وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۸۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمدی‌نژاد» ثبت شده است

نگاه کودتا به توکلی

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۴:۵۵ ق.ظ
 با تبرک نام و یاد استاد «محمدعلی اسلامی‌ندوشن» و به قول اون کاکوی شیرازی که گفت: «نمی‌دونم چطو شد که ایطو شد» منم متوجه نشدم که چطو شد که من این کاریکاتور بسیار زیبا را ندیدم یعنی دیر دیدم . و خوب البته ما که اسیر «بالاترین» و «دنباله» و ... هستیم، گاهی زیبایی‌های جزئی در سایت‌های اصول‌گرا را از دست می‌دهیم.
حالا به جبران دیردیدن، بیایید همه با هم ببینیم نگاه کاریکاتوریست حامی آقایان «مشایی» و «رحیمی» و البته «احمدی‌نژاد» را به آقای «احمد توکلی» که دست بر قضا در انتخابات دوره نهم ریاست‌جمهوری به نفع آقای مهندس «میرحسین موسوی» کنارگیری کرد و در انتخابات دور دهم هم از طرفداران پر و پا و دست و دهان قرص همین «میرحسین موسوی» خائن بود. حالا هم که «میرحسین» بدون تقلب و دروغ رای آورده، دست از سر او بر نمی‌دارد.

نکند خدای ناکرده ایشان - یعنی «احمدآقا توکلی» - در نمازجمعه معروف ۲۹ خردادماه گذشته حضور نداشته است؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۴:۵۵
علی مصلحی

سیدمحمد خاتمی

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۱۳ ق.ظ

«سیدمحمد خاتمی» کسی که دو دوره متوالی با رای خیره‌کننده و بی‌نظیر شهروندان ایرانی ریس‌جمهور بوده و در طول دو دوره ریاست‌جمهوری علیرغم داشتن مشی اصلاح‌طلبی به‌دلیل حسن ادب و رفتار، کمترین چالش را با نمایندگان دو دوره مجلس(دوره پنجم و دوره هفتم) که اکثرا از جناح اصول‌گرا بودند داشت، ممنوع‌الخروج شد. خیلی ساده و راحت.

البته این‌که ریس‌جمهور، نخست‌وزیر یا ریس دولت فعال یا فعلی یک کشور و یا ریس‌جمهور سابق و اسبق کشوری ممنوع‌الخروج شود، چیز جدید و بی‌سابقه‌ای نیست. «امیرعباس هویدا» نخست‌وزیر اسبق ایران ۳۱ سال پیش فرصت خروج پیدا نکرد، و الا اگر زنده می‌ماند و قصد مسافرت به کشوری دیگر می‌نمود نمی‌توانست، چون «ممنوع‌الخروج» بود.
 دکتر «شاپور بختیار» آخرین نخست‌ویر ایران قبل از انقلاب ممنوع‌الخروج بود ولی فرصت یافت که علیرغم این محدودیت فرار کند. اگر یادتان باشد آن‌روزها روزنامه‌های مخالف مرحوم مهندس «مهدی بازرگان» ایشان را مسول فرار «بختیار» معرفی نموده و با طنزی تلخ و به ایهام نوشتند: «بختیار از مرز بازرگان فرار کرد.»
بعد از انقلاب، دکتر «ابوالحسن بنی‌صدر» اولین ریس‌جمهور اسلامی ایران هم سرنوشتی شبیه آخرین نخست‌وزیر و ریس دولت قبل از انقلاب پیدا کرد.

در دیگر کشورهای جهان هم اگر نگاه کوتاهی بیاندازیم، موارد متعدد از این دست محدودیت‌ها بر علیه دولت‌مردان قابل دست‌یابی خواهد بود.

اما همه این موارد اشاره شده و نشده با آن‌چه امروز در مورد ریس‌جمهور سابق ایران اتفاق افتاد متفاوت است.
اغلب ریس‌جمهور، نخست‌وزیر و یا رییس دولت‌های ممنوع‌الخروج شده و دچار محدودیت سیاسی و قضایی شده، در کشورهایی دچار این محدویت‌ها شده‌اند که نظام سیاسی اجتماعی آن کشور دچار یک تحول اساسی به‌واسطه یک انقلاب یا «کودتا» شده است که به‌طور مستقیم یا غیر‌مستقیم رفتار سوء و اشتباه همان ریس، نارضایتی عمومی را در پی داشته و اصرار بر آن رفتار و اشتباهات و بی‌توجهی به اعتراضات و نارضایتی‌ها انقلاب و کودتا را به‌دنبال داشته است، یا فساد اخلاقی یا مالی باعث برکناری و ایجاد محدویت شده‌است.

هیچ‌کدام از دلایل فوق در مورد آقای «خاتمی» صدق نمی‌کند. رفتار ایشان طی دو دوره فوق رضایت عمومی و شدید اغلب شهروندان ایرانی و همچنین تحسین و تشویق جهانی را در پی داشته است. شاید بتوان ادعا کرد که در این مورد وضعیت آقای خاتمی در مقایسه با تمام ریس‌جمهوران سابق کشور بعد از انقلاب بی‌نظیر است. رای خیره‌کننده ایشان در دوره دوم گواه کوچکی بر این ادعاست. ضمنا پس از پایان ریاست‌جمهوری، هیچ‌گونه گزارشی مبنی بر تخلف مالی و سوء‌استفاده از قدرت توسط ایشان از طرف قوه قضاییه مشاهده نشد.

اما با این‌همه امروز صبح از سفر ایشان به کشور «ژاپن» به دنبال دعوت آن کشور برای شرکت در اجلاس سالانه «شورای تعامل در زمینه خلع‌سلاح هسته‌ای»، جلوگیری شد.

