وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمله نیروی انتظامی به کوی دانشگاه» ثبت شده است

خودسری در اشغال سفارت از آمریکا تا انگلیس

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بین حملات چندین‌باره اراذل و اوباش خودسر، به محافل و متینگ‌های علمی دانشگاهی و مجالس سخن‌رانی‌ و پرسش و پاسخ‌های دانشگاهی در سال‌های اول انقلاب و مراسم مشابه در سال‌های اصلاحات، حمله به کوی دانشگاه در هجدهم تیرماه ۷۸ و تیرماه ۸۸، هم‌چنین حملات چندین‌باره همین عناصر به منزل «مهدی‌ کروبی» پس از انتخابات جنجالی خرداد۸۸(+) (+)، و حمله به سفارت «ایالات‌ متحده آمریکا» در سال‌های اول انقلاب، و حمله دی‌روز به سفارت «بریتانیا» در تهران(+)، اگرچه تفاوت‌های شکلی ممکن است وجود داشته باشد، اما ماهیت همه آن‌ها یکی است و همه از بی‌احترامی به قانون و حقوق دیگران سرچشمه می‌گیرد.

بدون کم‌ترین تردید آقای «محمد موسوی‌خویینی‌ها» نمی‌تواند بدون محکوم‌نمودن اقدام حمله به سفارت «ایالات متحده آمریکا» در سال‌های اول انقلاب که به رایزنی و سعایت ایشان صورت پذیرفت، حادثه حمله به کوی دانشگاه در ۱۸تیر ۷۸ و ۸۸، یا حملات مکرر به بیت شیخ شجاع پس از انتخابات خرداد ۸۸ را محکوم کند.
 لازمه پذیرفتن محکومیت اقدامات اخیر که ریشه در گریز از قانون و بی‌توجهی به حقوق افراد و دانشجویان مظلوم دارد، محکومیت اقدام مشابهی است که سال‌ها قبل اتفاق‌افتاده و همه در مقابل آن سکوت اختیار کرده‌اند تا در پناه سکوت آن‌ها بستر مناسب برای بذر‌افشانی و رشد و ریشه‌گستردن خشونت‌های اخیر فراهم شود.

در این‌که کشور «آمریکا» باعث و بانی ظلم و تجاوزهای پنهان و آشکار فراوانی طی قرن گذشته بر علیه کشورهای مظلوم و ستم‌دیده متعدد توسعه‌نیافته در جهان بوده‌است، کم‌ترین شکی نیست.

در این‌که از ره‌گذر همین خوی مداخله‌جویانه و ستم‌گرانه چه ظلم‌ها و ستم‌ها و حق‌کشی‌ها که نصیب ملت و کشور عزیز ایران شده هم شکی نیست.
ملت ایران هیچ‌گاه حادثه کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲(+) که با مساعدت مستقیم دولتین آمریکا و انگلیس بر علیه منافع عالیه ایران صورت گرفت، را فراموش نخواهند کرد.

برای هیچ زمانی مردم ایران فراموش نخواهند کرد که زمانی مستشاران نظامی و شهروندان «آمریکا»یی در ایران از حقوق کاپیتولاسیون برخوردار بوده‌اند.

حادثه اشغال کشور ایران در جنگ جهانی دوم، توقیف دارایی‌های کشور و پذیرایی از «محمدرضا پهلوی» شاه مخلوع ایران پس از انقلاب در آمریکا، و هزاران ظلم پنهان و آشکار دیگر در حق ملت ایران توسط این کشور، هیچ‌گاه از حافظه مردم ما پاک نخواهد شد.

با همه این‌ها و با وجود هزاران دلیل مستند و غیرمستند دیگر بر خوی تجاوز و سلطه‌گری و اقدامات مداخله‌جویانه، که در کارنامه کشورهای ابرقدرت دنیا و از جمله کشور آمریکا وجود داشته و دارد، هیچ بهانه‌ای حمله به سفارت آن کشور و اشغال آن‌را برای دفاع از کیان کشور و جلوگیری از خطر احتمالی و احتمال این‌که در آن سفارت نقشه برای خراب‌کاری در کشور طراحی می‌شود و ... را توجیه نمی‌کند.
 این کار، در حکم تجاوز به حریم خصوص دیگران می‌باشد و اگر چه در شرایط انقلابی - احساسی اوایل انقلاب، و در شرایطی که نظام هنوز به ثبات قابل‌توجهی دست‌نیافته، توجیهی برای انجام آن قابل دست و پا کردن بود و می‌شد آن‌را به گردن شرایط و احساسات جوانان انداخت و ...، اما کار بسیار اشتباهی بود و تا دولت‌مردان ایران رسما از جامعه جهانی بابت این اشتباه عذر‌خواهی نکنند و آن‌را اشتباه نخوانند و ندانند، باید هم‌واره شاهد حمله نیروهای خودسر به مراکز علمی و دانشگاه‌ها و سخن‌رانی‌ها و متیتنگ‌های علمی و سفارت‌خانه‌های دیگر کشور‌ها، و به‌دنبال آن هزینه‌ها‌ی‌ سنگین، که مستقیما از جیب آسایش و آرامش شهروندان کشور برداشت و پرداخت می‌شود بود.

