وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۲۷ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

نقش هیئت ایرانی در شکل‌گیری یونسکو

چهارشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۰، ۱۲:۲۴ ق.ظ

وقتی جنگ جهانی پایان یافت، از تمام دنیا هیئت‌هایی به آمریکا – سانفرانسیسکو رفتند تا تعبیه بریزند که بعد از جنگ چه کنند که جنگ سومی روی ندهد.

 یک هیئت نیز از ایران رفت که دکتر«سیاسی» نیز جزء آن‌ها بود. (از جمله «انتظام» و «غنی» و «قاسم‌زاده» و «صورتگر» و «کاظمی» و «الهیارصالح» و «منصورالسلطنه عدل» و تیمسار «جهانبانی» و چند تن دیگر. این‌ها چند ماه در سانفرانسیسکو بودند).

مرحوم دکتر «شفق» یک روز گفت: در «سانفرانسیسکو» هیئت ایرانی گل کرد، زیرا در جلسات، سایرین هر کدام پیشنهادی می‌کردند. مثلا تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا دیگر جنگ نشود، یکی گفت همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ پیش نیاید، یکی پیشنهاد داشت که کل ثروت‌ها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود، و جمعی می‌گفتند مرز‌ها را باید برداشت تا جنگ پیش نیاید. معلوم بود که هیچ‌کدام از پیشنهاد‌ها عملی نبود و از جلسات خصوصی تجاوز نمی‌کرد و به جلسه عمومی نمی‌رسید.
 
تا اینکه یک روز دکتر «سیاسی» که به زبان انگلسی و فرانسه هر دو تسلط داشت، رفت پشت تریبون و گفت: آقا، جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز. جنگ، نتیجه‌ی جهل است. مردم با فرهنگ‌های یک‌دیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ هم‌دیگر را نمی‌شناسند، به هم‌دیگر احترام نمی‌گذارند، و این توهین‌ها نتیجه‌ای جز جنگ ندارد. باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آن‌ها ار فرهنگ هم‌سایگان و بیگانگان بالا برود، در این صورت احتمال دارد از میزان جنگ‌ها کاسته شود.

همه تائید کردند. قرار شد که کمیسیونی تشکیل شود که اساس آن بر شناخت فرهنگ‌ها و بالا بردن تعلیم و تربیت عمومی باشد. و این‌‌ همان چیزی است که عنوان «یونسکو» به خود گرفت و بعد‌ها یکی از سازمان‌های بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به‌شمار رفت و مرکز آن پاریس شد، و دکتر «سیاسی» به‌همین دلیل همیشه از اعضاء برجسته‌ی این سازمان بود و در کلیه‌ی مجامع اصلی آن شرکت داشت، و در ایران نیز سال‌ها ریاست آن را داشت، یا با مرحوم «حکمت» مشترکا آن را اداره می‌کرد.
باستانی پاریزی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۰ ، ۰۰:۲۴
علی مصلحی

آن کودک «نان» ندارد

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۰، ۰۳:۳۰ ب.ظ

«روز اقدام وبلاگی» یکی از مناسبت‌های اینترنتی است که هر ساله در ۱۵اکتبر با موضوع خاصی برگزار می‌شود.

موضوع این اقدام در سال ۲۰۰۷ محیط‌زیست، در ۲۰۰۸ فقر، در ۲۰۰۹ تغییرات آب‌وهوایی، و در ۲۰۱۰آب بود و موضوع امسال آن به «غذا» اختصاص یافته‌است.

این اقدام، وبلاگ‌نویسان جهان را حول یک مسئله متحد می‌کند، آن مسئله را به بحث جهانی می‌گذارد و باعث می‌شود اقدام‌های جمعی بعدی برای چاره‌سازی آن مسئله شکل بگیرد.
یادداشت سال گذشته من با عنوان «آب را گل نکنیم» را این‌جا بخوانید.

نوزاد بلافاصله پس از تولد، با صدای نعره سنگینی که البنه برای پدر و مادرش دل‌نشین و خوش‌حال‌کننده می‌باشد، ضمن ابراز وجود، اعلام گرسنگی هم می‌کند و اولین چیزی که به او آرامش می‌دهد، و صدای نعره و اعتراض او را بند می‌‌آورد، شیر و پستان مادر است.
یک نیروی ماورایی ساعاتی قبل از تولد، پستان‌های مادر را برای تامین غذای کودک بارور نموده‌است. و الا تولد و مرگ کودک بلافاصله و هم‌راه با هم بود.

کره زمین همیشه تا امروز، امکانات کافی برای تامین غذای کامل تمام ساکنان خود را دارا بوده‌است. نه‌تنها امکانات تامین غذای کامل تمام ساکنان که امکانات بسیار و چندین‌هزار برابر بیش‌تر آن را. اما هم‌واره انسان‌های بسیار زیادی در اثر قحطی و گرسنگی مستقیم، یا بر اثر درگیری برای تصاحب غذای بیش‌تر با هم‌نوع، جان خود را از دست داده‌اند و این تراژدی غم‌ناک همه دوران‌های تاریخ بشر بوده و هست. گرسنگی و قحطی و جنگ و مرگ، و زمینی که همیشه پستان‌هایش برای فرزندان بشر پر شیر و بارور بوده‌است.

