وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

خاتمی نمی‌آید

چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۴۸ ق.ظ


من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم / محتسب داند که من این کار‌ها کمتر کنم
از شروع دوره رهبری آقای «خامنه‌ای» تاکنون، شرایط بدین‌گونه بوده است که، وقتی دوره مدیریت هر یک از روئسای سه قوه تمام می‌شده، ریس مربوط در یکی از جایگاه‌های: «حوزه مشاوران رهبری» یا «نماینده مقام رهبری در مجمع تشخیص مصلحت» یا «امام‌جمعه موقت تهران» که شورای سیاست‌گذاری آن توسط رهبری انتخاب و اداره می‌شود، انتصاب و مشغول به‌کار می‌شده است.
 از آن زمان تا کنون این قاعده یک استثنا داشته و آن شخص «ریس دولت هفتم و هشتم» آقای «خاتمی» بوده است.
 به نظر می‌رسد اراده‌ای قوی‌تر از اراده رای مردم و اراده اربابان علم و هنر و منطق که دوره ریاست جمهوری آقای «خاتمی» را دوره درخشانی دانسته و خواستار رجوع به مدیرت و تفکرات مدیریتی او هستند وجود دارد، که نه‌تنها چنان مدیریت و تفکری را برنمی‌تابد، بلکه آن مدیریت را مخرب دانسته و معتقد است در دوره «قحط الرجال» زندگی می‌کنیم و از بزرگ‌ترین موهبت‌ها در این دوره حضور شخص و تفکر آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» است.

از نظر این اراده هرگونه دلیل و مدرک علمی و منطقی که به عنوان محکی برای مقایسه دوره‌های مختلف مدیریت کشوری ارایه شود فاقد اعتبار است، و تنها مرجع محل اعتبار، گزارش‌ها و آمارهای ارایه‌شده آقای دکتر «احمدی‌نژاد» و دوستان اوست.

در چنین شرایطی حضور «خاتمی» که سهل است، حضور «افلاطون» هم کمترین بهانه و توجیهی برای دلبستن به «اصلاح» نیست.

 «خاتمی» نمی‌آید. «خاتمی» هنوز سر از آن دریایی که در پیشانی انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری برای صید «دردانه عشق» در آن غوص کرد برنیاورده است.
 
«پیش‌شرط‌های» «خاتمی» پیش از آن‌که شرط باشد، بیان صریحی است که: نه تنها من نمی‌آیم بلکه از دلبستگان «واقعی» مردم و نظام هم می‌خواهم که اجازه دهید حداقل یک دوره دیگر آقای «احمدی‌نژاد» رییس‌جمهور باشد.
عشق دردانه ست و من غواص و دریا می‌کده / سر فرو بردم در آن‌جا تا کجا سر برکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۸۷ ، ۰۸:۴۸
علی مصلحی

چوپانان دروغ‌گو۴

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۴۲ ق.ظ

«حسن‌ رشوند» طی یادداشتی با عنوان «نیویورک میزبان سفیر تمدن اسلامی» در روزنامه دولتی «ایران» نوشت: «اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای برای تبادل‌نظر دیپلماتیک مقامات عالی‌رتبه کشور‌ها دانست. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، این اجلاس فرصت خوبی برای انتقال پیام انقلاب و تظلم‌خواهی جمهوری‌اسلامی از قدرت‌های زورگو بوده است. تبلور این فعالیت را می‌توان طی سالهای۱۳۸۴-۸۷ و با حضور پررنگ دکتر «احمدی‌نژاد» جست‌وجو کرد.»

شایسته بود آقای «رشوند» توجه می‌نمودند تبلور واقعی و عینی تظلم‌خواهی مردم ایران، شهید «محمدعلی‌رجایی» بود که در صحن عمومی سازمان ملل، آثار شکنجه‌های خود را عریان در مقابل دیدگان مبهوت نمایندگان کشورهای جهان به نمایش گذاشت.
ضمنا شایسته‌تر بود فراموش نمی‌کردند که رییس‌جمهور موصوفشان در شعارهای تبلیغاتی انتخاباتی خود را «رجایی‌ دوم» می‌نامید.