 حادثه حمله دی‌روز به سفارت «بریتانیا» و تلاش برای اشغال آن، تنها یک متهم شناسایی‌شده، معروف و جهانی دارد: «سید محمد موسوی خویینی‌ها». و تا زمانی که ایشان و مجموعه دوستان اشغال‌کننده سی‌سال پیش از آن اقدام خود دفاع نمایند و آن‌را باعث افتخار خود بدانند، متاسفانه باید شاهد حوادث و اقدامات تاثربرانگیز این‌چنین و خسارات جبران‌ناپذیر آن برای همیشه بود. فرقی نمی‌کند ریس‌جمهور «هاشمی‌رفسنجانی» باشد، یا «محمد‌خاتمی» یا «محمود احمدی‌نژاد»

در همین رابطه:
از پائیز ۵۸ تا پائیز ۹۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۰ ، ۱۰:۱۰
علی مصلحی

کیهان شق‌القمر کرد

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۰۶ ب.ظ

تقریبا کل روزنامه امروز «کیهان» را گشتم اما خبری از عذرخواهی یا اصلاح اشتباه دیروز نبود که نبود.
تردیدی نیست که اشتباه فاحش و گاف سنگین رسانه‌ای دیروز کیهان نه یک اشتباه سهوی که یک بی‌اخلاقی تعمدی بوده، و ناگفته پیداست زیان این رفتار خلاف عفت، پیش از آن‌که متوجه «جنبش سبز» و آزاده سرفراز آن «محمد نوری‌زاد» باشد، مایه افتخار جنبش و تکریم و احترام بیشتر «نوری‌زاد» و شرم‌ساری و آبروریزی «کیهان» و «شریعتمدارانی» است که پاسبان شریعت تقلب و دروغ و خیانت‌اند.

روزنامه «کیهان» دیروز سه‌شنبه ۸۹/۳/۱۱ در ستون «نگاه» در مطلبی با عنوان «آقای نوری‌زاد! شب هفت شهید لاجوردی را به خاطر دارید؟!» قسمت‌هایی از یک سخن‌رانی «محمد نوری‌زاد» نویسنده سابق کیهان و آزاده دربند امروز را به‌چاپ رساند که با توجه به محتوای مطالب منتشره و اطلاعاتی که توسط نوشته ارائه می‌شود، به‌نظر می‌رسد مربوط به تاریخی حداقل دو سال بعد از ترور «سید اسدالله لاجوردی» ریس اسبق سازمان زندان‌های ایران و متهم اصلی و اولیه پروژه «تواب‌سازی» در ایران بعد از انقلاب باشد.

«کیهان» هم‌چنان‌که در تیتر و جملات ابتدایی نوشته‌اش مشخص است، مدعی است که این سخن‌رانی در شب هفت آقای «لاجوردی» ایرادشده، و تاریخ ایراد سخن‌رانی را ۱۳۷۷/۶/۱ اعلام می‌نماید. این درحالی است که آقای لاجوردی دقیقا در همین تاریخ ذکرشده یعنی ۱۳۷۷/۶/۱ترور شده و مطابق مرسوم کشور ایران مراسم هفتم دست‌ِکم یک‌هفته بعد از درگذشت برگزار می‌شود نه در لحظه درگذشت متوفی.

از طرف دیگر ترور«سعیدحجاریان» که در متن مورد ادعای «کیهان» در سخن‌رانی آقای «نوری‌زاد» در شب هفتم ترور آقای «لاجوردی» به آن اشاره شده، یک‌سال‌ونیم بعد از حادثه ترور «لاجوردی» در ۱۳۷۸/۱۲/۲۲ اتفاق افتاده و ظاهرا ایشان نمی‌توانسته است به تروری که هنوز اتفاق نیفتاده اشاره کند.

