وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ندا آقاسلطان» ثبت شده است

زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند

جمعه, ۵ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۴۹ ب.ظ

«محمد مجتهدشبستری» همان شخصی است که چند ماه پیش در اعتراض به محدودیت علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران مقاله ارزش‌مند «فرمان علیه فهم» را نوشته و متشر نمود و البته ناگفته پیداست که وبلاگ «معناگرا» متعلق به ایشان هم از دایره شمول لطف و مرحمت فیلترینگ دولت و حاکمیت محروم نبوده‌است.
 ضمنا هم‌زمان با داغ شدن بحث‌های نظری درباره سنگسار در حاشیه اخبار مرتبط با سنگسار بانو «سکینه‌ محمدی‌آشتیانی» که حاکمیت به‌شدت از آن دفاع می‌نمود، نوشته‌ای از ایشان در رد «سنگسار» و عدم کفایت ادله برای اثبات شان فقهی آن در شرایط حاضر نوشته و منتشر شد.

«سروش‌ دباغ» فرزند دکتر «عبد‌الکریم‌ سروش» است که نیازی به معرفی ندارد. طی یک‌سال گذشته دو نامه سرگشاده تند توسط پدر ایشان به رهبری نظام نوشته‌شده که مفهومی غیر از اعتراض به شرایط موجود در بر نداشته است.
 البته ممکن است راه پدر و پسر از هم جدا باشد. اما اشتراک نظر در آثار هر دو نشان می‌دهد که چنین نیست. مگر آن‌که رنگ رخساره قلم بازتاب سر ضمیر نباشد.

«مقصود فراستخواه» همان کسی است که در جریان استیضاح «مهاجرانی» وزیر ارشاد دولت اصلاحات، از او به عنوان یک چهره منحرف که «وحی و عصمت انبیا و فرامکانی و فرازمانی بودن قرآن را انکارکرده» یاد، و وزیر باید پاسخ‌گوی مصاحبه ایشان با روزنامه «ایران» می‌بود.

بر این سیاهه می‌توان نام‌های بسیاری اضافه کرد که منش و روش حاکمیت را نه‌تنها طی ۵ سال گذشته، که حتی طی سی سال گذشته مورد نقد جدی قرار داده و هم‌واره به‌دلیل همین نوع نگاه و نقد، بازخواست شده و نتوانسته‌اند در جای‌گاه واقعی خود باشند.

اما دکتر «محقق‌داماد» اگر چه ممکن است در این طبقه معترض طبقه‌بندی نشود، اما نامه سرگشاده و انتقادی آتشین سال گذشته ایشان خطاب به ریاست قوه قضاییه و اعتراض شدید به رویه قضایی ناظر به حوادث پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری و اعتراض به جابه‌جایی حاکم و محکوم، در رفتار قضایی مورد اشاره، ایشان را در زمره معترضین اصلی دست‌ِکم ریاست‌جمهوری آقای «احمدی‌نژاد» طبقه‌بندی نمود.

اما به یک‌باره و ناگهان پس از انصراف «یونسکو» از برگزاری همایش فلسفه در ایران، و اقدام عجولانه، خام و حاکی از رنجش تهران در برگزاری این همایش بدون حضور یونسکو، همه این مغضوبین و معترضین به یک‌باره محبوب و عزیز! شده، هر آن‌چه طی این سال‌ها درباره آن‌ها نوشته و گفته‌شده بود به یک‌باره به دست فراموشی سپرده و همه آن‌ها میهمانان عزیز!؟ همایش حاکمیتی شدند که خودشان بزرگ‌ترین معترضان آن به شهادت آثاری بودند که سال‌هاست منتشر شده و در همه جای دنیا قابل دسترسی است.

بدون شک استقلال‌رای یکی از مولفه‌های اصلی و برجسته در حوزه دانش و دانشگاه و از مشخصات بارز یک استاد دانشگاه است.
 دفاع از نظرات علمی و پاسخ‌گویی به سؤالات جامعه علمی در چهارچوب همین استقلال معنا پیدا می‌کند، اما جامعه‌شناسی، فلسفه، علم، شعر، صاحب‌نظربودن و ... منهای جامعه و مردم جامعه به تعبیر زیبای مرحوم استاد «زرین‌کوب» به «هزیان‌های‌ بی‌خودانه در بیابان» می‌ماند.

