وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

نماز جمعه

جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۸۸، ۰۵:۱۹ ق.ظ

نمازجمعه یک مراسم سیاسی و عبادی است. توصیه شده است که اگر نمی‌توانید به هر دلیلی در یک نماز جمعه شرکت کنید و از فیض حضور و شنیدن خطبه‌های نماز‌جمعه به صورت آنلاین محروم شدید، حتما به صورت آفلاین این خطبه‌ها را گوش نموده و پی‌گیری کنید باشد که رستگار شوید.
 و من که به غیر از رستگارشدن فکر و ذکری ندارم، از این هفته به بعد سعی می‌کنم به این توصیه عمل نمایم و همه هفته خطبه‌های نمازجمعه و از آن مهم‌تر خطبه‌های نمازجمعه تهران را که در اخبار و احادیث آمده است: «کسی که خطبه‌های نماز جمعه ایران را در تهران بنیوشد، بهشت بر او واجب است. تمت حدیث» به گوش جان بنیوشم و مشاهدات خودم را از این مراسم سیاسی عبادی به سمع و نظر دوستان هم برسانم.

خطبه‌های این هفته نماز سیاسی عبادی جمعه تهران به اقامت آقای «کاظم صدیقی» اقامه شد. خطیب در خطبه‌های اول ضمن توصیه خودش و ما به تقوی گفت که «تقلب» جهنم است و آتش. باید چشم برزخی داشته باشید تا ببینید.
و البته ظاهرا ایشان و دوستانشان چشم برزخی ندارند که آتش افروخته بعد از «تقلب» وسیع در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری در تهران را که پیش از برافروخته‌شدن، «اکبر هاشمی رفسنجانی» در نامه سرگشاده‌اش به رهبری نظام وقوع آن‌را پیش‌بینی نموده بود، نمی‌بینند و این‌که دست‌ِکم هفتاد نفر تا کنون در این آتش جان خود را از دست داده‌اند.

وی همچنین ضمن اشاره به حدیث «الفنتة اشد من‌القتل» از مستمعین خود که در هوای سرد در دانشگاه تهران برای صید ثواب جمع شده بودند سئوال کرد: «چرا باید هم‌دیگر را بد بدانیم که دیگران بگویند این‌ها همه بدند؟»
ایشان فرمودند: «دیگر نمی‌خواهیم بد باشیم. بدی آدم را خسته می‌کند» خدا شکر!؟

وی همچنین در این خطبه به «عبدالعزی» نام واقعی «ابولهب» اشاره نمود و همسر وی را با عبارت البته مودبانه «زنکه» مورد تحقیر و تخفیف قرار داد.

ایشان همچنین حین قرائت خطبه به آیه ۱۳ سوره مبارکه «حجرات» اشاره نموده و متاسفانه هنگام قرائت واژه «میتا» را به اشتباه با تشدید «ی‌» آن‌گونه در عرف ما معمول است خواندند. قابل توجه صنف کفن‌پوشان تحت مدیریت سران قم.

درخطبه دوم آقای «صدیقی» با اشاره به صدور قطعنامه بر علیه ایران توسط شورای حکام و بدون اشاره به اجماع عمومی بر علیه ایران، فرمودند که «این‌ها (یعنی ۵+۱ و غرب) به دروغ ادعا نمودند که ایران یک‌ماه پیش با آن‌ها توافق ضمنی نموده و حالا حرف خود را پس گرفته‌اند.
 این درحالی است که این توافق ضمنی طی دو ماه گذشته بار‌ها و بار‌ها با افتخار توسط رسانه ملی برادر «ضرغامی» تبلیغ شده بود.

وی در این خطبه همچنین اعلام نمود که ایران دارای یک فضای صددرصد ولایی است و ضمن اشاره به حدیث شریف «یدالله فوق ایدیهم» تلویحا به دنیا اعلام نمود که با دست خدا در نیفتند.
 ایشان برای این‌که یک سند تاریخی هم بدست داده باشند به جنگ تحمیلی هشت ساله بر علیه ایران اشاره کرد که تمام دنیا بر علیه ایران (شما بخوانید دست خدا) بسیج شدند. ولی شکست خوردند.

 وی اصلا اشاره نکرد در حالی که خیانت آشکار دوستان نزدیکش به «نوشیدن جام زهر توسط حضرت امام منجر شد» چگونه «نوشیدن جام زهر» می‌تواند نشانه پیروزی ما و شکست دشمنان ما باشد.

ایشان همچنین از ولایت آقای خامنه‌ای به «ارث امام راحل» تعبیر و ضمن اشاره به حادثه انتحار سیاسی دولت کودتا (پاره کردن عکس امام در مراسم ۱۶ آذر) در حالی که به گریه افتاده بود، شکایت به خدا برد.

 ظاهرا زمانی که دوستان ایشان بی‌حرمتی شدید به خانواده امام راحل را در دستور کار قرار داده بودند، نه تنها چشم و گوش برزخی ایشان بلکه چشم و گوش دنیایی ایشان هم بسته بوده است.

