وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میرحسین» ثبت شده است

نامه «حمزه کرمی» سنگ را به گریه می‌اندازد

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۲۷ ب.ظ

جرس نوشته است: هاشمی رفسنجانی پس از خواندن نامه «حمزه کرمی» شدیدا گریسته است.
باور کنید دروغ است. «هاشمی رفسنجانی» اصلا نمی‌داند گریه یعنی چه. من مطمئنم شکنجه‌هایی که در دوره زمام‌داری ایشان بر سر امثال استاد «سعیدی سیرجانی» توسط تیم اطلاعاتی و تواب‌سازی وزارت اطلاعات ایشان آمد، به‌اندازه کافی ایشان را قسی‌القلب نموده‌است که از خواندن شکنجه‌ها و دردهای نوشته‌شده در نامه به گریه نیفتند.

نام استاد «سعیدی» را به‌عنوان مشتی نمونه خروار از هزاران انسان اهل قلم و اهل‌دردی آوردم که طی سال‌های گذشته در سایه سکوت معنی‌دار امثال من و شما و آقای «کرمی» دردها را به‌جان خریدند و در سیاه‌چال‌های تعصب و تحجر شکنجه شدند و در سکوت غریبانه خود مردند و فراموش شدند.

از این جمع استاد «علی‌اکبر سعیدی سیرجانی» پس از تحمل سال‌ها شکنجه و عذاب، نهایتا در کمال غربت و تنهایی مرد و بعد از مرگ هم جماعت بی‌غیرت اهل قلم نه که پاس خدمات بی‌شمار و ارزنده‌اش به فرهنگ و ادب این مملکت را نداشتند، که سگ‌ها را آزاد گذاشتند تا هر چه می‌خواهند درباره او بی‌حرمتی و بی‌ادبی مرتکب شوند و در مقابل از پاسبانان و متولیان فرهنگ پاداش و جایزه و تشویق دریافت نمایند.

من البته به حکم وظیفه انسانی و به حکم تعهدی که در برابر وجدان و قلم خودم دارم، از زجرها و مصیبت‌هایی که امروز بر سر اهالی دردمند قلم و روزنامه‌نگاری و خبر می‌آید، دردمندم و در مقابل هراس خود و سستی احتمالی در مقابل وظیفه‌ای که بر دوش دارم به خدا پناه می‌برم. و همین وظیفه مرا به نوشتن این ارجوزه واداشته است.

یک روز قبل از آخرین نمازجمعه به امامت «هاشمی رفسنجانی» نوشتم که بهترین فرصت به ایشان رونموده و بهترین شانس فردا در خانه ایشان را خواهد زد که بتواند در مقابل نقاط سیاه و کور موجود در پرونده‌اش در مقابل دولت کودتا برای خود آبرو بخرد، به شرط آن‌که از آن فرصت استفاده بهینه نماید. اما «هاشمی» علی‌رغم نظر غالب دوستان که نقش او را در آن نمازجمعه و خطبه‌ها خوب می‌دانند نقش خود را خوب بازی نکرد و برگ سیاه دیگری بر پرونده قطور خود افزود و بعد از آن با حضور در کنار حاکمیت شکنجه و عذاب و کشتار، شریک دزد و رفیق قافله ماند و با کمال میل از هم‌راهی با مردم خودداری کرد.

آن فرصت طلایی که از دست رفت، نشست دوره‌ای و موسمی خبرگان رهبری هم عملا در ادامه همان فرصت و همان رفتار از بین رفت تا «هاشمی» دل‌خوش به برگزاری جلسات هفتگی و بی‌اثر «مترسک مصلحت نظام» باشد و ملاقات‌های هفتگی‌اش با مقام رهبری با نظم خاصی برقرار.

در این میان هر از گاهی شنیده می‌شد که «هاشمی» تحت کنترل شدید است و راه پیش و پس هم بر او بسته است و اگر بخواهد هم نمی‌تواند کاری بکند. اما دیدیم و دیدید که وقتی قرارشد سوگلی آقا محاکمه و محکوم شوند، پایشان بسته نبود و به اشاره او آقا «مهدی» از کشور خارج شدند و علی‌رغم صدور حکم جلب و ... و بازی‌های تبلیغاتی که بر سر آن درآمد و درآوردند، آب هم از آب تکان نخورد و بعد از جندی همسر و فرزندان و مادر و بستگان هم برای ملاقات او راهی فرنگ شدند. هیچ قدرتی هم یاری جلوگیری و ... نداشت و ندارد.

و دیدیم و دیدید که وقتی حاکمیت تمام‌قد و یک‌صدا قصد نمود که دانشگاه آزاد را از ید قدرت «هاشمی» خارج نماید؛ ایشان توانست یک‌تنه در مقابل حاکمیت بایستد و نافرمانی را تا بدان‌جا پیش ببرد که اجازه حضور نمایندگان دومین شخص مملکت، یعنی ریس‌جمهور به نشست هیات موسس دانشگاه آزاد را ندهد.
 ورود به حیات خلوت مرد قدرت‌مند و درسایه نظام ممنوع بود، اما حبس و آزار مسؤلین دفتر و هم‌راهان هاشمی و بدتر از آن کشتار مردم در خیابان‌ها و ... اشکالی نداشت.

جنبش سبز خسارت‌هایی عظیمی از «هاشمی» دیده‌است. چه کسی می‌تواند منکر شود که در شب مناظره در بحث اشرافی‌گری و سرمایه‌داری «هاشمی» و «ناطق‌نوری» حق با «احمدی‌نژاد» نبود؟ اما هم‌چنان‌که «میرحسین موسوی» از «احمدی‌نژاد» در همان مناظره پرسید: چه ربطی به «میرحسین» داشت؟

اجازه بدهید نهایت بی‌ربطی آن را همین‌جا مشخص کنم. آقای «هاشمی» در ماه‌های آغازین سال ۸۸ رسما اعلام نموده بود چنان‌چه آقایان «روحانی» «لاریجانی» یا «ولایتی» کاندیدا شوند، به یکی از آن‌ها رای خواهد داد. این در شرایطی بود که اصلاح‌طلبان تمام سرمایه‌گذاری بر روی «خاتمی» را آغاز کرده‌بودند. یعنی ایشان به «خاتمی» هم علاقه و اعتقادی نداشته چه برسد به «میرحسین».