استاد فلسفه‌ای که نزدیک به دوسال است متوجه غیبت «ندا آقاسلطان» در کلاس درس نشده و چهره خونین «محسن‌ روح‌الامینی» را از نزدیک ندیده یا صدای مادران داغ‌دار جامعه را نشنیده و... یا به‌تر از هر کس دیگری شنیده و خود را داوطلبانه به نشنیدن زده، به‌راحتی می‌تواند در همایش فلسفه‌ای شرکت و سخن‌رانی نماید که سخن‌ران مراسم افتتاحش «محمود‌ احمدی‌نژاد» باشد؟

 اما نام‌هایی که بدان‌ها اشاره شد، همه این واقعیت‌ها را از نزدیک دیده و شنیده‌ و در کنار دانشجویان و جامعه بارها و بارها هم‌دردی خود را هم اعلام نموده بودند، با این‌حال مرتکب این خطای بزرگ علمی و رفتار فرهنگی شدند.

بدون تردید جامعه این‌گونه رفتار را از هیچ‌کس خصوصا جامعه علمی به‌سادگی قبول نکرده و از کنار آن نخواهد گذشت.
این رفتار ثبت امتیاز منفی بزرگی در کارنامه علمی و رفتار فرهنگی این اساتید توسط مردم را به‌دنبال خواهد داشت.
پانویس:
تیتر عنوان مجموعه شعری از «اکبر‌ اکسیر»

در همین رابطه: نقدی بر عدم واکنش روشن‌فکران ایرانی در برابر درج نام‌ِشان به‌عنوان شرکت‌کنندگان همایش «روز جهانی فلسفه»
همایش فلسفه و روشن‌فکران ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۸۹ ، ۲۲:۴۹
علی مصلحی

شهدای پس از انتخابات چه کسانی هستند؟

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۵۲ ق.ظ

 روزنامه «کیهان» در شماره امروز خود گزارشی منتشر نموده‌است از مراسمی که در مهدیه تهران برای بزرگ‌داشت آن‌چه که آن روزنامه «شهدای بعد از انتخابات» نامیده و بدون اشاره به زمان برگزاری این مراسم که چه روز و چه وقتی بوده و بدون اعلام نام حتی یک شهید، از زبان سخن‌ران مراسم آقای «کاظم صدیقی» امام‌جمعه موقت تهران آورده است که :«شهدای پس از انتخابات مظلوم‌ترین شهدای دوران انقلاب تا کنون هستند.»

در شرایطی که طی یک‌سال گذشته، حتی برگزاری مراسم ختم شهید «محسن روح‌الامینی» که پدر وی دارای مناسبات نزدیک با حاکمیت می‌باشد و از زمان شهادت فرزند تاکنون مورد تفقد ظاهری نظام هم قرار گرفته، با محدویت شدید امنیتی هم‌راه بوده، به‌نحوی که در سخنان پدر ایشان در حضور رهبری نظام هم انعکاس داشت، این پرسش مطرح می‌شود که این شهدایی که به نظر آقای «صدیقی» «مظلوم‌ترین شهدای دوران انقلاب تاکنون هستند» چه کسانی هستند؟

مسلما با توجه به مشی جاری حاکمیت «ندا آق سلطان»، «محسن روح‌الامینی» «سهراب اعرابی»، «محمد کامرانی‌فر»، «کیانوش آسا»، «ترانه موسوی»، «سید علی موسوی حبیبی»، «محرم چگینی» و (بقیه اسامی را اینجا بخوانید) مشمول این تعریف نمی‌شوند و با توجه به برخوردهای حاکمیت با خانواده‌های شهدای جنبش سبز و ایجاد محدویت‌های امنیتی شدید طی یک‌سال گذشته برای آن‌ها جهت برگزاری هرگونه مراسم، و از طرفی عدم پوشش اخبار مربوط به این شهدا از طرف رسانه رسمی ملی، باید اذعان کرد که آن‌چه که روزنامه کیهان «شهدای پس از انتخابات» و سخن‌ران مراسم هم آن‌ها را مظلوم‌ترین نامیده، ظاهرا باید همان نیروهای لباس‌شخصی بسیجی و یا پرسنل نیروی انتظامی باشند که حدود یک‌سال پیش سرلشگر بسیجی «فیروز‌آبادی» ریس ستاد کل نیروهای مسلح در نامه سرگشاده‌ای به امام زمان، پرده از شهادتشان برداشت و اعلام کرد: «ماموران حفظ امنیت و مدافعان حریم قانون کتک خوردند، زخمی شدند، شهید شدند، بی‌رحمانه آن‌ها را زیرچرخ‌های ماشین گرفتند، اما صبورانه با جانشان از مردم دفاع کردند، در مقابل آن‌ها برای کشته‌های دروغی خود عزاداری کردند،» و خطیب جمعه ۲۹ خردادماه سال گذشته نیز پیرو همین فرمایشات و فرمایشات مشابه پرسید: «الان همین چندنفرى که در این قضایا کشته شدند، از مردم عادى، از بسیج، جواب این‌ها را کى‌ بناست بدهد؟ واکنش‌هائى که به این‌ها نشان داده خواهد شد - تو خیابان از شلوغى استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروى انتظامى را ترور کنند.»

