وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میرحسین» ثبت شده است

چاه مکن بهر کسی

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۳۸ ق.ظ

«مولوی» در دفتر ششم مثنوی داستانی دارد درباره رنجوری که برای مداوا پیش طبیب رفت:
آن یکی رنجور شد سوی طبیب
 گفت نبضم را فرو بین ای لبیب
و طبیب پس از مداوا و نبض‌گرفتن واقف شد که امید صحت بر او محال است. بنابراین برای آن‌که دستور پرهیز برای بیماری که روزهای آخر عمر را سپری می‌کند مفید به حال نیست و کمترین نتیجه را در بر ندارد بنابراین:
گفت هر چت دل بخواهد آن بکن
تا رود از جسمت این رنج کهن

هرچه خواهد خاطر تو وا مگیر
 تا نگردد صبر و پرهیزت زحیر

صبر و پرهیز این مرض را دان زیان
 هرچه خواهد دل، درآرش در میان

رنجور از طبیب فارغ شده به‌راه افتاد. در کنار جوی آبی، صوفیی نشسته دست و رو می‌شست. رنجور بر پشت گردن صاف صوفی طمع کرد و نسخه طبیب را بیاد آورد. سیلی محکمی بر پشت گردن صوفی نواخت.
 صوفی رنجور را به قاضی برد و قاضی پس از دیدن حال زار رنجور، صوفی را مخاطب ساخت که: حکم خدا درباره زندگان است و این رنجور سال‌ها پیش مرده است و ... .
صوفی قاضی را پرسید:
گفت صوفی پس روا داری که او
 سیلی‌م زد بی‌ قصاص و بی‌ تسو؟

و قاضی بلافاصله از او پرسیدکه:
گفت قاضی تو چه داری بیش و کم؟
گفت دارم در جهان من شش درم

گفت قاضی:سه درم تو خرج کن
 آن سه دیگر را به او ده بی سخن

زار و رنجورست و درویش و ضعیف
 سه درم دربایدش ترّة و رغیف

قاضی و صوفی مشغول جر و بحث و گفت‌وگو شدند. در همین حین نگاه رنجور به پشت گردن قاضی افتاد.
بر قفای قاضی افتادش نظر
از قفای صوفی آن بد بتر

سوی گوش قاضی آمد بهر راز
 سیلیی آورد قاضی را فراز

پس از سیلی‌خوردن قاضی از رنجور، صوفی قاضی را سزنش کرد که:
آنچ نپسندی به خود ای شیخ دین
 چون پسندی بر برادر، ای امین؟

این ندانی که پی من چه کنی
هم در آن چه عاقبت خود افگنی؟

این یکی حکمت چنین بد در قضا
 که تو را آورد سیلی بر قفا

وای بر احکام دیگرهای تو
 تا چه آرد بر سر و بر پای تو؟

بقیه داستان را خود حدس زده یا در مثنوی عظیم معنوی بخوانید.

آقای دکتر « علی لاریجانی » را خیلی سال است که می شناسید و می‌شناسیم. از مراسم تودیع «سید محمد خاتمی » از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معرفی وی به‌عنوان وزیر جدید، در همان روز بود که وقتی اکثر کارمندان وزارت ارشاد از خداحافظی «خاتمی » به شدت متاثر بودند، آقای «سید محمود دعایی» خطاب به او گفت: «ای کاش هنگام خداحافظی شما هم کارمندان این‌گونه متاثر باشند.» و ای‌کاش که در همه جا هنگام تودیع، همکاران از رفتن هیچ‌کس خوشحال نباشند که متاسفانه بالای نود درصد این‌گونه نیست و در مورد آقای « لاریجانی» هم.

به صدا وسیما آمد و هشت سال از خاطر هی‌چکس نرفته است که رسانه ملی ایران طی این مدت به دلیل رویکرد جناحی و یک‌سویه او از یک‌طرف و حذف و تخریب و اهانت نسبت به شخصیت‌های بزرگ علمی، هنری و مذهبی از طرف دیگر به «سیمای لاریجانی» تنزل شان یافت.
در همین دوره بارها و بارها به سعی و سعایت او برنامه‌هایی ساخته و پرداخته شد که مهمترین هدفش حذف «اصلاح» و «‌اصلاح‌طلبی» بود.
سانسور خبری و تحریف و جعل خبر در دوران مدیریت او عملا تشویق، و ترغیب تلویحی خشونت و شاخه شناخته شده آن «انصارحزبالله» بوده است.
مردم ما برنامه‌های «چراغ»، «هویت» و فیلم سانسور شده و تحریفی «کنفرانس برلین» پخش‌شده از سیمای تحت مدیریت ایشان را هنوز فراموش نکرده‌اند.

از مشخصات بارز«اخوان لاریجانی» چرخش سریع در مواضع است و آقای دکتر نیز از این خصیصه بهره کافی و وافی برده است؛ تا بدان‌جا که ظهر روز انتخابات دهم پس از رصدکردن اوضاع و دریافت اخبار رسمی ریاست‌جمهوری مهندس «موسوی» را به ایشان تبریک گفته و پس از اتفاقات ناگوار بعد از انتخابات در برنامه زنده تلوزیونی خواستار آن شد که صدا و سیما به مخالفین هم حق و وقت برای دفاع بدهد از یک‌طرف، و از طرف دیگر حمله شدیدالحن ایشان به سران جنبش سبز پس از جریان پاره‌شدن عکس موسوم به «اهانت به امام».

