وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنتی» ثبت شده است

قدما را اعتقاد بر این بود که «آن‌چه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند.» همین خصلت پختگی و دنیادید‌ه‌گی پیران است که جامعه هم از آن‌ها توقع دارد نسبت به جوان‌ها، کم‌تر دچار لغزش و خطا شوند.

جوان از آن‌رو که جوان است و احساساتی و زودرنج و خام، زود هم پریشان می‌شود و واکنش تند نشان می‌دهد. میان آینه و خشت خام تفاوت اگرچه از زمین تا آسمان نیست، اما بسیار است. این احساساتی و خام‌بودن اقتضای طبیعت جوانی است و به‌دلیل همین اقتضا است که اغلب از خطای جوانان درمی‌گذرند با این توجیه که: «جوان است تقصیری ندارد » و تقصیر را به گردن «جوانی»‌اش می‌اندازند و او و خطایش را می‌بخشند.

 اما اگر همین اشتباه از یک پیر دنیادیده و پخته سربزند، با تعجب جامعه رو‌به‌رو شده و امکان بخشش و توجیه آن خطا کم‌تر است.

آیت‌الله «جنتی» پیرمردی است که منش و سیاست خشنی دارد. اغلب جامعه سیاسی معتقدند که همین منش خشن آیت‌الله، الهام‌بخش و مجوز تندروی‌ها و خشونت‌ها و رفتار خلاف قاعده و قانون بعضی از جوانان شده که خود را «انصار‌حزب‌الله» و «دانشجوی‌ بسیجی» و ... معرفی می‌نمایند و نزد افکارعمومی نیز به «نیروهای خودسر» و «لباس شخصی» و ... معروف‌اند. همین منش و رفتار ناشی از آن باعث رنج جوانان بسیاری از آیت‌الله «جنتی» شده و البته به‌دلیل همان خامی و نپختگی خاص دوره جوانی، آثار این رنج در ادبیات طنز مخصوص جوانان ظاهر، و آیت‌الله در قالب طنز و طعنه، مورد بی‌حرمتی و بداخلاقی ایشان قرار گرفته‌است.
 
این‌که آیت‌الله «جنتی» در نوشتار اغلب جوانان به سوژه طنز «کهن‌سالی» و  تلویحا نارضایتی از سلامت و طول عمر او تبدیل شده، رفتار نادرست و خلاف اخلاقی است.
«جنتی» هر آدمی با هر خوی و خصلتی که می‌خواهد باشد و هر اشتباهی که از او سر زده‌باشد، به هیچ عنوان دلیل و بهانه و توجیه اهانت و تمسخر به او یا هر کس دیگر نمی‌تواند باشد.

متاسفانه در جوانان عصبانی و ناراحت به‌دلیل همان خصلت جوانی و خامی این حرف‌ها کارگر نمی‌افتد و آن‌ها با همین سوژه‌پردازی‌ها و طنز و تمسخرها سعی در تسکین ناراحتی‌های خود از او دارند. بدون آن‌که بدانند چنین رفتاری نه‌تنها کاهش‌دهنده خشونت و عصبانیت و منش خشن امثال آیت‌الله نیست، که به بازتولید و تشدید و دور باطل این خشونت نیز می‌انجامد.

این رفتار اگرچه از هیچ گروه سنی  پذیرفتنی نیست،  که از پابه‌سن‌گذاشته‌ای که جامعه از او توقع دارد نه در آینه که در خشت خام ببیند آن‌چه جوانان نمی‌بینند و با همان دیدن بر رنج خود غلبه نموده و واکنش نشان ندهد، دیگر اصلا ناپذیرفتنی‌تر. خصوصا که او روحانی ملبس به لباس دین هم باشد.

به‌تازگی «محمد‌ موسوی‌خویینی‌ها» در اعتراض به همان منش خشن و یادشده آیت‌الله «جنتی» و در اعتراض به گفته‌های اخیر او، به همان سنت ناپسند و غیراخلاقی جوانان متوسل‌شده، و از منظر همان سوژه طنز «کهن‌سالی» آیت‌الله «جنتی» را مورد تمسخر و طعنه قرارداده‌است.
 درد بزرگ و بیش‌تر آن‌که، از هیزم همین تمسخر، حالا چند روزی است که آتش معرکه غیر اخلاقی جوانان گرم و گرم‌تر شده‌است.

 طرف‌داران دو نماینده دین، جمعی به اشاره آن یکی خودسری و تندروی و خشونت خیابانی می‌‌نموده‌اند، حالا هم عده‌ای نه به اشاره مستقیم، که به تلویح این یکی اجازه بیش‌تری پیدا کرده‌اند که دردها و زخم‌های خود را که از چماق طرف‌داران آن یکی دارند، با تمسخر و طعنه و بی‌حرمتی بیش‌تر تسکین نمایند و البته ناگفته مشخص است آن‌چه در این میان قربانی می‌شود و می‌سوزد و جز دود و درد سیاهی از آن باقی نمی‌ماند «اخلاق» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۰ ، ۱۱:۴۲
علی مصلحی

در ستایش شجاعت و صداقت احمدی‌نژاد

دوشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۹:۱۶ ق.ظ

تسلیت‌گفتن به داغ‌دیده و تسلی‌دادن او به هر شکل و روش که انجام شود، کاری پسندیده و اخلاقی است. اصلا مساعدت نمودن در حق آدمی که به هر دلیل، چه به تقصیر، چه بی‌تقصیر، آرامش خود را از دست داده، و به دلیل همین آرامش از دست دادن حواس درستی ندارد، و باز به دلیل همین حواس درست و درمون نداشتن، نیازمند کمک و یاری و آرامش است، بزرگ‌ترین مرحمتی است که یک انسان می‌تواند در حق هم‌نوع به مصیبت گرفتار آمده‌اش داشته باشد. اگر این مصیبت از دست دادن عزیزی باشد که چه به‌تر و ارج‌مند‌تر.