لازم به یاد آوری است که حضرت «صدیقی» در طول خطبه دوم بار‌ها به مسائل هسته‌ای اشاره داشتند و برای اشار به این مسئله از واژه جدید‌الاحداث «داشتن هسته‌ای» استفاده نمودند.

به امید این‌که روز و روزگار بر شما خوش باشد، تا جمعه‌ای دیگر؛ نماز جمعه‌ای دیگر و سعادت شنیدن خطبه نماز جمعه‌ای دیگر توسط یک «کاظم صدیقی دیگر» خدا نگهدار.
 یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۸۸ ، ۰۵:۱۹
علی مصلحی

دولت دهم دولت مستعجلی است

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۲۷ ب.ظ

دولت دهم دولت مستعجلی است. این پیش‌بینی نیازی به آداب‌دانی در جمبل و جادو و کف‌بینی یا آشنایی و تسلط به علومی چون ستاره‌شناسی و نجوم و رمل و اسطرلاب و هیپنوتیزم و مسائلی از این دست ندارد.
 حتی لازم نیست برای یافتن این واقیعت عریان، چندین سال وقت و عمر گران‌بهایتان را به‌عنوان دانشجوی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی پشت میزهای دانشگاه و در کنفرانس‌های علمی و کارگاه‌های عملی برای چنین علومی سپری کرده باشید.

 نه هیچ‌کدام از این‌ها لازم نیست. فقط کافی‌ست از نعمت دیدن و شنیدن بی‌بهره نباشید و صد البته ضمن برخورداری از نعمت‌ها در غفلت و خواب و بی‌بهره‌گی هم نباشید که الحمدلله امروزه اکثر مردم چنین نیستند و در یک جنبش بیداری حضور دارند و اغلب خلایق خواب نیز در حال بیداری و پیوستن به این جنبش می‌باشند.

شاید اگر در ماه‌های پایانی سال ۱۳۵۸ کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی و باور کند که انتخاب دکتر «سید ابوالحسن بنی‌صدر» با بیش از ۷۵ درصد آرا ماخوذه به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، سرآغاز دورانی از تشنج و درگیری سیاسی و اجتماعی خواهد بود که مهر تعجیل را بر پیشانی دولت وی برای سرآمدن نابهنگام دولتش خواهد زد، اما امروزه اغلب رای‌دهندگان به دکتر «محمود احمدی‌نژاد» به فاصله بسیار کوتاهی از کرده خود پشیمانند و امروز در کنار آنان قرارگرفته‌اند که از ابتدا با آنان هم‌رای و با آقای دکتر «احمدی‌نژاد» همراه نبوده‌اند.

 این همراهی زودهنگام، زودهنگامی پایان غم‌انگیز آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» و مستعجل‌بودن دولت دهم را نوید می‌دهد.

برای درک سیاهی شرایطی که در آن به‌سر می‌بریم و لزوما، بر اساس نتایج اعلام‌شده در شام‌گاه جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» به عنوان ریس‌جمهور که بر اساس نص صریح قانون اساسی شخص دوم کشور تعریف شده است، مدیریت و مسئولیت کامل آن‌را بر عهده دارد، لازم نیست به علوم غیبی متوسل شوید. کافی کمی دقیق‌تر شوید.

اصلن لازم نیست با خودتان جدال داشته باشید که آیا صداو سیما که می‌گوید «ترانه موسوی» زنده است راست می‌گوید؟ یا شیخ «مهدی کروبی» که می‌گوید «ترانه موسوی» مرده است؟ و یا این‌که آیا بنا به گفته برگزارکنندگان دادگاه، اعترافات آقایان «ابطحی» و «عطریانفر» و ... صادقانه و واقعی است؟ یا بنابر گفته نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات، احزاب متبوع بازداشت‌شدگان وخانواده‌ها و حامیانشان، اعترافات از روی اجبار و تحت شرایط سخت زندان اخذ شده است؟

نه اصلن لازم نیست برای کشف حقیقت تناقض در اخبار سایت‌ها و رسانه‌ها روی شبکه جهانی اینترنت و یا شبکه‌های خبری ماهواره‌ای بی‌بی‌سی یا صدای آمریکا با اخبار شبکه‌های متعدد رسانه ملی خودمان، خود را آزار دهید.

اصلن لازم نیست به مغزتان ـ برای انجام کار سخت و صعب کشف صداقت از لابه‌لای کلمات کاملا متناقض «کیهان»، «رسالت»، «جوان» و ... با کلماتی که توسط «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «آفتاب یزد» و ... به شما ارائه می‌شود ـ فشار بیاورید.