همین الان در شرایطی که ما سفره را گشوده و به‌آسانی غذای لذیذ خود را نوش‌جان می‌‌کنیم، در برخی از نقاط دنیا، مردم گرفتار گرسنگی و قحطی بوده، و هر روز مردگان خود را در اثر گرسنگی به خاک می‌سپارند، در حالی که نوبت خاک‌سپاری خود را انتظار می‌کشند. در‌‌ همان حال در قسمتی دیگر از نقاط دنیا، و در بعضی از خانه‌ها، پس‌مانده غذای سفره‌هایی که می‌تواند شکم چندین برابر این گرسنگان را سیر نماید، به‌آسانی به سطل‌های زباله سرازیر می‌شود.

«روز اقدام وبلاگی» تلاش می‌کند، یادآور این نکته باشد که: حق حیات و سهم نان هر انسان، سال‌ها قبل از تولد او در بدن زمین قرار داده شده‌است. سهم انسان‌ها از حیات زندگی است. نه گرسنگی و جنگ و مرگ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۰ ، ۱۵:۳۰
علی مصلحی

شهامت امضای یک نامه را داشته باشید

شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۰، ۰۷:۵۹ ق.ظ

ظاهرا قاعده بر این است و یا باید بر این باشد که اگر کسی به امری اعتراض دارد و یا از آن راضی است و قرار است این رضایت یا اعتراض را به خاطر نتایج عمومی آن علنی کند، مخفی‌شدن و یا ظاهرشدن با نام مستعار و ذیل عناوین کلی جمعی از معترضین و یا عده‌ای از موافقین، اصل اعتراض یا موافقت را بلاموضع می‌نماید.

 اعتراض یا رضایت علنی و عمومی موقعی موثر و مفید خواهد بود که شخصیت و هویت معترضین یا موافقین علنی و مشخص باشد. والا هرکس یا گروه جعلی، ذیل عناوین جعلی، کلی، و بی‌نام و نشانی که علنی نشود و کسی حاضر نباشد عنداللزوم مسئولیت آن‌را برعهده بگیرد، می‌تواند ادعای اعتراض و یا رضایت و حمایت نماید. البته حمایت و رضایت و یا اعتراضی که هم فاقد وجاهت قانونی است و هم فاقد کم‌ترین اثر عمومی و اجتماعی.

هفته گذشته نامه سرگشاده‌ای با امضای بیش از ۲۰۰ نفر از اعضای جامعه پزشکی ایران، خطاب به «بشار اسد» که دانش‌آموخته پزشکی و امضاءکننده سوگندنامه بقراط است منتشرشد که ضمن یادآوری مسئولیت انسانی وی، از اقدامات منافی رحم و شفقت انسانی جاری در کشور سوریه که به دستور وی اتفاق می‌افتاد اعلام انزجار شده بود.

حرکتی پسندیده اخلاقی و فطری که هر آدمی که اندکی از لطافت و شفقت انسانی بهره برده باشد با آن موافق و هم‌راه است و امضاء‌کنندگان را شایسته تحیت و تقدیر می‌داند.

 چند روز بعد از انتشار نامه یادشده روابط عمومی جهاد دانشگاهی، در یک گزارش بدون نام و امضا و تحت‌عنوان کلی «چند تن از پزشکان عضو این نهاد» اعلام کرد که «در پی انتشار نامه منسوب به تعداد قلیلی از جامعه پزشکی ایران خطاب به دکتر بشار اسد، رییس‌جمهور سوریه، چند تن از پزشکان عضو این نهاد که اسامی آنان در ذیل نامه مورد اشاره، ذکر شده‌بود ضمن اظهار ناخرسندی از مطالب نوشته‌شده در این نامه اذعان داشتند از متن نامه مذکور اطلاعی نداشته‌اند و یا اسامی آن‌ها بدون هماهنگی در نامه آورده شده‌است.»
 در آخر این گزارش اشاره شده بود که مستندات مربوط در جهاد دانشگا هی وجود دارد.

این‌که بعضی از انسان‌ها کم‌ترین بهره‌ای از انسانیت و شفقت نبرده و لاجرم برایشان هم مهم نیست که در کجای دنیا چه اتفاقاتی می‌افتد و خصوصا این‌روز‌ها در سوریه چه بلایی بر سر انسانیت می‌‌آید شکی نیست. و این‌که در بین این انسان‌ها پزشک هم وجود دارد و احتمال آن‌که آن‌ها عضو جهاد دانشگاهی ایران هم باشند خیلی دور از انتظار و غیرمنتظره و غیرممکن نیست. اما نکته دردآور آنست که این پزشکان بی‌نام و نشان به‌‌ همان اندازه که بهره‌ای از شفقت و انسانیت نبرده‌اند، به‌‌ همان اندازه هم شهامت ندارند که بیانیه خود را امضا نمایند، و ترجیح می‌دهند، اجازه دهند در سکوت ناشی از هراس، روابط عمومی نهاد متبوعشان به خود اجازه دهد، بیانیه‌ای بدون کم‌ترین ارزش و اثر که تنها اثرش بدنام کردن جامعه پزشکی متعلق به آن نهاد - به استثنای پزشکان انسان و شجاعی که با شهامت نامه به بشار اسد را امضا نموده‌اند - است را منتشر نماید.

