وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

بهشت حزب‌الله یا چاله‌میدان؟

چهارشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۰، ۰۴:۳۲ ب.ظ

دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، متاسفانه در قضیه رفتار آقای «سعید‌ تاجیک» با فرزندان «هاشمی»(+) و فحاشی و بی‌ادبی و استفاده از ادبیات لات‌ها، حق با «حسین‌ قدیانی» است و این نوع ادبیات از اولین ساعات انقلاب در این کشور نهادینه‌شده و نه‌تنها توسط هیچ‌کس حتی مخالفین بنیان‌گذار نظام، مورد اعتراض قرار نگرفت، که حتی تشویق و ترغیب‌شده و هر سال در آستانه ایام دهه فجر دقیقا هم‌زمان با سال‌گرد انقلاب، سخن‌رانی تاریخی آن مرحوم بدون کم‌ترین تخفیف و سانسوری پخش و روی آن مانور هم داده می‌شود. سخن‌رانیی که در آن بنیان‌گذار از ادبیاتی استفاده می‌کند که به هیچ روی متعلق به صنف محترم روحانیون و حوزه‌های محترم علمیه و مراجع محترم تقلید نیست و فقط و فقط متعلق به جماعت قداره‌بند و جاهل و لات و اهالی چاله‌میدان است.

 ادبیاتی که در کلام بنیان‌گذار با جمله معروف «من توی دهن ...می‌زنم» شروع می‌شود و سی سال بعد توسط یکی از مریدان وی با جمله «دهنتو ... می‌دم یا دهنتو سرویس می‌کنم و ...» اوج می‌گیرد و هم‌زمان اعتراضات مقلدین و مریدان بنیان‌گذار را به اوج خود می‌رساند.

انقلاب شرایط سخت مربوط به خود را دارد و با توجه به تجربه‌های متعدد انقلاب، که در قرن بیستم اتفاق‌افتاده و تجربه‌شده و تقریبا اکثر سیاست‌مداران و کارشناسان امور سیاست و فرهنگ و جامعه به‌نوعی از نزدیک دستی بر آتش انقلاب داشته‌اند، بنابراین درک شرایط رهبران انقلاب و خطاهای دوره انقلاب کار سختی برای آگاهان نیست.
 اما پس از آرامش نسبی و فراهم‌شدن شرایط استقرار و ثبات، نوبت به بازخوانی رفتار انقلابی و احتمالا اشتباه و جبران خسارت‌ها و بسترسازی برای شرایط دوران استقرار و جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته می‌رسد. اتفاقی که در مورد انقلاب ایران فرصت وقوع پیدا نکرد.

«روح‌الله‌خمینی» انسان با استعداد و برجسته‌ای بود. قسمتی از شرایط تاریخی و جغرافیایی دوران او به‌گونه‌ای با شخصیت او رقم خورد. این اتفاق او را به یکی از سرنوشت‌سازترین انسان‌ها در قرن بیستم تبدیل کرد.
در بستر همین شخصیت و همین سرنوشت، سرنوشت دودمان پهلوی و کشور ایران در بهمن ۵۷ آن‌گونه رقم خورد. همه این‌ها به جای خود ارزش‌مند و درخور توجه. اما به‌نظر نمی‌رسد هیچ‌یک از مریدان منطقی او علاقه‌مند باشند او را برجسته‌تر و متعالی‌تر از معصومین تصور، و با زدن رنگ عصمت به تمام رفتار او، رفتار او را معیار درستی و نادرستی قرار دهند. کاری که متاسفانه توسط عده‌ای از مریدان غیرمنطقی و جاهل او تاکنون صورت‌گرفته و بر آتش آن نیز هر روز بیستر دمیده می‌شود.

سیاست‌مداران و کارشناسان اهل فرهنگ ما هیچ‌گاه فرصت نکردند یا نخواستند و یا خواستند و اجازه نیافتند که در دوران اسقرار، رفتار دوران انقلاب رهبران انقلابی خود را تشریح وتبیین و نقد کنند. اگر چنین اتفاقی صورت می‌گرفت بدون شک باید اعلام می‌شد که گفتار بنیان‌گذار در سخن‌رانی معروف ۱۲ بهمن ۵۷ در بهشت‌زهرا و استفاده از ادبیات سخیف «من توی دهن ... می‌زنم» و یا گفتار مشهور دیگر او چند سال بعد که «آمریکا هیچ "..." نمی‌تواند بکند»، و گفتارهایی از این نوع، متاثر از فضای بحرانی و مضطرب انقلاب و حواشی مربوط به آن بوده، و رفتار و گفتاری قابل نقد است.

اگر این اتفاق صورت می‌گرفت با اطمینان می‌توان گفت؛ هیچ‌یک از مسؤلین رده‌بالای سیاسی و دیپلماتیکی کشور به خود اجازه نمی‌دانند در سال‌های بعد از آن، سخنان خود را به گفتاری مشابه در تریبون‌های عمومی آلوده نموده و بزرگ‌ترین توجیه‌شان گفتار رهبر انقلاب باشد و بر این گفتار متوقع تشویق هم باشند.

فرصت دو سال گذشته جنبش سبز به همه ثابت کرد که بسیاری از اصلاحات باید در طول سی سال گذشته اتفاق می‌افتاد و نیفتاد تا به این اتفاقات ناگوار منجر شد. بسیاری از تابوهایی که ناگهان در ظرف زمانی کوتاه فروریخت و شکست و بسیار با هزینه اتفاق افتاد، باید در بستر زمانی سی سال گذشته بدون کم‌ترین هزینه و خسارت شکسته می‌شد و نتیجه مثبت و ارزش‌مند خود را به جامعه هدیه می‌کرد.