شایسته بود نویسنده مذکور توجه می‌نمودند: پس از پیروزی انقلاب فقط یک‌بار سازمان ملل در مقابل نماینده ایران و طرح مبتکرانه «گفتگوی‌تمدن‌ها» سر تعظیم فرود آورد، و این اتفاق در دوره آقای «خاتمی» و دولت هفتم افتاد.

شایسته بود آقای نویسنده توجه می‌نمودند قبل از آقای «خاتمی» آقای «هاشمی‌رفسنجانی» رییس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و قبل از ایشان مقام رهبری به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل حضور داشته‌اند.

لیست بالابلندی از این نقطه‌توجهات می‌توان متذکر شد. اما ظاهرا آقای «رشوند» و طیف وسیعی از نویسندگان جوان و جویای‌نام همسو و همراه با همسر سخن‌گوی دولت، مرغشان یک پا دارد که: تنها پدیده و معجزه اتفاق افتاده در قرن بیست‌ویکم آقای «احمدی‌نژاد» است و تنها دولت موفق در این قرن «دولت نهم».
دراین باره بیشتر گفت‌وگو خواهیم داشت.
خرقه‌پوشی من از غایت دین‌داری نیست / پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۸۷ ، ۰۸:۴۲
علی مصلحی

چوپانان دروغ‌گو۳

شنبه, ۶ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۲۹ ق.ظ

جدید‌ترین گاف ریس‌جمهور
هنوز جوهر گاف اخیر ریس‌جمهور از ذهن مردم پاک نشده، هنوز جوهر دستور کتبی آقای «احمدی‌نژاد» مبنی بر لزوم بازپس‌گیری شکایت دستگاه‌های دولتی از دست‌اندرکاران مطبوعات پاک نشده، آقای ریس‌جمهور به آمریکا رفت و باز طبق معمول بدون توجه به این‌که چه گفته‌است و چه دستور داده‌است، اظهار داشت «من خبر ندارم که کسی تاکنون به خاطر انتقاد از رییس‌جمهور تحت تعقیب قرار گرفته باشد». (+)

این‌که ریس‌جمهور حواسش نیست که همین چند روز پیش (ظاهرا به مناسبت روز خبرنگار) دستور بازپس‌گیری شکایت صادر کرده و چند روز بعد در یک اظهارنظر کاملا متفاوت از نبود شکایات این‌چنین سخن می‌گوید نشانه چیست؟ بهتر است جواب این سئوال را مشاور مطبوعاتی و رسانه‌ای ریس‌جمهور بدهند.

 از گاف و این حرف‌ها که بگذریم اظهارنظر اخیر آقای «احمدی‌نژاد» از چند منظر دیگر قابل تامل است:
۱ ــظاهرا حق با آقای ریس‌جمهور است و تا کنون کسی در ایران به خاطر انتقاد از ریس‌جمهور مورد تعقیب قرار نگرفته: شاهد زنده آقای «حسین‌ شریعتمداری» مدیر مسئول روزنامه «کیهان» که سُر و مُر و گنده می‌آید، می‌رود، می‌نویسد.... هیچ تعقیب و پی‌گردی هم در کار نیست. لطفا ملانقطه‌ای ایراد نگیرید که «کیهان» منتقد دولت نیست. هست! همین امسال آقای «احمدی‌نزاد» به‌عنوان بهترین منتقد دولت به روزنامه «کیهان» جایزه داد.
 باز ایراد نکنید که: وزیر ارشاد در این انتخاب پارتی‌بازی نموده. خیر! آقای «صفارهرندی» وزیر فعلی ارشاد قرار است پس از اتمام کار وزارت برود روزنامه «اعتماد» یا «آفتاب‌یزد» سرمقاله بنویسد و اصلا قصد رجوع به روزنامه‌ای که «بهترین منتقد دولت مطبوعش» بوده‌است را ندارد.
 
۲ ــ‌ از یک زاویه دیگر هم حق با ریس‌جمهور است. در زمان دولت هشتم (دولت آقای خاتمی) هم فقط روزنامه «کیهان» و روزنامه دوست و برادر «رسالت» بهترین و بیشترین منتقد بودند و البته آن‌زمان هم سر و مر و گنده می‌آمدند و می‌رفتند و می‌نوشتند و هیچ تعقیب و.... البته باز ایراد نگیرید که کسی در قوه قضاییه گوش به حرف دولت آن‌زمان نمی‌داد، خیر! شعار دولت آن‌ زما ن با افتخار: «زنده باد مخالف من» بود.
 