بگذریم درباره ایشان و اخلاق خاص ایشان بسیار بیشتر می‌توان نوشت.

آقای دکتر اخیرا به نمایندگی از ریاست‌جمهور خصوصا و ملت ایران عموما، راس یک هیئت دیپلماتیک به کشور «انور سادات» و «حسنی مبارک»، کشور اهرام مسافرت نموده و مسئولیت دیپلماتیک خود را نه کم نه زیاد ــ آن‌چنان‌که باید ــ انجام داد و برگشت. اما بلافاصله دست‌پروردگانش در «انصار حزب‌الله» و بیسج دانشگاه‌ها پشت گردن او را از پشت گردن مرحوم دکتر «زرین‌کوب» و دکتر «‌شفیعی کدکنی» و دکتر «چنگیز پهلوان» و خانم دکتر «جمیله کدیور» و ... صاف‌تر یافته و هوس پشت‌گردنی‌زدن به او نمودند.

نامه شدیداللحن بسیج دانشگاه‌ها به آقای لاریجانی و تقاضای عذر‌خواهی او از ملت ایران به دلیل ملاقات با «حسنی مبارک» به سعایت و راهنمایی آن‌هایی تنظیم شده است که امروز در راهپیمایی خودجوش؟؟؟ قم راه‌پیمایان را به حضور پذیرفته و به مردم ایران ؟؟؟پیام دادند که «شهر مقدس قم جای منافقان نیست.»
 دیری نمی‌پاید که راهپیمایان امروز درخواست خروج میزبان امروزشان را از قم خواهند داشت.
مگر آن‌که ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۸۸ ، ۰۴:۳۸
علی مصلحی

نمی‌دونم

سه شنبه, ۱ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۲۰ ق.ظ

۱ــ می‌گویند: شخصی از دست همسایه‌اش به دادگاه شکایت کرد که برف‌هایش را روی بام من می‌ریزد.
 هفت هشت ماه بعد، در تابستان جواب دادگاه را به دادخواهی خود این‌گونه دریافت کرد: شما هم برف‌هایتان را روی پشت‌بام آن‌ها بریز.

پس از جدایی خانم «فاطمه معتمدآریا»، از کاروان ۱۰ نفری سینمای ایران اعزامی به آمریکا و بازتاب منفی این اتفاق در میان اعضای هیئت‌مدیره آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار، به‌علاوه محرومیت از شرکت در یک همایش بین‌المللی سینمایی حدود دو ماه پیش، ــ به‌علت ممنوع‌الخروج بودن ــ امروز اعلام شد ممنوعیت خروج خانم «فاطمه معتمد‌آریا » لغو شده است.
البته در این خبر اشاره نشده است که ایشان برف‌ها را روی پشت‌بام چه کسی بریزند.

۲ــ «میرحسین موسوی » از ریاست فرهنگستان هنر برکنار شد.
برود برف پارو کند. در این زمستانی نان و آب بیشتری دارد.
نه غلام!

۳ــ بسیج و تشکلی شبیه همین بسیج، در چند دانشگاه با انتشار نامه شدید‌اللحنی از آقای «لاریجانی» به‌دلیل ملاقات با «حسنی مبارک» انتقاد و خواستار عذرخواهی او از ملت ایران شده.
در این باره فردا خواهم نوشت.
به اذن‌الله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۸۸ ، ۰۴:۲۰
علی مصلحی

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۸، ۰۵:۴۵ ق.ظ

 «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» در اعتراض به اهانت به حضرت امام و نحوه انعکاس آن در صدا و سیما، تقاضای مجوز برای برگزاری راهپیمایی اعتراض‌آمیز نمودند.
 حالا مجوز بدهند ببینند چه کسانی مدافع راه امام هستند و تعدادشان چند نفر است.
 و مجوز ندهند تا به دنیا و مافیها ثابت کنند که هیاهوهای چند روز گذشته دفاع از امام نبوده.

یکی زنگ می‌زند و با خوشحالی می‌گوید: یعنی در اتاق فکر «میرحسین» چه کسی تصمیم می‌گیرد؟ می‌گویم: «میرحسین» کاره‌ای نیست؛ تصمیم را دیگری می‌گیرد، «والله خیر‌الماکرین».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۸۸ ، ۰۵:۴۵
علی مصلحی

بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۸۸، ۰۱:۱۳ ق.ظ

مجموعه حرف‌هایی این‌روز‌ها از زبان بعضی از به‌اصطلاح بزرگان نظام شنیده می‌شود که نه‌تنها برای این حقیر اصلا جای تعجب ندارد، بلکه طی سی سال گذشته که حرف‌هایی خلاف آن‌را از آن‌ها می‌شنیدم جای تعجب فراوان داشت.
 
این‌که بعضی برای تخریب شخصیت مهندس «میرحسین موسوی» پرده‌های بی‌شرمی را بالا زده و دست به تخریب عریان حضرت امام می‌زنند و در این مورد خاص با سکوت بعضی از به‌اصطلاح طرف‌دارن خط امام از «موتلفه» هم روبه‌رو می‌شوند، همگی حکایت از یک جریان با مهندسی و برنامه‌ریزی مخصوص با اهدافی خاص دارد.