اما از همان زمان تاکنون هیچ نامی از هیچ‌یک از نیروهای انتظامی و یا سپاه و لباس‌شخصی که در جریان اعتراضات سال گذشته به‌شهادت رسیده باشند در هیچ رسانه برده نشده، هم‌چنان‌که گزارش امروز روزنامه «کیهان» نیز هیچ نامی از شهدایی که در «مهدیه» تهران برایشان مراسم سال‌گرد برگزار شده نبرده‌است.

این‌که چنین مراسمی برگزار شده، خیلی بعید نیست. ماشاء‌الله حاکمیت در مورد برگزاری مراسم، دست به نقدشان خوب است، اما این‌که مراسم تحت‌پوشش چه عنوانی و برای چه کسانی بدون نام و نشان و نهایتا با چه هدفی برگزار شده؟ به نظر می‌رسد حاکمیت به‌شدت تلاش دارد در اذهان افکار عمومی و البته که ابله از آن‌ها این دروغ پیش‌گفته را در پوشش مراسم عزاداری و مظلوم‌نمایی و عوام‌فریبی تبدیل به واقعیت نموده و با توسل به این مظلوم‌نمایی‌ها مردم در حال ریزش را با خود هم‌راه سازد.

البته شکی نیست در خشونت عریانی که دست‌ِکم ۱۰۰ قربانی از جمعیت آرام و سربه‌زیر و سبز گرفته است، احتمال قربانی‌شدن جند سرباز وظیفه‌شناس نیروی انتظامی و یا مامور لباش‌شخصی بسیج دور از ذهن نیست، اما این‌که با فرض صحت، شهادت این چند نفر با برجستگی دیده و تبلیغ شود و شهادت دست‌کم ۱۰۰ نفر از مردم بی‌دفاع، نه‌تنها دیده نشده که اصلا مشکوک نیز شمرده شود، و بازماندگان نیز نه‌تنها مورد تسلی و تفقد قرار نگیرند، که حتی مورد بی‌احترامی و آزار قرارگرفته و حتی اجازه برگزاری یک مراسم عزاداری آزادانه برای دلبندان‌ِشان را نداشته باشند، به روشنی حکایت از فقدان آزادگی و مروت نزد حاکمیت و دولت‌مردان و نهایتا غصبی‌بودن جای‌گاه و ترس شدیدشان می‌نماید.

این نوشته دز جرس این‌جا
 در ندای سبز آزادی این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۸۹ ، ۱۰:۵۲
علی مصلحی

«کاسپین ماکان» نعل وارونه

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۸۹، ۰۵:۳۹ ق.ظ

نسل‌کشی، فردکشی، خون‌ریزی، قتل و ... بد است و محکوم و مذموم. خواه در خیابان‌های ایران و توسط نیروهای دولتی وابسته به «محمدعلی‌شاه قاجار» باشد، یا به‌دستور «محمدرضا‌شاه پهلوی» و توسط پلیس ایران، یا در زمان جمهوری اسلامی و توسط نیروی انتظامی. خواه در خیابان‌های لبنان و فلسطین و غزه و بیت‌المقدس باشد، و خواه در جنگل‌های ویتنام جنوبی یا «هیروشیما» و «ناکازاکی» توسط آمریکا. با بمب‌های اتمی و شیمیایی و خوشه‌ای و ناپالم باشد، یا با یک سلاح سرد کوچک. مقتول «ندا آقاسلطان» باشد یا مردم بی‌پناه لبنان و فلسطین و بوسنی و ترکستان شرقی و چچن و ... .
هیچ فرقی نمی‌کند، خون‌ریزی بنا بر تعلیم تمام ادیان آسمانی و تمام آیین‌های بشری و مجمامع حقوقی جهانی محکوم است.