۳ ــ شکی نیست که همه انسان‌ها اشتباه می‌کنند و آقای «احمدی‌نژاد» هم. اما‌ ای کاش امثال آقای «احمدی‌نژاد» نصیحت پیر فرزانه «استاد ملاماشااله‌ محمدی» را گوش گیرند که:
 «از برای مصلحت در روزگار / جای خالی بهر خاله واگذار»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۸۷ ، ۰۸:۲۹
علی مصلحی

چوپانان دروغ‌گو۲

دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۲۶ ق.ظ

 «‌هرچه بیشتر روش مردان سیاسی و چگونگی قوانین و رسوم روز را در نظر آوردم، و هرچه پیر‌تر شدم، تشخیص طرز حکومت صالحه را دشوار‌تر یافتم.... قانون و اخلاق با سرعتی سرسام‌آور رو به فساد می‌رفت، و من که همواره آرزومند ورود در سیاست بودم، از دیدن این وضع آشفته متحیر ماندم.... سپس به حکم اجبار معتقد شدم که تنها امید استقرار «عدل» در هیئت اجتماع و نفس انسانی، در ترویج فلسفه حقیقی است و نوع بشر هرگز از رنج و محنت آسوده‌گی نخواهد یافت، مگر آن‌گاه که فلاسفه حقیقی زمام‌دار امور سیاسی گردند، و یا مردان سیاسی به مدد معجزه فیلسوف شوند‍»
 (قسمتی از نامه معروف به «نامه‌ هفت» افلاطون)

چند روز پیش در جریان مصاحبه مطبوعاتی رییس‌جمهور، خبرنگار روزنامه «حیات‌نو» از آقای دکتر «احمدی‌نژاد» پرسید: بعضی که قبلا در پست‌های حساس کشوری بوده‌اند، آمار ارائه‌شده شما را قبول ندارند و می‌گویند حقیقی نیست.
رییس‌جمهور که مثل همیشه نمی‌دانست کیست، کجاست، و صدایش به همه‌جا مخابره می‌شود، ابتدا به سراغ ترفند همیشه‌گی‌اش (سوال در برابر سوال) رفت و پرسید، منظورتان از بعضی کیست؟ و خودش به سراغ پاسخ رفت که: اگر منظور از این بعضی، رقبای ما هستند [در این لحظه جواب شنید که بله رقبایتان] و این‌جا بود که رییس‌جمهور بدون توجه به عواقب فرمایشات‌اش و این‌که دایره شمول آن حرف‌ها چه کسانی و چه مقدساتی را در بر می‌گیرد و چه سوءتعبیرهای فراوانی که تا کنون از طرف دشمنان وجود داشته، با این فرمایشات مصداق پیدا می‌کند و.... فرمودند که: آمارهای بنده کاملا واقعی و حقیقی است و رقبا برای آن‌که نتوانسته‌اند در زمان زمامداری‌ِشان چنین خدماتی داشته باشند، البته که باید آن‌ها را واقعی ندانند.
 و بعد نتیجه‌گیری کرد که: اگر بعضی به آمارهایی که از چندین فیلتر ردشده شک دارند، معلوم می‌شود می‌دانند که می‌شود این فیلتر‌ها را دور زد. چون این کار‌ها را می‌کرده‌اند و مطمن باشید دولت من از این کار‌ها بلد نیست.

در این مورد تذکر چند مورد خالی از لطف نیست:
۱ ــ اول این‌که نه‌تنها بعضی از رقبا بلکه اکثر رفقا و در کنار آن‌ها غالب کار‌شناسان اقتصادی، اکثر اساتید طراز اول دانشگاه، آمارهای دولت را قبول ندارند.

۲ ــ اگر در شرایط حاضر تمام رفقا و رقبا و کار‌شناسان هم رای بر صحت آمار آقای «احمدی‌نژاد» بدهند، اصل حقیقت موجود در جامعه: تورم و گرانی افسار گسیخته، هرج و مرج شدید اداری و از همه مهم‌تر سبد هزینه خانوار که هر روز به رغم افزایش درآمدهای فراوان دولت بیش از پیش لاغر‌تر می‌شود، این رای را باطل می‌کند.
 
