وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

حاج‌آقا ذوالنور

سه شنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۲۴ ق.ظ

یکی از پدیده‌های شگفت‌انگیزی که در سالیان تحصیل حوزوی‌ام در قم دیده‌ام، جناب حجة‌الاسلام «مجتبی ذوالنور» است.

وی که تا چندی پیش فرمانده تیپ مستقل امام صادق(ع) قم (بسیج طلاب و روحانیون سراسر کشور) بود، اخیراً به ریاست ستاد حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه منصوب شده است.

در سال‌های نخست دولت «خاتمی»، وی یکی از رهبران اصلی پشت پرده تجمعات و اعتراضات حوزوی علیه دوم خردادی‌ها بود. در واقع فرماندهی عملیاتی این اعتراضات را را بر عهده داشت و به‌خوبی هم از عهده این کار برآمد. دوران طولانی حضور وی در تیپ، منجر به رشد روزافزون لجستیکی و تأثیرگذاری بر فضای حوزه شد.

این امر حتی به نگرانی مدیران حوزه منجر شد و روابط بسیج حوزه با مدیران ارشد حوزه چندان مساعد نبود. تندروی‌های سیاسی و عملکرد جناحی ذوالنور و زیردستانش، به عقیده مدیران حوزه، سبب افت تحصیلی طلاب و تخریب وجهه حوزه می‌شد و از این رو با ایجاد نهادی موازی به نام «مسؤول فرهنگی» در مدارس حوزه، در صدد کنترل فضای فرهنگی و سیاسی مدارس و محدودسازی اختیارات تیپ امام صادق (ع) بر آمدند.

یکی از افتخارات جناب ذوالنور، مهارت وی در فنون رزمی بود! وی افتخار می‌کرد که در برابر توهین‌کنندگان به روحانیت، با بهره‌گیری از این فن، آن‌ها را زمین‌گیر می‌کند!!؟ در همین راستا بود که در زمان فرماندهی وی، باشگاه مجهزی برای آموزش فنون رزمی به طلاب و روحانیون حوزه تأسیس شد! این در حالی بود که شخص ذوالنور برای سخنرانی و توجیه سیاسی طلبه‌ها وقت نمی‌گذاشت و به سختی می‌شد او را برای سخنرانی راضی کرد! اگر چه در جلساتی که وی سخنرانش بود، مشتی اتهامات بی‌مدرک و غیر‌مستند متوجه اصلاح‌طلبان می‌شد. ذوالنور در همین جلسات معدود، با بیان تند و گزنده‌اش بدترین فحاشی‌ها را نثار مخالفانش می‌کرد.

به یاد دارم در جلسه توجیهی طلاب برای سازماندهی اعتراضات حوزوی علیه کنفرانش برلین در اردیبهشت ۷۹ وی با مرتدخواندن حسن یوسفی اشکوری، نام او را مشابه عبارت ترکی «اشّک بَری» – یعنی همانند الاغ - دانست و یوسفی اشکوری را نیز به این حیوان تشبیه کرد!!؟

در جریان حمله و تصرف حسینیه و دفتر آقای منتظری نیز وی در سایه پشتیبانی آقایان یزدی و مقتدایی (رییس وقت قوه قضائیه و دادستان وقت کل کشور) که اکنون اولی رئیس جامعه مدرسین و شورای عالی حوزه و دومی مدیر حوزه علمیه قم شده‌اند، فرماندهی پشت پرده این جریان را به عهده داشت. همان روزها کیهان خبر داد که قرار بوده دختر خردسال ذوالنور از سوی باند مهدی هاشمی ربوده شود که این توطئه خنثی شده است! اگرچه بعدها چنین مسأله‌ای فراموش شد!

یکی از شاهکارهای آقای ذوالنور، نقل‌قولی بود که وی از آیت‌الله حسن‌زاده آملی کرده بود. وی ادعا کرده بود که آقای حسن‌زاده در یک همایش گفته‌اند که آقای خامنه‌ای از لبان مبارک امام زمان دستور می‌گیرد و همه اقداماتش به دستور ولی عصر است! این خبر را آن روزها در تیراژ وسیعی منتشر کرده بودند، به‌گونه‌ای که تبدیل به یک خبر متواتر و قطعی شده بود!

یک سال بعد از انتشار این خبر، آقای حسن‌زاده را رو‌به‌روی حرم دیدم که از من خواست تا در ردشدن از خیابان کمکش کنم. پس از ردشدن از خیابان فرصت را غنیمت شمرده و با اینکه در قطعیت ادعای ذوالنور تردید نداشتم، از خود آیت‌الله حسن‌زاده موضوع را جویا شدم. ایشان بلافاصله با ناراحتی و عصبانیتی عجیب، مسأله را تکذیب کردند و گفتند که برای تکذیب این نقل قول، تا دفتر کار ذوالنور هم رفته‌اند.

دفتر وی در پادگانی در حاشیه غربی قم قرار داشت. آقای حسن‌زاده حتی اسم آقای ذوالنور را هم به اشتباه، ذوالقدر گفت که من یادآور شدم اسم این فرد، ذوالنور است که با تأیید علامه مواجه شد.

ایشان گفت که شبانه به محل کار ذوالنور رفته و او را بازخواست کرده که من کجا چنین سخن و ادعایی کرده‌ام؟! پاسخ ذوالنور شنیدنی بوده است! وی به علامه حسن‌زاده گفته که ما نوار این سخنرانی شما را داریم!!؟ آقای حسن‌زاده که با عصبانیت و دلخوری زایدالوصفی برایم سخن می‌گفت، حرف جالبی هم زد که این روزها کارکرد فراوانی دارد! ایشان گفت که مگر می‌شود کسی با این ادعاها (ارتباط با امام زمان) بالا برود؟! مگر ارزش انسان به این چیزهاست؟!

بعدها از یکی از سربازانی که در پادگان تیپ امام صادق خدمت می‌کرد، شنیدم که آقای حسن‌زاده، بنده خدا با آن سن و سالش شبانه به این پادگان رفته و با عصایش به در می‌زده و در محوطه پادگان بر سر جناب ذوالنور داد می‌زده و به شدت عصبی بوده است.