گمان می‌کنید اگر به شک افتادید که آقای «خامنه‌ای» که، جبهه می‌رفته است، ریس‌جمهور بوده است، نمازجمعه می‌خوانده و می‌خواند، امروز تلویحا می‌گوید که: «میر حسین موسوی» که اتفاقا او هم، هم جبهه می‌رفته، هم نخست‌وزیر محبوب و مورد تایید امام بوده، هنرمند بوده و هست و کوچک‌ترین نقطه مشکوکی در زندگیش نیست و ... آدم خوبی نیست، اصل بدیهی فلسفه که دو نقیض با هم جمع نمی‌شوند فاقد اعتبار است؟

اصلن چرا بی‌راهه و کج‌راهه برویم خیلی ساده همین چند روز پیش در کیفرخواست تنظیمی از طرف دادگاه موسوم به «دادگاه محاکمه متهمان کودتای مخملی» آمده بود که بر اساس اقاریر شرعی و عرفی و حقوقی و البته صادقانه اکثر متهمان، جریان کودتا در شب‌های نزدیک به ۲۲خرداد ۱۳۸۸در جلسه‌ای با حضور آقایان «کروبی، موسوی، خاتمی و هاشمی» طراحی و کلید خورده است. حتما آن‌قدر ساده نیستید که شک کنید این کیفرخواست و اصلن این دادگاه توسط خدای ناکرده «موساد» و «سیا» و «ک.گ.ب» طراحی و اجرا شده است. نه خیر همه این تشریفات دقیقا زیر نظر‌‌ همان قوه قضاییه‌ای برگزار شده که دیروز در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید آن، آقای «هاشمی رفسنجانی» یعنی‌‌ همان متهم اصلی کیفرخواست حضور داشت و اتفاقا سخنرانی هم کرد.

نه اصلن بیایید همه این‌ها و صد‌ها مثال و موارد مشابه از این دست را‌‌ رها کنید. برای باور این‌که دولت دهم دولت مستعجلی است چند اتفاق خیلی ساده و کوچک اسناد غیرقابل‌خدشه‌ای بر این ادعاست.

شما کافی است فقط شب‌ها ساعت هشت‌ونیم غروب برنامه بیست‌وسی را دقیقا ببینیند. همه چیز دستگیرتان می‌شود. دیگر این‌که تماشای نمایش دادگاه موسوم به کودتا را هم فراموش نکنید. وقتی برنامه‌نویسان و طراحان بخش خبری بیست‌وسی آن‌قدر دستپاچه هستند که از یک دقت ساده در این‌که نام «ترانه» و نام خانوادگی «موسوی» آن‌قدر در ایران پر کاربرد و فراگیر است که عدد۳ برای نشان‌دادن فراگیری آن فوق‌العاده مضحک است، متوجه عجله بیش از حد آن‌ها برای سقوط ریس‌جمهور محبوبشان می‌شوید.
و وقتی مشاهده می‌کنید که در کیفرخواست بدون توجه به سن متهم اقرار او مبنی بر این‌که او ریس دفتر نخست‌وزیر «موسوی» بوده است، با شادی بسیار درج می‌شود و بعد با احتساب سن متوجه می‌شوی که این آقا در آن‌زمان کودکی ۱۱ساله بوده است، حالا عطش دادگاهیان را برای سقوط متوجه می‌شوی.

اما از همه جالب‌تر شتاب زایدالوصفی است که شخص آقای رییس‌جمهور برای این کوچ ناخواسته از ساختمان پاستور دارند. دقت کنید: در پی ادامه تمرد میرحسین موسوی از دستورات واجب‌الاطاعه دکتر احمدی‌نژاد، حکم عزل وی از ریاست فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران صادر و طی حکم جداگانه‌ای، پروفسور سعید حدادیان از چهره‌های ماندگار و خدوم عرصه فرهنگ و هنر کشور به ریاست این نهاد عالی هنری فرهنگی منصوب شد.

اما یک تفاوت بزرگ بین دوران ریاست‌جمهوری دکتر «سیدابوالحسن بنی‌صدر» و دوران امروز ما و ریاست‌جمهوری آقای دکتر «احمدی‌نژاد» هست. و آن این‌که در دوران «بنی صدر» اکثر مردم می‌خواستند او باشد و امام نمی‌خواست، اما امروز اکثر مردم نمی‌خواهند آقای «احمدی‌نژاد» باشد ولی مقام رهبری می‌خواهند.

تا خدا چه خواهد؟
پی‌نوشت: بعدا متوجه شدم بند مربوط به سعید حدادیان طنز بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۸۸ ، ۲۲:۲۷
علی مصلحی

ریگ در کلاس انشا

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۸۷، ۱۲:۱۹ ب.ظ

پول بهتر است یا ثروت؟
فلاسفه قدیم را عقیدت بر اینست که:
هرکه مر او را پول باشد و ثروت نباشد؛ تاج خارش بر سر.
هرکه مر او را ثروت باشد و پول نباشد؛ یارش در بر.
و هرکه مر او را هم این باشد و هم آن؛ خاکش بر سر.
و هرکه مر او را نه این باشد و نه آن؛ تاج دکترای افتخاری آکسفوردش بر سر.
و هرکه مر او را اصلاح‌طلبی در سر باشد و دولت نباشد؛ دو چشم انتظارش بر در.