 بدون کم‌ترین تردید روابط عمومی نهاد یادشده اگر حتی یک نام و امضا از پزشکان امضاکننده نامه به بشار را مبنی بر نارضایتی در اختیار داشت با افتخار ذیل بیانیه تکذیبیه‌اش اعلام می‌نمود. این عدم اعلام اسامی ضمن آن‌که از اصل دروغ‌بودن گزارش خبر می‌دهد، غیرمستقیم هم از انسانی‌بودن نامه ۲۰۰ امضا و غیرانسانی بودن رفتار بشار اسد خبر می‌دهد. در غیر این‌صورت هم پزشکان معترض هم روابط عموعی نهاد مذکور اسامی را با افتخار اعلام می‌‌نمودند.
این نوشته در خودنویس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۰ ، ۰۷:۵۹
علی مصلحی

همه حقوق متعلق به دزد یا کپی‌کار است؟

دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۷:۰۲ ق.ظ

علم‌ها، تجربه‌ها، داستان‌ها، حکایت‌ها، زندگی‌نامه‌ها، و دیگر دسترنج‌های بشری، از سال‌ها و قرن‌های گذشته، با زحمت فراوان به‌دست ما رسیده است.
 اگر امروزه ما به‌آسانی و به‌ راحت‌ترین شیوه‌ها به این آثار دست‌رسی داریم و از آن استفاده یا سوء‌استفاده می‌کنیم و یا به همین آسانی در اختیار دیگران قرار می‌دهیم، نباید تصورشود که به همین سادگی هم از دیگران به‌دست ما رسیده‌است.

انسان‌ها برای ترویج علم و گسترش اخلاق و معنویت و جلوگیری از هدم آن، زحمت‌ها کشیده و رنج‌ها به‌جان خریده‌اند، تا آن‌ها را حفظ نموده و نسل به نسل، این گران‌بها میراث را به نسل بعدی منتقل نموده‌اند تا به‌دست امروزیان رسیده‌است.

احترام به حقوق و مالکیت معنوی یک اثر، در واقع درک و شناخت دقیق و به‌تر همین زحمت‌ها و رنج‌ها و احترام به آن است.
وقتی یک مخترع، کاشف، نویسنده، دانش‌مند و یا روزنامه‌نگار، ساعت‌ها، روز‌ها، ماه‌ها و بلکه سال‌ها، برای اختراع، کشف، نوشتن و یا تولید اثری تلاش می‌کند، باید همه حقوق مترتب بر آن اثر هم متعلق به خود او باشد. این درست نیست که فردی همه زحمت‌ها را به جان بخرد و فرد یا افراد دیگری نتایج زحمت او را به‌آسانی در اختیار خود بگیرند.

اگر امروز من و شما به‌راحتی حکایتی از زندگی و سخنان ارزش‌مند فلاسفه بزرگ یونان باستان که ۲۵۰۰ سال پیش در یونان می‌زیسته‌اند، می‌خوانیم و می‌شنویم و ضمن درس‌گرفتن از آن، مسرور هم می‌شویم، به آن دلیل است که نویسنده‌ای ۲۵۰۰ سال پیش این حکایت را از، مثلا «سقراط» شنیده و با هزار زحمت مکتوب نموده‌است. سال‌ها و سده‌ها این نوشته چون میراث گران‌بهایی دست به‌دست شده و چون خطر فرسودگی در کار بوده‌است، نویسنده دیگری با حفظ امانت و حقوق مولف اول، از روی آن نسخه جدیدی نوشته و در نسخه جدید اشاره نموده‌است که این نوشته از فلان نویسنده هست که بدون «تصرف» «دخالت» و «تغییر» و به‌علت فرسودگی و خطر از بین رفتن، از روی ان استنساخ صورت‌گرفته و به‌‌ همان شکل نقل می‌شود.
 شاید همین نسخه نیز چند سال یا چند دهه بعد، با همین خطر روبه‌رو بوده و یا این‌که قرار بوده‌است مردم بیش‌تری از این حکایت و پند استفاده نمایند، و لازم آمده تا نسخه‌های بیش‌تری از روی آن نوشته و منتشر شود.
 
در همه نسخه‌های دوم و سوم و ... نیز همین اشاره به نویسنده اولیه و اصلی و توجه به عدم «دخل» و «تصرف» در آن صورت گرفته، تا آن «امانت‌»‌ها ارزش واقعی خود را حفظ، و امروزه به‌آسانی و به به‌ترین شکل در اختیار و استفاده ما باشد.
 
این دقت و توجه به حقوق معنوی و مادی تولید‌کنندگان آثار، باعث شکل‌گیری قوانین و حقوقی شده‌است که امروزه ذیل نام «حق‌ مولف» «حق‌ تکثیر» و یا قانون «کپی رایت» شناخته می‌شود.
 
ساده‌ترین احترام به این حقوق در برخورد با یک اثر معنوی تولید‌شده مثل، شعر، نوشته، آهنگ، فیلم، برنامهhtml، و... آن‌َست که اگر می‌خواهیم از آن استفاده نماییم، آن‌را از ایجادکننده آن و یا کسی که حق استفاده به او واگذار شده، خریداری نماییم و یا اجازه استفاده رایگان از آن را، با حفظ شرایط، دریافت نماییم.
نحوه کسب این اجازه در اکثر کتاب‌ها و فیلم‌ها و تولیدات صوتی و وبلاگ‌ها و سایت‌های اینترنتی، مشخص شده‌است.