این خبر و اتفاق پیش از آن‌که برای من ناراحت کننده باشد، خوشحال‌کننده بود. دوستان نزدیک شدت اراده نویسنده به ایشان را جدای از علائق سیاسی و اجتماعی می‌دانند و من کمترین هراسی از بروز این علاقه ندارم. اما هم‌چنان‌که قبلا به تلویح اشاره کرده‌ام و اکنون بار دیگر و این‌بار به تصریح اعلام می‌کنم؛ آقای «خاتمی» «مهدی کروبی» و «موسوی» و دیگر رهبرانی که این‌روزها به‌عنوان رهبران جنبش سبز یا در زندان دوره محکومیت خود را طی می‌کنند، یا به‌تازگی از زندان رها شده‌اند و یا در انتظار احضار و زندانی‌شدن روز را به شب می‌رسانند، و یا آنان‌که در چنین دسته‌ای طبقه‌بندی می‌شوند و اکنون خارج از کشور به‌سر می‌برند، با وجود چنین محدودیت‌ها بهتر و بیشتر از گذشته متوجه رفتار سوء آن‌هنگام که در راس هرم قدرت بودند و یا بعدا خواهند بود می‌شوند.
 اشتباه نکنید بنده به هیچ عنوان اتهام بدون پشتوانه و سندی را متوجه هیچ‌کس خصوصا افراد فوق یادشده نمی‌کنم. اما از نظر من بعضی از سکوت‌ها و تاییدهای بدون توجیه و از سر محافظه‌کاری آقایان، در دوره های گذشته، سوء‌استفاده از فرصت خدمتی محسوب می‌شود، که شهروندان برای دفاع از حقوق خود به آن‌ها با رای مستقیم تفویض کرده‌اند. و کارنامه آقایان از این نوع محافظه‌کاری‌ها و سکوت‌ها و کوتاه‌آمدن‌ها سرشار است.

و اما از طرف دیگر، شایعه ممنوع‌الخروج بودن آقای خاتمی کم‌تر از یک‌ماه پیش در رسانه‌های وابسته به دولت انعکاس وسیعی یافت. دفتر آقای خاتمی و جریان محدود و اندک اطلاع‌رسانی جنبش سبز شایعه فوق را تکذیب کرد. اما آقای «خاتمی» قصد مسافرت داشتند و شایعه را پیش‌زمینه اقدام تشخیص دادند و در یک اقدام بسیار کریه و زشت، دفاع از اصل متحجرانه «ولایت‌فقیه» را به‌عنوان فرار به جلو و راه چاره در دستور کار قرار دادند.
 این اقدام البته بلافاصله واکنش سریع جنبش سبز را به‌دنبال داشت. اما خوش‌بختانه آخرین تیرهای ترکش آقای خاتمی و دوستان ایشان برای دفاع از تحجر ورشکسته قرون وسطایی و پی‌بردن به اشتباه سی ساله‌شان نیز پرتاب شد و دیدند که به هدف نخورد و نتیجه‌ای را در برنداشت.

حالا ایشان مانده است و حکومتی که براساس یک کودتای حساب‌شده با استفاده از محو آزادی، محدویت آگاهی و اطلاعات مردم و دروغ‌گویی و عوام‌فریبی و پس از این‌ها، قبضه‌کردن تمام ارکان قدرت در کشور و نهایتا سرقت آشکار آرا مردم بر سر کار است و با سرمایه‌های اساسی و ارزش‌مند این کشور همان می‌کند و بلکه بسیار بدتر که رژیم سلطنتی «پهلوی» می‌کرد.
 
و دور نخواهد بود که با دست این ملت و نمایندگان واقعی‌شان ریس‌جمهور ناحق و دروغ‌گو «ممنوع‌الخروج » باشد.

آیا زمان آن فرا نرسیده است که آقای «خاتمی» سرنوشت خود را از سرنوشت سیاه دولت‌مردان امروز و پشتیبانان اصل البته مترقی؟؟؟«ولایت فقیه» جدا نماید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۱۳
علی مصلحی

عوام‌فریبی

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۱۷ ق.ظ

دقیقا یک سال پیش در چنین روزهایی، روزنامه کیهان در خبری با عنوان «‌استجابت دعای احمدی‌نژاد» نوشت:
«دکتر محمود احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع پرشور مردم اصفهان در میدان امام خمینی دست به دعا برداشت و از درگاه باریتعالی باران را برای مردم درخواست کرد. به گزارش خبرنگار ما به دنبال این دعا از شام‌گاه چهارشنبه بارش و رحمت الهی در سطح استان اصفهان آغاز شد به گونه‌ای که در چند مرحله، شدت باران و تگرگ در شهر اصفهان به‌ویژه صبح پنج‌شنبه به اوج خود رسید و موجب آب‌گرفتگی برخی از نقاط شهر شد.»

روز چهارشنبه گذشته هم در حاشیه سفر آقای «‌احمدی‌نژاد » به ارومیه، روزنامه ایران در خبری با عنوان «دعای ریس‌جمهور بلافاصله مستجاب شد» نوشت:
«احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع مردم ارومیه در ورزش‌گاه تختی از آن‌ها خواست برای بارش باران دعا کنند و خود نیز از خداوند متعال خواست که باران رحمت را بباراند که به محض اتمام سخنان رئیس‌جمهور باران در ارومیه کم‌کم شروع به باریدن کرد و رفته‌رفته شدت آن نیز افزوده شد.»

سال گذشته به استثنای اغلب کاربران شبکه مجازی اینرنت و وبلاگ‌نویسان که علی‌القاعده از طرف «اصول‌گرایان» به بی‌دینی و التقاط متهم هستند، مراجع رسمی و متولیان امور مذهبی واکنش درخورتوجهی به این تحریف و عوام‌فریبی نشان ندادند.
 
ظاهرا همین وضعیت امسال هم در برابر این نوع سوء‌استفاده از دین و باورهای مذهبی مردم وجود دارد و خواهدداشت.

از طرف دیگر سکوت شخص آقای «احمدی‌نژاد» در قبال این نوع انعکاس خبر و تیتر و برجسته‌کردن شخصیت ایشان در حد یک معصوم، حکایت از رضایت عمیق ایشان از چنین نگاه و فضایی که به دنبال آن ساخته می‌شود، دارد.

پوشیده نیست که بهره‌برداری‌های نادرست و سوء‌استفاده از عقاید مردم ممکن است نتایج آنی و کوتاه‌مدتی را به‌همراه داشته باشد، اما شکی نیست که در درازمدت خسارت‌های بسیار زیادی را متوجه متولیان چنین سوءاستفاده‌هایی خواهد کرد و از طرف دیگر سست‌شدن پایه‌های ایمان مذهبی نزد مردم را به‌دنبال خواهد داشت.

در این ره‌گذر آن‌چه موجب؛ ابتدا تعجب و بعد تاسف و تاثر شدید است، سکوت متولیان امور مذهبی و نگهبانان ایمان مردم است. کسانی که امور زندگی‌ِشان از محل دریافت‌ها و شهریه‌های دینی که توسط مردم در قالب خمس و ذکات و نذورات پرداخته می‌شود، می‌گذرد.