میرزا «عماالدین‌ افروغ» «اشارات» مبسوطی ذیل این بحث در نمط «هفتم» «مجلس» دارد به این مضمون که:
پیش از بحث بر سر بهتری پول یا ثروت فی‌نفسه، باید در به بودن یا نبودن راه‌های گردآوری آن مباحثه نمود.
 وی در این‌باره گویند: آن «محصولی» از ثروت که به واسطه باد نا‌«صادق» فراچنگ آمده باشد؛ بهتر است از آن پول که از راه ثروت به دست آمده باشد. و آن ثروت که به وسیله شرع فرا‌چنگ آمده باشد بد‌تر است از ثروتی که از راه پول به دست آمده باشد.
 و درباره «شرع» توضیح فرموده‌اند که: و آن وسیله‌ای است پیچ گوشتی را ماننده، از برای آن که در آن به صوت آرام می‌خوانند و از سویی دیگر به سبکی بلند صوتی حزین از برای گریستن خلق به گوش می‌رسد که گفته‌اند از بهترین کار‌ها در شرع بهر جمع‌آوری ثواب پولی گریاندن خلق است. گویند: ارمکی‌ها خلقی بوده‌اند در این‌کار به غایت وارد.
 تمت کلام افروغ.

اما در این میان نمایندگان مجلس هشتم را اصلن موضوع بحث چیز دیگری است. آن‌ها گویند که نه علم بهتر است نه دانش بلکه پول و ثروت از همه این‌ها بهتر! خواه به دندان گردآوری شده باشد یا به دندان‌گردی! خواه به مدد باد و نا‌صادقی و..... الخ.
و گویند که آن‌ها (یعنی نمایندگان مجلس هشتم) بر سیاق همین عقیده تند خود نماد علم و دانش دولت بهیه نهم الدکتور «علی کردان» که از شدت تفضل و فزونی دانش در دارالعلم آزاد کرج به پراکندگی علم و سواد صداقت مشتغل بوده‌است را ازکابینت داخله کشور برکنار و به جای آن «محصولی»نامی که پیشتر‌ها تحصیل علم را‌‌‌ رها و به مدد بادهای ثروت‌آور به تحصیل پول اشتغال داشته است را به عنوان نماد سرمایه در کابینت دولت بهیه نهم کار گذاشتند و اصلن هم به فرمایشات این و آن که نان خشک و کتلت نماد فقر دولت نهم ربطی به سرمایه‌داری «محصولی» ندارد؛ توجهی ننمودند.
 تمت فرمایشات مجلسی‌ها.

و اما در سمت چپ این میدان اصلاح‌طلبان را عقیدت اینست که نه آن نه آن‌ها بلکه باید در نظرات این و آن‌ها و آن اصلاحاتی به‌عمل آید. و آن اصلاح این‌که ثروتی که از راه دانش نه از راه دانشگاه گرد آمده باشد و دانشی که از راه ثروت گرد نشده باشد بهتر است.
 ایضن توسعه فرهنگی یعنی آسفالت راه‌هایی که به دانشگاه و فرهنگ‌سرا ختم می‌شود بهتر است از توسعه اقتصادی یعنی آسفالت راه‌هایی که به مسجد جمکران و هیئات سینه‌زنی ختم می‌شود.
تمت فرمایشات اصلاح‌طلبان.

از همه این‌ها که رد شویم؛ اصل بر اصول‌گرایی است مگر خلاف آن ثابت شود. و اصول‌گرایان را عقیدت اینست که توسعه اقتصادی افضل است بر توسعه سیاسی و فرهنگی خواه به اقتصاد منجر شود خواه نشود. پول مال ماست و دیگران باید از ما گدایی کنند: اقتصاد کمیته امدادی.
تمت کلام اصولگرایان.

تمت چرندیات ریگ. ببخشید این بود اشای من.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۸۷ ، ۱۲:۱۹
علی مصلحی

پای ریگ در کفش فرهنگستان

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۸۷، ۰۳:۱۰ ب.ظ
فارسی را پاس می‌داریم و
زین‌پس به جای واژه‌های غریب و نامانوس و بیگانه و ..:
دکتر، افتخار، دکترای‌افتخاری
از واژه زیبا مانوس و خودمانی و خیلی چیز دیگر:
علی کردان
استفاده می‌کنیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۸۷ ، ۱۵:۱۰
علی مصلحی

نامه سرگشاده ریگ به «مهدی کروبی»

چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

اصلا آدم باید متفاوت باشد. تنوع‌طلب. بعضی می‌گویند بهترین شناگر، شناگری است که زود‌تر از دیگران خود را به خط پایان برساند. من می‌گویم نه! بهترین شناگر شناگری است که خلاف جهت آب یا رود یا سود یا بازار و یا خلاف خیلی چیزهای دیگر شنا کند.

