وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

کاشان نیوز ــ علی مصلحی: «شیخ صفی‌الدین اردبیلی» ریاست را «آزار بلندپایه» معرفی می‌کرد. از این منظر آدمی که از صندلی ریاستی پایین می‌آید، از زیر بار «آزاری» خلاص می‌شود و بار آزار آن مسؤلیت و آن چهارپایه بر دوش کسی بار می‌شود که بر جای وی، بر صندلی می‌نشیند.

خرداد ۹۵، «عباسعلی منصوری» بعد از ۴ سال صندلی سبز نمایندگی مردم کاشان و آران و بیدگل در مجلس شورای اسلامی را به سید «جواد ساداتی‌نژاد» می‌سپارد. ۴ سالی که بهترین هدیه‌اش برای این سرباز دلیر، شجاع، مومن، وطن‌پرست و این امیر ساده و مردمی، سرافرازی و نیک‌‌نامی و رضایت مردم حوزه انتخابیه در بالاترین سطح ممکن بود.
با این وصف نه‌تنها منطقه کاشان و آران و بیدگل، که کشور ایران از خدمات «منصوری» در قامت یک نماینده شجاع که کارکرد واقعی یک نماینده را داشت محروم شد. گزافه نیست اگر بگویم بعد از ۳ دهه برای نخستین‌بار در کاشان و آران و بیدگل، یک نماینده در قامت نماینده واقعی و در اندازه بالای استاندارهای نمایندگی مجلس ظاهر شد و برای نخستین‌بار منطقه کاشان و آران و بیدگل از داشتن نماینده‌ای در این سطح به خود می‌بالید و به وجود او افتخار می‌کرد.

در مجلس نمایندگان شهرستانی، با نمایندگان تهران یک تفاوت اساسی دارند. نمایندگان شهرستانی باید مستقیم پاسخ‌گویی مردم حوزه انتخابیه باشند و این دغدغه خیلی اجازه نمی‌دهد علاقه‌مند به ایفای نقش در سطوح کلان و موضوع‌گیری از بالا باشند و در این مواقع ترجیح می‌دهند غالبا رهرو باشند تا راهبر. تهرانی‌ها اما این مشکل را ندارند، یک شهر است و ۳۰ نماینده و خیلی راحت جریان سازی در مجلس را در دست می‌گیرند.
منصوری اما جزء معدود نمایندگان شهرستانی بود که گاهی یک سروگردن از نمایندگان مرکز بالاتر می‌ایستاد و این شجاعت و اقتدار باعث می‌شد، هرجا نمایندگان قَدَر تهران در موضوعی عِده و عُده می‌خواستند، خیالشان راحت بود که از خطه کویر، امیری هست که مدال شجاعت بی‌دلیل بر سینه‌اش نقش نبسته است. به مذاکرات کمیسیون ویژه برجام بنگرید که «امیر کویر» یک‌تنه بار همه را بر دوش می‌کشید و نمایندگان قدر تهران دنباله‌رو «منصوری» بودند. اگر در پرونده «منصوری» هیچ اتفاق و خدمت دیگری غیر از دفاع غیرت‌مندانه او از برجام نباشد، تنها همین برای اثبات بلندقامتی او در قامت یک نماینده واقعی مجلس کافی است. اتفاقی که تاریخ ابعاد گسترده و زوایای پنهان آن‌را به مرور روایت خواهد کرد.
برجستگی شخصیت نمایندگی «منصوری» اما به نقش‌بازی کردن در برجام خلاصه نمی‌شود و نقش او در بخش‌ها و بر اساس معیاری‌های دیگر نیز برجسته و قابل اعنتا است.
منصوری عضو صاحب نفوذ در کمیسیون امینت ملی و سیاست خارجی مجلس، و عضو و رییس چندین گروه دوستی پارلمانی بین‌المللی بود. «جک استراو» به ابتکار نماینده مردم کاشان و آران و بیدگل و به‌رغم خیلی از مخالفت‌ها به ایران آمد و پس از مراجعت از ایران در مصاحبه‌ای شفاف تصویری شایسته از ایران را بازگو کرد. این ابتکار سهم قابل‌توجهی در پروسه تنش‌زدایی بین ایران و انگلیس داشت که رابطه‌اشان از دوسال قبل و در پی حمله عده‌ای به سفارت این کشور قطع شده بود.

حضور منصوری در کانون برزگ‌ترین اتفاقات سیاسی ۴ سال گذشته، نام او را در سطح یکی از برجسته‌ترین نمایندگان مجلس نهم و البته با خرسندی و نیکی مطرح و وی طرف مصاحبه با اغلب رسانه‌های کشور بود و برای نخستین‌بار طی ۳۰ سال گذشته نظرات کارشناسی نماینده کاشان و آران و بیدگل در عالی‌ترین سطح مورد توجه و نظر بود.

