وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعید حجاریان» ثبت شده است

کیهان شق‌القمر کرد

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۰۶ ب.ظ

تقریبا کل روزنامه امروز «کیهان» را گشتم اما خبری از عذرخواهی یا اصلاح اشتباه دیروز نبود که نبود.
تردیدی نیست که اشتباه فاحش و گاف سنگین رسانه‌ای دیروز کیهان نه یک اشتباه سهوی که یک بی‌اخلاقی تعمدی بوده، و ناگفته پیداست زیان این رفتار خلاف عفت، پیش از آن‌که متوجه «جنبش سبز» و آزاده سرفراز آن «محمد نوری‌زاد» باشد، مایه افتخار جنبش و تکریم و احترام بیشتر «نوری‌زاد» و شرم‌ساری و آبروریزی «کیهان» و «شریعتمدارانی» است که پاسبان شریعت تقلب و دروغ و خیانت‌اند.

روزنامه «کیهان» دیروز سه‌شنبه ۸۹/۳/۱۱ در ستون «نگاه» در مطلبی با عنوان «آقای نوری‌زاد! شب هفت شهید لاجوردی را به خاطر دارید؟!» قسمت‌هایی از یک سخن‌رانی «محمد نوری‌زاد» نویسنده سابق کیهان و آزاده دربند امروز را به‌چاپ رساند که با توجه به محتوای مطالب منتشره و اطلاعاتی که توسط نوشته ارائه می‌شود، به‌نظر می‌رسد مربوط به تاریخی حداقل دو سال بعد از ترور «سید اسدالله لاجوردی» ریس اسبق سازمان زندان‌های ایران و متهم اصلی و اولیه پروژه «تواب‌سازی» در ایران بعد از انقلاب باشد.

«کیهان» هم‌چنان‌که در تیتر و جملات ابتدایی نوشته‌اش مشخص است، مدعی است که این سخن‌رانی در شب هفت آقای «لاجوردی» ایرادشده، و تاریخ ایراد سخن‌رانی را ۱۳۷۷/۶/۱ اعلام می‌نماید. این درحالی است که آقای لاجوردی دقیقا در همین تاریخ ذکرشده یعنی ۱۳۷۷/۶/۱ترور شده و مطابق مرسوم کشور ایران مراسم هفتم دست‌ِکم یک‌هفته بعد از درگذشت برگزار می‌شود نه در لحظه درگذشت متوفی.

از طرف دیگر ترور«سعیدحجاریان» که در متن مورد ادعای «کیهان» در سخن‌رانی آقای «نوری‌زاد» در شب هفتم ترور آقای «لاجوردی» به آن اشاره شده، یک‌سال‌ونیم بعد از حادثه ترور «لاجوردی» در ۱۳۷۸/۱۲/۲۲ اتفاق افتاده و ظاهرا ایشان نمی‌توانسته است به تروری که هنوز اتفاق نیفتاده اشاره کند.

 هم‌چنین حادثه وحشیانه «کوی دانشگاه» نیز که در سخن‌رانی بدان اشاره می‌شود، در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۸ یعنی ۱۰ ماه پس از قتل آقای «لاجوردی» اتفاق افتاده‌است و بنابر همان قاعده ایشان نمی‌توانسته است به حادثه‌ای که اتفاق نیفتاده اشاره دقیق داشته باشد.

با فرض صحت مطالب منتشرشده توسط «کیهان» و صحت انتساب آن‌ها به آقای «محمد نوری‌زاد» تعمد کیهان در انتخاب کلمه «شب هفت» در تیتر «آقای نوری‌زاد!شب هفت شهید لاجوردی را به‌خاطر دارید؟!» و جابه‌جایی تاریخ یک سخن‌رانی آن‌هم حدود دو سال با تاکید و در حالی که انتساب این سخن‌رانی به تاریخ صحیح هم تفاوتی در نتیجه‌گیری موردنظر کیهان ایجاد نمی‌کند چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ الله اعلم

کیهان‌نشینان با این گل‌آلودکردن آب و به‌زعم خودشان افشاگری، قصد تخریب شخصیت «حر» سرافراز زمان «محمد نوری‌زاد» و صید ماهی مقصود داشته‌اند.

از کلام معصوم است که «غریق به هر حشیشی برای نجات خود چنگ می‌زند.» تردیدی نیست که رفتاری از این دست نه‌تنها آبرویی از شخص «محمد نوری‌زاد» و جنبش سبز مردم ایران نمی‌کاهد، بلکه مایه کسب اعتبار و آبرو برای نام‌برده و افتخار برای جنبش سبز است و پیش از آن‌که زیانی برای جنبش در بر داشته باشد، فریاد غرق‌شدن کودتاچیان را با صدای بلند اعلام می‌نماید.