بر این قیاس و قاعده آقای «کاسپین ماکان» چنان‌چه همسر رسمی بانو «ندا آق سلطان» می‌بود، و به‌دلیل تعلمات شدید روحی و روانی ناشی از، ازدست‌دادن همسر و هم‌راه زندگی، خود را نیازمند تسلی یک دولت بیگانه احساس می‌کرد هم، به هیچ عنوانی حق نداشت برای تسلی خاطر به دامن رژیم اشغال‌گر قدس پناه ببرد که سالیان سال است جرم وجنایت‌های ضدبشری و نسل‌کشی آن رژیم سروصدای تمام رسانه‌های جهانی و مجامع رسمی و غیررسمی حقوق بشر در سراسر جهان را درآورده ، و اگر نسل‌کشی رزیم صهیونیستی اسراییل وحشیانه‌تر و شدیدتر از نسل‌کشی معروف «هالو کاست» و نسل‌کشی یهودیان به‌دست «هیتلر» در جنگ جهانی دوم، نباشد کم‌تر نیست.

بگذریم از این‌که اخیرا کشف شده‌است که نام‌برده نه‌تنها هم‌سر و هم‌راه بانو «ندا آقا سلطان» نبوده بلکه سال‌هاست که از او جدا شده و در شرایط فعلی که همه آب‌ها گل‌آلود شده، فرصت را برای صید ماهی مقصود مناسب یافته است.

و دردآورتر این‌که آدمی که در ساده‌ترین اصول اخلاقی و حقوقی و روابط خانوادگی درمانده است، خود را مدافع حقوق زنان معرفی نماید.
‌روشن‌گری: بعدها مشخص شد «کاسپین ماکان» همسر «ندا آقا سلطان» بوده و از آن مرحومه جدا نشده.
.در همین رابطه: «ندا آقا سلطان» چند بار باید کشته شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۳۹
علی مصلحی

نامه به نمایندگان مجلس

شنبه, ۱۲ دی ۱۳۸۸، ۰۵:۳۵ ق.ظ

ربنا‌اصرف عنا عذاب جهنم. ان عذابها کان قراما. انها ساءت مستقرا و مقاما
 (فرقان ۶۵و۶۶)

نمایندگام محترم مجلس شورای اسلامی!

با سلام و به قول دوستی؛ بی عرض ادب. که کدام‌یک از شما لیاقت ادب دارید که در این وانفسای رحم! شمشیر خشم‌تان برنده‌تر از مهربانی است؟ و آن‌را که خشم فرمانده و راهبر است، همان به که توقع ادب هم از اهالی خشم داشته باشد. آن‌گونه که اهالی خشم بر فرزندان حضرت ابی‌عبدالله مورد ادب خشم‌گینانه اعوان و انصار «مختار سقفی» قرار گرفتند. به قولی: احسن تادیبی.
و دور نیست که تک‌تک حضرات نیز به همین شمشیری که خود بر ملت و مجموعه منتخبین خود آخته‌اید ادب شوید.
لطفا ملا نقطی‌ها ایراد نگیرند و اهالی محترم کوچه «توهم توطئه» مرا به فتنه‌انگیزی متهم نکنند که آن‌چه من می‌نویسم اولا قانون‌مندی نانوشته طبیعت است و ثانیا گفته و نوشته حدیث متواتر صادره از بنده برگزیده خدا «محمد مصطفی» (ص) است که :«ملک با کفر می‌ماند و با ظلم نه».