جدای از این‌ها در سطح حوزه انتخابیه، منصوری در عین این‌که بزرگ‌ترین مدافع تحزب سیاسی بود و نبودن احزاب فعال را یک خلاء اساسی در فرایند دموکراسی ایران تعریف می‌کرد، اما خود وام‌دار هیچ حزب و جناحی نبود. منصوری وام‌دار مردم بود. به همین دلیل وقتی در مرخصی بود، بیشترین زمانش صرف ملاقات با مردم حوزه انتخابیه می‌شد و درب دفترش نیز به روی همه مردم از همه صنوف و اقشار و با همه‌گونه سلایق سیاسی و اجتماعی باز بود.
برای نخستین‌بار نماینده مردم در منطقه به گروه‌های متعدد پیشنهاد داد گرو‌ه‌های مشورتی از بین صنوف مختلف اجتماعی، هنری و فرهنگی تشکیل دهند و به راحتی به او مشورت بدهند.

با همه این‌ها «منصوری» از خرداد سال آینده، دیگر نماینده کاشان و آران و بیدگل نیست و از کرسیی که به تعبیر صفی‌الدین اردبیلی «آزار بلندپایه» است پایین می‌آید، اما این پایین آمدن با یک سکینه و آرامش درونی توام است. او به وعده‌ای که با خدای خود بسته بود وفا کرد و به امانتی که مردم منطقه به او داده بودند، خیانت نکرد. حالا این امانت در دستان سید جواد ساداتی‌نژاد است و چشمان مردم وفادار کاشان و آران و بیدگل به سید.
آیا ۴ سال دیگر ساداتی‌نژاد آرامش امروز منصوری را خواهد داشت؟

منتشرشده در کاشان نیوز این‌جا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۱۵
علی مصلحی

سه چهار سال پیش که تلوزیون بی‌بی‌سی فارسی تازه فعالیتش با همراهی تعدادی از خبرنگاران جوان ایرانی ــ که در بخش‌های مختلف آن مشغول برنامه‌سازی و اجرا بودند ــ رونق گرفته، و برنامه‌های آن در پوشش حوادث پیرامون انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ مخاطب زیادی پیدا کرده بود، بعضی از رسانه‌های اقتدارگرا در ایران برای کاهش تاثیر رسانه‌ای و به خیال خودشان بی‌اثر کردن کار حرفه‌ای آن رسانه، به تخریب مدیر و کارمندان آن متوسل شده و با جعل بعض اخبار دروغ به نقل از منابعی موهوم، مدیر این شبکه را به آزار جنسی و تجاوز به تعدادی از مجریان و برنامه‌سازان این شبکه متهم کردند.
 در بعض موارد نیز پا را فرا‌تر نهاده و مدیر این شبکه را متهم نمودند که وی شرط استخدام و پذیرفته‌شدن برای تعدادی از مجریان زن آن شبکه را برقراری رابطه جنسی با خود قرار داده است.

اتهاماتی که نه‌تنها در هیچ محکمه‌ و دادگاهی ثابت نشده، بلکه در هیچ دادگاهی ثبت و طرح و بررسی هم نشده بود و بعض شواهد عینی ادامه همکاری فاقد تنش و چالش مجریان و مدیر شبکه حاکی از جعلی و کذب و از ریشه بی‌اساس بودن آن بود.

 آن زمان اکثر فعالین رسانه‌ای نسبت به این رفتار خلاف اخلاق از منظر کلی و مغایر با قواعد حرفه‌ای اخلاق رسانه از منظری دیگر واکنش نشان داده و به شدت به آن اعتراض کردند.

چند سال پس از آن اتفاق و آن حاشیه‌ و بداخلاقی‌ها، این‌روزها یک فایل صوتی و در ادامه آن یک فایل تصویری متعلق به یک مجری خانم از شبکه ایرانی پرس‌تی‌وی که مدیر آن شبکه را به آزار جنسی نسبت به خودش متهم می‌کند، توسط صفحه فیس‌بوک یک رسانه باسابقه آنلاین منتشر و سپس بلافاصله توسط اکثر رسانه‌های همسو با آن صفحه اجتماعی بدون کمترین پرسش یا واکنشی هم‌رسانی و پوشش وسیع داده شد.

این اتفاق درحالی افتاد که تعدادی از همان افراد و رسانه‌هایی که در مورد جعل و انتشار اخبار کذب توسط «باشگاه خبرنگاران جوان» در جبهه مخالفت با آن رسانه و در سمت دفاع از اخلاق و حقوق مدیر و مجریان شبکه بی‌بی‌سی بودند، در این فقره سوگ‌وارانه در جبهه هم‌رسانی و دامن‌زدن به اتهامی بودند که به صرف ادعای یک انسان مطرح و صرفا مورد ادعا قرار گرفته و در هیچ دادگاهی اثبات نشده و متهم یادشده مجرم شناخته نشده است.

به همان اندازه که احتمال دارد این فایل صوتی و تصویری منتشرشده عین واقعیت و حق با منتشرکننده و مدعی باشد، به همان اندازه هم این احتمال وجود دارد که هردو فایل منتشرشده و ادعا جعلی و صرفا برای یک آبروریزی با یا بدون دلیل طراحی شده باشد. این‌که کدام احتمال درست و دقیق است را رای دادگاه و پس از طی کردن مسیر قانونی مشخص می‌کند.

در قبال چنین ادعایی، پاسداران مرزهای اخلاق و صیانت از حقوق انسان و مدافعان سلامت فضای رسانه‌ای، باید فرد مدعی را به محکمه و طرح و اقامه دعوی در دادگاه دلالت می‌کردند و پس از آن اگر رای قاضی بر مجرمیت متهم صادر می‌شد، آن‌گاه اخبار محکومت او را پوشش داده و منتشر می‌کردند.