 هم‌چنین حادثه وحشیانه «کوی دانشگاه» نیز که در سخن‌رانی بدان اشاره می‌شود، در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۸ یعنی ۱۰ ماه پس از قتل آقای «لاجوردی» اتفاق افتاده‌است و بنابر همان قاعده ایشان نمی‌توانسته است به حادثه‌ای که اتفاق نیفتاده اشاره دقیق داشته باشد.

با فرض صحت مطالب منتشرشده توسط «کیهان» و صحت انتساب آن‌ها به آقای «محمد نوری‌زاد» تعمد کیهان در انتخاب کلمه «شب هفت» در تیتر «آقای نوری‌زاد!شب هفت شهید لاجوردی را به‌خاطر دارید؟!» و جابه‌جایی تاریخ یک سخن‌رانی آن‌هم حدود دو سال با تاکید و در حالی که انتساب این سخن‌رانی به تاریخ صحیح هم تفاوتی در نتیجه‌گیری موردنظر کیهان ایجاد نمی‌کند چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ الله اعلم

کیهان‌نشینان با این گل‌آلودکردن آب و به‌زعم خودشان افشاگری، قصد تخریب شخصیت «حر» سرافراز زمان «محمد نوری‌زاد» و صید ماهی مقصود داشته‌اند.

از کلام معصوم است که «غریق به هر حشیشی برای نجات خود چنگ می‌زند.» تردیدی نیست که رفتاری از این دست نه‌تنها آبرویی از شخص «محمد نوری‌زاد» و جنبش سبز مردم ایران نمی‌کاهد، بلکه مایه کسب اعتبار و آبرو برای نام‌برده و افتخار برای جنبش سبز است و پیش از آن‌که زیانی برای جنبش در بر داشته باشد، فریاد غرق‌شدن کودتاچیان را با صدای بلند اعلام می‌نماید.

کودتاچیان تمام تلاش خود را با خشونت هرچه تمام‌تر برای به‌زانو درآوردن «نوری‌زاد» و اخذ توبه‌نامه و طلب عفو از رهبری به‌کار گرفتند، اما «نوری‌زاد» محکم‌تر از پیش بر مواضع انتقادی خود نسبت به کودتاچیان و در راس آن‌ها رهبری نظام ایستاد تا تلاش‌های خفت‌بار دادستانی تهران برای بازیابی مشروعیت و اعتبار و آبروی از دست‌رفته، نا کام بماند.

«کیهان» همچنین در لید نوشته خود آورده است «متاسفانه رادیو فردا با سوءاستفاده از عواطف خانواده نوری‌زاد، بعدها هم با آن‌ها تماس گرفت و به مصاحبه با آن‌ها پرداخت.»

جای تعجب نیست که «کیهان‌نشینان» سعی نکرده‌اند با سوءاستفاده از عواطف خانواده هم‌کار دیروز - به‌زعم کیهان - با خانواده او تماس گرفته و سراغ و احوالی بگیرند یا مصاحبه‌ای انجام دهند. اما جای تاسف هست که ارگان رسمی سازمان سیا (روزنامه فردا) به تعبیر کیهان- چنین کاری را انجام می‌دهد؟
ظاهرا چنان‌چه آقای «نوری‌زاد» در نامه خود به رهبر اشاره کرده بود، «چشم‌انتظاری خانواده‌ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده‌ی شما به جایی نرسید. لابد، در این گردونه، آدم‌ها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به‌دور انداخته شوند.»

از همه این‌ها که بگذریم، آقای «نوری‌زاد» امروز پس از لمس واقعیت‌های موجود، زندان و شرایطی که میراث برجای‌مانده از دادستانی و ریاست سازمان زندان‌های مرحوم «سیداسدالله لاجوردی» است با صراحت و شجاعت اعلام می‌نماید «عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به‌خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.»

آیا اگر در زمان ایراد سخن‌رانی فوق هم ایشان موفق به لمس واقعیت‌های تلخ موجود می‌شد، و رفتار مرحوم «لاجوردی » را آن‌گونه که آقای «شریعتمداری» مستقیما از نزدیک مشاهده می‌نمود از نزدیک مشاهده نموده‌بود، این‌گونه از ایشان دفاع می‌کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۰۶
علی مصلحی

مجلس ایران و مونتاژیسم

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۱۰ ق.ظ

من تا حالا فکر می‌کردم تمام تصاویری که در فیلم‌های سینمایی‌ می‌بینم، درست عین واقعیت است.
 مثلن وقتی در فیلم‌های مربوط به جنگ ایران و عراق، می‌دیدم که یک ایرانی به‌تنهایی یک لشگر عراقی را خلع‌سلاح می‌کند، یا مثلن یک جوان ایرانی به‌تنهایی بر چند سرباز غول‌پیکر عراقی چیره می‌شود، همه واقعی است.
باور کنید از خوشحالی و غرور در پوست خودم نمی‌گنجیدم.