من با خود اندیشیدم چه‌گونه می‌توانم بهترین شناگر باشم؟ رفتم لب رودخونه دیدم خروس می‌خو... (ببخشید حواسم پرت شد) رفتم کنار رودخانه ببینم جهت آب کجاست، دیدم آقای «مهدی کروبی» دارد ابوعطا می‌خواند، آقای «جنتی» دشتی، آقای «محتشمی» که خارج از دستگاه بود.
بگذریم. خلاصه این‌که دیدم همه می‌خوانند، الا یک سید نورانی بزرگ‌وار که یک عبای نقره‌ای هم پوشیده و هیچ نمی‌گوید. اما همه هی نامه سرگشاده می‌نویسند که چرا تو نمی‌خوانی؟ و او جواب می‌دهد که:
 «اگر از جانب معشوق نباشد کششی/کوشش عاشق بیهوده به جایی نرسد»
و در این میان «مهدیخان کروبی» مانده‌است بی‌نامه سرگشاده. مانند «ارشمیدس» که از خوشحالی کشف علمی‌اش فریاد یافتم یافتم سر می‌داد، دلم قنج می‌رفت که خلاف مسیر آب یا رود یا سود یا بازار یا... را یافتم: حالا که همه در مسیر رود اصلاحات، به «خاتمی» نامه سرگشاده می‌نویسند، من خلاف این مسیر به آقای «کروبی» نامه سرگشاده می‌نویسم.

زود دست به کار شدم. حالا این شما و این هم نامه سرگشاده ریگ به آقای «مهدی کروبی»:
جناب آقای «مهدی کروبی» دبیر محترم کل حزب محترم «اعتماد ملی»! سلام.
امیدوارم حال شما و آقای «منتجب‌نیا» و آقای «گرامی‌مقدم» و آقای «افخمی» و همه مردمی که دلشان برای ماهی ۵۰۰۰۰ صدقه‌سری جنابعالی تنگ شده‌است خوب باشد.
 چون می‌دانم که برای شما صندلی قرمز ریاست مجلس نهم از احوالات ما مهم‌تر است، ضمنا شما کارهای مهم زیادی دارید، حواس مبارک صامعه و باصره و ... جنابعالی را به گفتن احوالات خودم نرنجانم و یک‌راست بروم سر اصل مطلب:

آقای «کروبی» من و خیلی زیاد از مردم از این‌که فهمیدیم شما می‌خواهید رییس‌جمهور ما شوید و رسما کاندیداتوری خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آتی اعلام نموده‌اید، خیلی خوشحال شدیم. می‌دانی چرا؟ به خیلی دلایل.

اولا همه می‌دانند شما از پیش‌رو‌ترین نیروهای این نظام هستید و هیچ مقامی حتی «دادگاه ویژه روحانیت» هم نمی‌تواند کوچک‌ترین گیری به شما بدهد. کما این‌که تاکنون نتوانسته. اما یک سری نیروی بی‌سواد مثل «اسداله بیات زنجانی»، و بی‌عرضه مثل «عبداله نوری»، و با سابقه مبارزاتی بسیار کم مثل «موسوی خویینی‌ها» که عمرا سواد و عرضه و سابقه جنابعالی را ندارند، را‌به‌را ماشین قراضه‌شان جلو ساختمان «دادگاه ویژه روحانیت» پارک است. تازه اگر هم بخواهند رییس‌جمهور شوند، عرضه رد شدن از صافی معروفه را ندارند.
نکته جالب این‌که چون خودشان چنین عرضه‌ای ندارند آمده‌اند به یک بی‌عرضه‌تر از خود «محمد خاتمی» گفته‌اند کاندیدا شود. زهی خیال باطل. از آن صافی معروف فقط یک نفر اصطلاحا اصلاح‌طلب (بین خودمان باشد من که می‌دانم شما نیستی اما پزش را می‌دهی) رد می‌شود و آن‌هم کسی نیست جز «مهدی خان کروبی».

دوما: هیچ کاندیدایی مثل شما شانس نداشته که کهنه‌کار‌ترین روزنامه دولتی ایران «کیهان» و روزنامه دوست و برادر «رسالت» این‌همه از کاندیداتوری‌اش خوشحال شوند.
 باور نمی‌کنی مطالب همین دو ماه اخیر این دو روزنامه را بخوانی باور می‌کنی.

سوما این‌که: اگرچه همه پیش‌بینی‌ها و نظرسنجی‌ها در سطح بیت و حوزه مشاوران می‌گویند که: مردم می‌خواهند آقای دکتر «احمدی‌نژاد» یک دوره دیگر باشد، اما ما همه می‌دانیم که مرد بزرگی مثل شما نه‌تنها نظر‌سنجی و پیش‌بینی و رمالی و..... را قبول ندارد، بلکه اصلا نظر را قبول ندارد. شاهد زنده می‌خواهی: مجلس ششم حضرتعالی خیلی راحت نظر اکثریت مجلس در مورد لایحه «اصلاحیه قانون مطبوعات» را به راحتی آب خوردن رد کردی. آن‌روز بعضی‌ها فکر می‌کردند شما با اصلاحیه‌اش مشکلی داری اما کور خوانده بودند که شما با اصل آن یعنی «قانون» مشکل داری.

