وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کروبی» ثبت شده است

«روحانی» مردود در آزمون اول

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۱۴ ق.ظ

شهروز مفتاحی/جرس

 دکتر «حسن روحانی» در اولین و اصلی‌تر‌ین آزمون وفاداری به حقوق مردم عموما، و منتخبین و هوادارن خود خصوصا، تا کنون مردود شده‌است. این در شرایطی است که وی ــ‌ به فرض آن‌که از جمیع حهات توانایی موفقیت دز آزمون ۲۴ خرداد را داشته باشد ــ اما هنوز به رای مردم و هوادارن خود نیازمند است و هنوز از گردنه سخت انتخاب عبور نکرده‌است. با این توصیف، آدمی که در زمان احتیاج نمی‌تواند، یا نمی‌خواهد به حقوق همراهان نزدیک خود توجه کند، چه تضمینی وجود دارد که بعد از گرفتن رای مردم و عبور از گردنه احتیاج، به همین سادگی از کنار حقوق شهروندان معمولی عبور نکرده و حقوق منتخبین خود را قربانی مصلحتی نکند که نشان داده‌است بدان بیشتر از حقوق مردم وفادار است؟

جوانان معصومی که در شب سخنرانی آقای «روحانی» در جماران بازداشت شده و اکنون مهمان سلول‌های انفرادی سپاه هستند، حرفی و شعاری بیش از آنچه آقای «روحانی» این‌روز‌ها با شدت و حرارت از آن سخن می‌گوید بر زبان نرانده‌اند. نه به کسی توهینی کرده و نه به رفتار رادیکالی دست زده‌اند. تنها از «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» نام برده‌اند، که ۴ سال زود‌تر از آقای «روحانی» خطر وجود «احمدی‌نژاد» و نتایج مدیریت او را شجاعانه فریاد زدند و از آن زمان تاکنون تاوان آن شجاعت را می‌پردازند.

این جوانان وقتی مشاهده نمودند که آقای «روحانی» اکنون‌‌ همان حرف‌های آقای «موسوی» و «کروبی» را البته با ۴ سال تاخیر و در کمال آزادی می‌زند، خواستار آزادی آن‌ها از حصر شدند. نه کمتر از این نه بیشتر. اما چه شد که این شعار‌ها و درخواست‌ها از طرف آقای «روحانی» و بیانیه‌نویسان ستاد وی شایسته آن تعابیر نامهربانه شد و گویندگان و مجریان آن شایسته زندان و انفردای در سایه سکوت آقای روحانی؟

آقای «روحانی» طی ۴ سال گذشته همواره ترجیح داده است که سیاست سکوت پیشه کند. هم در برابر کودتای انتخاباتی ۸۸ و اعتراضات و وقایع بعد از آن، و هم در برابر موضع‌گیری‌ها و واکنش حاکمیت به اعتراض‌ها. سکوت قسم دوم باعث شد تا اصول‌گرایان افراطی وی را در دسته «ساکتین فتنه» طبقه‌بندی نمایند.

از طرف دیگر طی ۴ سال گذشته، ایشان کوچک‌ترین و کمترین اعتراض رسمی و شفاف نسبت به عملکرد دولت «احمدی‌نژاد» نداشته و ترجیح داده در قبال آن سکوت پیشه کند تا «مصلحت» عالی نظام مجوز اعتراض به آن سیاست‌هار ا صادر کند. این‌که امروز ایشان کل سیاست‌ها ۴ و ۸ سال گذشته را زیر سؤال برده و بداخلاقی‌ها را بر می‌شمرد و با شجاعت از آن سخن می‌گوید، به دلیل شحاعت او نیست، مجوز چنین «شجاعتی» صادر شده و اگر دیروز اشاره به آن ضعف‌ها و سوءمدیریت‌ها و خسارت‌ها، مجازات حبس و حصر داشت، امروز شایسته پاداش است و این پاداش البته به کسانی تعلق می‌گیرد که بر آب و آبروی رفته مرثیه می‌خوانند و الا آنان‌که ۴ سال پیش هشدار می‌دانند که جلو خسارت‌ها و آبروریزی‌ها و سوءمدیریت‌ها را بگیرید، پاداش‌شان حبس و حصر است و کسانی هم که از آن‌ها حمایت کنند باید سرنوشتی مشابه داشته باشند.

پرسش مهمی که در قبال کوتاهی آقای «روحانی» و تیم همراه او نسبت به سرنوشت بازداشت‌شدگان حادثه جماران مطرح می‌شود، ابتدا این است که اگر بازداشت شدگان، در بوجود آمدن آنچه که او «رفتار خودسرانه و مغایر با اعتدال» می‌داند تقصیر نداشته‌اند، چرا بازداشت شده‌اند و چرا تا کنون وی نسبت به آزادی آن‌ها اقدامی صورت نداده‌است؟ و اگر به زعم ایشان تقصیری صورت پذیرفته و مقصر آن تقصیر مسول ستاد جوانان آقای «روحانی» بوده؛ چگونه ایشان و تیم مشاوران، مسؤلیت ستاد جوانان خود را به کسی واگذار نموده‌اند که قابلیت دارد چنین تقصیری را مدیریت کند؟

فارغ از این پرسش که پاسخ صریح و شفاف آقای «روحانی» را می‌طلبد، اصولا اتفاقات صورت پذیرفته در حسینه جماران و در سخترانی وی، نه‌تنها رفتار «رفتار خودسرانه و مغایر با اعتدال»ی نبود، که عین صداقت و شجاعت و اعتراض شجاعانه به قسمتی از سیاست‌هایی است که «احمدی‌نژاد» در صدور و اجرای آن نقش اول را داشته است.

آقای روحانی چگونه امروز حق دارد که تمام عملکرد آقای «احمدی‌نژاد» را، حالا که آب از سر گذشته و آبروها ریخته، زیر سؤال ببرد، اما آقایان «کروبی» و «موسوی» ۴ سال پیش حق نداشتند اخطار نمایند و چشم‌انداز معرفی کنند که اگر در بر همین پاشنه بچرخد، آن می‌شود که امروز شده‌است؟

اگر به زعم ایشان میر حسین و شیخ شجاع هم چنین حقی داشتند، پس جوانان هوادار او هم حق داشته و دارند که در حاشیه سخنرانی او به وضعیت حبس و حصر آن‌ها اعتراض نمایند و اگر مورد تعرض قرار گرفتند آقای «روحانی» باید مانع از تعرض به آن‌ها بشود که متاسفانه نشده و تا کنون نیز شواهدی از پیگیری حقوق آن‌ها توسط ایشان مشاهده نشده‌است.

با این تفاسیر، ساده‌ترین توقع عمومی و بدیهی‌ترین حقوق بازداشت‌شدگان حادثه جماران این است که آقای «روحانی» برای اثبات حسن‌نیت و نشان دادن ارزش و احترام حقوق منتخبین خود، قبل از هر اقدامی نسبت به رفع حبس و آزادی آن‌ها اقدام نموده و آزادی آن‌ها را فوری‌ترین و مهم‌ترین اقدام خود قلمداد و با این‌کار اثبات کند که در پیگیری و احقاق حقوق شهروندان از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند. در غیر این‌صورت شهروندان به مصداق مثل معروف «سالی که نکوست از بهارش پیداست» میزان شجاعت و پایبندی به حقوق مردم نزد آقای «روحانی» را از همین آزمون دریافته و در تصمیم دشوار خود برای حضور در نمایش انتخاباتی حاکمیت تجدیدنظر اساسی خواهند نمود.
منشرشده در جرس این‌جا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۴
علی مصلحی

رهبری که دیگر فصل‌الخطاب نیست

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ب.ظ

شهروز مفتاحى: کمتر از یک‌ماه پس از آن‌که «محمد حسن‌ آصفری» عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، پرده از تلاش ناکام حاکمیت جمهوری اسلامی برای برساختن چهره‌ای فوق‌انسانی از آقای «خامنه‌ای» برداشت و گفت که: فرمایشات رهبری صرفا در حد چاپ بنر و برگزاری همایش مورد استفاده قرار می‌گیرد،(+)یک عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تایید صلاحیت ریس‌جمهوری که نظرش به نظر رهبری نظام نزدیک‌تر است را در سال۸۴ از طرف شورای نگهبان اشتباه معرفی کرد و گفت: «اگر شورای نگهبان دو دوره قبل در انتخابات ریاست جمهوری به وظیفه خود درست عمل می‌کرد، وضعیت کشور این‌گونه نبود». (+)

آقای «جنتی» و هواداران آقای خامنه‌ای که در سال ۷۶ اسب خود را برای یک دوره ۸ ساله ریاست‌جمهوری بی‌دردسر و بی‌دغدغه زین کرده بودند، و بازی انتخابات را از پیش برده حساب، و حتی بر اساس بعضی از اقوال، «ناطق‌نوری» را فارغ‌البال به رایزنی در مورد کابینه‌اش می‌فرستادند، برای خالی نبودن عریضه، صلاحیت «خاتمی» را هم تایید نمودند. اما همه نظرسنجی‌ها و پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌ها و فرکانس‌های ویژه‌ای که رهبری در سخنرانی‌های روزهای منتهی به انتخابات، به جامعه مخابره کرد، بی‌نتیجه ماند و جامعه چنان غیرمنتظره بازی حاکمیت را بر هم زد و به «خاتمی» اقبال نشان داد که فرصت و فکر مهندسی و تغییر و تفسیر‌های ویژه همه از دست رفت.