 از آن نقدنشدن‌ها «سعیدتاجیک» و «محمود‌ احمدی‌نژاد» و «منصور ارضی» و «سعید حدادیان» و ادبیات وارونه و هتاک‌شان متولد شد.
حالا که جامعه متوجه اکثر اشتباهات خود شده‌است، شایسته است منتقدین این رفتار، یا به هیچ عنوان به ادبیات سخیف ریس‌جمهور در سطح بین‌المللی و داخلی و هم‌چنین ادبیات آقای «سعید تاجیک» در فحاشی و هتاکی به خانواده «هاشمی» و یا ادبیات سخیف مداحان قدرت در نقد آقای «مشایی» و ادبیات مشابه آن‌ها معترض نباشند، و یا چنان‌چه اعتراضی به آن رفتار و گفتار و ادبیات دارند؛ آن‌ها را از گفتار مشابه رهبری و بنیان‌گذار نظام مستقل ندانسته و با قبول شخصیت انسانی رهبران نظام و معصوم‌نبودن آن‌ها در عین شفافیت، نفس زشت‌بودن این نوع از گفتار و رفتار از هر کسی در هر مقامی و هر مکانی را نقد نمایند و در این پروسه از تقسیم‌بندی و استثناسازی و خودی و غیرخودی خواندن اجتناب نمایند.
روشن‌گری:حسین قدیانی در این مطلب به این ادبیات بنیان‌گذار و رهبری تقدس داده بود ولی بعدا آن‌را به این شکل تعدیل نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۳۲
علی مصلحی
«میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» پیش از آن‌که زندانی شوند، و در آخرین اقدام سیاسی، با ارسال درخواست مشترکی به وزارت کشور، تقاضای صدور مجوز برای برگزاری یک راه‌پیمایی در حمایت از مردم و انقلاب «مصر» از میدان «امام‌حسین» به‌مقصد «میدان‌آزادی » نمودند.

با این درخواست همان‌طور که تقاضاکنندگان هوش‌مندانه قبل از تقاضا متوجه و مطلع بودند، موافقت نشد، اما مردم در پاسخ به این دعوت که در قالب درخواست مجوز از وزارت کشور عنوان شده بود، در زمان مقرر علی‌رغم حضور سنگین نیروهای نظامی و شبه‌نظامی لباس‌شخصی و به‌رغم خشونت فوق‌العاده، به خیابان‌ها آمده و با سردادن شعارهایی، ضمن اعلام حمایت صریح از رهبران جنبش سبز، به حاکمیت نیز که یک‌سال تمام تلاش تبلیغاتی خود را به‌کار گرفته بود تا اعلام نماید که چشم فتنه در ۹دی در‌آمد و جنبش‌سبز تمام شد هم، اعلام کند که جنبش سبز‌تر از همیشه زنده و پویا است و کم‌ترین عقب‌نشینی از مواضع و مطالبات شرعی و قانونی خود ندارد.
 
در این تظاهرات که تا ساعاتی از شب نیز ادامه داشت «صانع‌ زاله» دانشجوی دانش‌کده هنر تهران و «محمد مختاری» از فعالین جنبش سبز در تهران به شهادت رسیدند.

روز ۲۶ بهمن نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اقدامی سخیف و دون شان انسان، در صحن علنی مجلس بر علیه سران جنبش سبز به‌علاوه آقای «خاتمی» شعار داده و حتی وقیح‌تر و مضحک‌تر از آن، در جای‌گاه قاضی و محکمه خواستار اعدام آن‌ها شدند.

تمام این اتفاقات کم‌ترین واکنش ریاست‌ وقت مجلس‌خبرگان و ریس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام را دربر‌ نداشت. اما وقتی رسانه ملی با ایشان گفت‌وگو نموده و مشخصا نظر ایشان را در مورد راه‌پیمایی۲۵ بهمن پرسید؛ فرمودند که این اقدام حرام بوده است.

اگرچه آقای «هاشمی» بر اساس سنت همیشه‌گی حاضر نشدند نامی از سران فتنه ــ به قول اصول‌گرایان ــ ببرند، ولی همین‌اندازه هم نظر آن‌ها را تامین و مجموعه همین نظرها بازداشت «میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» را تسهیل کرد.

روز چهارشنبه گذشته پدر «میرحسین‌ موسوی» از دنیا رفت و این شرایط ویزه هم باعث نشد تا حاکمیت اجازه دهند شرایط بازداشت خانگی ایشان تعدیل شود.
 «میرحسین» فقط اجازه یافت در شرایط سنگین امنیتی هم‌راه با مامور لحظاتی در منزل پدری حاضر شده و با جنازه پدر وداع نموده و مجددا به بازداشت خانگی بازگردادنده شود.
 مراسم تشییع‌جنازه پدر ایشان هم فردای همان روز با دخالت نیروهای امنیتی به‌هم ریخت و جنازه پس از بازداشت بیش از ۷نفر از بستگان نزدیک متوفی، در شرایط شدید امنیتی به‌خاک سپرده شد. ظاهرا برگزاری مراسم ترحیم نیز با مشکل مواجه شده و برگزار نخواهد شد.

در چنین شرایطی در کنار تمام بزرگ‌وارانی که هر کدام به‌نوعی در رسته «سرا‌ن‌فتنه» طبقه‌بندی می‌شوند و به‌مناسبت درگذشت مرحوم «میراسماعیل‌ موسوی» پیام تسلیت به‌عنوان «میرحسین‌ موسوی» و خانواده ایشان صادر فرموده‌اند، آقای «هاشمی» که مجموعه اتفاقات۲۵بهمن را حرام اعلام نموده بود نیز پیام تسلیتی به‌عنوان خانواده «میر‌اسماعیل‌ موسوی» و به‌ویزه «میرحسین‌ موسوی» صادر فرمودند.

