دولت دهم دولت مستعجلی است
دولت دهم دولت مستعجلی است. این پیشبینی نیازی به آدابدانی در جمبل و جادو و کفبینی یا آشنایی و تسلط به علومی چون ستارهشناسی و نجوم و رمل و اسطرلاب و هیپنوتیزم و مسائلی از این دست ندارد.
حتی لازم نیست برای یافتن این واقیعت عریان، چندین سال وقت و عمر گرانبهایتان را بهعنوان دانشجوی علوم اجتماعی و جامعهشناسی پشت میزهای دانشگاه و در کنفرانسهای علمی و کارگاههای عملی برای چنین علومی سپری کرده باشید.
نه هیچکدام از اینها لازم نیست. فقط کافیست از نعمت دیدن و شنیدن بیبهره نباشید و صد البته ضمن برخورداری از نعمتها در غفلت و خواب و بیبهرهگی هم نباشید که الحمدلله امروزه اکثر مردم چنین نیستند و در یک جنبش بیداری حضور دارند و اغلب خلایق خواب نیز در حال بیداری و پیوستن به این جنبش میباشند.
شاید اگر در ماههای پایانی سال ۱۳۵۸ کمتر کسی میتوانست پیشبینی و باور کند که انتخاب دکتر «سید ابوالحسن بنیصدر» با بیش از ۷۵ درصد آرا ماخوذه به ریاستجمهوری اسلامی ایران، سرآغاز دورانی از تشنج و درگیری سیاسی و اجتماعی خواهد بود که مهر تعجیل را بر پیشانی دولت وی برای سرآمدن نابهنگام دولتش خواهد زد، اما امروزه اغلب رایدهندگان به دکتر «محمود احمدینژاد» به فاصله بسیار کوتاهی از کرده خود پشیمانند و امروز در کنار آنان قرارگرفتهاند که از ابتدا با آنان همرای و با آقای دکتر «احمدینژاد» همراه نبودهاند.
این همراهی زودهنگام، زودهنگامی پایان غمانگیز آقای دکتر «محمود احمدینژاد» و مستعجلبودن دولت دهم را نوید میدهد.
برای درک سیاهی شرایطی که در آن بهسر میبریم و لزوما، بر اساس نتایج اعلامشده در شامگاه جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ آقای دکتر «محمود احمدینژاد» به عنوان ریسجمهور که بر اساس نص صریح قانون اساسی شخص دوم کشور تعریف شده است، مدیریت و مسئولیت کامل آنرا بر عهده دارد، لازم نیست به علوم غیبی متوسل شوید. کافی کمی دقیقتر شوید.
اصلن لازم نیست با خودتان جدال داشته باشید که آیا صداو سیما که میگوید «ترانه موسوی» زنده است راست میگوید؟ یا شیخ «مهدی کروبی» که میگوید «ترانه موسوی» مرده است؟ و یا اینکه آیا بنا به گفته برگزارکنندگان دادگاه، اعترافات آقایان «ابطحی» و «عطریانفر» و ... صادقانه و واقعی است؟ یا بنابر گفته نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات، احزاب متبوع بازداشتشدگان وخانوادهها و حامیانشان، اعترافات از روی اجبار و تحت شرایط سخت زندان اخذ شده است؟
نه اصلن لازم نیست برای کشف حقیقت تناقض در اخبار سایتها و رسانهها روی شبکه جهانی اینترنت و یا شبکههای خبری ماهوارهای بیبیسی یا صدای آمریکا با اخبار شبکههای متعدد رسانه ملی خودمان، خود را آزار دهید.
اصلن لازم نیست به مغزتان ـ برای انجام کار سخت و صعب کشف صداقت از لابهلای کلمات کاملا متناقض «کیهان»، «رسالت»، «جوان» و ... با کلماتی که توسط «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «آفتاب یزد» و ... به شما ارائه میشود ـ فشار بیاورید.