بهت حادثه دوم خرداد ۷۶ دست‌ِ‌کم ۱ سالی طول کشید تا از سر اصول‌گرایان بپرد و کم‌کم هوشیاری خودشان را به دست آورند.
آقای «جنتی» در اولین واکنش پس از هوشیاری از بهت و حیرت حادثه رسما و شفاف اعلام کرد که دیگر اشتباه دوم خرداد را تکرار نخواهد کرد.

 در سال ۸۴ «مهدی کروبی» آن اندازه از اقتدار و نزدیکی به سران نظام را داشت که نشود صلاحیت او را به سادگی رد کرد. از طرفی با توجه به عدم اقبال قشر متوسط جامعه و قهر جبهه مشارکت از شیخ، احتمال رای‌آوردن او بسیار ضعیف می‌نمود. بنابراین هزینه تایید صلاحیت بسیار کمتر از رد صلاحیت او بود.
 از طرف دیگر، برای آن‌که در مجمع اصلاح‌طلبان پریشانی بیفتد، و نتوانند حول یک نامزد به اجماع برسند، لازم بود تا صلاحیت شیخ تایید شود. اما صلاحیت «معین» نه! تایید صلاحیت معین، تکرار اشتباه ۷۶ بود و جنتی مصمم بود که آن اشتباه تکرار نشود. صلاحیت معین رد شد تا حکم حکومتی اندک اعتبار او و حیثیت مشارکتی‌ها را بر باد دهد و همه آن‌ها که به دلیل توجه شیخ کروبی به حکم حکومتی، در جریان قانون مطبوعات، از او روی‌گردان شده و اطراف معین گرد آمده بودند، این‌بار از معین روی‌گردان شده و به خانه‌های خود بخزند و از میان این تشتت نامزد مورد نظر اصول‌گرایان برکشیده شود.

بعد از آن رد و تاییدی که نتیجه‌اش «احمدی‌نژاد» برای دو دوره شد، و پس از رفتار خلاف اخلاق «احمدی‌نژاد» در مناظره معروف تلویزیونی ۱۳ خرداد ۸۸، رهبری نظام در خطبه‌های معروف نماز جمعه ۲۹ خرداد، رسما و شفاف اعلام کرد که نظرش به نظر «احمدی‌نژاد» نزدیک‌تر است.

اکنون پس از آن کش و قوس‌ها و پس از آن خطبه که بر اساس اعتقاد مسلمانان باید ارزشش از فرمایشات معمول رهبری بیشتر باشد، یک عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تایید صلاحیت احمدی‌نژاد، در انتخابات ۸۴ را اشتباه می‌داند و همه اتفاقات سوء امروز را نتیجه آن اشتباه ارزیابی می‌کند.

اگرچه آقای «جواد فاضل لنکرانی» به تصریح اسمی از «احمدی‌نژاد» نیاورده، اما مشخص است از تایید صلاحیت معین و کروبی و مهرعلیزاده و سایر اصول‌گرایان، نتیجه‌ای متوجه نظام نشد و از آن‌همه تایید فقط یک‌نفر توانست ۴ سال ریس‌جمهور باشد و بعد از آن هم دوباره بر کرسی ریاست‌جمهوری دور بعد تکیه بزند.

این‌که چگونه تایید کسی که نظرش به نظر رهبری نظام نزدیک‌تر از دیکران است، در ۸ سال پیش از طرف این عضو برجسته جامعه مدرسین ــ‌ که ادعای ذوب‌شدگی در ولایت‌شان گوش فلک را کر می‌کند ــ اشتباه تلقی و تعریف می‌شود، باید پاسخش را در حرف‌های جالب توجه یک ذوب‌شده دیگر در ولایت یافت که رسما اعلام می‌کند: با فرمایشات آقا در حد بنر برخورد می‌شود.

به نظر می‌رسد تمام تلاش تبلیغاتی حاکمیت با هزینه‌های بسیار سنگین، برای برساختن یک چهره آسمانی، معصوم و بی‌نظیر از آقای «خامنه‌ای» و فصل‌الخطاب دانستن فرمایشات وی، نه تنها کمترین نتیجه مثبتی در بر نداشته، بلکه با آشکار شدن نتایج منفی آن، مخالف‌خوانی در برابر نظرات رسمی او از طرف بزگ‌ترین مبلغین و تعریف‌کنندگان او شروع شده و تلاش حاکمیت برای مخفی نگه‌داشتن شکاف‌های عمیق در این زمینه به شدت به شکست مواجه شده است.
نتایج سحر آن اکنون هویدا شده، صبح دولت آن در پیش است.
منتشر شده در روزنامه الکترونیکی راه دیگر این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۳
علی مصلحی

چرا نمى‌توان به رهبر جمهورى اسلامى اعتماد کرد؟

يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ق.ظ

شهروز مفتاحى: آقای «خامنه‌ای» روز پنج‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۸در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، نظام حکومتی ایران را به «کشتی نجات» تشبیه کرد و گفت: «افرادی که حاضر نیستند قانون و رأی اکثریت را قبول کنند و نقطه‌قوتی هم‌چون انتخابات افتخارآفرین چهل میلیونی را تبدیل به نقطه ضعف می‌کنند، عملا خود را از این کشتی نجات خارج می‌کنند و صلاحیت حضور در چارچوب نظام اسلامی را از دست می‌دهند، که از دست داده‌اند.»

کمتر از یک‌ماه بعد از این سخنان، «مهدی‌کروبی» در یک پیام ویدیویی، به مناسبت نوروز ۱۳۸۹، در پاسخ مستقیم به رهبر که نظام را کشتی نجات خوانده بود گفت: «محدودشدن نظام به افرادی چون محمود احمدی‌نژاد، غلامحسین الهام، سعید مرتضوی و محمدرضا نقدی و جلال‌الدین فارسی (افغانی) به معنای این است که نظام جمهوری اسلامی به «قایقی کوچک» مبدل شده است.»

یک‌ماه بعد از آن نیز «میرحسین موسوی» در دیدار جمعی از ایثارگران انقلاب گفت: «می‌گویند شما از کشتی نظام پیاده شده‌اید؛ از کشتی مسلمانی که پیاده نشده‌ایم. ما می‌خواهیم حداقل بگوییم اسلامی که می‌شناسیم، این نیست.»

بعد از این آیت‌الله «خامنه‌ای» بار‌ها و بار‌ها از «پیچ خطرناکی» صحبت کرد که نظام در حال گذر از آن است. این کلیدواژه در اولین سخنرانی عمومی وی در سال جدید در مشهد مقدس نیز نقش برجسته‌ای داشت. این برجستگی نشان می‌دهد که طی‌کردن این «پیچ خطرناک» از آن زمان تا کنون دست‌کم سه سال طول کشیده و البته هنوز هم برای هیچ‌کس مشخص نیست که این کشتی نجات که سه سال پیش با افتخار و سروصدا «سبز‌ها» را پیاده نموده و به حرکت خود ادامه داد، اکنون در کجای این پیچ قرار دارد و پروسه عبور کامل از آن‌، چه وقت دیگر زمان خواهد برد و تا کی باید سرنشینان این کشتی در حالت خوف و رجا باشند.

بدون کمترین تردید این روز‌ها با بروز و ظهور اختلافات عمیق بین اقلیت ساکنان این کشتی، و از جمله آقای «احمدی‌نژاد» که مصرانه اصرار دارد جای خودش را سوراخ کند، ساکنان کشتی آرزو می‌کنند که‌ ای کاش سه سال پیش که این کشتی سفر رویایی خود را آغاز نموده و سبز‌ها را در ساحل پیاده نمود، آن‌ها نیز سرنوشتی شبیه سبز‌ها داشتند و به بهانه‌ای آن‌ها را هم از این کشتی پیاده می‌کردند تا امروز این‌چنین گرفتار نمی‌شدند و جان خود را از مهلکه به در برده بودند. نکته جالب در این بین آنست که هیچ‌کس شهامت ندارد به «احمدی‌نژاد» نزدیک شود و مخاطرات این سوراخ کردن جای خود را به او گوش‌زد کند. چه این‌که «احمدی‌نژاد» سرنوشت آنان‌که زمانی معتمد اول کشتیبان بودند و به آسانی نادیده گرفته شدند را پیش رو دارد و خوب هم می‌داند که کشتی‌بان به هیچ‌کس امان‌نامه نداده و نمی‌دهد و به هرکس که بدهد به «احمدی‌نژاد» نخواهد داد. پس چه بهتر که همه با هم غرق شویم.

