اما اظهار‌نظر اخیر ایشان نشان داد که نه ایشان و نه اصولا جبهه‌ای که ایشان ریاست شورای سیاست‌گذاریش را در حمایت از «میرحسین» برعهده داشت، کم‌ترین اعتباری برای «میرحسین» و اصول‌گرایی او قائل نبوده و تنها دلیل حمایت‌شان از ایشان، سهم‌یابی در قدرت بوده است، و اکنون که «میرحسین» به هر دلیلی (که از نظر آن‌ها مشروع است) به قدرت نرسیده، به‌تر است برای خودشیرینی نزد بانیان فعلی قدرت به «خادم»‌معرفی‌شدن نخست‌وزیر محبوب بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، توسط آقای «هاشمی» اعتراض شود تا شاید آب‌رفته به جوی بازگشته و از این نمد کلاهی نیز در ساختار قدرت نصیب آن‌ها شود.
این نوشته در امروز‌نیوز این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۰ ، ۰۱:۴۰
علی مصلحی

بهشت حزب‌الله یا چاله‌میدان؟

چهارشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۰، ۰۴:۳۲ ب.ظ

دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، متاسفانه در قضیه رفتار آقای «سعید‌ تاجیک» با فرزندان «هاشمی»(+) و فحاشی و بی‌ادبی و استفاده از ادبیات لات‌ها، حق با «حسین‌ قدیانی» است و این نوع ادبیات از اولین ساعات انقلاب در این کشور نهادینه‌شده و نه‌تنها توسط هیچ‌کس حتی مخالفین بنیان‌گذار نظام، مورد اعتراض قرار نگرفت، که حتی تشویق و ترغیب‌شده و هر سال در آستانه ایام دهه فجر دقیقا هم‌زمان با سال‌گرد انقلاب، سخن‌رانی تاریخی آن مرحوم بدون کم‌ترین تخفیف و سانسوری پخش و روی آن مانور هم داده می‌شود. سخن‌رانیی که در آن بنیان‌گذار از ادبیاتی استفاده می‌کند که به هیچ روی متعلق به صنف محترم روحانیون و حوزه‌های محترم علمیه و مراجع محترم تقلید نیست و فقط و فقط متعلق به جماعت قداره‌بند و جاهل و لات و اهالی چاله‌میدان است.

 ادبیاتی که در کلام بنیان‌گذار با جمله معروف «من توی دهن ...می‌زنم» شروع می‌شود و سی سال بعد توسط یکی از مریدان وی با جمله «دهنتو ... می‌دم یا دهنتو سرویس می‌کنم و ...» اوج می‌گیرد و هم‌زمان اعتراضات مقلدین و مریدان بنیان‌گذار را به اوج خود می‌رساند.

انقلاب شرایط سخت مربوط به خود را دارد و با توجه به تجربه‌های متعدد انقلاب، که در قرن بیستم اتفاق‌افتاده و تجربه‌شده و تقریبا اکثر سیاست‌مداران و کارشناسان امور سیاست و فرهنگ و جامعه به‌نوعی از نزدیک دستی بر آتش انقلاب داشته‌اند، بنابراین درک شرایط رهبران انقلاب و خطاهای دوره انقلاب کار سختی برای آگاهان نیست.
 اما پس از آرامش نسبی و فراهم‌شدن شرایط استقرار و ثبات، نوبت به بازخوانی رفتار انقلابی و احتمالا اشتباه و جبران خسارت‌ها و بسترسازی برای شرایط دوران استقرار و جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته می‌رسد. اتفاقی که در مورد انقلاب ایران فرصت وقوع پیدا نکرد.

«روح‌الله‌خمینی» انسان با استعداد و برجسته‌ای بود. قسمتی از شرایط تاریخی و جغرافیایی دوران او به‌گونه‌ای با شخصیت او رقم خورد. این اتفاق او را به یکی از سرنوشت‌سازترین انسان‌ها در قرن بیستم تبدیل کرد.
در بستر همین شخصیت و همین سرنوشت، سرنوشت دودمان پهلوی و کشور ایران در بهمن ۵۷ آن‌گونه رقم خورد. همه این‌ها به جای خود ارزش‌مند و درخور توجه. اما به‌نظر نمی‌رسد هیچ‌یک از مریدان منطقی او علاقه‌مند باشند او را برجسته‌تر و متعالی‌تر از معصومین تصور، و با زدن رنگ عصمت به تمام رفتار او، رفتار او را معیار درستی و نادرستی قرار دهند. کاری که متاسفانه توسط عده‌ای از مریدان غیرمنطقی و جاهل او تاکنون صورت‌گرفته و بر آتش آن نیز هر روز بیستر دمیده می‌شود.