اکنون پس از گذشت ۸ سال از آن روزها، ذوالنور پس از بسیج گسترده حوزه به نفع احمدی‌نژاد در انتخابات نهم ریاست جمهوری، قم را به قصد تهران ترک کرده و ارتقای رتبه یافته است. او چند روز پیش از احمدی‌نژاد خواست که بقیه بازمانده‌های دولت‌های قبلی را اخراج کند! بهتر است خودتان اینجا را بخوانید!

منبع وبلاگ تورجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۱ ، ۰۴:۲۴
علی مصلحی

سخنی با دوستان همدل

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ب.ظ

یک‌ماه است که انتخابات شورای شهر و روستا تمام شده و با پایان‌یافتن زمان و دوره رقابت، به تعبیر ریاست محترم دانشگاه کاشان؛ باید سفره رفاقت پهن شود. سفره‌ای که در آن باید بیشترین تلاش بشود تا همه شهروندان به فراخور استعداد، تلاش و همراهی با آرمان‌های انسانی، از آرامش و امنیت و رفاه برخوردار شوند.
 باقی‌ماندن در فضای رقابت و رفتار بر اساس فضای آن، بدون هزینه نیست و سوگ‌وارانه،ضمن آن‌که فاکتور این هزینه‌ها توسط شهروندان پرداخت می‌شود، مسیر توسعه متوازن و همه‌جانبه شهر و منطقه را هم سد می‌کند.

 دوره شورای شهر چهارم کاشان هم مثل هم شهرهای ایران تمام به‌زودی می‌شود و منتخبین دوره پنجم براساس اولویت‌های مدیریتی خود، شعارهای که در زمان انتخابات مطرح کردند و میثاقی که با شهروندان بسته‌اند، وظایف  انتخابی و نظارتی خود را آغاز خواهند کرد. به‌احتمال زیاد، اولویت‌ها و سازوکارهای انتخابی و نظارتی منتخبین دوره پنجم با منتخبین دوره چهارم و دوره‌های پیشین متفاوت، و حتی شاید در برخی حوزه‌ها متضاد رویه دوره‌های پیشین باشد. این حق طبیعی آن‌هاست و رای دهندگان با آگاهی نسبت به شیوه‌ ارائه شده و پسندیدن آن به آن‌ها رای داده‌اند.
با این وجود برخی گفتمان و رفتارها می‌تواند چالش‌های مخاطره‌آمیزی برای شورا، شهردار، شهر و شهروندان به دنبال داشته باشد که باید با سعه‌صدر بیشتری برخی از واقعیت‌ها را نگریست و درباره آن سخن گفت.

این‌که همه رفتار شورای چهارم و متاثر از آن اقدمانت شهردار منتخب این دوره را یک‌سره خطا ببینیم و خط قرمز بر همه آن بکشیم، خطای بزرگ و رفتاری خلاف بدیهی‌ترین اصول مدیریت انسانی، و به قول امروزی‌ها؛ یک باگ عمیق در سیستم مدیریتی است که می‌تواند منتخبین امروز را گرفتار یک دور باطل خطا کرده و مقدمه فاصله‌گرفتن از توسعه و اخلاق را فراهم کند.

از طرفی این‌که منتخبین دروه و دوره‌های قبل، خود را معصوم و مبری از هرگونه خطا بدانند و همه رفتارها و اقدامات خود را دقیق، قانونی و منطقی تصور کنند هم، خطایی بزرگ و خلاف بدیهی‌ترین اصل فلسفی در تعریف ممکن و حتی جایز‌الخطا بودن انسان است و این تصور هم فارغ از این‌که متعلق به چه شخص یا دوره‌ای در شورا یا مدیریت شهر باشد، درغلطیدن به چرخه خطا و ایجاد مانعی بزرگ در مسیر توسیعه شهرسنان و منطقه است.

 بدون تردید افراد و اشخاص و شهرداران مختلف دوره‌های گذشته، خدمات بزرگ و شایسته تقدیر و  تحسینی داشته‌اند که باید به دیده احترام نگریسته و تقدیرشود.
 همچنین همه آن‌ها، خظاهای کوچک و بزرگی هم داشته‌اند که  بخش عمده‌ای از آن ناشی از فقدان قدرت تشخیص دقیق  و پیش‌بینی آدمی، گریزناپذیر بوده است که با آشکارشدن نتایج خطای یک رفتار یا ایده، اصل خطا هم آشکار شده‌است.

 قطعنا ار رهگذر این خدمات و خطاها، مدیران و منتخبین قبلی، تجربه‌های آموزنده و فوق‌العاده ارزشمندی کسب و فراگرفته‌اند که مدیران و منتخبین جدید برای فراگرفتن و کسب این تجربه‌ها نیازی به هزینه‌های قبلی ندارند، و می‌توانند بدون هزینه از تجربیات مدیران قبلی بهره گرفته، و بودجه‌های شهری را هزینه کسب تجربه‌های جدید و انتقال رابگان آن به مدیران و دوره‌های بعد از خود کنند تا هرچه پیش‌تر می‌رویم، هزینه‌ آزمون و خطاها کمتر شده و بیشتر هزینه‌ها صرف توسعه و پیشرفت شهر شود.

هیچ فرد یا مدیری نمی‌تواند خود را بی‌نیاز از نقد و انتقاد بداند و توقع پیشرفت و ترقی هم داشته باشد. نقد لازمه ترقی و پیشرفت فرد، و در افقی بالاتر جامعه است. اما نقد برای آن‌که به نتیجه درست منجر شود، باید فاکتور‌ها، شاخص‌ها و روش‌های دقیق و درست آن مورد توجه باشد.
 ادبیات نقد، ادبیات احترام و همراه با خیرخواهی است. قطعنا وقتی با ادبیات مناسب و همراه با خیرخواهی، فردی مورد نقد قرار بگیرد، به فرض وارد و  منطقی‌نبودن اصل نقد، در مقابل آن مقاومت نمی‌کند و اصطلاحا گارد نمی‌گیرد و گفت‌وگو در فضایی دوستانه شکل می‌گیرد و نهایتا یکی از طرفین ــ که در این فرض منتقد استــ، متوجه خطای خود می‌شود. یک روشن‌گری صورت گرفته و هر دو از این نتیجه راضی هستند.