چهارما این‌که: بعضی‌ها فکر می‌کنند شما که به این زودی فعالیت‌های انتخاباتی را شروع کرده‌ای برای ریاست‌جمهوری آینده به میدان رقابت آمده‌ای. اما بین خودمان باشد فقط من می‌دانم شما برای صندلی نمی‌دانم چه رنگی ریاست‌جمهوری ارزشی قایل نیستی و این کورس زودهنگام برای فتح سنگر «ریاست مجلس نهم» و صنلی قرمز رنگ آن است.

زیاده عرضی نیست. این‌که بعضی از بندهای نامه که می‌بایست بین خودمان باشد، چرا در این نامه سرگشاده عنوان شد خودتان بعد از ریاست برای خلایق می‌توضیحید.
الاحقر: ریگ بیابان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۸۷ ، ۱۱:۰۰
علی مصلحی

پای ریگ در کفش دامادی

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۸۷، ۰۸:۰۷ ق.ظ

قبل‌التحریر: در مورد «درستکاری سیاسی» «علی‌فلاحیان» بیشتر خواهیم نوشت.
می‌گویم: درست که من هنوز خیلی کودک و کوچک هستم. به سن تکلیف، ازدواج و قانون نرسیده‌ام. به قول بعضی، حالا اول چلچلی و به قول بعضی دیگر اول اللی‌تللیمان است. درست! اما از قدیم و ندیم گفته‌اند و چه خوب گفته‌اند که: ترس برادر مرگ است. و من می‌ترسم اگر زود برای ازدواج اقدام نکنم، بلا‌به‌دور! بلابه‌دور! بلایی بر سرم بیاید و تا بروم بجنبم، سرم را روی خشت خام بجنبانند که: یا فلان ابن فلان اسمع افهم.. الخ.

اصلا می‌ترسم نصف دینم کامل نشده بمیرم. یا «کام از دل بر نیامده جان از تن براید»

خواجه رندان، «حافظ شیراز» می‌گوید:
 «رقص بر شعر‌ِ تر و ناله نی خوش باشد/خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند»
و چرا من از توفیق نگار و رقص و دست و....... محروم باشم؟

بگذریم. این ترس‌ها و ترس‌های زیاد دیگری که درج آن‌ها از حوصله این مقال خارج است، بنده را بر آن داشت: «بسته پیشنهادی» خود را به محضرتان تقدیم نموده، دست گدایی‌ام دراز و منتظر مساعدت. خصوصا از جمعیت بزرگ‌وار نسوان. و اما:
محتویات «بسته پیشنهادی»
بدینوسیله اینجانب: ریگ۳۶ ساله دارای مدرک تحصیلی دیپلم، بی‌کار، اهل کشور ایران که: اخیرا (یعنی ظرف همین سه سال اخیر) به بمب (ببخشید) انرژی هسته‌ای دست پیدا کرده (که کپی مدارک مصدق آن نیز نزد «موسویان» موجود است) آمادگی کامل خود را برای امر مهم ازدواج اعلام می‌نمایم.
 من خیلی سخت‌گیر نیستم اما از باب رعایت سنت‌های مرسوم چند شرط مختصر.
 و اما شروط و شرایط:
۱-خیلی مهم نیست که تا به حال تجربه ازدواج دارد یا نه؟ یا این‌که از همسر قبلی‌اش طلاق گرفته یا همسر قبلی‌اش او را طلاق داده. مهم اینست که: فرق سهم فعلی کشور ایران از «دریای خزر» و ثروت‌ها و منابع آن، با سهم کشور ایران قبل از «دعای فرج» و ثروت‌ها و منابع آن قبل از دعای مذکور را بداند. این‌که مثلا عروس‌ها و پری‌های دریایی دریای خزر طلاق گرفتند یا طلاقشان دادیم؟

۲ ــ خیلی مهم نیست که بچه دارد یا نه؟ یا اصلا چند بچه دارد؟ مهم اینست که: نسل اسلام در چنین شرایط حساسی احتیاج مبرم به افزایش نسل دارد. آیا توانایی بارداری‌های متعدد برای افزایش سربازان اسلام، به جهت حملات احتمالی دشمن را خواهد داشت. (تربیت آن‌ها خیلی مهم نیست)

۳ ــ خیلی مهم نیست که بساز است یا نه؟ مهم اینست که فرق بین «مسجد مقدس جمکران» و صحن عمومی سازمان ملل را بداند.

۴ ــ خیلی مهم نیست که سر چند شوهر قبل از من را خورده و راهی گورشان کرده؟ مهم اینست که مرا به سمت گور سرازیر نکند. (توضیح اضافی) رای به «خاتمی» مرا به گور می‌فرستد. رای به «مخملباف» کشور مرا.