کودتاچیان تمام تلاش خود را با خشونت هرچه تمام‌تر برای به‌زانو درآوردن «نوری‌زاد» و اخذ توبه‌نامه و طلب عفو از رهبری به‌کار گرفتند، اما «نوری‌زاد» محکم‌تر از پیش بر مواضع انتقادی خود نسبت به کودتاچیان و در راس آن‌ها رهبری نظام ایستاد تا تلاش‌های خفت‌بار دادستانی تهران برای بازیابی مشروعیت و اعتبار و آبروی از دست‌رفته، نا کام بماند.

«کیهان» همچنین در لید نوشته خود آورده است «متاسفانه رادیو فردا با سوءاستفاده از عواطف خانواده نوری‌زاد، بعدها هم با آن‌ها تماس گرفت و به مصاحبه با آن‌ها پرداخت.»

جای تعجب نیست که «کیهان‌نشینان» سعی نکرده‌اند با سوءاستفاده از عواطف خانواده هم‌کار دیروز - به‌زعم کیهان - با خانواده او تماس گرفته و سراغ و احوالی بگیرند یا مصاحبه‌ای انجام دهند. اما جای تاسف هست که ارگان رسمی سازمان سیا (روزنامه فردا) به تعبیر کیهان- چنین کاری را انجام می‌دهد؟
ظاهرا چنان‌چه آقای «نوری‌زاد» در نامه خود به رهبر اشاره کرده بود، «چشم‌انتظاری خانواده‌ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده‌ی شما به جایی نرسید. لابد، در این گردونه، آدم‌ها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به‌دور انداخته شوند.»

از همه این‌ها که بگذریم، آقای «نوری‌زاد» امروز پس از لمس واقعیت‌های موجود، زندان و شرایطی که میراث برجای‌مانده از دادستانی و ریاست سازمان زندان‌های مرحوم «سیداسدالله لاجوردی» است با صراحت و شجاعت اعلام می‌نماید «عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به‌خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.»

آیا اگر در زمان ایراد سخن‌رانی فوق هم ایشان موفق به لمس واقعیت‌های تلخ موجود می‌شد، و رفتار مرحوم «لاجوردی » را آن‌گونه که آقای «شریعتمداری» مستقیما از نزدیک مشاهده می‌نمود از نزدیک مشاهده نموده‌بود، این‌گونه از ایشان دفاع می‌کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۰۶
علی مصلحی

آزاد است چون می‌اندیشد

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۴ ق.ظ

«من این دانم که نبشتم و بر این گواهی دهم در قیامت، و آن کسان که آن محضر‌ها ساختند، ایشان را محشری و موقفی قوی خواهد بود، پاسخ خود دهند.»
 (تاریخ بیهقی)

در میزگردی که به ابتکار سیمای جمهوری اسلامی ایران با حضور «سعیدحجاریان» و «سعید شریعتی» در شبکه ۳ برگزار شده، ظاهرا آقای «شریعتی» اعلام نموده‌است که: تعجب می‌کند که چگونه بعضی از دوستان وی که در خارج از زندان هستند هنوز دچار تحول نشده‌اند. (نقل به مضمون)
 
این حرف درستی است. چون به تلویح می‌خواهد بگوید و تصریح کند که آن تحول که در او و در دوستان زندانش و از آن‌جمله: «ابطحی» و «عطریانفر» و به طریق اولی «حجاریان» صورت گرفته فقط و فقط ناشی از شرایط زندان و مخصوصا زندان‌های امروز ایران است. و این تعجب او برای رد گم‌کردن است برای بعضی‌ها. و اگر انشااله عمرش به دنیا باشد و از قفس اوین برهد، مواضع او هم کماکان مثل مواضع دوستان گذشته‌اش بر‌‌‌ همان سیاق سابق خواهد بود.

 «سعید حجاریان» آزاد شد و این شاید بهترین خبری بود که طی ۱۰۰روز گذشته رسانه‌های خبری رسمی کشور انتشار دادند و بلافاصله خبر آن چون بمب شادمانه‌ای در تمام رسانه‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و رسانه‌های مجازی و موازی با جنبش سبز منفجر شد و شادمانی را با خود به خانواده جنبش سبز هدیه نمود.

