وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عطریانفر» ثبت شده است

دستخوش «ابطحی» به «کیهان»

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۸۹، ۱۱:۲۷ ق.ظ

نقلی است که روزی روزگاری زن و مردی در مسیری اسیر راه‌زنانی شدند. راه‌زنان دستان مرد را بسته و برای آزار او همسرش را مجبور نمودند که در حضور او برایشان برقصد. زن به دستور راه‌زنان عمل کرد. پس از رها شدن از شر راه‌زنان، مرد همسرش را تحویل نمی‌گرفت. زن ناراحت شده و از همسرش می‌پرسد: چرا باید از من ناراحت باشی در حالی‌که من مجبور به رقص بودم و چاره‌ای نداشتم؟ و مرد در پاسخ می‌گوید: از رقصیدن چاره‌ای نداشتی اما خوش‌رقصیت برای چه بود؟

«محمدعلی ابطحی» اولین لحظات پس از انتخابات دستگیر شد و پس از حدود سه ماه تحمل انفرادی و شکنجه و بازجویی در دادگاه علنی و در مقابل دوربین‌های تلوزیونی به خطاها و اشتباهات خود در جریان انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اقرار و اعتراف کرد.
تا این‌جای کار هیچ‌گونه ملامتی متوجه او نیست. اما در قسمتی از اعترافات توسط او اتهاماتی متوجه اشخاصی دیگر شد که علی‌رغم اشکال ولی با توجه به حساسیت شرایط از او نادیده گرفته شده یا به دیده اغماض نگریسته شد.

«ابطحی» چند ماه بعد پاداش این خوش‌خدمتی خود را دریافت کرد و علی‌رغم اقرار به گناهان سنگین آزاد شد. اما هیچ‌کس نه دادگاه علنی از دیگر زندانیان هم‌راه «ابطحی» دید و نه اقراری از آن‌ها شنید و نه متوجه آزادیشان شد. گویا آزادی به شرط اقرار در مقابل دوربین بوده‌است و شامل حال آنانی که حاضر به پذیرش چنین شرطی نشده‌اند نمی‌شده.

پس از آزادی هیچ‌کس بر «ابطحی» و هم‌راه دیگر او «عطریانفر» نه‌تنها ایرادی نگرفت که با آغوش باز از آن‌ها استقبال‌شده، جمعیت انبوه جنبش سبز سعی نمود مرحم زخم‌های دوران بازداشت آن‌ها باشد.

اما «ابطحی» از این محبت‌ها دچار توهم‌شده و اینک برای برکشیدن خود به جای‌گاه سابق و هم‌راه‌شدن با سرنشینان «کشتی نظام» به رقص اجباری در زندان و شرط آزادی، خوش‌رقصی خارج از زندان را اضافه نموده و پس از نوشتن پستی سراسر غلط در وبلاگ‌َش و پس از واکنش منفی توامان اهالی جنبش سبز و روزنامه «کیهان» و در راستای تکمیل همان خوش‌رقصی و پست‌نوشته غلط، یاداشتی را برای روزنامه «کیهان» ارسال نموده و از واکنش منفی آن روزنامه گله نموده‌است.

البته ایشان اختیار خود را دارند که حتی در خط و فرمان «حسین شریعتمداری» و هم‌صدا با «کیهان» هم بنویسند و از گذشته سی ساله خود تبری بجویند. کاری که «پیام فضلی‌نژاد» به‌عنوان مثال انجام داد.
اما شایسته است بداند و در جریان باشد که «جنبش سبز» قسمت عمده‌ای از مقاومت و پیروزی‌های بزرگ خود را از مقاومت زندانیان سرافرازی وام می‌گیرد که حسرت یک آه را علی‌رغم تحمل شدیدترین و طولانی‌ترین شکنجه‌ها بر دل حاکمیت نهاده‌اند.

«جنبش سبز» پیام و راه‌برد اصلی حرکت خودشان را از ورای سکوت سبز شرف آل‌قلم «احمد زید‌آبادی»، شرف جنبش دانشجویی «مجید توکلی» و حر بزرگ زمان «محمد نوری‌زاد» و امثال‌هم می‌گیرند و منتظر تامل و تعامل «سید محمد خاتمی» و «میرحسین موسوی» و « شیخ شجاع» با سران کودتا نمی‌مانند.