۵ ــ خیلی مهم نیست خوشگی یا زشتی؟ (من خیلی به این چیز‌ها گیر نمی‌دهم) اما مهم است که فرق بین سفره ایضا دوشیزه‌های خوشگل «لبنان» و «فلسطین» را با سفره‌ها و دوشیزه‌های ترشیده ایران را بداند. ضمنا بداند، نفت آن‌قدر‌ها نیست که سر سفره ما برسد. ما می‌توانیم به جای نان و نفت: نان و پنیر یا نان و مرغ و مسما و...... الخ بخوریم و جوش به دل مردم لبنان کنیم که نان و نفت می‌خورند. (توضیح اضافی) من نمی‌دانم چرا این‌ها نفت می‌خورند و این‌قدر خوشگلند و مردم ما مسما و این‌همه.....

۶ ــ خیلی مهم نیست از هر انگشتش صد هنر ببارد و در فنون متعدده مثل: کوزه‌گری، رفوگری، رفوزه‌گری، نگارگری، انگشت‌نگاری از اتباع بیگانه و....... الخ دیپلم داشته باشد. اما خداییش خیلی مهم است «دکترای افتخاری» داشته باشد فقط از «آکسفورد». جای دیگر باشد قبول نمی‌کنم.

۷ ــ خیلی مهم نیست که دقیقه به ساعت به درآمد ناچیز من گیر بدهد. اما مهم است فرق نفت ۷دلار با نفت ۱۴۷دلار را بداند.

۸ ــ خیلی مهم نیست اهل سینما و سینما رفتن باشد یا نباشد. اما این دیگه خداییش نامردیه که: خبر نداشته باشه: «دهنمکی» و «کیمیایی» هر دو «مسعودند» اما این کجا؟ و آن کجا؟

۹ ــ خیلی مهم نیست که: اهل شعر و ادبیات و فرهنگ و این‌جور چیز‌ها باشد. اما بد نیست فرق بین «فرهنگ‌سرا» و «کشتارگاه» را بداند.

۱۰ ــ و اما خیلی هم مهم نیست که خیلی مهم باشد. برای عروسی همگی تشریف بیاورید. پذیرایی با: کتک. چوب. چماغ. کیـــــــــــــــــــــــک زرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت‌ها:
در مورد: «درستکاری سیاسی» آقای «علی فلاحیان» بیشتر خواهیم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۸۷ ، ۰۸:۰۷
علی مصلحی

ریگ در کابینه هفتاد میلیونی

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۷، ۰۷:۴۷ ق.ظ

در راستای این‌که ریاست اسبق بانک مرکزی آقای «ماشاالله محمدی» بسته پیشنهادی آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران را بازنکرده پس فرستاد، و بر نرخ ارز به ارزش ۱۴۷دلار در هر بشکه اصرار نمود، و پس از آن‌که ریاست سابق بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران آقای «رمضانعلی خاموشی» - تاکید می‌کنم؛ خاموشی؛ و اصرار می‌کنم که وی هیچ خط و ربطی به جریان مداوم خاموشی‌های اخیر، ایضا آقای «علی‌نقی‌ سید‌خاموشی» ندارد - نیز از پذیرش پیشنهاد «خاویر لاریجانا» و جناح مطبوعش یعنی مطبوعات نامستقل و مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایر.... مبنی بر تغییر نرخ رسمی ساعت مملکت فخیمه جمهوری اسلامی‌ ای....... امتناع کرد، و ایضا در راستای این‌که «خدابخش‌ اسماعیلی» و «علی‌اصغر‌ عبدل‌زاده» روسای سابق بر اسبق بانک مرکزی جمهوری اسلامی محترم........ در راستای چرخ لای چوب دولت محترم نهم جمهوری اسلام....... از پذیرش پیشنهاد جناب آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» ریاست جمهوری اسل...... برای جلوس پشت میز بانک مرکزی جمهوری............... امتناع نمودند و اصلا و اساسا در راستای تحقق شعار «کابینه هفتاد میلیونی» آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» ریاست محترم جمهو.................... طی حکمی «علی‌ شیشه‌بر» معروف به «ریگ» را عنوان ریاست کلی بانک مرکزی جم.................. منصوب کرد.

متن حکم به شرح ذیل است:
علی شیشه‌بر «ریگ»! نظر به سوابق درخشان مالی، اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نویسندگی کتاب مستطاب «احتراق موتورهای خانمانسوز» و.......... و همچنین سوابق درخشان مبارزاتی قبل از انقلاب «زامبولیسم» که منجر به اخراج شما از بانک «ایران ژاپن» (۵) گردید، شما را به مدت ۱۰ثانیه از تاریخ ساعت ۱بامداد پانزدهم شهریور ماه ۱۳۸۷الی ساعت ۱۰/۱ثانیه پانزدهم شهریورماه۱۳۸۷به ریاست کلی بانک مرکزی........................ منصوب می‌نمایم.
محمود احمدی‌نژاد.

آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» همچنین در مصاحبه جداگانه‌ای در مورد مدرک تحصیلی «ریگ» فرمودند: ما افتخارمی‌کنیم که وی دکترا ندارد و با این کلام مدرک دکترای افتخاری ریگ در گوش‌بری و شیشه‌بری را تاکید و تایید کردند.

ضمنا پاچه‌خواری‌های «حسین‌حاجی‌زاده» ریس کل اسبق بر سابق اسبق بانک مرکزی........... قبلا بی‌نتیجه مانده بود.