مدیر شبکه‌ بی‌بی‌سی و مدیر شبکه پرس‌تی‌وی در مقابل قانون مساوی هستند و به همان اندازه که در مقابل قانون مساوی هستند، وظیفه‌ای اخلاقی و حرفه‌ای همه اهالی رسانه و ارباب اخلاق در هر سمت و جناحی ایجاب می‌کند که از حقوق آن‌ها به یک‌سان دفاع کند.
این‌که این دو رسانه و خط‌مشی و اهداف آن با هم متفاوت است و شاید سیاست رسانه‌ای یکی مغایر آزادی و حقوق بدیهی انسانی باشد، در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی‌کند و توجیه‌کننده سکوت در مقابل پایمال‌شدن حق یک نفر و اعتراض در قبال پایمال شدن حق دیگری نیست.
 این‌که نه‌تنها دفاع نمی‌شود بلکه غیرمنصفانه در حمله هم مشارکت می‌شود خود داستانی از شوربختی ماست که «قانون» را به نفع و از چشم خودمان می‌بینیم.
این نوشته در زیتون این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۱
علی مصلحی

هر ردصلاحیتی سیاسی و جناحی نیست

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ

«صادق زیباکلام» که پیش‌قراول بردباری سیاسی و علاقه‌مند به کاهش تنش سیاسی در هر دو حوزه خارجی و داخلی است، به تازه‌گی در یادداشتی که در روزنامه آرمان منتشر کرده، در واکنش به رد صلاحیت «حمید رسایی» برای حضور در انتخابات مجلس دهم، آن‌را خلاف «اصلاح‌طلبی» معرفی و آرزو کرده است که شرایطی فراهم شود تا رسایی هم بتواند خود را در معرض سنجش رای و نظر مردم قرار بدهد.

 در خیرخواهی آقای زیباکلام  چه در این فقره برای آقای رسایی و چه برای نگاه کلان او به داستان رد و تایید صلاحیت‌ها در انتخابات تردیدی نیست و از این منظر آقای زیباکلام شایسته تقدیر است.
اما این‌که رد صلاحیت آقای رسایی عملی خلاف اصلاح‌طلبی ــ چه به معنای یک منش سیاسی و چه به‌ معنای عام منفعتی که در صلح و اصلاح نهفته ــ باشد، البته کلام آقای دکتر زیباکلام اندکی قابل تامل و نقد است.
 
رد صلاحیت آقای رسایی به دلیل داشتن پرونده قضایی پیش از آن‌که توسط هیئت اجرایی تهران احراز و اعلام شود، از قبل در گفت‌وگویی توسط رئیس هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات نهاد ریاست‌ جمهوری و با اشاره به دو نماینده که پرونده قضایی دارند، بدون ذکر نام مورد اشاره قرار گرفته بود.
رسایی اما در واکنش به سخنان ریس هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات نهاد ریاست جمهوری، دست به خودافشاگری زده و افشا کرده بود که یکی از این نماینده‌ها ایشان است و پس از این افشاگری، آقای «اشرفی اصفهانی» از نام و پرونده ایشان پرده برداشت و اعلام کرد که با وجود آن پرونده آقای رسایی صلاحیت شرکت در انتخابات را ندارد و صلاحیت او از همان موقع ردشده تلقی می‌شد.
 با این توصیف ردصلاحیتی که مستند به اسناد تایید و نهایی شده محاکم قضایی است، را خلاف اصلاح‌طلبی دانستن جای نقد و تامل دارد و بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که اگر قرار باشد این‌ مدل از رد صلاحیت را هم به نابردباری تقلیل بدهیم و بازی جناحی بدانیم، پس فلسفه وجود محاکم قضایی در تعقیب مجرمین و هیئت‌های اجرایی برای تشخیص صلاحیت مجرمین چیست؟

آقای زیباکلام اما در خطای آشکار دیگری در همین سخنان، یک معامله سیاسی مبتذل را با رسایی مطرح و ابراز امیدواری کرده است که همان‌طور که ایشان به رد صلاحیت آقای رسایی اعتراض کرده، رسایی هم به رد صلاحیت احتمالی اصلاح‌طلبان توسط هیئت‌های اجرایی و نظارت اعتراض کرده و مساعدت کند تا همه بتوانند خود را به یک‌سان در مقابل سنجش مقبولیت و رای مردم قرار بدهند.