حالا سؤال این‌َست: اگر راه‌پیمایی ۲۵بهمن که به دعوت «میرحسین» انجام شد، حرام است؛ صدور پیام تسلیت برای کسی که بانی این فعل حرام بوده چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
اما اگر راه‌پیمایی حرام نبوده و کار درستی بوده؛ چرا آقای «هاشمی» حاضر به مصاحبه با رسانه میلی و بیان حرف‌هایی جهت رضایت آن‌ها شده، و در عوض از اهرم سمت سیاسیی که در اختیار دارد استفاده نکرده تا مانع بازداشت رهبران جنبش شود؟
اگر سمت سیاسی مذکور فاقد اهرم‌های لازم برای تسلی دل دردمندان است، چرا ایشان از این سمت استعفا نمی‌دهند؟ در حالی که قبلا تهدید نموده‌بودند چنان‌که «کروبی» بازداشت‌شوند از همه سمت‌های خود استعفا خواهند داد؟
 و دست آخر این‌که چرا آقای «هاشمی» نمی‌خواهند برای یک‌بار در عمر شریف نزدیک به هشتاد ساله خود شفاف باشند و این خصلت بسیار منفی و زشت عدم شفافیت را با علاقه، به پای سیاست‌ورزی قوی خود نگذارند؟

و اما بزرگ‌واران در جنبش سبز که نزدیک به دو سال مدام توصیه موکد داشته و دارند که درصدد پرسش‌گری‌های این‌گونه از «هاشمی» نباشید که به تخریب ایشان منجر می‌شود، چرا یک‌بار برای همیشه نمی‌خواهند قبول کنند که تلاش‌ها برای جلوگیری از تخریب «خاتمی» و «هاشمی» و «کروبی» و «میرحسین» و ...زمانی ارزش داشته و دارد که این تکریم مصلحتی، ضامن حفظ جان و مال و ناموس مردم باشد.
 به‌راستی ارزش‌مند‌تر از جان انسان‌ها چه مصلحتی وجود دارد که برای حفظ آن باید شاهد کشتار دست‌کم۳۰۰نفر از شهروندان عزیز و مظلوم و بی‌گناه باشیم و پرسش نکنیم؟
 اگر قرار است که تکریم انسانی به جلوگیری از کشتار انسان یا انسان‌های دیگر منجر نشود چه ارزش و اعتباری دارد؟
روشن‌گری: بعدا خبر تهدید به استعفای هاشمی تکذیب شد این‌جا

در همین رابطه:
سال نو تحویل شد اما هاشمی «متحول» نشد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۶:۰۲
علی مصلحی

«قران» کتاب مقدسی است. جلد، صفحات، کلمات، جوهر و سخنانش، همه مقدس‌اند. اما تاریخ اسلام به یاد دارد که مولاعلی(ع) به سربازان خود در «صفین» دستور داد که بر همین جلد و ورقه و کلمات و جوهر مقدس شمشیر بکشند که نکشیدند. حاصل داستان حکمیت و اتفاقات پیرامون آن شد و از آن تاریخ به‌بعد، تحجر به‌جای تعقل و تعصب جاهلانه به‌جای تقدس عالمانه در بین مسلمانان برای خود جای‌گاه دست‌وپا کرد و تا کنون نیز جای‌گاه خود را حفظ کرده و هر از گاهی قربانی می‌گیرد.

یک کشیش دیوانه در ینگه دنیا، به مقدسات مسلمانان اهانت کرده و قرآن را آتش‌زده است. متعصبین جاهل در افغانستان به دفتر «سازمان ملل» یورش برده و کارمندان مظلوم این سازمان را سربریدند.

وظیفه هر انسان آزاده‌ای از هر کیش و دین و آیین است که این اقدام وحشیانه و غیرانسانی را محکوم نماید والا دستش به خون بی‌گناهان این حادثه آلوده است.

در همین رابطه:
کشیش آمریکایی: هرگز قرآن را آتش نخواهیم زد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۴۶
علی مصلحی

آغاز دوران جدیدی از آقازادگی

شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۰، ۰۵:۲۸ ق.ظ

پس از آن‌که در چهاردهم خردادماه سال گذشته، سخن‌رانی «حسن‌ خمینی» در حرم جدش نیمه‌تمام ماند و سروصدای زیادی به‌پا کرد، دکتر «شهاب‌ اسفندیاری» در وبلاگ خود از این اتفاق تعبیر به «پایان دوران آقازاده‌ها» کرد، و بلافاصله چند سایت مشهور اصول‌گرا (+) با بازنشر این نوشته به استقبال و تایید آن رفتند.

حرف درستی بود اما وارونه برداشت و بیان‌شده، و بدتر از آن وارونه به‌کار و تایید گرفته‌شد. فقط به این دلیل که استقبال‌کنندگان در این استقبال و حمایت خود ذره‌ای صداقت نداشتند.
ظاهرا اگر کم‌ترین صداقتی با آن‌ها بود، باید پی‌نوشت بازنشر نوشته‌ها اشاره می‌نمودند؛ سرنوشتی که توسط آقازاده‌های آقای «احمدی‌نزاد» که پیشاپیش جمعیتی که بر علیه «حسن‌خمینی» شعار می‌دادند، نشسته بودند، برای او رقم خورد، به‌زودی انتظار آن‌ها را نیز می‌کشد.
 خدای ناکرده بر پیشانی یادداشت نوشته شده بود «پایان» دوره آقازاده‌ها.

کمی آن‌طرف‌تر هم باید حواس آن‌ها به نامه‌ای می‌بود که چهار سال قبل و در کوران حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری‌نهم «مهدی‌کروبی» به آقای «خامنه‌ای» نوشته و در آن پرده از وجود و ظهور یک «آقازاده» و نقش او در انتخابات و رفت‌وآمدهایش به ستاد انتخاباتی خاص برداشته بود. البته بعدها زمانی «علی‌اکبر ناطق‌نوری» جایی به آقای «خامنه‌ای» درباره فرزند ایشان اشاره‌ای دارند و وقتی از تعبیر «آقازاده» استفاده می‌کنند، بلافاصله آقای «خامنه‌ای» می‌فرمایند که ایشان «آقا» هستند نه «آقازاده».