 اما وقتی نقد با شاخص‌ها، روش‌ها و ادبیات مناسب همراه نباشد، با فرض وارد و منطقی و علمی‌بودن نقد، فرد مقابل نه تنها در قبال پذیرش، که حتی در مقابل شنیدن آن هم مقاومت می‌کند و گارد می‌گیرد، و درنهایت؛ دو فرد یا دو گروه در فضایی غیرصمیمی و خشن با هم برخورد کرده، و نه تنها روشن‌گریی صورت نمی‌گیرد، که با افزایش قدری ناراحتی به ناراحتی‌های قبلی، از هم جدا می‌شوند.
 نتیجه نهایی این رفتار، افزایش کینه و کدورت و دشمنی و خشونت و استرس و اضطراب و پریشانی و نهایتا پشیمانی در حوزه فردی، و عقب‌افتادگی و فاصله گرفتن هرروز از توسعه و پیشرفت و ترقی در حوزه شهری و اجتماعی است.

منتخیبن دوره جدید هنوز رسما کار خود را آغاز نکرده‌‌اند. اما از همین الان می‌توانند با دقت در تصمیمات و اقدامات شورای قبلی، اقدامات مناسب آن‌ها را سناسایی و با تمرکز و تمجید از اقدامات مثبت شهردار فعلی، بهترین فرصت و فضا برای توسعه شهری و منطقه‌ای کاشان را برای یک دوره ۴ ساله مثبت و موفق و همراه با نیک‌نامی و خیرخواهی فراهم کنند.
 قطعنا هرگونه توسل به ادیبات نامناسب و نادیدن وجود مثبت شهردار و شورای قبلی، و تمرکز بر وجوه منفی آن، نتیجه مخربی هم برای شهر و هم برای خودشان در بر خواهد داشت.✅https://t.me/moslehiAli

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۷
علی مصلحی

هیتلر بد است، اما ارزش‌های انسانی خوب

چهارشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۳۵ ب.ظ

یک پویانمایی در وب‌سایت «چطور» منتشر شده که در آن، دو فرد با نماد A و B دائم‌الخمر، معتاد و با سوابق منفی تحصیلی و تنبلی و ضمنا علاقه‌مند شدید به خوردن گوشت معرفی می‌شوند، و فرد سوم با نماد C آدمی دقیق و منظم معرفی می‌شود که در تمام عمر لب به مشروب و مواد مخدر نزده، به همسرش هم فوق‌العاده وفادار بوده و ضمنا علاقه شدیدی به گیاه‌خواری داشته است.

این پویانمایی در ادامه از مخاطبین می‌خواهد که این سه نماد را ارزش‌گزاری کنند و با این احتمال قوی که اغلب مخاطبین بیشترین ارزش را به فرد «C» می‌دهند، شخصیت واقعی سه نماد را معرفی می‌کند که A و B  که تنبل و اهل مشروب و دود معرفی شده‌اند، «فرانکلین روزولت» سی‌ودومین رئیس‌جمهور آمریکا، و «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر معروف بریتانیا بوده‌اند، و آن‌که لب به سیگار و مشروب نزد و گیاه‌خوار بود و هرگز هم به همسرش خیانت نکرد، کسی نیست جز «آدولف هیتلر» رهبر آلمان نازی و خون‌خوار بزرگ قرن بیستم که هزاران نفر را به وضع فجیع به خاک و خون کشید.

اگر چه این نماهنگ قصد توجیه جنایات هیتلر و همچنین ارزش‌گزاری مثبت قوی بر «روزولت» و «چرچیل» و خصوصا دو سه عادت مشروب‌خواری و اعتیاد آن‌ها به مخدر و ... ندارد، اما ناخواسته ارزش‌های فوق‌العاده سودمند و صحیح انسانی مثل تمایل به گیاه‌خواری، پاکی از مشروب و سیگار و مواد مخدر و عدم خیانت به همسر، در سایه شخصیت به‌شدت خشن و منفی هیتلر به نوعی تخطئه و ناخواسته منفی تعریف شده است.

 اطلاعات این نماهنگ اگرچه ممکن است دروغ نباشد، اما کامل هم نیست.  ای کاش به نوعی در این پویانمایی اشاره می‌شد که بخش عمده‌ای از موفقیت‌های شخصیتی همین جناب «هیتلر» ــ که البنه او آن‌ها را در مسیر منفی و خشونت به‌کار گرفت ــ ناشی از همین دقت، نظم، وفاداری و عدم اعتیاد او بود و اگر این عادت‌های مثبت در مسیری درست هدایت می‌شد/شود، قطعنا به‌جای این‌که بخشی از دنیا را به خرابی و خاک و خون بکشد، می‌تواند/توانست به گلستان‌شدن دست‌کم همین بخش دنیا منجر شود.

 از طرفی «روزولت» و «چرچیل» هم اگرچه خیانت و جنایت‌هایشان به نسبت «هیتلر» شاید خیلی کم‌تر باشد، اما آن‌چنان آدم‌های موجه و به‌قولی علیه‌السلامی نبوده و نیستند که این‌گونه بخشی از شخصیت منفی آن‌ها به شکل برجسته مورد مقایسه با بخشی از شخصت مثبت «هیتلر» قرار گرفته و ملاک ارزش‌گزاری قرار بگیرد.

 در این‌که «هیتلر» یکی از برجسته‌ترین جنایت‌کاران و خون‌خواران تاریخ است جای کم‌ترین تردید نیست، اما پاکی از مشروب و سیگار و مواد مخدر و وفاداری به خانواده، ارزش‌های والای انسانی هستند که ممکن است یک آدم جنایت‌کار و خشن هم متصف به آن‌ها باشد و با همین اتصاف خود را برای رفتار منفی هم قوی بکند.

