وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۲ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

فزت و رب‌الکعبه

دوشنبه, ۲ آبان ۱۳۸۴، ۰۶:۱۱ ق.ظ

دیروز تمام تباهی در جلد فرزند ناخلف «ملجم مرادی» حلول کرد تا آیینه حق ترک بردارد و پولاد سرد، فرق ماه را دو نیم کند. شب فرشتگان آسمان به زمین متوسل شدند تا از حرکت بازایستد و شب سحر نشود و سیاه‌ترین یلدای سال رقم نخورد. سنگ و خار و خاشاک و جانور و گیاه، به پاهای «مولی علی» التماس می‌کنند تا حرکت نکنند. «مولای حق» اما به کرشمه‌ای آسمانی از خود بیخود است و اشارات زمینی را درنمی‌یابد و زمین گرم‌تر از همیشه مشتاق است تا زیر پاهای مولا بچرخد تا گام‌های مولا سریع‌ترشوند و «مسجد کوفه» جغرافیای پرواز را برای رستگاری ترسیم کند. تا زمین خالی از حق شود تا بشریت یتیم شود.
****
امروز مولا به فرزندانش توصیه کرد برای «ابن‌ملجم» شیر ببرند تا قاتلش تشنه نماند.
****
فردا زمین در زمان مچاله می‌شود. فردا تمام فتوت رخ در نقاب خاک می‌کشد و «ذوالفقار» آرام می‌گیرد. فردا زمین تمام تنفرش را به دامن جهالت تف می‌کند، تا روسیاهی و زشتی فرزندان «امیه» برای همیشه تاریخ بماند. فردا کودکان یتیم تا همیشه تاریخ گرسنه نان و خرما و محبت می‌مانند. فردا کاسه‌های شیر روی دست فرزندان کوفه می‌ماند. فردا نجف آغوش می‌گشاید تا تمام راستی را در آغوش کشد.
ضمن عرض تسلیت شهادت «مولای متقیان» باهم غزلی از خداوندگار شعر آیینی معاصر «سعید بیابانکی» را مرور می‌کنیم:
ای سجود با شکوه وای نماز بی‌نظیر
ای رکوع سربلند،‌ای قیام سر به‌زیر

در هجوم بغض‌ها‌ ای صبور استوار
در میان تیرها ای شکست‌نا‌پذیر
 
شرع را تو رهنما، عقل را تو ره‌گشا
عشق را تو سر پناه، مرگ را تو دست‌گیر

فرش آستانه‌ات، بوریایی از کرم
تخت پادشاهیت، دست‌بافی از حصیر
***
کیست این یگانه مرد، این غریب شب‌نورد
این‌که آشنای اوست هم صغیر و هم کبیر

کاش قدر سال بود، آن شب سیاه و سرد
آسمان تو غافلی، زان طلوع ناگزیر

بعد از او نه من نه عشق، از تو خواهم‌ ای فلک
یا ببندی‌ام به سنگ یا بدوزی‌ام به تیر

دست بی‌وضو مزن، بر ستیغ آفتاب
آی تیغ بی‌حیا شرم کن وضو بگیر

لختی‌ ای پدر درنگ، پشت در نشسته‌اند
رشته‌های سرد اشک، کاسه‌های گرم شیر
یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۸۴ ، ۰۶:۱۱
علی مصلحی

سرسلسله عشق وجنون

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۸۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ

در شماره ۱۶۸هفته‌نامه «چلچراغ» صفحه ۱۳مقاله‌ای چاپ شده است با عنوان «سرسلسه عشق و جنون» در لید مقاله نویسنده، آقای «پیربابایی» به عنوان یکی از مولوی‌شناسان معروف معرفی شده است. با هم قسمتی از مقاله را مرور می‌کنیم:
.... به گمان نگارنده -..... -دختر خانمی که اخیرا اشعار معروفی می‌گوید و ظاهرا هم نابیناست به شدت تحت تاثیر اشعار مولاناست چه به لحاظ تماتیک و چه به لحاظ وزن. به عنوان مثال او در شعری سروده است:
تو رو چی‌جوری بکشم
تو رو چی جوری بکشم
نیست مداد مخملی
که طبق قوالب شعر فارسی در بحر؛ فعلاتن، فعلاتن، فعولن، مفعول (؟؟؟؟) سروده شده است. حالا همین قالب را در چهارپاره‌ای از مولوی بررسی می‌کنیم:
هنگام سپیده‌دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه‌گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
یک شام دگر زعمرو تو بی‌خبری........)
اولا: صحیح بیت آخر چنین است: از عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری.
ثانیا: وزن نه بحر ترانه خانم «حیدرزاده» ‌ فعلاتن... الخ نیست.
ثالثا: وزن معرفی شده اشتباه است.
رابعا: وزن رباعی: «لاحول‌ولاقوت‌الا‌بالله» است.
خامسا وازهمه مهم‌تر: اصلا رباعی فوق ــ نه چهار پاره ــ از «مولوی» نیست و از رباعیات معروف «خیام» است.
از «عمو‌زاده خلیلی» چنین سهل‌انگاری بعید است.
تابعد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۸۴ ، ۰۸:۲۶
علی مصلحی