اولا به‌‌ همان اندازه که اعتراض آقای زیباکلام نافذ نیست و نتیجه مستقیمی برای آقای رسایی ندارد، قطعنا اعتراض آقای رسایی هم نمی‌تواند به نفع اصلاح‌طلبان رد صلاحیت شده نافذ بوده و منشا اثر باشد.
اما فارغ از این ایراد، اصولا تفاوت ذاتی بین دلیل رد صلاحیت آقای رسایی و رد صلاحیت اصلاح‌طلبان وجود دارد و آن این‌که اصلاح‌طلبان به جرم ناکرده رد صلاحیت می‌شوند و می‌شود حدس قوی هم زد که آقای رسایی به‌رغم متهم و محکوم بودن، اما در نهایت تایید صلاحیت می‌شود و تلاش اصلاح‌طلبان برای تایید صلاحیت رهی به بهاستان نداشته و نخواهد داشت.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۶
علی مصلحی

«شیخ نمر» اعدام شد، به همین سادگی.
  اگر سازمان‌های مدافع حقوق بشر مستقل در سراسر دنیا، نسبت به این تصمیم دولت عربستان ــ که یک سالی در اجرای آن دست‌دست می‌شد ــ دخالت کرده و نسبت به آن موضع انتقادی صریح می‌گرفتند، بعید بود این اقدام به این سادگی اتفاق بیفتد و ضمن آن‌که خون انسانی به سادگی ریخته شود، تبعات بعدی آن نیز گریبان‌گیر جامعه انسانی و انسا‌های مظلوم دیگر شود.

 نمی‌گویم که سازمان‌های حقوق بشری در این مورد در انفعال کامل بودند. نه اقدامات و مخالفت‌ها و موضع‌گیری‌هایی هم داشته‌اند، اما آن‌گونه که باید و شایسته بود، قوی و با برد قابل‌توجه و موثر عمل نکردند و در نهایت، نتیجه ضعف موضع‌گیری باعث شد تا صبح روز گذشته این روحانی برجسته شیعی در عربسان به تیر کینه و تعصب گرفتار آمده و جان بر سر آرمانش بگذارد.

 فراموش نکنیم مادامی که انسان‌ها با معیارهای خاص طبقه‌ و دسته‌بندی‌ می‌شوند و این دسته‌بندی مبنای ارزش‌گذاری و دفاع از جان و حقوق آن‌ها هم می‌شود، و مثلا اگر انسانی در دسته (الف) بود، باید از جان و حقوقش دفاع کرد و اگر در دسته (ب) بود، لزومی به دفاع احساس نشود، «حقوق بشر»  دم‌بریده  و ناقص و در حد ادعا است و رهی به دهی نمی‌برد.
 فراموش نکنیم اگر این دسته‌بندی‌ها مبنای قضاوت و دفاع واقع شد، همه ما مدعیان دفاع از حقوق بشر، پیش از آن‌که مدافع باشیم، متجاورز هستیم و عمیقا باید باور داشت، پیش از آن‌که متجاورز باشیم، قربانی هستیم.

«شیخ نمر» فارغ از علایق  و عقاید دینی و جدای از مواضع فردی، یک انسان بود و به صرف انسان‌بودن باید با حکم اعدام او مخالفت، و با هدایت افکار عمومی باید دولت عربستان را وادار به عقب‌نشینی از اجرای حکم اعدام او می‌کردند.

تردیدی نیست، نتایج این اقدام سودمندی ویژه‌ای برای کل جامعه انسانی در جهان فارغ از طبقه‌بندی‌های مرسوم داشت و شوربختانه باید اذعان کرد، در شرایط فعلی اعدام او نتایج خسارت‌باری برای جامعه انسانی به بار خواهد آورد.
مرتبط:
+بهانه بیگانگان نباشیم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۰۲:۰۹
علی مصلحی

دلایل قوی باید و معنوی

يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ق.ظ
«اگبر کنجی» مقاله‌ای در «رادیو زمانه» نوشته است با عنوان فاقد نزاکت «انجماد مغز در باب بول و نجاسات.»
«گنجی» برای انتخاب این سرخط و عنوان، و ورود به این بحث در مقاله، جمله‌ای از مرحوم دکتر «علی شریعی» را مستمسک خود قرار داده و با استناد به حرف آن مرحوم، به فقه و فقها بی‌محابا تاخته است. گویی که «علی شریعتی» از مقام عصمتی قدسی و آسمانی برخوردار بود که مو لای درز حرف‌ش نمی‌رود.

 اسلام و البته سایر ادیان درباره طهارت و نجاست، احکام و تعاریفی دارند. بخش عمده‌ای از این احکام و تعاریف هم، به فضولات و آن‌چه به عنوان سموم ز‌ائد و غیر قابل جذب از مواد غذایی، از بدن آدمی دفع می‌شود، مربوط است.

تردیدی نیست که اگر این بخش توسط ادیان هم به عنوان نجاست شناخته نمی‌شد و احکامی بر احتراز از آن مترتب نبود، به دلیل اشمئزازی که در ذات آن نهفته، خود به خود مورد کراهت و دوری‌گزیدن طبیعت بشر از آن بود. چنان‌‌که در سیر مدنیت، آدمی به این نتیجه رسیده است که برای دفع سریع و پنهان کردن این فضولات و رفع اشمئزاز و نامطبوعی آن، سامانی را به اشکال ظریف و بهداشی تعبیه و طراحی و در محل زندگی خصوصی و عمومی اجرا کند.