اما به‌تر از این‌ها اسناد مهمی است که این‌روزها پشت سرهم به نفع «میرحسین» و افشای اختلاف شدید و سنگ‌اندازی‌های ریس‌جمهور و ریس‌مجلس وقت بر سر راه نخست‌وزیر محبوب بنیان‌گذار جمهوری اسلامی افشا شده و پرده از اختلاف فاحش نگاه و رفتار سیاسی بین ایشان و آقای «هاشمی» برمی‌دارد.

نامه «حمزه کرمی» سنگ را به گریه می‌اندازد. اما از سنگ کاری ساخته نیست. این مردمانند که باید بعد از خواندن نامه به‌خود آیند و از خود بپرسند آیا انسانند یا سنگ؟ و اگر به این نتیجه رسیدند که انسانند به وظیفه انسانی خود عمل کنند.

«حمزه کرمی» زمانی در این کشور صاحب قدرت و اقتداری بود که به هیچ روی باور نمی‌کرد که روزگاری همان بلا که در سایه سکوت و آرامش او بر سر مرحوم «ابراهیم زال‌زاده» آمد، بر سر او هم بیاید، ولی آمد.

خیلی رک و صاف و پوست کنده؛ اگر فکر می‌کنید که سکوت کنید و ننویسید و ... به سراغ‌ِتان نخواهند آمد و حبس‌ِتان نخواهند کرد و سرتان را در سنگ پر از فضولات دستشویی فرو نخواهند کرد، و ... پس بنشینیدو روزه سکوت بگیرید و از زنانتان هم بخواهید که سرخاب و سفیداب‌تان کنند و زیرابروانتان را بردارند که سزاوار نشان مردی هم نیستید چه رسد به جوهره‌ی آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۸۹ ، ۱۲:۲۷
علی مصلحی

خواب آشفته اصول‌گرایان

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ۱۲:۲۵ ب.ظ

«اصول‌گرایان» این‌روزها آرامش ندارند و هر لحظه خواب‌های آشفته می‌بینند. هیچ منبعی برای آن‌ها خبر خوبی ندارد. نه برای طیف تندرو، نه برای محافظه‌کار. آسمان همه‌جا برای همه آن‌ها ابری است. خبر بد قاتق نان‌ِشان شده و امنیت‌ِشان را نشانه رفته است.

در شیراز، استان‌دار جدید استان فارس با «پدرخوانده اصول‌گرایان» آیت‌الله «حائری شیرازی» شدیدا مشکل پیدا کرده و پس از شکایت بر علیه او و بازداشت فرزندش، هم‌چنین برکناری فرمان‌دار شیراز، به جدال‌هایی شدید بین خود و طرف‌داران آیت‌الله دامن‌زده است.
 ناگفته پیداست که استان‌دار فارس منصوب غیرمستقیم «احمدی‌نژاد» ریس‌جمهور مورد تایید و حمایت «اصول‌گرایان» است.

فرزند آیت‌الله «حائری» داماد ریس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی و مسؤل سایت «الف» می‌باشد. آثار این جدال و تنش وسیله او به تهران منتقل شده و باعث می‌شود که آقای «احمد توکلی» یار و هم‌راه ریس‌جمهور کودتا در انتخابات نهم و دهم ریاست‌جمهوری، به‌رغم سکوت خائنانه در مقابل نگرانی و اخطارهای «میرحسین موسوی» نسبت به ظهور دیکتاتوری مدرن با وجود آقای «احمدی‌نژاد» و هم‌چنین کودتای ننگین انتخاباتی و اتفاقات خونین بعد از آن، به یک‌باره کاسه داغ‌تر از آش شده و در نطق شدید‌اللحنی به ریس‌جمهور متذکر شود که؛ «درس گردن‌کشی ندهد» و برای تهدید، حقوق و اختیارات نمایندگان برای استیضاح ریس‌جمهور را به او یادآوری کند.

این اتفاقات و خبرهای بد البته همه بعد از نطق مودبانه؟! «علی مطهری» در پی درگیری لفظی و فیزیکی با «کوچک‌زاده» و «حسینیان» و «رسایی» یک روز بعد از قائله بلوای طرف‌داران نام‌بردگان جلو مجلس، اتفاق می‌افتد.

نمایندگان جوان حرمت بزرگ‌ترها را نگاه نداشتند و کار خود را انجام دادند. ظاهرا بعد از آن‌ها، حالا نوبت وعاظ جوان وتازه به دوران‌رسیده بود تا حرمت و تحمل شیوخ را فروگذارده، با نام «جامعه وعاظ ولایی» از «جامعه وعاظ تهران» و تشکل مادر«جامعه روحانیت مبارز تهران» انشعاب نمایند تا آشفتگی و پریشانی به ستاد فرمان‌دهی و لجستیک فکری «اصول‌گرایان» کشانده شود.
البته باید اشاره نمود که «چامعه وعاظ ولایی» تحت نظارت و مدیریت ریس‌دفتر ریس‌جمهور آقای «اسفندیار رحیم مشایی» اعلام موجودیت می‌نمایند.

«جامعتین» احساس خطر می‌کنند و سریعا اتاق فکر با حضور سران دو تشکل تشکیل می‌شود. «جامعه وعاظ ولایی» به رسمیت شناخته نمی‌شود. اما ظاهرا شیوخ فراموش کرده‌اند که «وعاظ جوان» برای اعلام حضور به رسمیت آن‌ها نیاز ندارند و به پول‌های آقای «رحیم مشایی» نیاز دارند که بدون رسمیت «جامعتین» پرداخت می‌شود.

در این گیرودارها «هاشمی رفسنجانی» بدون توجه به تمام مناقشات شش ماه گذشته بر سر اداره «دانشگاه آزاد اسلامی» و بحث مصوبه مجلس و طرح خفت‌بار یک فوریتی برای پس گرفتن آن پس از یک روز، و درگیری‌های سخیف نمایندگان بر سر آن و هم‌چنین بحث‌ها و بدعت‌های مضحک قضایی بر سر پرونده مربوط به این موضوع، که به شکلی آشکار پرده از عدم استقلال دستگاه قضایی در ایران بر می‌دارد، جلسه هیئت موسسان دانشگاه را با حضور نمایندگان مقام رهبری تشکیل می‌دهد.