آقای «ابطحی» می‌توانند و حق دارند که از رونامه معلوم‌الحال «کیهان» گله کنند که چرا در صفحه ۲ بار دیگر پرونده‌ای برای ایشان بازشده‌است. اما شایسته است توجه داشته باشند که؛ جنبش عظیم مردمی و سبز ایران بزرگ‌ترین افتخارشان داشتن پرونده‌های متعدد و متکثر نزد روزنامه «کیهان» است و روز و روزگاری که قرار باشد روزنامه «کیهان» و «حسین شریعتمداری» از آن‌ها دفاع نمایند را روز مرگ و انتحار سیاسی خود می‌دانند.

و در خاتمه آقای «ابطحی» می‌توانند هر کسی که می‌خواهند باشند. اما اگر بنا بر اعترافات خود در دادگاه و در نوشته‌های بعد از آن قبول دارند که پیش از تولد جنبش سبز قصد براندازی نظام را داشته‌اند و اکنون پشیمان شده‌اند، شایسته است بدانند که جنبش سبز پیش از ۲۲خرداد قصد داشت «میرحسین موسوی» یا شیخ «مهدی کروبی» شجاع را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشاند. پس از کودتای انتخاباتی برای پس‌گرفتن رای خود قیام کرد و پس از مشاهد خشونتی که غیرقابل‌باور می‌نمود، اینک به کم‌تر از مجازات قاتلین خواهران و برادران شهید خود و و بازپس‌گیری تمامی مناسب غصبی از حاکمیت نامشروع جاری راضی نخواهد شد و در این پروسه رهبران جنبش تا زمانی تحمل خوهند شد که در کنار جنبش و وفادار به شعارهای عمده و اصلی جنبش «نفی و پرهیز از تمامی اشکال خشونت» «صداقت کامل و شفافیت تمام در مواضع» و «احترام به آزادی‌های برابر برای همه انسان‌ها باهر نوع تفکر» باشند، و کوچک‌ترین تعامل با حاکمیت خشونت به جدایی کامل‌ِشان از جنبش منجر خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۸۹ ، ۱۱:۲۷
علی مصلحی

از دو حال خارج نیست. یعنی شق سومی نمی‌توان برای آن متصور بود.
 یا این‌که آقای «شیخ مهدی کروبی» آدمی خیانت‌کار و خطاکار است که تاکنون در زندگی شخصی و سیاسی و مذهبی خود دارای چنین سوابق خطایی نه‌تنها نبوده، بلکه واجد سوابق بسیار ارزش‌مند و والایی هم بوده است. اما در اواخر عمر به یک‌باره راهی جدای از راه پیموده‌شده تا این سال‌های عمرش را انتخاب کرده و آن راه هم راهی نیست جز خطا و گناه و اشتباه، و نتیجه اعمال و رفتار مفسده‌انگیز او متضمن خسارات جبران‌ناپذیری برای ملت و نظام و انقلاب و ... می‌باشد.

در تاریخ دیرپای انسانی و خصوصا تاریخ اسلام از این نمونه‌ها بسیار می‌توان سراغ گرفت. از طلحه و زبیر و خیلی از مهاجرین و انصار زمان نبی اکرم (ص) درسال‌های آغازین طلوع اسلام بگیر تا در فواصل تاریخی مشخص امثال «برسیسای عابد» گذر کن و همه را رها کن تا برس به جرثومه فسادی (مرا خواهید بخشید) مثل «منتظری».
مگر نظام در برابر این آدم با آن‌همه سوابق درخشان تقوی و زندان و خدمت به نظام و حوزه‌ها چه کرد؟ مگر هنگامی که می‌خواستند او را علیرغم داشتن تعداد قابل‌توجهی مقلد از سمت قائم‌مقامی رهبری عزل و سپس در خانه محصور نمایند و با اجازه و تحت توجهات و عنایات البته خاصه و سفارش‌شده آقایان آزار و اذیت کنند، رعایت حالش را کردند؟ مگر شاگردان متعددش که حالا رساله‌های خود را منتشر می‌کردند، پا در میانی و وساطط کردند؟
 غیر از این‌است که برای آن‌همه سابقه و تقوی و تخصص فقهی و حوزوی به‌علاوه افتخار امتیاز پدر‌شهید بزرگ‌واری بودن تر‌ه‌ای هم خورد نکردند و خیلی مگرهای دگر؟