در شناسنامه اکثر کتاب‌ها می‌خوانیم: «همه حقوق محفوظ و متعلق به نویسنده است» یا «همه حقوق محفوظ و متعلق به ناشر است». در چنین شرایطی در‌‌ همان شناسنامه آدرس مولف یا ناشر برای کسب اجازه یاد شده‌است.
عباراتی به همین شکل را می‌توانیم درج‌شده روی تولیدات صوتی و تصویری ببینیم. وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها اکثرا در پایین‌ترین قسمت، شرایط استفاده از تولیدات خود را اعلام نموده‌اند، که بیش از ۹۰درصد آن‌ها تنها شرط استفاده را یادکردن منبع اعلام نموده‌اند. کار بسیار آسانی که اگرچه نتایج بسیار ارزش‌مندی برای همه به‌دنبال دارد، ولی متاسفانه توسط تعداد قابل‌توجهی از کاربران اینترنت انجام نمی‌شود و بدون‌توجه به حقوق تولیدکننده محتوی، نوشته، شعر، داستان، عکس، فیلم، موسیقی، و ... از وب‌سایت‌ها کپی و در در وبلاگ یا وب‌سایت دیگر بازنشر می‌شود.
 
یادداشت زیر در فیس‌بوک برای من ارسال شد. شاید برایتان جالب باشد نزدیک به ۱۰ دقیقه در «گوگل» به دنبال منبع آن گشتم و پیدا نکردم. و جالب توجه بود که این حکایت در بیش از ۳۰ وبلاگ‌ و وب‌سایت بدون یادکردن از منبع اصلی آن، بازنشر شده بود.

کم‌ترین معنی این اقدام «دزدی» است. خیلی راحت «دزدی» است و هیچ فرقی با بالارفتن از دیوار مردم به قصد سرقت دست‌رنج مادی آن‌ها ندارد.
 
معنی دردآور دیگر آن این‌َست که کاربران اینترنتی و مدیران وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها کم‌ترین ارزشی برای دست‌ِکم قانونی که برای حفاظت از حقوق خودشان طراحی‌شده قائل نیستند.

هر زمان شایعه‌ای را شنیدید و یا خواستید شایعه‌ای را تکرارکنید، این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
در یونان باستان «سقراط» به‌دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط! می‌دانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده‌ام؟
سقراط پاسخ داد: «لحظه‌ای صبر کن. قبل از این‌که به من چیزی بگویی از تو می‌خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه‌پرسش است پاسخ دهی.
مرد پرسید: سه پرسش؟
سقراط گفت: بله درست است. قبل از این‌که راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه‌ای آن‌چه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.
 اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آن‌چه را که می‌خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد: «نه، فقط در موردش شنیده‌ام.
 سقراط گفت: «بسیارخوب، پس واقعا نمی‌دانی که خبر درست است یا نادرست. حالا بیا پرسش دوم را بگویم، پرسش خوبی «آن‌چه را که در مورد شاگردم می‌خواهی به من بگویی خبر خوبی است؟
مرد پاسخ داد: نه، برعکس…
 سقراط ادامه داد: پس می‌خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟
 مرد کمی دست‌پاچه شد و شانه بالا انداخت. سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمندبودن است.
 آن‌چه را که می‌خواهی در مورد شاگردم به من بگویی، برایم سودمند است؟
 مرد پاسخ داد: نه، واقعا…
 سقراط نتیجه‌گیری کرد: اگر می‌خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن‌را به من می‌گویی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۰ ، ۰۷:۰۲
علی مصلحی

آیین اعدام، آیینه خشونت

پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۵:۰۵ ق.ظ

هنوز جامعه از روح لطیف عفو و گذشت «آمنه بهرامی» که نابودکننده زیبایی و بینایی خود را در آخرین لحظات بخشید و دنیا را به تحسین و تمجید مهربانی خود واداشت، سرشار است و سرشار خواهد‌بود. جامعه هیچ‌گاه نگاه مهربان چشم‌هایی که مهربانی را به دنیا نشان داد فراموش نخواهد کرد. هنوز جامعه با همه نگاه‌ها و اشاره‌ها و قلم‌ها و بیان‌ها اعلام می‌کند، که سخت محتاج چنین مهربانی‌ها و معرفت‌هاست.

شاید ۳۰، ۲۰، یا ۱۰ سال پیش، «یعقوبعلی جعفری» جوانی که ۶ آبان‌ماه ۸۸ در میدان کاج سعادت‌آباد تهران، «یزدان» را به ضرب چاقو کشت، و ۶۹ روز بعد به‌همین دلیل به‌قصاص محکوم و در ملاء‌عام اعدام شد، روزگاری از روی کنجکاوی و ناخواسته به تماشای «آیین اعدام» انسانی در خیابانی دیگر رفته‌بود و تا چند روز بعد از آن، از به‌یادآوردن صحنه‌های اعدام و جان‌کندن یک انسان کابوس می‌دید و حال خوبی هم نداشت.

بار دوم که برای تماشا می‌رفت، اگرچه دو گام به پیش و یک گام به پس بر‌می‌داشت، اما بعد از آن دیگر نه کابوس دید و نه یادآوری صحنه اعدام و جان‌کندن برایش رقت‌آور بود. با این‌همه اصلا گمان نمی‌کرد روزگاری انسان‌هایی برای تماشای «آیین اعدام» او خود را با زحمت به خیابان بکشند.