نمایندگان ریس‌جمهور که براساس مصوبه جدید «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به ترکیب هیئت امنا اضافه شده‌اند نیز برای حضور در جلسه اقدام می‌نمایند، اما آقای «هاشمی » اجازه حضور در جلسه را به آن‌ها نمی‌دهد.
این مسئله در شرایطی اتفاق می‌افتد که «میرحسین موسوی» عضو هیئت موسس که بر اساس مصوبه جدید شورا عضویت او باطل‌شده در جلسه حضور دارد.

و در شرایطی که «احمدی‌نژاد» سعی می‌نماید به تشکیل جلسه هیئت‌موسس دانشگاه آزاد و راه‌نیافتن نمایندگانش به جلسه مذکور، با برگزاری جلسه‌ای مشابه، پاسخ بدهد، ناگهان نامه‌ای از دفتر رهبری دریافت می‌نماید که «اجازه دهد دانشگاه آزادفعلا به همان شکل قدیم مدیریت شود.» «احمدی‌نژاد» البته وقتی از نگرانی خارج می‌شود که خبردار می‌شود آقای «هاشمی» هم نامه‌ای با مضمونی مشابه از همان مرجع دریافت نموده‌است.
اما با وجود رفع نگرانی ریس‌جمهور این نگرانی و سؤال به وجود می‌آید که چرا بر خلاف عرف و عادت معمول این‌بار حکم حکومتی در دو نسخه و خطاب به دو نفر صادر شده‌است؟
به راستی حکمت این تغییر عرف از طرف رهبری چیست؟

و بالاخره هنوز جوهر توافقات جدید جامتعین و قطع‌نامه تحریم‌های جدید سازمان ملل بر علیه ایران خشک نشده که از پای‌گاه بزرگ و معتبر و پشتوانه اصلی اقتصادی اصول‌گرایان ــ بازار تهران ــ شعار «مرگ بر دیکتاتور» به‌گوش می‌رسد.
 همان شعاری که معترضین به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و معتقدین وفاردار به پیروزی «میرحسین موسوی» در انتخابات خرداد سال گذشته، یک‌سال است بر علیه دیکاتوری «احمدی‌نژاد» سر می‌دهند.
 حالا دیگرهیچ جایی برای «اصول‌گرایان» امن نیست.
و البته ناگفته پیداست که باعث و بانی همه این اتفاقات مستقیما آقای «محمود احمدی‌نژاد» است. همان‌که نظرش به نظر رهبری نظام بر اساس خطبه‌های نماز‌جمعه ۲۹ خرداد سال گذشته نزدیک‌تر است.
این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۸۹ ، ۱۲:۲۵
علی مصلحی

خودافشاگری آقای مربی

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

همه چیز باید با هم جور باشد و به قولی به هم بیاید.
حدود یک‌سال پیش آقای «علی دایی» که انصافا بازی‌کن فوتبال خوبی است و این‌را نه من، که کاتالوگ‌های بین‌المللی رسمی مربوط به این رشته ورزشی تایید می‌نمایند، برخلاف قانون و قاعده نیم‌بند فدراسیون فوتبال ایران به عنوان مربی تیم ملی فوتبال انتخاب شد.

 این انتخاب اعتراض شدید مجامع ورزشی و رسانه‌ای را به‌دنبال داشت. آقای «دایی» اما بی‌توجه به این اعتراضات و سرمست از پستی که انصافا لیاقتش را نداشته و ندارد، کار خود را پی‌گرفت و نتایج این بی‌توجهی و کارنادانی و کارناشناسی، به‌علاوه سرایت نتایج آشفتگی مدیریت در سطح کلان حکومتی به ورزش و از جمله فوتبال، نتایج ضعیف و نهایتا حذف ایران از رقابت‌های جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی شد.

به‌دنبال این نتایج همان پروسه‌ای که برای انتخاب آقای مربی طی شده بود، برای برکناری وی هم طی شد. اما با این تفاوت که این‌بار به جای منتقدین این آقای «دایی» بود که ناراضی و ناراحت بود، اما باتوجه به این‌که فرایند مربی‌شدنش غیرشفاف و با توافقات پنهانی و پشت‌پرده طی شده‌بود، سکوت ناخواسته و اجباری وی را به‌دنبال داشت. و البته سکوت انتخاب‌کنندگان وی را هم.

یک‌سال سپری شد و اوضاع پرده‌نشینان چنان به‌هم ریخت که «علی دایی » فرصت را برای اعتراض و شکستن بغض‌هایی که یک‌سال مجال ظهور و بروز پیدا نکرده بود، پیدا کرد. اولدروم پلدروم شروع شد و آقای «دایی» که در تمام عمر مبارکش هرگز رنگ جبهه و جنگ را ندیده، در کارنامه «افشین قطبی» خطایی بزرگ‌تر از عدم حضور در ایران در زمان جنگ پیدا نکرد و حضور خود در کشور به‌هنگام جنگ را به رخ رقیب کشید.

در حاشیه بد نیست بدانید که یک آدم دیگر هم که در زمان جنگ در کمال امن و آرامش زندگی عادی خود را سپری می‌نموده و کاری به کار کشور و استراتژی آن نداشته است، و بعد از اتمام جنگ کم‌کم سر از تخم درآورده است و استراتژی‌شناس و تئوریسین بین‌المللی شده‌است یعنی همین آفای «حسن عباسی» معروف هم در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و در راستای پروژه تخریب اصلاحات به نفع کودتا، اهدای مدال ملی به همین آقای «دایی» را به‌دلیل سرمایه‌دار بودن و اشرافیت زیر سئوال می‌برد.

بگذریم. سروصدای آقای مربی درنیامده، از آن‌طرف سروصدای طرفین توافق نهانی و پشت‌پرده انتخاب آقا هم درآمد و در این گیرودرار معلوم شد که نه‌تنها آقای «دایی» از سرمایه شخصی به فوتبال ایران کمک نمی‌کرده _شایعه‌ای که برای توجیه انتخاب او به این سمت پخش شده بود‌ ــ بلکه مبلغ قابل‌توجهی مالیات هم به‌ مردم این کشور بده‌کار است.