آقای «اسدالله بادامچیان» عضو معروف و موثر «موتلفه اسلامی» لطف کردند و زحمت کشیدند و خاطرات افقه‌الفقها معاصر آقای «منتظری» را همراه با نقدهای خود بر این خاطرات چاپ نمودند. دست‌شان درد نکند. چه این‌که اصل این خاطرات بدون نقد و حاشیه‌نویسی امثال جناب ایشان به هیچ عنوان امکان چاپ در ایران را به این شکل پیدا نمی‌کرد.
 در جای‌جای این نقد‌ها حضرت «بادامچیان» نویسنده خاطرات را به این یک دلیل ساده که: ایشان مدعی است ـ بعضی از تصمیم‌گیری‌های حضرت امام متاثر از «اطلاعات غلط»ی است که توسط اطرافیان وی به او می‌رسیده ــ تخطئه نموده و بر این باور است که «امام» دارای بینشی عمیق‌تر و وسیع‌تر از آنست که مورد فریب عده‌ای از اطرافیان به دلیل دریافت «اطلاعات غلط؟؟» واقع شده و در نتیجه اقدام به تصمیم اشتباه بگیرد.

چند سال بعد از آن آقای «محمد مومن» عضو محترم فقهای شورای نگهبان نیز اقدام به چاپ خاطرات خود نمود و در حالی که نه‌تنها به لحاظ درک سیاسی و عمق سواد، معلومات و اطلاعات فقهی از یک‌طرف و سابقه مبارزات قبل از انقلاب و شاگردی حضرت امام از طرف دیگر به‌هیچ روی قابل مقایسه با آقای «منتظری» نیست، در بعضی موارد و خصوصا در مورد انتخابات مجلس سوم‌‌ همان حرف‌ها را در مورد حضرت امام مطرح نمود که قبلا آقای منتظری در خاطرات خود مطرح و مورد اعتراض و انتقاد شدید آقای «بادامچیان» قرار گرفته بود.

 اخیرا نیز جناح مدعی اصول‌گرایی و رسانه‌های وابسته به آن‌ها و در راس آن خبرگزاری فارس آن خاطرات و این فراز اخیر را مستمسک حمله به دولت آقای «موسوی» که مورد وثوق و تایید مکرر حضرت امام بوده است قرار داده و سعی نمود با شبیه‌سازی اعتراضات مدنی جنبش سبز امروز با اعتراضات به نتایج انتخابات مجلس سوم آن‌روز، از این نمد برای مقبولیت خودشان کلاهی فراهم نمایند.

اخیرا نیز تعدادی از وابستگان فکری جناح موسوم به اصول‌گرایی با تکرار حرف‌های مشابه و به قصد تخریب شخصیت سران اصلاحات که اغلب از بستگان و شاگردان و نزدیکان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی می‌باشند، سعی دارند تا ضمن تخطئه و تخریب شخصیت عظیم حضرت امام و اعلام رسمی اشتباه بودن سیره سیاسی امام طی سی سال گذشته، گناه این اشتباه را به گردن این نزدیکان بیاندازند که به‌زعم آن‌ها امام را طی این سال‌ها در محاصره خود قرار داده و از رسیدن اطلاعات درست به حضرتش محروم نموده‌اند.

در این‌که چه اندازه این ادعا‌ها فاقد اعتنا و توجه است و چه میزان کودکانه و مضحک، فعلا مجال و صحبتی نیست، اما آن‌چه شایسته توجه است سکوت معنادار حضرت «بادامچیان» و جناح مطبوع‌شان است.
 این سکوت نشان می‌دهد که تا چه اندازه دغدغه جناب ایشان در تنظیم نقدنامه بر خاطرات فوق و دلایلی که در آن نقدنامه مطرح می‌نمایند، فاقد صداقت بوده و نه‌تنها برای دفاع از کیان نظام و امام نیست، که در بعضی موارد و بلکه در اغلب موارد نیز نوع نگاه انحصارگرایانه وی نسبت به نظام و انقلاب چیزی جز تخریب وجه زیبای نظام را به همراه ندارد.

 در مورد این ادعای بنده، شما را ارجاع می‌دهم به مطالعه کتاب فوق و دعوت به قضاوت صادقانه در مورد این کتاب.

اما آن‌چه مورد غفلت این نوع اتهام‌زنی‌ها قرار می‌گیرد، آنست که این اتهام‌زنی‌ها قبل از آن‌که به تخریب امام و نزدیک‌ترین یاران او منجر شود، به تخریب حضرات اتهام‌افکن منجر می‌شود.
تفکیک بین مسببین اتفاقات سی سال گذشته، اگرچه کار غیر ممکنی نیست، اما کار بسیار سختی است، و یک ناظر بی‌طرف بیرونی همه را از یک نگاه واحد مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همه را به یک‌سان در پدیدآمدن آن شرایط و اتفاقات موثر می‌داند.
حالا چگونه است جمعی که در به‌وجود آمدن سیاه‌ترین اتفاقاتی که بار‌ها با آبروی نظام بازی کرده و مورد اعتراضات مکرر حضرت امام هم واقع شده، امروزه می‌خواهند پای خود را از بسیاری از حوادث تاریخ نظام پس کشیده و با بعضی از فرزندان اصلی و اصیل امام و انقلاب به صف‌بندی و مرزبندی برسند، جای سئوال است اما جای تعجب نیست.

