وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی فلاحیان» ثبت شده است

یک هفته با رسانه

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۱۲ ب.ظ

برای کاشان نیوز نوشته‌ام
۱ــ مسؤلین، روسا و مدیران نمی‌توانند مستقیما بر کار خود نظارت دقیق داشته و کاری بدون عیب و نقص بدون نظارت «شهروندان» داشته باشند. بدون کمترین تردید، مدیر و مسؤل و ریسی موفق‌تر است، که در کار خود از مشورت و راهنمایی و نقد و نظارت کار‌شناسان مستقل و شهروندان کمک بگیرد. به میزانی که یک مسؤل در محدوهٔ مسؤلیت خودش «آزادی بیان» نقد و نظارت را برای «مردم» بیشتر قائل باشد، موفق‌تر و به میزانی که برای این حق و این آزادی محدویت ایجاد کند، ناموفق خواهد بود.
 «رسانه» اولین، بهترین و قوی‌ترین ابزار اعمال این نظارت است. «توسعه» نسبت بسیار نزدیکی با «رسانه» هم از منظر کیفی و هم از منظر کمی دارد. تیراژ بالای روزنامه یکی از استاندارد‌ها و مقیاس‌های سنجش میزان توسعه در یک کشور است. به عنوان نمونه کشور ژاپن یک کشور توسعه‌یافته و در مرتبه بالای توسعه‌یافتگی تعریف و طبقه‌بندی می‌شود. وضعیت بسامان اقتصادی و توسعه در این کشور از شدت عیان‌بودن، نیازی به بیان ندارد. تیراژ روزنامه «یومیوری_شیمبون» در این کشور، به ۱۰ تا ۱۵میلیون نسخه در روز (بسته به رویدادهای مهم روز) می‌رسد.
۲ــ «علی فلاحیان» دبیر حزب اعتدال و توسعه دفتر کاشان در گفت‌وگو با هفته‌نامه «آرمان کاشان» در پاسخ به پرسش: «مهم‌ترین عرصه‌های عقب‌ماندگی کاشان در حال حاضر از نظر شما کدامند؟»، ضمن اشاره به چندین مورد عقب‌ماندگی شاخص در حوزه فرهنگی و اجتماعی و ضعف عملکرد در مدیریت این حوزه‌ها در کاشان پرسید: «در این چند سال چند نشریه به شهر ما اضافه شد؟ اگر همت و تعهد و غیرت اهالی «آرمان» هم نبود، مسئولان فرهنگی این چند ساله چه پاسخی داشتند؟ همین مثال برای سرافکندگی آن‌ها کافی نیست؟»
بااین توضیح چند نفر از اهالی خبر و قلم و رسانه در کاشان همت نموده‌اند و سری به دفتر این هفته‌نامه در «خیابان بهشتی ــ کوی تقدیسی» زده‌اند و به مدیر مسؤل و کارکنان پرتلاش آن خسته نباشید و دست مریزادی گفته‌اند؟ همکاری و همراهی بیشتر پیش‌کش! آیا همین یک مورد برای سرافکندگی اهالی مدعی فرهنگ و هنر و ادب و قلم کافی نیست؟
۳ــ خبرگزاری «ایلنا» دوشنبه ۹۳/۲/۸ از قول مدیر مرکز ارتباطات راهبردی و امور بین‌الملل شهرداری کاشان نوشت: «شهرداری کاشان تلاش می‌کند تا با طی کردن فرآیند قانونی اولین روزنامه کاشان را منتشر نماید.»
این خبر بسیار خوشحال‌کننده است و می‌تواند گام بلند شهرداری کاشان به سمت «توسعه» و بستر‌سازی مناسب آن با ابزار رسانه و توجه ویژه شهردار جوان به این ابزار قلم‌داد شود.
شهرداری کاشان متاسفانه سابقه خوبی در عرصه رسانه و استفاده از پتانسیل‌های سودمند این مدیا و ابزار کارآمد طی سه دهه اخیر از خود نشان نداده است. خصوصا اهالی رسانه و خبر خاطره انتشار بولتن تبلیغاتی اولین و آخرین شماره موسوم به ماهنامه «سیلک» را در زمان مدیریت مهندس «سید مهدی ناظم رضوی» بر شهرداری کاشان فراموش نکرده‌اند.
 ایلنا در ادامه از قول «محمد‌علی فرجی» نوشته است: «رویکرد این مرکز توجه به چندصدایی در عرصه رسانه است و انتشار روزنامه از طرف شهرداری کاشان به معنای انحصار خبر نیست و شهرداری کاشان همچنان از مجموعه‌های فعال در این عرصه حمایت نموده و چشم به راه اطلاع‌رسانی مناسب و نقدهای سازنده عزیزان عرصه اطلاع‌رسانی می‌باشد.»
آیا «ناظم‌رضویِ» پسر، خواهد توانست «طرحی نو» در این زمینه دراندازد و رسانه‌ای مدرن با کیفیت بالا که «تریبون مردم» باشد و صرفا «بولتن تبلیغاتی شهردای» نباشد، آن‌گونه که مدیر مرکز ارتباطات راهبردی و امور بین‌الملل آن شهردا وعده داده، را راه‌اندزای، مدیریت و هدایت کند؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۲
علی مصلحی