و کافی بود این حرف از دهان «خاتمی» که هم روحانی است و هم سید، صادر می‌شد. حالا بیا و تماشا کن رونق بازار و کسب‌وکار صنف کفن‌پوش را و به قولی ایمان و امان به سرعت باد، می‌رفت که کفن‌پوشان رسیدند.

در همین رابطه: ادعای بارش باران پس از دعای احمدی‌نژاد و مقایسه آن با خورشید‌گرفتگی در زمان فوت فرزند پیامبر اسلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۱۷
علی مصلحی

فصل‌الخطاب

پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۰۲ ق.ظ

 
در یکی از دوره‌های «مجلس شورای ملی» سابق، طرحی به مجلس تقدیم شده و مورد بررسی نمایندگان قرار می‌گیرد.
طرح بدون مخالف در آستانه رای‌گیری و تصویب با اکثریت مطلق آراء است که نماینده‌ای اعلام مخالفت نموده و برای بیان دلائل مخالفت خود با طرحی که در آستانه تایید اکثریت بوده پشت تریبون می‌رود.

در آن‌زمان نماینده «مشهد» با توجه به سابقه و سن بالا، اکثرا علیرغم آن‌که هیچ‌گونه عضویتی در ترکیب هیئت‌رئیسه نداشته، اما اغلب در جایگاه هیئت‌رئیسه می‌نشسته است و کسی جرات اعتراض به ایشان را نداشته. در همان حال، صندلی متعلق به ایشان در بین نمایندگان خالی بوده است.
 آن‌روز هم طبق معمول ایشان در جایگاه هیئت‌ریسه حضور داشته است.

نماینده معترض ضمن نطقی کوتاه اما مستند و مستدل نظر تمام نمایندگان را نسبت به موافقت با طرح پیشنهادی عوض می‌نماید و در عرض مدت کوتاهی، کم‌تر از یک‌ساعت، اکثریت مطلق نمایندگان متوجه اشتباه بزرگ خود می‌شوند و طرح در آستانه تصویب از دستور کار مجلس خارج می‌شود.

نماینده «مشهد» که طبق معمول صندلی‌اش بین نمایندگان خالی است و غیرقانونی در جایگاه هیئت‌رئیسه نشسته است، نماینده معترض را مخاطب قرار می‌دهد و می‌پرسد: « آقای ... این‌ها که شما بیان فرمودید، درد بود، بفرمایید درمان چیست؟ راه چاره کدامست؟ و نماینده بصیر و آگاه، با جدیت و جراتئی منحصر‌به‌فرد و برای اولین‌بار رو به نماینده مشهد نموده و می‌گویند: «اولین راه‌چاره آنست که شما از جایگاه هیئت‌رئیسه برخاسته و برصندلی خودتان بنشیند».
***
نزدیک به پنج سال است که افرادی با کمترین میزان دانش و تخصص و آگاهی، به ناحق و صرفا به پشتوانه و استفاده از تنگ‌نظری وسوءاستفاده از اختیارات قانونی شورای نگهبان، در جایگاه نمایندگی مردم قرار گرفته، هم‌زمان قوه مجریه کشور نیز با اراده و نظر مقام رهبری به طور کاملا غیرقانونی دو دوره است که در اختیار گروهی قرار دارد که علاوه بر این‌که کمترین اطلاع، تجربه، و سابقه اجرایی در کارنامه مدیریتی خود ندارند، فاقد کم‌ترین تعهد اخلاقی نسبت تکالیف قانونی خود و حقوق متقابل شهروندان و جان و مال و ناموس آن‌ها می‌باشند.

نتیجه چنان شده‌است که هر از گاهی نماینده‌ای پرچم اعتراضی را نسبت به خیانت‌های متعدد پنهان و آشکار متولیان نااهل، و غاصب بلند می‌کند و پیش از آن‌که کمترین اثری به حال رعیت بی‌چاره داشته باشد، با اشاره و تماسی از دفتر مقام رهبری، موضوع «فصل‌الخطاب» مطرح، و موضوع مورد اشاره خاتمه یافته تلقی می‌شود.

آقای «‌الیاس نادران» نماینده اصول‌گرا، و مدافع آقای «احمدی‌نژاد» در مجلس شورای اسلامی که اخیرا آقای «محمدرضا رحیمی» معاون اول ریس‌جمهور را «ریس حلقه فساد مالی خیابان فاطمی» معرفی و خواستار بازدداشت وی شده، بارها اعتراضات مستند، شفاف و آشکاری را بر علیه رفتارهای خارج از عرف و قاعده و قانون قوه مجریه و در راس آن آقای «‌احمدی‌نژاد» در صحن علنی مجلس مطرح نموده و نتیجه روشن، شفاف و آشکار آن، اصرار بیش از پیش و شدت یافتن آن رفتارها با لجاجت بیشتر توسط ریس و مجموعه دولتین نهم و دهم بوده‌‌است.

 کافی است سری به بایگانی نطق‌های اعتراض نمایندگان مجلس هفتم و هشتم بزنید. سیاهه بلندبالایی از این موارد خواهید یافت که پس از آن‌که بی‌توجهی مکرر ریس دولت سروصدایی در مجلس به پا نموده، اشاره مقام رهبری «فصل الخطاب» و کورکننده نطق و سرو صدا بوده‌است.

به عنوان نمونه ماجرای مرحوم «علی کردان» به عنوان وزیر کشور و نطق‌های مخالفان و موافقان آن‌را به‌هنگام رای‌گیری ایشان یاد‌آوری می‌نمایم. شما خود حدیث مفصل از این مشت نمونه خروار بخوانید و بنگرید که چگونه علیرغم آن‌که تمام نمایندگان بلااستثنا متوجه مدرک تقلبی و دورغ‌گویی وی شدند، نامه‌ای و اشاره‌ای ایشان را بر صندلی وزارت نشاند، و در کمتر از ۴ ماه بعد همین نمایندگان به استیضاح وی رای دادند. این‌بار البته شدت افتضاح کار را از دست برهان «فصل‌الخطاب» خارج نموده بود.

آقایان «الیاس نادران» «علی مطهری» «احمد توکلی» «علی‌رضا زاکانی» و تمامی نمایندگانی که «سبزها» را فتنه می‌دانید! دردها را مردمی که به شما رای داده یا نداده‌اند از شما بهتر می‌دانند،
خطبه‌های نمازجمعه ۲۹ خردادماه سال گذشته را فراموش کرده‌اید: « ...البته نظر ایشان به نظر بنده نزدیک‌تر است...»