 فردای آن‌روز‌‌‌ همان رسانه‌ها با شادمانی زایدالوصفی خبر از ملاقات «عبداله نوری» با جانباز اصلاحات می‌دادند.
 همه خبر‌ها هم حاکی از ‌‌‌نهایت رافت و مهربانی در پذیرفتن «عبداله نوری» توسط خانواده «حجاریان» بود. این نقض‌کننده و مردودکننده تمام تلاش‌ها و گزارش‌هایی بود که طی ۱۰۰روز گذشته رسانه‌های کودتا و در راس آن «صدا و سیمای» ایران و در راس همه آن‌ها «دولت کودتا» سعی در اعلام و القای آن داشت که: بازداشت‌شدگان معترض به نتایج انتخابات نه‌تنها اعتراضی به نتایج انتخابات ندارند که حتی به‌دلیل این نتایج و هدایت و رحمتی که در اوین شامل حالشان شده، به اشتباهات اساسی در مواضع قبلی خود نیز پی برده و اکنون در یک چرخش صد‌وهشتاد درجه در پیش‌گاه ملت به اشتباه دیدگاه‌ها و مواضع گذشته خود اعتراف نموده و ضمن آن، نتایج درخشان انتخابات دهم ریاست‌جمهوری ایران را هم فاقد هرگونه تقلب و تخلفی می‌دانند.

مغز متفکر اصلاحات که تن نیمه‌جانش از فردای اعلام نتایج انتخابات دهم ریاست‌جمهوری به بازداشت‌گاه و از آن‌جا به زندان اوین منتقل شده بود، پس از دو ماه بی‌خبری و نگرانی جامعه و خانواده‌اش از وضعیت جسمی نامساعد و شرایط نامناسب او، در دادگاه موسوم به محاکمه عاملان کودتای مخملی حاضر و به شهادت متنی که اعلام شد توسط وی نوشته و توسط «سعید شریعتی» در صحن دادگاه قرائت شد، به تلاش برای براندازی نرم و اشتباه در سایه تحلیل نادرست از شرایط اقرار و ضمن اظهار ندامت و استعفا از عضویت در شورای مرکزی حزب «مشارکت ایران اسلامی» به خاطر گذشته سیاهش از پیش‌گاه ملت عذرخواهی نمود.
 
وی چندی بعد نیز جلو دوربین‌های صدا وسیمای ایران در میزگردی که به ابتکار سران کودتا طراحی و تنظیم شده بود حاضر، و ضمن تکرار حرف‌های نوشته و خوانده‌شده در دادگاه، پرده از پروژه «تغییر ماهیت فکری و تنبه» خود در سایه ارشادات عالمانه دوستان اوین برداشت و چنان با گذشته خود خداحافظی نمود که می‌شد تصور نمود با این مواضع نویافته بعید است وی پس از زندان خانواده گذشته خود را بیاد آورد.
 ظاهرا باید این فرایند طی می‌شد تا «مرغ نیم‌بسمل آزادی» از قفس اوین بپرد.

ادامه منطقی این پروژه اگر دقیق طراحی شده یا اتفاق می‌افتاد، باید به فاصله‌گرفتن «حجاریان» از دوستان دیروز که بانوشتن ندامت‌نامه از آن‌ها اعلام برائت کرده بود منجر شود.
اولین نشانه‌های فاصله گرفتن هم آنست که یا علی‌القاعده دوستی از دوستان دیروز را به حضور و ملاقات نپذیرد و یا اگر براساس رافت اسلامی دوستی را به حضور پذیرفت، از باب «امر به معروف و نهی از منکر» باید موضوع گفت‌وگوهای بین آن‌ها بحث‌ها و اندیشه‌هایی باشد که منجر به تغییر میزبان شده است و در صداوسیمای ایران از آن سخن رفته است. نیز نشان دادن نشانه‌های صراط مستقیم نویافته به دوستان گمراه سابق.

اما «حجاریان» حالا آزاد است و دوستان سابق «عبداله نوری» را هم به خانه راه می‌دهد و جالب‌تر آن‌که محور بحث‌های آن‌ها نه‌تنها بحث میزگرد صدا‌وسیما نیست که بر سر «‌سند تعاملات راهبردی اصلاحات» به گفت‌وگو و مباحثه می‌نشینند که شرایط این‌جا شرایط اوین نیست.

این گزارش‌ها البته از طریق رسانه‌های رسمی به دست نمی‌آید اما نقطه عطف آن اینست که رسانه‌های رسمی حالا قادر به تکذیب آن نیستند.

حالا حق با «سعید شریعتی» است که مواضع دوستانی که بیرون زندانند با دوستانی که در زندانند فرق می‌کند.
به تعبیر مرحوم «حسین پناهی»:
 «شک دارم به ترانه‌ایی که زندانی و زندان‌بان هم‌زمان زمزمه می‌کنند»

مرتبط:
دانستن حق مردم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۴
علی مصلحی

دانستن حق مردم نیست!