سیاست‌مداران و کارشناسان اهل فرهنگ ما هیچ‌گاه فرصت نکردند یا نخواستند و یا خواستند و اجازه نیافتند که در دوران اسقرار، رفتار دوران انقلاب رهبران انقلابی خود را تشریح وتبیین و نقد کنند. اگر چنین اتفاقی صورت می‌گرفت بدون شک باید اعلام می‌شد که گفتار بنیان‌گذار در سخن‌رانی معروف ۱۲ بهمن ۵۷ در بهشت‌زهرا و استفاده از ادبیات سخیف «من توی دهن ... می‌زنم» و یا گفتار مشهور دیگر او چند سال بعد که «آمریکا هیچ "..." نمی‌تواند بکند»، و گفتارهایی از این نوع، متاثر از فضای بحرانی و مضطرب انقلاب و حواشی مربوط به آن بوده، و رفتار و گفتاری قابل نقد است.

اگر این اتفاق صورت می‌گرفت با اطمینان می‌توان گفت؛ هیچ‌یک از مسؤلین رده‌بالای سیاسی و دیپلماتیکی کشور به خود اجازه نمی‌دانند در سال‌های بعد از آن، سخنان خود را به گفتاری مشابه در تریبون‌های عمومی آلوده نموده و بزرگ‌ترین توجیه‌شان گفتار رهبر انقلاب باشد و بر این گفتار متوقع تشویق هم باشند.

فرصت دو سال گذشته جنبش سبز به همه ثابت کرد که بسیاری از اصلاحات باید در طول سی سال گذشته اتفاق می‌افتاد و نیفتاد تا به این اتفاقات ناگوار منجر شد. بسیاری از تابوهایی که ناگهان در ظرف زمانی کوتاه فروریخت و شکست و بسیار با هزینه اتفاق افتاد، باید در بستر زمانی سی سال گذشته بدون کم‌ترین هزینه و خسارت شکسته می‌شد و نتیجه مثبت و ارزش‌مند خود را به جامعه هدیه می‌کرد.

 از آن نقدنشدن‌ها «سعیدتاجیک» و «محمود‌ احمدی‌نژاد» و «منصور ارضی» و «سعید حدادیان» و ادبیات وارونه و هتاک‌شان متولد شد.
حالا که جامعه متوجه اکثر اشتباهات خود شده‌است، شایسته است منتقدین این رفتار، یا به هیچ عنوان به ادبیات سخیف ریس‌جمهور در سطح بین‌المللی و داخلی و هم‌چنین ادبیات آقای «سعید تاجیک» در فحاشی و هتاکی به خانواده «هاشمی» و یا ادبیات سخیف مداحان قدرت در نقد آقای «مشایی» و ادبیات مشابه آن‌ها معترض نباشند، و یا چنان‌چه اعتراضی به آن رفتار و گفتار و ادبیات دارند؛ آن‌ها را از گفتار مشابه رهبری و بنیان‌گذار نظام مستقل ندانسته و با قبول شخصیت انسانی رهبران نظام و معصوم‌نبودن آن‌ها در عین شفافیت، نفس زشت‌بودن این نوع از گفتار و رفتار از هر کسی در هر مقامی و هر مکانی را نقد نمایند و در این پروسه از تقسیم‌بندی و استثناسازی و خودی و غیرخودی خواندن اجتناب نمایند.
روشن‌گری:حسین قدیانی در این مطلب به این ادبیات بنیان‌گذار و رهبری تقدس داده بود ولی بعدا آن‌را به این شکل تعدیل نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۳۲
علی مصلحی

چشم‌ها را باید شست

دوشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۰، ۰۶:۳۵ ق.ظ

 اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری توصیه موکد دارد که روزنامه‌نگار باید تمام تلاش خود را به‌کار گیرد، تا از هرگونه قضاوت و پیش‌داوری نسبت به موضوع خبر، پرهیز نموده، و اخبار را بدون کم‌ترین جهت‌گیری مثبت یا منفی، با بی‌طرفی کامل گزارش نماید.