 از طرفی آدم‌های مثبت هم به صرف انسان بودنشان ممکن است کارها یا عادت خطایی داشته باشند، که مثبت‌بودن آن‌ها نمی‌تواند و نباید بر برخی از رفتارهای خطای آن‌ها سایه انداخته و آن‌ خطاها را مثبت جلوه دهد. البته تکرار می‌کنم روزولت و چرچیل خیلی آدم‌های مثبت تلقی نمی‌شوند.
مرتبط:
رشد اقتصادی به روایت چرچیل

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۳۵
علی مصلحی

بانک و بالنگ

سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ق.ظ
روزی سخن از تشکیل بانک به میان آمد. من فواید او را نشان می‌دادم. می‌گفتم لذت ثمر بانک را ملل اروپا می‌دانند که دویست سال است تخم او را در مملکت خود کاشته‌اند.
یکی از رجال گفت: گمان ندارم بانک فرنگیان از بالنگ ما لذیذتر باشد! چه مضایقه، بیارید و بکارید، می‌خوریم و می‌بینیم. چرا بادمجان را کاشتند، خوردیم بد چیزی نیست. اول مردم نفرت می‌کردند، می‌گفتند بادمجان ارمنی است. حالا معتاد شده‌ایم و همه می‌خوریم!
 مسالک‌المحسنین ــ عبدالرحیم طالبوف ــ ص ۱۹۸
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۱
علی مصلحی

ما یک شرایط ایده‌آل و آرمانی داریم، یک دنیای واقعی. این دو را باید از هم تفکیک، و با توجه به مختصات خاص هر شرایط، رفتار کرد و آن‌ها را با هم قاطی نباید کرد.
این‌که من لباسی با شعار خاص که بیان‌گر اعتراض من است بپوشم و در شرایط و فضای خاصی برای نشان‌دادن و بیان اعتراضم حاضر شوم، تقریبا متعلق به یک شرایط آرمانی، و ایده‌آلی است که در دنیای پیرامون ما موجود نیست و اگر من چنین کنم ممکن است نتایج معکوس به‌دنبال داشته باشد و به نوعی نقض‌غرض منجر شود.

من ابدا قصد دفاع از بازداشت آقای «نجفی» وکیل دادگستری یا رد و تایید اتفاقات مربوط به آن را ندارم. اما حقیقت این‌ است که دنیایی که آدم بتواند در آن همه آزادی‌های مشروع و قانونی را به بهترین شکل ممکن داشته باشد، یک مدینه فاضله یا آرمان‌شهر است که به قول فلاسفه «ممتنع‌الوجود» نیست، اما به قولی سخت‌یاب یا «بعید‌الوجود» است.
این به معنای آن نیست که حالا که «بعید‌الوجود» است، پس ما نشانه‌ها و اشاره‌ها و مقدمات آن‌را هم خراب و خیال خود را راحت کنیم. نه ابدا این‌گونه نیست، بلکه ما وظیفه داریم با شناسایی نشانه‌های آن به سمت ساختن این «آرمان شهر» حرکت کنیم و به هر میزان که بیشتر به انگاره‌های اصلی و واقعی آن نزدیک شدیم، قطعنا آرامش و آزادی و نهایتا سعادت ما هم بیشتر خواهد شد، اما مطلق و صددرصدی نخواهد بود.

 هر صنف برای خودش ساختار و قاعده و برای اعضایش دستورالعمل رفتاری و چهارچوب اخلاقی خاص دارد و برای تخطی از آن هم مجازاتی تعیین شده است. صنف وکلا هم از این قاعده مستثنی نیست و حتی برای پوشش و نصب اتیکت خاص بر لباس هم قاعده و دستور‌العمل دارد.
 این قاعده البته مربوط به زمانی است که آن‌ها در کسوت وکالت هستند. والا در زمان غیر این، می‌توانند هرگونه که خواستند لباس بپوشند و رفتار کنند. اما این حق به معنی آن نیست که مثلا با لباس زیر در خیابان تردد کنند، یا لباس‌هایی بپوشند که در عرف معنی نوعی لودگی می‌دهد و صرفا آدم‌های لوده آن‌را می‌پوشند. یا مثلا روی لباس‌های متعارف نوعی نوشته و نشانه‌هایی باشد، که در شان یک وکیل دادگستری نباشد. این‌ها قطعنا به‌ شان شخصیتی آدم، فارغ از این‌که قاعده کانون و صنف باشد یا نباشد هم لطمه می‌زند و به‌ شان فردی که مسؤلیت برحسته‌ای در پذیرش وکالت آدم‌های خاص بر عهده گرفته، به طریق‌اولی لطمه بیشتری می‌زند.

البته اگر فردی از قاعده و دستو‌رالعمل  خاص صنف خود تخطی کرد، تنبیه آن پروسه و نظام‌مندی خاصی دارد که در حوصله این نوشتار نیست، اما بازداشت آقای «نجفی» مشمول و مستند به این قاعده نیست.

 با این وصف می‌توان گفت؛ رفتار آقای «نجفی» در پوشیدن تیشرتی که روی آن عبارت «عاشوری ۸۸» که قطعنا حساسیت‌زا هست و برای او که موکلینش شایبه اتهام امنیتی داشته‌اند، حساسیت‌زا‌تر، کار قابل‌دفاعی نیست و من ضمن این‌که آروز می‌کنم با توجه به این‌که این کارشان دست‌کم جرم نبوده به‌زودی از بازداشت آزاد شود، آرزو هم می‌کنم که ایشان به شان و شخصیت خود و حوزه‌ای که به آن تعلق دارد کمی بیشتر واقف و به بدیهیات رفتاری آن متعهد باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۲:۰۲
علی مصلحی

چپ‌ها در کوچه «علی‌چپ»

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۱ ق.ظ

به نظر می‌رسد بعضی از چپ‌ها که البته این بعضی شامل اغلب‌شان می‌شود، هنوز در یک خواب عمیق اصحاب کهفی هستند و خبر ندارند که «چپ» در جهان تمام شد و رفت پی‌کارش. هنوز که هنوز است، بعد از بیش از دو دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در حالی که همین چند وقت پیش، «کوبا» وفادارترین «رفیق» به آرمان‌های «مارکس» و «لنین» و «استالین» و شوروی سوسیالیستی، میزبان «اوباما»ی به قول آن‌ها امپریالست بود، بعضی هوس چپ‌بازی‌های افراطی دارند و رفتاری از آن‌ها سر می‌زند که مایه تعجب می‌شود.

«پیک‌نت» ارگان منتشره جمعی از چپ‌های قدیم که تقریبا می‌توان آن‌ها را میراث‌دار و باقیمانده «حزب توده» ایران دانست، نمونه‌ای از این «عده» هستند. البته نه همیشه! ولی وقتی هراز گاهی هوس مرید‌بازی شرق و چپ‌گری به‌ سرشان می‌زند، آدم دلش به حال اعتبار مرحوم «ارانی» و «طبری» و «کیانوری» می‌سوزد که این‌ها نماینده‌‌شان و میراث‌بانشان هستند.

