وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افغانستان» ثبت شده است

«آلبرکامو» جایی گفته است: اگر قرار باشد بین «مادر» و «حقیقت»، یکی را انتخاب کنم، بی‌گمان «مادر» را انتخاب می‌کنم.
 به نظر می‌رسد زیبا‌تر از این، به «حقیقت» «مادر» اشاره نشده باشد.
 «هزار خورشید تابان» بر محور زن و مادر شکل گرفته. دو حقیقتی که از هم تفکیک‌ناپذیرند و روایت قسمتی از دردهایی است که هم‌زاد و هم‌ذات این حقیقت هستند. و روایت نامردمانی که نه حقیقت را می‌فهمند، نه مادر را و نه زن را.
هم‌آغوشی، چندهمسری، گناه، سکس، زایش، حرام‌زاده، درد، بکارت، عفت، خون، لذت و عشق در جای‌جای‌ داستان خود را نشان می‌دهند. از لحظه‌ای که «ننه» قربانی آتش شهوت «جلیل» می‌شود و «مریم» را پس‌می‌اندازد، تا آن‌جا که چند قطره خون باکره‌گی «لیلی» پس از هم‌آغوشی با «طارق» روی فرش خانه‌اشان می‌ریزد و «زلما» در بطن «لیلی» جان می‌گیرد، و از سقط‌جنین‌های مکرر «مریم» که با خون دفع می‌شود، تا ظهور طالبان که علامت ممنوعه بر هرچه «عشق» می‌زنند. گویی که از برخورد دو سنگ، متولد شده‌اند و سکس و لذت و عشق و نهایتا «زن» هیچ سهمی در وجود و زندگی‌ِشان نداشته است.
 «هزار خورشید تابان» یا عنوان انگلیسیA thousand splendid suns دومین رمان «خالد حسینی»، نویسنده و پزشک افغان ۴۲ ساله مقیم آمریکا است.
در ایران برگردانیی‌هایی از این رمان توسط مترجمین ایرانی چون؛ مهدی غبرایی، ناهید سلامی، زیبا گنجی، منیژه شیخ جوادی، بیتا کاظمی و حمید خادمی صورت گرفته است.
 من چاپ هشتم این کتاب با ترجمه مشترک «پریسا سلیمان‌زاده» و «زیبا گنجی» انتشارات مروارید را خوانده‌ام. این کتاب در ۴۵۰ صفحه، چهار بخش و ۵۰ فصل نوشته و تنظیم شده‌است.
تا بخش سوم، عنوان فصل‌ها با شماره است، اما از بخش سوم به بعد عنوان فصل‌ها یکی در میان نام «مریم» و «لیلی» دو شخصیت محوری داستان می‌شود.
رمان پیوستگی تنگاتنگی با سینما دارد. در فصل اول «جلیل» پدر «مریم» صاحب یک سینما معرفی می‌شود و در فصل سوم نقطه عزیمت «مریم» از کودکی و خروج از جهانی که دور از چشم مردم برای او و مادرش در یک مزرعه کنار ده‌کده‌ای ساخته‌اند، سینما می‌شود. آن‌جا که «مریم» از پدرش یک کادو می‌خواهد و این کادو را در قالب بردن او به سینما اعلام می‌کند، و چه زیبا وحشت پدر و مادر «مریم» از این درخواست نسبت و تکلیف داستان را با سینما مشخص و تعریف می‌کند.
«هزار خورسید تابان» از دو فیلم و سه سینما صحبت می‌کند. «سلطان قلب‌ها»، «تایتانیک». سینمای ایران، سینمای هند و سینمای غرب. دو فیلم و سه سینما هر یک به نوعی در داستان بازسای شده‌اند. سینمای هند غالبا بر محور دل‌داده‌گی و شوریده‌گی و عشق شناخته می‌شود. سینمایی که سرشار از رقص و آواز و عشق است آن‌چیزی که در فضاهای تغریف شده در «هزار خورسید تابان» خبری از آن نیست، اما فیلم‌های آن در سینمای پدر «مریم» نمایش داده می‌شود و زنان و دختران برقع‌پوش هرات به تماشای آن می‌روند.
این تصاویر تضاد گزنده‌ای را نشان می‌دهد. گزنده‌گیی که از ابتدا تا انتهای داستان در زندگی «مریم»، مادرش، زنان پدرش و بعد‌ها «لیلی» و دخترش جای‌جای خودنمایی می‌کند.
«مریم» حرام‌زاده است. ناشی که از هوسی که ناگهان در وجود پدرش شعله کشیده و با وجود داشتن سه زن شرعی، دست تعرض به دامن «ننه» که در خانه‌اش کلفتی می‌کرده دراز می‌کند و «ننه» مریم را باردار می‌شود. و از همین‌جاست که روزگارش سیاه می‌شود و بیش از ۱۵ سال بالای داری دست و پا می‌زند که تصویر آن را فقط یک‌بار در آخر فصل سوم می‌بینیم. جایی که نقطه شروع سیاهی روزگار «مریم» است.
در فصل‌های میانی رمان هم سرنوشت «لیلی» نشان داده می‌شود، که کودکی حرام‌زاده را از «طارق» دوست‌پسر معلول‌اش بار‌دار است. همان‌گونه که «رز» تایتانیک، اندکی قبل از آن‌که کشتی به کوه یخی اصابت کند، از نقاش دوره‌گرد، باردار شد.