اگرچه بی‌طرفی مطلق و عاری‌بودن از قضاوت کار بسیار سختی است، و حرفه‌ای‌ترین و اخلاقی‌ترین و باسابقه‌ترین خبرنگاران و روزنامه‌نگاران نیز گاها در معرض خطر لغزش در مقابل اخبار یا سوزه‌هایی که به دلایل شخصی نسبت به آن علاقه یا کینه دارند قرار می‌گیرند؛ و احتمال لغزش‌های اندک نمی‌تواند صددرصد منتفی باشد، با این حال لغزش‌های بزرگ و آشکاری که به‌سادگی دست رسانه و خبرنگار و تنظیم‌کننده گزارش آن‌را در عدم بی‌طرفی و رعایت‌نکردن این اصل بدیهی رو کند، به‌راحتی می‌تواند اعتبار و آبروی حرفه‌ای رسانه را به‌مخاطره انداخته و رسانه را در دراز‌مدت با مشکل مواجه نماید.

وب‌سایت «خبرنگاران سبز» که چنان‌که از نام‌َش پیداست منعکس‌کننده اخبار مربوط به جنبش سبز می‌باشد و طی همین مدت کوتاه حضور، به‌رغم تمام محدودیت‌های موجود، موفق‌شده جای‌گاه خود را در بین رسانه‌های مجازی هم‌سو با جنبش سبز پیدا نماید، و بر این اساس از آن توقع بی‌طرفی مطلق نسبت به موضوعات اخبار و گزار‌ش‌های آن نمی‌رود، اما شایسته است که برای حفظ اعتبار اخلاقی خود از بعضی از لغزش‌های مشخص اخلاقی برحذر باشد.

پوشش خبر مربوط به «پاشیدن رنگ سبز» بر بنر تبلیغاتی فیلم «اخراجی‌ها۳» بر سردر سینمایی در شهر «آمل» (+) اگرچه یاد‌آور رفتار ناشایست آقای «دهنمکی» کارگردان فیلم در دهه هفتاد می‌باشد، اما از آن‌جا که رفتار یادشده توسط آقای «دهنمکی» در آن زمان غیراخلاقی و مستوجب نکوهش بود، رفتار شبیه‌سازی‌شده امروز دوستان سبز ما هم در شهر آمل رفتاری خلاف اخلاق و مستوجب نکوهش و تذکر است و شایسته بود این خبر با روی‌کرد منفی توسط این رسانه سبز منعکس‌شده و به دوستان ما که از تمسخر جنبش توسط کارگردان و فیلم او ناراحت بوده و ناراحتی‌شان را به این شکل بیان نموده‌اند، با یاد‌آوری رفتار دهه گذشته کارگردان توصیه می‌شد که:
چشم‌ها را باید شست
جور دیگر باید دید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۰ ، ۰۶:۳۵
علی مصلحی
«میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» پیش از آن‌که زندانی شوند، و در آخرین اقدام سیاسی، با ارسال درخواست مشترکی به وزارت کشور، تقاضای صدور مجوز برای برگزاری یک راه‌پیمایی در حمایت از مردم و انقلاب «مصر» از میدان «امام‌حسین» به‌مقصد «میدان‌آزادی » نمودند.

با این درخواست همان‌طور که تقاضاکنندگان هوش‌مندانه قبل از تقاضا متوجه و مطلع بودند، موافقت نشد، اما مردم در پاسخ به این دعوت که در قالب درخواست مجوز از وزارت کشور عنوان شده بود، در زمان مقرر علی‌رغم حضور سنگین نیروهای نظامی و شبه‌نظامی لباس‌شخصی و به‌رغم خشونت فوق‌العاده، به خیابان‌ها آمده و با سردادن شعارهایی، ضمن اعلام حمایت صریح از رهبران جنبش سبز، به حاکمیت نیز که یک‌سال تمام تلاش تبلیغاتی خود را به‌کار گرفته بود تا اعلام نماید که چشم فتنه در ۹دی در‌آمد و جنبش‌سبز تمام شد هم، اعلام کند که جنبش سبز‌تر از همیشه زنده و پویا است و کم‌ترین عقب‌نشینی از مواضع و مطالبات شرعی و قانونی خود ندارد.
 
