وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملانصرالدین» ثبت شده است

لحاف ملا

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۶:۰۵ ق.ظ

ظاهرا دوره حساسیت آقای دکتر «احمدی‌نژاد» به ثروت‌های بادآورده و دانه‌درشت‌ها و پی‌گیری سوء‌استفاده‌های مالی آقازاده‌ها و ... تمام‌شده و «مدیریت جهان» فرصت رسیدگی به امورجزئی از این دست را به ایشان نمی‌دهد.
 حامیان پرو‌پاقرص و رای‌دهندگان به این «مردی از جنس مردم» هم این‌روزها یا شعارهای آن‌روزهای آقای دکتر را فراموش کرده‌اند، و یا از نزدیک در جریان برنامه‌های متعدد ایشان برای «مدیریت جهان» قرار دارند و با توجه به شلوغی برنامه‌ها، توقع پی‌گیری شعارها درباره «ثروت‌های بادآورده» و «فساد مالی بعضی دانه‌درشت‌ها» و ... از ایشان را ندارند.

اگر فراموش نکرده باشید، آقای «احمدی‌نژاد» در شب سیزدهم خردادماه گذشته و در مناظره رودررو با «میرحسین موسوی» در یک اقدام زشت و به‌قصد تخریب شخصیت رقیب، با طرح اتهاماتی بر علیه آقای «ناطق‌نوری» و فرزندانش و همچنین فرزندان آقای «هاشمی» در هیئت اولین مصلح اجتماعی بزرگ و حامی فعال محرومان و مستضعفان، ظاهر شد و رقیب را به هم‌راهی با نام‌بردگان متهم کرد.
اتهامی که پیش از طرح، واهی و کذب‌بودنش مشخص بود.

پس از انتخابات طرف‌داران ایشان، طرح اتهام در مورد آقای «ناطق‌نوری» را به سکوت برگزار کردند هم‌چنان‌که خود ایشان(ناطق نوری) نیز ترجیح داد و سفارش شد که بهتر است در قبال این هتک حیثیت اجتماعی- که جدای از آبروی نام‌بردگان، بازی خطرناکی بود و باید در جامعه سالم بر علیه مطرح‌کننده اتهام و به‌قصد تنویر افکار عمومی و جلو گیری از شیوع بیمارگونه این نوع اتمام‌زنی و شبهه‌افکنی‌ها به‌عنوان یک نا‌بهنجاری اجتماعی ،اقامه دعوا می‌شد که نشد!-سکوت کند.

در مورد آقای «هاشمی» اما اوضاع کاملا متفاوت بود و از همان لحظات ابتدای طرح اتهام تاکنون، شخص ایشان و مجموعه خانواده و نزدیکانشان کانون توجه رسانه‌ها بوده و طرف‌داران آقای «احمدی‌نژاد» بارها و بارها از تریبون‌های متعدد، ضمن تخریب مجدد ایشان، خواستار پی‌گیری قضایی اتهامات مطرح‌شده توسط آقای «احمدی‌نژاد» در مناظره سیزدهم خرداد۸۸ شدند.
درخواست‌های مکرر کار را بدانجا کشاند که حکم جلب آقای «مهدی هاشمی» توسط دادستانی تهران صادر و از طریق تمام رسانه‌های داخلی و خارجی منعکس شده و روی آن مانور سیاسی خاصی نیز داده شد.

اما همه می‌دانشتند که آقای «مهدی هاشمی» که دانشجوی دوره دکتری در دانشگاه آزاد ایران است، از ماه‌ها قبل به بهانه ادامه تحصیل تا اخذ مدرک دکتری از ایران خارج و هم بنا به اظهارات شخص خودش و هم اظهارات شفاف پدرش، قصد مراجعت دوباره به ایران را ندارد.
حکم جلب ایشان پس از این اظهارات صادر شده بود.

به فاصله یک‌ماه پس از صدور حکم بازداشت و جلب آقای «مهدی هاشمی»، اخیرا همسر و دو فرزند ایشان هم به سلامتی کشور ایران را به‌قصد پیوستن به ایشان در کشور انگلیس ترک نمودند، و در این میان نه‌تنها آب از آب تکان نخورد، بلکه همان مشغولیت بسیار شدید آقای «احمدی‌نژاد» به پروژه «مدیریت جهان» اجازه نداد تا ایشان از این خروج مطلع شود تا درباره آن به مدافعین و طرف‌دارن خود توضیح دهد و البته عرض کردم طرف‌داران ایشان هم به شلوغ‌بودن سر ایشان واقفند و به همین دلیل اصلا خواستار هیچ‌گونه توضیح یا موضع‌گیری از طرف ایشان هم نیستند و البته اکنون دوره آب‌گل‌آلود انتخابات و رقیب پاک‌دستی چون «میرحسین» هم سپری شده‌است.

