نقاشی کیهان و کوزه کروبی
نقل است؛ سالیان پیش یک آکادمی نقاشی، برای امتحان داوطلبان خود، داخل آموشگاه، حوض آبی را با ظرافتهای خاص و دقیق نقاشی نموده و به هر داوطلب در بدو ورود کوزهای میدادهاند تا برود و از حوض موصوف آب پر کند و بیاورد و قاعدتا داوطلبین با تصور آب، کوزه را داخل نقاشی زده و میشکستهاند.
دست بر قضا، زمانی دواطلب چیرهدستی به آموزشگاه مراجعه میکند و کوزه به دست به سمت حوض میرود، و با تاخیری غیرمنتظره با کوزه سالم بر میگردد. وقتی با تعجب از او درباره کوزه خالی میپرسند، توضیح میدهد که یک سگ مرده در حوض بود، آب پر نکردم. وقتی اساتید آکامی همراه او به حوض مراجعه میکنند، با تعجب جنازه یک سگ مرده را در حوض مشاهده میکنند که با ظرافت و چیرهدستی خاصی توسط داوطلب جدید نقاشی شده. حالا کوزه آکامی شکسته شدهاست و نقشه آموزشگاه، نقش بر آب.
روزنامه «کیهان» و «رجانیوز» و«مشرق» و «شفاف» و دیگر رسانههای اقتدارگرای مشابه، هرچه نشستند و صبر کردند تا رسانهها و فعالین جنبش سبز در دام نهفته آنها در مورد سفر غیرمنتظره شیخ شجاع به یک شهرستان و دیدار تحتالحفظ چندساعته ایشان، از چند اثر تاریخی و گردشگری شهرستان کاشان که احتمالا روز سهشنبه هفته گذشته ۱۳۹1/۰۱/۲۹ اتفاقافتاده، گرفتار شوند و خبر را در شبکههای مجازی منتشر کنند، و بعد آنها از راه برسند و به استناد این انتشار، بر موج ایجادشده سوار شوند و مانور بدهند که: حصر و محدودیتهای اعلامشده درباره رهبران جنبشسبز دروغ و کذب است و کار بیگانگان، و دلیل آنهم خبر سفر تفریحی؟ «مهدی کروبی» به کاشان که توسط فعالین جنبش سبز و رسانههای منسوب به آنها منتشر شدهاست، خبری نشد.
ظاهرا نزد فعالین جنبشسبز و خصوصا بخش رسانهای آن، آن اندازه از بصیرت وجود دارد که در چنین دامها نیفتند و نقاشی را طوری عوض کنند که کوزه «کیهان» بشکند و نقشه رسانههای اقتدار را نقش بر آب کند.
خودشان دست بکار شدند:
در حالی که از حدود یکماه پیش خبر تصادف و بستری شدن «علیدایی» در شهر کاشان از لحظات اولیه خبر حتی تا همین حالا، ذهن تمام رسانههای خبری رسمی و غیررسمی را بهخود مشغول داشت، و هریک بهنوعی آنرا منعکس نموده و پوشش دادند و حتی روزنامه «کیهان» به بازتاب وسیع آن خبر و حساسیت رسانهها و مردم درباره آن معترض شد و واکنش منفی نشان داد، اما ظاهرا هیچ رسانهای علاقه به انتشار خبر حضور غیرمنتظره شیخ «مهدی کروبی» در این شهر، که از منظر رسانهای واجد بیشترین ارزش خبری میتوانست باشد، نشان نداد.
حالا این خبر، بعد از گذشت ۵ روز از زمان اتفاق احتمالی آن، از دیروز به یکباره مورد توجه رسانههای کشور قرارگرفته و توسط اکثر آنها پوشش داده شدهاست.
نکته جالب آنَست که منبع این خبر در همه رسانهها روزنامه «کیهان» است که سابقه خبریاش نشان میدهد، با منابعی در ارتباط بوده، که گاهی به طور حیرتانگیزی دست به پیشبینی میزده و از قضا پیشبینیها، با آنچه اعلام میشد اصلا مو نمیزد، اما چگونه است که اینبار برخلاف همیشه نهتنها نتوانست زودتر پیشبینی کند که شیخ به کاشان خوهد رفت، بلکه تا نزدیک به یک هفته هم از آن بیخبر ماند؟
از دو حال خارج نیست؛ یا این خبر از اصل دروغ و بافته و تصور یک ذهن علیل و بیمار است که با تاخیر غیرموجه ۵ روزه منتشرشده، یا حقیقت دارد.
در هر دو صورت بلافاصله اولین سؤالی که برای مخاطب مطرح میشود اینَست که چرا این خبر که هم میتواند برای رسانههای عمومی و رسمی خبری و هم رسانههای منسوب به اصلاحطلبان، واجد ارزشهای ویژه خبر باشد، و به همین دلیل باید با «سرعت» منتشر شود، با یک تاخیر غیرمعمول ۵ روزه و در حالی که ارزشهای خبری خود را از دست داده و به اصطلاح بیات شده، منتشر میشود؟
آیا رسانههای منتشرکننده این خبر که سابقه فعالیت رسانهایشان نشان میدهد در همه نقاط ایران خبرنگار محسوس و غیرمحسوس داشته و ریزترین اخبار را در کمترین زمان ممکن به رسانه متبوع خود گزارش مینمودهاند، درمورد این خبر با کمبود خبرنگار در منطقه مواجه بودهاند؟
آیا همه خبرنگاران چنین رسانههایی در یک زمان مشخص در مرخصی و استراحت بهسر میبردهاند که چنین خبر مهمی از چشم تیزبین همه آنها مخفی ماندهاست؟
از طرفی، وبسایت ملیمذهبی ــ که روزنامه «کیهان» گزارش خود را به خبر آن سایت مستند نموده و دیگر رسانههای زنجیرهای که خبر خود را به نقل از «کیهان» طابقالنعلبالنعل منتشر نمودهاند ــ تا کنون از طرف «کیهان» به عنوان یک رسانه معتبر شناخته نمیشدهاست، اما چه اتفاقی افتاده است که اکنون یک خبر از بخش «شنیدهها»ی آن سایت، به عنوان منبع معتبر از طرف کیهان مورد توجه قرار گرفته و خبرِ با اشاره احتمالی «شنیده شدهاست»، از طرف «کیهان» با رویکرد «قطعیت» پوشش داده و منتشر شدهاست؟ و آیا می توان یک سفر در معیت دستِکم ۳۰ مامور نیروی انتظامی و تحتالحفظ را، به «سفر تفریحی» تاویل و تعبیر کرد؟
حقیقت هرچه باشد اما این نوع انتشار خبر، آدمی را به یاد داستان زبان بستهای میاندازد، که با تاخیر یکهفتهای به جوکهای تعریفشده دیگر حیوانات جنگل میخندید و همیشه با تاخیر طنز نهفته در لطیفها را میفهمید، اما طنز نهفته در این خبر آنقدر هست که مرغ پخته را به خنده میاندازد.
نقاشی شیخ شجاع آنقدر ظرافت دارد که کوزه کیهان بشکند.
این نوشته در سحامنیوز اینجا