اما منظور من از تمهید این مقدمه آن‌َست تا به موضوع جالب‌توجه و ارزش‌مندی بپردازم که ظاهرا هنوز مسؤلین سایت‌های اصول‌گرایی علاقه‌مند به پایان «دوره‌ آقازادگی» متوجه آن نشده و یا شده‌اند و چون همیشه مصلحت را در سکوت دانسته‌اند.
آقای «علی‌اکبر صالحی» وزیر امورخارجه فعلی و ریاست سابق «سازمان انرزی اتمی ایران» در معرفی خود در مجلس شورای اسلامی ( یکشنبه۱۰ بهمن۸۹ )عنوان کردند: «این‌جانب از نوادگان «ملاصالح‌برغانی» و از سلاله «شهیدثالث» می‌باشم.»

تا این‌جای کار اشاره بنده به همان افتخار به فاضل‌بودن پدر است، که پسر می‌خواهد از آن نمد کلاهی نصیب خود کند. یعنی همان «آقازادگی» که به‌تصریح وبلاگ آقای دکتر «اسفندیاری» و بعد از آن استقبال رسمی جمعی از سایت‌های اصول‌گرا در چهارده خرداد۸۹ دوره آن سرآمده بود. اما سکوت این سایت‌ها و آقای اسفندیاری نشان داد که آن‌ها علاقه‌مند بوده‌اند که دوره «حسن‌ خمینی» تمام شود نه دوره «آقازادگی» اما چون صداقت وجود نداشت، به جای وازه «حسن‌ خمینی» از وازه «آقازاده» استفاده نمودند.

قبلا متذکر شوم که از نظر بنده نه‌تنها «حسن‌ خمینی» بلکه هیچ شخص محترم‌تر از او را هم به‌دلیل آقازادگی نمی‌ستایم و احترام نمی‌گذارم و خیلی جالب است بدانید به‌رغم آن‌که فوق‌العاده به‌دلیل شخصیت ارزش‌مند «حسن‌ خمینی» او را ستایش می‌کنم، ولی با والد مرحوم ایشان «احمد‌ خمینی» که آقازاده‌تر از ایشان بودند، به‌دلیل موضع‌گیری‌های ناشایست‌ درباره آقای «منتظری» خیلی مشکل داشته و دارم.

اما از همه این‌ها که بگذریم به‌رغم سابقه درخشان و قابل‌افتخاری که از «شهیدثالث» در تاریخ موجود است که آقای «صالحی» هم تلاش نموده‌اند تا با انتساب خود به ایشان خود را «آقازاده» نشان دهند، اما «ملاصالح برغانی» که پدر «طاهره‌ قرةالعین» شاعره مشهور بهایی و پدربزرگ آقای «صالحی» باشند، نه‌تنها سابقه چندان درخشانی در تاریخ ندارند، بلکه گاها اسناد سوء‌سابقه از آن‌ها این‌طرف و آن‌طرف قابل کشف است که با کنار هم گذاشتن آن اسناد و اخبار درباره جناب وزیر و رفتار فعلی ایشان می‌توان به نتایج به‌تری هم به شرط توفیق رسید.
 تا آن‌زمان این گزارش از«عبدالله شهبازی» را از دست ندهید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۲۸
علی مصلحی

احزابی که با موج می‌آیند و با باد می‌روند

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۹، ۰۵:۱۲ ق.ظ

تنها یک روز مانده به افتتاح اجلاسیه اخیر «حبرگان‌رهبری» یکی از اعضای شورای مرکزی حزب «اعتدال و توسعه» نزدیک به «هاشمی» با اعلام این‌که «مهدوی‌کنی» یک چهره فراجناحی و مقبول همه جناح‌ها است، پیش‌بینی نمود که «هاشمی» با ایشان رقابت نخواهد کرد.

این اتفاق چنان‌چه پیش‌بینی می‌شد، به‌وقوع پیوست اما بیش‌تر نشان داد که این موضوع یک پیش‌‌بینی نبوده بلکه اعضای شورای مرکزی حزب مذکور برای مصلحت حزبی و منافع سیاسی در مناسبات آتی قدرت، از پیش در جریان این تصمیم قرارگرفته و لازم آمده‌است که این ابتکارعمل «هاشمی» قبل از وقوع توسط دوستان و هواداران نزدیک‌َش در قالب پیش‌بینی اعلام شود تا مقدمات بهره‌برداری‌های آتی فراهم شود.

حزب «اعتدال‌وتوسعه» از جمله احزابی است که بر مبنای یک‌چنین منفعت و تحلیل‌هایی در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، به‌رغم کم‌ترین مناسبت و اشتراک روش سیاسی و فرهنگی، و با وجود اختلاف شدید در روش مدیریتی و اجرایی با مهندس «میرحسین‌ موسوی» ولی به‌علت باز‌ماندن از ماراتن پست‌های سیاسی در دولت نهم، از نامزدی «میرحسین» حمایت نمود و این حمایت نه‌تنها کم‌ترین گشایشی را برای «میرحسین» و هم‌راهان او در بر نداشت، بلکه بیش‌ترین بهانه را به‌دست منتقدان و مخالفان داد تا از پرونده‌های متعدد فساد مالی آن‌ها، چماقی برساخته و بر «میرحسین» و هم‌راهان صادق او فرود آورند.

همین جماعت پس از انتخابات و به‌رغم مشاهده آشکارترین تقلبات و تخلفات انتخاباتی و هنگامی که مردم به‌دنبال یافتن رای‌شان در خیابان‌ها حاضر‌شده و به هم‌راه رهبران شجاع و سبزشان خطر نموده و مطالبه رای نمودند، چون همیشه به خانه‌های امن و تجملاتی خود خزیده و سکوت را ترجیح دادند.

امروز اما دیگر سکوت‌کردن و هم‌راه نشدن با موجی که قرار است «هاشمی» پدرخوانده را خانه‌نشین کند؛ به مصلحت نیست و چنان‌چه مناسبات دوستانه اوایل انقلاب با «مهدوی‌کنی» پدرخوانده اصول‌گرایان یاد‌آوری نشود، به احتمال زیاد علاوه بر آن‌که ممکن است دامنه بازداشت و حصر و تادیب، دامن‌گیر آن‌ها هم بشود، از طرف دیگر ممکن است چنان‌چه اوضاع به شکل دیگری رقم بخورد سر آن‌ها از منافعی که از ره‌گذر هم‌راهی با باد نصیب این و آن می‌شود بی‌کلاه بماند.