نکته بسیار جالب در این پرده‌دری‌ها که به شما مژده می‌دهم تازه نتایج سحرش شروع شده، و هر روز بیش از پیش شاهد آن خواهیم و خواهید بود، اینست که از نظر حضرات، قبل از همه‌چیز سبزها هنوز «فتنه» هستند و «موسوی» و «کروبی» و ... سران فتنه.
آیا شما فکر می‌کنید اینها می‌دانند خجالت یعنی چه؟

مرتبط:
منشور بی‌اخلاق، اخلاق بی‌منشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۸۹ ، ۱۲:۰۳
علی مصلحی

دیگه دو بچه کافی نیست

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۴۳ ق.ظ

دکتر «‌علی‌رضا مرندی» وزیر بهداری در کابینه مهندس «میرحسین موسوی» و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در کابینه دوم دولت سازندگی، شخصی که بنا بر ادعای خودش و رسانه‌های هم‌سو با دولت و از جمله بخش خبری «بیست‌وسی» شبکه دوم سیما، سیزدهم آبان‌ماه سال گذشته مورد حمله چماق‌داران طرفدار موسوی قرار گرفت، همان کسی است که در سال ۱۹۹۹ به نمایندگی از کشور ایران برنده جایزه جهانی «سازمان ملل متحد» و هم‌چنین جایزه جهانی «سازمان بهداشت جهانی» به دلیل موفقیت در طرح کنترل جمعیت شد.
 
مصاحبه ایشان به تاریخ ۸۷/۱۱/۱۶ با سایت «حیات» حاوی نکات جالب‌توجهی است:
حیات: در خصوص کنترل‌جمعیت که جایزه جهانی آن را دریافت کردید، توضیح دهید؟
- من از زمانی‌که معاون وزیر بودم دائما این مساله را یادآوری می‌کردم که مثلا جمعیت ایتالیا ۳۶۰ سال یک‌بار دو برابر می‌شود ولی جمعیت ما ۱۷ سال یک‌بار دو برابر می‌شد، یعنی ما فقط ۱۷ سال زمان برنامه‌ریزی داشتیم، حتی یک‌بار خارج از مدت اداری به نخست‌وزیر مهندس میرحسین موسوی نامه‌ای در همین‌خصوص نوشتم، وقتی این مسئله در هیات وزیران مطرح شد هیچ‌کس موافقت نکرد ولی وقتی رای‌گیری شد وزرا به نفع این طرح رای دادند.
من خدمت سران سه قوه رفتم، آقای موسوی‌اردبیلی مسوول قوه‌قضاییه که در خطبه‌های نمازجمعه این امر را تبلیغ می‌کردند قبول کردند که دیگر تبلیغ نکنند. خدمت آقای هاشمی چیزی عایدم نشد، مقام معظم رهبری هم که رییس‌جمهور بودند تاکید داشتند بدون نظر فقها کاری صورت نگیرد.
 آقای منتظری هم اعلام کردند که دیگر در خطبه مردم را تشویق به این امر نمی‌کنم.
بالاخره نامه‌ای به حضرت امام نوشتم و ایشان در جواب گفتند مطلب مهمی است و باید در رسانه‌ها و دانشگاه ها بحث شود که بعد از لایحه‌اش هم در مجلس تصویب شد و با آمادگی ذهنی و آموزش مردم موجب شد رشد جمعیت از ۹/۳ درصد در سال ۶۶ به ۴/۱ برسد و سازمان ملل متحد هم جایزه جمعیت را در سال ۹۹ به من داد و از آن‌روز تا همین حالا از کشورهای مختلف به من مراجعه می‌کنند تا این کار را در کشورشان عملی کنند.
خداوند به این نظام خیلی توجه دارد و اندکی تلاش ما را برکت داد و عوایدش را نصیب مردم کرد.

آقای «احمدی نژاد» در سخنرانی خود در جمع مردم ارومیه ضمن اعلام خبر پرداخت یک میلیون تومان به متولدین سال جدید و پرداخت ماهیانه یک‌صدهزارتومان به حساب آن‌ها به قصد تامین آنیه، تلویحا و در برنامه گفت‌وگوی مستقیم سه‌شنبه‌شب سیما، تصریحا نارضایتی خود را از طرحی که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی آن را «مطلب مهمی» می‌داند و آقای دکتر «مرندی» را برنده دو جایزه بین‌المللی و کشور ایران را مفتخر به داشتن دو عنوان جهانی نموده، اعلام نمود و مجددا ادعای قبلی خود مبنی بر این‌که ایران گنجایش یک‌صدوپنجاه میلیون جمعیت دارد را تکرار کرد.

 در شرایطی که آمار رسمی تهیه‌شده توسط ارگان‌های ارزشی کشور در فاصله‌های زمانی مختلف، به‌علاوه مراکز رسمی و علمی آمار جهانی وضعیت اسف‌بار فقر، بی‌کاری، بهداشت نامناسب، مسکن نامناسب، مشاغل کاذب، و ... در کشور ایران را رسما تایید می‌نمایند، و از طرف دیگر در یک تقسیم‌بندی بسیار خوش‌بینانه بالای ۵۰درصد جمعیت کشور زیر خط فقر و آثار بسیار زشت ناشی از آن روزگار می‌گذرانند، ریس‌جمهوری ایران عملا مردم را به نافرمانی و تحمیل فقر بر خود تشویق می‌نماید.