بالاتر از ریاست قوه قضاییه کسی قرار گرفته که البته نظر آقای «احمدی‌نژاد» به نظر او نزدیک‌تر است. همان که مقیاس و معیار خوبی و بدی از نظر شما، نظر اوست و حرف و نظر او «فصل‌الخطاب» است.
 آیا اولین راه چاره آن نیست که : شما «وکیل السلطنه‌ها» از جایگاه «وکیل‌الرعایایی» برخاسته و روی صندلی خالی و متعلق به خودتان بنشینید.؟
در همین رابطه: علی مطهری: اتهامات رحیمی جدی است. احمدی نژاد همکاری کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۰۲
علی مصلحی

ریاضت و رضایت، یا عوام فریبی؟

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۵:۲۹ ق.ظ

«محسن مخملباف» در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری دهم در نامه سرگشاده‌ای که بیانیه رسمی ایشان در حمایت از کاندیداتوری مهندس «میرحسین موسوی»هم محسوب می‌شد، به خاطره زیبایی مربوط سال‌های اول انقلاب و برخورد نزدیک با بانوی سبز ایران بانو «زهرا رهنورد» همسر نخست‌وزیر کشور این‌گونه اشاره نموده بود:
«...من یک روز در آسانسور روزنامه‌ای سوار شدم، خانمی به همراه دختربچه کوچکی سوار آسانسور شد. به رسم آن دوران من سرم را پایین انداختم و چشمم به کفش پاره این خانم افتاد. یک دفعه آن خانم مرا شناخت و پرسید: شما فلانی هستی؟ گفتم: بله. و او هم گفت: من هم زهرا رهنورد هستم. گفتم: خوشوقتم و رویم نشد بگویم سال‌هاست منتظر دیدار شما بودم. وقتی از آسانسور خارج شدم، فقط آن کفش پاره در نظرم بود. در آن زمان او همسر نخست‌وزیر کشور بود. امروزه من و شما کفش‌پاره را ملاک خوبی کسی نمی‌دانیم. از بس که عوام‌فریبانه آن را خرج کرده‌اند. اما در آن روزگار ما شیفته آن داستان حضرت علی بودیم که عده‌ای جمع شده بودند تا او را به حکومت راضی کنند و او مشغول وصله‌زدن به کفش پاره‌اش بود و می‌گفت: دنیایی که شما به من پیشنهاد می‌کنید، برای من بی‌ارزشتر از این کفش پاره است.»

حقیقتا امروز پوشیدن کفش و کاپشن پاره و داشتن زندگی فقیرانه، حتی ساده‌زیستی برای هیچ‌کس، از شهروندان و رعیت فرودست جامعه گرفته تا رهبران و مدیران فرادست اجتماع، نه‌تنها افتخار و ارزش نیست، که در مورد شهروندان سطح پایین نوعی تنبلی و الکی خوش‌بودن و در مورد مردم بالادست نوعی فریب‌کاری و ریا و عوام‌فریبی معنا می‌دهد.

دوستی نقل می‌کرد از نزدیک آقای «احمد توکلی» نماینده اصول‌گرای مجلس و کسی که به داشتن زندگی فقیرانه افتخار می‌کند را از نزدیک دیده و از او سئوال نموده است که آقای توکلی! امروزه در خانه فقیرترین قشر اهالی روستای ما آشپزخانه‌های همراه با کابینت یافت می‌شود، چگونه حقوق شما که یک استاد دانشگاه و نماینده مجلس هستید، کفاف نصب یک سرویس کابینت در آشپزخانه منزل را نمی‌دهد؟ و آقای « توکلی» در پاسخ اعلام می‌کند که حقوق او کفاف بسیار بیشتر از آن‌ها را هم می‌دهد اما ایشان علاقه‌ای به داشتن امکانات نوین و مدرن ندارند.

علیرغم آن‌که بر این تعصب در ریاضت و زندگی فقیرانه داشتن انتقادهای اساسی و جدی وارد است، اما خدا پدر و مادر ایشان را بیامرزد که اعلام می‌کند پول دارد اما می‌خواهد آدم اهل ریاضتی باشد.
اما این‌که فرزند یک استاد دانشگاه که در تهران به دنیا آمده و در تهران بزرگ‌شده و پدرش سال‌ها سابقه استانداری داشته و اینک شهردار تهران است و نامزد ریاست‌جمهوری ولی نمی‌داند «سونا» چیست؛ نه‌تنها از آن حرف‌ها نیست، بلکه در فرهنگ اخلاقی غیر دینی و در تمام فرهنگ‌ها با پشتوانه وحیانی، تنها یک معنی می‌تواند داشته باشد و آن‌هم «دروغ» است.

یا باید پسر آقای «احمدی‌نژاد» که در فیلم تبلیغاتی ۵ سال پیش پدرش اعلام کرد نمی‌داند «سونا و جکوزی» چیست دروغ‌گو باشد، یا آنان‌که اعلام نمودند ایشان در شهر بزرگ‌شده.

در راستای عوام‌فریبی‌های گذشته، اخیرا سایت پرچم متعلق به یکی از نزدیکان آقای «‌احمدی‌نژاد» به کشف بزرگ و جدیدی دست‌یافته و آن را با آب و تاب مخصوص منعکس نموده است.
 در این کشف که قبل از سایت پرچم به نام‌های متعدد دیگری با افتخار به ثبت رسیده و خیلی جدید به‌شمار نمی‌رود؛ «منابع درآمد مخفی احمدی‌نژاد» معرفی و همچون گذشته با افتخار تکرار شده است که ایشان نه تنها از حقوق ریاست‌جمهوری استفاده نمی‌کنند، بلکه حق ماموریت‌هایشان را هم نمی‌گیرند. و در شرایطی که به دلیل ریس‌جمهورشدن «میهمان‌ها و دیدارکنندگان»شان زیاد شده، هزینه زندگی را از طریق وام‌های قرض‌الحسنه و به سختی تامین می‌نمایند.