اما حالا تصور کنید که کسی در سلامت کامل و ناشی از کینه، خود‌خواهی، و یا خصلتی از این دست، بزند و عزیز شما را به قتل برساند و شما را به مصیبتی گرفتار نماید، و در شرایطی که شما به تسلی و تسلیت و هم‌دردی و آرامش نیاز فراوان دارید، ناگهان خود قاتل در اثر مستی، تخلف، توهم، و یا خصلتی از آن دست، جان خود را از دست بدهد و حالا همه‌گان، تمام هم‌دردی و تسلای خود را صرف آرامش‌بخشی به خانواده او کنند، و از شما که مصیبت‌زده‌تر از آن خانواده هستید، و از آن خانواده به تسلی شایسته‌ و بایسته‌تر، غفلت نمایند، آیا این نمک بر زخم شما پاشیدن به‌جای مرحم گذاشتن نیست؟ هست!

 پیکری که عضو مهم و برجسته آن مبتلا به درد خطرناکی است و نیازمند بهبودی اورژانسی، اما تمام توجه به سمت عضوی بشود که درد مختصری دارد، خطرناک نیست، اورژانسی نیست، و از همه این‌ها گذشته، خودش در بیمار و دردمندشدن چه تقصیرهای بزرگی که ندارد، پیکر جامعه‌ایست که سلامت روانی و سلامت سیاسی و سلامت اخلاقی ندارد.

با این توصیف نمی‌توان تسلیت گفتن به هر مصیبت‌زده و داغ‌داری را خدمت دانست و همه بنی‌آدم را در همه شرایط و خصوصا چنین شرایطی اعضای یک پیکر.

من هیچ قضاوتی در مورد مرحوم «احمد رضایی» ندارم، به شخص «محسن رضایی» و رفتارهای سوء و خیانت‌های او و اتهاماتی که رسما از طرف افراد به او وارد می‌شود و ایشان ترجیح می‌دهند سکوت کنند و بعضی شواهد نشان از درست بودن آن‌ها دارد، هم کاری ندارم. به جبن و ضعف او، پس از انارجلآ خواندن‌های مکرر در حادثه دفاع از ناموس و عقب‌نشینی تاریخی از پی‌گیری تقلب انتخاباتی او هم اصلا کاری ندارم. اما در حادثه تالم درگذشت فرزند ایشان، تنها کسی که صادق بود و شجاعانه و صادقانه و شفاف، از ارسال پیام تسلیت خودداری کرد(+)، شخص «محمود احمدی‌نژاد» است و اگرچه ایشان به‌عنوان دروغ‌گو‌ترین شخص در سال‌های اخیر شناخته می‌شود، ولی باید بابت این صداقت و شجاعت واقعا ایشان را تحسین کرد و بنده ایشان را تحسین می‌کنم و از این تحسین شرم‌سار هم نیستم هر کس هرچه می‌خواهد بگوید.

فرزند «محسن رضایی» از ایران متواری شد و در رسانه‌های به‌اصطلاح حاکمیت، ضد انقلاب و بیگانه بر علیه مجموعه حاکمیت طرح اتهامات سنگین نمود و سال‌ها هم در آن کشور ماند و به سلامتی زندگی کرد.
پس از چند سال به ایران بازگشت و بدون کم‌ترین بازخواستی به زندگی عادی خود ادامه داد و حتی به شغل دولتی در بنگاهی معتبر هم دست یافت.

از دو حال خارج نیست: یا اتهامات مطرح‌شده توسط ایشان دروغ و واهی بوده، یا درست. اگر دروغ بوده که باید ایشان دادگاهی می‌شد و در جریان دادگاه دلیل خود را بر این دروغ‌گویی که مثلا اضطرار، شکنجه، ... بوده اعلام می‌کرد و قاضی دادگاه پس از شنیدن ادله او حکم بر برائت وی صادر می‌کرد و به آن علت که اتهامات مطرح‌شده توسط نام‌برده بر علیه مقامات عالی نظام بوده، باید مردم در جریان دادگاه و رای آن قرار می‌گرفتند، و یا قضیه بر عکس است که او می‌توانست ادله و اسناد خود را بر اتهامات مطرح‌شده در اختیار دادگاه قرار دهد که باز هم باید نتیجه آن به اطلاع افکار عمومی می‌رسید، که نرسید و غیر از این می‌بود که بود.

بعد از آن ایشان مجددا در آزادی کامل از کشور خارج شد و دیگر برنگشت تا متاسفانه جنازه‌اش به کشور برگشت.
در چنین شرایطی، آیا آقای «هاشمی رفسنجانی» که در مصاحبه‌های آن مرحوم بار‌ها مورد اتهامات سنگین قتل و فساد مالی و... قرار گرفته، کار شجاعانه و درستی نموده‌است که اکنون به‌مناسبت درگذشت او به پدرش پیام تسلیت داده؟ و باید به این دلیل تشویق شود و آقای «احمدی‌نژاد» که شجاعانه پیام تسلیت نداده باید نکوهش شود؟

خوب اگر آقازادگی بابت مصونیت می‌شود که چرا یک بام و چند هوا؟ مگر «مهدی خزعلی» در این کشور آقازاده نیست؟ چرا او باید برای مصاحبه با صدای آمریکا به زندان و انفرادی برود، اما فرزند «محسن رضایی» که با همان رسانه گفت‌وگو نموده و همه نظام را متهم به فساد و خیانت نموده، باید بر صدر بنشیند و حالا هم مرگ مشکوک به خودکشی‌اش، توجیه شده و باید در مناقبش بگویند؟

اصلا چه خوب است که همین الان آقایان تسلیت‌گو اجازه بفرمایند جناب اجل «مهدی هاشمی» آقازاده فراری نظام هم به سلامتی به کشور برگردد، و شرکت پخش و پالایش فراورده‌ها!!! را هدایت نماید. باور کنید خدای ناکرده بلایی که بر سر آن یکی آمد اگر بر سر این یکی هم بیاید، طومار پیام تسلیت فراوان خواهد بود. پس چه به‌تر که علاج واقعه پیش از وقوع بشود.