با این همه این قسمت به هیچ عنوان قابل تفکیک از شخصیت آدمی نیست و همیشه و همه‌جا به شخصیت آدمی الصاق شده و همراه است. اما به‌رغم آن‌که ممکن بعضی مواقع نوعی بیماری یا نوعی نقص در بدن، این وجه را تبدیل به آسباب شرم و سرافکندگی آدمی کند، این بعد از شخصیت تن آدمی، مایه تحقیر و تخفیف کسی نبوده و نیست که اگر این‌گونه باشد، همه آدم‌ها در این تحقیر و تخفیف مشترکند و چون این دنیای آدمی یک رنگ است، پس کسی را بر دیگری برتری خاصی نیست.

با این توصیف این‌که آقای «گنجی» با توسل به سویه‌ی نامطبوعی و تعلق این بخش به اسافل اعضای بدن انسان، تلاش کرده نوعی تحقیر و تخفیف را به بهانه بخش نجاسات و مطهرات فقهی و شریعت اسلام، و با استمداد از مرحوم «علی شریعتی» متوجه فقها و ارباب شریعت اسلام کند، نوعی رفتار فاقد نزاکت و دور از انصاف است که اصل نوشته و مقاله ایشان را با چالش جدی رو‌به رو می‌کند.
 
این مسئله شاید بدون توجه به آثار نامطبوع ثانویه مترتب بر آن، از طرف بعض شبه‌مدرنیسم‌ها مورد استقبال هم قرار بگیرد و با تمسک به آن سعی در تمسخر جماعت اهل دین و برکشیدن اهل علم کنند. اما خبر ندارند که اگر جلو این بی‌اخلاقی و بداخلاقی گرفته نشود، به راحتی میدان برای تحقیر و تخفیف بعض از ارزشمند‌ترین خدمت‌کاران جامعه انسانی که به عنوان مثال در آزمایشگاه‌های پزشکی وظیفه مشمئزکننده نمونه‌گیری از مدفوع و ادرار انسان‌ها را بر عهده دارند، و تنها ابزار تحمل آن‌ها که گاهی مدارج علمی قابل توجهی را هم طی کرده‌اند، رضایت خداوند و کمک به پروسه سلامت و دفع یبماری از جامعه است را باز می‌کند.

ممکن است چنان‌که آقای گنجی ادعا و مقدمه‌چینی کرده‌اند، پایه‌های بینادین فقه و شریعت لرزان و ایستا و فاقد پویایی باشد. ممکن است سایر ایراداتی که ایشان به بنیان‌های فکری و ریشه‌های اصولی تفقه وارد می‌کنند درست باشد، اما هیچ‌کدام از این‌ها (با فرض درست و صحیح بودن) بهانه و دلیل توهین و تحقیر نسبت به هیچ کس نمی‌تواند باشد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۰۶:۵۷
علی مصلحی

عوض داشتن و گله نداشتن

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ب.ظ
«موسولینی» در ۱۹۴۳ پس از بمباران شهرهای ایتالیا اسیر و به جزیره «پونزا» منتقل شد.
نوشته‌اند: وقتی به جزیره رسید، از خشم، پیراهن خود را پاره‌پاره کرد و زیر پا انداخت و لگدمال نمود.
او را در‌‌ همان خانه‌ای زندانی کردند، که در ۱۹۳۵ شاهزاده حبشی اسیر را به دستور همین «موسولینی» در آن‌جا تحت‌نظر قرار داده بودند.

(«شاهنامه آخرش خوش‌است» باستانی پاریزی)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۹
علی مصلحی

با دروغ همراه نشویم

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۴ ق.ظ

وب‌سایتی با عنوان «خبرگزاری ایرانشهر» روز گذشته در خبری همراه با انتشار چند عکس نیمه‌عریان از یک زوج جوان در کشوری غیر از ایران، مدعی شد که این عکس‌ها متعلق به دختر یکی از فرماندهان عالی‌رتبه سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران است.

 بلافاصله دو سایت که یکی عمر و اعتبارکی در بین رسانه‌ها دارد و دیگری نورسیده است و هنوز زبانش برای سنجش اعتبار باز نشده، با ذوق‌زدگی عکس و خبر را باز نشر نمودند.

 در یک نگاه ساده می‌شد با احتمال بسیار بالا حدس زد که این عکس‌ها با آن اندازه از عریانی نزد دختر، نمی‌تواند متعلق به فرزند یک فرمانده عالی‌رتبه و مشهور سپاه باشد. نه این‌که چنین چیزی ممکن نباشد ــ  که هست ــ اما بسیار بعید و دور از ذهن.
با این توصیف پیش از توجه به توصیه‌ و مرام‌نامه‌های رسانه‌ای، عقلانی‌ترین رفتار آنست که آدم نسبت به صحت این خبر و عکس، اندکی تردید به خرج داده و در بازنشر آن کمی تامل کند و دنبال اعتبار منبعی باشد که خبر را منتشر کرده و اگر اعتبار منبع تایید شد، احتمال خطا در منابع معتبر را هم لحاظ کند و باز هم اندکی بیشتر در بازنشر تامل و تردید کند.

همه این تاملات را موخر بر اصلی اساسی و ارزش‌مند که معتقد است باید به حریم خصوصی شهروندان احترام گذاشت عرض می‌کنم و با این پیش‌فرض بحث می‌کنم که بازنشرکنندگان اصلا نمی‌خواهند به این اصل اخلاقی توجهی داشته باشند، والا با قبول و توجه به این اصل بحث من به قول فلاسفه «از حیز انتفاع ساقط است.»
 
