وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

رسانه ایران رسانا نیست

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۸۷، ۰۲:۰۶ ب.ظ

هفته پیش در شرایطی که بمب خبر «بمبئی» و حوادث دردآور آن در تمام رسانه‌های معتبر دیداری و شنیداری جهان منفجر شده و بار دیگر یک یا چند گروه ترو ریستی جهانی پس از به خاک‌وخون کشیدن صد‌ها انسان،(+) آب در خواب‌گه امپراتوری‌های بزرگ خبری و رسانه‌ای جهان انداخته بودند، ظاهرا کشور ایران ورسانه ملی آن را خواب مدال استقلال دکتر «حسن فیروزآبادی» در ربوده بود و درحالی‌که بمبئی کانون توجه بزرگ‌ترین مجامع رسانه‌ای جهان بود، صد البته که خبر دریافت این مدال برای رسانه ملی ایران بسیار مهم‌تر و حیاتی‌تر از درد‌ها و تالمات قربانیان بمبئی! (+)
و در شرایطی که اکثر مجامع جهانی سعی در کمک به بمبئی و قربانیان حوادث مربوط به آن داشتند، برنامه «تفسیر روز» و کار‌شناس مسائل شبه‌قاره (که ظاهرا بعد از آبروریزی آقای دکتر «کردان» دیگر کار‌شناس شده‌اند به جای دکتر) به دنبال صید ماهی مقصود از آب گل‌آلود درد در بمبئی است.

این‌که چه کسی یا کسانی یا چه کشور و گروه‌هایی باعث و بانی ترور و خون‌ریزی وحشیانه در بمبئی شده‌اند و لزوم شناسایی عوامل و گمانه‌زنی برای علت‌یابی این حادثه و حوادث مشابه، البته که کار اشتباهی نیست. اما دست‌پاچگی رسانه ملی ایران در ردیابی و جست‌وجوی جای پای دولت اسراییل و معرفی شتاب‌زده آن کشور به عنوان عامل و بانی حوادث، بیش از سایر رسانه‌های معتبر جهانی و پیش از موعد، حکایت از یک توهم و غفلت عمیق انسانی نزد سیاست‌مداران ایران معاصر است.

فراموش نمی‌کنیم خطیب جمعه تهران پیش از شناسایی و معرفی عناصر وزارت اطلاعات ایران به عنوان عوامل قتل‌هایی زنجیره‌ای، جای پای بیگانگان را در حادثه جست‌وجو می‌کرد و این جمله معروف که: «من باور نمی‌کنم «فروهر» را ایرانی کشته باشد.»

سر در سازمان ملل متحد به این بیت مزین است:
بنی آدم اعضای یک‌دیگرند

باید سر در سازمان ملل غیرمتحد ایران نوشت:

بنی‌آدم اعضای خود می‌فروشند (۱)

پی‌نوشت: بعدا برایم روشن شد که سردر سازمان ملل بیت معروف سعدی نوشته نشده. این‌جا بیشتر بخوانید.

پانویس
۱- مصرعی از سروده‌های اکبر اکسیر (زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۸۷ ، ۱۴:۰۶
علی مصلحی

مجلس رای نیاورد

جمعه, ۱ آذر ۱۳۸۷، ۰۲:۳۶ ب.ظ

جایی با نگاه طنز نوشته بودم «چرا و چگونه «صادق محصولی» برای وزارت نفت انتخاب نشد؟» امروز می‌پرسیم: چرا و چگونه «صادق محصولی» برای وزارت کشور انتخاب شد؟

به درستی نمی‌دانم حد و حدود مصونیت پارلمانی نمایندگان تا کجاست. اما مطمئنم تا آن‌جا نیست که نماینده‌ای به راحتی و با حدس و گمان و بدون سند اتهاماتی را در نطق‌های خود در مجلس متوجه شخص یا اشخاصی نماید و با فرض مصونیت پارلمانی هیچ‌کس حق هیچ‌گونه اعتراضی را به نماینده نداشته باشد.

از طرف دیگر با فرض قبول چنین شدتی از مصونیت برای نماینده، حد و حدود برای نگرانی جامعه و خطوط قرمز برای صیانت از آبروی شخصی افراد در جامعه، بدون شک باید شدت تقوای نمایندگان باشد که در شرایط نامزدهای نمایندگی مجلس موردتوجه و توصیه عقلای قوم خصوصن بنیان‌گذار جمهوری اسلامی بوده است.