در برزخ فرود یکی دو پرنده روسی در پایگاه هوایی نوژه همدان که سروصدای اصول‌‌گرا و اصلاح‌طلب و اعتدالی و ملی و مذهبی از هر سمت و سو در ایران و خارج از کشور را درآورد و هیچ‌کس هم حاضر نمی‌شد مسؤلیت آن‌را به‌خاطر عمق ضایع‌بودن داستان قبول کند و نهایتا هم دیری نپایید که طرف روسی ترجیح داد دمش را بگذارد روی کول و برود پی کارش، پیک‌نت ناگاهان از در تعریف و تمجید از این اقدام درآمد و در وصف دفاع از حرم و مردم مظلوم سوریه و همراهی و همکاری مثبت ایران و روس و اقدام درست ایران در این فقره نوشت و چنان به قسم حضرت عباس متوسل شد که آدم یادش می‌رفت همین پیک‌نت بود که دیروز از بی‌کفایتی و بی‌تدبیری مقامات در شراکت با اسد می‌گفت و می‌نوشت.

آن داستان گذشت و سروصدا آن‌قدر زیاد بود که کسی متوجه گاف پیک‌نت نشد. حالا در جریان یک مناظره تلوزیونی بین «ترامپ» و «کلینتون» ظاهرا ترامپ از روسیه تعریفکی کرده و گفته می‌شود با روسیه رفیق بود. همین اظهارات کافی بود تا دوباره فیل پیک‌نت هوس سیبری کند و دوباره به کوچه «علی‌چپ» بزند و شروع کند از «ترامپ»ی دفاع کند که هیچ‌کس در دنیا از هیچ جناحی حاضر نیست اعتبار سیاسی خود را به خطر یباندازد و از او دفاع کند.

به نوشته پیک‌نت نگاه کنید تا ببنید مرید‌بازی چه‌قدر می‌تواند برای یک جریان سیاسی مخاطره‌آمیز باشد و عقل را به تعطیلی بکشاند:
«چرا از ترامپ یک غول خطرناک ساخته‌اند؟
شب گذشته ... یکی دیگر از مناظره‌های دو نامزد جمهوریخواه و دمکرات... برگزار شد و رسانه‌ها ... نکات مهمی از این مناظره را سانسور و نکاتی را برجسته ساختند.
این رسانه‌ها متمرکز شدند روی اتهامات جنسی دو طرف به یکدیگر و مشتی حرف‌های پوچ... آن‌ها چه نکاتی از مناظره ترامپ را در پس پرده نگهداشتند تا ما را در بی‌خبری نگهدارند:
ترامپ درباره اتهام ارتباط با روسیه گفت:
 «من هیچ ارتباطی با روسیه ندارم، من پوتین را نمی‌شناسم ولی فکر می‌کنم عالی می‌شد اگر ما با مسکو به تفاهم می‌رسیدیم، برای اینکه بطور مثال با هم بتوانیم با داعش مبارزه کنیم. واقعیت اینست که هر وقت جریانی آنطور که باید پیش نمی‌رود، آن‌ها (دمکرات‌ها) روسیه را مقصر اعلام می‌کنند. من هیچ چیز درباره روسیه نمی‌دانم. در مورد جریانات داخلی آن خبری ندارم، من تجارتی با روسیه ندارم (ارتباط اقتصادی) در مورد سوریه نیز من اصلا از اسد خوشم نمی‌آید اما او با داعش مبارزه می‌کند. روسیه و ایران هم با داعش مبارزه می‌کنند و آن‌ها اکنون با هم متحد شده‌اند و این بخاطر ضعف سیاست خارجی ما می‌باشد.»
آن دیوی که از ترامپ ساخته‌اند در این اظهار نظری که در بالا خواندید و مستقیما از مناظره دیشب ترجمه کرده‌ایم می‌بینید؟»

کل یادداشت را این‌جا بخوانید.

نقل است که هنگام اشغال سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام، نیروهای حزب توده به نشانه خوشحالی بین دانشجویان و مردم شیرینی پخش می‌کرده‌اند.
 برای نیروهایی از این مدل که تحت‌تاثیر و شیفته یک شخصیت کاریزماتیک و قهرمان هستند، هیچ وقت حقیقت معنا پیدا نمی‌کند و همیشه حقیقت را با محک شخصیت و بت مورد نظر خویش می‌سنجند و هرچه بت محوری آن‌ها بپسندد، می‌پسندند و هرچه بت آن‌ها با آن مخالف باشد با آن مخالف‌اند. شاید شیرینی‌پخش‌کردن «کیانوری» با زور توجیه و تفسیرهای چپکی قابل هضم باشد، اما وقتی کل اتحاد جماهیر شوری از هم پاشید و چپ به آن معنا که این‌ها به قربانش می‌رفتند، به خاک فنا نشست، دیگر چرا یک جمله تعریف ترامپ فاقد تعادل روانی، از روسیه باید این‌ها را حالی به حالی کند که هوس ریاست‌جمهوی این آدم نا‌متعادل را در سر بپرورانند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۰۴:۳۱
علی مصلحی

سایت خبری «کاشان آنلاین» دو روز پیش، نامه‌ای از «سید محسن تمدنی» خطاب به حسین حیدریان ریس پیشین شورای شهر کاشان و در واکنش به اتفاقات مربوط به انتخاب ریاست آخرین سال دوره چهارم شورای شهر کاشان که در آن آراء حسین حیدریان و دکتر ثابت با هم برابر و کار به حکمیت فرمانداری کشیده‌شد، منشر کرد.

در پیشانی این نامه که لحنی مابین دوستانه و التماس خطاب به رئیس پیشین شورای شهر کاشان دارد، از عنوان «نامه یکی از یادگاران دفاع مقدس به حسین حیدریان» استفاده شده است، اما در نامه نه تنها هیچ موضوع مقدسی مورد حمایت و پشتیبان قرار نگرفته، که در بدترین شکل ممکن یک نفر، به یک داوطلب ریاست در شورای شهر اعتراض کرده و بدیهی‌ترین حق او را زیر سؤال برده است.

بدیهی است که شهروندان هر منطقه با توجه به شرایطی که قانون حدود و شرایط آن‌را معین و اعلام کرده، حق دارند داوطلب عضویت در شورا شوند و پس از نامزدی، اگر مورد اعتماد مردم بودند و انتخاب شدند، باز بنابر قانون می‌توانند و حق دارند که داوطلب ریاست شورا هم بشوند.
 سازوکارهای قانونی برای تمرکز بر آراء سایر همفکران و همراهان و رایزین برای جذب آرا مستقل هم یکی از شیوه‌های متعارف، و باز حق هر عضو، و جناح سیاسی است که نمایندگانش در شورا حضور دارند.
 