در این تظاهرات که تا ساعاتی از شب نیز ادامه داشت «صانع‌ زاله» دانشجوی دانش‌کده هنر تهران و «محمد مختاری» از فعالین جنبش سبز در تهران به شهادت رسیدند.

روز ۲۶ بهمن نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اقدامی سخیف و دون شان انسان، در صحن علنی مجلس بر علیه سران جنبش سبز به‌علاوه آقای «خاتمی» شعار داده و حتی وقیح‌تر و مضحک‌تر از آن، در جای‌گاه قاضی و محکمه خواستار اعدام آن‌ها شدند.

تمام این اتفاقات کم‌ترین واکنش ریاست‌ وقت مجلس‌خبرگان و ریس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام را دربر‌ نداشت. اما وقتی رسانه ملی با ایشان گفت‌وگو نموده و مشخصا نظر ایشان را در مورد راه‌پیمایی۲۵ بهمن پرسید؛ فرمودند که این اقدام حرام بوده است.

اگرچه آقای «هاشمی» بر اساس سنت همیشه‌گی حاضر نشدند نامی از سران فتنه ــ به قول اصول‌گرایان ــ ببرند، ولی همین‌اندازه هم نظر آن‌ها را تامین و مجموعه همین نظرها بازداشت «میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» را تسهیل کرد.

روز چهارشنبه گذشته پدر «میرحسین‌ موسوی» از دنیا رفت و این شرایط ویزه هم باعث نشد تا حاکمیت اجازه دهند شرایط بازداشت خانگی ایشان تعدیل شود.
 «میرحسین» فقط اجازه یافت در شرایط سنگین امنیتی هم‌راه با مامور لحظاتی در منزل پدری حاضر شده و با جنازه پدر وداع نموده و مجددا به بازداشت خانگی بازگردادنده شود.
 مراسم تشییع‌جنازه پدر ایشان هم فردای همان روز با دخالت نیروهای امنیتی به‌هم ریخت و جنازه پس از بازداشت بیش از ۷نفر از بستگان نزدیک متوفی، در شرایط شدید امنیتی به‌خاک سپرده شد. ظاهرا برگزاری مراسم ترحیم نیز با مشکل مواجه شده و برگزار نخواهد شد.

در چنین شرایطی در کنار تمام بزرگ‌وارانی که هر کدام به‌نوعی در رسته «سرا‌ن‌فتنه» طبقه‌بندی می‌شوند و به‌مناسبت درگذشت مرحوم «میراسماعیل‌ موسوی» پیام تسلیت به‌عنوان «میرحسین‌ موسوی» و خانواده ایشان صادر فرموده‌اند، آقای «هاشمی» که مجموعه اتفاقات۲۵بهمن را حرام اعلام نموده بود نیز پیام تسلیتی به‌عنوان خانواده «میر‌اسماعیل‌ موسوی» و به‌ویزه «میرحسین‌ موسوی» صادر فرمودند.

حالا سؤال این‌َست: اگر راه‌پیمایی ۲۵بهمن که به دعوت «میرحسین» انجام شد، حرام است؛ صدور پیام تسلیت برای کسی که بانی این فعل حرام بوده چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
اما اگر راه‌پیمایی حرام نبوده و کار درستی بوده؛ چرا آقای «هاشمی» حاضر به مصاحبه با رسانه میلی و بیان حرف‌هایی جهت رضایت آن‌ها شده، و در عوض از اهرم سمت سیاسیی که در اختیار دارد استفاده نکرده تا مانع بازداشت رهبران جنبش شود؟
اگر سمت سیاسی مذکور فاقد اهرم‌های لازم برای تسلی دل دردمندان است، چرا ایشان از این سمت استعفا نمی‌دهند؟ در حالی که قبلا تهدید نموده‌بودند چنان‌که «کروبی» بازداشت‌شوند از همه سمت‌های خود استعفا خواهند داد؟
 و دست آخر این‌که چرا آقای «هاشمی» نمی‌خواهند برای یک‌بار در عمر شریف نزدیک به هشتاد ساله خود شفاف باشند و این خصلت بسیار منفی و زشت عدم شفافیت را با علاقه، به پای سیاست‌ورزی قوی خود نگذارند؟