بسیار خوب! همین حالا هم با این جرثومه فساد و تباهی و بی‌آبرویی و...و .... .... همان کنند.
 من نمی‌دانم چرا آقایان دست روی دست گذاشته‌اند و هیچ کاری نمی‌کنند؟
لااقل دادستان البته محترم تهران و یا دادستان البته محترم‌تر کل کشور، به عنوان مدعی‌العموم در راه صرفا رضایت حضرت حق و شادی دل خانواده شهدا و مقام (مرا خواهید بخشید) "عظمای" ولایت و...و....و....بر علیه وی مثل بقیه جرثومه‌های فساد مثل «ابطحی» و «عطریانفر» و «حجاریان» و «رمضانزاده» و «نبوی » و «تاج‌زاده» و «عرب‌سرخی» و ... تنظیم کیفرخواست نموده و در دادگاه‌های البته صالحه و صدالبته که با حضور وکیل‌مدافع و صدالبته‌تر با حضور چشم‌گیر رسانه‌های متعدد اصلاح‌طلب و رسانه‌های مستقل و معتبر جهانی (چنان‌که در دادگاه‌های موسوم به متهمان کودتای مخملین اتفاق افتاد) ایشان را محاکمه نموده و به زندان اندازند و ملتی و رهبری و خانوادهای معظم شهدایی و خلاصه خلقی را از شر این موجود عفریته خلاص نمایند.

و یا این‌که موضوع شق دومی دارد و شیخ بزرگ و شجاع دلیر اصلاحات نه‌تنها این‌روزها مرتکب خطایی نشده، بلکه برای اولین‌بار در عمرش واجد شهامت مثال‌زدنی و تاریخی شده که در سایه آن می‌رود تا خطای‌های گذشته خود را هم جبران نماید.

در این‌صورت قومی که با نشان و پرچم و پوستر و ماژیک و کاملا شفاف و آشکار و هزارالبته که «خودجوش» به خانه و محل سکونت و آرامش ایشان و همسایگان بی‌گناهش در روز روشن و بدون کمترین هراس و مزاحمت حمله می‌کنند، خطا کارند. که در این‌صورت هم تکلیف دادستان البته محترم تهران و خلاصه مجموعه صدالبته محترم‌تر قضایی و انتظامی کشور را قانون اساسی مشخص نموده است.

این‌که نه آقای کروبی به دست قانون محاکمه و خلاصه چنگال عدالت گرفتار نمی‌شود و معترضین و متجاوزین به حقوق ایشان هم همین‌طور، از ضعف قانون است یا ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۵۶
علی مصلحی

آزاد است چون می‌اندیشد

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۴ ق.ظ

«من این دانم که نبشتم و بر این گواهی دهم در قیامت، و آن کسان که آن محضر‌ها ساختند، ایشان را محشری و موقفی قوی خواهد بود، پاسخ خود دهند.»
 (تاریخ بیهقی)

در میزگردی که به ابتکار سیمای جمهوری اسلامی ایران با حضور «سعیدحجاریان» و «سعید شریعتی» در شبکه ۳ برگزار شده، ظاهرا آقای «شریعتی» اعلام نموده‌است که: تعجب می‌کند که چگونه بعضی از دوستان وی که در خارج از زندان هستند هنوز دچار تحول نشده‌اند. (نقل به مضمون)
 
این حرف درستی است. چون به تلویح می‌خواهد بگوید و تصریح کند که آن تحول که در او و در دوستان زندانش و از آن‌جمله: «ابطحی» و «عطریانفر» و به طریق اولی «حجاریان» صورت گرفته فقط و فقط ناشی از شرایط زندان و مخصوصا زندان‌های امروز ایران است. و این تعجب او برای رد گم‌کردن است برای بعضی‌ها. و اگر انشااله عمرش به دنیا باشد و از قفس اوین برهد، مواضع او هم کماکان مثل مواضع دوستان گذشته‌اش بر‌‌‌ همان سیاق سابق خواهد بود.

 «سعید حجاریان» آزاد شد و این شاید بهترین خبری بود که طی ۱۰۰روز گذشته رسانه‌های خبری رسمی کشور انتشار دادند و بلافاصله خبر آن چون بمب شادمانه‌ای در تمام رسانه‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و رسانه‌های مجازی و موازی با جنبش سبز منفجر شد و شادمانی را با خود به خانواده جنبش سبز هدیه نمود.