 «عماد افروغ» که هنگام مطرح شدن نام «صادق محصولی» برای وزرات نفت، این‌جا و آن‌جا زبان به اعتراض گشود و به صراحت اعلام کرد: ثروت فراوان «محصولی» بادآورده است وبا سوءاستفاده از رانت و به واسطه باندبازی تهیه شده و نامشروع است (نقل به مضمون)، نماینده‌ای است که بدون شک از حداقل تقوای لازم برای آن‌که حرف غیرمستندی را به این صراحت اعلام نکند، برخورداراست.

پس از آن‌که «محصولی» عطای وزارت نفت را به لقایش بخشید، هیچ‌کس شاهد دفاع و یا موضع‌گیری وی در برابر اتهامات مطرح‌شده نبود. اگرچه این سئوال ناگفته و نانوشته افکار عمومی بود که: اگر اعتراضات و بیانات آقای «افروغ» مقرون به صحت است، چرا «محصولی» مواخذه نمی‌شود؟ و اگر اعتراضات و حرف‌های آقای «افروغ» کذب است؛ چرا «محصولی» برای مواخذه «افروغ» اقدامی نمی‌کند؟

این سئوالات هیچ‌گاه پاسخی درخور نیافت همان‌گونه که امروز سئوال افکار برجسته عمومی که: چرا و چگونه «صادق محصولی» علیرغم اتهامات فوق به وزارت کشور رفت، هم جوابی دریافت نمی‌کند.

بزرگ‌ترین ادعای «مجلس هفتم» «اصول‌گرایی» بود. بزرگ‌ترین ادعای «مجلس هشتم» هم «اصول‌گرایی» است. آیا تفاوت اصول‌گرایی هفتم و هشتم تنها در یک «افروغ» است؟
تابعد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۸۷ ، ۱۴:۳۶
علی مصلحی

سنگ بزرگ روی دست راست

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۸۷، ۰۳:۱۳ ب.ظ

آقای دکتر «احمدی‌نژاد» در تبلیغات ریاست‌جمهوری خویش، سنگ‌های بزرگی را برداشت و هر چه رندان روزگار متذکر شدند که سنگ بزرگ نشانه نزدن است، دردشان دیده و حرفشان شنیده نشد که، بیان «احمدی‌نژاد» گرم‌تر بود و چونان «کارل مارکس» نقطه ضعف و درد مردم را می‌دانست و دست درست روی نقطه حساس گذاشته بود.

 در حالی‌که دردمندان به بیداری توده‌ها از خواب غفلت گرسنگی می‌اندیشیدند، «احمدی‌نژاد» در خاموشی توده‌ها و غفلت دردمندان مانیفست یک‌ماده‌ای خود که: حضور «نفت سر سفره و لزوم احساس تغییرات قیمت نفت در سبد هزینه خانوارهای ایرانی» بود را منتشر می‌کرد. اگرچه سایر داوطلبین صندلی ریاست‌جمهوری نهم نیز به اندازه آقای دکتر «احمدی‌نژاد» درد و زخم را می‌شناختند، اما هیچ‌کدام به اندازه وی خود را تنها ناجی ملت از فقر و فاقه اقتصادی معرفی نمی‌کرد و هیچ‌کدام چون او بر طبل مشکلات اقتصادی و ضرورت توسعه اقتصادی بیش و پیش از توسعه فرهنگی و سیاسی نمی‌کوفت.

 «احمدی‌نژاد» ریس‌جمهور شد و دست بر قضا در چشم برهم‌زدنی قیمت نفت به سقفی رسید که از استخراج و فروش اولین بشکه‌ها تا کنون بازار، چنین قیمت و چنین افزایش جهشی در قیمت را به ثبت نرسانده بود.