«سلطان قلب‌ها» داستان پسری است که پدرش او و مادرش را در کودکی به امان خدا رها کرده و به دنبال هوس رفته‌است. پدری که تصویر و تصور می‌شود مرده است. اما از اواسط فیلم ناگهان پیدایش می‌شود، مثل «طارق» دوست‌پسر لیلی که تصور می‌شود مرده، اما از اواسط داستان ناگهان پیدایش می‌شود.
قهر پسر از پدر «سلطان قلب‌ها» در آخر فیلم به خوبی و خوشی تمام شد اگرچه قربانی مادر و زن داستان بود. اما قهر «مریم» با پدرش به خاطر ظلم‌هایی که در حق او و مادرش کرد، هیچ‌گاه به خوبی ختم نشد و ارثیه‌ای که پدر برای مریم گذاشت بود، زمانی به دست لیلی رسید که دو سال از اعدام مریم به جرم قتل شوهرشان می‌گذشت. گویا سرنوشت زنان همه سرزمین‌ها از خیر و خوشی یک‌سان است.
«هزار خورشید تابان» در معرفی فضای سیاه و رقت‌بار افغانستان ۵۰ سال اخیر دقیق است. فقر، دربه‌دری، خشونت، جنگ‌های متصل، مجاهدان، بلشویک‌ها، روسیه، ربانی، دوسدوم، حکمتیار، مسعود، طالبان، آمریکا و غرب همه با تصاویری دقیق و غالبا رقت‌بار معرفی می‌شوند. هرگاه صحبت از لنگیدن و تلاش‌های «طارق» دوست پسر لیلی ــ که پایش را روی مین از دست داده ــ می‌شود، بلافاصله ذهن آدمی به سمت دیالوگ معروف «جمعه» در روبان قرمز می‌لغزد که: افغانی روی مین به دنیا می‌آید، روی مین زندگی می‌کند و روی مین می‌میرد.
پدر لیلی که یک تحصیل‌کرده دانش‌گاه است و همیشه در کتاب‌خانه غنی شخصی‌اش مشغول مطالعه است، لیلی و طارق را در نوجوانی به تماشای مجسمه‌های عظیم «بودا» می‌برد تا عظمت آن یادگاران چندهزار ساله را از دریچه چشمان تیزبین و ظریف آن‌ها به مخاطب معرفی کند تا مخاطب پیش زمینه‌ای از آن مجسمه و عظمت و پیشینه داشته باشد تا وقتی در فصول پایانی خبر تخریب آن‌ها توسط طالبان را به تصویر می‌کشد، مخاطب عمق فاجعه را درک کند.
«از تاکسی پیاده شدند. بابا با انگشت اشاره کرد: آن‌جا هستند، ببینید. طارق از تعجب دهانش بازماند. لیلا هم همین‌طور. به فکرش رسید که اگر صد سال دیگر هم عمر کند، هرگز چنین چیز باشکوهی نخواهد دید. دو تندیس غول‌پیکر از «بودا» آن‌جا قد برافراشته بود. انگار به آن سه نفر زل زده بودند. همان‌طور که از دوهزار سال پیش تا کنون به کاروان‌هایی که در مسیر جاده ابریشم از این دره می‌گذشتند چشم دوخته بودند.»  (فصل ۲۱ ص۱۶۱)
البته شاید عمیق بودن این فاجعه زمانی رنگ می‌بازد که از همین طالبان اعدام‌هایی را به تصویر می‌کشد و معرفی می‌کند که تماشای آن برنامه روزانه مردم افغانستان ده پانزده سال اخیر بوده است.
رمان جذابیت و کشش فوق‌العاده‌ای در کنار نثر روان و زیبا همراه با طنزی گزنده دارد. بعید به نظر می‌رسد خواندن ۵۰ فصل رمان ۵۰۰ صفحه‌ای دست‌ِبالا بیش از یک‌هفته طول بکشد و البته خواننده حرفه‌ای آن را در کمتر از یک‌روز با اشتیاق به پایان می‌رساند.
 طنزی نمکین چاشنی نثر زیبای رمان است:
«انگشت اتهام همه مردها، مثل عقربه قطب‌نما، که مدام روبه شمال است، همیشه رو به یک زن نشانه می‌رود، همیشه.» (فصل۴۸ ص۳۹۸)
«مرد موهای کوتاه قهوه‌ای داشت که عین یک مشت سوزن توی جاسوزنی روی سرش سیخ سیخ ایستاده بود»
«لیلا سه قطره خون روی قالیچه دید. خون خودش. پدر و مادرش را مجسم کرد که بعدها روی همین کاناپه می‌نشینند، غافل از گناهی که او مرتکب شده‌است. شرم به سراغش آمد و احساس گناه. در طبقه بالا، تیک‌تاک ساعت توی گوش لیلی طنین بلند و غریبی داست. انگار که چکش قاضی بود که هی به میز می‌خورد و محکومش می‌کرد.» (فصل ۳ ص ۲۰۰)
«هزار خورشید تابان» آینه‌ای از افغانستان ۵۰ سال اخیر است. آینه‌ای که البته تصویر «زن» را از عمق تاریخ نشان می‌دهد. از فراز همه دردها و رنج‌ها و شکنج‌ها در تصویر زنان افغانستان و زنان تاریخ، «امید» را و «عشق» را می‌توان زنده دید.
به قول اقبال لاهوری:
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان

هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است

این نوشته در وب سایت نبشت این‌جا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۰۵:۰۳
علی مصلحی

قاعده بر این است که وقتی امنیت یک کشور دچار اختلال شد، بلافاصله کشورهای دیگر از تمام شهروندان خود در آن کشور درخواست می‌نمایند که خاک آن کشور را تا برگشتن شرایط به حالت عادی ترک نمایند و تسهیلات ویژه‌ای نیز برای این جابه‌جایی فراهم می‌نمایند.

 در چنین شرایطی با کمی اغماض می‌توان گفت که اولویت با متخصصان آن کشور است. چه این‌که اکثر کشور‌ها حتی در کشور خود نیز برای استفاده بهینه از تخصص نخبگان برای آن‌ها شرایط مطلوب ویژه‌ای مقرر می‌نمایند.

 قاعده بین‌المللی دیگری، حفظ جان شهروندان بیگانه را که به‌طور قانونی وارد خاک کشور دیگری شده‌اند، بر عهده دولت کشور مقصد قرارداده و در صورت قصور و کوتاهی و بروز حادثه یا اتفاقی باید دولت مذبور پاسخ‌گو باشد.

در صورتی‌که برای احدی از شهروندان یک کشور در کشور دیگری اتفاق بدی افتاد، دستگاه دیپلماسی بلافاصله وارد کار شده و با احضار سفیر کشور مذبور و یا در غیاب آن نماینده قانونی و در صورت قطع رابطه احضار سفیر کشور حافظ منافع آن دولت، مراتب اعتراض خود را اعلام، و خواستار توضیحات فوری دولت مقصر می‌شوند.
حسب عرف دیپلماتیک نماینده قانونی آن کشور نیز بلافاصله اعتراض دریافتی را به دولت خود تسلیم و دولت قول مساعد می‌دهد در کم‌ترین زمان ممکن موضوع را بررسی و مشکل را برطرف نموده و در صورتی‌که خسارتی متوجه شهروند کشور مبدا‌ شده باشد، آن‌را به فوریت جبران و جلب رضایت نمایند.

دولت ایران یک‌بار به‌علت کوتاهی در خروج به‌موقع شهروندان خود از افغانستان در جریان ناامنی‌های آن کشور که توسط طالبان صورت می‌گرفت، هزینه سنگینی پرداخت نمود و متاسفانه مقصر آن کوتاهی و اتفاق که به شهادت ۱۰ تن از فرزندان عزیز این کشور انجامید، هیچ‌گاه معرفی و توبیخ نشد و یا افکار عمومی از آن مطلع نشدند.