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۸۸، ۱۰:۵۶ ب.ظ

آ‌ن‌چه تحت‌عنوان «انگیزیسیون» و به‌تعبیر فارسی‌زبانان «تفتیش عقاید» از قرن سوم میلادی در دادگاه‌های اروپا توسط روحانیون مسیحی انجام می‌شد، و پس از آن تا «قرون وسطا» ادامه داشت تنها یک هدف را ‌ــ البته نه به صراحت که در لفافه «کشف و مجازات ارتداد و بی‌دینی» ــ دنبال می‌کرد که در یک جمله خلاصه می‌شود: «دانستن حق مردم نیست». عکس‌‌ همان چیزی که «سعید حجاریان» مرغ نیم‌بسمل و دربند امروز، نظریه‌پرداز و مغز متفکر اصلاحات دیروز بر پیشانی ارگان منتشره‌اش روزنامه «صبح امروز» نوشته بود که: «دانستن حق مردم است»

آن‌چه باعث می‌شود که اغلب کشورهای متمدن جهان مشکلات ناچیز و پیش‌پا‌افتاده کشورهای جهان سوم را نداشته باشند، احترامی است که به بزرگ‌ترین و بیشترین سرمایه انسان «کلمه» می‌گذارند.

«کلمه» از آن‌روی برای این خلایق واجد ارزش گردیده است که بار‌ها و بار‌ها و طی قرون و اعصار متوالی توسط «روحانیون سخت‌کیش» «محاکمه» شده است. و پس از هر بار «محاکمه» تحدید، تکفیر؛ تحریم و تنبیه شده و البته پس از همه این‌ها؛ سرافراز‌تر و سربلند‌تر مایه بی‌آبرویی و تحقیر و تخفیف ارزش محاکمه‌کنندگان شده است.

«کلمه» امروز برای اینان نماد «آزادی» است. از این‌رو بزرگ‌ترین سرمایه و قابل‌تقدیس است.

این‌روز‌ها آخرین پرده از این دادگاه‌های نمایشی که مهم‌ترین وجه همت‌شان تحدید آزادگی و آزادی قلم و به‌بندکشیدن «کلمه» است و آخرین تحدید‌ها برای «آزادی» «دموکراسی» و «انسانیت»، در کشور ایران تحت‌عنوان «دادگاه محاکمه متهمان کودتای مخملی» در حال برگزاری است.
 مسئولین این دادگاه که از نزدیک به دو ماه پیش سعی نموده‌اند متهمان دادگاه را در بی‌خبری و بی‌اطلاعی کامل از یک‌طرف و اطلاعات غلط از طرف دیگر قرار دهند، ظاهرا بیش از پیش تمایل داوطلبانه دارند که خود نیز در بی‌خبری بیشتری نسبت به ایران، دنیا و اتفاقات پیرامون دادگاهی که خود هدایت آن‌را برعهده دارند قرار داشته باشند.

 پس از برگزاری اولین جلسه دادگاه، متخصصین امر قضا در بین دو قشر تحصیل‌کرده و روحانی و فعالین مراکز حقوقی و حتی افکار عمومی اشتباهات آشکار و پیش‌پاافتاده دادگاه و کیفرخواست تنظیم‌شده آن‌را به کررات متذکر شدند. اما آن‌چه که بیش از پیش اتفاق افتاد، تکرار‌‌ همان اشتباهات و تخلفات با شدت بیشتر در دادگاه‌های بعدی بود.

دادگاه چهارم از این سلسله که صبح سه‌شنبه سوم شهریور برگزار شد، بیش از هر شخص و سازمان «کلمه» و «دانایی» را بر صندلی اتهام نشانده بود.

 کیست که نداند «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» به عنوان قدیمی‌ترین سازمان سیاسی مستقل ایران و «جبهه مشارکت ایران اسلامی» به عنوان فراگیر‌ترین و مردمی‌ترین تشکل سیاسی بعد از انقلاب، مهم‌ترین نقش و جایگاه در گردش آزاد اطلاعات و ایجاد بسترهای لازم برای تحقق مهم‌ترین و یکی از انسانی‌ترین حقوق انسانی یعنی «دانستن» را برعهده داشته‌اند؟ و حالا مسئولین دادگاه از زبان متهمان چنین اعتراف می‌کنند که این دو تشکل باید منحل شوند.

درباره این دادگاه‌ها بار‌ها دوستان متذکر شدند که این نمایش‌ها و دادگاه‌ها در سایه پروژه عقیم اعتراف‌گیری، فقط مصرف داخلی و برای بعضی از طرف‌دارن داخلی مسئولین دادگاه دارد. باید بر خلاف تصور دوستان یادآور شد این چنین دادگاه و اعترافاتی نه‌تنها دیگر هیچ‌گونه مصرفی ندارد، بلکه سال‌ها پیش تاریخ مصرف خود را از دست داده است و امروزه تنها نقش داروی فاسدی را دارد که به جای نظافت باید یک «سعید اسلامی» پیدا شود.

 براستی به قول آقای شکوری‌راد: «داروی نظافت را چه کسی سر خواهد کشید؟» (+)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۸۸ ، ۲۲:۵۶
علی مصلحی