 در چنین شرایطی مصلحت «اعتدال‌و توسعه» اعلام هم‌راهی با پدر‌خوانده جدید است و البته قبل از آن لازم است تا ایشان فراجناحی هم معرفی شوند تا آغوش گشاده این‌ها که زمانی برای منفعت سیاسی، ستادی تبلیغاتی برای «میرحسین» برپا نموده بودند و امروز پشیمان دائمی هستند، آمادگی پذیرش پدرخوانده فراجناحی را داشته باشد.
در همین رابطه:
آیت‌الله مهدوی کنی به احترام هاشمی نامزد نمی‌شود

سند جدیدی ار فراجناحی بودن مهدوی کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۹ ، ۰۵:۱۲
علی مصلحی

مخالف هاشمی، مخالف رهبر است

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۸۹، ۰۲:۴۷ ب.ظ

 اگرچه دی‌روز در یک هماهنگی دقیق و حساب‌شده، نمایندگان مجلس مصلحت ندانستند که «هاشمی‌ رفسنجانی» را هم مورد لطف و عنایات ویژه در ردیف «موسوی» «کروبی» و «خاتمی» قرار دهند، اما بدون‌شک، حال و روز این‌روزهای ریس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخلاف رهبران جنبش، اصلا خوب نیست و او چنان‌که خود خواسته‌است، دیگر نه راه پس دارد نه راه پیش.
 اگرچه به‌قولی «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است» و این طراوات نسبی می‌تواند در چنین شرایطی با یک تصمیم قاطع برای کاهش خشونت عریان حاکمیت متزلزل بر علیه شهروندان مظلوم، توسط هاشمی اتخاذ شود، اما ظاهرا ایشان چنین علاقه‌ای نداشته و متاسفانه سرنوشت خوبی در انتظار او و هم‌راهان فرصت‌طلبش نیست.

سکوت امروز هاشمی در برابر تعرض و بی‌حرمتی دلقک‌های بهارستان به رهبران جنبش سبز بسیار ناگوارتر از خنده سال‌های اول انقلاب او در برابر تعرض نمایندگانی از همین دست به «علی‌اکبر معین‌فر» نماینده مردم تهران در مجلس اول و عضو نهضت آزادی ایران است.
اگر آن‌روزها «هاشمی» هرگز فکر نمی‌کرد شرایط آن‌گونه پیش رود تا سی سال بعد در سیمای رسمی کشور بر علیه او و خانواده‌اش تهمت فساد مطرح شود، اما امروز به‌آسانی قابل پیش‌بینی است که سکوت در برابر وهن جای‌گاه مجلس، اگر سرانجام بدی برای «موسوی» «کروبی» و «خاتمی» ندارد، اما برای او سرنوشت خوبی را به دنبال نخوهد داشت.
با این‌همه این سکوت تاییدبرانگیز اتفاق افتاد.

حالا آقای «هاشمی» می‌تواند با خیال راحت به دانشگاه تهران برود و برای امت همیشه در صحنه خطبه بخواند و مطمئن باشد که پشت درهای دانشگاه و در خیابان‌های اطراف اتفاق بدی نخواهد افتاد. ظاهرا کسی تمایلی به شنیدن خطبه‌های ایراد شده توسط او را ندارد.

ضمنا مطمئن باشد امت حزب‌الله همیشه درصحنه مصلحت نظام را تشخیص داده، و همه با هم شعار خواهند داد:
مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است.

مرتبط:
هاشمی رفسنجانی

فرصت تاریخی
با پایان کار مجلس خبرگان حمله به هاشمی شروع شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۹ ، ۱۴:۴۷
علی مصلحی

هیاهو برای هیچ

جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۸۹، ۰۲:۳۴ ب.ظ

بدنه اصلی جنبش سبز بارها و بارها اعلام نموده‌است، کم‌ترین توجهی به جوسازی‌ها و اعتراضات افراد بی‌هویتی که بقای سیاسی و اجتماعی خود را در آشوب و بلوا و خشونت می‌بینند، و در صورت لزوم آمادگی تغییر رنگ و تبدیل‌شدن به پیاده‌نظام خشونت به‌نفع هر جریانی را دارند، نداشته و اجازه هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ از احساسات پاک و ارزش‌مند هم‌راهان اصیل جنبش را به هیچ فرصت‌طلبی در هیچ زمانی نخواهند داد.

از دو روز مانده به چهاردهم بهمن، تعدادی از کاربران مجعول و گم‌نام در شبکه‌های اجتماعی و از جمله «بالاترین» و «فیس‌بوک» اقدام به اعلام فراخوانی برای حضور در یک راه‌پیمایی اعتراضی روز چهارده بهمن در تهران نمودند.
 بعضی از پارک‌ها هم به‌عنوان مبادی حرکت و شروع تجمع مشخص و اعلام شده‌بود. بهانه همه دعوت‌کنندگان به این حرکت اعتراضی هم این بود که مشترکا به این نتیجه خودخواسته رسیده بودند که جنبش سبز و جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران نزدیک به یک‌سال است که هیچ‌گونه تحرک خیابانی و اعتراض آشکاری نداشته، و به‌همین دلیل از طرف مخالفین آن و هواداران معمول نظام، جنبش مرده تصور شده است. لذا باید برای بی‌اثرکردن این تبلیغات و معرفی زنده‌بودن جنبش، حتما تحرکی از خود نشان دهیم و اکنون که جهان شاهد اعتراض مردم کشورهای عربی و خصوصا «مصر» بر علیه زمام‌داران دیکتاتور خود می‌باشد، به‌ترین زمان برای این اعلام حضور می‌باشد.

این دعوت که عمدتا با عنوان «جمعی از دانشجویان» دوبار در لینک‌های داغ «بالاترین» داغ و بلافاصله حذف شد، هیچ‌گونه آدرس مشخصی از هیچ‌یک از سایت‌های شناخته‌شده دانشجویی منصوب و منتسب به جنبش سبز نداشت و فقط از طریق چند وبلاگ‌نویس ناشناس با جعل این عنوان، صورت می‌گرفت.