این عوام‌فریبی و ریا و تبلیغ ریاضت در شرایطی صورت می‌گیرد، که طی پنج سال گذشته منابع عظیم ناشی از فروش نفت با استثنایی‌ترین قیمت و همچنین صادرات مقادیر معتابه کالاهای غیرنفتی، با سیاست‌های مستبدانه و غیرکارشناسی آقای «احمدی‌نژاد» به‌سادگی هدر رفته و طلایی‌ترین دوره و فرصت اقتصادی کشورهای نفتی، با اصرار ایشان بر خودمحوری و بی‌توجهی به نظرات کارشناسان، عملا تبدیل به فرصت‌سوزی و خسارت شد.
در جنین شریطی برای هفتاد میلیون شهروند ایرانی که مدیریت ریس‌جمهورشان این‌گونه زیان‌آور و خسارت‌بار بوده است، ریاضت و فروتنی شخصی‌اش محلی از اعراب نخواهد داشت و تنها درخواست همه آن‌ها از او این خواهد بود که: «زندگی کن و اجازه بده دیگران هم زندگی کنند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۲۹
علی مصلحی

مونوریل مرغی که یک پا داشت

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۰۹ ق.ظ

«‌محمد خلیلی» برادر کوچک ما بود، در آب پرید و آسمانی شد. پدرش سفارش داد روی سنگ قبرش نوشتند :
« سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست»
این پست به روح بزرگ و خردسالش تقدیم می‌شود.


آقای «احمدی‌نژاد‌» پس از چندی که از شهرداری تهرانش سپری شده بود، برای حل گره کور ترافیک تهران، طرح احداث «مونوریل» را به شورای شهر تهران،ــ‌که تمام اعضای آن یک‌دست از یک جناح دست‌چین شده و به اصول‌گرایی مشهور بودند و ضمنا شهردار وقت تهران، یعنی همان پیشنهاد‌دهنده طرح البته مبتکرانه «مونوریل» نیز منصوب و منتسب آنان بود‌ــ جهت تصویب پیشنهاد کرد.

پیشنهاد این طرح در شرایطی صورت می‌گرفت که تا آن‌زمان سهم «‌مونوریل» از حمل و نقل ریلی در شهر، فقط ۵درصد بود و احداث آن ۵ درصد هم در مناطقی صورت می‌گرفت که، یا جاذبه‌های فوق‌العاده توریستی احداث آن را توجیه منطقی می‌نمود و یا با کمبود فضای طبیعی برای احداث «مترو» روبه‌رو بودند.

از طرف دیگر «مونوریل» در خیابان‌هایی احداث می‌گردد که به‌علت فضای پهن خیابان، هیچ‌گونه مزاحمتی برای واحدهای تجاری و مسکونی دو طرف خیابان ایجاد نکند. اگر به خطوط احداث‌شده در دنیا نگاه کنید، مطلقاً در میان پل‌ها یا خیابان‌های با عرض بیش از ۱۵۰ متر یا نقاطی که محیط‌زیست، با حرکت در بستر آن نابود می‌گردد احداث شده است .

در آن زمان هیچ‌کدام از دلایل فوق در مورد شهر «تهران» صادق نبود.

در پیش‌نویس اولیه طرح اعلام شده‌بود که قیمت احداث یک کیلومتر «منوریل» معادل ۱۷میلیون دلار پیش‌بینی می‌شود، درحالی‌که ارزان‌ترین پروژه «مونوریل» در دنیا با استفاده از تکنولوژی ارزان‌قیمت و فاقد کیفیت و استانداردهای پذیرفته‌شده، در کشور «چین» به هزینه هر کیلومتر ۴۹ میلیون دلار ساخته شده بود.

طرح جهت بررسی به کارشناسان امور شهری و حمل و نقل تحویل شد و جواب بررسی‌ها فقط یک چیز بود: مخالفت کلیه کارشناسان ترافیکی، زیبایی شهری، مهندسان عمران، کارشناسان میراث فرهنگی و ... با طرح فوق.

وزیر کشور و مجموعه دولت هشتم باتوجه به دلایل فوق مانع اجرای طرح شدند، اما مقدمات اجرای طرح با اصرار فقط یک نفر؛ آقای «احمدی‌نژاد» شهردار وقت تهران، با هزینه بسیار سنگین آغاز شد و اهالی ساکن حوالی فلکه دوم صادقیه، در میان جدل‌های رسانه‌ای کارشناسان و دولت و شهردار بر سر مناسب و موجه‌بودن یا نبودن طرح شاهد «رویش هندسی سیمان، آهن و سنگ» در اطراف محل زندگی‌ِشان شدند.

و البته این‌روزها همان اهالی ساکن در حوالی فلکه یا میدان دوم صادقیه، به‌علاوه تمام مردم تهران و به‌علاوه‌تر همه مردم ایران ــ‌البته اگر چشم بصیرتی داشته باشند‌‌‌‌ــ، شاهدند و می‌بینند که همان استوانه‌های برساخته از آهن و سیمان و سنگ که روزی با اصرار شهردار وقت تهران با هزینه سنگین از جیب ملت از زمین سر برآورد، امروز هم با هزینه‌های گزافی باز هم از محل همان جیب قبلی تخریب می‌گردد تا سند روشنی از بی‌توجهی به رایزنی و خسارت‌های ناشی از انجام اقدامات و ابتکارات فاقد پشتوانه کارشناسی را صرفا برای ثبت در تاریخ و نه برای عبرت !!!؟ به‌دست دهد.

در همین رابطه سایت «الف» وابسته به «احمد توکلی» نماینده اصول‌گرا و ریس مرکز تحقیقات استراتژیک مجلس و حامی آقای «احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم سئوالاتی را مطرح کرده است که در حالی که خواندنی و پرسیدنی است باید از ایشان که وکیل مردم هستند خواست پاسخ‌گویی سئوالات فوق باشند.
آیا چشم بینا یا گوش شنوایی در میان اصول‌گرایان وجود ندارد؟
علی‌المدبر فتامل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۰۹
علی مصلحی

اصول گرایش به دروغ و فریب

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۸۹، ۰۵:۱۰ ق.ظ

جناح راست یا اصول‌گرایان در یک تقسیم‌بندی کلان به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک‌دسته جمعیت ساندیس‌خور بی‌سوادی هستند که همیشه مستبدین تاریخ بار خود را بر دوش این جماعت بارگیری، و مزدشان را به کیک و ساندیسی داده‌اند و صد البته که جماعت هم راضی بوده‌اند و تازه مزد خود را از کار انجام شده بیشتر هم می‌دانسته‌اند.