به این مدعیان بزرگ متذکر می‌شویم:
بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست

سوگند می‌خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست

در کارگاه رنگ‌رزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست

از بردگی مقام بلالی گرفته‌اند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست

دارد بهار می‌گذرد با شتاب عمر
فکری کنید که فرصت پلکی درنگ نیست

وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست

تنها یکی به قله‌ی تاریخ می‌رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
شعر از محمد سلمانی
+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۸۸ساعت ۴: ۶ توسط علی مصلحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۱۳
علی مصلحی

دولت دهم دولت مستعجلی است

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۲۷ ب.ظ

دولت دهم دولت مستعجلی است. این پیش‌بینی نیازی به آداب‌دانی در جمبل و جادو و کف‌بینی یا آشنایی و تسلط به علومی چون ستاره‌شناسی و نجوم و رمل و اسطرلاب و هیپنوتیزم و مسائلی از این دست ندارد.
 حتی لازم نیست برای یافتن این واقیعت عریان، چندین سال وقت و عمر گران‌بهایتان را به‌عنوان دانشجوی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی پشت میزهای دانشگاه و در کنفرانس‌های علمی و کارگاه‌های عملی برای چنین علومی سپری کرده باشید.

 نه هیچ‌کدام از این‌ها لازم نیست. فقط کافی‌ست از نعمت دیدن و شنیدن بی‌بهره نباشید و صد البته ضمن برخورداری از نعمت‌ها در غفلت و خواب و بی‌بهره‌گی هم نباشید که الحمدلله امروزه اکثر مردم چنین نیستند و در یک جنبش بیداری حضور دارند و اغلب خلایق خواب نیز در حال بیداری و پیوستن به این جنبش می‌باشند.

شاید اگر در ماه‌های پایانی سال ۱۳۵۸ کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی و باور کند که انتخاب دکتر «سید ابوالحسن بنی‌صدر» با بیش از ۷۵ درصد آرا ماخوذه به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، سرآغاز دورانی از تشنج و درگیری سیاسی و اجتماعی خواهد بود که مهر تعجیل را بر پیشانی دولت وی برای سرآمدن نابهنگام دولتش خواهد زد، اما امروزه اغلب رای‌دهندگان به دکتر «محمود احمدی‌نژاد» به فاصله بسیار کوتاهی از کرده خود پشیمانند و امروز در کنار آنان قرارگرفته‌اند که از ابتدا با آنان هم‌رای و با آقای دکتر «احمدی‌نژاد» همراه نبوده‌اند.

 این همراهی زودهنگام، زودهنگامی پایان غم‌انگیز آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» و مستعجل‌بودن دولت دهم را نوید می‌دهد.

برای درک سیاهی شرایطی که در آن به‌سر می‌بریم و لزوما، بر اساس نتایج اعلام‌شده در شام‌گاه جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» به عنوان ریس‌جمهور که بر اساس نص صریح قانون اساسی شخص دوم کشور تعریف شده است، مدیریت و مسئولیت کامل آن‌را بر عهده دارد، لازم نیست به علوم غیبی متوسل شوید. کافی کمی دقیق‌تر شوید.

اصلن لازم نیست با خودتان جدال داشته باشید که آیا صداو سیما که می‌گوید «ترانه موسوی» زنده است راست می‌گوید؟ یا شیخ «مهدی کروبی» که می‌گوید «ترانه موسوی» مرده است؟ و یا این‌که آیا بنا به گفته برگزارکنندگان دادگاه، اعترافات آقایان «ابطحی» و «عطریانفر» و ... صادقانه و واقعی است؟ یا بنابر گفته نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات، احزاب متبوع بازداشت‌شدگان وخانواده‌ها و حامیانشان، اعترافات از روی اجبار و تحت شرایط سخت زندان اخذ شده است؟

نه اصلن لازم نیست برای کشف حقیقت تناقض در اخبار سایت‌ها و رسانه‌ها روی شبکه جهانی اینترنت و یا شبکه‌های خبری ماهواره‌ای بی‌بی‌سی یا صدای آمریکا با اخبار شبکه‌های متعدد رسانه ملی خودمان، خود را آزار دهید.

اصلن لازم نیست به مغزتان ـ برای انجام کار سخت و صعب کشف صداقت از لابه‌لای کلمات کاملا متناقض «کیهان»، «رسالت»، «جوان» و ... با کلماتی که توسط «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «آفتاب یزد» و ... به شما ارائه می‌شود ـ فشار بیاورید.