با این همه اما منتشر‌کننده اولیه عکس و خبر، بدون کم‌ترین توجه به اصول حرفه‌ای رسانه و خبر، خبر و عکسی را منتشر کرده بود که یا در صحت آن تردید داشت، یا با شیطنت و با نیت سوء و به قصد تخریب شخص، سازمان یا نظام سیاسی عکس و خبر کذبی را منتشر کرده بود.

بازنشرکنندگان ثانویه هم نه عنایت مختصری به عقلانیت نشان داده بودند، نه به اصول مرام‌نامه رسانه‌‌‌ای و خبر را بازنشر کرده‌اند.

 به فاصله کم‌تر از یک روز سایت خبرگزاری ایرانشهر، بدون کم‌ترین توضیح، اصلاحیه یا عذرخواهی از مخاطبین یا سوژه مورد بحث، عکس و خبر را از خروجی خود حذف کرده‌استَ. اما عکس در یک رسانه و عکس و خبر به نقل از ایرانشهر در رسانه دیگر موجود است و حالا از منابع ثانویه کپی، بازنشر و دست‌به‌دست می‌شود.

حالا رسانه‌های جاعل منتشرکننده این دروغ پیش از همه در چاهی گرفتار می‌شوند که خود برای دیگران کنده بودند. اما در این فقره آن‌ها که بهعمق چاه سقوط می‌کنند، تنها رسانه‌های جاعل و دروغ‌ساز و بازنشکنندگان نیستند، در چنین شرایطی همه آن‌ها که در مخالفت با شخص، سازمان یا نظام سیاسی با جاعلان همداستان هستند، اما به قواعد اخلاقی وفادارند نیز در خطر سقوط به چاه قرار دارند.
 برای جلوگیری از خطر این‌گونه رسانه‌ها، گروه‌ها و افراد، باید با مشاهده چنین جعلیاتی، بلافاصله آن‌را تکذیب و توصیه عمومی کرد که از بازنشر آن خودداری شود.

جدای از زیان سیاسی چنین اشتباهاتی برای یک جریان سیاسی خاص، کم‌ترین زیانی که از این دروغ‌سازی‌ و شایعه‌پراکنی‌ها متوجه جامعه می‌شود، لطمه‌خوردن اعتماد عمومی جامعه در نگاه کلان و افزایش ریسک اعتماد نزد همه شهروندان در تعامل با یک‌دیگر، و در نتیجه کندی کنش مثبت اجتماعی است. رخوت و افسرگی عمومی و اجتماعی همه جامعه را فرا می‌گیرد و ترمیم چنین وضعی زمان و هزینه بسیار می‌برد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۰۲:۴۴
علی مصلحی

«انصاف» گم‌شده سیاست‌ معاصر

يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ق.ظ

«حداد عادل» به تازه‌گی جایی سخنانی گفته که نه‌تنها خارج از دایره جوان‌مردی و انصاف بوده، بلکه اتهامات ثابت‌نشده‌ای را متوجه کسانی کرده است که به هر دلیل از تریبون و حق دفاع محروم هستند. از طرفی اگر محروم نبودند نیز تهمت و اتهام‌زدن کاری غیر اخلاقی بود و غیر شرعی. از طرف دیگر «علی مطهری» دیگر نماینده اصول‌گرای مجلس هم، سخنان آقای «حداد» را مجرمانه دانسته و گفته است این حرف‌ها قابل پی‌گیری است.

بار اولی نیست که آقای «حداد» چنین از دایره انصاف و عدالت خارج می‌شود و این‌گونه سخن می‌گوید؛ و اگر رفتار مجموعه آدم‌های درگیر در دنیای سیاست ایران نخواهد به سمت اصلاح و سلامت برود، شوربختانه باید اعتراف کرد که بار آخرش هم نخواهد بود.

اما پاسخ این رفتار خلاف قاعده و اخلاق، توسل به رفتار مشابه، اتهام‌زنی و تخریب و انحصارطلبی نیست.
 
در پاسخ به سخنان «حداد»، ابتدا عده‌ای با توسل به سوژه‌‌ای نخ‌نما‌شده که هراز گاهی آقای «عبدالکریم سروش» با توسل به آن و با خروج از دایره اخلاق اقدام به تخریب آقای «حداد» می‌کند، با سروش هم‌صدا و هم‌راه شده، و یک رفتار متعارف و معمول را دست‌مایه تخریب شخصیت «حداد عادل» نمودند.

آقای «حداد عادل» قبل از انقلاب با توجه به شخصیت و فعالیت علمی، ظاهرا عضو «انجمن شاهنشاهی فلسفه» بوده که این بنیاد با حمایت و پشتیبانی «فرح پهلوی» اداره می‌شده است.
این عضویت دست‌مایه تخریب آقای سروش و همراهان وی شده‌است.

