وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشغال سفارت آمریکا» ثبت شده است

اگر از دیوار سفارت بالا نمی‌رفتند

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۲۶ ق.ظ

چندى پیش در بخشى از مناظره آقایان «حسین شریعتمداری» و «ابراهیم اصغر‌زاده» که به‌مناسبت ۲۴ آبان از تلویزیون جمهورى اسلامى پخش شد، آقاى «اصغر‌زاده» گفته‌است: من باید برای نسلی که به اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا معترض است، توضیح بدهم که اگر آن اتفاق نمی‌افتاد، وضع بسیار بد‌تر از این بود که الان هست. (نقل به مضمون)

 به عبارت ساده‌تر، آقای «اصغرزاده» این‌گونه تشخیص داده‌اند که اگر ساکت باشند و در مقابل اتفاقاتی که نه حدس می‌زده‌اند، بلکه یقین داشته‌اند در داخل سفارت در شرف وقوع است،اقدامی نکنند، اوضاع کشور و مردم ایران بسیار خراب خواهد شد. لذا ساکت ننشسته و با آن اقدام خودشان ــ یعنی بالارفتن از دیوار سفارت و ورود غیرقانونی، و گروگان گرفتن کارمندان آن‌جا ــ جلوی یک مجموعه اتفاق بد را گرفته‌اند.

 در‌‌ همان زمان که این اتفاق افتاد، مجموعه دولت موقت و در راس آن مرحوم مهندس «بازرگان» به شدت با این اقدام مخالفت کرده و طی یک دوره کوتاه هم تلاش نمودند با اقدامات دیپلماتیک  در سطح بین‌المللی و هش‌دارهایی، کمی شرایط را به نفع نظام و مردم تعدیل نمایند و جلو مخاطرات احتمالی را بگیرند. اما وقتی متوجه شدند و مشاهده کردند در سایر رده‌های نظام و شوراى انقلاب، اراده‌ای برای این کار و قبول نظرشان وجود ندارد، از آن منصرف شدند و نهایتا هم منجر به استعفای ایشان از دولت موقت شد.

 تا این‌جا دو نوع احساس خطر داریم: یک نفر از نمایندگان اشغال‌کننده سفارت اعلام می‌کند؛ احساس یک خطر بزرگ و حتی بزرگ‌تر برای مردم و کشور می‌کرده، و برای دفع آن خطر به اشغال سفارت یک کشور و گروگان‌گرفتن کارمندان و اعضای آن سفارت متوسل شده.

 دیگر؛ تفکر شخصی که احساس نموده با این اقدام کشور و مردم به ورطه یک هلاکت عمیق دچار خواهند شد که جبران آن اگر کاری غیرممکن نباشد، دستِ‌کم بسیار سخت خواهد بود.

 با این اوصاف و با مشاهده شرایط موجود ۳۰ سال پس از آن حادثه، حق با کدام تفکر و شخص است؟

آیا حال و روز امروز و روزهای سپری‌شده طی این سی سال بر مردم و تحریم و جنگ و عواقب ناگوار بعد از آن و… که  با اطمینان می‌توان گفت اشغال سفارت علت موجده اغلب آن‌ها، یا دستِ‌کم بهانه آن‌ها بوده، خوب است؟ و اگر اشغال صورت نمی‌گرفت بد‌تر از این می‌شد؟
 یا آن‌که نه! اگر این اتفاق صورت نمی‌گرفت، یا آن‌که بلافاصله پس از وقوع به دولت اجازه داده می‌شد تا با سازوکارهای دیپلماتیک، آن را رفع و رجوع کند، اوضاع از این‌که هست به‌تر بود؟

تردیدی نیست که پاسخ این سؤال را باید از مردمی که از نزدیک و با گوشت و پوست و جان خود درد‌ها و مصیبت‌ها را تحمل نموده‌اند شنید. و از طرف دیگر با معیار و محک‌های علمی و کار‌شناسی مقایسه کرد که کشور ایران چه اندازه درآمد دارد و سهم رفاه مردم از این درآمد‌ها چه‌قدر می‌توانسه باشد، و چه‌قدر بوده و سهم هزینه‌های ناشی از این ماجراجویی‌ها چه‌قدر بوده، و آن‌گاه با کسر فایده‌ها از هزینه‌ها می‌توان به یک جواب ملموس و ساده رسید که حق با چه کسی یا چه گروهی است.

 اما با فرض آن‌که پس از جمع و تفریق و کسر هزینه از فایده، بیش‌ترین فایده مادی و رفاهی ملموس، متوجه ماجراجویان و جریان منسوب به آقای «اصغر‌زاده» باشد، آیا این نتیجه نافی ارزش‌ «نیت» و متناقض اصل اخلاقی «هدف وسیله را توجیه نمی‌کند» نیست؟ البته اگر آقای «اصغرزاده» و دوستانشان به این اصل اعتقاد و ایمان داشته باشند. والا می‌توانند مانند اعضای حزب توده یا حزب کمونیست شوروی معتقد به آن باشند که «هدف وسیله را توجیه می‌کند» و خوشحال باشند که زمانی برای هدفی (از نگاه آن‌ها) مقدس به وسیله‌ای نامقدس متوسل شده، و بر بنیادی‌ترین اصول اخلاقی و شرعی و خلاف تمام پروتکل‌های بین‌المللی، به سفارت یک کشور حمله نموده و کارمندان آن‌را به گروگان گرفتند، تا به تصور خود، مانع از وضعیت بدتری برای مردم کشورشان شوند.

اما واقعیت آنست که طی این پروسه نه‌تنها شرع و اخلاق و سابقه دیپلماتیک کشور قربانی شد، بلکه سهم مردم و نظام هم از آن حادثه قرار گرفتن در جبهه‌ای بود که همه دنیا در طرف مقابل آن قرار داشتند و در این نبرد نا برابر، امید و آرزوهاى‌شان بر باد رفت.