 این سخنان باسکوت سنگین اهالی علم و کارشناسان امر روبه‌رو شده است. البته در شرایطی که جامعه متخصص کشور هر روز با انگ عدم تعهد، در حال تصفیه و تسویه و اخراج‌شدن قرار می‌گیرند، کم‌تر کسی پیدا می‌شود که شجاعت به خرج دهد و صدای نقد و اعتراضی بلند کند.
 اما در این میان آقای دکتر «علیرضا مرندی» که شهامت حضور در بین چاقوکشان طرف‌دار «میرحسین موسوی» را دارند و از طرف دیگر نان طرحی را می‌خورند که این‌روزها چوب حراج و تمسخر از طرف ریس دولت بر آن فرود می‌آید، چرا سکوت نموده‌اند؟ یا توجه خدا به این نظام که آن‌روز خیلی زیاد بود و اندک زحمت ایشان را برکت داد، امروزها کم‌رنگ شده یا رنگ دیگری دارد که قابل دیدن نیست؟
علی المدبر فتامل. یا علی
مطالب مرتبط:
بنده شعار دو بچه کافی است را قبول ندارم
دولت مشکل بیکاران را حل کند جمعیت صد میلیونی پیش کش
ناگفته‌های سیاست تنظیم خانواده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۴۳
علی مصلحی

هاشمی‌ رفسنجانی

سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۰۹ ق.ظ

پس از تحمل سی سال صبر سبز، به گمانم ۱۰ماه زمان زیادی برای تحول در رفتار یک شخص و آن‌هم شخصیت تاثیر‌گذاری مثل آقای «هاشمی رفسنجانی» است. اما اظهارات اخیر ایشان نشان داد که نه‌تنها تحولی به سمت شفافیت در وی صورت نگرفته، بلکه سخنان و رفتار ایشان رازآلودتر شده. این نوشته بر اساس سخنان اخیر ایشان و سکوت خانوادهاش شجاعت اظهار یافته است. امیدوارم منصفانه مورد قضاوت قرار بگیرد.

«هاشمی رفسنجانی» بیش از آن‌که به‌نفع جنبش سبز باشد، به زیان جنبش است. این حقیقتی است روشن مثل آفتاب، و تمام تلاش بعضی از طیف‌های وابسته به جنبش سبز که از دور دستی بر آتش دارند، برای تطهیر چهره «هاشمی» و انتساب او به جنبش سبز تلاشی بی‌هوده است.
 البته شاید اگر ریاست‌جمهور اسبق ایران، برای حفظ خانواده خودش که در راس همه اولویت‌هاست، مجبور نمی‌شد سکوت روزهای اول، پس از انتخابات را بشکند و باز مجبور باشد چون همیشه برای رهایی متهمین خانواده از حضور در دادگاه و حبسی که احتمال آن بسیار زیاد بود، سیاست «نعل و میخ» را پیشه نماید، شاید تلاش این دوستان برای چسباندن او به جنبش آسان‌تر می‌شد.
 اما با شکستن سکوت و ایراد سخنانی که یکی در میان متناقض هم‌دیگر بود (به استثنای آخرین خطبه نماز جمعه ایراد شده) دیگر هیچ نیرویی قادر نیست «هاشمی» را به جنبش منتسب نماید.
 
با این وصف چنان‌چه حالا او بخواهد فقط یک‌بار در عمر رودربایستی و محافظه‌کاری را کنار بگذارد و هم‌چنان «خامنه‌ای» که رسما اعلام نمود؛ نظری به «هاشمی» ندارد؛ رسما اعلام کند: نظری به «خامنه‌ای» ندارد، «جنبش سبز» دیگر جایگاه، علاقه و فرصتی برای پذیرش «هاشمی» ندارد.

تمام اعضای خانواده «هاشمی» بلااستثنا خود را در جبهه مقابل انحصارطلبی، و افراطی‌گری اصول‌گرایان معرفی می‌کنند و باتوجه به موضع‌گیری‌های صریح و شفاف، افکار عمومی نیز آن‌ها را در طیف مربوط به جنبش سبز طبقه‌بندی می‌نماید. و در نقطه مقابل جناح موسوم به اصول‌گرا از صدر تا ذیل چشم دیدن هیچ‌یک از اعضای خانواده «هاشمی» را به دلیل همین رفتارها نداشته و پیوسته خواستار اعلام برائت صریح او از رفتار فرزندان و اعضای خانواده‌اش بوده‌اند.

از طرف دیگر خواسته اعلام‌نشده و نانوشته و درعین حال مشهود جناح اصلاح‌طلب و خصوصا «جنبش سبز» اعلام برائت شفاف «هاشمی» از اصول‌گرایان و در راس آن‌ها رهبری نظام، و اعلام هم‌راهی و هم‌زبانی صریح با خط‌مشی اعضای خانواده که طبیعتا خط‌مشی «جنبش سبز» است می‌باشد.
 اما ریاست «مجمع تشخیص مصلحت نظام» مصلحت را در آن دیده است که، با اعضای خانواده تقسیم سهم سیاسی داشته باشند. وقتی صحبت «اصلاحات» در میان باشد، سیاست موردنظر و احترام او سیاست اتخاذ‌شده خانواده است، و وقتی بحث «اصول‌گرایی»مطرح است، همه باید گوش به فرمان «رهبری نظام» باشند.

این سیاست یک بام و چند هوایی البته مورد موافقت خانواده هم هست، چه این‌که آن‌چه باعث‌شده امروز خانواده ریس‌جمهور اسبق به اصلاح‌طلبی روی بیاورد نه به دلیل قبول شعارها و استراتژی جنبش سبز، بلکه به آن دلیل است که دیگر این خانواده زیر بیرق «اصول‌گرایی» جای‌گاه مورد قبولی ندارند و از بد حادثه این‌جا به پناه آمده‌اند.

آقای «هاشمی» و خانواده در یک قمار سیاسی یار مشترک هم‌دیگرند و در مواقع لزوم با کارت یک‌دیگر بازی می‌کنند. هیچ دقت نموده‌اید، در تمام سی سال گذشته هیچ‌گاه اعضای درجه اول به علاوه حلقه اطرافیان «هاشمی» کوچک‌ترین انتقادی را نه‌تنها نسبت به ایشان نداشته‌اند، بلکه هیچ‌گونه انتقاد برحقی از طرف دیگران از ایشان را هم برنمی‌تافتند؟ امروز هم نه‌تنها حاضر نیستند بعضی از اظهارنظرهای محیرالعقول پدر، در تایید «رهبری» و خسارت‌های ناشی از آن را سرزنش کنند، بلکه از پاسخ‌گویی به سئوالاتی که در این موارد توسط خبرنگاران و رسانه‌ها مطرح می‌شود هم رندانه شانه خالی می‌کنند.
این یک پیام مشخص بیشتر ندارد: اگر همین حالا آقای «هاشمی» از اعضای خانواده بخواهد رسما برای تایید و دست‌بوسی رهبری حاضر شوند، آن‌که زودتر از بقیه حاضر می‌شود سرکار خانم «فائزه هاشمی» است که این‌روزها بیشتر از بقیه سبز است.
 ساده‌انگاری خواهد بود در مورد آقای «حسن لاهوتی» و «مجید توکلی» که سرنوشتی متفاوت دارند قضاوت یک‌سانی داشته باشیم و تصور کنیم که خانم «هاشمی» قضاوت یک‌سانی دارد.