در چنین شرایطی تنها برگ برنده‌ای که می‌تواند سرنشینان را از این مخاطره نجات دهد، دست یاری درازکردن به سمت همان‌هایی است که زمانی نه چندان دور، از همین کشتی با افتخار اخراج شدند و اکنون در ساحل سلامت به نظاره این تخته‌پاره ایستاده‌اند.

چرخش صدوهشتاد درجه‌ای آقای «خامنه‌ای» در مورد امکان حضور همه سلایق در انتخابات نشان‌دهنده اوج این استیصال است. اما آن‌جا که هنوز حاضر به تغییر لحن و ادبیات خود نیست، به راحتی حکایت از آن دارد که اگر ساحل‌نشینان کمک لازم را به او نموده، او و سرنشینان را از غرق حتمی نجات دهند، اولین کاری که خواهد کرد، غرق نمودن تمام ساحل‌نشینان است تا برای همیشه از شر آن‌ها راحت شود.

 «خامنه‌ای» طی بیست سال گذشته نشان داده، کمترین تعهدی به هیچ فرد و به هیچ اصلی نداشته و به آسانی همه چیز را فدای جاه‌طلبی‌های خود می‌کند. در این مسیر هرجا که نیازی به کمک رقبای درون نظام خود داشته، آن‌ها را به دفاع از خود در پوشش دفاع از «نظام» فراخواهنده و از مساعدتشان بهره برده، و پس از عبور دادن چهار‌پای خودش از پل، بلافاصله آن‌ها را از کشتی نظامی که خود کشتی‌بانش بوده و شرایطش را جاه‌طلبی‌های خودش تعیین می‌نموده اخراج کرده است.

مثل روز روشن است که حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی، اولا تحقق بزرگ‌ترین آرزوی علی خامنه‌ای در شرایطی فعلی است که با دیوانگی‌های «احمدی‌نژاد» مار در آستین پروده خودش روبه‌رو شده است، و ثانیا فردای پس از انتخابات بلافاصله کشتی موصوف، یک سفر رویایی دیگر را آغاز خواهد نمود، این‌بار البته پیش از حرکت، رقبا را نه در ساحل پیاده که در دریا غرق و سپس با خیالی راحت به سفر آرام خود خواهد پرداخت.

منتشر شده در روزنامه الکترونیکی راه‌دیگر این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۱۱
علی مصلحی

نقاشی کیهان و کوزه کروبی

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۲:۵۷ ب.ظ

نقل است؛ سالیان پیش یک آکادمی نقاشی، برای امتحان داوطلبان خود، داخل آموش‌گاه، حوض آبی را با ظرافت‌های خاص و دقیق نقاشی نموده و به هر داوطلب در بدو ورود کوزه‌ای می‌داده‌اند تا برود و از حوض موصوف آب پر کند و بیاورد و قاعدتا داوطلبین با تصور آب، کوزه را داخل نقاشی زده و می‌شکسته‌اند.
 دست بر قضا، زمانی دواطلب چیره‌دستی به آموزش‌گاه مراجعه می‌کند و کوزه به دست به سمت حوض می‌رود، و با تاخیری غیرمنتظره با کوزه سالم بر می‌گردد. وقتی با تعجب از او درباره کوزه خالی می‌پرسند، توضیح می‌دهد که یک سگ مرده در حوض بود، آب پر نکردم. وقتی اساتید آکامی هم‌راه او به حوض مراجعه می‌کنند، با تعجب جنازه یک سگ مرده را در حوض مشاهده می‌کنند که با ظرافت و چیره‌دستی خاصی توسط داوطلب جدید نقاشی شده. حالا کوزه آکامی شکسته شده‌است و نقشه‌ آموزش‌گاه، نقش بر آب.

روزنامه «کیهان» و «رجانیوز» و«مشرق» و «شفاف» و دیگر رسانه‌های اقتدارگرای مشابه، هرچه نشستند و صبر کردند تا رسانه‌ها و فعالین جنبش سبز در دام نهفته آن‌ها در مورد سفر غیر‌منتظره شیخ شجاع به یک شهرستان و دیدار تحت‌الحفظ چندساعته ایشان، از چند اثر تاریخی و گردش‌گری شهرستان کاشان که احتمالا روز سه‌شنبه هفته گذشته ۱۳۹1/۰۱/۲۹ اتفاق‌افتاده، گرفتار شوند و خبر را در شبکه‌های مجازی منتشر کنند، و بعد آن‌ها از راه برسند و به استناد این انتشار، بر موج ایجادشده سوار شوند و مانور بدهند که: حصر و محدودیت‌های اعلام‌شده درباره رهبران جنبش‌سبز دروغ و کذب است و کار بیگانگان، و دلیل آن‌هم خبر سفر تفریحی؟ «مهدی کروبی» به کاشان که توسط فعالین جنبش سبز و رسانه‌های منسوب به آن‌ها منتشر شده‌است، خبری نشد.
 
 ظاهرا نزد فعالین جنبش‌سبز و خصوصا بخش رسانه‌ای آن، آن اندازه از بصیرت وجود دارد که در چنین دام‌ها نیفتند و نقاشی را طوری عوض کنند که کوزه «کیهان» بشکند و نقشه رسانه‌های اقتدار را نقش بر آب کند.‌
خودشان دست بکار شدند:
در حالی که از حدود یک‌ماه پیش خبر تصادف و بستری شدن «علی‌دایی» در شهر کاشان از لحظات اولیه خبر حتی تا همین حالا، ذهن تمام رسانه‌های خبری رسمی و غیررسمی را به‌خود مشغول داشت، و هریک به‌نوعی آن‌را منعکس نموده و پوشش دادند و حتی روزنامه «کیهان» به بازتاب وسیع آن خبر و حساسیت رسانه‌ها و مردم درباره آن معترض شد و واکنش منفی نشان داد، اما ظاهرا هیچ رسانه‌ای علاقه به انتشار خبر حضور غیرمنتظره شیخ «مهدی کروبی» در این شهر، که از منظر رسانه‌ای واجد بیش‌ترین ارزش خبری می‌توانست باشد، نشان نداد.

حالا این خبر، بعد از گذشت ۵ روز از زمان اتفاق احتمالی آن، از دی‌روز به یک‌باره مورد توجه رسانه‌های کشور قرارگرفته و توسط اکثر آن‌ها پوشش داده شده‌است.
 نکته جالب آن‌َست که منبع این خبر در همه رسانه‌ها روزنامه «کیهان» است که سابقه خبری‌اش نشان می‌دهد، با منابعی در ارتباط بوده، که گاهی به طور حیرت‌انگیزی دست به پیش‌بینی می‌زده و از قضا پیش‌بینی‌ها، با آن‌چه اعلام می‌شد اصلا مو نمی‌زد، اما چگونه است که این‌بار برخلاف همیشه نه‌تنها نتوانست زود‌تر پیش‌بینی کند که شیخ به کاشان خوهد رفت، بلکه تا نزدیک به یک هفته هم از آن بی‌خبر ماند؟
 
از دو حال خارج نیست؛ یا این خبر از اصل دروغ و بافته و تصور یک ذهن علیل و بیمار است که با تاخیر غیرموجه ۵ روزه منتشرشده، یا حقیقت دارد.
 در هر دو صورت بلافاصله اولین سؤالی که برای مخاطب مطرح می‌شود این‌َست که چرا این خبر که هم می‌تواند برای رسانه‌های عمومی و رسمی خبری و هم رسانه‌های منسوب به اصلاح‌طلبان، واجد ارزش‌های ویژه خبر باشد، و به همین دلیل باید با «سرعت» منتشر شود، با یک تاخیر غیرمعمول ۵ روزه و در حالی که ارزش‌های خبری خود را از دست داده و به اصطلاح بیات شده، منتشر می‌شود؟

آیا رسانه‌های منتشرکننده این خبر که سابقه فعالیت‌ رسانه‌ایشان نشان می‌دهد در همه نقاط ایران خبرنگار محسوس و غیر‌محسوس داشته و ریز‌ترین اخبار را در کم‌ترین زمان ممکن به رسانه متبوع خود گزارش می‌نموده‌اند، درمورد این خبر با کمبود خبرنگار در منطقه مواجه بوده‌اند؟