 سرمستی ناشی از سرریز شدن دلارهای بادآورده کار خود را کرد و ریس‌جمهور جوان نتوانست در آیینه ببیند آن‌چه را که سالیان سال زمام‌دارن پیر قبلی در خشت خام - بی‌اعتباری قیمت‌های جهشی وناگهانی کالاهایی که اقتصاد تک‌محصولی کشور‌های جهان سوم یا در حال توسعه بدان‌ها وابسته است - دیده بودند و به این منظور «صندوق ذخیره ارزی» و ارزش‌گذاری واقعی در بودجه برای قیمت کالایی که پیش‌بینی قیمت آن نمی‌تواند دقیق باشد را پیش‌بینی کرده بودند.

 به دستور ریس‌جمهور بانک‌ها موظف به پرداخت وام‌های تبصره‌ای شدند و دولت خود را موظف دید از ثروت بادآورده جای خالی را پر کند. ولخرجی‌های غیرمنطقی و غیرضروری در تنظیم بوجه شروع شد و جشن مایه‌داری پیش از موعد برگزار شد.

در چنین شرایطی آقای «احمدی‌نژاد» خود را موظف به نجات گرسنگان دنیا دید و سخنرانی‌ها شروع شد و به‌دنبال آن قطعنامه‌ها و تحریم‌ها و ... و به یک‌باره سرچشمه ثروت بادآورده خشکید و دولت مایه‌داری مستعجل.

«احمدی‌نژاد» در حالی‌که بانی تنظیم چند قطعنامه تحریم برعلیه ایران در سازمان ملل بود و به‌واسطه سخن‌های نسنجیده متعدد کشور را به چالشی عمیق با یک اراده جهانی کشانده بود، چاره را در آن دید که برای عملی نمودن نیم‌بند وعده‌های خود چوب حراج بر موجودی «صندوق ذخیره ارزی» که با خون دل اصلاحات جمع آوری شده بود زند و شد آن‌چه نباید می‌شد.
 
امروز قیمت نفت کمتر از پنجاه دلار در هر بشکه است، صندوق ذخیره ارزی خالی است، سونامی اقتصادی جهانی اتفاق افتاده و عوارض آن در راه است و آقای «احمدی‌نژاد» سنگ سنگینی است روی دست جناح راست.
 
به راستی تقصیر توده‌های غفلت‌زده‌ای که در خواب‌زدگی داوطلبانه به سر می‌برند چیست؟ و تقصیر اقلیتی بیدار که عمرشان به تلاش برای بیداری دیگران سپری شده است؟
 
امروز تاوان اشتباهات دیروز را می‌پردازیم. تا فردا فرصت مغتنمی هست می‌توانیم موتورهای خود را دقیق تنظیم کنیم تا به قول دوستی در شرایط سخت به روغن‌سوزی دچار نشویم.
چنین باد. یا حق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۸۷ ، ۱۵:۱۳
علی مصلحی

اوباما است

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۸۷، ۰۳:۰۸ ب.ظ

«حسین شریعتمداری» طی هفته‌های گذشته و مقارن با انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، به دفعات و با وقاحت کامل از کاه گفته‌های امثال «تاج‌زاده»، کوه ساخت و با استفاده از مکانسیم اخذ «لااله» و حذف «الا الله» از فرمایشات فوق، نتیجه‌گیری کرد که: اصلاح‌طلبان در آرزوی موفقیت «باراک حسین اوباما» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هستند و چنین موفقیتی موفقیت اصلاح‌طلبان در انتخابات آتی ایران را به همراه خواهد داشت و بلافاصله انواع و اقسام تهمت آمریکایی و ... را متوجه اصلاح‌طلبان نمود.

 شک نیست که حقیر نیز بدون توجه به ایده‌های آقای «اوباما» صرفا به دلیل سیاه‌پوست بودن و برده‌زاده بودن خوشحال‌ترم که «اوباما» رای آورد. اما خیلی مضحک است که آقای «شریعتمداری» و کیهان از پوشش خبر نامه و پیام تبریک ریس‌جمهوری اسلامی ایران به آقای «اوباما» امتناع می‌کنند.

ظاهرا «اوباما» دیروز با آن‌ها بود امروز با ما نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۸۷ ، ۱۵:۰۸
علی مصلحی

مجلس رای نیاورد

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۸۷، ۰۳:۰۵ ب.ظ

دیروز آقای دکتر «علی کردان» استیضاح شد و در کمال تعجب با وجود این‌که کلیه اتهامات وارده به وی: جعل مدرک، عدم صداقت، سوء‌استفاده چندین ساله از مدرک و مزایای مادی و معنوی آن و ... در جلسه استیضاح طرح و هیچ‌کدام پاسخ درست و درخور توجهی نیافت، بازهم ۵۹ نماینده مجلس = ۴۵ رای مخالف استیضاح +۱۴ رای ممتنع، آقای دکتر «علی کردان» و رفتار سوء وی را تایید کردند.