موضوع مشترک اکثر این دعوت‌ها، متهم‌نمودن سران جنبش سبز به بی‌کفایتی و سازش، و اصرار به شبیه‌سازی اتفاقات جاری در «مصر» با ایران و درخواست از رهبران جنبش برای درس‌گرفتن از شهامت رهبران معترضین «مصر» بود و علاقه‌مند بودند که رهبران جنبش نیز دعوت آن‌ها را پاسخ گفته و از جنبش درخواست نمایند در این حرکت کور با آن‌ها هم‌راه شوند. دعوتی که اغلب با بی‌حرمتی هم‌راه بود و البته اجابت هم نمی‌شد و نشد.

بی‌توجهی مطلق جنبش سبز، به این دعوت‌ و اقدام گنگ باعث شد، آن‌گونه که پیش‌بینی می‌شد عملا هیچ اتفاقی نیفتد. از طرف دیگر اما، نقشه طراحان اصلی این فتنه که قصد داشتند با تحرک جمعی از پیاده‌نظام خود در شبکه‌های اجتماعی، از غفلت احتمالی افرادی از بدنه جنبش تحرکات کوری را راه‌اندازی و سازوکارهای امنیتی ــ اطلاعاتی خود را پیش ببرند، نقش بر آب شد.

بدون تردید چنین ترفند و تحرکات آن‌چنان‌که تاکنون بوده، نه اولین بوده و نه آخرین خواهد بود. به همین دلیل هوش‌یاری ایجاب می‌کند دوستان اخبار مربوط به فعالیت‌ها و کنش‌های جنبش سبز را فقط از طریق منابع موثق و رسمی مرتبط و منصوب با جنبش پی‌گیری نمایند.
در همین رابطه:
فراخوان ۱۴ بهمن و نقش وزارت اطلاعات در هدایت این جریان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۸۹ ، ۱۴:۳۴
علی مصلحی

جنتی و اقرار به تزیینی‌بودن رای مردم

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۸۹، ۰۱:۲۴ ب.ظ

کم‌تر کسی باور می‌کرد هوش‌مندی بالای سیاسی آقای «خاتمی» در اعلام پیش‌شرط‌های اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات آتی، پیش‌فرضی برای اجرای آخرین پرده‌ها از رسوایی اصول‌گرایان باشد.
اما ذکاوت «خاتمی»، «احمدجنتی» را واداشت زودتر از موعد اعلام و اقرار کند که؛ نیازی به رای اصلاح‌طلبان نیست. و کدام ناظرآگاهی است که باور کند ایشان و سایر هم‌فکران‌ِشان کم‌ترین ارزش و اعتباری برای رای و اراده مردم قائل‌ بوده‌اند؟

صرف‌نظر از کمیت وزن سیاسی اصلاح‌طلبان، و بدون در نظرگرفتن بی‌اعتمادی شدید داخلی و بین‌المللی نسبت به متولیان پروسه انتخابات در ایران، حرف «احمد جنتی» بسیار قابل توجه‌است.
این حرف، حدیث‌نفس و حرف دل اصلی اصول‌گرایان است که برای اولین‌بار باید «جنتی» را به‌دلیل این شهامت و شفافیت و صراحت‌نطر ستایش کرد.

اصول‌گرایان از ابتدای انقلاب هیچ ارزشی برای رای مردم قابل نبوده و هم‌واره حضور و رای مردم را در حد نمایش و تزیین و تبلیغ به‌نفع خود قبول داشته و چنان‌که احتمال می‌دادند رای، اراده و خواست مردم، چیزی غیر از خواست آنان باشد، با تمام ابزار و امکانات موجود و ممکن جلو تحقق این اراده و خواست را می‌گرفتند.

نظارت استصوابی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کار هیئت‌های اجرایی و مصادره به‌مطلوب نمودن آن‌ها، ردصلاحیت گسترده داوطلبان با گرایش فکری متفاوت، و ... ابزارهایی بوده‌است که اصول‌گرایان و در راس آن‌ها شورای‌ نگهبان طی سی سال گذشته برای جلوگیری از تحقق رای و خواست مردم و یا تقلیل اراده آن‌ها بدان متوسل‌شده و پس از اخذ نتیجه مطلوب اما ناحق، دموکراتیک و مردمی‌بودن نظام را با تمام توان رسانه‌ای تبلیغ نموده‌اند.

مگر آن‌که اشتباه محاسباتی و پیش‌بینی‌ها اشتباه از آب در‌آید، چنان‌که در دوم خرداد ۷۶ این اشتباه محاسبات اتفاق افتاد و نتیجه آن نشد که خواست و نظر آنان بود، آن شد که مردم می‌خواستند.
 مردم فراموش نکرده‌اند که اصول‌گرایان و به‌خصوص آقای «جنتی» دبیر شورای نگهبان بارها و بارها، به این اشتباه محسباتی اقرار، و اعلام نمودند که؛ اجازه تکرار اشتباه دوم خرداد را نخواهند داد. البته ایشان و اصول‌گرایان هیچ‌گاه به صراحت اقرار نمی‌نمودند که نیازی به رای مردم ندارند. بلکه با خودقیم و ولی‌خواندن و صغیر پنداشتن مردم اعلام می‌نمودند که، اجازه فریب‌خوردن مردم و سوءاستفاده از آن‌ها را نخواهیم داد. همان کاری که -به زعم خودشان برای جلوگیری از فریب مردم- به‌گستردگی در انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم انجام داده و در کودتای انتخابانی‌ ریاست‌جمهوری دهم با جعل و سرقت و تقلب و خیانت آشکار تکمیل نمودند. و بلافاصله شور و شعور و حضور ستایش‌برانگیز مردم در پای صندوق‌های رای ریاست‌جمهوری دهم، مصادره به مطلوب شده و تا کنون نیز از آن به حماسه ۴۰ میلیونی و به‌عنوان بیمه نظام و حاکمیت و حجت مردمی بودنشان تبلیغ شده است.