شاید اگر آقاى «اصغرزاده» از دیوار سفارت بالا نمی‌رفتند، امروز برادران سپاهیِ دیروزشان به خود اجازه نمی‌دانند خلاف بدیهی‌ترین اصول قانونی و بدون اجازه مقام‌های قضایی به منازل فعالان جنبش سبز وارد شده و آبرو و زندگی‌شان را به گروگان بگیرند.
 منتشرشده در روزنامه الکترونیکی راه دیگر این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۱ ، ۰۹:۲۶
علی مصلحی

آقای «موسوی‌خویینی‌ها» روز سه‌شنبه ۲۹ آذر در دیدار با دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تهران گفته‌اند: «تسخیر سفارت یک فضاحت بود، اگر حمایت امام و پشتیبانی مردم نبود، ما باید از آمریکا عذرخواهی می‌کردیم در این قضیه سفارت انگلیس هم چون مردم و مقام رهبری حمایت نکردند، دولت مجبور شد عذرخواهی کند.»

از نظر اصلاح‌طلبان و خصوصا طیف افراطی و انقلابی آن‌ها «مجمع‌ روحانیون مبارز» معیار و محک درست و نادرست و صحیح و اشتباه «اخلاق» نیست. از نظر آن‌ها هرچه آیت‌الله «خمینی» تایید کند خوب است و درست و اخلاقی و هرچه آن مرحوم تایید نفرموده و اعتراض نمایند، غلط و اشتباه و غیراخلاقی است.
 
بر همین اساس حادثه سیاه و زشت و غیرقانونی حمله و اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا در آبان ۵۸ چون تایید ایشان را به هم‌راه داشته، کار درستی بوده، و چون ایشان از دنیا رفته و حضور ندارند تا حمله به سفارت بریتانیا را تایید کنند، آن کار اشتباه و غلط است.

آقای «موسوی‌خویینی‌ها» البته کار بسیار پسندیده و نادری به‌تازه‌گی انجام داده‌اند که شایسته تقدیر و ارج‌مندی فراوان است.
از ایشان درباره بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی‌اش سؤال شده و ایشان در پاسخ جلوگیری‌نکردن از هتاکی و بی‌حرمتی به دولت موقت در اوایل انقلاب و بی‌حرمتی و آزار فقیه عالی‌قدر بعد از درگذشت آیت‌الله «خمینی» را بزرگ‌ترین خطای سیاسی خود اعلام نموده‌اند.

  اینکه ایشان بزرگ‌ترین خطای سیاسی عمر خود، یعنی هم‌راهی و حمایت از دانشجویان اشغال‌کننده سفارت را در زمره خطاهای خود به حساب نمی‌آورند و نه‌تنها آن را خطا نمی‌دانند که حتی بدان افتخار هم می‌نمایند، مایه تاسف بسیار است اما به هرحال این‌که بالاخره کج‌دار و مریز شجاعت می‌نمایند و رفتار سی سال پیش مجموعه حاکمیت در کج‌خلقی سیاسی با مرحوم مهندس «بازرگان» و دولت متبوع وی و هم‌چنین آزار و حصر و هتاکی به فقیه عالی‌مقام را خطا می‌دانند، جای تشکر و خوشحالی فراوان دارد.

اما در‌‌ همان اشاره به اشتباهات هم ایشان مجددا تایید و تاکید می‌نمایند که رفتار حاکمیت در عزل آیت‌الله «منتظری» از قائم‌مقامی رهبری کار درست و قابل دفاعی بوده‌است. تردیدی نیست که حادثه عزل فقیه عالی‌مقام از قائم مقامی رهبری  به‌خواست و اراده مرحوم آیت‌الله «خمینی» صورت‌گرفت.  با این وصف کسی که معتقد است ایشان خطا نمی‌کند و معیار و محک صواب و عقاب و درست و نادرست تایید ایشان است، نمی‌تواند عزل آیت‌الله «منتظری» را هم کار نادرستی بداند و تا زمانی که در بر این پاشنه بچرخد، به صلاح ممکلت امیدی نمی‌توان داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت: وب‌سایت موسوی‌خوینی‌ها بعد از انتشار مطلب درج شده در سایت مجمع روحانیون مبارز توضیح داد که سایت مجمع حک شده و مطالب منتسب به ایشان در آن سایت «مغشوش و آمیخته‌ای از دروغ‌های بسیار» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۰ ، ۰۸:۵۴
علی مصلحی

نزدیک به ۱۴ سال پیش، اتحادیه اروپا، پس از تیرگی شدید روابط با ایران، به‌دنبال صدور حکم سنگین بر علیه مقامات رسمی و طراز اول کشور، در حادثه رستوران و دادگاه میکونوس، در یک چرخش مواضع صریح، به ایران پس از دوم خرداد ۷۶ روی خوش نشان داد، و برای اولین‌بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عالی‌ترین مقام اجرایی کشور ایران به یک کشور اروپایی دعوت‌شده و سفرکرد و بلافاصله چند کشور اروپایی دیگر نیز در دعوت از ریس‌جمهور برگزیده ملت ایران پیش‌قدم شدند و به یمن و مبارکی این انتخاب پیشنهاد «گفتگوی تمدن‌ها»ی دولت «خاتمی» با استقبال دنیا مواجه و با اکثریت قاطع آرا در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید.

خیلی ساده و آسان قابل تصور است که اگر نتیجه انتخابات دوم خرداد ۷۶ برای اتحادیه اروپا قابل پیش‌بینی نبود، و دست‌ِکم یک‌ماه قبل از آن تاریخ برای آن‌ها مشخص نشده بود که، بیش از دو سوم شهروندان ایرانی تصمیم گرفته‌اند به راهی بروند که حاکمیت خلاف آن‌را به آن‌ها نشان می‌دهد، و قرار است به جای همه اوامر و توصیه‌های از بالا، به جای «ناطق‌نوری» «محمد‌خاتمی» را برای ریاست‌جمهوری ایران انتخاب کنند، به هیچ روی سفرای قهرکرده و سفرکرده به کشور ایران برنمی‌گشتند و این برگشتن آن‌ها، به خاطر توپ و تشر حاکمیت و پیش‌بینی ریس‌جمهور وقت «هاشمی» نبود که گفته بود "آن‌ها به‌زودی برمی‌گردند"، بلکه به خاطر انتخاب و رای اکثریت مردم ایران بود که با رای خیره‌کننده خود بر خلاف تمام تبلیغات حاکمیت، «تنش‌زدایی» در روابط خارجی، روابط حسنه با همه دنیا هم‌راه با احترام متقابل و نماینده این تفکر «محمدخاتمی» را انتخاب نموده بودند.