از این منظر به‌‌ همان اندازه که آقای دکتر «علی ثابت» حق داشته و دارند که نامزد ریاست شورای شهر کاشان شوند، سایر اعضای شورا و به طریق‌اولی آقای حیدریان هم حق داشته‌اند و بر ابشان ایراد و اعتراضی نیست و نباید باشد.

 از سویی دیگر در نظام مقدس جمهوری اسلامی اصل اینست که ریاست انجام وظیفه است بیش و پیش از آن‌که حمل بر جاه‌طلبی شود. با این وصف و از این منظر شایسته نیست امری که حکم انجام وظیفه و عمل به فریضه تلقی می‌شود، آن‌گونه عریان مورد شماتت و تخفیف قرار بگیرد. نه تنها که نباید مورد تخفف قرار بگیرد، که باید به کسی که در این فضا داوطلب قبول ریاست و مسؤلیت شده تبریک و تهنیت گفت و ضمن اعلام آمادگی برای کمک، برای او آرزوی موفقیت کرد.

 اما اگر این پیش‌فرض عینی که برای ریاست‌ها در نظام مقدس جمهوری اسلامی پذیرفته و تعریف شده، برای نکارنده نامه قابل قبول نیست و ایشان معتقد به جنبه‌های منفی پست و ریاست و جاه و مقام هستند و ریاست شورای شهر را هم بر همین اساس و در این دسته طبقه‌بندی می‌کنند و از این منظر دوست دارند فرد مورد نظرشان ریس شورا شود و بر صندلی ریاست تکیه بزند، بهتر است برای رسیدن به چنین مقصودی که خیلی روشن است مقدس نیست و وظیفه و تکلیف معنا نمی‌کند، به اررزش‌های مقدسی مثل دفاع مقدس و یادگاری آن هم متوسل نشوند.

 ناگفته نمایند که نگارنده نامه خودش چنین تعمدی نداشته و سایت منتشر‌کننده نامه این عناوین را به نامه یاد‌شده الصاق کرده و تلاش کرده از نمد این عناوین برای جناح مطلوب خود کلاهی دست و پا کند.

 تردیدی نیست که آقای تمدنی از یادگاران و جانبازان دفاع مقدس‌ است و از این منظر احترام به این ایشان و ارزش‌هایی که ایشان واجد آن هستند، بر همه شهروندانی که آرامش امروز خود را مدیون شهامت دیروز ایشان هستند، فرض است و واجب. اما وقتی جایگاه‌ها و ابزارهای مقدس، دست‌آویز بهانه‌های حقیر می‌شود، نه تنها اصل تقدس و ارزش لوث می‌شود و از حیز انتفاع ساقط، بلکه آدم‌هایی هم که واجد این ارزش‌ها هستند لطمه می‌بینند.
این نوشته در سخنگو این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۳۹
علی مصلحی

«حمید سوریان» که امسال به طرز تاسف‌آوری در المپیک ناکام شد و مردم هم با ناکامی‌اش تلخ‌کام شدند، مهرماه ۸۸ بعد از بازگشت از رقابت‌های قهرمانی کشتی فرنگی مردان جهان در دانمارک، مدال طلای جهانی خود را به «محمود احمدی‌نژاد» رئیس‌جمهوری اسلامی ایران تقدیم کرد.

این‌کار «سوریان» در حالی که فضای جامعه از حوادث بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، به‌شدت ملتهب بود و بخش عمده‌ای از جامعه سهم زیادی از این التهاب را متوجه «احمدی‌نژاد» می‌دانستند، و از طرفی رویکرد شخصیتی احمدی‌نژاد در ۴ سال نخست ریاست‌جمهوری و حتی دوران شهرداری تهرانش خیلی قابل پسند طبقه متوسط نبود، با واکنش منفی عمومی مواجه شد و مردم نسبت به این کار «سوریان» اظهار سرگرانی و نادلخوشی کردند.

 البته میزان بالای محبوبیت سوریان در بین مردم باعث شد تا اعتراض‌ها به این رفتار او بسیار کمتر از اعتراض‌هایی باشد که مردم نسبت به «علیرضا افتخاری» در واکنش به در آغوش‌کشیدن «احمدی‌نژاد» در یک آیین رسمی داشتند. واکنش‌هایی که ترکش‌های آن تا چند سال بعد ادامه داشت و گویا هنوز هم ادامه دارد.
 
«افتخاری» بعد‌ها جسته و گریخته از قرار‌گرفتن در شرایط عمل انجام‌گرفته و تلویحا از مهندسی فضا برای انداختنش به دام «احمدی‌نزاد» سخن گفت و البته صدایش به جای نرسید. 

«سوریان» اما صبر کرد تا در یک فرصت مناسب و در زمانی که «احمدی‌نژاد» از اسب افتاده بود و دیگر سمتی نداشت، از طریق رسانه ملی و چشم در چشم مردم ایران پرده از سکوت چند ساله برداشت و اعلام کرد که داستان اهداء مدال به رئیس‌جمهور، نه براساس میل باطنی و شخصی، که بر اساس برنامه مدیریت و مهندسی شده‌ای بوده است که او در آن دخالتی نداشته‌است.  «محمد بنا» را هم بر گفته‌ها و ادعای خود شاهد گرفت و «بنا» هم حرف‌های «سوریان» را تایید کرد.

***
در جریان مسابقات المپیک ریو ۲۰۱۶، «کیانوش ستمی» و «سهراب مرادی» که در وزنه‌برداری مدال طلا، و سعید عبدولی که در کشتی فرنگی مدال برنز، گرفتند، بلافاصله در مصاحبه‌هایی اعلام کردند که مدال‌های خود را به مدافعان حرم تقدیم می‌کنند.