«ملا‌نصرالدین» به‌اتفاق همسر محترمه روی پشت‌بام منزل خوابیده بودند که در کوچه جنگی درگرفت. شب سردی بود، ملا پتو به خود پیچیده به کوچه آمد. طرفین دعوا، دعوا فراموش کرده پتوی ملا را دزدیده و متواری شدند. دعوا هم خوابید. ملا بدون پتو نزد همسر برگشت. همسرش پرسید: دعوا بر سر چه بود؟
 ملای بخت‌برگشته فرمودند: بر سر لحاف ملا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۶:۰۵
علی مصلحی

ستیز با خویشتن و جهان

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۸۸، ۰۵:۱۰ ق.ظ

می‌خواستم قصه بگویم. اتفاقی افتاد. قصه را فرو می‌گذارم و از غصه می‌نویسم.

در ادبیات شیرین ما شخصیتی افسانه‌ای‌مانند وجود دارد به نام «ملانصرالدین». سراسر قصه زندگی این آدم درد و مصیبت و بدفهمی و بدبختی است. ولی وقتی این درد و مصیبت تعریف می‌شود ما می‌خندیم و با تعریف‌کردن آن دیگران را می‌خندانیم.

 قصه امروز مملکت و سیاست و قانون و ناموس سیاسی امروز ما، قصه غصه‌های «ملا» است. مجموعه‌ای از بدفهمی‌ها که هر روز بدبختی و مصیبتی را به‌وجود می‌آورد و هر روز ما را ضعیف‌تر و نحیف‌تر از دیروز می‌کند، و دنیای فربه‌شده از ضعف ما، به این قصه‌ها و غصه‌ها می‌خندد و با تعریف آن دنیا را می‌خنداند.

ما به دست خودمان سرمایه‌های‌مان را به جیب دیگران سرازیر می‌کنیم، والا این نتیجه عاید ما و خلافش عاید آن‌ها نمی‌شد. حال شما سرمایه را هرچیز می‌خواهید بگیرید. از آبروی سیاسی دیپلماتیک گرفته، تا آبروی علمی و فنی از یک‌طرف، و از سرمایه‌های اقتصادی گرفته تا سرمایه‌های انسانی و ... از طرف دیگر.

نقل است که دختر «ملانصرالدین» شکایت از دست شوهر نزد پدر آورد که؛ شوهر مرا کتک زده است. «ملا» چوبی اختیار کرده، به جان دختر افتاد و پس از فرو مالیدن حسابی به دخترش گفت: حال نزد شوهرت برو و به او بگو دختر مرا می‌زنی؟ من هم همسر تو را زدم.

در خبرهای همراه و همزمان با خبر «صدور دومین قطعنامه شورای حکام آژانس» بر علیه ایران که به اندازه کافی موجب سرافکندگی و کاهش شدید آبروی بین‌المللی ما شد، خبر مهم دیگری نیز وجود داشت که متاسفانه علیرغم اهمیت و اعتبار، به لحاظ دردمندی، لابه‌لای خبرهای هسته‌ای گم شد و توجهی آن‌گونه که شایسته بود، نسبت بدان نشد.
 دولت ایران لایحه‌ای را به مجلس فرستاد و خواستار تخصیص مبلغ ۲۰میلیارد دلار برای کشف موارد نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر از جمله «ایالات متحده آمریکا» و «انگلیس» شد.
 مجموعه شبکه‌های متعدد خبری سیمای آقای «ضرغامی» هم بار‌ها و بار‌ها این «سند افتخار» را به‌عنوان پاسخ محکم و دندان‌شکنی به قطعنامه اخیر «شورای حکام» معرفی نمود.
 دقت در مفاد لایحه مذبور نکات شایسته تاملی نشان می‌دهد. «ایران» از نگاه جامعه جهانی متهم به نقض حقوق بشر است و چه کسی است که به این حقیقت معترف نباشد الا بانیان اصلی و عوامل این نقض حقوق؟ و وقتی دفاع بسیار خام و اشتباه این عوامل از رفتار‌ها و توجیهات تراشیده شده، مجموعه‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر را متقاعد نکرد چاره آن می‌شود که ما هم دست به‌کار شویم و بگوییم اگر نقض حقوق بشر بد است، پس چرا در کشورهای بزرگ دنیا و از جمله مدافعان حقوق بشر این حقوق نقض می‌شود؟
 و حال لازم می‌آید برای این توجیه مضحک سند هم پیدا شود که می‌شود اما از کجا؟ از جیب ملت بدبخت ایران. یعنی‌‌ همان ملتی که حقوق مسلم انسانیش نادیده گرفته شده و مثل «دختر ملا» از شوهرش کتک خورده بود حالا باید التجا به پدری ببرد که به جای التیام زخم‌های ناشی از بدرفتاری و نقض حقوق کتک دیگری هم نوش جان نماید.
پانویس:
 تیتر نام کتابی از «یوسفعلی میرشکاک»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۸۸ ، ۰۵:۱۰
علی مصلحی