اما اگر مسئله آقازادگی نیست و مراتب بزرگ‌واری نظام نسبت به یک خطاکار است، باز چرا یک بام و دو هوا؟ مگر «حسین درخشان» در این کشور یک جوان خطاکار و البته نادم و پشیمان نیست؟ چرا سرنوشت خطاهای یکی به‌رغم اظهار ندامت و تلاش برای جبران، بازخواست و زندان است و برای دیگری جوری دیگر؟(+)
 
من حال و روز «محسن رضایی» و نیاز او به تسلیت و هم‌دردی را درک می‌کنم. اما باور کنید بیش از ۹۰ درصد پیام تسلیت‌ها برای ایشان نه‌تنها حکم تسلیت را نداشته که نمک بر زخم است. هدف اصلی من در این نوشته تخطئه «محسن» یا «احمد رضایی» نیست. رفتار چند پهلو و ریاکارانه پیام‌دهندگان سئوال است. این‌ها همه از بی‌صداقتی، شفاف‌نبودن و مواضع متناقض و متضاد حکایت می‌کند نه از تسلی‌دادن به داغ‌دیده.
 اگر تسلی‌دادن به داغدیده مهم باشد، باید به خانواده مرحوم آیت‌الله «لاهوتی» و مرحوم آیت‌الله «گل‌زاده غفوری» و نمونه‌های دیگری که در عدم رضایت شاهد اعدام «آقا‌زاده» و نورچشمی‌هایشان بودند، هم تسلیت گفت. فراموش نمی‌کنیم که نظام در پرونده‌های نادر خود، پرونده آقایان «محمدی‌گیلانی»،  «جنتی»، «حسنی» امام جمعه ارومیه  (+) و خیلی نمونه‌های دیگر را هم دارد، که با نظر مساعد و رضایت خودشان شاهد اعدام «آقازاده‌»هایشان بودند که البته «شرم» در مقابل این رفتار سرافکنده است.

روشن‌گری: بعد از درگذشت «محمدی گیلانی» افشا شد که تمام داستان‌ها در مورد اعدام فرزند توسط خود ایشان کذب محض بوده‌است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۰ ، ۰۹:۱۶
علی مصلحی

جنتی و اقرار به تزیینی‌بودن رای مردم

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۸۹، ۰۱:۲۴ ب.ظ

کم‌تر کسی باور می‌کرد هوش‌مندی بالای سیاسی آقای «خاتمی» در اعلام پیش‌شرط‌های اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات آتی، پیش‌فرضی برای اجرای آخرین پرده‌ها از رسوایی اصول‌گرایان باشد.
اما ذکاوت «خاتمی»، «احمدجنتی» را واداشت زودتر از موعد اعلام و اقرار کند که؛ نیازی به رای اصلاح‌طلبان نیست. و کدام ناظرآگاهی است که باور کند ایشان و سایر هم‌فکران‌ِشان کم‌ترین ارزش و اعتباری برای رای و اراده مردم قائل‌ بوده‌اند؟

صرف‌نظر از کمیت وزن سیاسی اصلاح‌طلبان، و بدون در نظرگرفتن بی‌اعتمادی شدید داخلی و بین‌المللی نسبت به متولیان پروسه انتخابات در ایران، حرف «احمد جنتی» بسیار قابل توجه‌است.
این حرف، حدیث‌نفس و حرف دل اصلی اصول‌گرایان است که برای اولین‌بار باید «جنتی» را به‌دلیل این شهامت و شفافیت و صراحت‌نطر ستایش کرد.

اصول‌گرایان از ابتدای انقلاب هیچ ارزشی برای رای مردم قابل نبوده و هم‌واره حضور و رای مردم را در حد نمایش و تزیین و تبلیغ به‌نفع خود قبول داشته و چنان‌که احتمال می‌دادند رای، اراده و خواست مردم، چیزی غیر از خواست آنان باشد، با تمام ابزار و امکانات موجود و ممکن جلو تحقق این اراده و خواست را می‌گرفتند.

نظارت استصوابی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کار هیئت‌های اجرایی و مصادره به‌مطلوب نمودن آن‌ها، ردصلاحیت گسترده داوطلبان با گرایش فکری متفاوت، و ... ابزارهایی بوده‌است که اصول‌گرایان و در راس آن‌ها شورای‌ نگهبان طی سی سال گذشته برای جلوگیری از تحقق رای و خواست مردم و یا تقلیل اراده آن‌ها بدان متوسل‌شده و پس از اخذ نتیجه مطلوب اما ناحق، دموکراتیک و مردمی‌بودن نظام را با تمام توان رسانه‌ای تبلیغ نموده‌اند.

