وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۲۷ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

رسم نیک «رسمی»‌ها

پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۸۷، ۰۱:۵۶ ب.ظ

 «محمدرسمی» جوان ناکامی در کاشان درگذشت. از شکل و شمایل اعلامیه ترحیم و فراگیری وسیع آن در سطح شهر، ایضن چلچراغ‌های متعدد در اماکن شلوغ و خیابان‌های مطرح و همچنین نام خانوادگی «رسمی» می‌شد حدس زد مرحوم «رسمی» از متمولین کاشان است.

یک رسم دیرینه و قدیمی در اکثر بلاد ایران‌زمین خانواده‌ها را وادار می‌کند در تمامی مراسم‌های رسمی، چه از نوع شاد و چه از نوع سوگ و عزا برای سرمایه خود با ریخت و پاش زیاد تبلیغ کنند.
 بنابر همین رسم و سنت کهنه انتظار می‌رفت برای مرحوم «رسمی» مجالس سوگ‌واری با اشکال متنوع در اکثر مساجد و محله‌های مربوط به سکونت مرحوم برگزار شود، اما پس از پایان مراسم هفتم یک اعلامیه واحد در سطح شهر کاشان حکایت از آن داشت که: هزینه برگزاری مراسم چهلم صرف امور خیریه می‌شود. این رسم نیکویی است که بانی خیر آن خانواده «رسمی» هستند.

ضمن آرزوی علو درجات برای مرحوم «محمد رسمی» و تشکر فراوان از خانواده مهربان «رسمی» که با این رسم فرخنده به پاس‌داشت مهربانی بانی خیر شدند، آرزو می‌کنیم این سنت همگانی شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۸۷ ، ۱۳:۵۶
علی مصلحی

جور دیگر باید زیست

جمعه, ۱ آذر ۱۳۸۷، ۰۱:۵۸ ب.ظ

یکی از بستگان من فارغ‌التحصیل حقوق بین‌الملل از دانشگاه «نانت» و استاد مقدمه علم حقوق در دانشگاه تهران است. نقل می‌کرد یکی از همکلاسی‌هایش در فرانسه پس از فارغ‌التحصیلی شغل «رانندگی تاکسی» را انتخاب نموده و گفته است: خیلی خوشحالم از این‌که با مدرک دکتری در حقوق بین‌الملل راننده تاکسی هستم. یعنی هم شغلم را دوست دارم هم تحصیلاتم را.

اکثر ما ایرانی‌ها به تحصیل از زاویه شغل و به شغل از زاویه درآمد نگاه می‌کنیم و در نتیجه اکثرا هم نه به تحصیل رشته‌ای که انتخاب کرده‌ایم، علاقه‌مندیم و نه شغلی را که در سایه این تحصیل کسب می‌کنیم دوست داریم. در نتیجه از یک‌طرف استاد دانشگاه ما یک گچ‌کار از کار درمی‌آید و گرافیست ما می‌شود جراح جهاز هاضمه و از طرف دیگر، آن بر سر علم و فرهنگ و هنر می‌آید که می‌بینیم و چون عیان است حاجت به بیان نیست.

این‌که بین رانندگی تاکسی و اصلن تمام مشاغل در ایران و فرانسه تفاوت اساسی است شک نکنید، اما مسئله اصلی اینست که این تفاوت نگاه به تحصیل و شغل در دو کشور به‌وجودآورنده تفاوت در تحصیل و شغل هم شده است.

امروز صبح به اتفاق دوستی روی موتور می‌رفتیم سرکار. پشت گل‌گیر یک کامیون نوشته بود: «عاقبت فرار از مدرسه» ظاهرا راننده کامیون دوست داشت کارمند بانک باشد و حالا نبود. من اما نه از مدرسه فرار کردم و نه از «شیشه‌بری» بدم می‌آید. من از بانک فرار کردم و این عاقبت فرار از بانک است. و البته که عاقبت بدی نیست.
به قول «سپهری»: «جور دیگر باید دید» و بعد: جور دیگر باید زیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۸۷ ، ۱۳:۵۸
علی مصلحی

مددی

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۸۷، ۰۲:۵۶ ب.ظ

حجاب چون بدری، زین فرشتگان چه کسی است
که پشت صورتکش، صورت مهیبی نیست؟
مگر تدارک این شور و شر برای بشر
همه به جزیه دندان‌زدن به سیبی نیست؟
 (حسین منزوی)