گمان می‌کنید اگر به شک افتادید که آقای «خامنه‌ای» که، جبهه می‌رفته است، ریس‌جمهور بوده است، نمازجمعه می‌خوانده و می‌خواند، امروز تلویحا می‌گوید که: «میر حسین موسوی» که اتفاقا او هم، هم جبهه می‌رفته، هم نخست‌وزیر محبوب و مورد تایید امام بوده، هنرمند بوده و هست و کوچک‌ترین نقطه مشکوکی در زندگیش نیست و ... آدم خوبی نیست، اصل بدیهی فلسفه که دو نقیض با هم جمع نمی‌شوند فاقد اعتبار است؟

اصلن چرا بی‌راهه و کج‌راهه برویم خیلی ساده همین چند روز پیش در کیفرخواست تنظیمی از طرف دادگاه موسوم به «دادگاه محاکمه متهمان کودتای مخملی» آمده بود که بر اساس اقاریر شرعی و عرفی و حقوقی و البته صادقانه اکثر متهمان، جریان کودتا در شب‌های نزدیک به ۲۲خرداد ۱۳۸۸در جلسه‌ای با حضور آقایان «کروبی، موسوی، خاتمی و هاشمی» طراحی و کلید خورده است. حتما آن‌قدر ساده نیستید که شک کنید این کیفرخواست و اصلن این دادگاه توسط خدای ناکرده «موساد» و «سیا» و «ک.گ.ب» طراحی و اجرا شده است. نه خیر همه این تشریفات دقیقا زیر نظر‌‌ همان قوه قضاییه‌ای برگزار شده که دیروز در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید آن، آقای «هاشمی رفسنجانی» یعنی‌‌ همان متهم اصلی کیفرخواست حضور داشت و اتفاقا سخنرانی هم کرد.

نه اصلن بیایید همه این‌ها و صد‌ها مثال و موارد مشابه از این دست را‌‌ رها کنید. برای باور این‌که دولت دهم دولت مستعجلی است چند اتفاق خیلی ساده و کوچک اسناد غیرقابل‌خدشه‌ای بر این ادعاست.

شما کافی است فقط شب‌ها ساعت هشت‌ونیم غروب برنامه بیست‌وسی را دقیقا ببینیند. همه چیز دستگیرتان می‌شود. دیگر این‌که تماشای نمایش دادگاه موسوم به کودتا را هم فراموش نکنید. وقتی برنامه‌نویسان و طراحان بخش خبری بیست‌وسی آن‌قدر دستپاچه هستند که از یک دقت ساده در این‌که نام «ترانه» و نام خانوادگی «موسوی» آن‌قدر در ایران پر کاربرد و فراگیر است که عدد۳ برای نشان‌دادن فراگیری آن فوق‌العاده مضحک است، متوجه عجله بیش از حد آن‌ها برای سقوط ریس‌جمهور محبوبشان می‌شوید.
و وقتی مشاهده می‌کنید که در کیفرخواست بدون توجه به سن متهم اقرار او مبنی بر این‌که او ریس دفتر نخست‌وزیر «موسوی» بوده است، با شادی بسیار درج می‌شود و بعد با احتساب سن متوجه می‌شوی که این آقا در آن‌زمان کودکی ۱۱ساله بوده است، حالا عطش دادگاهیان را برای سقوط متوجه می‌شوی.

اما از همه جالب‌تر شتاب زایدالوصفی است که شخص آقای رییس‌جمهور برای این کوچ ناخواسته از ساختمان پاستور دارند. دقت کنید: در پی ادامه تمرد میرحسین موسوی از دستورات واجب‌الاطاعه دکتر احمدی‌نژاد، حکم عزل وی از ریاست فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران صادر و طی حکم جداگانه‌ای، پروفسور سعید حدادیان از چهره‌های ماندگار و خدوم عرصه فرهنگ و هنر کشور به ریاست این نهاد عالی هنری فرهنگی منصوب شد.

اما یک تفاوت بزرگ بین دوران ریاست‌جمهوری دکتر «سیدابوالحسن بنی‌صدر» و دوران امروز ما و ریاست‌جمهوری آقای دکتر «احمدی‌نژاد» هست. و آن این‌که در دوران «بنی صدر» اکثر مردم می‌خواستند او باشد و امام نمی‌خواست، اما امروز اکثر مردم نمی‌خواهند آقای «احمدی‌نژاد» باشد ولی مقام رهبری می‌خواهند.

تا خدا چه خواهد؟
پی‌نوشت: بعدا متوجه شدم بند مربوط به سعید حدادیان طنز بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۸۸ ، ۲۲:۲۷
علی مصلحی

چه کسی رای مرا جا بجا کرد؟

پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۸۸، ۰۳:۴۲ ق.ظ

(«اسعد» پنبه را گرفت و در گوش گذارد، و براى طواف به مسجدالحرام آمد، و مشغول طواف شد، و (دور اول) نگاه عمیقى به پیغمبر اسلام افکند که اطراف اورا مانند تشنگانى که دور چشمه (آب زندگانى) جمع شوند گرفته بودند، و با دقت به سخنانش گوش مىی‌دادند در (دور دوم) طاقت نیاورد، با خود گفت: این چه کار احمقانه‏‌اى است که من گوش خود را ببندم و از چنین جریان مهمى که در مکه مى‌گذرد بى خبر باشم؟ این پنبه را باید از گوش خود بیرون کنم ببینم چه خبر است؟ این را گفت و پنبه را با خشم و نفرت از گوش به‌در آورد و بیرون انداخته و با روى گشاده خدمت پیغمبر آمد.
ــ محمّد! بگو ببینم ما را به چه چیز دعوت مى‏‌کنى؟
به سوى خداوند یگانه یکتا، و این‌که من فرستاده او هستم ...)
 «قرآن و آخرین پیامبر، صفحه ۸۶»

طرفداران و رای‌دهندگان به آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» را چند گروه تشکیل می‌دهند:
الف: آن‌هایی که از اولین روزهای ریاست‌جمهوری و یا حتی قبل از آن، آقای احمدی‌نژاد را در قامت انسانی از جنس خودشان دیده‌اند. (احمدی‌نژادی که لباس رفت‌گران شهرداری را با افتخار می‌پوشد، بر سر سفره روستاییان می‌نشیند و از غذای آن‌ها تناول می‌نماید، لباس‌های محلی مناطق را می‌پوشد، کمتر لباس رسمی می‌پوشد، خانه‌اش یک خانه ساده است و جکوزی ندارد، و ...).