مگر آن‌که اشتباه محاسباتی و پیش‌بینی‌ها اشتباه از آب در‌آید، چنان‌که در دوم خرداد ۷۶ این اشتباه محاسبات اتفاق افتاد و نتیجه آن نشد که خواست و نظر آنان بود، آن شد که مردم می‌خواستند.
 مردم فراموش نکرده‌اند که اصول‌گرایان و به‌خصوص آقای «جنتی» دبیر شورای نگهبان بارها و بارها، به این اشتباه محسباتی اقرار، و اعلام نمودند که؛ اجازه تکرار اشتباه دوم خرداد را نخواهند داد. البته ایشان و اصول‌گرایان هیچ‌گاه به صراحت اقرار نمی‌نمودند که نیازی به رای مردم ندارند. بلکه با خودقیم و ولی‌خواندن و صغیر پنداشتن مردم اعلام می‌نمودند که، اجازه فریب‌خوردن مردم و سوءاستفاده از آن‌ها را نخواهیم داد. همان کاری که -به زعم خودشان برای جلوگیری از فریب مردم- به‌گستردگی در انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم انجام داده و در کودتای انتخابانی‌ ریاست‌جمهوری دهم با جعل و سرقت و تقلب و خیانت آشکار تکمیل نمودند. و بلافاصله شور و شعور و حضور ستایش‌برانگیز مردم در پای صندوق‌های رای ریاست‌جمهوری دهم، مصادره به مطلوب شده و تا کنون نیز از آن به حماسه ۴۰ میلیونی و به‌عنوان بیمه نظام و حاکمیت و حجت مردمی بودنشان تبلیغ شده است.

اما چه شده‌است که آقای دبیر محترم شورای نگهبان، به این نتیجه رسیده‌است که دیگر نیازی به این بیمه و این حماسه حضور و تزیین و تبلیغ ندارد؟
ظاهرا و نه که ظاهرا بلکه قطعا مجموعه نظام به روشنی دریافته‌اند که پایگاه‌های مردمی‌شان علی‌رغم در اختیارداشتن تمام ابزارها و جای‌گاه‌های اختصاصی، و خرج‌کردن از کیسه دین، به‌شدت متزلزل‌شده و کیسه دین در اختیار و معرفی‌شده به‌شدت تهی و خالی از اعتبار شده و دیگر مستمسکی برای فریب و دل‌مشغولی مردم موجود نیست.
 در چنین شرایطی کم‌کم لازم است اعلام شود نیازی به رای مردم نیست. اما این اعلام باید به تدریج و طی پروسه خاصی صورت گیرد. نقطه شروع آن عدم نیاز به حضور اصلاح‌طلبان است که در ابتدایی‌ترین تصور و با فرض قبول نتایج اعلام‌شده انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، دست‌ِکم ۱۳ میلیون رای را نمایندگی می‌کنند.

 ۱۳ میلیونی که طی سال‌های گذشته بیش‌ترین تلاش برای اخذ رای‌شان برای تبلیغ و تزیین صورت‌ می‌‌گرفته است. اما همین‌که مشروعیت مردمی نظام دیگر این‌روزها نیاز و مسئله حاکمیت نیست و در شرایطی که اعتبار بین‌المللی حاکمیت در مجامع رسمی و غیررسمی جهانی، طی چهار سال گذشته به‌شدت تنزل یافته، حاکمیت نیازی به شارژ اعتبار دروغین گذشته نداشته و ترجیح داده است این رای را نداشته باشد و در مقابل دردسر حضورشان را هم.

 و حالا به‌تر است که در آخرین سنگرها با تمام احتیاط لازم از آخرین لحظات عمرش دفاع نماید. (این چنان‌چه که عرض کردم فرض کم‌ترین شرایط ممکن است. در حالی که به شهادت رفتار حاکمیت در جریان انتخابات دهم و تقلب آشکار در انتخابات و کودتای انتخاباتی بدون شک شرایط بسیار متفاوت از شرایط مفروض فوق است).

مجموعه حاکمیت به‌نمایندگی و سخن‌گویی «احمدجنتی» طی سی سال گذشته برای از دست‌ ندادن امتیازات و حفظ وضعیت و شرایط موجود، مجبور به دروغ‌گویی و تبلیغ و تزیین مشروعیت‌دروغین مردمی بود، اما امروز دیگر آن‌ها چیزی برای از دست دادن ندارند پس چه به‌تر که دست به ریسک‌های دردسرساز و مخاطره‌آمیز نزنند.

پیش‌شرط‌های آقای «خاتمی» در حکم حکایت جوانی بود که مادرش را برای فروش به بازار می‌برد و در مقابل اعتراض مردم اعلام می‌کرد؛ نگران نباشید قیمتی می‌گویم که کسی نخرد.
پیش‌شرط‌های «خاتمی» اگرچه در بازار اصلاح‌طلبان مورد توجه واقع نشد، اما در اردوگاه اصول‌گرایان، خام‌گویی و توهم خریدارن را به‌همراه داشت. این هنوز از نتایج سحر است.
این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۸۹ ، ۱۳:۲۴
علی مصلحی

آگاهی را پاس بداریم

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۹، ۰۴:۳۴ ب.ظ

ادعای کمک یک‌میلیارد دلاری «احمد جنتی» به‌همان اندازه کودکانه و مضحک بود که ادعای یک سایت اصول‌گرا مبنی بر فقر مالی و اجبار به مسافرکشی مهندس «میرحسین موسوی»، و ادعاهای «اسفندیار رحیم‌مشایی» درباره فرهنگ ایرانی به‌همان اندازه دروغ و عاری از واقعیت است، که حمله شدید آقای «مصباح یزدی» به آن ادعاها.
 و در همین راستا ادعای «اصول‌گرایی» به‌همان اندازه دروغ و فریب و کلاه‌برداری است که طرف‌داری از ولایت‌فقیه و شعار توخالی «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند.»

هیچ بر هیچ و پوچ بر پوچ به نام دین و ولایت و اصول‌گرایی و آخرت و سعادت، سی سال است که بر گرده مردم مظلوم و ورشکسته ــ البته به تقصیر ــ سوارند و سواری می‌گیرند بی‌توجه به آن‌چه که احتمال دارد جان و توان این انسانی که برگرده‌اش نشسته‌ای و بی‌محابا می‌تازانی تمام شود و البته صبر و طاقتش. که امروز به‌سر آمده‌است و این به‌سرآمدن از همه‌جا و همه‌جهت حاجت به بیان ندارد که عیان است.