گربه مرتضی علی

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۳۱ ق.ظ
کمی نزدیک به ۱۴سال پیش من و «علی فلاحیان» متناوبا سردبیر نشریه‌ای روستایی بودیم به نام «انتظار».

هرموقع من سردبیر بودم و «حرف اول» را می‌نوشتم «علی» «حرف آخر» را می‌نوشت و هرموقع «علی» سردبیر بود من «حرف آخر» را .

پای ثابت «حرف آخر»های من و «علی» هم تذکر غیبت و تشکر از هم‌دیگر بود. نشریه به دست «سید محمود ساطع» مدیرمسئول «کانون اندیشه جوان سپهری کاشان» و ضمنا دوست مشترک ما که می‌رسید بلافاصله با جدیتی آلوده به طنز می‌فرمودند: «نانی که آن علی در شماره قبل قرض داده بود، در این شماره این علی ادا کرده».

این مقدمه را نوشتم که در روزهای آغازین سال جدید یادی کرده باشم از مجموعه دوستانی که این‌روزها غیبت‌ِشان در کنار هم و در مجامع فرهنگی و ادبی کاشان به وضوح نمایان است و دست‌مایه بی‌رونقی این محافل . تعارفی هم نداریم. این کمترین بیشترین سواد خودم در حوزه اندیشه و قلم را در غالب شعر و داستان و هنر و سینما و ... پای درس این عزیزان فراگرفتم.

دیگر این‌که می خواهم عین پست امروز وبلاگ«وامابعد» را این‌جا منعکس کنم و قبل از آن متذکر باشم که، این نان قرض‌گرفتن و دادن نیست. این‌که نام من در تارنمای «واما بعد» نوشته می‌شود افتخاری‌ست بزرگ. و این‌که آقای «عنایتی» مرا به قلمی می‌نوازد افتخاری‌ست بزرگتر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۳۱
علی مصلحی

وبلاگ‌نویسی

شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۸۸، ۰۹:۲۰ ب.ظ

«این پست با احترام تقدیم می‌شود به مدیر سابق سایت «پرشین بلاگ»

یک باور سنتی و قدیمی می‌گوید: هر کاری که لحظه تحویل سال به آن مشغول باشی، به‌نوعی بر رفتار شما طی سال پیش‌رو تاثیر شدید خواهد گذاشت و به‌نوعی قسمتی از شخصیت شما خواهد شد. مثلا براساس این باور؛ اگر لحظه تحویل سال خواب باشید، سال پیش‌رو شخصیتی خواب‌آلود خواهید داشت.

دوست‌داشتن، کینه‌ای‌بودن، غمگین‌بودن، شادبودن و ... در لحظه تحویل سال، براساس این باور باستانی، باعث می‌شود اخلاق مذکور جزئی برجسته از شخصیت شما طی سال پیش‌رو باشد.