 «امیرقرایی» سال‌ها پیش، در کودکی شاید بار‌ها و بار‌ها به تماشای مراسم و آیین معرکه‌گیران که با دندان خودرویی را می‌کشند و به‌قوت بازو زنجیر‌های قوی پاره می‌کنند و ... رفته، و شاید آرزو نموده‌بود که‌ ای کاش جای آنان بود و زور آن‌ها را داشت. آرزویی که زمانی اندک، بر‌آورده شد. او حالا قهرمان قهرمانان بود و‌ای بسا کارهایی می‌کرد شگفت‌تر از معرکه‌گیران، اما اصلا باور نمی‌کرد اسیر معرکه‌ای شود که سرانجام آن سرگردانی باشد و به‌جای بازوبند پهلوانی داغ بزرگ قتل بر پیشانی داشته باشد و متواری باشد و در‌به‌در به دنبال عفو اولیاءدم و یا به انتظار «آیین اعدام»، و هروز روزی هزار بار با کابوس اعدام از خواب بیدار شود و دوباره سر بر بالین خواب بگذارد.
 
شاید پانزدهم دی‌ماه سال گذشته «علی‌رضا‌ ملا‌سلطانی» که در تاریخ بیست‌و‌ششم تیرماه گذشته در خیابان پونه گلشهر «روح‌الله داداشی» را به ضرب چاقوی خود کشت، یکی از‌‌ همان جوانانی بوده‌است که با علاقه و زحمت بسیار صبح زود خود را به چهارراه قدس رسانده بود تا «آیین اعدام» «یعقوب» را به‌خوبی از نزدیک ببیند، اما لحظه‌ای و ذره‌ای به مغزش خطور نمی‌کرد که روزی و روزگاری جوانانی هم‌سن خودش، کم‌تر یا بیش‌تر با‌‌ همان علاقه یا کم‌تر و بیش‌تر برای «تماشای خوب» «آیین اعدام» او خود را به‌زحمت اندازند. (+)
شاید ... .
و  هنوز جامعه با همه نگاه‌ها و اشاره‌ها و قلم‌ها و بیان‌ها اعلام می‌کند، که سخت محتاج مهربانی‌ها و معرفت‌هاست. محتاج پهلوان‌هاست محتاج «آمنه»هاست.
.....
و ما هم‌چنان
دوره می‌کنیم
شب را و روز را
هنوز را
(شاملو)
این نوشته در خودنویس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۰ ، ۰۵:۰۵
علی مصلحی

رهبری نظام امسال در پیام نوروزی خود به‌مناسبت آغاز سال ۱۳۹۰ خورشیدی، این سال را سال «جهاد اقتصادی» نامیدند. نامی که در بین اکثر فعالین سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با اما و اگرهای زیادی هم‌راه بود.

اگرچه سیستم حکومتی کشور، شرایط برای تحقق انواع دزدی و رانت و سو‌ء‌استفاده را به به‌ترین شکل ممکن فراهم نموده، و طی ۶ سال گذشته نیز این شرایط بسیار روان‌تر و راحت‌تر شده‌است، با این‌همه هیچ‌کس باور نمی‌کرد که در همین سال «جهاد اقتصادی» بزرگ‌ترین «جهاد اختلاسی» تاریخ بانک‌داری و درست‌تر از آن، بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ کشور، به نام حاکمیت جمهوری اسلامی ثبت شود.

 این‌روز‌ها سخن از اختلاس و دزدی و رانت و ویژه‌خواری در بین مسؤلین سیاسی و اجرایی و بانکی، مهم‌ترین خبر است اما برای شهروندان دیگر این خبر‌ها خیلی مهم جلوه نمی‌کند.
چه این‌که سال‌هاست که هر از گاهی گوش‌ِشان به شنیدن چنین خبرهایی عادت کرده و این عادت حساسیت‌شان را در برابر چنین اتفاقات دردناکی از بین برده‌است.

از طرف دیگر گسترش بی‌غیرتی عمومی در قبال نارسایی‌های اجتماعی که از طرف سیستم اجرای کشور هر روز بر آن افزوده می‌شود نیز، مزید بر علت است تا حساسیت‌ها به کم‌ترین درجه ممکن کاهش پیدا کند.

 خبر بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ بانک‌داری و بزرگ‌ترین اختلاس در کشور ایران، این‌روز‌ها نقل محفل و مجلس تمام اصول‌گرایان‌ست، اما غافل از آن‌که اختلاس‌کننده اصلی همین اصول‌گرایان هستند و بدون کم‌ترین تردید هر یک از این اصول‌گرایان در هر پست و مقام و جای‌گاهی، به اندازه خودشان در این اختلاس و اتفاق و اتفاق‌های از این دست، سهم داشته، شریک جرم و رفیق قافله‌اند.

شاید امروز موضع ناراحتی و مخالفت گرفته و به وضعیت موجود معترض باشند. شاید که ژست‌ ساده‌زیستی و مردم‌داری و مدارای‌ِشان گوش فلک را کر کرده باشد و امروز هم از‌‌ همان مواضع، داد عدالت و تنبیه مجرم سرمی‌دهند، اما حقیقت آن‌َست که این داد و بی‌داد و سر و صدا از نوع فریاد دزدی است که حین تعقیب، برای فریب مردم فریاد «آی دزد» سر‌می‌داد، که در بین جمعیتی که همه همین گزاره را فریاد می‌کردند، شناخته نشود.

آفت بزرگ دروغ‌گویان و البته دروغ‌گویانی که لباس «اصول‌گرایی» بر تن دارند «فراموشی» است و اصول‌گرایان فراموش کرده‌اند که حدود دو سال پیش تمام بوق‌های تبلیغاتی خود را بر اثبات ۶۳ درصد به‌کار انداخته بودند و امروز‌‌ همان بوق‌ها را بر تبری از آن ۶۳درصد فعال نموده‌اند.
مردم اما درست است که حافظه تاریخی ندارند اما مطمئنا حافظه آن‌ها از این فراموش‌کاران به‌تر است.
 