اتفاقات سیاه امروز ایران، معلول اشتباهات دولت‌مردان سی سال گذشته «موسوی» ،«خاتمی» و «هاشمی» است.
شکی نیست که در این میان سهم آقای «هاشمی» از بقیه بسیار بیشتر است. از طرفی بزرگ‌ترین حربه‌ای که اکثریت خاموش و عوامی را با آقای «احمدی‌نژاد» هم‌راه نموده و امروز به فرمان و خواست او پاک‌ترین فرزندان این کشور را به خاک و خون می‌کشند، اتهاماتی است که در طول سی سال گذشته بیش از تمام دولت‌مردان و مسئولین کشور، متوجه آقای «هاشمی» بوده و باز کم‌ترین علاقه برای پاسخ‌گویی به این شبهات را باید در رفتار رازآلود همین آقای «هاشمی» جست‌وجو کرد.
«احمدی‌نژاد» از همین فضای تهمت‌آلوده بیشترین ماهی مقصود را صید کرده است.

«میرحسین موسوی» که در بین دولت‌مردان پیش‌گفته کم‌ترین تهمت و اشتباه متوجه او می‌باشد، و بیش‌ترین خسارت‌ها را از ۲۲خرداد به این‌طرف تحمل نموده، در بیانیه‌های رسمی خود رسما از گذشته اشتباه خود نام برده و به خطاهای آن اعتراف نموده‌است.

در این میان اما خانواده و حلقه افراد محدود اطراف آقای «هاشمی» حواس‌ِشان جمع است مبادا گردی بر دامن مبارک ریاست «مجلس خبرگان رهبری» بنشیند.

در همین رابطه: سودای هاشمی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۰۹
علی مصلحی

اصول گرایش به دروغ و فریب

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۸۹، ۰۵:۱۰ ق.ظ

جناح راست یا اصول‌گرایان در یک تقسیم‌بندی کلان به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک‌دسته جمعیت ساندیس‌خور بی‌سوادی هستند که همیشه مستبدین تاریخ بار خود را بر دوش این جماعت بارگیری، و مزدشان را به کیک و ساندیسی داده‌اند و صد البته که جماعت هم راضی بوده‌اند و تازه مزد خود را از کار انجام شده بیشتر هم می‌دانسته‌اند.

راز فعال بودن و از دست ندادن این جماعت، بی‌خبری و بی‌اطلاعی صرف از همه جاست. برای این‌ها هیچ شخص، مکان، معنی و ... تقدس دائمی ندارد و تمام مقدسات آن‌ها به محض مشاهده یک بسته ساندیس یا کلوچه و کیکی تغییر ۱۸۰ درجه می‌دهد.
 کافی است «تقی به توقی» بخورد، بلافاصله کاروان تخم‌مرغ و پرده و ماژیک و شعار، از درب خانه شیخ شجاع به سمت خانه آقای «احمدی‌نژاد» راه عوض می‌کند و شعار «کروبی بی‌سواد - عامل دست؟؟؟؟ موساد» می‌شود «احمدی بی‌سواد... الخ»

و اما دسته دوم دسته به اصطلاح «باسواد، درس‌خوانده، فارغ‌التحصیل انگلیس و مثلا باخبر و...» این جناح است که در حال حاضر آقایان «احمد توکلی» «علی لاریجانی» «محمدرضا باهنر» «غلامعلی حدادعادل» و افرادی از این دست آن‌را نمایندگی می‌کنند. می‌خواهم بگویم به حضرت عباس بی‌سواد‌ترین آدم گروه اول بر باسواد‌ترین آدم گروه دوم شرف دارد. چرا؟

خدا وکیلی یک جستجوی بسیار ساده و ابتدایی در اینترنت درباره نطق‌های قبل از دستور و یا فرمایشات رسانه‌ای حضرات طی پنج سال گذشته انجام بدهید، و نتایج جست‌وجو را کنار هم بگذارید. به خدا از خنده روده‌بر می‌شوید و بعد هم به این نتیجه می‌رسید که «افلاطون» و «ارسطو» و «سقراط» و «بوعلی سینا» به گور پدرشان خندیده‌اند که فرموده امد: «النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان».

تمام حرف‌های امروز آقایان ضد و نقیض حرف‌های دیروزشان از آب در می‌آید و به قولی آب هم از آب تکان نمی‌خورد.
چه کسی یادش رفته که حضرات اقتصاددانی (آقایان «توکلی» و «نادران») که این‌روز‌ها بیانیه شدیداللحن صادر کرده‌اند خطاب به ریس‌جمهور و هل من مبارز طلبیده‌اند(+) و اتفاقا اعتراضشان به خودسری‌ها و فرصت‌سوزی‌ها و خسارت به بارآوردن‌های آقای «احمدی‌نژاد» به کرات صورت گرفته است و از آ‌‌ن‌طرف هم آب از آب تکان نخورده؛ در انتخابات جاری ریاست جمهوری از چه کسی حمایت کردند؟
 و چه کسی یادش رفته که وقتی «میرحسین» در شب مناظره اعلام کرد که: «این روحیه به دیکتاتوری منجر می‌شود» چه کسانی سکوت اختیار کردند؟ و درآتش حمایت از ریس‌جمهوری که دیکتاتوریش را حداقل چهار سال بود آقایان به‌عینه مشاهده می‌کردند، دمیدند؟ و دردآور آن‌که وقتی همین صدا و سیمای دولتی (تو بگو مگر ایران صداو سیمای غیردولتی هم دارد) تمام هم و غم خود را بر توجیه نارسایی‌های دولت نهم ودهم و تشکر از او می‌گذارد، مگر نمایندگان مجلس مرحوم ششم بیانیه تشکر با امضای حداکثری صادر می‌کنند؟