به هیچ عنوان قصد اهانت یا تخطئه «مددی» را ندارم. هم‌چنان‌که بر آن هم نیستم تا حکم به معصومیت یا برائت او بدهم.
 قصد ایراد ندارم چرا که من هم یک انسان هستم و غریزه جنسی دارم و شاید جنون سکس هم داشته باشم. می‌توانم بالقوه «مددی» دیگری باشم و اگر مسئول «معاونت‌فرهنگی» یک دانشگاه شدم، دانشجویی از جنس مخالف به من مراجعه کرد و ... الخ، آیا به یک «مددی» بالفعل تبدیل می‌شوم یا نه؟ الله‌اعلم.

پس از آن‌که حدود یک‌سال بود دیدن موبایل و اصطلاحا بلوتوث‌بازی را بر خود حرام کرده بودم، شب گذشته در دفتر یکی از دوستان ناغافل و البته علاقه‌مند، فیلم مربوط به حادثه دانشگاه زنجان(+) را دیدم. باور کنید حالم به شدت خراب شد و به‌شدت از خودم که یک مرد هستم متنفر شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۸۷ ، ۱۴:۵۶
علی مصلحی

اختلاف نظر

سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۱۶ ق.ظ

در تـنـازع مـشـت برهـم مـی‌زدند / کـه ز سِــر نـام‌هـا غـافـل بـدند
«جلالدین رومی» حکایت زیبایی دارد در باب «حقیقت».
 تمثیل حقیقت واحد انگور و نام‌های متعدد و متفاوت بر آن‌ که ناشی از زبان‌های مختلف بود و همین اختلاف زبان منجر به اختلاف دیدگاه و نهایتا نادیده انگاشتن «حقیقت» شده بود.

در خبر‌ها خواندم که آقای «قالیباف» شهردار فعلی تهران به عنوان هشتمین یا نهمین (تردید از من است) شهردار موفق دنیا انتخاب شدند.
 مطمئنن اگر آنان‌که در مورد «قالیباف» اظهارنظر کرده‌اند، قرار بود در مورد آقای «احمدی‌نژاد» شهردار سابق تهران، اظهارنظر کنند نتیجه کاملن متفاوت بود.

آقای «احمدی‌نژاد» شهرداری است که مدعی است از حداکثر ظرفیت‌های موجود برای اداره شهر، بهترین استفاده را نموده‌است. آقای «قالیباف» هم همین ادعا را دارد، و علی‌القاعده اکثر مردم ادعای شخص عرب در مورد دوغ خودشان را دارند.

 اما اظهارنظرکنندگان و داوران نظراتی کاملن متفاوت و مختلف دارند. این اختلاف و تفاوت‌نظر از کجا ناشی می‌شود؟

شک نیست قسمتی به تفاوت نظر آقایان «قالیباف» و «احمدی‌نژاد» برمی‌گردد که طبیعی است.
مثلن یکی در مورد مشکل ترافیک طرح «مونوریل» را چاره می‌داند و دیگری در مورد همین مشکل طرح گسترش «مترو» را. مشکلی واحد اما راه‌های حل و چاره متفاوت. این‌که کدام راه‌چاره به سلامت نزدیک‌تر است با کار‌شناسان است.

قسمت دیگری از اختلاف نیز به اختلاف‌نظر داوران و اشخاص مورد قضاوت برمی‌گردد. مثلن: ممکن است داوری که در مورد آقای «قالیباف» نظر مثبتی دارد در مورد آقای «احمدی‌نژاد» نظر منفی و البته شخصی داشته باشد، و این نظر شخصی بی‌تاثیر در قضاوت نهایی نیست.

 می‌توان دلایل طبیعی و منطقی دیگری که باعث تفاوت فاحش نظر می‌شود برشمرد که مجموعن با دلایل شمرده شده، درصد بسیار کمی تاثیر را در قضاوت نهایی دارند. اما دلایل غیرطبیعی، غیرمنطقی، و غیرمتعارف تفاوت رای و قضاوت‌های این‌چنین چیست و کجاست؟

آیا می‌توان همچون «مولوی» متصور شد که «حقیقت» یکی است، ولی زبان‌های بیان آن متفاوت؟ آیا تمثیل «جلال‌الدین» در چنین موارد اختلافی مصداق و کاربرد دارد؟ در این‌باره بیشتر گفت‌وگو خواهیم کرد.