بعد از حادثه کمدی و افتضاح حمله چند جوان خودسر به سفارت بریتانیا در تهران، و به‌دنبال آن اخطار و اخراج دیپلمات‌های ایران از لندن، و تصمیم‌ بعضی از سران اروپایی بر اقدام مشابه و کاهش یا قطع روابط دیپلماتیک با ایران، اکثر رسانه‌های وابسته به اصول‌گرایان با یادآوری حادثه قهر و آشتی بلافاصله کشورهای اروپایی با ایران بعد از رای دادگاه «میکونوس» و نوعی شبیه‌سازی ناشیانه تلاش می‌کنند، نتیجه رای و «نه» خیره‌کننده ملت ایران به حاکمیت که به انتخاب «محمد‌ خاتمی» به ریاست‌جمهوری منجر شد و به‌دنبال آن سیاست تنش‌زدایی در سیاست خارجی ایشان و موفقیت‌های آن برنامه به‌رغم سنگ‌اندازی‌های فراوان خود بر علیه ایشان را به پای اقتدار نداشته خود بنویسند و چنین تبلیغ نمایند که از قهر اتحادیه اروپا و بستن سفارت‌ها نگران نیستند چون تجربه‌ ثابت کرده‌است که خودشان برمی‌گردند.
 به قول ریس‌جمهور دولت کودتا باید گفت: اون.... را لولو خورد.
‌این نوشته در امروز نیوز این‌جا

مرتبط:

خودسری در اشغال سفارت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۲
علی مصلحی

خودسری در اشغال سفارت از آمریکا تا انگلیس

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بین حملات چندین‌باره اراذل و اوباش خودسر، به محافل و متینگ‌های علمی دانشگاهی و مجالس سخن‌رانی‌ و پرسش و پاسخ‌های دانشگاهی در سال‌های اول انقلاب و مراسم مشابه در سال‌های اصلاحات، حمله به کوی دانشگاه در هجدهم تیرماه ۷۸ و تیرماه ۸۸، هم‌چنین حملات چندین‌باره همین عناصر به منزل «مهدی‌ کروبی» پس از انتخابات جنجالی خرداد۸۸(+) (+)، و حمله به سفارت «ایالات‌ متحده آمریکا» در سال‌های اول انقلاب، و حمله دی‌روز به سفارت «بریتانیا» در تهران(+)، اگرچه تفاوت‌های شکلی ممکن است وجود داشته باشد، اما ماهیت همه آن‌ها یکی است و همه از بی‌احترامی به قانون و حقوق دیگران سرچشمه می‌گیرد.

بدون کم‌ترین تردید آقای «محمد موسوی‌خویینی‌ها» نمی‌تواند بدون محکوم‌نمودن اقدام حمله به سفارت «ایالات متحده آمریکا» در سال‌های اول انقلاب که به رایزنی و سعایت ایشان صورت پذیرفت، حادثه حمله به کوی دانشگاه در ۱۸تیر ۷۸ و ۸۸، یا حملات مکرر به بیت شیخ شجاع پس از انتخابات خرداد ۸۸ را محکوم کند.
 لازمه پذیرفتن محکومیت اقدامات اخیر که ریشه در گریز از قانون و بی‌توجهی به حقوق افراد و دانشجویان مظلوم دارد، محکومیت اقدام مشابهی است که سال‌ها قبل اتفاق‌افتاده و همه در مقابل آن سکوت اختیار کرده‌اند تا در پناه سکوت آن‌ها بستر مناسب برای بذر‌افشانی و رشد و ریشه‌گستردن خشونت‌های اخیر فراهم شود.

در این‌که کشور «آمریکا» باعث و بانی ظلم و تجاوزهای پنهان و آشکار فراوانی طی قرن گذشته بر علیه کشورهای مظلوم و ستم‌دیده متعدد توسعه‌نیافته در جهان بوده‌است، کم‌ترین شکی نیست.

در این‌که از ره‌گذر همین خوی مداخله‌جویانه و ستم‌گرانه چه ظلم‌ها و ستم‌ها و حق‌کشی‌ها که نصیب ملت و کشور عزیز ایران شده هم شکی نیست.
ملت ایران هیچ‌گاه حادثه کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲(+) که با مساعدت مستقیم دولتین آمریکا و انگلیس بر علیه منافع عالیه ایران صورت گرفت، را فراموش نخواهند کرد.

برای هیچ زمانی مردم ایران فراموش نخواهند کرد که زمانی مستشاران نظامی و شهروندان «آمریکا»یی در ایران از حقوق کاپیتولاسیون برخوردار بوده‌اند.

حادثه اشغال کشور ایران در جنگ جهانی دوم، توقیف دارایی‌های کشور و پذیرایی از «محمدرضا پهلوی» شاه مخلوع ایران پس از انقلاب در آمریکا، و هزاران ظلم پنهان و آشکار دیگر در حق ملت ایران توسط این کشور، هیچ‌گاه از حافظه مردم ما پاک نخواهد شد.

با همه این‌ها و با وجود هزاران دلیل مستند و غیرمستند دیگر بر خوی تجاوز و سلطه‌گری و اقدامات مداخله‌جویانه، که در کارنامه کشورهای ابرقدرت دنیا و از جمله کشور آمریکا وجود داشته و دارد، هیچ بهانه‌ای حمله به سفارت آن کشور و اشغال آن‌را برای دفاع از کیان کشور و جلوگیری از خطر احتمالی و احتمال این‌که در آن سفارت نقشه برای خراب‌کاری در کشور طراحی می‌شود و ... را توجیه نمی‌کند.
 این کار، در حکم تجاوز به حریم خصوص دیگران می‌باشد و اگر چه در شرایط انقلابی - احساسی اوایل انقلاب، و در شرایطی که نظام هنوز به ثبات قابل‌توجهی دست‌نیافته، توجیهی برای انجام آن قابل دست و پا کردن بود و می‌شد آن‌را به گردن شرایط و احساسات جوانان انداخت و ...، اما کار بسیار اشتباهی بود و تا دولت‌مردان ایران رسما از جامعه جهانی بابت این اشتباه عذر‌خواهی نکنند و آن‌را اشتباه نخوانند و ندانند، باید هم‌واره شاهد حمله نیروهای خودسر به مراکز علمی و دانشگاه‌ها و سخن‌رانی‌ها و متیتنگ‌های علمی و سفارت‌خانه‌های دیگر کشور‌ها، و به‌دنبال آن هزینه‌ها‌ی‌ سنگین، که مستقیما از جیب آسایش و آرامش شهروندان کشور برداشت و پرداخت می‌شود بود.