این رفتار ورزش‌کاران مدال‌آور المپیکی ما با واکنش‌های متفاوت و البته آلوده به ادبیات کلامی ناپسندی در بین شهروندان ایرانی و در شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شد.
عده‌ای صدرصد معتقد بودند که کار آن‌ها بهترین کار بوده و آن‌ها را تحسین کردند. عده‌ای کار آن‌ها نپسندیدند، اما این حق را به آن‌ها دادند که هر کاری که دلشان خواست با مدال و عنوان جهانی خود بکنند، و عده‌ای هم قویا و سوگ‌وارانه با توسل به ادبیات نامناسب به این رفتار واکنش اعتراضی نشان دادند.
***
  یک ورزش‌کار ملی، یک هنرمند، یک دانشمند یا یک چهره مشهور و به قول فرنگی و امروزیش سلبریتی، پیش از آن‌که متعلق به قلمرو عمومی باشد، یک انسان با حدود و حقوق شخصی و فردی است و حق دارد در حوزه و قلمرو شخصی خود، رفتاری داشته باشد که به هیچ کسی ربطی نداشته باشد.

از این منظر هم «حمید سوریان» حق دارد مدال طلای جهانی کشتی فرنگی خود را به «احمدی‌نژاد» تقدیم کند و هم «رستمی» و «مرادی» و «عبدولی» حق دارند هر بلایی که دلشان می‌خواهد بر سر مدال المپیکی خود بیاورند، و هیچ کسی حق ندارد به آن‌ها اعتراض کند.

 از طرف دیگر اما، سلبریتی‌ها، تمام یا بخش عمده‌ای از محبوبیت و سرمایه اجتماعی خود را مدیون شهرتی هستند که در بستر و فضای عمومی جامعه برایشان فراهم شده، و از این منظر، شایسته است که در بذل و بخشش این سرمایه و سرمایه‌گذاری صحیح آن، نهایت دقت و احتیاط را اعمال، و رویکرد مثبت یا منفی عمومی جامعه را هم مورد توجه داشته باشند.

با این وصف اگرچه هر قهرمان ملی، هنری، علمی یا یک شخصیت محبوب، حق دارد سرمایه خود را هرجا که می‌خواهد هزینه و خرج کند، اما قطعنا اگر به توقع مثبت جامعه یا هواداران خود در این سرمایه‌گذاری و بذل و بخشش‌ها توجهی نشان ندهد، قطعنا بالا‌ترین زیان متوجه خود او و سرمایه‌ اجتماعی‌اش خواهد شد.
 
از‌ این منظر می‌توان با چهره مشهوری که به این اصل توجه نکرده، همدل نبود و حتی می‌توان از دستش عصبانی هم بود، اما ابدا حق توهین و طلب‌کاری و رفتار ناشایست از این دست نسبت به وی وجود ندارد.

 با این همه اما، همچنان‌که «حمید سوریان» و «علیرضا افتخاری» فرصت و البته شجاعت پیدا کردند تا پشت‌پرده هزینه‌کردن از عنوان قهرمانی و سرمایه‌ اجتماعی‌‌شان به نفع شخصیتی که اقبال عمومی با او نبود را افشا کنند و اعتبار خود را ترمیم و بازسازی کنند، شاید قهرمانان امروز ما هم بعد‌ها این فرصت و شهامت را یافتند که پشت پرده تصمیم رفتار امروزشان را برملا کنند.

«حسین رضا‌زاده» که امروز زبان درآورده و مثل بلبل حرف می‌زند، بعد از یکی از قهرمانی‌هایش برابر دوربین تلوزیون، ریاست مجلس شورای اسلامی را «غلامعلی عادل حداد!!» خطاب کرد. مشخص بود پیش از سخن‌گفتن، کسی حرف‌ها را به او دیکته کرده و آن بنده خدا آن‌قدر از سیاست به‌دور است که یک نام مشهور و متعارف و متعلق به یکی از سران عالی نظام را بلد نیست.
خیلی از این بنده‌های خدا هم شاید اصلا نمی‌دانند مدافع حرم یعنی چه.

این نوشته در نگام این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۷
علی مصلحی

سعید عابدینی مومن مسیحی نیست

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۹ ق.ظ
فارغ از هر بحث حاشیه‌ای «سعید عابدینی» کشیش ایرانی ــ آمریکایی که به‌تازگی و در پی معادلات اخیر در روابط ایران و آمریکا، از زندان ایران آزاد و به آمریکا رفت، یک مومن مسیحی نیست.
 
 بعد از آن‌که در ماه گذشته از «دونالد ترامپ» نامزد فاشیست ریاست‌جمهوری آمریکا و تهدیدهای او برعلیه ایران حمایت کرد و نشان داد آب باشد شناگر ماهری در حذف‌کردن و خشونت است، حالا به دیدار سازمان ورشکسته مجاهدین خلق و تیمارداری از آن‌ها شتافته است.

مسیح پیامبر صلح و دوستی و مخالف با خشونت است. چگونه می‌شود آدم، مومن به دین مسیح باشد و به خودش اجازه بدهد در جمع نیروهای سازمان مجاهدین خلق حاضر شود و برای آن‌ها سخن‌رانی کند؛ حال آن‌که این سازمان مسؤلیت چندین ترور و خشونت علیه انسان‌های بی‌گناه را بر عهده داشته، و شفاف و رسمی مسؤلیت آن‌ها را پذیرفته است؟

از طرفی این سازمان جدای از اعتقادات مذهبی، بر خلاف بدیهی‌ترین قواعد شرافت انسانی، در کنار دشمن کشور خود ایستاده و دشمن کشور را در جنگ بر علیه آب و خاک خود یاری اطلاعاتی موثر داده و در کنار این دشمن بر روی فرزندان این آب و خاک و هموطنان خود تیغ کشیده است.
 مسیح صریحا چنین بی‌شرافتی و خشونتی را رد و به پیروان خود توصیه می‌کند در چهارچوب اخلاق و شرافت رفتار و از نزدیک‌شدن به انسان‌هایی یا این خصوصیان پرهیز کنند.
 
با این وصف آقای «عابدینی» می‌تواند خود را یک نیروی اپوزیسیون منافق و مخالف جمهوری اسلامی معرفی کند، اما ادعای ایمان به دیانت مسیح و کشیش بودن بودن با این رفتار به شدت با چالش و خدشه روبه‌روست.