 «ایرج بقایی کرمانی» در کتاب طنز «کشورگشایان قاجار» درباره «آغا محمدخان قاجار» نوشته است: آغا محمد خان خوجه نبوده بلکه آن‌ها که او را انتخاب کردند خوجه بودند.
 
نماینده‌ای که نمی‌داند دروغ، جعل، سوءاستفاده از مزایای قانونی یک مدرک و همه نوع اصرار دروغ بر چنین منکراتی و ... بهترین بهانه برای تنبیه شخص است، اما نه‌تنها به تنبیه راضی نیست، که حتی به شخص خاطی رای اعتماد یا ممتنع می‌دهد، مقصر نیست، مقصر ملت اخته‌ای است که این نماینده را انتخاب کرده.

البته دیگر نمایندگانی هم که در جلسه دیروز به استیضاح رای سفید دادند کار شاقی نکرده‌اند، بلکه اقرار به اشتباه سه ماه پیش خود نمودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۸۷ ، ۱۵:۰۵
علی مصلحی

حکایت همچنان باقی است

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷، ۰۲:۴۴ ب.ظ

استاد «احمد اسلامی»
استاد الهیات دانشگاه‌های اصفهان و کاشان
ممنوع‌التدریس شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۴:۴۴
علی مصلحی

کاندیدای برنده

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۳۱ ق.ظ

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
آقای دکتر «احمد شیرزاد» عضو «شورای مرکزی حزب مشارکت» که به دعوت جمعی از اصلاح‌طلبان کاشانی در کاشان حضور داشت، طی سخنان کوتاهی وضعیت موجود کشور در زمینه مسایل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و علمی را تشریح و اعلام کرد متاسفانه در هیچ‌یک از زمینه‌ها در حال حاضر وضعیت مطلوبی وجود ندارد و با این تصویر و این شرایط چشم‌انداز روشنی برای آینده نیز نمی‌توان متصور شد.

این استاد دانشگاه سپس با ارائه مصادیق ومثال‌هایی به تبیین وضیعیت موجود و عوامل بوجودآورنده آن اشاره کرد.

دکتر «شیرزاد» در زمینه سیاست خارجی با اشاره به چالش‌های متعدد پیش‌آمده طی سه سال اخیر بین ایران و اکثر کشورهای جهان و تصویب چهار قطعنامه علیه ایران بزرگ‌ترین افتخار سیاست خارجی دولت نهم را «هورا کشیدن ‌ <هوگو چاوز> به نفع ایران» خواند، و اعلام کرد: چنان‌که عقلای قوم به فکر چاره نباشند وضیعت هر لحظه بد‌تر از این خواهد شد.

 وی پس از آن‌که اظهار داشت در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی مصادیق آن‌قدر عیان است که حاجت به بیان نیست، در زمینه اخلاقی با اشاره قرار دادن مورد «مدرک تحصیلی» دکتر «علی کردان» و حواشی متعدد این اتفاق نتیجه‌گیری کرد: اگرچه با توجه به شواهد موجود به لحاظ اخلاقی بستر مناسبی برای سقوط جامعه به پرتگاه‌های اخلاقی فراهم شده است، اما باید از آنان‌که مشعل موضوع «کردان» را در بد‌ترین شرایط موجود روشن نگه داشتند تشکر کرد، زیرا این موضوع تلنگر بزرگی بود به آنان‌که با شتاب به سمت پرتگاه می‌رفتند.

این تحصیل کرده «فیزیک هسته‌ای» پس از آن به تشریح موضوع «انرژی هسته‌ای» و بحث‌های پیرامون آن پرداخت و ضمن سخنرانی و همچنین پس از پایان سخنرانی در پاسخ به سوالی اظهار داشت: با توجه به شواهد و معیارهای دقیق علمی وضعیت «انرژی هسته‌ای» کشور با آن‌چه ادعا می‌شود تفاوت فاحشی دارد.
وی برای اثبات ادعای خود ادعا کرد بار‌ها از مدعیان پیشرفت‌های علمی در زمینه «انرژی هسته‌ای» تقاضای مناظره رودررو نموده که هر بار به دلیلی واهی امتناع نموده‌اند.