وبلاگ‌نویسی را از حدود هفت سال پیش با پرشین‌بلاگ روی این آدرس و با کمک مجتبی و علی و روح‌الله و وحید و دیگر دوستانم در وبلاگ وادقان شروع کردم.
آن‌روزها بیش از امروز دغدغه‌ام شعر بود و می‌خواستم اجتماع را از زوایه هنر و ادب و خصوصا شعر نگاه کنم.
پس از آن حدود دو سال بعد، روی این آدرس به blogfa کوچ کردم و دغدغه‌هایم نیز بیشتر و هرچه به سمت انتخابات ریاست‌جمهوری دوره دهم نزدیک‌تر می‌شد، در حوزه سیاست پررنگ شد.
به همان میزان اشتها یرای بیشتر نوشتن و به‌روزبودن نیز در من شدت یافت، به‌طوری‌که طی سال گذشته می‌توانم بگویم حداقل هفته‌ای یک‌بار به‌روز یا آپدیت بوده‌ام.

حدود هشت ماه پیش، طی یک تصمیم جمعی همراه با وبلاگ‌نویسان جنبش سبز به خانه فعلی روی بلاگر آمدم. وبلاگ‌م روی بلاگفا فیلتر شد. روی بلاگ‌اسپات هم دوبار فیلتر شدم.
 علاوه بر این خانه که با مشخصات واقعی من معرفی می‌شود، من چند خانه مجازی با مشخصات غیرواقعی دارم که در کنار این صفحه‌ها روی آن‌ها هم با جنبش سبز و دوستان اندیشمند و اهل قلم هم‌راه هستم.

امسال بر خلاف اغلب سال‌های عمرم که لحظه تحویل سال در خواب می‌گذشت، بیدار بودم و در حال به‌روز کردن وبلاگ و صفحه‌ام روی فیس‌بوک بودم.
حالا امیدوارم بر اساس همان عقیده و باور قدیمی در سال پیش‌رو بیش از پیش وبلاگ‌نویس باشم و بیش از سال‌های پیش به‌روز.

آخرین خبر بد سال در حوزه دنیای مجازی و وبلاگ خبر بازداشت «مهدی بوترابی» مدیر سابق پرشین بلاگ بود.

روشن‌گری: این مطلب روی بلاگر نوشته می‌شده و بعدا به این‌جا منتقل شده‌است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۸۸ ، ۲۱:۲۰
علی مصلحی

کفش ریگی

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۷، ۰۳:۱۹ ب.ظ

سلام و هر موقعتان که به من سر می‌زنید به خیر. حالا ساعت ۳ بعد از ظهر دم‌کرده کاشان است و برق رفته. البته این برق رفتن هیچ ربطی به «عبدالمالک» و آقای دکتر «احمدی‌نژاد» ایضا آقای دکتر «کردان» ندارد. در زمان «میرحسین موسوی» هم برق می‌رفت. کاری نداریم که آن‌روز جنگ بود و نفت بشکه‌ای چند دلار؟ به هر حال برق می‌رفت و حالا هم رفته‌است. بگذریم از دهات می‌......

رو‌به‌روی من هفته‌نامه‌ای؟؟؟؟ است با عنوان: «صاحب‌قلم» و صاحب قلم سردبیری آن شخصی است به نام «علی‌فلاحیان»! هم‌نام وزیر اسبق اطلاعات، ایضا هم‌نام یکی از دوستان بسیار خوب صاحب این قلم.

عنوان و مطلب مقاله این علی آقای فلاحیان مرا به یاد آن علی‌آقای دوستم انداخت که مهارت فوق‌العاده‌ای داشت در تغییر موضع. صبح زیر علم «شعبان‌بی‌مخ» بود، ظهر زنده‌باد «مصدق» سرمی‌داد، شب می‌گفتند در سفارت اجنبیه روس دیده شده.

راستی از دهاتمان چه خبر؟

بع-------له! این علی آقای ما در دوران کودکی که همه عشق و هواداری در فوتبال و استقلال و پرسپولیس خلاصه می‌شود، استقلالی بود. اما «ناگاه یک نگاه» مربی پرسپولیس باعث شد دستش از آستین «سرخپوشان» به‌درآید و دل استقلالی‌ها را........

اصلا تقصیر «علی‌فلاحیان‌»‌ها نیست. در زمان جنگ هم برق می‌رفت.
اگر شما ربط مطلب فوق با کفش ریگی را پیدا کردید بوق بزنید.
___________________
بعدالتحریر: سرخپوشان به سرخ‌جامه‌گان اصلاح شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۸۷ ، ۱۵:۱۹
علی مصلحی