راز فعال بودن و از دست ندادن این جماعت، بی‌خبری و بی‌اطلاعی صرف از همه جاست. برای این‌ها هیچ شخص، مکان، معنی و ... تقدس دائمی ندارد و تمام مقدسات آن‌ها به محض مشاهده یک بسته ساندیس یا کلوچه و کیکی تغییر ۱۸۰ درجه می‌دهد.
 کافی است «تقی به توقی» بخورد، بلافاصله کاروان تخم‌مرغ و پرده و ماژیک و شعار، از درب خانه شیخ شجاع به سمت خانه آقای «احمدی‌نژاد» راه عوض می‌کند و شعار «کروبی بی‌سواد - عامل دست؟؟؟؟ موساد» می‌شود «احمدی بی‌سواد... الخ»

و اما دسته دوم دسته به اصطلاح «باسواد، درس‌خوانده، فارغ‌التحصیل انگلیس و مثلا باخبر و...» این جناح است که در حال حاضر آقایان «احمد توکلی» «علی لاریجانی» «محمدرضا باهنر» «غلامعلی حدادعادل» و افرادی از این دست آن‌را نمایندگی می‌کنند. می‌خواهم بگویم به حضرت عباس بی‌سواد‌ترین آدم گروه اول بر باسواد‌ترین آدم گروه دوم شرف دارد. چرا؟

خدا وکیلی یک جستجوی بسیار ساده و ابتدایی در اینترنت درباره نطق‌های قبل از دستور و یا فرمایشات رسانه‌ای حضرات طی پنج سال گذشته انجام بدهید، و نتایج جست‌وجو را کنار هم بگذارید. به خدا از خنده روده‌بر می‌شوید و بعد هم به این نتیجه می‌رسید که «افلاطون» و «ارسطو» و «سقراط» و «بوعلی سینا» به گور پدرشان خندیده‌اند که فرموده امد: «النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان».

تمام حرف‌های امروز آقایان ضد و نقیض حرف‌های دیروزشان از آب در می‌آید و به قولی آب هم از آب تکان نمی‌خورد.
چه کسی یادش رفته که حضرات اقتصاددانی (آقایان «توکلی» و «نادران») که این‌روز‌ها بیانیه شدیداللحن صادر کرده‌اند خطاب به ریس‌جمهور و هل من مبارز طلبیده‌اند(+) و اتفاقا اعتراضشان به خودسری‌ها و فرصت‌سوزی‌ها و خسارت به بارآوردن‌های آقای «احمدی‌نژاد» به کرات صورت گرفته است و از آ‌‌ن‌طرف هم آب از آب تکان نخورده؛ در انتخابات جاری ریاست جمهوری از چه کسی حمایت کردند؟
 و چه کسی یادش رفته که وقتی «میرحسین» در شب مناظره اعلام کرد که: «این روحیه به دیکتاتوری منجر می‌شود» چه کسانی سکوت اختیار کردند؟ و درآتش حمایت از ریس‌جمهوری که دیکتاتوریش را حداقل چهار سال بود آقایان به‌عینه مشاهده می‌کردند، دمیدند؟ و دردآور آن‌که وقتی همین صدا و سیمای دولتی (تو بگو مگر ایران صداو سیمای غیردولتی هم دارد) تمام هم و غم خود را بر توجیه نارسایی‌های دولت نهم ودهم و تشکر از او می‌گذارد، مگر نمایندگان مجلس مرحوم ششم بیانیه تشکر با امضای حداکثری صادر می‌کنند؟

بله دسته اول خواب‌اند و از این خواب لذت هم می‌برند. جمعیت‌ِشان هم نسبت به دسته دوم تقریبا ۹۵ به ۵ است. یعنی دسته اول فراوانی ۹۵ دارند و درمقابل دسته دوم فراوانی ۵. اما همین دسته دوم ۵ درصد راهنما و مراد اغلب اکثریت ۹۵ درصدی دسته اول هستند و خودشان را به خواب زده‌اند.
از قدیم گفته‌اند و چه به‌جا و سخته گفته‌اند که: آن‌که خواب است را می‌شود بیدار کرد اما بیداری آن‌که خود را به خواب زده غیر ممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۱۰
علی مصلحی

خانم «کروبی» شما آقای «هاشمی» نیستید

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۸۸، ۰۶:۱۱ ق.ظ

 در طول سی‌ویک سالی که از انقلاب اسلامی می‌گذرد، به‌کرات اتفاق افتاده که آقای «هاشمی رفسنجانی» شخصا و یا یکی از نزدیکانش از طرف او، تهدید به افشاگری نموده‌اند، و بارها و بارها با تهدید به استفاده از این سلاح و عدم استفاده از آن، رقیب یا دشمن احتمالی را از صحنه به در کرده و کارک خود کرده‌اند آن‌گونه که مراد و منظورشان بوده است.

این سلاح - تهدید به افشاگری - طی سی سال گذشته، بارها به قصد سوء‌استفاده‌های مالی و اخلاقی از یک‌طرف و به قصد پوشاندن و مخفی‌کردن و در پرده نگه‌داشتن چنین مواردسوئی از طرف دیگر، آن‌قدر به کرات مورد استفاده قرار گرفته که این‌روزها دیگر پیش از آن‌که سلاح برنده‌ای بر ضد رقیب باشد، یک ترفند نخ‌نما شده و رنگ‌باخته، و به عنوان سند اتهاماتی نامشخص که در ورای حرف‌ها و تهدیدهای استفاده‌کننده مکتوم است، بر علیه خودش نزد افکار عمومی به‌کار گرفته می‌شود.

پیش‌فرضیه‌ها و زمینه‌های جامعه‌شناسی این سازوکار بر این فرضیه استوار است که؛ در راس هرم قدرت اتفاقات و سوء‌استفاده‌هایی از قدرت می‌شود و اغلب شهروندان در بدنه اجتماع و قاعده هرم، نسبت به این اتفاقات و حقوق خود و تکالیف دولت‌مردان نسبت به آن حقوق ناآگاهند، و این ناآگاهی و جهل عمومی زمینه و بستر مناسب برای این سوءاستفاده‌ها را فراهم می‌نماید.

در شرایط فعلی ناشی از خیزش سبز ملت ایران و بسترسازی‌های آگاهی‌بخش آن، که از دوم خرداد ۷۶ آغاز، و هر چه به سمت روزهای اخیر نزدیک شده بر شدت آن و آگاهی و آشنایی مردم نسبت به حقوق متقابل خود و دولت‌مردان و سهم‌شان از حقوق شهروندی و سرمایه‌های متعدد اجتماعی خصوصا آزادی‌های اساسی که زمینه‌ساز و تضمین‌کننده سایر حقوق و سرمایه‌هاست بیش از پیش کاربرد تهدید به افشاگری را بی‌اثر نموده است.