آیا همه خبرنگاران چنین رسانه‌هایی در یک زمان مشخص در مرخصی و استراحت به‌سر می‌برده‌اند که چنین خبر مهمی از چشم تیزبین همه آن‌ها مخفی مانده‌است؟

از طرفی، وب‌سایت ملی‌مذهبی ــ که روزنامه «کیهان» گزارش خود را به خبر آن سایت مستند نموده و دیگر رسانه‌های زنجیره‌ای که خبر خود را به نقل از «کیهان» طابق‌النعل‌بالنعل منتشر نموده‌اند ــ تا کنون از طرف «کیهان» به عنوان یک رسانه معتبر شناخته نمی‌شده‌است، اما چه اتفاقی افتاده است که اکنون یک خبر از بخش «شنیده‌ها»ی آن‌ سایت، به عنوان منبع معتبر از طرف کیهان مورد توجه قرار گرفته و خبرِ با اشاره احتمالی «شنیده شده‌است»، از طرف «کیهان» با رویکرد «قطعیت» پوشش داده و منتشر شده‌است؟ و آیا می توان یک سفر در معیت  دستِ‌کم ۳۰ مامور نیروی انتظامی و تحت‌الحفظ را، به «سفر تفریحی» تاویل و تعبیر کرد؟

حقیقت هرچه باشد اما این نوع انتشار خبر، آدمی را به یاد داستان زبان بسته‌ای می‌اندازد، که با تاخیر یک‌هفته‌ای به جوک‌های تعریف‌شده دیگر حیوانات جنگل می‌خندید و همیشه با تاخیر طنز نهفته در لطیف‌ها را می‌فهمید، اما طنز نهفته در این خبر آن‌قدر هست که مرغ پخته را به خنده می‌اندازد.
 نقاشی شیخ شجاع آن‌قدر ظرافت دارد که کوزه کیهان بشکند.
 این نوشته در سحام‌نیوز این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۲:۵۷
علی مصلحی

آقای توکلی! این «اضطرار» ویران‌گر چیست؟

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۲۰ ب.ظ
«احمدتوکلی» دستکم برای بار دوم است که از «اضطرار» برای رای دادن به «احمدی‌نژاد» سخن می‌گوید. 
از گفتگوی ایشان با خبرگزاری اقتصادی فارس، (+) تا سخنان وی در نشست «مجلس مشارکت حداکثری و انتخابات کارآمد» در دانشگاه علامه، ۹۰/۱۱/۲۷ (+)حدود ۹ماه گذشه و طی این مدت نه تنها شرایط کشور بهتر نشده، که روز به روز با شیب تندی، جهت وخامت و بحران را طی نموده، و البته آقای «توکلی» هم رسما توسط معاون اول ریس‌جمهور به فساد متهم شده‌است.(+)
فرض کنیم همه شرایط فعلی امروز حاکم باشد، اما نظر رهبری نظام به نظر «احمدی‌نژاد» نزدیک نباشد. حالا قرار شود «احمد‌توکلی» در مورد «احمدی‌نژاد» تصمیم بگیرد. به سادگی قابل پیش‌بینی است، به کمتر از عزل «احمدی‌نژاد» از ریاست‌جمهوری و محرومیت دائم از هرگونه شغل دولتی برای وی، راضی نمی‌شود. برای خودش ادله محکم و محکمه‌پسندی هم دارد: روزگار به خاکستر نشسته ملت ایران، آبرو و اعتبار از دست رفته کشور، حیف و میل و هدر رفتن میلیارد‌ها تومان سرمایه مالی کشور، افزایش قابل توجه فساد و اعتیاد در بین جوانان، کاهش سنگین ضریب امنیت کشور و... کمترین ادله این درخواست می‌تواند باشد. مسلما هر آدمی که اندکی، تنها اندکی از عقل بهره برده باشد، قویا این‌ها را تایید و تصدیق می‌نماید. 
 اما چرا این اتفاق در شرایط فعلی نمی‌افتد، به دلیل‌‌‌ همان «اضطرار»ی است که ایشان را وادار نموده، علیرغم میل باطنی، و علیرغم تحقق شرایط اصلح بودن در «احمدی‌نژاد»، به وی رای بدهد. 
اما از آن جمعیت ۲۴ میلیونی که ادعا می‌شود به «احمدی‌نژاد» رای داده‌اند، چند نفر این‌گونه، معتقد بوده‌اند که ایشان اقل شرایط لازم برای نامزدی ریاست جمهوری را ندارد؟ 
از دوحال خارج نیست. یا همه برخلاف نظر آقای «توکلی» معتقد بوده و هستند که ایشان تنها فرد «اصلح» برای ریاست‌جمهوری بوده و هست، یا اکثریت آن‌ها با آقای «توکلی» هم‌رای و عقیده بوده و هستند که آقای «احمدی‌نژاد» شرایط لازم برای ریاست‌جمهوری را نداشته، ولی‌‌‌ همان «اضطرار» پیش‌گفته باعث شده علیرغم اولا میل باطنی و ثانیا صلاح مملکت به او رای بدهند. 
به عبارت دقیق‌تر، صلاح کشور را یک «اضطرار» موهوم، تعریف می‌کند و تشخیص می‌دهد، نه عقل و قانون و مشورت و حکمیت. 
 در صورت اول ناگفته آشکار است که آقای «توکلی» در اقلیت هستند و حق حرف‌زدن هم ندارند چه برسد به اعتراض. مردمی هم که ایشان را به عنوان نماینده خود در مجلس انتخاب نموده‌اند، پس از افشای نظر رسمی وی در مورد ریس‌جمهور منتخب، دچار غبن و خسارت شده و اکنون می‌توانند طلبکار ایشان هم باشند. 
اما در صورت دوم که شواهد نشان از قوت و صحت آن دارد، که همه به کسی رای داده‌اند که نه تنها «اصلح» بلکه «صالح» هم نبوده و حالا هم ریس‌جمهور است، و آثار زیان‌بار آن انتخاب و اشتباه، هر روز بیش از پیش آشکار می‌شود، آیا مردم این حق را ندارند که بدانند آن «اضطرار» چه بوده است؟ 
 آن «اضطرار» چیست که باید این‌همه جان و مال و آبرو و اعتبار و ارزش‌ها، به پای آن قربانی شده و هنوز هم پروسه قربانی گرفتن باید ادامه داشته باشد، و هیچکس هم نداند که چیست و چرا؟ 
 آقای «توکلی» که سابقه عدم تفاهم شدید با «میرحسین‌موسوی» در دوره‌ای که وزیر کار او بوده‌اند، - که نهایتا منجر به رفتن ایشان از وزارت کار شد - را در پرونده و حافظه دارد، هم در این سخنان، و هم در جاهای دیگر گفته‌اند که به «میرحسین» رای نداده، چون «پایگاه اجتماعی موسوی ‌می‌تواند تحریک علیه رهبری را هدایت کند». بر فرض که درست! و این دلیلی است که وی به «موسوی» رای ندهد. تکلیف «مهدی‌کروبی» هم در دستگاه فکری و سیاسی آقای «توکلی» و دوستان ایشان، مشخص است. اما مگر در انتخابات گذشته ریاست‌جمهوری فقط این‌ها بودند؟ ‌مگر «محسن‌رضایی» فرمانده سابق سپاه و سرباز کوچک نظام به تعبیر خودش، و نماینده دیگری از طیف اصول‌گرا در‌‌‌ همان ماراتن حضور نداشتند؟ چرا به ایشان رای ندادند، که امروز دچار عذاب وجدان نبوده و مجبور باشند از «اضطرار» سخن بگویند؟ 
مگر این «اضطرار» و مصلحت فقط شامل حال ایشان می‌شده و شامل حال تعدادی دیگر از اصول‌گرایان از جمله «علی‌مطهری» دیگر نماینده مردم تهران، و اتفاقا هم‌فکر و همراه آقای «توکلی» در مخالفت با دولت «احمدی‌نژاد»، که رسما و شفاف از نامزدی «محسن‌رضایی» حمایت نموده و به ایشان رای داد، نمی‌شد؟ 
آقای توکلی در ادامه فرموده‌اند «اگر «موسوی» سکوت ‌می‌کرد، هر حرف و نطقش بر دولت تاثیرگذار بود و لطمات «احمدی‌نژاد» به کشور کمتر ‌می‌شد. اگر این قانون‌پذیری رخ ‌می‌داد، فشارهای بین‌المللی نیز کمتر ‌می‌شد» 
آقای «توکلی» در شرایطی این سخن مضحک را بیان می‌نمایند که، نه تنها نمایندگان مجلس که قانونا دولت موظف به تمکین در برابر سؤال و خواست آنهاست، بلکه حرف‌های رهبری نظام هم دیگر بر دولت تاثیر‌گذار نیست و «احمدی‌نژاد» آشکارا و گاهی با لجبازی به اقداماتی دست می‌زند که به شفاف‌ترین شکل ممکن خلاف خواست و اراده جاری رهبری کشور است. 
حتما آقای «توکلی» نخواهند گفت که خانه‌نشینی ۱۱ روزه ریس‌جمهور، مصوبه شواری عالی امنیت ملی بوده‌، و یا ایشان به‌ کل از آن بی‌اطلاع‌اند!! 
ظاهرا آقای «توکلی» نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند بدانند، نظامی که عملکردش شفاف و قابل دفاع باشد و اصطلاحا ریگی به کفش نداشته باشد، از سکوت، یا اعتراض علنی یک کاندیدای معترض به نتایج انتخابات، هراسی نداشته و فشارهای بین‌المللی نمی‌تواند تاثیری در روند جاری کشور داشته باشد. اما آنجا که رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، با نگرانی از فشارهای بین‌المللی و آثار آن سخن‌ می‌گوید، متوجه نیست که ناغافل از وجود ریگ بزرگ در کفش کوچک دولت و جریان متبوعش پرده برداشته و ناخواسته زبان به  اعتراف گشوده است.
 حقیقت آنست که آقای «توکلی» و رفقایش، بر خلاف مصلحت کشور و نظام و مردم، همه چیز را به بازی گرفته و هر جا به بن‌بستی برخورده‌اند به یک بهانه مسخره و موهومی تحت عناوین «اضطرار» و «مصلحت» و... متوسل، و گناه را به گردن آن انداخته و از خود سلب مسؤلیت نموده‌اند. 
 می‌گویند؛ کسی که خواب است را می‌شود بیدار کرد. اما بیدار کردن کسی که خود را به خواب‌زده باشد غیرممکن است. 
 آقای «توکلی» به عیان اوضاع نابسامان کشور را مشاهده می‌کند. بازتاب و تایید آن هم در نطق‌های داغ ایشان در مجلس و واکنش‌های رسانه‌ای او قابل مشاهده است. اما آنچه دیده نمی‌شود و خبری از آن هم شنیده نمی‌شود، اندک اقدام موثری در برابر این‌همه ناملایمات و نابسامانی‌هاست که همه می‌بینند و اعلام می‌کنند و قبول هم دارند اما از واکنش مثبت و تغییر شرایط خبری نیست. ظاهرا دولتیان و مجلسیان با هم قرار گذاشته‌اند که این دور باطل اعتراض از مجلس و بی‌توجهی از دولت را آنقدر ادامه دهند تا منطق محال بودن دور را از سکه بیا‌ندازند. حضرات داوطلبانه خود را به خواب زده‌اند. 
 دور نیست که خواب‌زدگان، با کابوس آشفته از خواب خواهند پرید. آن‌روز هیچ «اضطرای» پاسخ‌گوی شرایط پریشانی و آشفتگی‌شان نخواهد بود.
این نوشته در جرس اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۲۰
علی مصلحی