نتیجه: تا کور شود چشم آن‌ها که می‌گفتند دولت نهم در تحقق شعار «کابینه ۷۰میلیونی» ناکام خواهد بود.
پانوشت‌ها:
۳-نگاه کنید به مقاله‌ای از رمضان‌زاده نمی‌دانم کجا.
۵- نام قدیم بانک تجارت.
تذکر آیینی: تاکید‌ها برای آنست که ریس‌جمهور با داماد «علی‌باقرزاده» اشتباه گرفته نشود. به هر حال خدا لعنت کند مسببین.......
بعدالتحیر: در مورد «درستکاری سیاسی» «علی فلاحیان» بیشتر خواهیم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۸۷ ، ۰۷:۴۷
علی مصلحی

کفش ریگی

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۷، ۰۳:۱۹ ب.ظ

سلام و هر موقعتان که به من سر می‌زنید به خیر. حالا ساعت ۳ بعد از ظهر دم‌کرده کاشان است و برق رفته. البته این برق رفتن هیچ ربطی به «عبدالمالک» و آقای دکتر «احمدی‌نژاد» ایضا آقای دکتر «کردان» ندارد. در زمان «میرحسین موسوی» هم برق می‌رفت. کاری نداریم که آن‌روز جنگ بود و نفت بشکه‌ای چند دلار؟ به هر حال برق می‌رفت و حالا هم رفته‌است. بگذریم از دهات می‌......

رو‌به‌روی من هفته‌نامه‌ای؟؟؟؟ است با عنوان: «صاحب‌قلم» و صاحب قلم سردبیری آن شخصی است به نام «علی‌فلاحیان»! هم‌نام وزیر اسبق اطلاعات، ایضا هم‌نام یکی از دوستان بسیار خوب صاحب این قلم.

عنوان و مطلب مقاله این علی آقای فلاحیان مرا به یاد آن علی‌آقای دوستم انداخت که مهارت فوق‌العاده‌ای داشت در تغییر موضع. صبح زیر علم «شعبان‌بی‌مخ» بود، ظهر زنده‌باد «مصدق» سرمی‌داد، شب می‌گفتند در سفارت اجنبیه روس دیده شده.

راستی از دهاتمان چه خبر؟

بع-------له! این علی آقای ما در دوران کودکی که همه عشق و هواداری در فوتبال و استقلال و پرسپولیس خلاصه می‌شود، استقلالی بود. اما «ناگاه یک نگاه» مربی پرسپولیس باعث شد دستش از آستین «سرخپوشان» به‌درآید و دل استقلالی‌ها را........

اصلا تقصیر «علی‌فلاحیان‌»‌ها نیست. در زمان جنگ هم برق می‌رفت.
اگر شما ربط مطلب فوق با کفش ریگی را پیدا کردید بوق بزنید.
___________________
بعدالتحریر: سرخپوشان به سرخ‌جامه‌گان اصلاح شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۸۷ ، ۱۵:۱۹
علی مصلحی

کفش و ریگ

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۷، ۰۲:۴۷ ب.ظ

ظاهرا ریگی (عبدالمالک) به کفش آقای «احمدی‌نژاد» بود و گرنه گروگان‌های بی‌گناه امروز آزاد بودند و در کنار خانواده‌هایشان. مثل خانواده آقای «هاشمی» (سرپرست وزارت کشور) در کنار آقای هاشمی. یا خانواده آقای «احمدی‌نژاد» (ریس جمهور) در کنار آقای احمدی‌نژاد.

اصلا حواسم نیست «ریگی» که به کفش آقای احمدی‌نژاد است، گروگان‌ها نیستند که آقای احمدی‌نژاد کفشش را بتکاند تا آن‌ها آزاد شوند و در کنار خانواده‌هایشان. چشمشان کور می‌خواستند قبل از گروگان‌رفتن با وزارت کشور هماهنگ کنند. این‌هم نتیجه عدم هماهنگی با ما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۸۷ ، ۱۴:۴۷
علی مصلحی

ریگ و کفش

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۸۷، ۰۲:۴۱ ب.ظ

پس از سلام، برویم سر حرف حساب:
می‌گویم، اگر فعالیت‌های هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است، (که به نظر بنده هست. البته کسی به نظر بنده کاری ندارد. ولی به قول آقای «فاطمی نیا»: ولی خب) این ماجرای فروش اطلاعات به بیگانگان توسط «موسویان»(+) دیگر چه صیغه‌ای ایست؟

اگر ریگی به کفش آقایان نیست، دیگر این موضوع خودزنی و «موسویان‌»زنی چه محلی از اعراب دارد؟
ظاهرا دعوا سر لحاف ملای مجمع تشخیص مصلحت است و گرنه همه می‌دانند، کفش آقای «احمدی‌نژاد» کوچک‌تر از آنست که ریگی در آن قرار گیرد. (منظورم ریگی زاهدانی است)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۸۷ ، ۱۴:۴۱
علی مصلحی