 حادثه حمله دی‌روز به سفارت «بریتانیا» و تلاش برای اشغال آن، تنها یک متهم شناسایی‌شده، معروف و جهانی دارد: «سید محمد موسوی خویینی‌ها». و تا زمانی که ایشان و مجموعه دوستان اشغال‌کننده سی‌سال پیش از آن اقدام خود دفاع نمایند و آن‌را باعث افتخار خود بدانند، متاسفانه باید شاهد حوادث و اقدامات تاثربرانگیز این‌چنین و خسارات جبران‌ناپذیر آن برای همیشه بود. فرقی نمی‌کند ریس‌جمهور «هاشمی‌رفسنجانی» باشد، یا «محمد‌خاتمی» یا «محمود احمدی‌نژاد»

در همین رابطه:
از پائیز ۵۸ تا پائیز ۹۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۰ ، ۱۰:۱۰
علی مصلحی

این‌که به همه دلایل منطقی و غیرمنطقی، مردم ایران به این نتیجه رسیدند که نیاز به حکومت و رژیمی غیر از سلطنت و پهلوی دارند، و آزادی‌های قانونی و شرعی ندارند، و از طرفی طبقه‌بندی‌های اجتماعی نیز در ایران متضمن خسارت اقشار فرودست و فربه‌شدن هر روز طبقات فرا‌دست می‌شد، شاید قابل‌قبول باشد و از این منظر بتوان توجیه عقلی برای انقلاب ۵۷ و اقدامات طبیعی بعد از آن از جمله رفراندوم عمومی جمهوری اسلامی و نوشتن قانون اساسی جدید توسط نخبگان جدید و ... پیدا کرد.

اما این‌که با وقوع انقلاب و پس از زمان کوتاهی، عده‌ای از جوانان تازه‌ به‌دوران‌رسیده که هنوز مشق زندگی ننموده سیاست‌مدار شده‌ و بدون کمترین توجیه شرعی، عقلی، منطقی، قضایی و برخلاف تمام معاهدات و عرف و عادت دیپلماسی بین‌المللی به سفارت یک کشور حمله نموده و پس از اشغال، دیمپلمات‌های آن کشور را به اسارت گرفته و بیش از یک‌سال در اسارت نگه دارند و به تمام وساطت‌ها و پادرمیانی‌های بین‌المللی بی‌توجهی نمایند، با هیچ دلیل و سندی قابل توجیه و تفسیر نیست.

اما همین اقدام سخیف نزدیک به ۳۰ سال در کشور ما قلب شده و به‌عنوان یک اقدام ارزش‌مند و شرعی و یک حق دیپلماتیک و از موضع قدرت مورد تعریف و تمجید قرار می‌گرفت و در تمام این سی سال نیز مردم و فقط مردم، جاهلانه هزینه این مانور پوشالی قدرت را از جان و مال خود می‌پرداختند.

حکایت شیرین «خر برفت و خر برفت و خر برفت» «ملای روم» حکات تلخ مردمی است که سی سال بود بی‌خبر از آن‌که «شام عزای خود را بر سفره نشسته‌اند» جاهلانه در جشن‌های هرساله مراسم «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» شرکت نموده و از جیب و جان خود برای بی‌خردان تهیه اسباب عیش و فخرفروشی افتخارجهانی می‌نمودند.

«دانشجویان پیرو خط‌ امام» و اعضای اولیه تشکیل‌دهنده «دفتر تحکیم‌ وحدت» هرساله در چنین روزی، جدای از سایر دستگاه‌های حکومتی و دولتی مراسم مخصوص «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» را به‌طور اختصاصی هم‌راه با برنامه سمبولیک آتش‌زدن پرچم آمریکا در یکی از میدان‌های نزدیک سفارت سابق این کشور ــ که از زمان اشغال به این طرف «لانه‌جاسوسی» خوانده می‌شد ــ برگزار می‌نمود. از حدود ۱۰ سال پیش اما این تشکل زودتر از دیگر هم‌راهان به اشتباه خود پی‌برده و پس از آن‌که ریس‌جمهور کشور منادی شعار «گفت‌وگوی‌ تمدنها» شد، اعلام کرد که برای احترام به این دعوت و به‌منظور اعلام حسن‌نیت به جهان، مراسم سالانه ویژه این دفتر برنامه سمبلک‌ «آتش‌زدن پرچم» را از برنامه‌های خود حذف نموده و به‌عنوان اولین گروه ایرانی پیش‌قدم تعامل و گفت‌وگو با جهانیان به‌جای تهاجم و تخاصم خواهیم بود.

این اتفاق اگرچه در مقایسه با رفتار زشت همین افراد در حمله به سفارت و اشغال آن بسیار کم و کوچک می‌نمود، اما همان‌طور که اقدام سخیف و کودکانه آن‌ها ۳۰ سال قبل منشاء بدبینی بین‌المللی نسبت به کشور ایران و به‌دنبال آن تحریم اقتصادی، جنگ تحمیلی‌ هشت ساله، انزوای بین‌المللی و آثار و خسارات زیان‌بار بی‌شماری در این رابطه شد، اکنون نیز این اقدام شروع شکل جدیدی از روابط با دنیا و اعلام دعوت به تعامل و رابطه در سایه گفتمانی بر محور صلح جهانی و اعتماد متقابل بود و منشا نگاه جدیدی به ایران و ایرانی شد.