 فردای آن‌روز‌‌‌ همان رسانه‌ها با شادمانی زایدالوصفی خبر از ملاقات «عبداله نوری» با جانباز اصلاحات می‌دادند.
 همه خبر‌ها هم حاکی از ‌‌‌نهایت رافت و مهربانی در پذیرفتن «عبداله نوری» توسط خانواده «حجاریان» بود. این نقض‌کننده و مردودکننده تمام تلاش‌ها و گزارش‌هایی بود که طی ۱۰۰روز گذشته رسانه‌های کودتا و در راس آن «صدا و سیمای» ایران و در راس همه آن‌ها «دولت کودتا» سعی در اعلام و القای آن داشت که: بازداشت‌شدگان معترض به نتایج انتخابات نه‌تنها اعتراضی به نتایج انتخابات ندارند که حتی به‌دلیل این نتایج و هدایت و رحمتی که در اوین شامل حالشان شده، به اشتباهات اساسی در مواضع قبلی خود نیز پی برده و اکنون در یک چرخش صد‌وهشتاد درجه در پیش‌گاه ملت به اشتباه دیدگاه‌ها و مواضع گذشته خود اعتراف نموده و ضمن آن، نتایج درخشان انتخابات دهم ریاست‌جمهوری ایران را هم فاقد هرگونه تقلب و تخلفی می‌دانند.

مغز متفکر اصلاحات که تن نیمه‌جانش از فردای اعلام نتایج انتخابات دهم ریاست‌جمهوری به بازداشت‌گاه و از آن‌جا به زندان اوین منتقل شده بود، پس از دو ماه بی‌خبری و نگرانی جامعه و خانواده‌اش از وضعیت جسمی نامساعد و شرایط نامناسب او، در دادگاه موسوم به محاکمه عاملان کودتای مخملی حاضر و به شهادت متنی که اعلام شد توسط وی نوشته و توسط «سعید شریعتی» در صحن دادگاه قرائت شد، به تلاش برای براندازی نرم و اشتباه در سایه تحلیل نادرست از شرایط اقرار و ضمن اظهار ندامت و استعفا از عضویت در شورای مرکزی حزب «مشارکت ایران اسلامی» به خاطر گذشته سیاهش از پیش‌گاه ملت عذرخواهی نمود.
 
وی چندی بعد نیز جلو دوربین‌های صدا وسیمای ایران در میزگردی که به ابتکار سران کودتا طراحی و تنظیم شده بود حاضر، و ضمن تکرار حرف‌های نوشته و خوانده‌شده در دادگاه، پرده از پروژه «تغییر ماهیت فکری و تنبه» خود در سایه ارشادات عالمانه دوستان اوین برداشت و چنان با گذشته خود خداحافظی نمود که می‌شد تصور نمود با این مواضع نویافته بعید است وی پس از زندان خانواده گذشته خود را بیاد آورد.
 ظاهرا باید این فرایند طی می‌شد تا «مرغ نیم‌بسمل آزادی» از قفس اوین بپرد.

ادامه منطقی این پروژه اگر دقیق طراحی شده یا اتفاق می‌افتاد، باید به فاصله‌گرفتن «حجاریان» از دوستان دیروز که بانوشتن ندامت‌نامه از آن‌ها اعلام برائت کرده بود منجر شود.
اولین نشانه‌های فاصله گرفتن هم آنست که یا علی‌القاعده دوستی از دوستان دیروز را به حضور و ملاقات نپذیرد و یا اگر براساس رافت اسلامی دوستی را به حضور پذیرفت، از باب «امر به معروف و نهی از منکر» باید موضوع گفت‌وگوهای بین آن‌ها بحث‌ها و اندیشه‌هایی باشد که منجر به تغییر میزبان شده است و در صداوسیمای ایران از آن سخن رفته است. نیز نشان دادن نشانه‌های صراط مستقیم نویافته به دوستان گمراه سابق.

اما «حجاریان» حالا آزاد است و دوستان سابق «عبداله نوری» را هم به خانه راه می‌دهد و جالب‌تر آن‌که محور بحث‌های آن‌ها نه‌تنها بحث میزگرد صدا‌وسیما نیست که بر سر «‌سند تعاملات راهبردی اصلاحات» به گفت‌وگو و مباحثه می‌نشینند که شرایط این‌جا شرایط اوین نیست.

این گزارش‌ها البته از طریق رسانه‌های رسمی به دست نمی‌آید اما نقطه عطف آن اینست که رسانه‌های رسمی حالا قادر به تکذیب آن نیستند.