 یک: آیا اگر شخصی مثل «فرح پهلوی» از یک بنیاد علمی حمایت کرد، آسمان به زمین آمده است یا خطایی صورت گرفته‌است؟

دو: آیا هم‌کاری علمی با موسسه یا نهادی علمی که «فرح پهلوی» در مقطعی از آن حمایت کرده کار اشتباهی است؟

سه: و ظاهرا بر خلاف ادعای آقای «سروش» ادعای دیگری وجود دارد که نه‌تنها مدعی است اگر آقای «حداد» از آقای «سروش» انقلابی‌تر نبوده، دست‌کم به اندازه او شور انقلابی داشته و پس از حمایت فرح پهلوی از «انجمن پادشاهی فلسفه» بلافاصله از آن موسسه استعفا داده و با آن‌ها قطع هم‌کاری کرده است. با این توصیف این داستان نه‌تنها نمی‌تواند سند روسیاهی آقای «حداد» باشد، که نمره مثبت و سند روسفیدی هم می‌تواند در صورت اثبات تلقی شود.

چهار: و از همه مهم‌تر این‌که آقای «سروش» بنیاد و ریشه اعتلا و قوت علمی‌اش در جوانی را مدیون دبیرستان علوی و «انجمن حجتیه» است که شاه را ام‌المفاسد نمی‌دانستند و به تبع و از منظر آن‌ها حمایت همسر شاه سابق از موسسه حکمت و فلسفه نباید تالی فساد و هم‌کاری با آن موجب سرزنش باشد.
اگر این هم‌کاری مستوجب سرزنش است، به طریق اولی برخورداری آقای سروش از امتیازات مدرسه علوی و سایر امکانات انجمن حجتیه که بعد از انقلاب توسط آیت‌الله خمینی فاقد اعتبار تشخیص داده شد هم می‌تواند موجب سرزنش آقای سروش باشد.

از این‌ها گذشته کنایه‌های آقای سروش علاوه بر آقای «حداد عادل»، آقای دکتر «نصر» و غیرمستقیم همسر شاه سابق را مورد توهین قرار می‌دهد که اقتداکنندگان به ایشان ناخواسته در این گناه و بی‌انصافی هم با او هم‌صدا و هم‌راه می‌شوند.

اما فارغ از بحث اتهامات سروش و فعالیت‌های علمی آقای «حداد عادل»، عده‌ای دیگر در یک بی‌انصافی آشکار دیگر به سراغ سوابق انقلابی قبل از انقلاب وی و بعد سوابق دوارن جنگ ایشان رفته و کاسه داغ‌تر از آش شده و مدعی می‌شوند چون ایشان در آن دو مقطع خاص زمانی، هزینه نداده یا هزینه کمی داده، حق اظهارنظر ندارد.
 
این معترضان به‌خوبی نشان می‌دهند آب باشد دیکتاتور ماهری هستند و اگر قدرت را به‌دست بگیرند، خیلی ماهرانه‌تر از قدرت‌مندان فعلی که مرد اعتراض همین‌ها هستند، شناگری اقتدار بلدند.

 همه انسان‌ها به اندازه انسان و شهروند بودنشان، حق اظهارنظر و آزادی بیان دارند و اگر عده‌ای مثل آقای «حداد عادل» بیش‌تر از اندازه خود و خارج از دایره انصاف و عدالت سخن می‌گوید، راه درمان آن توسل به بی‌انصافی و تهمت و تهدید به سلب حقوق و آزادی و انحصارطلبی نیست.
 به قول سیخ اجل:
 پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است گفتا به صلاحش خجل کن.
تو نیکو روش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال

چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۵:۵۰
علی مصلحی

مصوبه‌ی بندتنبانی

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۴ ق.ظ

روش تصویب لوایح در حزب «ایران نوین» در زمان ریاست «مهندس ریاضی» چنین بود:
در هنگام اعلام رای‌گیری در مجلس، نماینده‌ها به لیدر فراکسیون نگاه می‌کردند. اگر او از جا بلند می‌شد، اعضای فراکسیون «ایران نوین» هم برمی‌خاستند و لایحه تصویب می‌شد، و اگر او هم‌چنان در جایش می‌نشست، معلوم بود که تصویب لایحه منظور نظر نیست، لذا آن‌ها هم از جا بر نمی‌خاستند.

در مورد یکی از لوایح در حزب تصمیم گرفته‌شد به‌علتی به آن رای داده نشود.
روزی‌که قرار بود لایحه در مجلس مطرح شود، بعد از نطق‌های قبل از دستور، لایحه در دستور کار قرارگرفت و طبق آیین‌نامه، نمایندگان موافق و مخالف شروع به سخن‌رانی کردند.

آن‌روز وزیری که در مجلس کنار «مهندس خواجه‌نوری» نشسته بود، اورا به حرف گرفت، به‌طوری‌که «خواجه‌نوری» به‌کلی از جرئیات مجلس غافل ماند.
فصل تابستان بود. هوا گرم بود و کولر مجلس درست کار نمی‌کرد. «خواجه‌نوری» برای آن‌که کمی هوا به بدن خود برساند، از جای برخاست و شروع به هوادادن به داخل لباس‌َش کرد. از قضا، بلندشدن «خواجه‌نوری» مصادف‌شد با لحظه‌ای که «مهندس ریاضی» اعلام رای کرده‌بود. اکثریت نمایندگان که طبق معمول مشغول صحبت با یک‌دیگر بودند، به‌محض این‌که مجلس اعلام رای کرد، به لیدر چشم دوختند. «خواجه‌نوری» ایستاده‌بود. (البته برای خنک‌شدن) پس آن‌ها هم مانند بچه‌های حرف‌شنو از جا بلند شده ایستادند.
«مهندس ریاضی» بدون آن‌که زحمت شمارش افراد را به خود بدهد، پتک را روی تریبون زد و با صدای بلند گفت: «تصویب شد.»
 تازه این‌جا بود که «خواجه‌نوری» متوجه شد که هوادادن لباس و خنک‌کردن نیمه پایین بدن، باعث چه اشتباه سیاسی بزرگی شده. ولی کار از کار گذشته بود و عرق شلوار لیدر فراکسیون، باعث تصویب لایحه‌ای شد که قرار بود تصویب نشود.
شبه‌خاطرات ــ مرحوم دکتر علی بهزادی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۴:۱۴
علی مصلحی