همین اتفاق ساده و به‌دنبال آن استقبالی که دنیا از پیام ریس‌جمهور مهربان و صمیمی ایران «محمدخاتمی» به‌عمل آورد بسترساز آن شد که دنیا یک‌بار دیگر ایران و ایرانی را از زاویه زیباتری به تماشا نشسته و تحسین نماید. تحسین و تماشایی که هنوز حلاوت آن در کام عقلای دنیا قابل حس و لمس است و اگرچه دولتین نهم و دهم جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را بر محو و حذف آن گفتمان و آثار آن در تمام دنیا قرار داده‌است و همین تلاش، اندکی حرکت آن‌را کند نموده، اما محو آن دیگر ممکن نخواهد بود.

در راستای همان سیاست ارزش‌مند «دفتر تحکیم وحدت» که هرسال شکل و رنگ زیباتر و به‌تری به‌خود گرفت تا به آن‌جا که عملا سیاست مبارزه ملی به سیاست تعامل ملی تبدیل شد، وظیفه هر ایرانی است که در این روز از همه دنیا با هر وسیله که ممکن است بابت حادثه شوم «اشغال سفارت» کشوری دیگر عذرخواه باشد.
این ارجوزه به همین نیت و کم‌ترین کاری که از این قلم ممکن بود و با دو روز تاخیر نوشته شد.

مرتبط:
تا ۱۶ آذر
یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان
نامه ضد‌تحریم به اوباما از نگاهی دیگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۸۹ ، ۰۱:۴۹
علی مصلحی

«شهرام امیری» دو فیلم با یک بلیط

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۹، ۰۹:۲۳ ق.ظ

نه فیلم نمایش‌ داده‌شده در برنامه خبری «بیست‌و‌سی» تلوزیون دولتی ایران در مورد اعترافات «شهرام امیری» دانشمند هسته‌ای ایرانی ساکن آمریکا که از طریق web cam و با کیفیت پایین تصویربرداری شده و حاوی اعتراف آقای «امیری» به ربوده‌شدن و شکنجه توسط دولت آمریکا بود، دروغ و جعلی بود، و نه فیلم نمایش داده‌شده توسط رسانه‌های آمریکا که وسیله دوربین‌های مجهز و در استودیو مخصوص تصویربرداری‌شده و حاوی اعترافاتی مغایر و متتاقض با اعترافات فیلم پخش‌شده در تلوزیون دولتی ایران بود، دروغ و جعلی است.

هر دو فیلم با نظر موافق دولتین «ایران» و «آمریکا» از طریق یک کانال و بر اساس سناریویی از پیش نوشته‌شده به هنرمندی «شهرام امیری» و کارگردانی طرف آمریکایی، جهت انحراف افکار عمومی داخل ایران از پی‌گیری حقوق مسلم خود، برنامه‌ریزی و در تهیه آن بیشترین ظرافت‌ها برای بهترین بهره‌برداری پیش‌بینی شده بود.

جالب توجه است در آستانه سال‌گرد کودتای ننگین در ایران، قریب به اتفاق رسانه‌های مجازی در کنار پی‌گیری اخبار جنبش سبز، نیم‌نگاهی نیز به سناریوی ساختگی «شهرام امیری» داشته‌اند.

تا این‌جای کار نتایج اولیه مورد انتظار طرف ایرانی به بار نشسته‌است.
اختلاف قول و عمل دولت‌مردان آمریکا در رابطه با برنامه هسته‌ای دولت ایران و اتخاذ سیاست «یکی به نعل یکی به میخ» طی یک‌سال گذشته در قبال حوادث و اتفاقات پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری ایران، به‌نحو روشنی این گمانه‌زنی که؛ ساکنان کاخ سفید از روی کارآمدن «محمود احمدی‌نژاد» در ایران راضی هستند را، به‌شدت تقویت می‌نماید.

شکی نیست که دولت آمریکا طی سی سال گذشته بیش‌ترین چالش را با «جمهوری اسلامی» داشته و این چالش در دروه زمام‌داری «محمود احمدی‌نژاد» که دولت‌َش به‌نحو بارزی به انحراف در برنامه هسته‌ای و نقض حقوق بشر توامان متهم است، شدت پیدا کرده. تا آن‌جا که آمریکا موفق شد اجماع جهانی را بر علیه ایران اتمی با صدور چهار قطع‌نامه تحریم بسیج نماید.
چهار قطع‌نامه‌ای که اگرچه فاقد کم‌ترین ضمانت اجرایی در سطح جهانی بود، ولی بدون شک در داخل تبدیل به خوراک تبلیغاتی موثر «محمود احمدی‌نژاد» برای جلب حمایت بیشتر توده‌های عوام از خود و در نتیجه تثبیت دولت او شده‌است.

و کدام ناظر سیاسی صادقی خواهد بود که تایید نکند؛ پریشانی، سوءمدیریت و بی‌کفایتی در دولت نهم عملا به‌ترین فرصت‌ها را برای بیگانگان در سراسر جهان ــ از فقیرترین کشورهای آمریکای لاتین در دوردست غرب گرفته تا کشور قدرت‌مند «چین» در شرق دور، و از هم‌سایگان کوچک و بزرگ شرقی و غربی گرفته، تا کشور قدرت‌مند فدراسیون «روسیه شوروی» در شمال ــ فراهم نمود تا فارغ‌البال در قبال صادرات «آب‌نبات» به کشور ایران «مرورارید غلطان» به کشور خود وارد نمایند؟

در شرایطی که هر دولتی سعی می‌نماید با کم‌ترین بهانه بیش‌ترین سود را از این معامله یک‌طرفه داشته باشد، چرا کشور قدرت‌مند و مدعی سیادت بین‌المللی چون «آمریکا» از این نمد برای خود «کلاهی» ندوزد؟

و به همین دلیل روشن و شفاف است که طی چهار سال گذشته علی‌رغم جنجال جهانی و نشست‌های مکرر سازمان‌های بین‌المللی برای محکومیت دولت (و نه ملت) ایران به نقض حقوق بشر و انحراف از برنامه هسته‌ای و اتخاذ تدابیر تنبیهی فلج‌کننده، عملا هیچ‌گونه اتفاق عینی که حکایت از اراده واقعی دولت‌های موثر در تنظیم توافقات تحریم باشد، مشاهده نشده.