حالا حق با «سعید شریعتی» است که مواضع دوستانی که بیرون زندانند با دوستانی که در زندانند فرق می‌کند.
به تعبیر مرحوم «حسین پناهی»:
 «شک دارم به ترانه‌ایی که زندانی و زندان‌بان هم‌زمان زمزمه می‌کنند»

مرتبط:
دانستن حق مردم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۴
علی مصلحی

دولت دهم دولت مستعجلی است

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۲۷ ب.ظ

دولت دهم دولت مستعجلی است. این پیش‌بینی نیازی به آداب‌دانی در جمبل و جادو و کف‌بینی یا آشنایی و تسلط به علومی چون ستاره‌شناسی و نجوم و رمل و اسطرلاب و هیپنوتیزم و مسائلی از این دست ندارد.
 حتی لازم نیست برای یافتن این واقیعت عریان، چندین سال وقت و عمر گران‌بهایتان را به‌عنوان دانشجوی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی پشت میزهای دانشگاه و در کنفرانس‌های علمی و کارگاه‌های عملی برای چنین علومی سپری کرده باشید.

 نه هیچ‌کدام از این‌ها لازم نیست. فقط کافی‌ست از نعمت دیدن و شنیدن بی‌بهره نباشید و صد البته ضمن برخورداری از نعمت‌ها در غفلت و خواب و بی‌بهره‌گی هم نباشید که الحمدلله امروزه اکثر مردم چنین نیستند و در یک جنبش بیداری حضور دارند و اغلب خلایق خواب نیز در حال بیداری و پیوستن به این جنبش می‌باشند.

شاید اگر در ماه‌های پایانی سال ۱۳۵۸ کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی و باور کند که انتخاب دکتر «سید ابوالحسن بنی‌صدر» با بیش از ۷۵ درصد آرا ماخوذه به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، سرآغاز دورانی از تشنج و درگیری سیاسی و اجتماعی خواهد بود که مهر تعجیل را بر پیشانی دولت وی برای سرآمدن نابهنگام دولتش خواهد زد، اما امروزه اغلب رای‌دهندگان به دکتر «محمود احمدی‌نژاد» به فاصله بسیار کوتاهی از کرده خود پشیمانند و امروز در کنار آنان قرارگرفته‌اند که از ابتدا با آنان هم‌رای و با آقای دکتر «احمدی‌نژاد» همراه نبوده‌اند.

 این همراهی زودهنگام، زودهنگامی پایان غم‌انگیز آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» و مستعجل‌بودن دولت دهم را نوید می‌دهد.

برای درک سیاهی شرایطی که در آن به‌سر می‌بریم و لزوما، بر اساس نتایج اعلام‌شده در شام‌گاه جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» به عنوان ریس‌جمهور که بر اساس نص صریح قانون اساسی شخص دوم کشور تعریف شده است، مدیریت و مسئولیت کامل آن‌را بر عهده دارد، لازم نیست به علوم غیبی متوسل شوید. کافی کمی دقیق‌تر شوید.

اصلن لازم نیست با خودتان جدال داشته باشید که آیا صداو سیما که می‌گوید «ترانه موسوی» زنده است راست می‌گوید؟ یا شیخ «مهدی کروبی» که می‌گوید «ترانه موسوی» مرده است؟ و یا این‌که آیا بنا به گفته برگزارکنندگان دادگاه، اعترافات آقایان «ابطحی» و «عطریانفر» و ... صادقانه و واقعی است؟ یا بنابر گفته نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات، احزاب متبوع بازداشت‌شدگان وخانواده‌ها و حامیانشان، اعترافات از روی اجبار و تحت شرایط سخت زندان اخذ شده است؟

نه اصلن لازم نیست برای کشف حقیقت تناقض در اخبار سایت‌ها و رسانه‌ها روی شبکه جهانی اینترنت و یا شبکه‌های خبری ماهواره‌ای بی‌بی‌سی یا صدای آمریکا با اخبار شبکه‌های متعدد رسانه ملی خودمان، خود را آزار دهید.

اصلن لازم نیست به مغزتان ـ برای انجام کار سخت و صعب کشف صداقت از لابه‌لای کلمات کاملا متناقض «کیهان»، «رسالت»، «جوان» و ... با کلماتی که توسط «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «آفتاب یزد» و ... به شما ارائه می‌شود ـ فشار بیاورید.