آخرین مورد استفاده ناکام از این سازوکار، تهدید به افشاگری بر علیه آقای «یزدی» توسط آقای «هاشمی» بود که دیدیم آن‌قدر بی‌اثر بود که «هاشمی» از خیر آن گذشت.

اما در این میان آن‌چه اخیرا مورد تاسف و تاثر شدید بنده قرار گرفت و متاسفانه به آن توجه هم نشد، تهدید اخیر خانم «کروبی» به افشاگری بود که متاسفانه باید گفت در چنین شرایطی این تهدید نه‌تنها به زیان رقیب و جناح مقابل نیست، بلکه به‌علت فقدان رسانه‌های خبری رسمی و آزاد و همچنین در اختیار رقیب قرارداشتن تمام رسانه‌های رسمی و آزاد، این تهدید حکم آب دهانی را دارد که سر بالا پرتاب شود و حاصلی جز شرم‌ساری برای خود به دنبال نخواهد داشت.

مردم ما هنوز سوءاستفاده غیراخلاقی آقای «احمدی‌نژاد» از رسانه رسمی در جریان مناظره‌های انتخاباتی بر علیه آقایان «هاشمی» «ناطق» «صفایی‌فراهانی» و «کروبی» و ... را فراموش نکرده‌اند و متاسفانه هیچ‌گاه فرصتی برای رفع سوءظن‌های ایجاد‌شده در برابر افکار عمومی برای متهمین فراهم نشد.
 از آن‌روز تاکنون شبهات فراوانی در اذهان حتی طرف‌داران نام‌بردگان در مناظره ها، بدون پاسخ باقی مانده است.

با همه این حرف‌ها گاهی یک افشاگری آن‌قدر بزرگ و ارزش‌مند هست که با وجود تمام محدودیت‌های موجود، خبر آن راه رسیدن به چشم و گوش‌های حتی بسته و حداقل تاثیرگذاری را پیدا می‌کند.
مردم ما مزه شیرین افشاگری‌های رفتار تلخ مسولین در وقایع کهریزک را هیچ‌گاه فراموش نخواهند کرد که علیرغم فقدان رسانه و شرایط نابرابر، این‌روزها خبر برگزاری دادگاه متهمان توسط همان رسانه‌ها مخابره می‌شود.

بله خانم «کروبی» شما آقای «هاشمی» نیستید. مطمئنیم دامن سرکار عالی و خانواده محترمتان به هیچ نحسی آلوده نیست که ترس از افشاشدن آن مانع از افشاگری امروزتان شود. بنابراین افشا کنید اثبات و ارسال آن با ما. ما رسانه‌ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۸۸ ، ۰۶:۱۱
علی مصلحی

افتضاح قوا

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۴۷ ق.ظ

پس از حماسه درخشان و غرورآفرین دوم خرداد ۷۶، بررسی‌های موثق نشان از آمار آراء بیش از واجدین شرایط استان کردستان می‌داد که آن‌روزها آقای «محمدرضا رحیمی» را در سمت استانداری خود داشت.
این پدیده نادر حکایت از تقلب و دست‌کاری آشکار در آرا و امانت مردم می‌داد.

علیرغم رای بی‌نظیر و غیرقابل پیش‌بینی آقای «خاتمی» و پیروزی اصلاح‌طلبان، دوهفته‌نامه «عصرما» ارگان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» در گزارش مبسوطی خواستار پی‌گیری موضوع و آشکار شدن عواقب مسئله شد، اما نه‌تنها هیچ اراده‌ای در قوه قضاییه برای پی‌گیری موضوع و طرح شکایت و تنبیه نام‌برده توسط مدعی‌العموم وجود نداشت، بلکه ریاست وقت قوه‌قضاییه با بی‌شرمی آشکار، استاندار متخلف و برکنارشده را مورد تفقد و تشویق قرار داده، در پست بالاتر و حساس‌تری در قوه‌قضایه به‌کار گمارد.

 صدای اعتراض رسانه‌های مسقل و متمایل به اصلاحات، به این انتصاب مضحک به‌طور کلی ناشنیده تلقی و برای همیشه بدون پاسخ ماند.
اگرچه شاید آن‌روزها شرایط برای پاسخ به آن اعتراضات مهیا نبوده و معترضین آن‌روز، امروز تاوان اعتراض و پاسخ سئوال‌شان را در اوین دریافت می‌نمایند.

اما چه کسی باور می‌کرد که متقلب آن‌روز، دوازده سال بعد؛ پس از اما و اگرهای فراوان، بر سر ثروت‌ بادآورده و پرونده‌های مفتوح مالی متعدد، به‌علاوه مدرک تحصیلی مشکوک به جعل، بر کرسی معاون اولی ریس‌جمهور تکیه بزند و تمام نمایندگان به‌اصطلاح اصول‌گرا و مدافع ارزش‌ها هی درباره پرونده‌های او طرح شبهه و اشکال نمایند و آب هم از آب تکان نخورد و به قولی گوش اگر گوش آقای «احمدی‌نژاد» است و ناله اگر ناله نمایندگان مجلس هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی، آن‌که البته بر صندلی معاون اولی تکیه می‌زند کسی نیست جز آقای «محمدرضا رحیمی».

کمترین شکی جود ندارد که آقای «احمدی‌نژاد» هنگام انتصاب و انتخاب آقایان «رحیمی» و «مشایی» و مرحوم «کردان» و عزل و نصب‌های فراوان از این دست، هم به سوابق سوء حضرات واقف است و هم به نارضایتی شدید افکار و وجدان عمومی جامعه خصوصا علما و نمایندگان مجلس و واکنش‌های شدید آن‌ها را هم پیش از اقدام به عزل و نصب رصد می‌نماید.
 اما با این‌حال با خیال راحت کار خود را انجام می‌دهد و به هیچ واکنشی هم توجه ندارد، مگر آن‌که واکنش یک بازی پنهانی مضحک برای فریب مردم و طبقه ارج‌مند علما و حوزه باشد. ( نامه رهبری نظام برای برکناری مشایی از سمت معاون اولی پس از اعتراض شدید قم و نمایندگان)

اما آن‌چه که جای تاسف و تاثر شدید دارد، اعتراض پی‌درپی و دنباله‌دار و صد البته بدون کمترین فایده جمعی از نمایندگان اصول‌گرای مجلس به این رفتارها و تکرار بیش از پیش آن توسط ریس‌جمهور از یک‌طرف و حمایت شدید همان نمایندگان از مجموعه این دولت از طرف دیگر است.