دکتر «شیرزاد» عضو شورای مرکزی «مشارکت» در این سخنرانی با تعریف سه نوع بازی انتخاباتی به تشریح نظر حزب متبوع خود در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده پرداخت.
 وی گفت یرای یک بازی با ۳ پیش‌فرض روبه‌رو هستیم: ۱ ــ بازی برد ۲ ‌‌ــ بازی باخت ۳ ــ بازی باخت با اطلاع از نتیجه اما بازی برای سرمایه‌گذاری (استراتژی)

 این نماینده سابق مجلس پس از تشریح سه فرض موجود؛ انتخابات مجلس هفتم و هشتم را برای اصلاح‌طلبان از نوع دوم (بازی باخت) و بازیی که از تنور گرم اصلاح‌طلبان نان برای اصول‌گرایان درآمد خواند. انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ را در شکل از نوع سوم (استراتژی) اما در نتیجه از نوع اول (برد) خواند و اعلام کرد: اصلاح‌طلبان دیگر حاضر نیستند تنوری که از آن نان اصلاح‌طلبان در نمی‌‌آید (بازی باخت) را گرم کنند.

 وی با احترام به تما م کاندید‌اهای ریاست جمهوری آینده آعلام کرد: کف خواسته‌های ما برای شرکت در انتخابات آینده، مخالفت تام و تمام با رای‌آوردن آقای دکتر «احمدی‌نژاد» و سقف آرزوی‌مان رای‌آوردن آقای «خاتمی» است و بدین منظور موتورهای خود را از هم‌اکنون روشن نموده‌ایم.

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۱:۳۱
علی مصلحی

نامه سرگشاده ریگ به «مهدی کروبی»

چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

اصلا آدم باید متفاوت باشد. تنوع‌طلب. بعضی می‌گویند بهترین شناگر، شناگری است که زود‌تر از دیگران خود را به خط پایان برساند. من می‌گویم نه! بهترین شناگر شناگری است که خلاف جهت آب یا رود یا سود یا بازار و یا خلاف خیلی چیزهای دیگر شنا کند.

من با خود اندیشیدم چه‌گونه می‌توانم بهترین شناگر باشم؟ رفتم لب رودخونه دیدم خروس می‌خو... (ببخشید حواسم پرت شد) رفتم کنار رودخانه ببینم جهت آب کجاست، دیدم آقای «مهدی کروبی» دارد ابوعطا می‌خواند، آقای «جنتی» دشتی، آقای «محتشمی» که خارج از دستگاه بود.
بگذریم. خلاصه این‌که دیدم همه می‌خوانند، الا یک سید نورانی بزرگ‌وار که یک عبای نقره‌ای هم پوشیده و هیچ نمی‌گوید. اما همه هی نامه سرگشاده می‌نویسند که چرا تو نمی‌خوانی؟ و او جواب می‌دهد که:
 «اگر از جانب معشوق نباشد کششی/کوشش عاشق بیهوده به جایی نرسد»
و در این میان «مهدیخان کروبی» مانده‌است بی‌نامه سرگشاده. مانند «ارشمیدس» که از خوشحالی کشف علمی‌اش فریاد یافتم یافتم سر می‌داد، دلم قنج می‌رفت که خلاف مسیر آب یا رود یا سود یا بازار یا... را یافتم: حالا که همه در مسیر رود اصلاحات، به «خاتمی» نامه سرگشاده می‌نویسند، من خلاف این مسیر به آقای «کروبی» نامه سرگشاده می‌نویسم.