تکذیب، درمان دروغی که اثبات آن سخت اس

سه شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۰، ۱۱:۰۸ ب.ظ

فرزند آقای «محسنی‌اژه‌ای» دادستان کل کشور، با ماشین مدل‌بالا ویراژ می‌دهد یا نمی‌دهد را، درصد بسیار ناچیزی از مردم خبر دارند. سند قابل ارائه به عموم مردم در این زمینه وجود ندارد و چنین ادعایی می‌تواند با تردیدهای جدی مواجه شده و به سادگی تکذیب شود. بنابراین چه بهتر که چنین ادعایی که در یادداشت «مجتبی‌واحدی» خطاب به دادستان کل کشور، مورد اشاره و یاد‌آوری قرار گرفته بود، در شبه‌جلسه مطبوعاتی و رسانه‌ای سخنگوی دستگاه قضا، به سادگی تکذیب شود.(+) اما در چنین نمایش کنفرانس مطبوعاتی، اولا هیچ خبرنگار مستقلی که شرافت حرفه‌ای و کاری برایش مهم است، نباید حضور داشته باشد، و ثانیا بقیه خبرنگاران مامور و معذور هم باید توجیه شوند که حق ندارند از سخنگوی دستگاه قضا، و دادستان کل کشور در مورد دیگر ادعاهای مطرح شده در نامه مشاور «مهدی‌کروبی» و مشخصا مورد حضور نامبرده در جلسات انرژی‌درمانی آقای «علی‌اکبری» و نوشتن توصیه‌نامه برای نامبرده که فیلم آن به وفور در شبکه‌های اجتماعی موجود است، سؤال نمایند.

 بدیهی است دادستان کل کشور در برابر چنین سؤالی با چالش جدی روبه‌رو شده و نخواهد توانست سؤال کننده و افکار عمومی را متقاعد کند که چگونه رسانه‌ملی «علی‌اکبری» را به عنوان کلاه‌بردار معرفی نموده،(+) و دادستان‌‌ همان دستگاه به حضور وی مشرف، و عذر بد‌تر از گناه توصیه‌نامه امضا کردن برای یک کلاه‌بردار را در پروند دارد؟ و در صورتی که بخواهد آنرا تکذیب نماید، از چاله در نیامده، به چاه فیلمی خواهد افتاد که رندانه از حضور ایشان در آن مراسم ویژه تهیه شده و به وفور در دسترس عموم قرار دارد.
 لذا باید برای تکمیل سناریوی نمایش کنفرانس مطبوعاتی، آقای دادستان با تکذیب اتهامی که اثبات آن مشکل به نظر می‌رسد، بدون پرداختن به دیگر اتهامات مطرح شده، به خیال خود آن یادداشت را بی‌پاسخ نگذاشته و خیالش از طرف افکار عمومی هم راحت شده‌است.
 آقای «محسنی‌اژه‌ای» دادستان کل کشور و سخنگوی دستگاه قضا، البته که اکنون نیز خبر ندارند که مشغول بازی در سناریویی هستند، که پرده آخر مطابق میل آن‌ها بازی نخواهد شد و بازیگران ناشی باعث خواهند شد، تشت رسوایی کارگردانان، از بلند‌ترین بام‌ها بر زمین افتد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۰۸
علی مصلحی

خودسری در اشغال سفارت از آمریکا تا انگلیس

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بین حملات چندین‌باره اراذل و اوباش خودسر، به محافل و متینگ‌های علمی دانشگاهی و مجالس سخن‌رانی‌ و پرسش و پاسخ‌های دانشگاهی در سال‌های اول انقلاب و مراسم مشابه در سال‌های اصلاحات، حمله به کوی دانشگاه در هجدهم تیرماه ۷۸ و تیرماه ۸۸، هم‌چنین حملات چندین‌باره همین عناصر به منزل «مهدی‌ کروبی» پس از انتخابات جنجالی خرداد۸۸(+) (+)، و حمله به سفارت «ایالات‌ متحده آمریکا» در سال‌های اول انقلاب، و حمله دی‌روز به سفارت «بریتانیا» در تهران(+)، اگرچه تفاوت‌های شکلی ممکن است وجود داشته باشد، اما ماهیت همه آن‌ها یکی است و همه از بی‌احترامی به قانون و حقوق دیگران سرچشمه می‌گیرد.

بدون کم‌ترین تردید آقای «محمد موسوی‌خویینی‌ها» نمی‌تواند بدون محکوم‌نمودن اقدام حمله به سفارت «ایالات متحده آمریکا» در سال‌های اول انقلاب که به رایزنی و سعایت ایشان صورت پذیرفت، حادثه حمله به کوی دانشگاه در ۱۸تیر ۷۸ و ۸۸، یا حملات مکرر به بیت شیخ شجاع پس از انتخابات خرداد ۸۸ را محکوم کند.
 لازمه پذیرفتن محکومیت اقدامات اخیر که ریشه در گریز از قانون و بی‌توجهی به حقوق افراد و دانشجویان مظلوم دارد، محکومیت اقدام مشابهی است که سال‌ها قبل اتفاق‌افتاده و همه در مقابل آن سکوت اختیار کرده‌اند تا در پناه سکوت آن‌ها بستر مناسب برای بذر‌افشانی و رشد و ریشه‌گستردن خشونت‌های اخیر فراهم شود.

در این‌که کشور «آمریکا» باعث و بانی ظلم و تجاوزهای پنهان و آشکار فراوانی طی قرن گذشته بر علیه کشورهای مظلوم و ستم‌دیده متعدد توسعه‌نیافته در جهان بوده‌است، کم‌ترین شکی نیست.