بله دسته اول خواب‌اند و از این خواب لذت هم می‌برند. جمعیت‌ِشان هم نسبت به دسته دوم تقریبا ۹۵ به ۵ است. یعنی دسته اول فراوانی ۹۵ دارند و درمقابل دسته دوم فراوانی ۵. اما همین دسته دوم ۵ درصد راهنما و مراد اغلب اکثریت ۹۵ درصدی دسته اول هستند و خودشان را به خواب زده‌اند.
از قدیم گفته‌اند و چه به‌جا و سخته گفته‌اند که: آن‌که خواب است را می‌شود بیدار کرد اما بیداری آن‌که خود را به خواب زده غیر ممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۱۰
علی مصلحی

چهار همان صد است

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۸، ۰۴:۴۷ ق.ظ

آن ۱۰۰ نماینده‌ای که از «میرحسین موسوی» شکایت کرده بودند را که به یاد دارید.
آن ۱۰۰ نفری که «محسنی‌اژه‌ای»، دادستان کل کشور تعداد و شکایت آن‌ها از موسوی را تائید کرده بود؟
آن ۱۰۰ نفری که از قوه قضائیه خواسته بودند، رهبر سبز‌ها را به پای میز محاکمه بکشاند؟
آن ۱۰۰ نفر، حالا معلوم شد که چهار نفر هستند. چهار نفری که تنها اسم یکی از آن‌ها مشخص شده است؛ «حمید رسایی

نظام مقدس چه‌قدر ضرب و تقسیم سر راست را دوست دارد، از ضریب یک‌نواخت آرا «محمود احمدی‌نژاد» بگیر تا ضریب نمایندگان شاکی از موسوی. همه از یک منطق پیروی می‌کنند.

چهار شاکی را ضرب در ۲۵ کرده‌ بودند، همان‌طور که آرا احمدی‌نژاد را کیلویی ضرب کرده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۸۸ ، ۰۴:۴۷
علی مصلحی

تنفیذ شیخ مر ریاست را

دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۸۸، ۰۶:۲۳ ق.ظ

رهبری نظام آقای «‌خامنه‌ای» در اولین فرصت یس از اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، و در شرایطی که هنوز شورای نگهبان صحت انتخابات را اعلام نکرده و احتمال وجود شکایت و اعتراض نسبت به روند برگزاری و اتفاقات پیش از انتخابات می‌رفت، تلویحا، و کمتر از دو ماه بعد از آن رسما ریاست‌جمهوری آقای «محمود احمدی‌نژاد» را تایید و تنفیذ کرد.

آقای «‌مهدی کروبی» از نخستین ساعات اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری دوره نهم و دهم نسبت به نتایج اعلام‌شده و روند برگزاری انتخابات معترض بوده، و این اعتراض به هیچ عنوان نه یس از اعلام تایید رهبری در روزهای اول و نه بعد از تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری آقای «‌احمدی‌نژاد» دو ماه بعد از آن، نه‌تنها قطع و کمنر نشد، که حتی شدت هم یافت و شدت این اعتراضات کار را به جایی رساند که می‌توان رفتار آن‌روزهای شیخ لرستانی در ایراد اتهام تجاوز جنسی به زندانیان و بازداشت‌شدگان حوادث یس از انتخابات را یک «انتحار سیاسی‌» خواند. چه این‌که در تمام سال‌های یس از ییروزی انقلاب تا آن‌ روز «‌مهدی کروبی» بیشترین حساسیت را درباره «حفظ نظام» داشت و بیشترین میانجی‌گری‌های شیخ در حل اختلافات سنگین بین جناحین سیاسی فعال در کشور را می‌توان از این زاویه مورد توجه و ارزیابی قرار داد.

به‌دنبال این موضع‌گیری و اعتراض عریان، موج شدید حملات طراحی‌شده از تمام تریبون‌های مقدس و رسانه‌های رسمی کشور بر علیه «کروبی» شروع شد و کار را به جایی رساند که بعضی از جریانات خشن منصوب به نظام خواستار اعدام «‌کروبی» هم شدند.

کم‌تر از یک ماه ییش، شیخ «مهدی کروبی» به‌دعوت آقای «قوامی» نماینده سابق مردم «قزوین» به شهر قزوین رفت.
 ساعاتی یس از حضور وی، تهدیدات شدید همراه با اقدامات خشن بر علیه «کروبی» نیروی انتظامی و اطلاعات استان را به دردسر انداخت و سرانجام با تیراندازی به سمت خودرو شیخ هنگام خروج از شهر و تایید و تکذیب‌های پس از آن شکل دیگری یافت.

به‌دنبال آن «ریس مجلس شورای اسلامی» دوره‌های سوم و ششم، تیم محافظان خود را در اعتراض به عدم تمکین و تلویحا اعتراض به رفتار نیروی انتظامی در حادثه قزوین مرخص کرد.

طی ماه‌های گذشته بارها و بارها مقام رهبری در سخن‌رانی‌های مکرر و متعدد، معترضین به نتایج انتخابات را مورد سرزنش شدید و گاهی همراه با تهدید قرار داد و در نقطه مقابل نیز معترضین از جمله «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» شدیدتر از قبل اعتراض خود را اعلام نمودند.

به این سیکل و چرخه اتفاقات شما می‌توانید اتفاقات شایان توجه و جالب زیادی اضافه کنید.
حالا جالب خواهد بود که روند این سیکل ناگهان صدوهشتاد درجه تغییر نموده و کسی که با شعار «تغییر» به میدان انتخابات وارد شده، ناگاه به ده سال قبل برگردد.

یس از نزدیک به هشت ماه و ریخته‌شدن حداقل خون صد نفر انسان بی‌گناه و زندانی‌شدن هفت هشت ماه و کمتر و بیشتر تعداد زیادی از فعالین سیاسی و ... ظاهرا فقط مانده بود که پسر «احمد کروبی» ریاست آقای «احمدی نژاد» را بر دولت این حکومت تنفیذ کنند، والا شادی بیش از حد «فارس» و رسانه‌های هم‌سو برای چه چیزی می‌تواند باشد؟
 و خنده‌آورتر آنست که حضرات آن‌قدر گیج‌اند که از هول حلیم دیگ را ندیده‌اند. رندی شیخ در استفاده‌نکردن از عنوان «ریاست‌جمهور» برای آقای «احمدی نژاد» و ...