اخیرا و بیش از یک‌هفته است که رسانه‌های رسمی داخلی و خارجی خبر از ناپدیدشدن ۵ تن از شهروندان ایرانی در یک مرحله(+) و ۲ تن در مرحله‌ای دیگر(+) می‌دهند، که به نوشته رسانه‌های ایران از نیروهای متخصص و مهندسین فعال ایران در کشور بحران‌زده سوریه بوده‌اند.
متاسفانه تا کنون نیز از سرنوشت آن‌ها اطلاعی در دست نیست.

بدون کم‌ترین تردید دولت ایران باید بر اساس قاعده اول، نزدیک به ۶ ماه پیش که بحران عمیق امنیتی در کشور سوریه شروع شده و هر روز نیز تشدید می‌شد، برای حفاظت از جان شهروندان خود، از آن‌ها درخواست می‌کرد که خاک آن کشور را ترک کنند و تسهیلات لازم برای بازگشت آن‌ها به کشور را نیز باید فراهم می‌نمود. اقدامی که متاسفانه نه‌تنها ۶ ماه پیش که زمان شروع بحران بود صورت نپذیرفت، بلکه هیچ‌گاه پس از آن، که لحظه به لحظه بر شدت بحران افزوده شده و خطر بیش‌تر و بیش‌تر احساس می‌شد هم صورت نگرفت.

طی هفته گذشته و پس از آن ماجرا متاسفانه براساس قاعده دوم نیز دولت ایران نسبت به جان شهروندان خود و آن‌هم شهروندانی که بنا بر ادعای رسانه‌های رسمی ایران از نیروهای متخصص بوده‌اند، حساسیت ویژه‌ای از خود نشان نداده، و هیچ‌گاه خبری مبنی بر احضار سفیر سوریه به وزارت امورخارجه و اعلام مراتب اعتراض شدید ایران به دولت آن کشور، به‌خاطر سهل‌انگاری در حفاظت از جان مهندسین و شهرندان ایرانی، اعلام نشده و به غیر از یکی دو تماس تلفنی معمولی و قول مساعد دولت سوریه اطلاع دیگری از تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای پی‌گیری وضعیت شهروندان ربوده‌شده ایرانی گزارش نشده‌است.
 در همین حال نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی هم ظاهرا فراموش کرده‌اند که نسبت به سرنوشت تک‌تک شهروندان این کشور مسؤل هستند و موظف بوده و هستند که مسؤلین دستگاه دیپلماسی را برای تاخیر در خروج شهروندان ایرانی از خاک آن کشور ابتدائا و تقصیر در پی‌گیری وضعیت ربوده‌شدگان مورد سؤال و مواخذه قرار دهند.

به‌نظر می‌رسد تلاش برای اثبات آن‌که شهروندان ربوده‌شده ایرانی از نیروهای فنی مهندسی بوده‌ و ربطی به نیروهای نظامی نداشته‌اند، نسبت به سرنوشت و حفظ جان آن‌ها برای حاکمیت موجود از اولویت و اهمیت بیش‌تری برخوردار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۱۶:۱۲
علی مصلحی

«قران» کتاب مقدسی است. جلد، صفحات، کلمات، جوهر و سخنانش، همه مقدس‌اند. اما تاریخ اسلام به یاد دارد که مولاعلی(ع) به سربازان خود در «صفین» دستور داد که بر همین جلد و ورقه و کلمات و جوهر مقدس شمشیر بکشند که نکشیدند. حاصل داستان حکمیت و اتفاقات پیرامون آن شد و از آن تاریخ به‌بعد، تحجر به‌جای تعقل و تعصب جاهلانه به‌جای تقدس عالمانه در بین مسلمانان برای خود جای‌گاه دست‌وپا کرد و تا کنون نیز جای‌گاه خود را حفظ کرده و هر از گاهی قربانی می‌گیرد.

یک کشیش دیوانه در ینگه دنیا، به مقدسات مسلمانان اهانت کرده و قرآن را آتش‌زده است. متعصبین جاهل در افغانستان به دفتر «سازمان ملل» یورش برده و کارمندان مظلوم این سازمان را سربریدند.

وظیفه هر انسان آزاده‌ای از هر کیش و دین و آیین است که این اقدام وحشیانه و غیرانسانی را محکوم نماید والا دستش به خون بی‌گناهان این حادثه آلوده است.