زود دست به کار شدم. حالا این شما و این هم نامه سرگشاده ریگ به آقای «مهدی کروبی»:
جناب آقای «مهدی کروبی» دبیر محترم کل حزب محترم «اعتماد ملی»! سلام.
امیدوارم حال شما و آقای «منتجب‌نیا» و آقای «گرامی‌مقدم» و آقای «افخمی» و همه مردمی که دلشان برای ماهی ۵۰۰۰۰ صدقه‌سری جنابعالی تنگ شده‌است خوب باشد.
 چون می‌دانم که برای شما صندلی قرمز ریاست مجلس نهم از احوالات ما مهم‌تر است، ضمنا شما کارهای مهم زیادی دارید، حواس مبارک صامعه و باصره و ... جنابعالی را به گفتن احوالات خودم نرنجانم و یک‌راست بروم سر اصل مطلب:

آقای «کروبی» من و خیلی زیاد از مردم از این‌که فهمیدیم شما می‌خواهید رییس‌جمهور ما شوید و رسما کاندیداتوری خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آتی اعلام نموده‌اید، خیلی خوشحال شدیم. می‌دانی چرا؟ به خیلی دلایل.

اولا همه می‌دانند شما از پیش‌رو‌ترین نیروهای این نظام هستید و هیچ مقامی حتی «دادگاه ویژه روحانیت» هم نمی‌تواند کوچک‌ترین گیری به شما بدهد. کما این‌که تاکنون نتوانسته. اما یک سری نیروی بی‌سواد مثل «اسداله بیات زنجانی»، و بی‌عرضه مثل «عبداله نوری»، و با سابقه مبارزاتی بسیار کم مثل «موسوی خویینی‌ها» که عمرا سواد و عرضه و سابقه جنابعالی را ندارند، را‌به‌را ماشین قراضه‌شان جلو ساختمان «دادگاه ویژه روحانیت» پارک است. تازه اگر هم بخواهند رییس‌جمهور شوند، عرضه رد شدن از صافی معروفه را ندارند.
نکته جالب این‌که چون خودشان چنین عرضه‌ای ندارند آمده‌اند به یک بی‌عرضه‌تر از خود «محمد خاتمی» گفته‌اند کاندیدا شود. زهی خیال باطل. از آن صافی معروف فقط یک نفر اصطلاحا اصلاح‌طلب (بین خودمان باشد من که می‌دانم شما نیستی اما پزش را می‌دهی) رد می‌شود و آن‌هم کسی نیست جز «مهدی خان کروبی».

دوما: هیچ کاندیدایی مثل شما شانس نداشته که کهنه‌کار‌ترین روزنامه دولتی ایران «کیهان» و روزنامه دوست و برادر «رسالت» این‌همه از کاندیداتوری‌اش خوشحال شوند.
 باور نمی‌کنی مطالب همین دو ماه اخیر این دو روزنامه را بخوانی باور می‌کنی.

سوما این‌که: اگرچه همه پیش‌بینی‌ها و نظرسنجی‌ها در سطح بیت و حوزه مشاوران می‌گویند که: مردم می‌خواهند آقای دکتر «احمدی‌نژاد» یک دوره دیگر باشد، اما ما همه می‌دانیم که مرد بزرگی مثل شما نه‌تنها نظر‌سنجی و پیش‌بینی و رمالی و..... را قبول ندارد، بلکه اصلا نظر را قبول ندارد. شاهد زنده می‌خواهی: مجلس ششم حضرتعالی خیلی راحت نظر اکثریت مجلس در مورد لایحه «اصلاحیه قانون مطبوعات» را به راحتی آب خوردن رد کردی. آن‌روز بعضی‌ها فکر می‌کردند شما با اصلاحیه‌اش مشکلی داری اما کور خوانده بودند که شما با اصل آن یعنی «قانون» مشکل داری.

چهارما این‌که: بعضی‌ها فکر می‌کنند شما که به این زودی فعالیت‌های انتخاباتی را شروع کرده‌ای برای ریاست‌جمهوری آینده به میدان رقابت آمده‌ای. اما بین خودمان باشد فقط من می‌دانم شما برای صندلی نمی‌دانم چه رنگی ریاست‌جمهوری ارزشی قایل نیستی و این کورس زودهنگام برای فتح سنگر «ریاست مجلس نهم» و صنلی قرمز رنگ آن است.