و اما بزرگ‌واران در جنبش سبز که نزدیک به دو سال مدام توصیه موکد داشته و دارند که درصدد پرسش‌گری‌های این‌گونه از «هاشمی» نباشید که به تخریب ایشان منجر می‌شود، چرا یک‌بار برای همیشه نمی‌خواهند قبول کنند که تلاش‌ها برای جلوگیری از تخریب «خاتمی» و «هاشمی» و «کروبی» و «میرحسین» و ...زمانی ارزش داشته و دارد که این تکریم مصلحتی، ضامن حفظ جان و مال و ناموس مردم باشد.
 به‌راستی ارزش‌مند‌تر از جان انسان‌ها چه مصلحتی وجود دارد که برای حفظ آن باید شاهد کشتار دست‌کم۳۰۰نفر از شهروندان عزیز و مظلوم و بی‌گناه باشیم و پرسش نکنیم؟
 اگر قرار است که تکریم انسانی به جلوگیری از کشتار انسان یا انسان‌های دیگر منجر نشود چه ارزش و اعتباری دارد؟
روشن‌گری: بعدا خبر تهدید به استعفای هاشمی تکذیب شد این‌جا

در همین رابطه:
سال نو تحویل شد اما هاشمی «متحول» نشد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۶:۰۲
علی مصلحی

«قران» کتاب مقدسی است. جلد، صفحات، کلمات، جوهر و سخنانش، همه مقدس‌اند. اما تاریخ اسلام به یاد دارد که مولاعلی(ع) به سربازان خود در «صفین» دستور داد که بر همین جلد و ورقه و کلمات و جوهر مقدس شمشیر بکشند که نکشیدند. حاصل داستان حکمیت و اتفاقات پیرامون آن شد و از آن تاریخ به‌بعد، تحجر به‌جای تعقل و تعصب جاهلانه به‌جای تقدس عالمانه در بین مسلمانان برای خود جای‌گاه دست‌وپا کرد و تا کنون نیز جای‌گاه خود را حفظ کرده و هر از گاهی قربانی می‌گیرد.

یک کشیش دیوانه در ینگه دنیا، به مقدسات مسلمانان اهانت کرده و قرآن را آتش‌زده است. متعصبین جاهل در افغانستان به دفتر «سازمان ملل» یورش برده و کارمندان مظلوم این سازمان را سربریدند.

وظیفه هر انسان آزاده‌ای از هر کیش و دین و آیین است که این اقدام وحشیانه و غیرانسانی را محکوم نماید والا دستش به خون بی‌گناهان این حادثه آلوده است.

در همین رابطه:
کشیش آمریکایی: هرگز قرآن را آتش نخواهیم زد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۴۶
علی مصلحی

آغاز دوران جدیدی از آقازادگی

شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۰، ۰۵:۲۸ ق.ظ

پس از آن‌که در چهاردهم خردادماه سال گذشته، سخن‌رانی «حسن‌ خمینی» در حرم جدش نیمه‌تمام ماند و سروصدای زیادی به‌پا کرد، دکتر «شهاب‌ اسفندیاری» در وبلاگ خود از این اتفاق تعبیر به «پایان دوران آقازاده‌ها» کرد، و بلافاصله چند سایت مشهور اصول‌گرا (+) با بازنشر این نوشته به استقبال و تایید آن رفتند.

حرف درستی بود اما وارونه برداشت و بیان‌شده، و بدتر از آن وارونه به‌کار و تایید گرفته‌شد. فقط به این دلیل که استقبال‌کنندگان در این استقبال و حمایت خود ذره‌ای صداقت نداشتند.
ظاهرا اگر کم‌ترین صداقتی با آن‌ها بود، باید پی‌نوشت بازنشر نوشته‌ها اشاره می‌نمودند؛ سرنوشتی که توسط آقازاده‌های آقای «احمدی‌نزاد» که پیشاپیش جمعیتی که بر علیه «حسن‌خمینی» شعار می‌دادند، نشسته بودند، برای او رقم خورد، به‌زودی انتظار آن‌ها را نیز می‌کشد.
 خدای ناکرده بر پیشانی یادداشت نوشته شده بود «پایان» دوره آقازاده‌ها.