گمان میکنید اگر به شک افتادید که آقای «خامنهای» که، جبهه میرفته است، ریسجمهور بوده است، نمازجمعه میخوانده و میخواند، امروز تلویحا میگوید که: «میر حسین موسوی» که اتفاقا او هم، هم جبهه میرفته، هم نخستوزیر محبوب و مورد تایید امام بوده، هنرمند بوده و هست و کوچکترین نقطه مشکوکی در زندگیش نیست و ... آدم خوبی نیست، اصل بدیهی فلسفه که دو نقیض با هم جمع نمیشوند فاقد اعتبار است؟
اصلن چرا بیراهه و کجراهه برویم خیلی ساده همین چند روز پیش در کیفرخواست تنظیمی از طرف دادگاه موسوم به «دادگاه محاکمه متهمان کودتای مخملی» آمده بود که بر اساس اقاریر شرعی و عرفی و حقوقی و البته صادقانه اکثر متهمان، جریان کودتا در شبهای نزدیک به ۲۲خرداد ۱۳۸۸در جلسهای با حضور آقایان «کروبی، موسوی، خاتمی و هاشمی» طراحی و کلید خورده است. حتما آنقدر ساده نیستید که شک کنید این کیفرخواست و اصلن این دادگاه توسط خدای ناکرده «موساد» و «سیا» و «ک.گ.ب» طراحی و اجرا شده است. نه خیر همه این تشریفات دقیقا زیر نظر همان قوه قضاییهای برگزار شده که دیروز در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید آن، آقای «هاشمی رفسنجانی» یعنی همان متهم اصلی کیفرخواست حضور داشت و اتفاقا سخنرانی هم کرد.
نه اصلن بیایید همه اینها و صدها مثال و موارد مشابه از این دست را رها کنید. برای باور اینکه دولت دهم دولت مستعجلی است چند اتفاق خیلی ساده و کوچک اسناد غیرقابلخدشهای بر این ادعاست.
شما کافی است فقط شبها ساعت هشتونیم غروب برنامه بیستوسی را دقیقا ببینیند. همه چیز دستگیرتان میشود. دیگر اینکه تماشای نمایش دادگاه موسوم به کودتا را هم فراموش نکنید. وقتی برنامهنویسان و طراحان بخش خبری بیستوسی آنقدر دستپاچه هستند که از یک دقت ساده در اینکه نام «ترانه» و نام خانوادگی «موسوی» آنقدر در ایران پر کاربرد و فراگیر است که عدد۳ برای نشاندادن فراگیری آن فوقالعاده مضحک است، متوجه عجله بیش از حد آنها برای سقوط ریسجمهور محبوبشان میشوید.
و وقتی مشاهده میکنید که در کیفرخواست بدون توجه به سن متهم اقرار او مبنی بر اینکه او ریس دفتر نخستوزیر «موسوی» بوده است، با شادی بسیار درج میشود و بعد با احتساب سن متوجه میشوی که این آقا در آنزمان کودکی ۱۱ساله بوده است، حالا عطش دادگاهیان را برای سقوط متوجه میشوی.
اما از همه جالبتر شتاب زایدالوصفی است که شخص آقای رییسجمهور برای این کوچ ناخواسته از ساختمان پاستور دارند. دقت کنید: در پی ادامه تمرد میرحسین موسوی از دستورات واجبالاطاعه دکتر احمدینژاد، حکم عزل وی از ریاست فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران صادر و طی حکم جداگانهای، پروفسور سعید حدادیان از چهرههای ماندگار و خدوم عرصه فرهنگ و هنر کشور به ریاست این نهاد عالی هنری فرهنگی منصوب شد.
اما یک تفاوت بزرگ بین دوران ریاستجمهوری دکتر «سیدابوالحسن بنیصدر» و دوران امروز ما و ریاستجمهوری آقای دکتر «احمدینژاد» هست. و آن اینکه در دوران «بنی صدر» اکثر مردم میخواستند او باشد و امام نمیخواست، اما امروز اکثر مردم نمیخواهند آقای «احمدینژاد» باشد ولی مقام رهبری میخواهند.
تا خدا چه خواهد؟
پینوشت: بعدا متوجه شدم بند مربوط به سعید حدادیان طنز بوده است.