اما از این خبر بگذریم. یک کاربر برجسته اینترنت و مدیر سایت «بلاگفا» در وبلاگ شخصی خود نوشته است که «بانک صادرات ایران» بدون اعلام به مشتریان خود، و بدون تنظیم هرگونه قراردادی، در ازای هر یک‌بار ورود اینترنتی مشتری به حساب، مبلغ ۲۵تومان کارمزد از حساب مشتری کسر می‌کند.

 مبلغ ۲۵ تومان در مقابل ۱۲۳ میلیارد تومان و ۱۲۳ میلیارد تومان در مقابل ۳ هزار میلیارد تومان رقم قابل‌توجهی نیست، اما مهم‌ترین نتیجه‌ای که می‌توان از آن گرفت این‌َست که نظام حاکمیت موجود وقتی مشاهده کرد که شهروندان در مقابل تخم‌مرغ‌دزدی او سکوت می‌کنند، بلافاصله اقدام به شتردزدی می‌کند و صد البته که دیری نمی‌گذرد که شتردزدی هم برای آن‌ها به قولی «اُف» داشته و به سرقتی دست‌می‌زنند که، کاروان شتر با بارش هم در آن قابل رویت نیست.
و نتیجه درخشان و البته دردناک این‌که:
هرجا سخن از اعتماد نیست، نام بانک مرکزی ایران می‌درخشد.
این نوشته در امروز نیوز این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۰ ، ۰۴:۳۳
علی مصلحی

جای خالی «اخلاق» در برنامه‌های صداوسیما

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۲۹ ق.ظ

تمام ادیان آسمانی و تمام مکاتب برساخته بشری که اخلاق در آن موضوعیت دارد، به پیروان و هم‌راهان‌ِشان سفارش می‌کنند که از مسخره‌کردن و دست‌انداختن یک‌دیگر به‌شدت پرهیز کنند.
 
دین اسلام صریحا به پیروانش از زن و مرد توصیه می‌کند که، یک‌دیگر را مسخره، و از یک‌دیگر عیب‌جویی نکنند و با القاب و عناوین ناپسند یک‌دیگر را یاد نکنند.(حجرات ۱۱)

این‌که تنها رسانه تلوزیونی و ملی یک کشور به خودش اجازه می‌دهد، به‌آسانی با درنوردیدن مرزهای اخلاق، و بی‌توجهی به حقوق و شخصیت فردی و اجتماعی جمعی از شهروندان، و با توسل به دست‌انداختن، تمسخر و درآوردن ادای آن‌ها با بی‌احترامی، فرصت شادی و خنده برای دیگر شهروندان و مخاطب اندک خود فراهم کند، به شفاف‌ترین شکل نشان می‌دهد که کف‌گیر این رسانه نه‌تنها در برنامه‌سازی و جذب کار‌شناس، که حتی در اخلاق نیز سخت به ته دیگ خورده‌است.

رسوایی و وقاحت سازمان صداوسیمای ملی ایران در برنامه مضحک، نازل و زشت «خنده بازار» آن‌قدر شدید است که به‌رغم تمام اعتراض‌های بیان‌شده از طرف افرادی که در برنامه یادشده، سوژه طنز و تمسخر و خنده مخاطبین این رسانه شده‌بودند، نه‌تنها به اعتراضات بیان‌شده، بلکه به هیچ آسیب‌شناسی کار‌شناسی در این حوزه اعتنا نشده و تهیه‌کنندگان ترجیح می‌دهند کماکان برنامه خود را بر‌‌ همان مدار سابق تنظیم، و روی آنتن بفرستند.

رسانه ملی طی چند سال اخیر نشان داده‌است که، لزوم احترام به قواعد حرفه‌ای رسانه و احترام به حقوق افراد جامعه، کم‌ترین جای‌گاهی در سلوک رفتاری آن رسانه نداشته و نتایج خسارت‌بار این نوع رفتار نیز کم‌ترین توجهی را در آن‌ها بر‌نخواهد انگیخت. اما سکوت کار‌شناسان مسائل رسانه، و مسائل اجتماعی در برابر این رفتار و عدم آسیب‌شناسی و تذکر به‌موقع، به رواج بی‌اخلاقی و بی‌احترامی عمومی و نهایتا تهی‌شدن جامعه از آموزه‌های اخلاقی و مذهبی خواهد انجامید.

در تمام رسانه‌های معتبر دنیا، طنز، یک ابزار قدرت‌مند برای کنترل رفتار دولت‌مردان و نظارت بر رفتار سیاست‌مداران است. به‌شکل روشنی در تمام رسانه‌های مخصوص طنز توصیه می‌شود که: باهم بخندیم به هم نخندیم. آن‌چه که رسانه ملی ایران دقیقا خلاف آن‌را توصیه و اجرا می‌کند.
این نوشته در امروزنیوز این‌جا

مرتبط:
منشور بی‌اخلاق، اخلاق بی‌منشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۲۹
علی مصلحی

روز جهانی وبلاگ

پنجشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۰، ۰۴:۱۳ ق.ظ

از سال ۲۰۰۵ به این طرف روز ۳۱ اگوست به‌عنوان «روز جهانی وبلاگ» شناخته می‌شود. این روز برای وبلاگ‌نویسان در سراسر جهان با آیینی هم‌راه است.
طبق رسمی که تاکنون مرسوم و معمول بوده، در این روز هر وبلاگ‌نویس تلاش می‌کند ۵ وبلاگ و وبلاگ‌نویس را در دنیای مجازی، بنابر سلیقه شخصی خود در یک پست به مخاطبین‌اش معرفی نموده و این معرفی را به وبلاگ‌نویسان یادشده اطلاع دهد.

