وقتی پاسبانان اخلاق به بداخلاقی متوسل میشوند
قدما را اعتقاد بر این بود که «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند.» همین خصلت پختگی و دنیادیدهگی پیران است که جامعه هم از آنها توقع دارد نسبت به جوانها، کمتر دچار لغزش و خطا شوند.
جوان از آنرو که جوان است و احساساتی و زودرنج و خام، زود هم پریشان میشود و واکنش تند نشان میدهد. میان آینه و خشت خام تفاوت اگرچه از زمین تا آسمان نیست، اما بسیار است. این احساساتی و خامبودن اقتضای طبیعت جوانی است و بهدلیل همین اقتضا است که اغلب از خطای جوانان درمیگذرند با این توجیه که: «جوان است تقصیری ندارد » و تقصیر را به گردن «جوانی»اش میاندازند و او و خطایش را میبخشند.
اما اگر همین اشتباه از یک پیر دنیادیده و پخته سربزند، با تعجب جامعه روبهرو شده و امکان بخشش و توجیه آن خطا کمتر است.
آیتالله «جنتی» پیرمردی است که منش و سیاست خشنی دارد. اغلب جامعه سیاسی معتقدند که همین منش خشن آیتالله، الهامبخش و مجوز تندرویها و خشونتها و رفتار خلاف قاعده و قانون بعضی از جوانان شده که خود را «انصارحزبالله» و «دانشجوی بسیجی» و ... معرفی مینمایند و نزد افکارعمومی نیز به «نیروهای خودسر» و «لباس شخصی» و ... معروفاند. همین منش و رفتار ناشی از آن باعث رنج جوانان بسیاری از آیتالله «جنتی» شده و البته بهدلیل همان خامی و نپختگی خاص دوره جوانی، آثار این رنج در ادبیات طنز مخصوص جوانان ظاهر، و آیتالله در قالب طنز و طعنه، مورد بیحرمتی و بداخلاقی ایشان قرار گرفتهاست.
اینکه آیتالله «جنتی» در نوشتار اغلب جوانان به سوژه طنز «کهنسالی» و تلویحا نارضایتی از سلامت و طول عمر او تبدیل شده، رفتار نادرست و خلاف اخلاقی است.
«جنتی» هر آدمی با هر خوی و خصلتی که میخواهد باشد و هر اشتباهی که از او سر زدهباشد، به هیچ عنوان دلیل و بهانه و توجیه اهانت و تمسخر به او یا هر کس دیگر نمیتواند باشد.
متاسفانه در جوانان عصبانی و ناراحت بهدلیل همان خصلت جوانی و خامی این حرفها کارگر نمیافتد و آنها با همین سوژهپردازیها و طنز و تمسخرها سعی در تسکین ناراحتیهای خود از او دارند. بدون آنکه بدانند چنین رفتاری نهتنها کاهشدهنده خشونت و عصبانیت و منش خشن امثال آیتالله نیست، که به بازتولید و تشدید و دور باطل این خشونت نیز میانجامد.
این رفتار اگرچه از هیچ گروه سنی پذیرفتنی نیست، که از پابهسنگذاشتهای که جامعه از او توقع دارد نه در آینه که در خشت خام ببیند آنچه جوانان نمیبینند و با همان دیدن بر رنج خود غلبه نموده و واکنش نشان ندهد، دیگر اصلا ناپذیرفتنیتر. خصوصا که او روحانی ملبس به لباس دین هم باشد.
بهتازگی «محمد موسویخویینیها» در اعتراض به همان منش خشن و یادشده آیتالله «جنتی» و در اعتراض به گفتههای اخیر او، به همان سنت ناپسند و غیراخلاقی جوانان متوسلشده، و از منظر همان سوژه طنز «کهنسالی» آیتالله «جنتی» را مورد تمسخر و طعنه قراردادهاست.
درد بزرگ و بیشتر آنکه، از هیزم همین تمسخر، حالا چند روزی است که آتش معرکه غیر اخلاقی جوانان گرم و گرمتر شدهاست.
طرفداران دو نماینده دین، جمعی به اشاره آن یکی خودسری و تندروی و خشونت خیابانی مینمودهاند، حالا هم عدهای نه به اشاره مستقیم، که به تلویح این یکی اجازه بیشتری پیدا کردهاند که دردها و زخمهای خود را که از چماق طرفداران آن یکی دارند، با تمسخر و طعنه و بیحرمتی بیشتر تسکین نمایند و البته ناگفته مشخص است آنچه در این میان قربانی میشود و میسوزد و جز دود و درد سیاهی از آن باقی نمیماند «اخلاق» است.