من حتی این‌قدر کودن بودم که وقتی در پایان فیلم‌های «جکی جون» اتفاقات پشت صحنه را هم می‌دیدم، بلد نبودم یاد بگیرم، یا باور کنم که احتمال وقوع این اتفاقات در عالم واقع، تقریبن غیرممکن است.

از این گذشته من اگر یک‌بار یک هنرپیشه را در خیابان می‌دیدم که مثلن در فیلمی نقش امیرکبیر را بازی کرده بود، نزدیک بود از تعجب غالب تهی کنم. چرا که در تاریخ خوانده بودم «امیرکبیر» سال‌ها پیش کشته شده اما چگونه حالا در خیابان در حال تردد است؟

خلاصه این‌که من از هیچ هنری در حوزه سینما و تصویر و تصویربرداری و هیچ تکنیکی در چنین حوزه‌هایی سر در نمی‌آوردم، تا این‌که خدا پدر و مادر نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی را بیامرزد، که به من آموختند که نه‌تنها در حوزه سینما و تصویر، که در تمام حوزه‌ها و از آن‌جمله در سیاست، هنری و تکنیکی و فنی به نام «مونتاژ» وجود دارد و شبکه خبری و تلویزیونی «بی‌بی‌سی» در تهیه یک فیلم سینمایی سیاسی، به نام «‌حمله وحشیانه پلیس و لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه» از این فن استفاده کرده است.

و خدا پدر و مادر مردمی را بیامرزد که چنین نمایندگانی را برای ما انتخاب کردند و گرنه من می‌مردم و نمی‌دانستم که فیلم «یورش وحشیانه به کوی دانشگاه» مونتاژ است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۱۰
علی مصلحی

مونتاژیسم در بی‌بی‌سی

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۸، ۰۴:۵۹ ق.ظ

اولین واکنش ــ‌نه البته رسمی‌ــ دولتیان و مجلسیان و خلاصه مجموعه نظام به فیلم حمله وحشیانه پلیس و لباس‌شخصی‌ها به مجموعه خواب‌گاهی کوی دانشگاه در شب بیست و پنجم خردادماه گذشته، که توسط شبکه خبری «بی‌بی‌سی» پخش شد، این بود که: «فیلم مونتاژ است» و بهترین دلیل برای اثبات این ادعا اینست که: این فیلم توسط «بی‌بی‌سی‌» پخش شده است.

این واکنش و ادعا درون خود حقیقتی را مکتوم دارد و آن این‌که، مدعیان به علم «مونتاژ» و آن‌هم مونتاز حقیقت و ابزارهای این مونتاژ برای قلب حقیقت مسلطند و نه که ظاهرا بلکه حتما و صددرصد بارها و بارها از چنین ابزارهایی برای قلب حقیقت و دروغ‌گویی استفاده نموده و این‌ک همه را به کیش خود می‌پندارند.

نکته جالب‌توجه و متاثر‌کننده این سناریو، فراموش‌کاری داوطلبانه دولتیان فعلی ایران است که به‌زودی فراموش نموده‌اند که در کوران حوادث انقلاب، مصاحبه همین شبکه خبری «بی‌بی‌سی» با آیت‌الله «خمینی»، خشم شدید شاه و دولتیان آن‌روز را به دنبال داشت و هم‌چنان‌که سال گذشته دولت ایران دفتر این شبکه بزرگ و معتبر خبری در تهران را در ادامه سایر سیاست‌های محدودکننده آزادی بیان بست، نزدیک به چهل سال پیش نیز دیکتاتور دیگری در تهران به همین دلیل و در راستای همین سیاست دفتر خبرگزاری «بی‌بی‌سی» را بست و نماینده این غول رسانه‌ای را از ایران اخراج نمود.

جای شگفتی نیست این سرنوشت محتوم تمام دیکتاتورهایی است که غیر از چاپلوسبی اطرافیان خود چیز دیگری را نمی‌بینند و صد البته وقتی صدای «انقلاب مردم دورتر را می‌شنوند» که دیگر برای دیدن و شنیدن دیر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۸۸ ، ۰۴:۵۹
علی مصلحی