توضیح ضروری این‌که این نوشتار هیچ‌گونه قضاوتی در مورد آقایان «قالیباف» و «احمدی‌نژاد» و دوره مدیریت آنان نداشته و صرفن به عنوان الگو و مثال مورد استفاده قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۸۷ ، ۱۱:۱۶
علی مصلحی

تاریک‌خانه

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۸۷، ۰۹:۰۲ ق.ظ

جایی یادداشتی طنز با موضوع مدرک دکتری آقای «کردان» وزیر کشور نوشته‌ بودم. دوستم «مهدی» برایم پیام گذاشت که: «موضوع «کردان» دیگر قدیمی شد درباره موضوعی دیگر بنویس».
 و صدالبته که حق با اوست ما همیشه عادت داریم از موضوعات بزرگ و سخت به آسانی و کوچکی بگذریم. و ظاهرا برای عبور آسان و سریع ما از موضوعاتی این‌چنین٫ یک خرد پنهانی برای عبور؛ شرایط تدارک می‌کند.

گویا برای عبور از «عباس پالیزدار» «تاریک‌خانه فکر» تشکیل و سریعا تصمیم می‌گیرند که برای رهایی از شر «‌پالیزدار» باید از «کردان» گذشت.

 این‌که «پالیزدار» و «کردان» برای تدارکات عالی‌جنابان از چندین و چند انسان و آبرو چگونه و به چه آسانی گذشتند، خود حکایت‌ها دارد و مجال‌ها می‌خواهد.

 «مسعود بهنود» در کتاب «دربند اما سبز» حکایت دردناکی از گفت‌وگوی کوتاهش با «موسوی» یا‌‌ همان «کاظمی» قتل‌های زنجیره‌ای نقل می‌کند.

من اگر جای «عباس پالیزدار» و «علی کردان» بودم؛ بعد از خواندن حکایت «کاظمی» فی‌الفور چوبه دار عمر و آبرویم را از دوش برمی‌داشتم و از «تاریک‌خانه» به میان مردم می‌آمدم. اگر چه ظاهرا آقایان «پالیزدار» و «کردان» بهنود نمی‌خوانند، اما تاریخ درون خود «بهنود» و «کاظمی» بسیار دارد. و «شریعتمدارانی» که برای «نیمه تاریک» قلم می‌زنند.

آیا «پالیزدار»ان و «کردان»‌های امروز تصویر فردای آویخته شدن از داری که اکنون خود بر دوش می‌کشند را می‌بینند؟

تاریخ سرشار از چنین تصاویری است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۷ ، ۰۹:۰۲
علی مصلحی

چوپانان دروغ‌گو

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۸۷، ۰۸:۱۱ ق.ظ

من شخصا سعی می‌کنم آدم بی‌ادبی نباشم و خود را از موقعیت بی‌ادبی دور نگاه دارم.
گاهی که مجبور به تحمل انسان‌های بی‌ادب می‌شوم، به سختی تحمل می‌کنم. اکثرا به قصه گوش نمی‌کنم و سعی می‌کنم سیما یا سینمایی که مجبور به بی‌ادبی بوده ‌است را نبینم.
 یادم می‌آید زمان اکران «هامون» یا مرحوم «مددپور» بود یا «فراستی» که در نقدی تند به بی‌ادبی دیالوگ‌های فیلم، که اکثرا توسط مرحوم «خسرو شکیبایی» گفته‌می‌شد حمله کرده بود. آن‌زمان علیرغم ناراحتی همه دوستان، من از آن نقد، من مدافع (البته فقط همین قسمتش) بودم. بعد‌ها نقد و اعتراضی از همین دست به مجموعه قصه‌ای شده بود، که باز نمی‌دانم مرحوم «گلشیری» یا استاد «دولت‌آبادی» به دفاع برخاسته بود که من آن دفاع را هم برنتابیدم.