گفت چندین چراغ دارد و بی‌راهه می‌رود
 بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۸۸ ، ۰۶:۲۳
علی مصلحی

سعید مرتضوی

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۸۸، ۰۶:۰۹ ق.ظ

 گزارش کمیته‌ی ویژه‌ی مجلس در مورد وضعیت بازداشت‌شدگان پس از انتخابات تقدیم مجلس شد. در این گزارش مسئولیت انتقال بازداشت‌شدگان به کهریزک بر عهده‌ی «سعید مرتضوی»، دادستان وقت، گذاشته و هرگونه آزار جنسی تکذیب شده است.

سعید مرتضوی که امروز متهم شماره یک پرونده کهریزک است، در فروردین ۸۳ از سوی رئیس قوه‌‌ی قضاییه وقت جمهوری اسلامی، به‌عنوان مدیر نمونه‌ی سال ۸۲ کشور لوح تقدیر و جایزه گرفت. همان که به تدبیر و سفارش او مردم ایران از «خبر» و «اطلاع‌رسانی آزاد» و «آزادی‌بیان» به‌دلیل «توقیف فله‌ای مطبوعات‌» محروم شدند.

گزارش امروز مجلس شورای اسلامی که «مهدی کروبی» و «میرحسین موسوی» را به‌عنوان مسئول ناآرامی‌های پس از انتخابات، به‌دلیل اعتراض به نتایج اعلام‌شده معرفی کرد، در شرایطی تهیه و تنظیم شده است که اکثر افرادی که از بازداشت‌گاه «کهریزک» به اوین منتقل شده‌اند، در مقابل اعلام شفاف و صادقانه همه واقعیت، بر جان خود بیم داشته‌اند. چرا که طی این مدت متهم اصلی و ردیف اول این جنایت توسط رییس جدید قوه قضاییه ارتقا پست و مقام یافت.

از طرف دیگر با توجه به جو غالب نگاه سیاسی متمایل به دولت حاکم بر تمام دستگاه‌های اجرایی و نظارتی، عملا دست تهیه‌کنندگان گزارش، برای تهیه گزارشی شفاف و نزدیک به واقعیت بسته بوده است.
تلاش تهیه‌کنندگان گزارش منجر به تهیه گزارشی شده است که در نهایت یک گزارش خنثی می‌باشد.

اگرچه «جنبش سبز ایران» به‌طور کامل برای دست‌یابی به آرمان‌های خود چشم امیدی به «وکیل‌الدوله‌ها» ندارد و بارها و بارها طی چهار پنج سال گذشته، نمایندگان مجلس دوره هفتم و هشتم نشان داده‌اند که تنها چیزی که دغدغه آن‌ها نیست، حقوق موکلین‌ِشان است، اما به هر حال همین آمدن نام سوگلی چند سال اخیر نظام آقای «سعید مرتضوی» به‌عنوان متم ردیف اول در گزارش غنیمت است.

اما شایسته است حضرات به‌خاطر داشته باشند که چرخ بازی‌گر از این سوگلی‌ها بسیار داشته است. و زمانی نه‌چندان دور «سعید اسلامی» یا همان «سعید امامی» سوگلی بعضی از سران نظام بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۸۸ ، ۰۶:۰۹
علی مصلحی

دیروز عاشورا بود

دوشنبه, ۷ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۴۸ ق.ظ

آن‌گاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین‌ها رفت
و سبزه‌ها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان‌پس به‌خود نپذیرفت
شب در تمام پنجره‌های پریده‌رنگ
مانند یک تصور مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راه‌ها ادامه خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشد
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ‌کس
دیگر به هیچ‌چیز نیندیشید
(فروغ)
==
امروز از میدان «امام حسین» تا میدان «انقلاب» بارها و بارها خیابان‌های منتهی به خیابان انقلاب را بالا و پایین رفتم و علیرغم آن‌که چهره نسبتا موجهی داشتم، اجازه ورود به خیابان انقلاب و همراهی با مردم را نیافتم و هربار با تهدید و فشار و گاهی با استشاق گاز اشک‌آور بازگشتم و خیابان دیگری را امتحان کردم و امتحان کردیم مجموعه عزاداران اباعبدالله‌الحسین و مردم عزادار تهران، و هربار تکرار همان قصه، و غصه بزرگی در دل که از همه طرف صدای شلیک گلوله را می‌شنیدی و حضور سنگین نیروهای انتظامی به‌همراه نیروهای لباس‌شخصی بسیج را پررنگ‌تر از همیشه می‌شنیدی.
یعنی آن‌طرف‌ها که صدای خون می‌آید چه خبر است؟
این دودها که هر لحظه سیاه‌تر و پررنگ‌تر فضای حوالی میدان «فردوسی » را در برمی‌گیرد نشانه چیست؟

ساعت ۱۲ ظهر به میدان انقلاب می‌رسم. با «ابوالفضل» تماس می‌گیرم. از پشت تلفن صدای بلند و عمیق و وسیع «یا حسین میرحسین» به‌گوش می‌رسد. شتاب‌زده می‌گوید که تقاطع خیابان «آزادی» و «اسکندری» حضور دارد.
به همان سمت نگاه می‌کنم؛ دودی سیاه‌تر که هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شود، فضای خیابان آزادی را فراگرفته است و از میدان «انقلاب» به بالا به سمت میدان «آزادی» تمام مسیر ویژه عبور اتوبوس و جایگاه‌های مسافران در اشغال سنگین گارد ویژه نیروی انتظامی و نیروهای لباس‌شخصی بسیج است. و هر از گاهی نیروهای گارد ویژه با عبور پر سروصدا، همراه با چرخاندن باتوم در فضا مانوری را برای ایجاد رعب و وحشت به نمایش می‌گذارند.

آیا این قصه‌ها، غصه شهادت «سید علی موسوی» و چهار انسان بزرگ دیگر را آبستن است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۸۸ ، ۰۴:۴۸
علی مصلحی