 ب: طیف وسیعی از مردمی که برای اولین‌بار در دولت آقای «احمدی‌نژاد» از دولت سهم نقدی (سهام عدالت) دریافت نمودند.

 ج: آن‌هایی که در سفر‌های استانی نامه نوشتند و در جواب، پاکت‌های حاوی تراول‌چک دریافت نمودند.

د: آن‌هایی که احساس می‌کردند در طول ۳۰سال گذشته مجموعه نظام و خصوصا شخص و مجموعه منتسب به آقای «هاشمی رفسنجانی» حقوق مادی و اقتصادیشان را صرف خوش‌گذرانی خانوادگی و جناحی نموده، و تنها کسی که مرد برخورد با این طیف فاسد است، آقای «احمدی‌نژاد» است.

 و: مجموعه‌ای از نیروهای تحصیل‌کرده جوان آماده به کار در پست‌های حساس کشوری.

 ز: مجموعه‌ای از سیاسیون باسابقه و اصول‌گرا که جامه اصول‌گرایی را فقط زیبنده قامت آقای «احمدی‌نژاد» می‌دانستند. و افراد دیگری که طیف گسترده‌ای را نمایندگی نمی‌کردند.

در مورد اکثر موارد یادشده می‌توانید به برنامه‌های تبلیغی آقای «احمدی‌نژاد» مراجعه نمایید. اما سوال بزرگ این‌جاست که کدام عقل سالمی باور می‌کند در کشور ایران از جمعیت هفتاد میلیونی کسی دوست نداشته باشد آدمی که هم‌رنگ خودش باشد بر او حکومت کند؟ و یا از پول و سهم نقدی یا غیر قدی خوشش نیاید؟ یا از مبارزه با مفاسد اقتصادی ناراحت باشد؟ و ... .

طیف بسیار کمی از مردم ایران، از جمعیت فوق در یک خواب‌زدگی داوطلبانه حاضر نشدند پنبه‌ها را از گوش در آورند و در انتخابات خرداد ۸۸ با توجه به فقر شدید خبری و پوشش فوق‌العاده شدید خبری شخصیت و اخبار آقای «احمدی‌نژاد» به او رای دادند.

اما جمعیت قابل توجه و کثیر دیگری علی‌رغم پوشش صادقانه اخبار اما از آن‌جا که پنبه‌ای در گوش و مویی در چشم‌شان نبود، درک کردند که آقای «احمدی‌نژاد» آنی که ادعا می‌کند نیست و به او رای ندادند و تمام تقاضای صیانت از آراءشان برای آن بود که «میرحسین موسوی» را واجد اکثر شرایط فوق می‌دانستند. به او رای داده بودند و سرنوشت رای خود را جست‌وجو می‌کردند.

دوستی به منزل یکی از بستگانم که همگی به آقای «احمدی‌نژاد» رای داده‌اند و اتفاقا از اصول‌گرایان سفت و سخت هم هستند زنگ زده و با طرح مسئله حمایت آقای «مشایی» از اسراییل سوال می‌کند که جواب‌شان در این مورد مغایر با اصول‌گرایی چیست؟
جواب می‌دهند «مشایی» چه ربطی به «احمدی‌نژاد» دارد؟
 دوستم سوال می‌کند: فارغ از این‌که او معاون آقای ریس است و ربط مستقیم پاسخ‌گویی دارد، اما آقا پدر زن پسر آقای ریس است،
 جواب می‌دهند: آقا شما حتما خبر ندارید که پسر بزرگ آقای «احمدی‌نژاد» ۱۸ سال دارد و هنوز ازدواج نکرده!!!!!!!!

 دقت نمودید معنی فقر خبر یعنی چه؟ پس از آن‌همه سروصدا یک خانواده اصول‌گرا آن‌قدر از دنیا بی‌خبرند که هیچ خبری در مورد ماجرای آقای مشایی و داماد او ندارند.

«اسعدبن زراره» پنبه‌ها را زود درآورد و نجات یافت.
رای مرا آنانی جابه‌جا کردند که پنبه‌ها را هنوز هم محکم در گوش دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۸۸ ، ۰۳:۴۲
علی مصلحی

مناظره

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۸۸، ۰۷:۰۲ ب.ظ

زبان مور به آصف دراز گشت و ...
نقل است که سقراط به لحاظ چهره آدم زشتی بوده است. لب‌های کلفت، گونه‌های برآمده، چشم‌های گود‌افتاده و ... .
 روزی سوفسطاییان یونان هم‌قسم می‌شوند بهانه به دست سقراط ندهند بلکه از این راه برای یک‌بار به‌زعم خود در برابر او پیروز شوند. و تصمیم می‌گیرند که در مواجهه با سقراط سکوت پیشه کنند. از آن‌رو که این حکیم بزرگ سوژه بحث‌های خود را از گفت‌وگو و حرف‌های طرف مقابل خود می‌گرفته است.