زیاده عرضی نیست. این‌که بعضی از بندهای نامه که می‌بایست بین خودمان باشد، چرا در این نامه سرگشاده عنوان شد خودتان بعد از ریاست برای خلایق می‌توضیحید.
الاحقر: ریگ بیابان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۸۷ ، ۱۱:۰۰
علی مصلحی

تاریک‌خانه

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۸۷، ۰۹:۰۲ ق.ظ

جایی یادداشتی طنز با موضوع مدرک دکتری آقای «کردان» وزیر کشور نوشته‌ بودم. دوستم «مهدی» برایم پیام گذاشت که: «موضوع «کردان» دیگر قدیمی شد درباره موضوعی دیگر بنویس».
 و صدالبته که حق با اوست ما همیشه عادت داریم از موضوعات بزرگ و سخت به آسانی و کوچکی بگذریم. و ظاهرا برای عبور آسان و سریع ما از موضوعاتی این‌چنین٫ یک خرد پنهانی برای عبور؛ شرایط تدارک می‌کند.

گویا برای عبور از «عباس پالیزدار» «تاریک‌خانه فکر» تشکیل و سریعا تصمیم می‌گیرند که برای رهایی از شر «‌پالیزدار» باید از «کردان» گذشت.

 این‌که «پالیزدار» و «کردان» برای تدارکات عالی‌جنابان از چندین و چند انسان و آبرو چگونه و به چه آسانی گذشتند، خود حکایت‌ها دارد و مجال‌ها می‌خواهد.

 «مسعود بهنود» در کتاب «دربند اما سبز» حکایت دردناکی از گفت‌وگوی کوتاهش با «موسوی» یا‌‌ همان «کاظمی» قتل‌های زنجیره‌ای نقل می‌کند.

من اگر جای «عباس پالیزدار» و «علی کردان» بودم؛ بعد از خواندن حکایت «کاظمی» فی‌الفور چوبه دار عمر و آبرویم را از دوش برمی‌داشتم و از «تاریک‌خانه» به میان مردم می‌آمدم. اگر چه ظاهرا آقایان «پالیزدار» و «کردان» بهنود نمی‌خوانند، اما تاریخ درون خود «بهنود» و «کاظمی» بسیار دارد. و «شریعتمدارانی» که برای «نیمه تاریک» قلم می‌زنند.

آیا «پالیزدار»ان و «کردان»‌های امروز تصویر فردای آویخته شدن از داری که اکنون خود بر دوش می‌کشند را می‌بینند؟

تاریخ سرشار از چنین تصاویری است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۷ ، ۰۹:۰۲
علی مصلحی

حکایت همچنان باقی است

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۴۹ ق.ظ

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند /................
نزدیک به ۲۵۰۰ سال پیش «سقراط» به علت کشف و اقرار به «حقیقت» و حقیقت‌جویی و حقیقت‌پرستی، ‌مجبور به نوشیدن جامی شد که تلخی آن تا به امروز در ذائقه حقیقت مانده است.
به‌راستی آیا آنان‌که به آسانی «شوکران» را تهیه کردند، و آنان‌که به آسانی جام آوردند و در جام ریختند، و آنان‌که جام را به دست «سقراط» دادند، و آنان‌که دستور دادند و مجبور کردند بنوشد، وآنان‌که تماشا کردند نوشیدن «شوکران» را به آسانی، و خیلی‌های دیگر که به آسانی در افسانه «حقیقت» و «شوکران» حضور داشتند، آیا نمی‌توانستند به‌‌ همان آسانی که «سقراط» به «حقیقت» نگاه می‌کند، نگاه کنند؟ یا این‌که بوده‌اند فقط و فقط برای کشف «شوکران»؟ (۱)

تاریخ لابه‌لای هر یک از برگ‌های خود رنگی به رنگ «شفق» دارد. «مشقی» به بلندای «عشق» و «حقیقتی» به عظمت «شوکران».

تاریخ یک روز «هابیل» دارد. یک روز «سقراط» یک روز «عین‌القضات».

دیرو‌ز («بابی ساندز» را خودکشی کردند) (۲)
امروز احتمالا «عماالدین باقی» زندان نیست.
فردا: حکایت همچنان باقی است.

پانوشت:
۱-نگاه کنید به «کاشفان فروتن شوکران» ترجمه زنده‌یاد احمد شاملو
۲-نگاه کنید به «با آفتاب صمیمی» مجموعه «از آسمان سبز» زنده‌یاد سلمان هراتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۸۷ ، ۰۸:۴۹
علی مصلحی