۳ ــ آیا آقای «احمدی‌نژاد» نمی‌داند، این‌که اعلام می‌کند: می‌شود فیلتر‌ها را دور زد قبل از هر کس دیگر شامل رییس‌جمهور فعلی می‌شود بعد دیگران؟ و ظاهرا جواب اینست‌که: گاف‌هایی از این دست آن‌قدر زیاد است که اگر در سخنان آقای رییس‌جمهور نباشد، محل تعجب است.
 
۴ ــ و دست آخر این‌که، اگر سالیان سال بنگاه‌های سخن‌پراکنی غربی و کانال‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان آ‌نطرف، زحمت می‌کشیدند تا به مردم دنیا و ایران اعلام کنند که جمهوری اسلامی دروغ می‌گوید، و اینان چوپانان دروغ‌گویند، نمی‌توانستند به این خوبی بگویند که رییس دولت نهم اعلام کرد.
__________________________
پی‌نوشت: تمام نقل‌قول‌ها نقل به مضمون است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۸۷ ، ۰۸:۲۶
علی مصلحی

ریگ و کفش

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۸۷، ۰۲:۴۱ ب.ظ

پس از سلام، برویم سر حرف حساب:
می‌گویم، اگر فعالیت‌های هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است، (که به نظر بنده هست. البته کسی به نظر بنده کاری ندارد. ولی به قول آقای «فاطمی نیا»: ولی خب) این ماجرای فروش اطلاعات به بیگانگان توسط «موسویان»(+) دیگر چه صیغه‌ای ایست؟

اگر ریگی به کفش آقایان نیست، دیگر این موضوع خودزنی و «موسویان‌»زنی چه محلی از اعراب دارد؟
ظاهرا دعوا سر لحاف ملای مجمع تشخیص مصلحت است و گرنه همه می‌دانند، کفش آقای «احمدی‌نژاد» کوچک‌تر از آنست که ریگی در آن قرار گیرد. (منظورم ریگی زاهدانی است)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۸۷ ، ۱۴:۴۱
علی مصلحی

شعر

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۸۶، ۰۳:۳۴ ق.ظ

برف، اسب، ویفر، کفترچاهی، جیغ بنفش، اوستا....

***
بی‌سوادید اگر از من ارتباط این‌ها را بخواهید
کاری ندارد:
 اسب از برف ساخته شده است
ویفر، شکل تخته است
کفتر، بنفش

***
بی‌سوادم من که این‌ها را توضیح می‌دهم

***
سال‌ها پیش
آهنگر عادلی
ما را نجات داد از دست ضحاک
که شانه‌هایش مغز جوانان ما را می‌کاوید
امروز چشم ما
به
 «حداد عادل» است
 که جوانان ما را دریابد
که مغز‌ها فرار نکنند
 «حداد» اما
 فوتبال بازی می‌کند در فرهنگستان
 فارسی را پاس
 می‌دهد به عربی
 و عربی را به فارسی

***
وزارت تحقیقات و فن‌آوری اطلاعات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۸۶ ، ۰۳:۳۴
علی مصلحی

عید ملی شدن نفت

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۸۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ

الف: ‌
اگر بخواهیم در بین انسان‌های بزرگ ۳۶۵تن را انتخاب نماییم و هر یک از ۳۶۵روز سال را به نام یکی از آن‌ها ثبت و ضبط نماییم، زنده‌یاد دکتر «محمد مصدق» یکی از آن‌هاست و روز «بیست‌ونهم‌اسفندماه» روز ملی شدن صنعت نفت ایران، روزی است که بدون شک، بر پیشانی سند افتخارات خود نام دکتر «محمد مصدق» را حک نموده‌است.
 برای من بسیار دردآور است که متاسفانه این روز با ایام پایان سال و درگیری مردم با برنامه‌های پایان سال و استقبال از سال نو مقارن گشته و عظمت عید ملی شدن نفت و نام «مصدق» آن‌چنان‌ که شایسته آن‌ست، مورد توجه و یادآوری قرار نمی‌گیرد.

ب:
من امروز مثل هر روز دیر از خواب بیدار شدم. اما نه آن‌قدر دیر که به خداحافظی و بدرقه «زمستان» نرسم. وقتی رسیدم که «زمستان» آخرین همراهش «سرما» را در کوله‌پشتی‌اش جابه‌جا کرد، بند چکمه‌هایش را محکم کرد، برای همه دست تکان داد و رفت به کجا؟ نمی‌دانم.