سقراط وارد، و وقتی متوجه ترفند سکوت می‌شود، به یک‌باره ادعا می‌کند: من زیبا‌ترین آدم یونان هستم. خنده همگی همراه با عصبانیت از این ادعا و تلاش برای رد این ادعا نقشه سکوت را نقش بر آب می‌کند.

 حاصل مباحث آن‌روز سقراط و طرف مقابل یکی از مهم‌ترین مباحت فلسفی «زیبایی‌شناسی هنر»، را پایه‌گذاری و تعریف نمود.

مناظره دی‌شب دکتر «محمود احمدی‌نژاد» رییس‌جمهور فعلی ایران با مهندس «میرحسین موسوی» از جهات عدیده‌ای با مناظره سقراط شباهت داشت.

اگرچه آقای دکتر «احمدی‌نژاد» را با سقراط حکیم مقایسه‌کردن، خطای بزرگ و جفای به حکمت و اخلاق است، اما از آ‌ن‌جا که در مناظره شب گذشته آقای «احمدی‌نژاد» شروع‌کننده بود و سعی نمود با ترفندهای غیراخلاقی: دروغ، تهمت، بزرگ‌نمایی، مغلطه، سیاه‌نمایی، آبروریزی، و ... بزرگ‌مرد سال‌های «سکوت» را به واکنش مشابه وادار و نهایتا بهره‌برداری سوء نماید، جایگاه سقراط در شروع بحث به او تعلق می‌گیرد، اما با این تفاوت اساسی که سقراط به تمام اصول اخلاقی در مناظره و مباحثه و زندگی پای‌بند بود و آقای «احمدی‌نژاد» به هیچ چیز در هیچ جایی پای‌بند نیست.

مناظره دی‌شب مناظره بین «اخلاق» و بی‌شرفی بود و نیک پیداست سکوت شایسته و تامل‌برانگیز مهندس موسوی در برابر تمام اتهامات ضد و نقیض آقای احمدی‌نژاد برد بیش از پیش اخلاق و سقوط و باخت همیشگی بی‌شرفی بود که آمده بود آخرین تیرهای ترکش خود را‌‌ رها کند که: الغریق یتشبث به‌کل حشیش.

مناظره دی‌شب بدون‌شک پایه‌گذار یک مبحث زیبا‌شناختی جدید در سیاست، اخلاق، فرهنگ و تمدن خواهد بود و تاریخ نام «میرحسین موسوی» را به‌عنوان سقراط دیگری در هنر و زیبایی‌شناسی ثبت خواهد نمود.

آقای احمدی‌نژاد! بانو «رهنورد» از پیش‌کسوتان عرصه علم، سیاست، اخلاق، هنر و مبارزه در این کشور است. به کاهدان زدید! یاحق

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۸۸ ، ۱۹:۰۲
علی مصلحی

خواب خوش

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۸۸، ۰۴:۳۹ ب.ظ

اوایل کار دولت نهم، عکسی از تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام در اشغال سفارت آمریکا به‌دست یک خبرنگار خارجی رو شد که شباهت فوق‌العاده دکتر «محمد اصغری»، نماینده سابق مجلس به دکتر «محمود احمدی‌نژاد» باعث یک جنجال سیاسی بر علیه کشور ایران شد که:‌ ای داد و بی‌داد ریس‌جمهور ایران کسی شده است که در اشغال سفارت ما دست داشته است.

 «ابراهیم نبوی» آن‌روز‌ها به طنز نوشت: آن‌چیزی که جنجال‌آفرین را به اشتباه انداخته، چهره، لباس و آرایش امروز آقای «احمدی‌نژاد» است. چه این‌که در آن‌روز همه این نوع ریش و لباس و آرایش را داشتند ولی همه عوض شدند، الا ریس‌جمهور دولت نهم ایران که نه‌تنها در چهره و لباس (کاپشنی که باید کم‌کم موزه ملی مردم‌شناسی ایران جایی برای آن مهیا کند) بلکه هم‌چنان‌که در رفتار مدیریتی وی در چهار سال گذشته شاهد بودیم حتی در تفکرات هم‌‌ همان آدم ۳۰سال پیش است.

وزیر بازرگانی دولت نهم دیروز در یک اجتماع سخنان خنده‌داری گفت و روزنامه «ایران» که از اموال عمومی استفاده می‌کند و حق جانب‌داری از کاندیدای خاصی را ندارد، طبق معمول و به صراحت تبدیل به بلندگوی تبلیغاتی دکتر «احمدی‌نژاد» شده، و سخنان وزیر بازرگانی را در صفحه اصلی منتشر کرد.

آقای وزیر در بخش قابل‌توجهی از سخنان خود به تلویح مهندس «میرحسین موسوی» و حامیان او را با این جمله زیر سوال برد که: می‌خواهند کشور را به مدل ۲۰سال پیش برگردانند.

 «محسن مخملباف» در نامه زیبایی که در حمایت از «میرحسین موسوی» نوشت، اشاره کرد که: همه می‌گویند میرحسین ۲۰سال پیش چنین بوده چنان بوده، آقا! بیست سال پیش من و شما هم این‌ که امروز هستیم نبودیم «میر حسین» هم امروز آنی که بیست سال پیش بود نیست.