آقای نقویان! چرا این‌قدر دیر؟

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ق.ظ

 در یک موضوع‌گیری سیاسی یا هر موضع‌گیری که به ساحت قدس و دین و اعتقادات ربط نداشته باشد، شاید‌ ــ البته  با مراتب و درجاتی ــ اشکالی وارد نباشد که آن موضع‌گیری و اظهارنظر با یک تاخیر ۱۰ساله بیان شود و دلایل و بهانه‌هایی از قبیل فقدان امنیت و تریبون یا فقدان بستر مناسب، برای ۱۰سال تاخیر در موضع‌گیری، انتقاد یا اظهارنظر در موضوع‌هایی از این دست قابل توجیه باشد.

 اما وقتی موضوع بحث دین و مذهب و مبحثی است که به ساحت‌های قدسی ربط پیدا می‌کند، یافتن توجیه و بهانه برای یک تاخیر ۱۰ساله در انتقاد از عملی که ادعا می‌شود: «کلاه‌برداری دینی بود که بدترین نوع کلاه‌برداری است»، کمی مشکل به‌نظر می‌رسد.

«محمود احمدی‌نژاد» به‌عنوان رئیس‌ دولت نهم شام‌گاه چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۴ برای اولین‌بار در صحن مجمع عمومی سازمان ملل حاضر و سخن‌رانی خود را با خواندن دعای فرج آغاز کرد.

در آن‌زمان نه‌تنها هیچ نگهبان دینی، هیچ مرجع تقلیدی، هیچ روحانی معمولی یا برجسته‌ای، هیچ روحانی منتقد یا مدافع نظامی و خلاصه هیچ آدمی که به اصول دینی آشنا و آگاه است، در این مورد موضع انتقادی نگرفت و نه‌تنها که موضع انتقادی گرفته‌نشد که حتی از طرف برخی از منابع با پیشینه و شناسنامه معتبر مذهبی، مورد تشویق و تهنیت هم قرار گرفت.

  به تازه‌گی اما، «ناصر نقویان»، روحانی شیرین‌بیان و ــ به قول مجری برنامه «دو قدم مانده به صبح» ــ «دانشی» و مسلط به متون کهن و نو ادبیات فارسی، در یک واکنش نقادانه به آن رفتار ــ البته با تاخیر ۱۰ ساله ــ اظهار داشته است که: «خواندن دعای الهم‌کن‌لولیک در سازمان ملل کلاه‌برداری دینی بود که بدترین نوع کلاه‌برداری است.»
 
با شنیدن این اظهارات، بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که چرا انتقاد به رفتاری که ساحت قدسی دین را به چالش می‌گرفته، این‌قدر با تاخیر بیان می‌شود؟ این در شرایطی است که آقای دکتر «نقویان» از شایستگی، وجاهت و پشتوانه لازم برای این اظهارنظر که در حوزه تخصصی ایشان می‌باشد برخوردار است و در آن زمان نیز به اندازه کافی تریبون برای این انتقاد و موضع‌گیری در اختیار داشت.

از طرفی با توجه به این‌که مومن در گفتن حقیقت نباید هراسی غیر از خدا داشته باشد، پس نگرانی‌های امنیتی از بیان حقیقت و اعتراض به رفتار خلاف دین آقای احمدی‌نژاد هم، محلی از اعراب نداشت و باید در همان زمان از طریق تریبون‌های در اختیار، واکنش مناسب نسبت به آن صورت می‌گرفت، تا نتایج مثبتی که بر آن اعتراض مترتب هست، به ثمر بنشیند.

این تاخیر باعث شد، تا احمدی‌نژاد» وقتی واکنشی در مغایرت با رفتار خود مشاهده نکرد، مکرر آن رفتار را تکرار کرد و برخطای خود تا آخرین لحظه اصرارداشت و اکنون نیز دارد.

انتقاد آقای نقویان در زمانی که دیگر احمدی‌نژاد ریس‌جمهور ایران نیست تا به سازمان ملل برود و دعای فرج را به بازی بگیرد، اگرچه خالی از فایده نیست، اما اگر در زمان خودش بیان می‌شد، ارزش و فایده‌ای به‌مراتب بیش‌تر و سودمندتر از اکنون، هم برای ساحت قدسی دین، هم برای آقای احمدی‌نژاد، هم برای مردم ایران و صدالبته که برای خود ایشان داشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۷:۳۳
علی مصلحی