در این‌که از ره‌گذر همین خوی مداخله‌جویانه و ستم‌گرانه چه ظلم‌ها و ستم‌ها و حق‌کشی‌ها که نصیب ملت و کشور عزیز ایران شده هم شکی نیست.
ملت ایران هیچ‌گاه حادثه کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲(+) که با مساعدت مستقیم دولتین آمریکا و انگلیس بر علیه منافع عالیه ایران صورت گرفت، را فراموش نخواهند کرد.

برای هیچ زمانی مردم ایران فراموش نخواهند کرد که زمانی مستشاران نظامی و شهروندان «آمریکا»یی در ایران از حقوق کاپیتولاسیون برخوردار بوده‌اند.

حادثه اشغال کشور ایران در جنگ جهانی دوم، توقیف دارایی‌های کشور و پذیرایی از «محمدرضا پهلوی» شاه مخلوع ایران پس از انقلاب در آمریکا، و هزاران ظلم پنهان و آشکار دیگر در حق ملت ایران توسط این کشور، هیچ‌گاه از حافظه مردم ما پاک نخواهد شد.

با همه این‌ها و با وجود هزاران دلیل مستند و غیرمستند دیگر بر خوی تجاوز و سلطه‌گری و اقدامات مداخله‌جویانه، که در کارنامه کشورهای ابرقدرت دنیا و از جمله کشور آمریکا وجود داشته و دارد، هیچ بهانه‌ای حمله به سفارت آن کشور و اشغال آن‌را برای دفاع از کیان کشور و جلوگیری از خطر احتمالی و احتمال این‌که در آن سفارت نقشه برای خراب‌کاری در کشور طراحی می‌شود و ... را توجیه نمی‌کند.
 این کار، در حکم تجاوز به حریم خصوص دیگران می‌باشد و اگر چه در شرایط انقلابی - احساسی اوایل انقلاب، و در شرایطی که نظام هنوز به ثبات قابل‌توجهی دست‌نیافته، توجیهی برای انجام آن قابل دست و پا کردن بود و می‌شد آن‌را به گردن شرایط و احساسات جوانان انداخت و ...، اما کار بسیار اشتباهی بود و تا دولت‌مردان ایران رسما از جامعه جهانی بابت این اشتباه عذر‌خواهی نکنند و آن‌را اشتباه نخوانند و ندانند، باید هم‌واره شاهد حمله نیروهای خودسر به مراکز علمی و دانشگاه‌ها و سخن‌رانی‌ها و متیتنگ‌های علمی و سفارت‌خانه‌های دیگر کشور‌ها، و به‌دنبال آن هزینه‌ها‌ی‌ سنگین، که مستقیما از جیب آسایش و آرامش شهروندان کشور برداشت و پرداخت می‌شود بود.

 حادثه حمله دی‌روز به سفارت «بریتانیا» و تلاش برای اشغال آن، تنها یک متهم شناسایی‌شده، معروف و جهانی دارد: «سید محمد موسوی خویینی‌ها». و تا زمانی که ایشان و مجموعه دوستان اشغال‌کننده سی‌سال پیش از آن اقدام خود دفاع نمایند و آن‌را باعث افتخار خود بدانند، متاسفانه باید شاهد حوادث و اقدامات تاثربرانگیز این‌چنین و خسارات جبران‌ناپذیر آن برای همیشه بود. فرقی نمی‌کند ریس‌جمهور «هاشمی‌رفسنجانی» باشد، یا «محمد‌خاتمی» یا «محمود احمدی‌نژاد»

در همین رابطه:
از پائیز ۵۸ تا پائیز ۹۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۰ ، ۱۰:۱۰
علی مصلحی

سایت «محرمانه‌آنلاین» که پس از بستن یک‌شبه سایت‌های حامی و طرف‌دار «اسفندیار رحیم مشایی» جای‌گزین سایت «محرمانه‌نیوز» شد، رکورددار انتشار اخبار جعلی و بدون سند است.
 
به‌نظر می‌رسد گردانندگان این سایت که بیگانگی بیش از حدی با خبر و خبرنگاری و اخلاق حرفه‌ای در این حوزه دارند، این وب‌سایت را صرفا برای تفریح و سرگرمی راه‌اندازی نموده و هر روز در اتاق‌های فکر و خبر خود، پس از چند ساعت شوخی و تفریح و لطیفه تعریف‌کردن، هر از گاهی هم یکی از لطیفه‌ها را در اختیار تحریریه خبر قرار می‌دهند تا به‌عنوان خبر روی خروجی سایت قرار گیرد.

 از طرفی سنبه حمایت از این سایت هم، آن‌قدر پر زور هست که باکی از این دروغ‌پراکنی‌ها و جعلیات ندارند و این چرخه جعل و دروغ هیچ‌وقت با مشکلی روبه‌رو نشده و کماکان به دورغ‌پراکنی آنلاین مشغول است.

در تازه‌ترین فکاهی منتشره این سایت امروز ساعت۱۲ ظهر ادعا نمود: «بر اساس گزارش‌های رسیده مهدی کروبی تا ساعاتی دیگر نامه‌ای خطاب به ملت ایران منتشر خواهدکرد که محتوای کلی این نامه منفک از جزییات ابراز ندامت از افعال خود و در ‌‌نهایت خواستار آزادی خود و همسرش شده است.»

جدای از آن‌که سردرآوردن از این ادبیات به‌هم‌ریخته کار دشواری است و به‌نظر می‌رسد به‌عمد برای سرگردانی مخاطب، این‌گونه تنظیم‌شده، چنان‌چه «مهدی‌کروبی» نه‌تنها حاضر به نوشتن نامه ندامت مورد ادعای این خبر، که اگر حاضر به نوشتن و یا گفتن حرفی به‌مراتب کم‌تر از این نامه هم شده‌بود، تمام ارکان مملکت از صدر تا ذیل اکنون در کار آماده‌نمودن بساط شادمانی بودند و مطمئنا رسانه ملی از اولین لحظه این اتفاق نادر،  پخش تمام برنامه‌های عادی خود را قطع و اقدام به پوشش این خبر از طریق تمام شبکه‌ها می‌نمود و به‌هیچ عنوان اجازه نمی‌داد این خبر، این‌گونه ناشیانه آن‌هم از طریق سایتی نزدیک به «ریس دفتر ریس‌جمهور» که مغضوب تمام ارکان اصلی نظام هست و اتفاقا همین امروز نیز داغ‌دار برادر شده، (+) منتشر شود.

از زمان وعده این سایت که مدعی‌شده تا «ساعاتی دیگر» اکنون ۵ ساعت می‌گذرد. برای اثبات صداقت این ادعا و تحقق «ساعاتی‌ دیگر» باید ۱۷ ساعت دیگر صبر نمود. اما هم‌چنان‌که مخاطبین این سایت بار‌ها و بار‌ها این ۱۷ و ۲۴ ساعت‌ها را پشت سر گذاشته و خبری از تحقق وعده نبوده‌است، این‌بار نیز چنین خواهد شد.

 دستگاه قضایی که اراده‌ای برای پی‌گیری شکایت ریس‌دفتر ریس‌جمهور از مداح بیت رهبری ندارد، برای قبول و پی‌گیری شکایت مهدی کروبی اراده‌ای خواهد داشت؟
این نوشته در سحام نیوز این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۳:۰۲
علی مصلحی

۱- آقای «خامنه‌ای» پس از حادثه قتل‌های زنجیره‌ای در خطبه‌های نمازجمعه تهران گفت:
«این قتل‌هایى که اتّفاق افتاد، حوادثى بسیار بد، زشت، نفرت‏‌آور و حقیقتاً درخور محکوم‌کردن بود. کسانى که این‌ها را محکوم کردند، به‌جا محکوم کردند. این‌ها علاوه بر این‏‌که قتل بود، جنایت بود؛ با روش‌هاى بد و غیرقانونى بود.»
وی سپس در مورد زنده‌یاد «فروهر» گفت: «بینى و بین‏‌اللَّه، فروهر و همسرش - این دو مرحوم - دشمنان ما بودند؛ اما دشمنان بی‌ضرر و بی‌خطر. این‌ها هیچ ضررى نداشتند»، و سپس با اعلام نجیب‌بودن و بی‌خطربودن آن‌ها پرسید: «مرحوم فروهر و مخصوصاً عیالش نه؛ آدم‌های نانجیب نبودند. حالا شما فکر کنید، کسى که مثل فروهر را می‌‏کشد، آیا می‌تواند دوست نظام باشد؟! می‌تواند براى نظام کار کند؟! چنین چیزى معقول است؟! من این را باور نمی‌کنم ... آن دستى که به فکر می‌افتد بیاید این‌ها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانه‏‌هایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر می‌تواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایش‌نامه از پیش طراحى‌شده‏‌اى نباشد؟!»(۱)