یادداشت و معرفی سال گذشته من در این روز را این‌جا بخوانید.

۱- روزهای پایانی تیرماه ۱۳۹۰ هم‌راه با خبر تلخی برای فعالان محیط زیست ایران بود. مهندس «یاسر انصاری‌» مدیر پایگاه خبری سبزپرس و دبیر کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست، دار فانی را وداع گفت.
به روح بلند او ادای احترام نموده و بدون نیاز به هرگونه توضیح وبلاگ «دیده‌بان محیط‌زیست‌ ایران» متعلق به بانو «مژگان جمشیدی» همسر مرحوم مهندس «انصاری» را به‌شما معرفی می‌کنم.

۲- شاید آن‌ها که با جامعه وب آشنایی عمیق ندارند، گمان کنند که «وبلاگ‌نویس» باید تحصیلات مرتبط با اینترنت و کامپیو‌تر و مسائل مربوط به آن داشته باشد و دیگر انسان‌ها از ورود به این عرصه محروم و ممنوع‌اند. اما وقتی به این فضا نزدیک می‌شوند، با وبلاگ‌نویس‌هایی آشنا می‌شوند که نه تنها تحصیلات آکادمیک در این حوزه ندارند، بلکه تحصیلات کم‌تر از آن‌را هم ندارند و فقط خواندن و نوشتن می‌دانند و علاقه شدید آن‌ها را به یادگیری کار اینترنت و وبلاگ‌نویسی کشانده.
وبلاگ «وطن من بیدگل» وبلاگی که به قولی «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» در آن یافت می‌شود، توسط «حسین‌ بیدگلی» که یک استاد نجار است به روز می‌شود. با مطالعه مطالب این وبلاگ‌ متوجه خواهید شد که «حسین‌ بیدگلی» نازنین، نه فقط در نجاری که در خیلی از فنون دیگر استادند.

۳- وبلاگ «این دفتر بی‌معنی» متعلق به یکی از نویسندگان نشریه‌ حرفه‌ای ورزشی و معدوم «جهان فوتبال» است. «مجتبی خلیلی» به من وبلاگ‌نویسی یاد داد تا دیگر وبلاگ خودش به‌روز نباشد.

۴ «قبل از نوشتن سوزانده شود» شاعرانه‌های خواهر بزرگ من «فاطمه رسول‌زاده» است.

۵- «چراغواره» وب ‌نوشته‌‌های برادر کوچک من «صادق‌مصلحی» است.

مرتبط:
روز جهانی وبلاگ
روز بلاگستان فارسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۰ ، ۰۴:۱۳
علی مصلحی

آفتاب آمد دلیل آفتاب

جمعه, ۴ شهریور ۱۳۹۰، ۰۳:۴۲ ق.ظ

خبرگزاری «فارس» در توضیحاتی مدعی شده‌است که نوار صوتی مصاحبه‌ای که «فارس» ادعا نموده بود با حجة‌الاسلام «انصاریان» داشته ــ و بلافاصله دفتر ایشان تکذیب نمود ــ را در اختیار دارد و عندالزوم منتشر خواهد نمود.

 از مفاد توضیحات «فارس» چنین به‌نظر می‌رسد که دوتن از هم‌کاران این خبرگزاری در محل سخن‌رانی این استاد حوزه حاضر و از ایشان سؤالاتی پرسیده و پاسخ‌هایی را هم گرفته‌اند. اما خود را خبرنگار از طرف هیچ رسانه‌ای معرفی ننموده‌اند. اتفاقی که معمولا در حاشیه چنین مراسم‌هایی فراوان واقع می‌شود.

تا این‌جای کار اتفاق یا مسئله خاصی نیست. اما موضوع از آن‌جا خاص و مورد توجه می‌شود که ناگهان خبرگزاری «فارس» متن حاوی اطلاعاتی خاص از طرف این استاد را به‌عنوان مصاحبه روی خروجی خود قرار می‌دهد.
این اتفاق واکنش دفتر انصاریان  را به‌دنبال داشته و حالا خبرگزاری «فارس» به‌دنبال آن واکنش و تکذیبیه مدعی شده‌است که نوار صوتی مصاحبه یادشده را منتشر خواهدکرد.

در این‌باره یادآوری و توجه به چند نکته خالی از لطف نیست:
 اول براساس اخلاق روزنامه‌نگاری و اصول حرفه‌ای رسانه‌ای، خبرنگار موظف است هنگام انجام مصاحبه رضایت دقیق مصاحبه‌شونده را پس از دادن اطلاعات کامل به وی به‌دست آورد. اصول اخلاقی فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران ‏تصریح می‌دارد: «روزنامه‌نگار تنها باید با استفاده از روش‌های ‏منصفانه، خبر، عکس و سایر اطلاعات را به‌دست بیاورد. یک ‏راه منصف‌بودن این‌است که همیشه خود را خبرنگار معرفی ‏کنید، برای به‌دست آوردن اطلاعات سر مردم کلاه ‏نگذارید، خود را جای کس دیگری جا نزنید و کسی را ‏تهدید نکنید.»
بنابراین در صورت چنین اتفاقی اقدام خبرنگار «فارس» نافی اخلاق رسانه‌ای و ناقض اصول حرفه‌ای رسانه بوده و محکوم است.