در این فرایند بزرگ‌ترین بهانه طراحان پیش‌نویس قطع‌نامه‌ها و امضاکنندگان توافق از تاخیرهای مکرر و اجرایی‌نشدن یا تعدیل مفاد قطع‌نامه‌ها در آخرین لحظات، ترس از عدم تصویب به‌دلیل وجود شرکای قدرت‌مند ایرانی دارای کرسی دائمی در سازمان ملل مثل «روسیه» و «چین» بوده‌است.

اما از ابتدای سال‌جاری میلادی باید سناریو به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. به گونه‌ای که کم‌کم «چین» و خصوصا «روسیه» عدم تمایل خود را به ایفای نقش مخالف تحریم‌ها و عدم هم‌راهی با ایران اعلام، و عملا در کنار سایر کشورها قرار گرفتند و حتی پا را از این نیز فراتر گذاشته و در بعضی موارد به کاسه‌های داغ‌تر از آش در مقابله با ایران نیز تبدیل شدند.

شکی نیست کشورهای فوق‌الذکر بیش‌ترین سود خود را از بی‌کفایتی و دیپلماسی متزلزل ایران در عرصه بین‌المللی طی چند سال گذشته برداشت نموده و طی یک توافق پنهانی، نوبت آن‌ها به‌سر رسیده و اکنون نوبت کشور دوست و برادر «آمریکا» رسیده بود تا سهم خود را از سفره گسترده نذورات و حاتم‌بخشی آقای «احمدی‌نژاد» برداشت نماید.

دقیقا در همین زمان است که پس از تهدید ایران توسط «کرملین» این‌بار به جای «کاخ سفید» و امیدواری جهانی ناگهان خانم «کلینتون» ضمن اعلام آمادگی برای تصویب پیش‌نویس جدیدترین قطع‌نامه پیشنهادی، در یک بازی مضحک «اتخاذ ترفند جدیدی از سوی ایران» را پیش‌بینی نموده و به‌دنبال این پیش‌بینی غربی و با رعایت فاصله زمانی مناسب، نوبت تلوزیون دولتی ایران می‌رسد تا پرده دیگری از این سناریوی تنظیم‌شده را کلید بزند.

پخش فیلم اعترافات آقای «شهرام امیری» از تلوزیون دولتی ایران. تلوزیونی که مخاطبین‌‌اش به هیچ عنوان عادت به پرسش از چگونگی فرایند تهیه یا به دست آوردن چنین فیلم‌هایی ندارند، و در فاز بعدی و باز هم با رعایت فاصله زمانی مناسب پرده سوم از این سناریو توسط رسانه‌های «آمریکا» کلید می‌خورد و این‌بار نمایش فیلمی از همان هنرپیشه اما با کیفیت فنی بسیار بهتر و داستانی کاملا متفاوت و متناقض با فیلمی که توسط تلوزیون دولتی ایران پخش شده‌بود و به همین سادگی و حتی ساده‌تر از آن بهانه برای یک تاخیر دیگر در تنبیه دولت ایران (و تاکید می‌کنم نه ملت ایران) فراهم شود، تا از این ره‌گذر فرصت برای بهره‌برداری یک‌طرفه از منابع و مشارکت در منافع درازمدت ذخایر مادی و معنوی ایران با کم‌ترین هزینه از طریق ابقای «احمدی‌نژاد» و کودتاییان در راس دولت و حکومت فراهم شده، اسباب تنبیه و تحقیر ملت ایران شود.

اما آیا شهروندان واقعی و آگاه ایرانی که روز به روز با روشن‌شدن ابعاد گسترده خیانت‌های دولت نهم و دهم، بر تعدادشان افزوده می‌شود، اجازه چنین افزون‌خواهی‌ها را خواهند داد؟ و فریب چنین سناریوهای نازلی را خواهند خورد؟

با ایمان و اطمینان کامل اعلام می‌نمایم؛ جنبش یبداری جدید ملت ایران که مشخصه بارز آن «صبر و استقامت سبز» و ایستادگی در مقابل زیاده‌خواهی‌های بیگانگان از طریق خلع دولت‌مردان بی‌کفایت کودتایی است، اجازه چنین میدان‌داری را به هیچ قدرت و ابرقدرت جهانی نخواهد داد.
 طلیعه‌های فصلی سبز ناشی از این بیداری که از یک‌سال پیش شروع‌شده از هم‌اکنون قابل رویت است.

در همین رابطه:
شهرام امیری با عملیات اطلاعاتی سیا به آمریکا پناهنده شده‌است
 رمزگشایی از سناریویی ناپدید شدن
نکات خنده‌دار فیلم شهرام امیری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۲۳
علی مصلحی

یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان

شنبه, ۷ آذر ۱۳۸۸، ۰۲:۳۱ ب.ظ

شکی نیست که آمریکا، انگلیس، فرانسه و مجموعه غرب در کنار روسیه، سال‌های متمادی به‌عنوان قدرت‌های بزرگ استعماری جهان، چشم طمع به ایران و ثروت و سرمایه‌های اقتصادی ما داشته، و بهره‌برداری رایگان از موقعیت‌های ژئوپلتیک ایران، کشوری که بیشترین مرز آبی با آب‌های آزاد خلیج فارس و دریای عمان را دارد و سالیان سال در مسیر بزرگ‌ترین شاهراه تجارت بین شرق و غرب (جاده ابریشم) قرار داشته، همواره مورد توجه قدرت‌های استعماری بوده است و طی دویست سال گذشته نیز در نتیجه بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی پادشاهان خائن قاجار و پهلوی چنگ‌اندازی به منافع و منابع عظیم ایران، بار‌ها و بار‌ها اتفاق افتاده است،
 اما مقابله با چنین تهدید‌ها و خیانت‌ها به هیچ روی بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور خارجی و گروگان‌گرفتن اتباع و گارگزاران سفارت آن کشور و ماجراجویی‌های شتاب‌زده در سطح بین‌المللی نیست.
 گو این‌که نتایج معکوس این شتاب‌زدگی ناشی از خامی جوانی و بی‌تدبیری‌های ابتدایی انقلاب که لازمه هر کشور انقلاب‌زده است، انزوای کامل و تنهایی شدید ایران را برای سال‌های سال به‌همراه داشته و از طرفی بیشترین و بهترین بهانه‌ها برای قدرت‌های استعمارگر برای بلوکه‌نمودن دارایی‌ها، عدم تعهد به مفاد قراردادهای منعقده فی‌مابین آن‌ها و ایران و تصویب طرح‌ها و لوایح تحریمی بر علیه ایران را به همراه داشته است.
 حتی ضعف شدید تدبیر در سال‌های آغازین انقلاب باعث شد تا اشتباه روشن دولت «مصر» در پناه دادن به شاه مخلوع ایران که می‌توانست بهترین بهانه را برای تنبیه کشور مذکور به همراه داشته باشد، به نتیجه عکس منجر شد و کشور مذکور پیش‌دستی نموده، دارایی‌های ایران را در آن کشور بلوکه نمود و داوطلبانه روابط خود با ایران را به حالت تعلیق درآورد. این وضعیت یک کشور جهان‌سومی مسلمان است. درباره بلوک بزرگ قدرت، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