اما هم‌چنان‌که نوشتم ملت ورشکسته و هم البته به تقصیر و البته که این تقصیر هنوز هم در تشخیص علت ورشکستگی و تقصیر ادامه دارد، اما شکرخدا هر روز بیش‌تر از دی‌روز و فردا بیش‌تر و به‌تر از امروز رنگ می‌بازد و مردم کم‌کم خادم و خائن را از هم بازمی‌شناسند و خواهند شناخت.

«میرحسین موسوی» البته که آدم میلیاردر و اشرافی‌گرایی نیست. اما آن اندازه هم محتاج نیست که یک دستگاه پراید که ظرفیت چهار مسافر دارد را راه‌اندازد و محافظانش را در آن جای‌داده و در مسیری برای سوارکردن یک مسافر و گرفتن کرایه از او برای تامین مخارج زندگی‌َش آمدوشد نماید.

مردمی که این خبر را خواندند، بلافاصله پرسیدند: این سایت مال دوستان «موسوی» است یا دشمنان‌َش؟ و وقتی متوجه شدند به دوستان «موسوی» ربطی ندارد، تازه متوجه می‌شوند که به چه آدم حقیری رای داده‌اند.
مردم هم‌چنین وقتی سخنان «جنتی» درباره کمک غرب به سران فتنه را شنیدند، البته که باور نکردند و در دل گفتند؛ که این آقا یا خانم طرف‌دار «موسوی» چه دروغ‌هایی می‌گوید؟ ولی وقتی به خانه رسیدند و از تلوزیون ملی ایران این خبر را شنیدند حالا متوجه می‌شوند که به سفارش چه کسی به او رای داده‌اند؟

نخبه‌گان که به آقای «احمدی‌نژاد» رای نداده‌اند، اما کم نیستند آدم‌هایی که خرج سنگین شهریه دانشگاه آزاد پسر و تامین جهیزیه برای دختر و اجاره خانه و مایحتاج روزانه فرصتی برای کسب اطلاعات از منابع غیررسمی برایشان نمی‌گذارد، ولی آن‌قدر هم بی‌سواد و بی‌علاقه به فرهنگ و ملیت و سرنوشت خود نیستند و حالا وقتی می‌شنوند که «اشفندیار رحیم مشایی» گفته است که «فرهنگ ایرانی» اتفاقات فرهنگ‌سوز دوران چهارسال تصدی ایشان بر میراث فرهنگی را به یاد می‌آورند و متوجه می‌شوند که با پشتوانه چه دروغ‌گوی بزرگی به «احمدی‌نژاد» رای داده‌اند.

مراجع و روحانیون سرشناس، روی‌خوشی به دولت نشان نمی‌دهند . این بسیار روشن و مشخص است. الا آقای «مصباح یزدی» و حالا وقتی «مصباح یزدی» فرمایشات «مشایی» را محکوم می‌کند مردم البته که گیج می‌شوند که: ایشان اگر با آن فرمایشات مخالف است، پس چرا بر خلاف تمام مراجع با آقای «احمدی‌نزاد» رفتار می‌کند؟

حالا «آگاهی» متولد شده‌است.
و «دروغ» نفس‌های آخر را می‌کشد.
یادمان نرود ریس‌جمهورمان گفته بود: «" آگاهی" چشم اسفندیار حاکمیت دروغ است.»
آگاهی را پاس بداریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۹ ، ۱۶:۳۴
علی مصلحی

وقتی «کدخدایی» سخن‌گوی آقای «جنتی» می‌شود

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۲۵ ب.ظ

در همه دنیا همه چیز آدابی دارد، سوادی دارد، تجربه‌ای را باید آموخت، اطلاعاتی را باید کسب کرد. نهایتا این‌که در هر فن و علمی خاصی باید پس از کسب مهارت‌های لازم در حوزه آن فن یا علم، بسترهای تجربه‌اندوزی و شاگردی و پادویی را برای خود فراهم نموده، پس‌آن‌گاه وارد بازار کار و فعالیت و قبول مسؤلیت شد.

اگر در هر مرحله از این پروسه، سستی، کاهلی و یا بی‌دقتی صورت پذیرد، آینده کاری و حرفه‌ای انسان با مخاطره روبه‌رو خواهد شد.
این‌ها البته مربوط به جوامع متمدن و پیش‌رفته است که برای تخصص و تعهد هم پای هم ارزش قائل‌َند و چنان‌چه مسؤلیتی به شخصی با وجود داشتن اسنادی موید تخصص و تعهد توامان واگزار شد و در مرحله اجرا و عمل مشخص شد که تخصص او با مدرک ارائه‌شده مطابقت ندارد، لاجرم عذر ایشان خواسته شده و کل خسارات احتمالی ناشی از این تقلب از او دریافت می‌شود.

«روابط عمومی» که از شاخه‌های شناخته‌شده علوم مدرن معاصر می‌باشد نیز از این قاعده مستثنی نیست و نه‌تنها مستثنی نیست که باید متولیان امور اطلاع‌رسانی و روابط عمومی در تمام ارگان‌ها با توجه به حساسیت حوزه کاری، حتما تخصص‌های لازم برای این حوزه را فراگرفته باشند.

قاعده کلی آن‌است که مسؤل روابط عمومی یا سخن‌گوی یک نهاد مشخص فقط مسئولیت پاسخ‌گویی در مورد نوع کار، شرایط، اخبار، شبهات و ... و یا سؤالات درباره همان نهاد را بر عهده داشته و برای حفظ موقعیت عمومی و جای‌گاه برتر آن نهاد در اجتماع از هرگونه واردشدن در بحث‌های جانبی و یا مربوط به مسائل دیگر خود‌داری نموده و چنان‌چه در یک جلسه پرسش و پاسخ عمومی مسؤل یک نهاد توسط نمایندگان افکار عمومی به چالشی که به حوزه کاری نهاد متبوع وی ربط مستقیم ندارد، اما ایشان از آن اگاهی دقیق دارد هم کشانده شد، رندانه از پاسخ امتناع کرده و دریافت پاسخ را به مسئول روابط عمومی نهاد یا شخص ثالث ارجاع می‌دهد.