در همان دوره و زمان «روح‌الله حسینیان» ریس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دوست و هم‌کار نزدیک «سعید امامی» و قاضی تندرو دادگاه‌های اول انقلاب، با حضور در برنامه «چراغ» صداوسیما (+) و بعد از طریق مطبوعات هم‌سو(۲) و در ادامه با موضع‌گیری و رفتار صریح رسما اعلام کرد که «سعید امامی» قاتل نبوده و خودکشی نکرده و به‌دست مسؤلین رسیدگی‌کننده به پرونده قتل‌ها که مستقیما توسط ریس قوه‌قضاییه و غیرمستقیم توسط رهبر انقلاب تعیین می‌شوند، کشته شده‌است و ادعای خودکشی او را دروغ ساخته و پرداخته مسؤلین پرونده خواند.(۳)
وی حتی در یک دهن‌کجی آشکار و در شرایطی که برگزاری مراسم ترحیم «سعید امامی» با محدودیت‌های قانونی برگزار می‌شد، به مراسم ترحیم او رفته و ایشان را شهید خطاب کرد.(+)

ساده‌ترین برداشت از موضع‌گیری و رفتار آقای «حسینیان»، تقابل آشکار با تفسیر رهبری و مجموعه حاکمیت از اتفاق افتاده و مسائل حاشیه‌ای آن بود و اگر این اظهارات و موضع‌گیری‌ها آن‌روز نمی‌توانست مستند محکومیت و تنبیه و مجازات او باشد، دست‌ِکم در آینده می‌توانست صلاحیت وی برای کسب بعضی از امتیازات اجتماعی، از جمله نمایندگی‌مجلس، وزارت، ریاست بر موسسه و نهاد سیاسی و اجتماعی دولتی و رسمی (مرکز اسناد انقلاب اسلامی) را مخدوش نماید. اما در کمال تعجب یک دوره بعد، صلاحیت آقای «حسینیان» که در غیاب چهره‌های اصلی اصلاح‌طلب ــ که همه ردصلاحیت شده‌بودند ــ توسط همان نهادهایی که او آن‌ها را به دروغ‌گویی در مورد «سعید‌امامی» و پرونده قتل‌ها متهم کرده‌بود، تایید و او با حفظ سمت قبلی به جای‌گاه خطیر نمایندگی مجلس نیز راه پیداکرد و حتی در بین نمایندگان دوره هفتم و هشتم مجلس دارای نقش ویژه و سوگلی هم شد و وقتی که در دوره هشتم در اعتراض به رفتار هم‌راهان «احمدی‌نژاد» استعفا داد، با توصیه و تسلی و دل‌داری رهبری استعفای خود را پس گرفت (+) و هیچ کس هم از هیچ کسی نپرسید که تکلیف ادعاهای عجیب و غریب او بر علیه حاکمیت و دفاع از «سعید امامی» که توسط قوه قضاییه کشور به قتل و بعد از آن خودکشی متهم بود، چه شد؟

۲- «میرحسین‌ موسوی» نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس و محبوب بنیان‌گذار جمهوری اسلامی که پس از اتمام دوره نخست‌وزیری به سکوتی عمیق رفته و بارها و بارها پیشنهاد دوستان اصلاح‌طلب خود، برای حضور در عرصه سیاست و نامزدی ریاست جمهوری به‌رغم اقبال عمومی عمیق و تضمین‌شده را رد نموده بود، پس از مشاهده مدیریت پریشان و آشفته و مخرب دولت نهم به ریاست «محمود‌ احمدی‌نژاد» در انتخابات دوره دهم احساس وظیفه نموده و وارد کارزار انتخابات شد و مهم‌ترین وعده‌های انتخاباتی خود را برگرداندن برنامه به مدیریت کشور و ایجاد دولتی برنامه‌محور و نه بر مبنای «رمل و خرافه و جادو»(+) معرفی و در مناظره انتخاباتی با «احمدی‌نژاد» هم مهم‌ترین انتقادات خود را متوجه حذف برنامه‌ریزی از مدیریت کشور و اداره کشور بر اساس خرافه و جادو و کف‌بینی و ... قرارداد.

این انتقادات و اعتراض «میرحسین» به خلاف‌گویی‌های آماری و دروغ‌های دولت نهم، هم‌چنین پی‌گیری جدی اعتراض به تخلف و تقلب و کودتای انتخاباتی دهم توسط او، با واکنش شدید آقای خامنه‌ای در خطبه‌های نمازجمعه معروف ۲۹خرداد۸۸مواجه شد و ایشان در شرایطی که تلاش می‌کرد در بین تمام توهین‌ها و اتهامات و تخلف‌های اخلاقی صورت‌گرفته توسط ریس‌جمهور، از آقایان «هاشمی» و «ناطق‌نوری» اعاده‌حیثیت و دل‌داری نماید، در همین حال لبه تند انتقادات خود را متوجه آقایان «میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» نمود که ظاهرا حالا قرار نبود در ادعای مطرح‌شده تقلب در انتخابات از خر شیطان به این سادگی‌ها پایین بیایند.

در این خطبه‌ آقای «خامنه‌ای» تمام تصویرهای معرفی‌شده از طرف «موسوی» و «کروبی» را خلاف واقع دانست و دقیقا فضای موجود کشور را برخلاف آن تصویرها شاداب و سرشار از امید تعریف نمود.
در قسمتی از خطبه‌ها در مذمت به‌اصطلاح سیاه‌نمایی‌ها و تخریب‌ها، برعلیه «احمدی‌نژاد» گفت:(+)
«... صریح‌ترین اهانت‌ها به رئیس‌جمهور قانونی کشور شد، حتی از دو سه ماه قبل از مناظرات هم، تهمت‌هایی زدند به کسی که رئیس‌جمهور قانونی کشور است، متکی به آراء مردم است، نسبت‌های خلاف دادند، رئیس‌جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است به دروغ‌گویی متهم کردند، کارنامه جعلی برای دولت درست کردند، که ما که در جریان امور هستیم، می‌بینیم، می‌دانیم که این‌ها خلاف‌واقع است، فحاشی کردند، رئیس‌جمهور را خرافاتی، رمال، از این نسبت‌های خجالت‌آور دادند ... .»

این همان خطبه معروفی است که آقای «خامنه‌ای» از یک تریبون رسمی و به‌طور صریح، اختلاف‌نظراتش با نظرات آقای «هاشمی» و نزدیک‌بودن نظراتش به نظرات آقای «احمدی‌نژاد» را اعلام عمومی نموده و تلویحا اعلام نمود اجازه نخواهد داد پی‌گیری ادعای تقلب رهی به دهی برده و ایشان بسیار بیش‌تر از پیش از ریس‌جمهور معرفی‌شده و برنامه‌هایش دفاع خواهد نمود. برنامه‌هایی که «محسن رضایی» دیگر نامزد اصول‌گرا و معترض به نتایج انتخابات در گیرودار رقابت‌ها اعلام نموده بود؛ اگر ادامه پیدا کند مملکت به پرت‌گاه سقوط خواهد کرد و «میرحسین‌ موسوی» آن‌ها را براساس رمل و کف‌بینی و جادو‌گری دانسته بود.

۳- نزدیک به دو سال پس از آن خطبه‌ها و آن‌چه که به تعبیر رهبری «ادعاهای خجالت‌آور» معرفی‌ شده‌بود و توسط «میرحسین‌ موسوی» مطرح و پی‌گیری می‌شد، و تا کنون هم با تمام هزینه‌های سنگین ادامه دارد، حالا اکثر منابع درجه یک اصول‌گرا و نزدیک به رهبری نظام، همان ادعاهای «میرحسین» و «شیخ‌ شجاع» را با شدت و قوت بیش‌تر مطرح می‌کنند و از طرفی نیز منابع رسمی قضایی از بازداشت افرادی متهم به آشنایی با علوم غریبه و با اتهام هم‌کاری با قوه‌مجریه خبر می‌دهند.
 منابع غیررسمی اما معتبر نیز از بازداشت تعداد بیش‌تر (نزدیک به ۲۰ نفر) در این رابطه خبر می‌دهند.