بیست سال پس از این اتفاقات در دوم خرداد ۷۶ ناگهان ورق به شکل غیرمنتظره‌ای برگشت و پس از آن، دوره جدیدی از احترام و پذیرش در سطح جهان برای ایران رقم خورد. «سید محمد خاتمی» پیام‌آور ارجمند این احترام به «سازمان ملل متحد» رفت و در شرایطی که دنیا برای اولین‌بار بستر جدیدی از احترام و خاتمه انزوای گذشته را برای ایران فراهم می‌نمود، به دنیا پیام داد که من از «ایران سرفراز» آمده‌ام.
 ریس‌جمهور ایران به جامعه جهانی پیشنهاد «گفت‌وگوی تمدن» داد و پس از آن برای اولین‌بار در تاریخ کشور پس از انقلاب ریس‌جمهور ایران به یک کشور اروپایی سفر کرد و بلافاصله دیگر کشورهای اروپایی برای میزبانی از ریس‌جمهور بزرگ ایران و ایدئولوگ «گفت‌وگوی تمدن‌ها» بر یک‌دیگر سبقت گرفتند. بررسی پرونده روشن دولت اصلاحات در حوصله این مقال نیست. این زمان بگذار تا وقت دگر.

اما مجموعه «نودولتان» دولت نهم و برکشیدگان دولت دهم به علاوه منتخبان «شورای نگهبان» و مردم در مجلسین هفتم و هشتم را عقیده بر اینست که دوران سیادت و سرفرازی و سربلندی‌‌ همان دوران دویست سال گذشته و دوران‌های اول انقلاب است که از نظر آن‌ها دوران طلایی دیپلماسی ایران بوده است.
 بنابراین طی چهار و پنج سال گذشته با شتاب وصف‌ناپذیری مسیر حرکت خود را به‌سمت آن‌زمان و شرایط آن تغییر داده و در حرکتند.

به همین دلیل هم‌واره معتقد بوده و هستند که: تحریم‌های وضع‌شده توسط «آمریکا» و قطعنامه‌های تحریمی صادر شده توسط «سازمان ملل متحد» نه تنها کوچک‌ترین خسارتی را متوجه ایران نکرده، بلکه به ضرر شدید کشورهای وضع‌کننده و اجرا‌کننده مصوبات قطعنامه‌ها منجر شده است.

این ادعا‌های واهی که طی چهار پنج سال گذشته بار‌ها و بار‌ها برای فریب ملت ایران، مورد استناد مقامات عالی‌رتبه ایران در حوزه‌های سیاسی و به تبع آن اقتصادی قرار گرفته، به‌‌ همان اندازه خالی و عاری از واقیعیت است که انکار آفتاب در روز روشن.

وقتی دست‌ِکم هشتاد درصد کشور‌ها و در راس آن‌ها کشورهای پیش‌رفته و معتبر در سطح جهان داوطلبانه و یا به دلیل حفاظت از منافع خود در سطح روابط دیپلماتیک، در تحریم بر علیه ایران مشارکت می‌نمایند، برای قبول این فرضیه که این تحریم‌ها نتیجه عکس دارد باید این فرضیه که اکثر دولت‌مردان این کشور‌ها «دیوانه» هستندکه بانظر خود، دست خود، وبا آزادی‌عمل کامل و در ‌‌نهایت استقلال بر علیه خود قطعنامه تحریم تهیه و تنظیم نموده و به‌هنگام رای‌گیری نیز به آن رای مثبت داده و در عمل نیز خود را موظف به ایفای تعهداتی که ضرر و زیان خودشان را تضمین می‌کنند، را نیز پذیرفت.
 و با فرض پذیرش چنین فرضیه‌ای باید تصور کرد که عموم شهروندان و مردم این کشور‌ها که علی‌القاعده بیش از دو سوم جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند نیز باید جمعیتی بی‌سواد و بربر باشند که در مقابل این تحقیر آشکار و اشتباه فاحش دولت‌مردانشان تن به سکوت ذلت‌بار می‌دهند.

حال آن‌که در عرصه جهانی و در عرصه عمل آن‌چه در رفتار رهبران ایران اتفاق افتاده و می‌افتد و آن‌چه در رفتار جامعه جهانی مشاهده شده و می‌شود، خلاف فرضیه‌های تعریف‌شده فوق را می‌توان به روشنی دریافت.