گمان می‌کنید اگر به شک افتادید که آقای «خامنه‌ای» که، جبهه می‌رفته است، ریس‌جمهور بوده است، نمازجمعه می‌خوانده و می‌خواند، امروز تلویحا می‌گوید که: «میر حسین موسوی» که اتفاقا او هم، هم جبهه می‌رفته، هم نخست‌وزیر محبوب و مورد تایید امام بوده، هنرمند بوده و هست و کوچک‌ترین نقطه مشکوکی در زندگیش نیست و ... آدم خوبی نیست، اصل بدیهی فلسفه که دو نقیض با هم جمع نمی‌شوند فاقد اعتبار است؟

اصلن چرا بی‌راهه و کج‌راهه برویم خیلی ساده همین چند روز پیش در کیفرخواست تنظیمی از طرف دادگاه موسوم به «دادگاه محاکمه متهمان کودتای مخملی» آمده بود که بر اساس اقاریر شرعی و عرفی و حقوقی و البته صادقانه اکثر متهمان، جریان کودتا در شب‌های نزدیک به ۲۲خرداد ۱۳۸۸در جلسه‌ای با حضور آقایان «کروبی، موسوی، خاتمی و هاشمی» طراحی و کلید خورده است. حتما آن‌قدر ساده نیستید که شک کنید این کیفرخواست و اصلن این دادگاه توسط خدای ناکرده «موساد» و «سیا» و «ک.گ.ب» طراحی و اجرا شده است. نه خیر همه این تشریفات دقیقا زیر نظر‌‌ همان قوه قضاییه‌ای برگزار شده که دیروز در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید آن، آقای «هاشمی رفسنجانی» یعنی‌‌ همان متهم اصلی کیفرخواست حضور داشت و اتفاقا سخنرانی هم کرد.

نه اصلن بیایید همه این‌ها و صد‌ها مثال و موارد مشابه از این دست را‌‌ رها کنید. برای باور این‌که دولت دهم دولت مستعجلی است چند اتفاق خیلی ساده و کوچک اسناد غیرقابل‌خدشه‌ای بر این ادعاست.

شما کافی است فقط شب‌ها ساعت هشت‌ونیم غروب برنامه بیست‌وسی را دقیقا ببینیند. همه چیز دستگیرتان می‌شود. دیگر این‌که تماشای نمایش دادگاه موسوم به کودتا را هم فراموش نکنید. وقتی برنامه‌نویسان و طراحان بخش خبری بیست‌وسی آن‌قدر دستپاچه هستند که از یک دقت ساده در این‌که نام «ترانه» و نام خانوادگی «موسوی» آن‌قدر در ایران پر کاربرد و فراگیر است که عدد۳ برای نشان‌دادن فراگیری آن فوق‌العاده مضحک است، متوجه عجله بیش از حد آن‌ها برای سقوط ریس‌جمهور محبوبشان می‌شوید.
و وقتی مشاهده می‌کنید که در کیفرخواست بدون توجه به سن متهم اقرار او مبنی بر این‌که او ریس دفتر نخست‌وزیر «موسوی» بوده است، با شادی بسیار درج می‌شود و بعد با احتساب سن متوجه می‌شوی که این آقا در آن‌زمان کودکی ۱۱ساله بوده است، حالا عطش دادگاهیان را برای سقوط متوجه می‌شوی.

اما از همه جالب‌تر شتاب زایدالوصفی است که شخص آقای رییس‌جمهور برای این کوچ ناخواسته از ساختمان پاستور دارند. دقت کنید: در پی ادامه تمرد میرحسین موسوی از دستورات واجب‌الاطاعه دکتر احمدی‌نژاد، حکم عزل وی از ریاست فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران صادر و طی حکم جداگانه‌ای، پروفسور سعید حدادیان از چهره‌های ماندگار و خدوم عرصه فرهنگ و هنر کشور به ریاست این نهاد عالی هنری فرهنگی منصوب شد.

اما یک تفاوت بزرگ بین دوران ریاست‌جمهوری دکتر «سیدابوالحسن بنی‌صدر» و دوران امروز ما و ریاست‌جمهوری آقای دکتر «احمدی‌نژاد» هست. و آن این‌که در دوران «بنی صدر» اکثر مردم می‌خواستند او باشد و امام نمی‌خواست، اما امروز اکثر مردم نمی‌خواهند آقای «احمدی‌نژاد» باشد ولی مقام رهبری می‌خواهند.

تا خدا چه خواهد؟
پی‌نوشت: بعدا متوجه شدم بند مربوط به سعید حدادیان طنز بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۸۸ ، ۲۲:۲۷
علی مصلحی