کمی آن‌طرف‌تر هم باید حواس آن‌ها به نامه‌ای می‌بود که چهار سال قبل و در کوران حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری‌نهم «مهدی‌کروبی» به آقای «خامنه‌ای» نوشته و در آن پرده از وجود و ظهور یک «آقازاده» و نقش او در انتخابات و رفت‌وآمدهایش به ستاد انتخاباتی خاص برداشته بود. البته بعدها زمانی «علی‌اکبر ناطق‌نوری» جایی به آقای «خامنه‌ای» درباره فرزند ایشان اشاره‌ای دارند و وقتی از تعبیر «آقازاده» استفاده می‌کنند، بلافاصله آقای «خامنه‌ای» می‌فرمایند که ایشان «آقا» هستند نه «آقازاده».

اما منظور من از تمهید این مقدمه آن‌َست تا به موضوع جالب‌توجه و ارزش‌مندی بپردازم که ظاهرا هنوز مسؤلین سایت‌های اصول‌گرایی علاقه‌مند به پایان «دوره‌ آقازادگی» متوجه آن نشده و یا شده‌اند و چون همیشه مصلحت را در سکوت دانسته‌اند.
آقای «علی‌اکبر صالحی» وزیر امورخارجه فعلی و ریاست سابق «سازمان انرزی اتمی ایران» در معرفی خود در مجلس شورای اسلامی ( یکشنبه۱۰ بهمن۸۹ )عنوان کردند: «این‌جانب از نوادگان «ملاصالح‌برغانی» و از سلاله «شهیدثالث» می‌باشم.»

تا این‌جای کار اشاره بنده به همان افتخار به فاضل‌بودن پدر است، که پسر می‌خواهد از آن نمد کلاهی نصیب خود کند. یعنی همان «آقازادگی» که به‌تصریح وبلاگ آقای دکتر «اسفندیاری» و بعد از آن استقبال رسمی جمعی از سایت‌های اصول‌گرا در چهارده خرداد۸۹ دوره آن سرآمده بود. اما سکوت این سایت‌ها و آقای اسفندیاری نشان داد که آن‌ها علاقه‌مند بوده‌اند که دوره «حسن‌ خمینی» تمام شود نه دوره «آقازادگی» اما چون صداقت وجود نداشت، به جای وازه «حسن‌ خمینی» از وازه «آقازاده» استفاده نمودند.

قبلا متذکر شوم که از نظر بنده نه‌تنها «حسن‌ خمینی» بلکه هیچ شخص محترم‌تر از او را هم به‌دلیل آقازادگی نمی‌ستایم و احترام نمی‌گذارم و خیلی جالب است بدانید به‌رغم آن‌که فوق‌العاده به‌دلیل شخصیت ارزش‌مند «حسن‌ خمینی» او را ستایش می‌کنم، ولی با والد مرحوم ایشان «احمد‌ خمینی» که آقازاده‌تر از ایشان بودند، به‌دلیل موضع‌گیری‌های ناشایست‌ درباره آقای «منتظری» خیلی مشکل داشته و دارم.

اما از همه این‌ها که بگذریم به‌رغم سابقه درخشان و قابل‌افتخاری که از «شهیدثالث» در تاریخ موجود است که آقای «صالحی» هم تلاش نموده‌اند تا با انتساب خود به ایشان خود را «آقازاده» نشان دهند، اما «ملاصالح برغانی» که پدر «طاهره‌ قرةالعین» شاعره مشهور بهایی و پدربزرگ آقای «صالحی» باشند، نه‌تنها سابقه چندان درخشانی در تاریخ ندارند، بلکه گاها اسناد سوء‌سابقه از آن‌ها این‌طرف و آن‌طرف قابل کشف است که با کنار هم گذاشتن آن اسناد و اخبار درباره جناب وزیر و رفتار فعلی ایشان می‌توان به نتایج به‌تری هم به شرط توفیق رسید.
 تا آن‌زمان این گزارش از«عبدالله شهبازی» را از دست ندهید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۲۸
علی مصلحی