اقای وزیر! هم به قول آقای «مخملباف» هم به قول آقای «نبوی» هم به شهادت رفتارهای آقای احمدی‌نژاد همه مردم تغییر کرده‌اند و تغییر می‌کنند الا آقای احمدی‌نژاد و روزنامه «کیهان» و «ایران» که فکر می‌کنند هنوز زمان جنگ است. اما شرمنده! ملت ایران تفکرات دقیانوس را به نانی هم نمی‌خرند. می‌خواهند تغییر کنند پولتان ارزش ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۸۸ ، ۱۶:۳۹
علی مصلحی

کتیبه

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۸۸، ۰۳:۳۷ ب.ظ

کتیبه «عنایتی» را در ویژه‌نامه فرهنگیان حامی «میرحسین» خواندم. «فریاد» رسای «اخوان ثالث» پس از سال‌ها از کتیبه به گوش رسید. با خود قراری گذاشتم که به قول استادم «عنایتی» لالمونی را پس بدهم.
جالب است در کاشان ما به سکوت می‌گویند «لالمونی» و برای ادای آن از مصدر «گرفتن» استفاده می‌کنند. پس بی‌دلیل نخواهد بود که من وقتی می‌خواهم مشیی غیر از سکوت پیش بگیرم بگویم: لالمونی گرفته پس می‌دهم.

در اولین ملاقات دوستان ما با اعضای شورای مرکزی ستاد اصلاح‌طلبان حامی «میرحسین موسوی» در کاشان تمام تلاش ما برای جور کردن حداقل ۲۰نفر به ناکامی انجامید و دوستم آقای «وحید محمد‌زاده» در توجیه نیامدن دوستان گفت: دوره آقای خاتمی موجی ناخودآگاه ما را برای ستاد‌ها هدایت می‌کرد، اما امروز در نبود این موج هر کس برای نیامدن خودآگاه دنبال بهانه می‌گردد. اما برای همه ما غیرقابل‌باور بود که این موج بسیار زود‌تر از دوره آقای خاتمی فراهم شود تا همه ما شاهد باشیم هنگام افتتاح ستاد مرکزی اصلاح‌طلبان حامی «میرحسین موسوی» در کاشان از لحظات ابتدایی شروع مراسم جا برای نشستن و از چند لحظه بعد جا برای ایستادن نبود.
 این در حالی بود که عده زیادی ا ز طرفداران برای شنیدن سخنان «میرحسین» که مستقیما از شبکه ۱سیما پخش می‌شد به ستاد نیامده بودند و خبر نداشتند که ستاد پیش‌بینی لازم را برای پخش مستقیم سخنرانی فراهم کرده است.

یادم می‌آید سه یا چهار روز مانده به دوم خرداد ۷۶روزنامه «سلام» تنها رسانه حامی آقای «خاتمی» در آ‌نروز‌ها نوشت: موج جدید حمایت از خاتمی سراسر کشور را فرا گرفت. و ذیل آن نوشته بود: «محسن مخملباف» کارگردان نامی سینمای ایران از خاتمی حمایت کرد.

 «مخملباف» ۲۰روز مانده به ۲۲خرداد از میرحسین حمایت نموده است.

دوستم از یکی از خبرگزاری‌های نزدیک به دولت تماس گرفت و گفت: موج جدید حمایت از «میرحسین موسوی» سراسر کشور را فرا گرفت.

لالمونی نمی‌گیریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۸ ، ۱۵:۳۷
علی مصلحی

«دولت‌آبادی» خانه خراب شد

دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۳:۱۰ ب.ظ

سوءمدیریت در رفتار تبلیغاتی شتاب‌زده روزنامه «اندیشه نو» که این روز‌ها در فقدان رسانهِ، ظاهرا تنها رسانه مکتوب ستاد «میرحسین موسوی» می‌باشد، آدمی را دچار شگفت‌زدگی می‌کند.
آیا تنظیم‌کننده تیتر و خبر مربوط به حمایت تلویحی «محمود دولت‌آبادی» از میرحسین موسوی در آن روزنامه باید آن‌قدر نسبت به اطلاعات مربوط به شورای علی انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی فقیر باشد که بدون بررسی دقیق گفتار «دولت آبادی» گفتار ناقص او را به‌عنوان یک برد موثر تبلیغاتی تلقی و تحت عنوان حمایت یک نویسنده، نشریه را تبدیل به بلندگوی اهانت به «عبدالکریم سروش» نماید؟

اگرچه بر کسی پوشیده نیست که اکثر طرفداران و حامیان «مهدی کروبی» و از آن‌جمله «استاد عبدالکریم سروش» می‌دانند که «کروبی» رای نمی‌آورد و تنها اعتراض نسبت به بعضی رفتارهای اشتباه و تمامیت‌خواهی بعض اصلاح‌طلبان، به این شکل بیان می‌شود، اما به هیچ‌روی هیچ‌کس به بهانه حمایت از یکی حق تخریب آن‌هم ناشیانه دیگری را ندارد.

زیبا‌ترین جواب به رفتار سیاسی سروش را «جلایی‌پور» در‌‌ همان اندیشه نو اعلام نمود. شایسته است استاد جلایی‌پور به نمایندگی از ستاد میرحسین از رفتار اشتباه روزنامه در تخریب استاد سروش عذرخواهی نمایند.
 پانویس:
تیتر از شطحیات احمد عزیزی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۵:۱۰
علی مصلحی