اما چه شده‌است که آقای دبیر محترم شورای نگهبان، به این نتیجه رسیده‌است که دیگر نیازی به این بیمه و این حماسه حضور و تزیین و تبلیغ ندارد؟
ظاهرا و نه که ظاهرا بلکه قطعا مجموعه نظام به روشنی دریافته‌اند که پایگاه‌های مردمی‌شان علی‌رغم در اختیارداشتن تمام ابزارها و جای‌گاه‌های اختصاصی، و خرج‌کردن از کیسه دین، به‌شدت متزلزل‌شده و کیسه دین در اختیار و معرفی‌شده به‌شدت تهی و خالی از اعتبار شده و دیگر مستمسکی برای فریب و دل‌مشغولی مردم موجود نیست.
 در چنین شرایطی کم‌کم لازم است اعلام شود نیازی به رای مردم نیست. اما این اعلام باید به تدریج و طی پروسه خاصی صورت گیرد. نقطه شروع آن عدم نیاز به حضور اصلاح‌طلبان است که در ابتدایی‌ترین تصور و با فرض قبول نتایج اعلام‌شده انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، دست‌ِکم ۱۳ میلیون رای را نمایندگی می‌کنند.

 ۱۳ میلیونی که طی سال‌های گذشته بیش‌ترین تلاش برای اخذ رای‌شان برای تبلیغ و تزیین صورت‌ می‌‌گرفته است. اما همین‌که مشروعیت مردمی نظام دیگر این‌روزها نیاز و مسئله حاکمیت نیست و در شرایطی که اعتبار بین‌المللی حاکمیت در مجامع رسمی و غیررسمی جهانی، طی چهار سال گذشته به‌شدت تنزل یافته، حاکمیت نیازی به شارژ اعتبار دروغین گذشته نداشته و ترجیح داده است این رای را نداشته باشد و در مقابل دردسر حضورشان را هم.

 و حالا به‌تر است که در آخرین سنگرها با تمام احتیاط لازم از آخرین لحظات عمرش دفاع نماید. (این چنان‌چه که عرض کردم فرض کم‌ترین شرایط ممکن است. در حالی که به شهادت رفتار حاکمیت در جریان انتخابات دهم و تقلب آشکار در انتخابات و کودتای انتخاباتی بدون شک شرایط بسیار متفاوت از شرایط مفروض فوق است).

مجموعه حاکمیت به‌نمایندگی و سخن‌گویی «احمدجنتی» طی سی سال گذشته برای از دست‌ ندادن امتیازات و حفظ وضعیت و شرایط موجود، مجبور به دروغ‌گویی و تبلیغ و تزیین مشروعیت‌دروغین مردمی بود، اما امروز دیگر آن‌ها چیزی برای از دست دادن ندارند پس چه به‌تر که دست به ریسک‌های دردسرساز و مخاطره‌آمیز نزنند.

پیش‌شرط‌های آقای «خاتمی» در حکم حکایت جوانی بود که مادرش را برای فروش به بازار می‌برد و در مقابل اعتراض مردم اعلام می‌کرد؛ نگران نباشید قیمتی می‌گویم که کسی نخرد.
پیش‌شرط‌های «خاتمی» اگرچه در بازار اصلاح‌طلبان مورد توجه واقع نشد، اما در اردوگاه اصول‌گرایان، خام‌گویی و توهم خریدارن را به‌همراه داشت. این هنوز از نتایج سحر است.
این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۸۹ ، ۱۳:۲۴
علی مصلحی

شهید بهشتی و براندازی دین؟

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۱۵ ب.ظ

سال گذشته در گیرودار بازداشت‌ فعالین سیاسی و پلمپ دفاتر احزاب اصلاح‌طلب و ستادهای تبلیغاتی نامزدهای معترض، پس از پلمپ «دفتر حفظ و نشر آثارشهید بهشتی» در میدان هفت‌تیر تهران، مسؤلین قضایی اعلام نمودند که از این دفتر جزوه‌های احزاب چپ، مجاهدین و حزب توده کشف شده، و بلافاصله از این کشف شاه‌کار خود نتیجه‌گیری نمودند که معترضین به نتایج انتخابات در فکر انقلاب مخملی و براندازانه بوده، و نقشه راه این براندازی را در نشریات سازمان‌هایی که در اوایل انقلاب، فعالیت‌هایی این‌چنین داشتند، جست‌وجو می‌نموده‌اند.

نکته جالب در این گزارش‌ها آن بود که به هیچ عنوان از این مکان به عنوان «دفتر حفظ و نشر آثار شهید بهشتی» که سابقه ۳۰ ساله داشت اشاره نشده، و همیشه از آن به‌عنوان دفتر مشاور ارشد «موسوی» و دفتر پی‌گیری وضعیت شهدا و مفقودین حوادث بعد از انتخابات نام برده می‌شد.

همان زمان، دکتر «علی‌رضا بهشتی» فرزند شهید «بهشتی» اعلام نمود که این جزوه‌ها نه مال امروز و دیروز، که سی سال است در آن مکان موجود، و متعلق به شهید مظلوم می‌باشد که برای بحث و مناظره با اعضای حزب توده و مجاهدین و هم‌چنین پاسخ به شبهات آن‌ها توسط ایشان مورد مطالعه قرار می‌گرفته است.

به‌رغم آن‌که سال گذشته حاکمیت از این ترفند طرفی نبست و بیش از پیش آبروی خود را بر باد داد، اما آن اتفاق باردیگر تکرار شده و این‌بار «حیدر مصلحی»، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، در سخنانی ضمن طرح اتهام‌های تازه‌ای علیه رهبران جنبش سبز، خبر از کشف جزوه‌ی براندازی دین از منزل دکتر «علی‌رضا بهشتی» داده‌است.

