وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۸۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمدی‌نژاد» ثبت شده است

هویجوری

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۸۹، ۰۳:۱۵ ق.ظ

هنوز اعلام‌نشده که قراره چیزی به‌حساب کسی ریخته‌بشه و اگه ریخته‌بشه، قرار نیست برداشتی صورت‌بگیره، می‌روم در مغازه یکی از هم‌کاران یک کارتون چسب برا کارم سفارش می‌دم.
می‌گه: ۳۵۰۰۰ تومان
می‌گم:‌ باشه یک‌هفته دیگه میام ببرم.
یک‌هفته دیگه که حالا اعلام‌شده قراره ماهی ۴۰۰۰۰ هزار تومن بریزن به‌حساب سرپرست خانوار بابت یارانه، می‌رم کارتون چسبی که سفارش‌دادمو بگیرم.
می‌گه: ۴۵۰۰۰ هزار تومان
××××
یک‌هفته قبل از این یک‌هفته می‌رم در مغازه ریس صنف.
یکی از هم‌کاران اومده برا تمدید جواز کسب.
می‌گه: بعد از این‌که همه کاغذبازیا رو انجام دادم، مثل روزی که می‌خواستم ازدواج کنم؛ گفتن باید بری کلاس.
پرسیدم: کلاس چی بود؟
گفت: درباره احکام معاملات و ... و این‌که به زن بی‌حجاب خدمات ندید! سعی کنید مشتری‌هاتون اهل ولایت باشن و ... . و در ادامه گفت که مربی کلاس خیلی شفاف گفت:‌ تا اون‌جا که امکان دارد با هیچ بانکی معامله نکنید. نه پولی به آن‌ها بسپارید، نه پولی از آن‌ها بگیرید.
این هم‌کار ما از این کلاس خیلی خوشحال بود و خیلی دعا به جون آقای «احمدی‌نژاد» و بانیان این کلاس‌ها می‌کرد.
نکته جالب‌ِش این بود که یکی دوماه قبل برا این‌که بتونه از یک بانک دسته‌چک داشته باشه، به عالم و آدم رو زده بود.

 هر روز که می‌رم سرکار، این پیرمرد مهربون رو می‌بینم که بدون توجه به «تامین اجتماعی، نیاز امروز پشتوانه فردا» این‌جا نشسته و مشغول کار خودش هست. تفاوت او با من این‌َست که او به آقای «احمدی‌نژاد» رای داده و من به ایشان رای نداده‌ام. اما سهم هر دوی ما از نفت بر سفره، شاید یک‌سان باشد.
بنده‌خدا هر روز مرا به خرید میوه دعوت می‌کند. بی‌خبر از این‌که سهم من از نفت بر سر سفره دوده چراغ است و مزاج آدمی که با دوده‌چراغ سیر می‌شود، با میوه سازگاری ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۸۹ ، ۰۳:۱۵
علی مصلحی

بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ۰۲:۳۱ ق.ظ

ویدئویی از یک سخن‌رانی «سیدحسن‌ نصرالله» روی فضای مجازی منتشر شده‌است که ظاهرا به فرهنگ و تمدن ایرانی توهین نموده،‌ و برای توجیه علاقه مفرط خود به آیت‌الله «خمینی» و آقای «خامنه‌ای»، با توجیه این‌که این هردو جد‌درجد عرب بوده‌ و ایرانی نبوده‌اند، سخن خود را بر کرسی اثبات نشانده و مشکلی که احتمالا از حمایت‌های پنهان و آشکار رهبران ایران طی سی سال گذشته از «حزب‌الله لبنان» می‌توانسته برایش به‌وجود بیاورد را حل نموده‌است.

این سخن‌رانی اعتراض شدید جماعت ایرانی و ایرانی‌دوست را در سطح وسیعی در پی داشت. به‌طوری که ملاحظه شد، رسانه‌های معتبر فارسی‌زبان فعال در فضای مجازی، قسمت بسیار زیادی از اخبار خود را به پوشش این خبر و اعتراضات پیرامون آن اختصاص دادند.

تا این‌جای کار مشکلی نیست و غیرت ملی و حتی در پاره‌ای از موارد وظیفه شرعی ایجاب می‌کند که انسان نسبت به هویت ملی خود غیرت داشته و در صورت تعرض از خود دفاع نماید و این اعتراضات بر پایه همین غیرت قابل‌قبول و توجیه و حتی تحسین هم می‌باشد.