حضرات!
آب از آسیابی که شما را کفن‌پوشان از روی صندلی‌های گرم مجلس به خیابان‌های سرد تهران کشاند، افتاد. اما خون گرمی که از رگ‌های «ندا»و «سهراب» و «محسن» و ... در طلیعه جنبش سبز ایران بر زمین ریخته شده بود، و امروز از قلب «سید علی موسوی حبیبی» و ... سنگ‌فرش خیابان‌های تهران را سرخ‌گونه کرد، هنوز گرم است و تا ابد نیز در رگ‌های غیرت خواهد جوشید و گرم خواهد ماند.
اما آب از سر شما گذشت. و روسیاهی نه به زغال که به روی سیاه شما ماند ــ فرقی نمی‌کند اقلیت و اکثریت‌ــ  که با سکوت سردتان خون غیرت را در رگ‌های مجلسی که می‌باید خانه ملت باشد و خیانت‌خانه بر علیه ملت و له دولت شد، به سردی نشاندید.
تاریخ وکالت و نمایندگی خیانت‌پیشه‌تر از شما را سراغ نخواهد گرفت.

از شش‌ماه پیش خیابان‌های ایران از خون صدها نفر دختر و پسر و پیر و جوان،که هرکدام نقشی در انتخاب یک نفر از شما برای دفاع از حقوق شهروندی و انسانی‌اش داشت، رنگین و رنگین‌تر می‌شود، اما هیچ‌کس صدای نطق اعتراضی شما را بر ریخته‌شدن این خون‌ها از تریبون مجلس نشنید. گویی که لالمونی مصلحت گرفته‌اید.
هیچ خبری دال بر احضار وزیر، فرمانده، یا مسئولی به مجلس برای پاسخ به اتفاقات افتاده به سمع منتخبین شما نرسید، استیضاح که امری بود علی‌حده.

شش ماه است که هر از گاهی به بهانه‌ای واهی، سرمایه ناچیز این ملت آن‌هم در سال «اصلاح الگوی مصرف» صرف بریز و بپاش‌های تبلیغاتی برای توجیه و سرپوش نهادن بر بی‌کفایتی مجموعه دولت نهم و در ادامه مجموعه دولت کودتا می‌شود و دهان‌های شما گویی «تار عنکبوت» گرفته است، آت‌گاه فریاد وااسلامای شما بر پاره‌شدن عکس پدر بزرگ امت اسلام حضرت «روح‌الله خمینی» بلند می‌شود. و این نشانه نهایت بی‌اطلاعی شما از اسلام و تاریخ اسلام است.
اصلا برای آن‌که در این پیکار نابخردانه کوس رسوایی و بی‌خردی و بی‌اطلایی خود را این‌چنین محکم نکوبید و صدای بی‌آبروییتان عالم و آدم را فرا نگیرد، هیچ نیازی به داشتن تحصیلات حوزوی و تدریس خارج فقه و اصول و تخصص در تاریخ اسلام نبود، کافی بود در کودکی که پای منبر می‌رفتید، بحث مربوط به «جنگ صفین » و قرآن بر سر نیزه کردن «عمربن‌العاص» را خوب گوش می‌کردید.
آیا مولی علی نفرمود: شمشیر بر قرآن‌ها فرود آورید و فرود نیاوردند که نقش قلم و مرکب را قرآن پنداشتند و بر مولای آزادگان و قرآن ناطق «مولی علی» شمشیر کشیدند؟و امروز شما برای دفاع از تصویر عکس حضرت امام شمشیر بر تفکر او می‌کشید؟

باور کنید اگر شما نمایندگان مجلس زمان «مولی علی» هم بودید، بلافاصله بعد از این واقعه تشکیل جلسه اضطراری می‌دادید و با طرحی به قید دست‌کم هزار فوریت، از قوه قضایی خواستار تنبیه ــ العیاذ‌بالله‌ــ  «امیرالمومنین» به علت اهانت به قرآن می‌شدید.
راستی «عمربن عاص»ی که عکس حضرت امام را پاره کرد هنوز شناخته نشده است؟

تعداد قابل‌توجهی از نمایندگان سربلند مجلس شورای اسلامی دوره «ششم» از شش‌ماه پیش در سیاه‌چال اوین در بندند و این به آن دلیل است که وفتی نتوانستند از ابزار موجود برای دفاع از حقوق موکلین‌شان استفاده کنند، دست به ابتکار زیبایی زده و دسته‌جمعی استعفا دادند و امروز تاوان همان استعفا را پس می‌دهند. اما مطمئن هستید و هستند که تنگی و تاریکی قبر بسیار تنگ‌تر و تاریک‌تر از سیاه‌چال اوین است.
 علی المدبر فتامل. یا علی
علی مصلحی۸۸/۱۰/۱۲ استرآباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۸۸ ، ۰۵:۳۵
علی مصلحی

دیپلماسی شلخته

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۸۸، ۰۳:۴۳ ق.ظ

نزدیک به یک سال پیش، و پس از معرفی دکتر «علی کردان» به‌عنوان وزیر کشور دولت نهم، و در پی پی‌گیری‌های بعضی از نمایندگان مشخص شد که آقای دکتر «علی کردان» طی فرایندی که بعضی از موسسات آزاد آموزش عالی خارجی اما قلابی نیز در آن دست‌اندرکار بودند، عنوان عالی دکتری به نام دانشگاه معتبر «آکسفورد» را به نام و برای خود جعل نموده است.