حتی در بعضی موارد مسؤلین روابط عمومی اگر احساس کنند پاسخ‌شان به یک سؤال ممکن است آبروی نهاد و یا موسسه مربوط را با چالش جدی رو‌به‌رو کند، با رندی خاصی جواب را به کسب اطلاع دقیق از مسؤلین موسسه موکول می‌کنند.
 اگرچه این رفتار در منظر افکار عمومی تعبیر به فرار از پاسخ‌گویی می‌شود و بدون مشکل نیست، اما به هر جهت به‌تر از پاسخی است که مشکلات بزرگ‌تری را برایشان به‌دنبال داشته باشد.

در اکثر کنفرانس‌های خبری، خبرنگاران رسانه‌ها سخن‌گویان رسمی و مسؤلین روابط عمومی را درباره رفتار و اظهارنظرهای حقیقی اشخاص حقوقی سؤال‌پیچ می‌کنند و سخن‌گویان و مسؤلین روابط عمومی هم با یک پاسخ مشخص و ساده که «این سؤال را از خود شخص بپرسید» خود و موسسه یا نهاد را درگیر رفتار درست یا اشتباه شخصی یک عضو موسسه نمی‌کنند.

مقدمه طولانی شد اما می‌ارزد به این‌که بدانیم چه‌قدر مسؤلیت‌ها در کشور ما به افراد غیرمتخصص یا ناآگاه و متاسفانه کوتوله سپرده می‌شود، و چه خسارت‌های بزرگی که ار ناحیه این بی‌دقتی متوجه سرمایه‌های عمومی کشور نمی‌شود.

چنان‌چه اطلاع دارید آقای «احمد جنتی» دبیر «شورای نگهبان» در یک اجتماع عمومی ادعایی را در رابطه با در دست‌داشتن سندی مطرح نمودند که براساس آن ادعا شد که دول خارجی به آن‌چه که او «سران فتنه» می‌نامد مبلغ کلانی کمک مالی نموده و قرار بوده‌است که مبلغ بسیار سنگین‌تری را بعدا پرداخت نمایند.

در این ادعا اگرچه به نام کشور خاصی که تامین‌کننده مبلغ موردنظر آفای «جنتی» باشد، اشاره‌ای نشده، اما کشور «عربستان سعودی» به‌ واسطه‌گری در این معامله متهم شده‌است. اتهامی که می‌تواند عواقبی را برای دیپلماسی و روابط خارجی ما در نگاه کلان و هم‌چنین با کشور موردنظر به‌دنبال داشته باشد.

به‌دنبال این ادعا «مهدی کروبی» کاندیدای معترض به نتایج انتخابات خود را در جای‌گاه متهم احساس و بلافاصله با ادبیات تند و شدیدی به این اظهارات واکنش نشان داد.

چند روز بعد از واکنش شدید «کروبی» حزب «مشارکت ایران اسلامی» نیز با صدور یک بیانیه رسمی خواستار تحقیق و تفحص قوه قضاییه درباره اظهارات «جنتی» شد.

در اظهارنظرهای شخصیت‌های رسمی نیز به طنز و تمسخر از این اظهارات و سخنان یاد و سرانجام «میرحیسن موسوی» و «مهدی کروبی» علی‌رغم آن‌که مشخص بود که مراجع رسمی تقلید هیچ واکنش قابل‌توجهی نخواهند داشت، در نامه‌ای مشترک به عنوان مراجع معروف تقلید از آن‌ها خواستند که نسبت به رفتار آقای «جنتی» و خصوصا اظهارات اخیر ایشان موضع گرفته و مانع از آبروریزی بیش از پیش روحانیت شوند.

امروز و پس از آن واکنش‌ها نوبت آقای «کدخدایی» سخن‌گوی شورای نگهبان بود که در نشست‌های خبری موسمی تعریف‌شده خود به سؤالات نمایندگان رسانه‌های خبری و مطبوعات در مورد «شورای نگهبان» پاسخ دهد و چنان‌چه پیش‌بینی می‌شد اکثر خبرنگاران و نمایندگان مطبوعات علاقه‌مند به شنیدن نظر سخن‌گوی آن شورا درباره اظهارات جنجالی دبیر شورا بودند. کاری که به هیچ عنوان در چارچوب وظایف او نیست و سخن‌گوی شورای نگهبان وظیفه پاسخ‌گویی به اظهارات شخصی اعضا آن را ندارد، و چنان‌که از آن اطلاع هم دارد و دادن اطلاع هم زیانی را متوجه شورای نگهبان نمی‌کند؛ شرایط کاری و عرف رفتاری مسؤلین روابط عمومی و سخن‌گویان ایجاب می‌کند که سخن‌گو، آدرس گوینده را به سؤال‌کننده داده و از او بخواهد که جواب این سئوال را از آقای «جنتی» بخواهید.
 اما با کمال تعجب ایشان در پاسخ به سؤال یک خبرنگار در مورد آن اظهارت، پس از آن‌که پاسخ را به آقای «جنتی» محول کرد، بلافاصله نسبت به اظهارات ایشان موضع مثبت گرفته و در یک خطای آشکار رفتاری، سرنوشت اظهارات سؤال‌برانگیز و غیراخلاقی او را به آبروی «شورای نگهبان» گره زده و شان سخن‌گویی خود را در حد وکیل‌مدافع شخصی آقای «جنتی» پایین آورده و اظهار داشت:«آیت‌الله جنتی نیز حتما اسنادی در این خصوص داشته است و هر زمان به جرم افرادی که مقابل نظام ایستاده‌اند رسیدگی شود، اسناد دریافت کمک‌های میلیاردی نیز به دادگاه ارائه خواهد شد.»