سال «۱۳۸۴» با همه آن‌چه داشت: (خوبی، بدی، بالایی، پستی، زشتی، زیبایی و...) تمام شد و فردا سال «۱۳۸۵» آغاز می‌شود. ساز و دهل و سرنا می‌نوازند، توپ‌ها شلیک می‌شوند به تبریک و اعلام عید.
باشد که این‌همه سروصدا، چرت روزمره‌گی‌مان را پاره کند تا آن‌گونه که طبیعت رنگ عوض می‌کند و متحول می‌شود، آماده شویم برای تغییر به سمت بهترین‌ها.

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست / برخیز و به حان باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه توست / فردا همه از خاک تو برخواهد رست
(خیام)
نوروز باستانی، آعاز سال یک‌هزار و سیصد و هشتاد و پنج و عیدتان مبارک!
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز
+ علی مصلحی ; ٩: ٠۱ ‎ق. ظ ; ۱۳۸۴/۱٢/٢٩

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۸۴ ، ۰۱:۰۹
علی مصلحی

مشی شیعه

دوشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۸۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

آورده‌اند که: امام چهارم «حضرت امام سجاد»(ع) مورد تعرض و دشنام و تهمت یکی از بستگانش قرار گرفت. نزدیکان امام می‌خواستند به او تعرض کرده و جوابش را بدهند که با ممانعت امام روبه‌رو شدند. بعد امام در حضور یارانش به او این‌چنین پاسخ گفت: «اگر آن حرف‌ها که در مورد من گفتی در مورد من صحت داشته باشد، که خدا مرا بیامرزد. ولی اگر صحت نداشته باشد که خدا تورا بیامرزد.»
 بی‌آن‌که بخواهم «اکبر گنجی» را با شخص روبه‌روی امام سجاد (ع) مقایسه کنم می‌گویم:
من اگر جای آقای «خامنه‌ای» بودم، می‌دادم یک آبگوشت بزباش ردیف تهیه کنند، همراه با نان سنگک خاشخاشی ناخن‌کشی شده، بعد می‌گفتم «اکبرخان گنجی» را از زندان بیاورند. می‌نشستیم با هم یک ناهار مفصل می‌خوردیم. بعد می‌گفتم: اکبر آقا! آن حرف‌ها که شما درباره ما گفته‌ای، اگر درباره ما صحت داشته باشد، که خدا مرا بیامرزد، و اگر صحت نداشته باشد، که خدا تو را بیامرزد. حالا برو با زن وبچه‌هایت به خوبی و خوشی زندگی کن. شما چطور؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۸۴ ، ۲۳:۳۱
علی مصلحی

نامه سروش به خاتمی

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۸۲، ۰۴:۵۵ ق.ظ

آقای خاتمی «می‌روی و مژگانت خون خلق می‌ریزد» و در پس پشت، خرمنی از امیدهای سوخته و دل‌های شکسته را به جا می‌نهی‌.
«بهر یک جرعه که آزار کسش در پی نیست»، دانشجویان زحمتی از مردم نادان کشیدند و به چنگال عسس و حرس چنان گرفتار آمدند که چشم روزگار بر آنان فاش گریست و دل خویش و بیگانه بر آنان پاک بسوخت. پس «به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی.»

نمی‌دانم آن‌چه می‌نویسم فریادی است بر سر چاه یا از ته چاه. هر چه هست حدیث چاه و فریاد است یا کوه و فرهاد. نعره نومیدانه‌ای است در سنگ‌ستان ناکامی‌ها که تنها پژواکی از آن نصیب ما می‌شود. آیا این همه تلخی و ترشی و شوری را پایان شیرینی هست؟

آقای خاتمی! دیر شده‌است، طفل انتظار پیر شده‌است، دل صبر از این شیوه سیر شده‌است. اگر ایران است، اگر ایمان است، اگر کرامت انسان است، اگر خرد و برهان است، اگر عشق و عرفان است همه دست‌خوش تاراج و طوفان است. «کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد؟»

حیف خوردن زِ کاردانی نیست / با گرانان بِه از گرانی نیست

عبدالکریم سروش
هفدهم تیر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۸۲ ، ۰۴:۵۵
علی مصلحی