 اشکال در موارد قصه و ادبیات و سینما از من است. در موارد اخلاق شخصی چه ایراد دارد آدم باادب باشد و از بی‌ادبی دل‌خوش نباشد؟

اما اصل حرف بر سر اینست که اگر بی‌ادبی در یک کار هنری (مجسمه داوود، فیلم سینمایی هامون، شعر ایرج ‌میرزا، فلان قصه یا طرح و...) ایراد دارد، و به همین علت به دستور آقای «حسین مظفر» ــ‌ ریس شورای نظارت بر صدا و سیما ـــ پخش سریال «بزنگاه» متوقف شده و یا قرار است متوقف شود، چرا حضرت ایشان به دوست و رفیق گرمابه و گلستانش «مسعود‌ دهنمکی» تهیه‌کننده و کارگردان فیلم مبتذل «اخراجی‌ها» که از قضا تمام مخاطبش را از‌‌‌ همان تکیه‌کلام‌های بی‌ادبی داشت، اعتراض کوتاهی نکرد؟ و به دیگر رفیق گرمابه و... آقای دکتر «حسین‌ صفارهرندی» و دستگاه مجوزدهنده فیلم تذکری نداد؟ و یا اصلا چرا آقای «فراستی» بر سر این فیلم نقدنامه منتشر نکرد؟

سوال‌ها زیاد است اما جواب نمی‌دانم. ظاهرا چوپانان دروغ‌گو به این نتیجه رسیده‌اند که دروغ بد است، مگر ما و دوستان ما بگویند. اما آیا همیشه خطر گرگ نخواهد بود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۸۷ ، ۰۸:۱۱
علی مصلحی

حرف اول

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ

نمی‌دانم چند سال پیش بود، شاید ۱۰ یا ۱۲ سال که «شهرداری‌ کاشان» با تبلیغات گسترده اعلام کرد که ساختمان کشتارگاه سابق این شهر تغییر کاربری داده و از این پس ساکنان اطراف این ساختمان از سروصدا و مسایل مرتبط با فرهنگ دام‌داری و کشتار رهایی خواهند یافت و به جای آن، ساختمان تبدیل به «فرهنگ‌سرا» می‌شود تا مردم کاشان هم از نعمت آموزه‌های نوین «شهروندی» در قالب «فرهنگ‌ نوین» که رسالت آن در همه اعصار و قرون بر عهده اهالی «فرهنگ» و «هنر» بوده‌است، بهره‌مند شوند.

در این راستا اولین متولیان و در واقع بنیان‌گذاران «فرهنگ‌سرای‌ مهر» اقدام به تشکیل کلاس‌های آموزشی هنری و فرهنگی و همچنین حمایت از طیف وسیعی از هنرمندان و اهالی فرهنگ نموده، هرگونه حمایت و مساعدت سخت‌افزاری و نرم‌افراری لازم از این طیف به عمل آمد.

به‌عنوان نمونه می‌توان به حمایت همه‌جانبه «شهردار» و مسولین فرهنگی شهرداری از «انجمن شاعران جوان کاشان» و ابتکار وزین «قوالی‌خوانی» هر هفته یک‌بار در کاشان توسط تنها استاد قوالی معاصر «مرشد ترابی» و... در آن دوره اشاره کرد.

اما به هیچ روی قابل باور نیست که با یک تعویض مدیریت در حوزه «شورای‌ شهر» و «شهرداری» تمام اقدامات انجام‌گرفته و تعریف‌شده فوق، آن‌چنان دست‌خوش تغییر شود که به جای پیش‌رفت در حوزه فرهنگ، آن‌چنان سیر قهقرایی شود که یک‌بار دیگر اهالی محله اطراف «فرهنگ‌سرا» احساس کنند ظاهرا قرار است همه چیز به حال اول برگردد و کشتارگاه در قالبی جدید فعال شود.

شایسته است مسولین محترم شهر و خصوصا دست‌اندرکاران فرهنگ متوجه باشند: سیرک و آزار و اذیت حیوانات هیچ تعریف زیبایی در حوزه فرهنگ ندارد و بهتر است این متولیان به جای درآمدزآیی از طریق سیرک به فکر درآمدزآیی از راه‌های تعریف شده «بیلبوردهای تبلیغاتی سطح شهر» و... بوده و از اهدا این منابع درآمدی که متعلق به همه مردم شهر هست، به افراد و گروه‌های خاص خودداری نمایند.
در این‌باره بیشتر خواهیم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۸۷ ، ۱۴:۵۳
علی مصلحی