صدور بیانیه‌های متعدد تشکر و دفاع از بیانات حکیمانه مقام رهبری در دفاع از آقای «احمدی‌نژاد»، نوشتن نامه با امضای بیش از دویست و هفتاد هشتاد نفر از نمایندگان مجلس در حمایت از برنامه‌های حکیمانه «ضرغامvt» ــ‌که چیزی غیر از دستاوردهای دولتین نهم و دهم را نمایش نمی‌دهد‌‌ــ و ... را می‌توان مشتی نمونه خروار معرفی کرد.

پنج سال گذشته به جرات می‌توان ادعا نمود، سرمایه و انرژی‌های بسیار ارزش‌مندی از این کشور و ملت و نظام صرف این دور باطل مسخره شده و آب هم از آب تکان نخورده است.

به دنبال اعلام خبر دست‌داشتن بعضی از دولت‌مردان عالی‌رتبه در یک افتضاح مالی شدید در کشور، بعضی از گمانه‌زنی‌های موثق «محمدرضا رحیمی» معاون اول ریس‌جمهور را به‌عنوان یکی از اعضای ارشد این باند معرفی می‌نماید.
چند روز دیگر این گمانه‌زنی‌ها توسط مراجع و منابع رسمی صورت آشکارتری به خود خواهد گرفت. اما همان‌گونه که بیش از یک دهه پیش در ریاست آقای «محمد یزدی» بر قوه‌قضاییه اراده‌ای برای پی‌گیری تخلف آشکار ایشان وجود نداشت، و در دوران ریاست آقای «شاهرودی» بر قوه‌قضاییه این بی‌ارادگی شدت یافت، دوره معاصر نیز به قولی «دعوا بر سر لحاف ملا» خواهد بود و موضوع از اعتراض شدید نمایندگان اصول‌گراتر مجلس فراتر نخواهد رفت و آن‌چه البته به جایی خواهد رسید فریاد حق‌طلبی جنبش سبز ایران است که سر باز ایستادن ندارد و به موقع اصول‌گرایی به معنای واقعی کلمه را به کرسی‌نشینان بهارستان یاد خواهد داد.
ایدون باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۴۷
علی مصلحی

۸ مارس

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۲۹ ق.ظ

هم‌چنان‌که «مرجان کلهر» اولین پرچم‌دار زن ایرانی در المپیک زمستانی اخیر بود،(+) در همان زمان آقای «مهدی کلهر» هم اولین مرد ایرانی است که رسما و علنا در قامت یک دولت‌مرد و آن‌هم تحت عنوان مشاور «فرهنگی» ریس‌جمهور پرچم‌دار حمله به همسرش می‌باشد.

اگرچه آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» در تبلیغات انتخاباتی ریاست‌جمهوری دوره نهم بسیار وعده‌ها داد و عمل نکرد و بسیار قول‌ها که خلاف آن عمل کرد، اما مخفی نیست که آقای «احمدی‌نژاد» و جناح و تفکر هم‌سو با ایشان، هیچ‌گونه اعتقادی به حقوق «زن» و تکالیف دولت در قبال حقوق مسلم و اساسی زنان ندارند و از نظر ایشان، زن نمونه همان بانوانی هستند که در مجموعه دولت نهم و دهم حضور داشتند و زنان و بانوان نماینده مجلس هفتم و هشتم که علیرغم آن‌که به نمایندگی از بیش از نیمی از جمعیت کشور (زنان)در آن پست‌ها و مشاغل حضور دارند، اما عملا در خدمت منافع نیمی دیگر (مردان) تصمیم‌گیری و تلاش می‌نمایند.
 
در چنین شرایطی ریس‌جمهور نهم نه می‌خواهد و نه می‌تواند به نفع زنان تبلیغات و اقداماتی داشته باشد. و در حالی‌که اقدام زشت زن‌ستیزی مشاور فرهنگی ایشان مورد تنفر و تقبح وجدان عمومی جامعه قرار گرفته، لیکن از طرف ایشان نه‌تنها اقدام شجاعانه‌ای در عزل نام‌برده صورت نگرفته، بلکه ادامه کار او بدون کوچک‌ترین تذکر و توجه نشان ازنوعی هم‌راهی و هم‌دلی با چنین رفتاری را می‌دهد.

در چنین شرایط و اوضاعی زنان ایران به استقبال هشتم مارس روز جهانی «زن» می‌روند.
توجه به ظرفیت‌های شایسته و ارزش‌مند زنان، و حضور فعال آنان در فعالیت‌های جاری اجتماع هم‌دوش و در کنار مردان جامعه از سال‌های آغازین دوره اصلاحات، می‌رفت تا آرام آرام به شایستگی نهادینه‌ شده، و تابوی عدم حضور و حضور دردسرساز زنان در عرصه فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، می‌رفت شکسته شود، که استعمارگران همیشگی زنان و بردگان شهوت و لذت از زنان، به‌کمک برداشت‌های قشری و متحجرانه از دین، بار دیگر در سال‌های اخیر تمام تلاش‌های صورت‌گرفته را نقش بر آب نمودند.

برایم بسیار جالب بود مشاور وزیر کشور اصلاحات و مدیرکل امور زنان، بانو «فخرالسادات محتشمی‌پور» که همسرش بیش از هشت ماه است که در بند است و دغدغه‌های خانوادگی مسائل و مشکلات فراوانی را برای ایشان و خانواده‌شان به‌همراه داشته، ولی مجموعه دردسرهای فوق باعث نشده است تا ایشان در چنین روزهایی رسالت «دفاع از حقوق زنان» و توجه ویژه به مهم‌ترین دغدغه خود را به دلیل مسائل شخصی به فراموشی بسپارند.
نوشته ارزش‌مند ایشان را در همین رابطه اینجا بخوانید.
۹۹سال پیش در چنین روزی تلاش‌های طولانی بانو «کلارا زتیکن» اندیش‌مند سوسیالیست آلمانی و نماینده وقت پارلمان فدرال این کشور در هشتم مارس ۱۹۱۱ به نتیجه رسید و روز هشتم مارس هر سال «روز جهانی زن» اعلام شد و دولت دانمارک آن‌را به عنوان نخستین کشور به رسمیت شناخت. برقراری روز جهانی زن در «کپنهاک» اعلام شده بود.
۸ مارس روز جهانی «زن» را به همه انسان‌های آزاد و آزاده اعم از زن و مرد تبریک می‌گویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۲۹
علی مصلحی