همه این اخبار و اتفاقات در شرایطی به‌وقوع می‌پیوندد که ریس‌جمهوری که نظراتش به نظرات رهبری نظام نزدیک بوده، از پذیرش حکم حکومتی سرباز زده و تا کنون نیز حاضر نشده‌است در برابر مخالفت رهبری با استعفای وزیر اطلاعات کوتاه بیاید، همان‌گونه که «میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» حاضر نشدند در مقابل تقلب آشکار در انتخابات کوتاه بیایند. اما کوتاه‌نیامدن ریس‌جمهور، حرف حق معترضین به نتایج انتخابات را بر کرسی اثبات می‌نشاند.
***
گفتار و رفتار آقای «حسینیان» که دقیقا متقابل و متضاد با مفاد خطبه‌های نمازجمعه رهبری نظام است، نه‌تنها باعث محرومیت او نمی‌شود، که تشویق را هم برای او به‌دنبال دارد و ادعاهای آقایان مصباح یزدی (+) مرتضی نبوی (+)، حسین‌فدایی (+)، و ... که دولت را در تسخیر و تحت‌تاثیر اجنه و خرافه می‌دانند، نه‌تنها «خجالت‌آور» نیست، که دقیق و مستند محسوب، و براساس آن در یک شب چندین نفر بازداشت می‌شوند.

خطبه‌های نمازجمعه هر کدام حکم رکعتی از رکعت‌های نماز را دارد و باید پاک از هرگونه گناه و یا شبهه گناه باشد. در صورتی‌که حرف‌های بیان‌شده در خطبه‌ها براساس کینه و دروغ و ... و مغایر با واقعیات جامعه مسلمین باشد؛ باید گفت نه‌تنها دولت که کل جامعه در تسخیر جن و رمال و کف‌بین و ... است و خطبه‌های جمعه نیز بر همان مدار تنظیم و ایراد می‌شود.
گر مسلکانی از اینست که حافظ دارد
وای اگر از پی امروز بود فردایی!!

پانوشت:
(۱) خطبه‌های نماز جمعه تهران۱۳۷۷/۱۰/۱۸ و این لینک(+)
(۲)روزنامه جبهه ۱۲تیر ۷۸
(۳)هفته‌نامه ارزش ۱مهر ౭౮

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۳:۲۴
علی مصلحی
«میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» پیش از آن‌که زندانی شوند، و در آخرین اقدام سیاسی، با ارسال درخواست مشترکی به وزارت کشور، تقاضای صدور مجوز برای برگزاری یک راه‌پیمایی در حمایت از مردم و انقلاب «مصر» از میدان «امام‌حسین» به‌مقصد «میدان‌آزادی » نمودند.

با این درخواست همان‌طور که تقاضاکنندگان هوش‌مندانه قبل از تقاضا متوجه و مطلع بودند، موافقت نشد، اما مردم در پاسخ به این دعوت که در قالب درخواست مجوز از وزارت کشور عنوان شده بود، در زمان مقرر علی‌رغم حضور سنگین نیروهای نظامی و شبه‌نظامی لباس‌شخصی و به‌رغم خشونت فوق‌العاده، به خیابان‌ها آمده و با سردادن شعارهایی، ضمن اعلام حمایت صریح از رهبران جنبش سبز، به حاکمیت نیز که یک‌سال تمام تلاش تبلیغاتی خود را به‌کار گرفته بود تا اعلام نماید که چشم فتنه در ۹دی در‌آمد و جنبش‌سبز تمام شد هم، اعلام کند که جنبش سبز‌تر از همیشه زنده و پویا است و کم‌ترین عقب‌نشینی از مواضع و مطالبات شرعی و قانونی خود ندارد.
 
در این تظاهرات که تا ساعاتی از شب نیز ادامه داشت «صانع‌ زاله» دانشجوی دانش‌کده هنر تهران و «محمد مختاری» از فعالین جنبش سبز در تهران به شهادت رسیدند.

روز ۲۶ بهمن نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اقدامی سخیف و دون شان انسان، در صحن علنی مجلس بر علیه سران جنبش سبز به‌علاوه آقای «خاتمی» شعار داده و حتی وقیح‌تر و مضحک‌تر از آن، در جای‌گاه قاضی و محکمه خواستار اعدام آن‌ها شدند.

تمام این اتفاقات کم‌ترین واکنش ریاست‌ وقت مجلس‌خبرگان و ریس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام را دربر‌ نداشت. اما وقتی رسانه ملی با ایشان گفت‌وگو نموده و مشخصا نظر ایشان را در مورد راه‌پیمایی۲۵ بهمن پرسید؛ فرمودند که این اقدام حرام بوده است.

اگرچه آقای «هاشمی» بر اساس سنت همیشه‌گی حاضر نشدند نامی از سران فتنه ــ به قول اصول‌گرایان ــ ببرند، ولی همین‌اندازه هم نظر آن‌ها را تامین و مجموعه همین نظرها بازداشت «میرحسین‌ موسوی» و «مهدی‌ کروبی» را تسهیل کرد.

روز چهارشنبه گذشته پدر «میرحسین‌ موسوی» از دنیا رفت و این شرایط ویزه هم باعث نشد تا حاکمیت اجازه دهند شرایط بازداشت خانگی ایشان تعدیل شود.
 «میرحسین» فقط اجازه یافت در شرایط سنگین امنیتی هم‌راه با مامور لحظاتی در منزل پدری حاضر شده و با جنازه پدر وداع نموده و مجددا به بازداشت خانگی بازگردادنده شود.
 مراسم تشییع‌جنازه پدر ایشان هم فردای همان روز با دخالت نیروهای امنیتی به‌هم ریخت و جنازه پس از بازداشت بیش از ۷نفر از بستگان نزدیک متوفی، در شرایط شدید امنیتی به‌خاک سپرده شد. ظاهرا برگزاری مراسم ترحیم نیز با مشکل مواجه شده و برگزار نخواهد شد.

در چنین شرایطی در کنار تمام بزرگ‌وارانی که هر کدام به‌نوعی در رسته «سرا‌ن‌فتنه» طبقه‌بندی می‌شوند و به‌مناسبت درگذشت مرحوم «میراسماعیل‌ موسوی» پیام تسلیت به‌عنوان «میرحسین‌ موسوی» و خانواده ایشان صادر فرموده‌اند، آقای «هاشمی» که مجموعه اتفاقات۲۵بهمن را حرام اعلام نموده بود نیز پیام تسلیتی به‌عنوان خانواده «میر‌اسماعیل‌ موسوی» و به‌ویزه «میرحسین‌ موسوی» صادر فرمودند.

حالا سؤال این‌َست: اگر راه‌پیمایی ۲۵بهمن که به دعوت «میرحسین» انجام شد، حرام است؛ صدور پیام تسلیت برای کسی که بانی این فعل حرام بوده چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
اما اگر راه‌پیمایی حرام نبوده و کار درستی بوده؛ چرا آقای «هاشمی» حاضر به مصاحبه با رسانه میلی و بیان حرف‌هایی جهت رضایت آن‌ها شده، و در عوض از اهرم سمت سیاسیی که در اختیار دارد استفاده نکرده تا مانع بازداشت رهبران جنبش شود؟
اگر سمت سیاسی مذکور فاقد اهرم‌های لازم برای تسلی دل دردمندان است، چرا ایشان از این سمت استعفا نمی‌دهند؟ در حالی که قبلا تهدید نموده‌بودند چنان‌که «کروبی» بازداشت‌شوند از همه سمت‌های خود استعفا خواهند داد؟
 و دست آخر این‌که چرا آقای «هاشمی» نمی‌خواهند برای یک‌بار در عمر شریف نزدیک به هشتاد ساله خود شفاف باشند و این خصلت بسیار منفی و زشت عدم شفافیت را با علاقه، به پای سیاست‌ورزی قوی خود نگذارند؟

و اما بزرگ‌واران در جنبش سبز که نزدیک به دو سال مدام توصیه موکد داشته و دارند که درصدد پرسش‌گری‌های این‌گونه از «هاشمی» نباشید که به تخریب ایشان منجر می‌شود، چرا یک‌بار برای همیشه نمی‌خواهند قبول کنند که تلاش‌ها برای جلوگیری از تخریب «خاتمی» و «هاشمی» و «کروبی» و «میرحسین» و ...زمانی ارزش داشته و دارد که این تکریم مصلحتی، ضامن حفظ جان و مال و ناموس مردم باشد.
 به‌راستی ارزش‌مند‌تر از جان انسان‌ها چه مصلحتی وجود دارد که برای حفظ آن باید شاهد کشتار دست‌کم۳۰۰نفر از شهروندان عزیز و مظلوم و بی‌گناه باشیم و پرسش نکنیم؟
 اگر قرار است که تکریم انسانی به جلوگیری از کشتار انسان یا انسان‌های دیگر منجر نشود چه ارزش و اعتباری دارد؟
روشن‌گری: بعدا خبر تهدید به استعفای هاشمی تکذیب شد این‌جا

در همین رابطه:
سال نو تحویل شد اما هاشمی «متحول» نشد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۰ ، ۰۶:۰۲
علی مصلحی