در همین رابطه:
کشیش آمریکایی: هرگز قرآن را آتش نخواهیم زد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۴۶
علی مصلحی

ارزیابی شتاب‌زده

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۵:۵۰ ق.ظ

هنوز کار شمارش آرا انتخابات پارلمانی اخیر همسایه غربی، (عراق) به‌طور درست و حسابی شروع نشده، بخش خبری ساعت ۱۴ رسانه‌ملی ایران، از شکست سنگین! «فهرست مورد حمایت آمریکا و غرب» (فهرسا العراقیه به رهبری ایاد علاوی) خبر داد و اعلام کرد شمارش مقدماتی آرا نشان از شکست سنگین این فهرست می‌دهد.

اگرچه در خبر رسانه‌ملی و گزارش خبرنگار اعزامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی از واژه «شمارش مقدماتی» استفاده شده‌بود، اما نوع خبرنویسی و اعلام آن، شادمانی ناشی از پیروزی سنگین فهرست موردنظر و نه مورد حمایت دولت ایران (فهرست دولت قانون به رهبری نوری‌المالکی) را رسما تبلیغ و اعلام می‌نمود.

یکی دو هفته بعد از این گاف رسمی صدا و سیمای ملی و دستگاه دیپلماسی ایران، ظاهرا روز گذشته کار شمارش آرا انتخابات پارلمانی عراق به اتمام رسیده و نتایج نهایی و رسمی آن خبر از نه‌تنها شکست سنگین، بلکه پیروزی نسبی فهرستی که از نظر دولت ایران، مورد حمایت آمریکا و غرب بودند (العراقیه به رهبری ایاد علاوی) می‌دهد. (+)

چند ماه پیش از این و در ماه‌های میانی سال گذشته نیز در حالی که کار شمارش آرا انتخابات ریاست‌جمهوری همسایه شرقی (افغانستان) هنوز به پایان نرسیده و نتایج رسمی و پذیرفته‌شده آن اعلام نشده بود، ریس‌جمهور اسلامی ایران، آقای «احمدی‌نژاد» به‌عنوان اولین ریس دولت، پیروزی آقای «حامد کرزای» و انتخاب مجدد ایشان به ریاست‌جمهوری «افغانستان» را به ایشان تبریک گفت.

اگرچه در مورد اخیر پس از کش‌و‌قوس‌ها و کشمکش‌های فراوان بر سر نتایج انتخابات و پس از تایید رسمی تقلب وسیع و آشکار در انتخابات، نهایتا با کناره‌گیری نامزد شاکی، آقای «کرزای» به‌عنوان ریس‌جمهور معرفی شد، اما پیام تبریک زودهنگام و پیش از رسمیت‌یافتن نتایج انتخابات، به کاندیدای پیش‌تاز، نه‌تنها یک برد دیپلماتیک و دیپلماسی موفق به حساب نمی‌آید، بلکه نشانه ضعف رایزنی و به قولی «بی‌گدار به آب‌زدن» رسمی است.

این شلختگی و شتاب‌زدگی در دیپلماسی خارجی ایران در دولتین نهم و دهم بار‌ها اتفاق افتاده، و نه‌تنها مجموعه دستگاه دیپلماسی از رفتار خود پشیمان نیست، بلکه آن‌ها را نمرات موفق در کارنامه سیاسی و اجرایی خود دانسته و به آن افتخار هم می‌نماید.

گذشته ازخسارت‌های بی‌شماری که این انفاقات و ناشی‌گری‌ها و رفتارهای خام سیاسی برای امنیت، دیپلماسی، اقتصاد، تمامیت ارزی، و نهایتا اقتدار ملی کشور در سطح کلان و در سطح جهانی به همراه دارد، موضع‌گیری شتاب‌زده، عاری از تدبیر و فاقد سیاست‌ورزی‌های معمول در مورد اتفاقات سیاسی که در کشورهای همسایه در جریان است، زنگ خطری را برای اتفاقات سخت‌تری در صورت استمرار این رفتار به صدا در می‌آورد. فراموش نخواهیم کرد کشور افغانستان در گذشته‌ای نه‌چندان دور جزئی از خاک ایران بوده و بی‌کفایتی‌هایی از این دست آن‌را از خاک ایران جدا نموده‌است.

در مورد همسایه غربی نیز هنوز شهروندان دو کشور خاطره سیاه جنگ هشت ساله بین ایران و عراق را فراموش نکرده‌اند و هنوز در دل بعض ساده‌اندیشان کینه‌هایی از جنگ، گرمای آتش زیر خاکستری را اعلام می‌نماید.

آیا نمایندگان محترم مجلس و در راس آن‌ها اعضای کمیسون امنیت ملی گوشی برای شنیدن این حرف‌ها دارند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۵۰
علی مصلحی