از طرفی در شرایطی که چنین رفتارهایی به‌شدت می‌تواند آرامش مومنان مسیحی ساکن در کشور ایران را با چالش مواجه کند، و به اعتماد متقابل هموطنان مسلمان و مسیحی لطمه بزند، به نظر می‌رسد آقای کشیش ابدا توجه و اعتقادی به آرامش هم‌کیشان خود ابتدا و آرامش انسانی در نگاهی کلان ندارد.
به تعبیر شرین مولوی: 
مردهٔ خود را رها کردست او
مردهٔ بیگانه را جوید رفو


آنک تخم خار کارد در جهان

هان و هان او را مجو در گلستان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
علی مصلحی

پس از درگیری بین چند نماینده مجلس اول با «علی‌اکبر معین‌فر» و «هاشم صباغیان» نمایندگان عضو نهضت آزادی ایران و ضرب و شتم آن‌ها توسط چند نماینده دیگر در جلسه دهم آبان ۱۳۶۲ «فخرالدین حجازی» نماینده اول مردم تهران در تجلیل از رفتار حمله‌کنندگان و تحقیر نمایندگان نهضت آزادی، مثنوی زیر را سروده است.
در تمام ۳۰ سال گذشته متهم ردیف اول این درگیری «هادی غفاری» بود که به‌تازگی در یک سخن‌رانی در شیراز اعلام کرد در این درگیری نبوده ضمن آن‌که از آن اتفاق اعلام انزجار خفیفی هم کرد. اما تاریخ کماکان او را نفر اول می‌داند. تا حقیقت چه باشد:

شنیدم که صباغیان عنود

که رایش به مجلس همیشه کبود
یکی نطق حساس و هتاک داشت
سخن‌رانی داغ و بی‌باک داشت
بگفتا که کشور کس آزاد نیست
که امنیتی بهر افراد نیست
چماق است چوب است خیل سپاه
بر اندیشمندان نباشد پناه
ز نهضت سخن گفت و آزادیش
ز شغل و ز پول و ز پربادیش
که نهضت به ایران وکیلان دهد
وکیلان با فر [و]کیوان دهد
همه شیک‌پوش و همه خوش‌تراش
ز پاریس پوشیده بر تن قماش
همه ریش‌تراشان با دنگ و فنگ
همه درس‌خوانان شهر فرنگ
همه صلح‌جویان همه نازنین
که در شیر صبحانه‌شان انگبین
به بالای شهر است ماوایشان
ز مرمر تراشیده شد جایشان
به مقعد همه مبل استیلشان
دماغی به پربادی پیلشان
کراوات سولکا به گردن همه
به جان و به دل مهر میهن همه
دمکرات و دانا و آزادمرد
که ننشسته بر کفش‌ِشان هیچ گرد
همه دیپلماتان ریگان‌مآب
همه دوست‌داران حق و حساب
ولی انتخابات آزاد نیست
توجه کسی را به افراد نیست
کمیته به ما‌ها ستم می‌کند
ستم‌ها به ما بیش و کم می‌کند
چو صباغ می‌گفت این ترهات
ز مجلس بیفتاد ناگه ثبات
قره‌باغ آن سید خشمگین
بیفکند ناگه عبا بر زمین
به سوی تریبون بشد حمله‌ور
کز آن حمله صباغیان شد دمر
معین‌فر حمایت ز صباغ کرد
بشد پرهیاهو هوای نبرد
معین‌فر نماینده‌ای چاق بود
که چون گربه پرباد و قبراق بود
یکی حمله به قره‌باغ کرد
دل سید پاک را داغ کرد
وکیلی ز اهواز آمد پدید
به روی معین‌فر چو شیری پرید
بغرید ناگه «الله بداشت»
به گوش معین‌فر یکی چک گذاشت
معین‌فر مقاوم چو پیلان مست
به این سو و آن سو می‌برد دست
که ناگاه غفاری خشمگین
برآورد دستانش از آستین
ببرد مشت بر کله چاق تن
که خون از سرش گشت فواره‌زن
بغرید خلخالی پرتوان
چو ببری به میدان جنگ‌آوران
دگر لیبرالان به کار آمدند
ولی خوار و نالان و زار آمدند
وکیلان به یکدیگر آویختند
سراحی شکسته قدح ریختند
بیفتاد عمامه‌ها بر زمین
کشیدند فریاد‌ها خشمگین
ریاست به خونسردی و خنده‌اش
نشسته به کرسی پاینده‌اش
به آرامی و خامشی و وقار
همی بود ناظر بر این کارزار
چون آن شعله جنگ بالا گرفت
خشونت به آن جنگ و دعوا گرفت
بفرمود آتش‌بسی برقرار
نمایند بر این صحنه کارزار
ولی دست‌ها همچنان مشت بود
به دندان گزیده سرانگشت بود
ریاست بفرموده تا پاسدار
پراکنده سازد صف کارزار
وکیلان زخمی همه به یک سو شدند
برون از میان هیاهو شدند
چه گویم از این چند تن لیبرال
ندارند گویا شعور و کمال
چرا دست‌بردار ما نیستند
اگر نیستند آدمی چیستند؟
نترسند گویا ز خشم خدای
که سازند جنجال‌ها را به پای
شما امتحان‌های خود داده‌اید
به تسلیم بیگانه آماده‌اید
به جاسوسخانه است پرونده‌تان
در آن ارتباطات گسترده‌تان
یکی از شما هست میرانتظام
ز امریکا بگرفته نقش و نظام
ملاقات با برژینسکی چرا؟
به آن خائن اهل ویسکی چرا؟
عداوت چرا با جهاد و سپاه؟
خصومت به این مردم بی‌پناه
اهانت چرا بر جناب امام؟
امامی که شد قبله‌گاه انام
در این جنگ خونین چه نقش آورید
به جز آنکه از پشت خنجر زنید
حمایت ز مسعود ننگین‌روش
بنی‌صدر ناپاک شیطان منش
عداوت بر روحانیون شریف
حمایت ز ‌آدم‌کشان کثیف
همیشه بود منشا کارتان
که خشم خدایی سزاوارتان
شما را به مجلس دگر راه نیست
نصیبی شما را به جز آه نیست
نگردید مغرور لطف امام
که خواهد شدن کارهاتان تمام
مبادا که پرونده‌تان رو شود
قضاوت ز مردیش بدخو شود
به دادگاه شما را دگر چاره نیست
ره بازگشتن دگرباره نیست
حجازی نصیحت نماید ز دل
شما را که ما را نمایید ول
هزاران درود و هزاران سلام
ز ما بر خمینی علیه‌السلام
مرتبط:
غفاری با کفش بر سرم کوبید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۱
علی مصلحی