این خطای آشکار ضمن آن‌که بی‌اطلاعی آقای سخن‌گو را از چهارچوب کاری و عرف رفتاری یک سخن‌گو افشا می‌نماید، عملا ثابت می‌نماید که ایشان از مسائل حقوقی نیز اطلاع درستی ندارند و اطلاع ندارند که با فرض محال صحت فرمایشات آقای «جنتی» و وجود اسناد دقیق و غیرقابل خدشه، چنان‌چه آن اسناد در یک دادگاه رسمی مورد بررسی و کارشناسی دقیق قرار نگرفته و مجرمی برای آن ثابت نشده‌است، اظهار آن در مجامع عمومی خلاف قانون است.
حالا بهتر است شما هم خبر داشته باشید که ایشان و آقای «جنتی» از شورایی حقوق می‌گیرند که وظیفه‌اشان نگهبانی از قانون است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۸۹ ، ۱۵:۲۵
علی مصلحی

حاکمیت بی‌«حیا» شهروندان بی«حجاب»

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۸۹، ۱۱:۱۵ ق.ظ

در راستای این‌که دولت فخیمه نهم به ریاست «محمود احمدی‌نژاد» موفقیت‌های بسیار زیادی در طرح مبارزه با مفاسد اقتصادی آقازادگان و خانم‌زادگان طی سی سال گذشته، و خلاصه فرزندان فاسد اعم از آقازاده و خانم‌زاده آقای «هاشمی رفسنجانی» به‌دست آورد و ریشه این مفاسد را در کره خاکی به کلی خشکاند تا آن‌جا که اثر این خشکی و خشک‌سالی به دریاچه «ارومیه» رسید و و مثل بختک دارد دریاچه «بختکان» را هم بخت‌کور می‌کند، لذا مجموعه دست‌اندرکاران و پااندرکاران این دولت فخیمه خصوصا پااندرکاران و دست‌اندرکاران این طرح برجسته و موفق از جمله آقایان «محمود احمدی‌نژاد»، «محمدرضا رحیمی» و «صادق محصولی» به‌عنوان اندرکاران سواره‌نظام و آقایان «الیاس نادران» و «الیاس نادران» و «الیاس نادران» و « علی مطهری» و « احمد توکلی» به‌عنوان پیاده‌نظام ، و سایت «جهان نیوز» و «الف» و ب پ و ت و ... به‌عنوان بخشی از «ارتش سایبری» این طرح مبروره، مسروره، مندوده، مخدومه، مختومه، شایسته تقدیر و تشکر شناخته شده و مقرر گردید از آقای «بیل گیتس» صاحب «مایکرو سافت» دعوت شود تا طی مراسم خاصی این موفقیت به‌عنوان سریع‌ترین موفقیت در «مایکروسافت» ثبت و ضبط شود .

خبرنگار «BB۴۰» در همین رابطه از برگزارکنندگان این دعوت سؤال کرد که چرا برای ثبت این رکورد از اندرکاران کتاب ثبت رکورد «گینس» دعوت نشده؟ و جواب شنید که کتاب ثبت رکوردهای «گینس» در ایران فیلتر می‌باشد، فلذا برای ثبت این رکورد تاریخی به جای «گینس» از «گیتس» دعوت شده است. هم‌چنان‌که در قضیه مبادله اورانیوم در خاک ترکیه نیز به جای «چین» و «روسیه» به‌عنوان دو کشور دارای کرسی دائم و حق «وتو» به‌علت فیلتر نظام از کشور«برزیل» دعوت و استفاده شد و همه دیدند که این کشور به‌خوبی از پس کار برآمد و رای منفی خود را به قطع‌نامه داد و کمر آمریکا و انگلیس و روسیه و چین و فرانسه و ایتالیا و دانمارک و اسراییل و خلاصه استکبار جهانی را شکست.

بگذریم، حالا و در شرایطی که هنوز چند صباحی از موفقیت برق‌آسای این دولت در طرح مبارزه با مفاسد اقتصادی نگذشته، و هنوز خستگی ناشی از بار سهمگین و سنگین این طرح روی دوش دولت‌مردان و زنان دولتی احساس می‌شود، و هنوز عرق‌ِشان خشک نشده و در راستای این‌که این‌روزها در دولت چیزی به نام استراحت عملا فاقد معنی علمی و پزشکی و ... می‌باشد، بلافاصله طرح مبارزه با مفاسد اجتماعی و بدحجابی و کم‌حجابی و شل‌حجابی و مواردی از این دست، در دستور کار دولت دهم قرار گرفته با این تفاوت اساسی که در قضیه مبارزه با مفاسد اقتصادی آقا‌زاده‌ها و خانم‌زاده‌ها و خلاصه فرزندان آقای «هاشمی» که البته گاهی برای خالی‌نبودن عریضه فرندان آقای «ناطق» هم به آن اضافه می‌شدند، دولت سواره‌نظام بود و مجلسیان پیاده‌نظام، اما در این طرح البته مبروره مخدومه منصوره مفتوحه، بر عکس، دولت پیاده‌نظام است و مجلس و آقای «جنتی» و آقای «علم‌الهدی» سواره‌نظام و ... فی‌المقدمه هم در راستای همین طرح مبارزه با مفاسد اقتصاد... ببخشید اجتماعی و بدحجابی اگه اشتباه نکنم تو فرودگاه اصفهان ریختن دخل چند زن بی‌حجاب را اساسی آوردن و مزاحمین نوامیس مردم هم به چنگال عدالت گرفتار آمده و قرار است که هر خانم بدحجابی که از چنگال عدالت پا به فرار گذاشت، شماره‌اش را برادران پلیس لباس‌شخصی بردارند تا سر موقع به‌خدمت آن‌ها برسند. البته این قضیه بی‌سابقه نبوده و قبلن هم آقای «عبدالرضا هلالی» با برداشتن شماره خانم‌های بی‌حجاب به خدمت آن‌ها می‌رسیده است که حتما تصاویر آن‌ها را دیده‌اید و اگر ندیده‌اید می‌توانید اینجا ببینید و در مورد آن بخوانید.