آمارهای رسمی ارائه‌شده توسط مراکز معتبر آمارگیری ایران ـــ که به دلیل تجاهل شهروندان و قلب واقعیات موجود درصد خطای آن بسیار بالاست ـــ و همچنین آمارهای اعلام شده توسط مراکز معتبر و دقیق جهانی حکایت از آن دارد که تحریم‌ها بیشترین تاثیر منفی را بر پیکره اقتصاد بیمار و درمانده ایران وارد نموده است، و این آثار اقتصادی بار مستقیم خود را بر سایر شئون زندگی شهروندان مظلوم و بی‌چاره این کشور نیز بار نموده است.
از این گذشته برای درک و لمس واقعیات نابسامانی‌های موجود ناشی از تحریم‌ها و بحران‌های خودساخته «نودولتان معاصر» نیازی به بصیرت خاص نظری و یا تخصص آکادمیک در حوزه اقتصاد و جامعه‌شناسی نیست. این روز‌ها لاغرشدن بیش از پیش و هر روز سبد هزینه خانوارهای ایرانی آن‌قدر آشکار و عیان است که حتی ننه جون مهدی (نازل‌ترین سطح درک و سواد جامعه) هم نیازی به بیان آن احساس نمی‌کند.

در چنین شرایطی نتایج انارجل‌خوانی، ماجراجویی و شتاب‌زدگی به علاوه بی‌تجربگی در حساس‌ترین عرصه‌های تصمیم‌سازی در عرصه جهانی یک‌بار دیگر به بار نشست و «شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای» را وادار به صدور یک قطنامه اعتراضی دیگر بر علیه ایران نمود.
مفاد بسیار شدید‌تر این قطعنامه از قطنامه اولی «شورای حکام» که پیش‌زمینه و بسترساز صدور قطعنامه‌های سه‌گانه تحریم بر علیه ایران در سطح «سازمان ملل متحد» شده بود، خبر از موج جدید تحریم‌ها بر علیه ایران را می‌دهد.
 این در حالی است که تمام تلاش‌های کور و چشم‌پوشیدن‌ها از منافع ملی (سهم ایران در دریای خزر، تاخیر در شروع به‌کار نیروگاه بوشهر و ... به نفع روسیه و وادادگی‌های آشکار در مقابل افزون‌خواهی‌های مکرر حکومت کمونیستی چین) برای به‌دست‌آوردن حداقل سوپاپ‌های اطمینان برای جلوگیری از صدور قطعنامه‌های جدید بر علیه ایران نیز نه‌تنها کمترین سود را نداشته بلکه در صدور قطعنامه جدید «شورای حکام» روسیه و چین جزء کشورهایی بودند که بر علیه ایران رای مثبت دادند.

از امروز بنگاه دروغ‌سازی و قلب واقعیات آقای «ضرغامی» دست به کار شده، پخش سرودهای پیروزی را در دستور کار قرار می‌دهد تا این پیروزی؟ /؟؟ به‌کام ملت ایران شیرین‌تر بنشیند. از طرفی خوراک امامان جمعه و جماعات سراسر کشور نیز تا چندی فراهم شده است.
یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان.
کاین همه ناز از غلام و ترک استر می‌کنند

مرتبط:

تحریم؛ پیشرفت علم یا سرطان فساد؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۸۸ ، ۱۴:۳۱
علی مصلحی

تا ۱۶ آذر

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۸۸، ۰۳:۲۶ ق.ظ

فردا روز سیزدهم آبان است. «سیزده» عددی است که در ادبیات سنتی و نوستالوژیک ایرانیان و بر اساس یک افسانه قدیمی «نحس» است.
 در تاریخ معاصر ایران اما این نحسی در اوایل انقلاب گریبان «سیاست» و «سیاست خارجی» و روابط دیپلماتیک بین «ایران» و «آمریکا» و در ماه‌های اخیر گریبان «سیاست‌مداران» جوان و خام دیروز و پا‌به‌سن‌گذاشته و پخته امروز را گرفت.

بانیان اشغال سفارت «ایالات متحده آمریکا» و حماسه‌سازان «انقلاب دوم» چند ماهی‌ست که با رای و نظر متولیان نظام آب خنک زندان می‌خورند، و این آب خنک آن‌قدر اثر معجزه‌آسایی داشته است که بعضی از آن‌ها طی‌‌ همان ماه اول متنبه گردیده، متوجه شدند رفتارشان طی سی سال گذشته اشتباه بوده است.
 
اما در توجه و تنبه و اعترافات این دسته از «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» و بانیان «دفتر تحکیم وحدت» اثری از پشیمانی از رفتاری که در «سیزدهم آبان ۱۳۵۸» منجر به «انقلاب دوم» شد وجود نداشت.

اما به نظر می‌رسد در شرایط آزادی و عدم اجبار هم دیگر این‌روز‌ها در نظر این دوستان اثری از تعلق‌خاطر و دفاع نسبت به آن اتفاق که «انقلابی عظیم‌تر از انقلاب اول» خوانده شد وجود نداشته باشد.

سال‌های پیش مراسم «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» از روز یازدهم تا سیزدهم به اشکال متفاوت و توسط گروه‌های مختلف از جمله «جامعه اسلامی دانشجویان» به رهبری «حشمتالله طبرزدی» و «دفتر تحکیم وحدت» و همچنین «سازمان تبلیغات اسلامی» برگزار می‌شد و علی‌القاعده هر گروه نیز به‌تنهایی مراسم خود را برگزار می‌کرد و در مراسم گروه دیگر حضور نداشت.
 امسال اما ظاهرا در غیبت سران «دفتر تحکیم» که همه‌ساله مراسم خود را در روز سیزده آبان برگزار می‌کرد، خواست و اراده خداوند بر آن قرار گرفته است که همه گروه‌ها در یک روز واحد در مراسم هم‌دیگر حضور داشته باشند.

 «دفتر تحکیم وحدت» از چند سال پیش در یک تغییر مواضع آشکار و برای احترام به همه کشور‌ها، مراسم نمادین «آتش‌زدن پرچم آمریکا» که اصلی‌ترین برنامه هر ساله خود بود را برای همیشه از دستور برنامه‌های خود حذف کرد.

فردا آیا این فرصت برای دوستان «دفتر تحکیم» پیش خواهد آمد که برای همیشه شعار «مرگ بر» را برای احترام به «انسانیت» از برنامه‌های خود حذف کند؟

فردا برای دفاع از تفکر «سبز» جنبش نوین عدالت‌خواهی ملت ایران در مراسم «سعد» سیزده آبان سبز ایران شرکت می‌کنیم و از هرگونه شعار با بار خشونت پرهیز می‌نماییم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۸۸ ، ۰۳:۲۶
علی مصلحی