ظاهرا در مورد این اتفاق غیراخلاقی حقوقی حداقل تبلیغی و یا ابزاری سیاسی برای ایجاد بعضی فشارهای تبلیغاتی بر علیه شخص و موسسه جاعل و نهایتا کشور متبوعش، برای دانشگاه و کشور متبوع و مرجع آن دانشگاه وجود داشت و می‌توانست داشته باشد که در زمان علنی‌شدن این سوء‌استفاده و رسوایی اخلاقی، دانشگاه «آکسفورد» و کشور «بریتانیا» ترجیح دادند از این حقوق خود استفاده نکنند.

 در تمام اسناد و مراسلات دیپلماتیک حداقل رسمی زمان یادشده، کوچک‌ترین اثری از اعتراض کشور و دانشگاه مذکور نسبت به کشور «ایران» و مقامات رسمی اجرایی ثبت و ضبط نشده است.

اما کم‌تر از دو هفته پیش‌‌، همان کشور و‌‌ همان دانشگاه در یک اقدام کاملا سیاسی و به قصد بهره‌برداری تبلیغی از آشوب و بلواهای ایجادشده پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری در کشور ایران، یک بورس تحصیلی برای رشته فلسفه به نام مرحومه «ندا آق سلطان» که پس از ارسال تصویر تیرخوردن و جان‌سپردنش در حاشیه یک خیابان در تهران در سطح وسیع در رسانه‌های بین‌المللی تبدیل به سمبل آزادی و عدالت‌خواهی ملت ایران شده بود، دائر کرد.

 اما این اقدام دانشگاه «آکسفورد» و کشور «بریتانیا» بلافاصله مورد اعتراض شدید رسمی کشور ایران قرار گرفت.
مقامات دیپلماتیک ایران با ارسال یادداشتی این اقدام را دخالت در امور داخلی ایران قلم‌داد نموده و به‌شدت به آن اعتراض نمودند.

نکته جالب اینست که، معترضان به این بورس و این نام‌گذاری سال‌ها مخالف تغییر نام خیابان ستوان «خالد اسلامبولی» در تهران بودند که دولت مصر به‌عنوان پیش‌شرط برای بهبود روابط خود با ایران مطرح نموده بود و شورای شهر در دوره اصلاحات قصد انجام آن را داشت.

می‌توان چنین تصور کرد که «بریتانیا» دو سال صبر کرد و زمان گرفت تا بهترین فرصت را برای اعتراض به آن اقدام موهن و غیراخلاقی به بهترین شکل به دست آورد، و از این فرصت به بهترین‌شکل نیز بهره‌برداری نموده و خواهد نمود.

اما حالا تصور نمایید جمعی از ملوانان انگلیسی دو سال پیش بر خلاف اصول تعریف‌شده بین‌المللی بدون اجازه به حریم آبی کشور ایران وارد شدند.
 اقدام اولیه مناسب عرف دیپلماتیک صورت می‌گیرد. یعنی جلوگیری از تعرض بیشتر. اما یک‌باره شتاب‌زدگی و قهرمان‌بازی جای خود را به منطق دیپلماسی می‌دهد. ملوانان دستگیر و فریاد هل من مبارز برای کشور متعرض سر داده می‌شود.

نتیجه این شتاب‌زدگی و قهرمان‌بازی آنست که در زمان بسیار کوتاهی ملوانان با یک تشر ساده مقامات «بریتانیا» آزاد و با کت و شلوار‌ها و هدایای ارزش‌مندی به کشورشان بدرقه می‌شوند.

حالا‌‌ همان شتاب‌زدگی و قهرمان‌بازی در دستور کار مقامات ایرانی قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۸۸ ، ۰۳:۴۳
علی مصلحی