وی که به‌مناسبت سال‌گرد تظاهرات حامیان دولت در روز نهم دی سال گذشته در جمع شماری از طلاب حوزه علمیه قم سخن‌رانی می‌کرد، در این‌باره گفته است: «از منزل یکی از سران رده‌اول فتنه که در واقع اتاق فکر آنان بود، جزوه بسیار تکان‌دهنده‌ای به‌دست آمد که در آن طرح براندازی دین از ایران، پیش از انتخابات تاکنون ترسیم شده بود.»

تکرار سناریو‌های مضحک و شکست‌خورده‌ی این‌چنینی، بیش از پیش حکایت از این واقعیت دارد که لشکر شکست‌خورده دروغ و دغل و فریب، غرق‌شدن خود را درک نموده و به عریانی فروغلطیدن در گرداب دروغ‌های خودساخته را بیش از پیش مشاهده می‌نماید و در چنین شرایطی به هر حشیشی برای جلوگیری از غرق‌شدن، تشبث می‌جوید.
 اما گرداب دروغ و نیرنگ هرلحظه بیش‌تر و بیش‌تر آن‌ها را در خود فرو بلعیده و دست یازیدن به این ترفندها، پیش از آن‌که کمکی به نجات‌شان بنماید، بیش‌تر به سمت غرق‌شدن هدایت‌شان می‌کند.
این نوشته در جرس این‌جا

در همین رابطه:
پاسخ علیرضا بهشتی به ادعاهای وزیر اطلاعات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۸۹ ، ۱۲:۱۵
علی مصلحی

ساندیس نیوز، ساندیس سایبری

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۰۶ ب.ظ
واژه «ساندیس» پس از انتخابات جنجالی ریاست‌جمهوری دهم و اعتراضات گسترده به نتایج آن وارد ادبیات سیاسی طنز ایران شد و به‌دلیل این‌که شرکت‌کنندگان در تظاهرات تبلیغی و نمایشی برای تبلیغ سلامت انتخابات و کلا مدافعان نظام، با این نوشیدنی پذیرایی می‌شدند، این نوشیدنی خاص، بار منفی «کودنی» «ابلهی» «حزب‌‌بادی» و معانی معادل آن‌را به‌خود گرفت و به شکل گسترده توسط طنزپردازان جنبش سبز مورد استفاده قرارگرفت.

در نوشته‌ها و طنزهای اعتراضی «ساندیس‌خور» معادل کسانی بود که در نهایت جهالت و صرفا جهت نوشیدن یک نوشیدنی بی‌ارزش، به کم‌ترین بها حاضر بودند در مقابل خیانت‌های آشکار مسؤلین نظام در حق توده‌ها، سکوت نموده و نه‌تنها سکوت نموده که در مانورهای تبلیغی آن‌ها نیز شرکت گسترده داشته باشند، و بدتر از آن در عملیات سرکوب مردم نیز شرکت نمایند.

با این توضیح، این کلمه در حکم ناسزایی تلقی می‌شد که معترضان به نتایج انتخابات به مدافعان به سلامت انتخابات و طرف‌داران حاکمیت و البته توده جاهل آن نثار می‌کردند.

حالا اگر شما با وبلاگی با نام «ساندیس‌نیوز» برخورد کنید، بلافاصله گمان می‌کنید این وبلاگ متعلق به اهالی جنبش سبز است. اما این‌طور نیست این وبلاگ که از دو روز پیش روی فضای مجازی فعال شده، با توجه به شکل و ظاهر آن، هم‌چنین لینک‌های معرفی‌شده در سمت چپ وبلاگ، حکایت و روایت از تعلق آن به دوستان حزب‌اللهی و بسیجی مدافع‌نظام و ولایت و طبقه‌بندی شده در ۶۳درصدی می‌کند که به «سران فتنه» رای نداده‌اند، و ضمنا حالا در قالب سربازان کوچک ارتش سایبری نظام شناخته می‌شوند.

از طرف دیگر تعداد قابل‌توجه برچسب‌ها و کلمات کلیدی متعلق به «حسین‌قدیانی» و وبلاگ قطعه ۲۶ نشانه‌ای دیگریست از این‌که مدیر یا مدیران این وبلاگ از دوستان نزدیک این نویسنده جوان هم‌سو و هم‌صدا با روزنامه «کیهان» می‌باشند.

طنز مضحکی در نام‌گذاری وبلاگ نهفته است. این نام، پیش از آن‌که نقد «جنش‌سبز» باشد، تمسخر کاروانیان ۹ دی ۸۸ است و این تمسخر نه به دست رسانه‌های بیگانه یا خودی‌های بیگانه‌نشین، که توسط همان ارتش سایبری و البته از روی جهلی که از شرب «ساندیس» دست می‌دهد، صورت می‌پذیرد.
 و این جای تعجب نیست. چه این‌که اگر غیر از این می‌بود جای تردید و تعجب داشت.

اما از این‌ها که بگذریم، واقعیت جالبی در این اتفاق مجازی و مضحک و اصطلاحا حضور سایبری نهفته است. ۶۳ درصدیان طی دو سال گذشته تبلیغات فراوانی برای ایمیل ملی و اینترنت ملی و حمایت‌های جدی و آشکار از میزبانان وبلاگ وطنی ‌نمودند و در همان حال سیل وبلاگ‌نویسان و فعالان عرصه خبر ورسانه و روزنامه‌نگاری آنلاین بودند که بی‌توجه به این تبلیغات در حال کوچ به سرویس‌های اینترنتی بیگانه بودند، هم به دلیل عقب‌ماندگی فنی هم مسائل امنیتی و البته نوعی اعلام اعتراض به حاکمیت. حالا جالب است که هم‌راهان سایبری و شاخه اینترنتی این جماعت وبلاگ خود را روی دامنه‌ COM ثبت نموده و از ثبت وبلاگ خود رو دامنه ملی و وطنی IR‌ امتناع نموده‌اند.
این‌هم البته یکی از فوائد بسیار نوشیدن «ساندیس» است که فبلا درباره آن توضیح داده شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۸۹ ، ۱۲:۰۶
علی مصلحی