اما اشکال کار در آن‌است که این میدان که میدان دفاع از فرهنگ و تمدن بر بستر هویت ملی و عرصه بروز و ظهور تفکر و فرهنگ و اندیشه لاجرم می‌بایستی باشد، با میدان کارزار و تعصب و خشونت و بی‌فرهنگی اشتباه گرفته شده و متاسفانه هرکس با هر مایه فرهنگی درست یا نادرستی خود را مجاز به حضور در این کارزار دانسته و با بدترین شکل ممکن به‌جای دفاع از گوهر نابی که مورد تعرض قرار گرفته‌است؛ به‌دلیل بی‌اطلاعی و جهل، عملا تبدیل به ابزار و سلاح حمله به آن فرهنگ ناب شده و با جهالت خود آب به آسیاب کسانی می‌ریزند که شعار «بی‌فرهنگی تمدن ایرانی» را پی‌ریزی نموده‌اند.
 در این میان البته بعضی هم متاسفانه ناخواسته آتش‌بیار معرکه آنان شده‌اند که معرکه را برای حمله به فرهنگ اسلامی مناسب یافته‌اند.

متاسفانه تعصب کورکورانه و نابه‌جا بر ملیت و فرهنگ ارج‌مند ایرانی نزد بعض ایرانیان بیماری بزرگی است که ریشه در جهالت چندصدساله داشته و با کمال تاسف باید گفت طی این چند صد سال تلاش قابل ملاحظه و درخور توجهی برای درمان این جهالت و تعصب کورکورانه، توسط اهالی فرهنگ، روشن‌فکران و هنرمندان ایرانی صورت نگرفته‌است.

 همین بیماری و تعصب اشتباه باعث‌شده هرگاه آدمی بزرگ یا کوچک، اهل یا نااهل، ارزش‌مند یا بی‌ارزش از فرهنگ و ملیت دیگری به فرهنگ و ملیت ارزش‌مند ایرانی حمله نموده، آن‌را مورد تمسخر قرارداد، یا فروکاستن ارزش‌های آن‌را وجه همت خود قرار داد، به جای دفاع از طریق برکشیدن ارزش‌های آن و معرفی اسطوره‌های تاریخی و الگوهای عینی و مشخص فرهنگ و تمدن والای ایرانی، فرد متعرض و فرهنگ منسوب به او مورد حمله مشابه و مقابله به‌مثل و تعرض و اهانت و حتاکی قرار گرفته و با این رفتار اشتباه به‌ترین بهانه و سند را برای توجیه ادعای شخص اهانت‌کننده فراهم نموده‌اند.

 کاری که بیش از نود درصد معترضین به اظهارات و ادعاهای اشتباه «سید حسن‌ نصر‌الله» به بدترین شکل به آن رو آورده و بیش‌ترین بهانه را به‌دست آن‌ها دادند که مدعی هستند ایرانیان جماعتی بی‌فرهنگ هستند.

از اظهارات متعصبانه و ادعای اشتباه «سید حسن‌ نصرالله» می‌‌توان به این نتیجه روشن رسید که گذر ایشان تا کنون به نگارخانه‌‌ها، موزه‌ها، کتاب‌خانه‌ها و بنگاه‌های معتبر نگه‌داری‌ آثار تمدنی و هنری جهانی نیفتاده و شاید تا آخر عمر هم نیفتد و اصلا هم نیازی به این حضور و گذرافتادن پیدا نکند تا آثار درخشان تمدن ایرانی را به چشمان خود دیده یا ببیند.
 می‌توان فهمید که حضرت ایشان اگر تاکنون به «سازمان ملل متحد» رفته‌اند، متوجه نمایش شعر زیبای «بنی‌آدم اعضای یک دیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» بر سردر این سازمان جهانی نشده‌ است.