به‌پیوست تصویر مخصوص برداشتن شماره خانم‌ها جهت به‌خدمت رسیدن سرموقع تقدیم می‌شود.

پایان خبر خبرنگار شبکه خبری «bb۴۰» اعزامی به ایران نعیمه گمنام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۱۵
علی مصلحی

دوستان دیروز

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۸۸، ۰۹:۳۰ ب.ظ

آقای «احمدی‌نژاد» دیروز در یک سخنرانی در جمع اساتید بسیجی در شهرستان مشهد، در پاسخ به آنان که سعی دارند با مستمسک قراردادن انتصاب آقای «اسفندیار رحیم‌مشایی» به سمت معاون اولی رییس‌جمهور و تاخیر در پذیرش و اجرای حکم حکومتی آقای خامنه‌ای برای کان‌لم‌یکن نمودن آن انتصاب، چنین القاء نمایند که بین دولت و رهبری اختلاف وجود دارد، گفت:
 «در روزهای اخیر عده‌ای با خیال خام خود به تکاپو افتادند تا رابطه دولت و رهبر عزیز انقلاب را خدشه‌دار جلوه دهند و با جار و جنجال، جدایی و فاصله بین دولت و رهبری را القاء کنند، در حالی که آنان نمی‌دانند که نوع رابطه ما با مقام معظم رهبری فرا‌تر از قالب‌های سیاسی و اداری است و از جنس محبت، اعتقادی و پدر پسری است.»

وی تصریح کرد: «وارد شدن بدخواهان در چنین عرصه‌ای و القاء چنین شبهاتی حرکتی بی‌نتیجه است و آن‌ها قطعا چنین آرزویی را به گور خواهند برد و این راه به روی شیاطین بسته است.»

شکی نیست که مخاطب چنین سخنانی، معترضان به نتایج اعلام‌شده انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و افراد و گروه‌های اصلاح‌طلب نیستند. چه این‌که نامزدهای معترض به نتایج اعلام‌شده در بیانیه‌های رسمی ضمن عدم پذیرش نتایج اعلام شده، اعلام نموده‌اند که: دولت برآمده از چنین تقلباتی را هم به رسمیت نمی‌شناسند و طبعا اعتراض به تصمیمات چنین دولتی برای آنان محلی از اعراب ندارد.
 گو این‌که هم‌زمان با این انتصاب و تصمیم، اصلاح‌طلبان با رصد شرایط حاضر این طرف و آن‌طرف و یک‌صدا در رسانه‌های محدود اما پر مخاطب خود در سایت‌های اینترنتی اعلام نمودند این تصمیم و انتصاب صرفا یک ترفند طراحی‌شده برای انحراف اذهان جامعه از اتفاقات تلخی است که در سراسر کشور در سطح وسیعی در حال افتادن بود. (تقلب وسیع در امر انتخابات، اعتراضات پراکنده و شدید به این تقلب، دستگیری و بازداشت گسترده معترضین و انتقال به اماکن و بازداشت‌گاه‌های نامعلوم و خلاصه ضرب و شتم وکشتار بی‌سابقه مردم بی‌دفاع در خیابان‌های کشور) و اصلاح‌طلبان هوشیار‌تر از آن بودند که در چنین دام‌هایی گرفتار شوند. و نهایتا این دام طراحان را گرفتار کرد.

براین اساس و بر پایه شواهد متعدد موجود مخاطب این سخنرانی و سخنان آقای رییس‌جمهور مشخصا آقایان «محسنی‌اژه‌ای» «صفار هرندی» «جنتی» «حدادیان» انصار حزب‌الله و اغلب گروه‌های سیاسی و افرادی که تحت‌عنوان «اصول‌گرایی» تعریف می‌شوند، می‌باشند.
یعنی اکثر همراهان، همکاران و همه آن‌هایی که در انتخابات نهم و دهم از آقای «احمدی‌نژاد» حمایت نموده و دوستان دیروز بودند امروز «نفهم» «اهل جار و جنجال» «بدخواه» و ... هستند و به آن‌ها اعلام می‌شود که آرزوی جدایی بین دولت و رهبر را به گور خواهند برد.

 اما در کنار این اهانت‌ها آن‌چه مهم و جالب‌توجه است، لحن کلام و نوع گفتار آقای «احمدی‌نژاد» است که مثل همیشه گزنده و همراه با تمسخر و تحقیر است.‌‌ همان ادبیات و گفتاری که اکثر عقلا و سیاست‌مداران با کفایت بار‌ها به رییس دولت نهم درباره بکارگیری آن به وی اعتراض نمودند و گفتند که این نوع گفتار شایسته شخصیت اول دیپلماتیک و سیاسی کشور نیست ولی آقای «احمدی‌نژاد» نه‌تنها به این اعتراضات توجهی نداشت که آن را از افتخارات خود هم می‌دانست و می‌داند.
 اما این بار این ادبیات درباره کسانی بکار گرفته می‌شود که همیشه مشوق وی بوده و در کنار او از این الفاظ و بیان اظهار رضایت و لذت می‌نمودند و حالا خود موضوع آن ادبیات واقع شده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۸۸ ، ۲۱:۳۰
علی مصلحی