دوم: همه می‌دانند یک نوع از تُن صدایی که به‌راحتی می‌تواند مورد تقلید و شبیه‌سازی دیگران قرار بگیرد، تُن صدایی است که لحن کلام آقای «انصاریان» دارد و اتفاقا سابقه هم دارد که یک‌بار دیگر نیز یک نوار سخن‌رانی نزدیک به نیم ساعت از ایشان مورد شبیه‌سازی، تقلید و سو‌ءاستفاده قرارگرفت، که بلافاصله مفاد آن نوار صوتی و انتساب آن به ایشان مورد تکذیب قرارگرفت و آن‌زمان از طریق بیانیه مکتوب به اطلاع شهروندان رسید.

من نمی‌خواهم شخص یا رسانه‌ای را به این رفتار متهم کنم. ولی در شرایطی که رسانه‌ای سعی در متهم‌کردن دیگران، آن‌هم یک استاد بلند‌پایه اخلاق حوزه دارد باید متوجه باشد که همین احتمال در مورد آن رسانه هم می‌تواند صادق باشد، که قصد دارد برای فریب مخاطبین خود نوار صوتی آقای انصاریان و مصاحبه مورد ادعا را جعل و شبیه‌سازی نماید. جدای از آن‌که این رسانه کارنامه سیاهی از چنین سوابقی در پرونده دارد و زمینه الصاق چنین اتهامی به آن رسانه بسیار راحت‌تر و نزدیک‌تر است تا یک استاد اخلاق حوزه.

 سوم آن‌که: بر فرض آن‌که حق با خبرگزاری «فارس» باشد و استاد «انصاریان» دروغ می‌گوید. با چنین فرضی دیگر «فارس» می‌خواهد به چه کسی افترا بزند و از چه کسی سلب افترا کند؟ غیر از آن‌َست که اثبات دروغ‌گویی یک استاد اخلاق حوزه، مقدمه لازم اثبات عمق فساد در دستگاه جمهوری اسلامی خواهد بود و به قولی: آفتاب آمد دلیل آفتاب.

مرتبط:
وقتی اخلاق در رسانه موضوعیت ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۰ ، ۰۳:۴۲
علی مصلحی

«آینده‌نیوز» و نقض حریم خصوصی شهروندان

جمعه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۰، ۰۴:۳۵ ق.ظ

کسب درآمد حلال و افزایش سرمایه و نحوه خرج‌کردن آن جزء حقوق قانونی هر شخص است و هیچ شخص، مقام، یا رسانه‌ای حق ندارد مانع از کسب درآمد یا افزایش سرمایه شخصی شهروندان شده و یا درباره نحوه هزینه‌نمودن آن، صاحب سرمایه را به هر وسیله‌ای تحت‌فشار قرار دهد.

وب‌سایت «آینده نیوز» که خود را «رسانه مستقل ایرانیان» معرفی می‌نماید، در تاریخ بیستم مردادماه ۹۰ با انتشار یادداشتی تحت عنوان «جابر انصاری‌ها و عسگراولادی‌های مسلمان، از بیل گیتس چه کم دارند؟» به قلم «مهدی‌خرم‌دل» به‌سادگی اصول بنیادی و اساسی احترام به حقوق و آزادی‌های فردی، موضوع اغلب قوانین عمومی و تخصصی از جمله قانون اساسی کشور و اصول حرفه‌ای اخلاق روزنامه‌نگاری را نادیده گرفته، و ضمن نقض بی‌طرفی و عدم قضاوت نسبت به سوژه خبر، آشکارا حریم خصوصی و اسرار شخصی دوتن از شهروندان خوش‌نام کشور را نقض نمود.

اصل ۴۰ قانون اساسی تصریح می‌دارد: «هیچ‌کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.»
بدون کم‌ترین تردید «حق‌ آزادی‌بیان» به‌هیچ رسانه‌ای اجازه «اضرار به‌غیر یا تجاوز به منافع عمومی» را نمی‌دهد.

همچنین اصل ۶ از اصول بین‌المللی اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاران نیز حفظ حریم و اسرار خصوصی و شؤون انسانی که با قوانین ملی و بین‌المللی مربوط به حفظ حقوق و شهرت افراد، منع افترا، تهمت، توهین و مخدوش کردن شهرت افراد هم‌آهنگ است را، بخشی لاینفک از معیارهای حرفه‌ای روزنامه‌نگاری می‌داند.

این‌که سرمایه‌داری در گوشه دیگری از عالم تمام سرمایه خود را بین فقرا تقسیم نموده و کشور نویسنده یادداشت با تعداد قابل‌توجه فقیران دست به گریبان است، به هیچ عنوان مجوزی برای رسانه مذکور صادر نمی‌کند که با ذکر نام اشخاص آن‌هم با تصریح در تیتر نوشته، شهروندان خوش‌نام و سرمایه‌دار کشور خود را مورد مواخذه قرار دهد.
این نوشته در آینده نیوز

مرتبط
شرق و احترام به اصول روزنامه‌نگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۰ ، ۰۴:۳۵
علی مصلحی