«سیدحسن‌نصرالله»‌ شاید به‌غیر از چند نام محدود و مشخص ایرانی، نام دیگری نشنیده و نام‌های «موسی‌خوارزمی» «خیام نیشابوری» «غیاث‌الدین‌جمشید» «حافظ» «سعدی» «مولوی» «فرودسی» «زکریای‌رازی» «کمال‌الملک» «حسابی» «محدتقی‌جعفری» و ... به گوشش هم نخورده باشد.
بنده خدا اگر به ایران هم آمده کجا اجازه داشته است «تخت جمشید» و «عالی‌قاپو» و «سیلک» و «بیستون» و ... و ظرافت‌های معماری و هنر و تمدن ایرانی را ببیند؟

اما آیا همه این‌ها به‌اضافه سخنان خام و نسنجیده یک عرب، دلیل موجه بر حمله مشابه به تمدن عربی اسلامی است؟ و آیا به‌دلیل اهانت یک انسان عرب به تمدن و فرهنگ ایرانی، ایرانیان بافرهنگ اجازه دارند که کلیت جماعت عرب را به یک چشم دیده و رفتار اشتباه آن فرد را طابق‌النعل‌بالنعل و یا بدتر سرلوحه رفتار خود در دفاع از فرهنگ و تمدن درخشان ایرانی قرار دهند؟

من مطمئن هستم معترضانی که طی چند روز گذشته به بهانه دفاع از تمدن ایرانی در مقابل اظهارات «سید حسن‌ نصرالله» اعراب را جماعتی بیابان‌گرد ملخ‌خور بی‌فرهنگ بدوی خطاب نمودند، در تمام عمر خود یک بیت از اشعار «متنبی» شاعر برجسته عرب قرن چهارم هجری را نخوانده و نشنیده‌اند.
با اطمینان‌خاطر می‌توان به این نتیجه رسید که آن‌ها حتی نام «بحتری» شاعر را هم نشنیده‌اند. البته شاید فیلم تاریخی و معتبر «محمد رسول‌الله» را هم دیده باشند و هی‌چگاه فراموش‌ِشان نشود، ولی فراموش نموده‌باشند که کارگردان شهیر این اثر ارزش‌مند سینمایی و هنری «مصطفی‌ عقاد» یک عرب بود.

 از این‌ها بگذریم، اغلب این دوستان بزرگ‌وار که در گفته‌ها و نوشته‌های روزانه خود بارها و بارها به گفته‌ها و نوشته‌‌ها و اشعار بلند و زیبای «جبران‌ خلیل‌ جبران» حکیم معاصر مستند می‌شوند، غافل‌‌اند که او یک شاعر و حکیم بلند‌مرتبه عرب و باعث افتخار فرهنگ و ادبیات عرب و ادبیات و فرهنگ جهانی است.

بر این سیاهه می‌توان نام‌های زیادی اضافه نمود که نماینده فرهنگ و تمدن قومیت ارزش‌مند عرب هستند و نه‌تنها برای جماعت عرب که برای تمام انسانیت اسباب افتخار و ارزش‌مندی‌اند.همه مردم دنیا با هر ملیت و زبان و فرهنگی برای خود تمدنی دارد که برای همه دنیا هم ارزش‌مند و هم قابل دفاع است.

سخن آخر این‌که، هم‌چنان‌که آقای «محمود احمدی‌نژاد» ایرانی نتوانسته و نمی‌تواند نماینده شایسته تمدن و فرهنگ عظیم و ارزش‌مند ایرانی باشد، به همان صورت «سید حسن‌‌ نصرالله» هم نمی‌تواند و نباید به‌عنوان نماینده واقعی تمدن و فرهنگ قومیت عرب شناخته‌شده و اظهارات اهانت‌آمیز او اظهارنظر قوم و جماعت عرب فرض شده و دود آن بی‌احترامی به چشم اعراب فهیم بلکه همه مردم فهیم دنیا برود.
این نوشته در جرس این‌جا

روشن‌گری: بعدها بر من معلوم شد که سردر سازمان ملل شعر سعدی نیست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۸۹ ، ۰۲:۳۱
علی مصلحی

سفر به نیویورک یک سفر‌ «پرکار و پرمغز»

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۹، ۰۴:۰۶ ب.ظ


آقای «خامنه‌ای» در جمع ائمه‌جمعه سراسر کشور، سفر اخیر آقای «احمدی‌نژاد» به نیویورک را «پرمغز و پرکار» نامید.(+)

ازجمله اتفاقاتی که در این سفر «پرمغز و پرکار» افتاد و بی‌دقتی و بی‌سوادی مسؤلین رسانه‌ملی آن‌ها را به دردسر انداخت، گاف مضحک پخش چندین‌باره مصاحبه این رسانه با یک خانم و دفاع جانانه این خانم از کشور ایران و آروزی زیستن در ایران بود.

خیلی ساده و در زمانی بسیارکم، کاشف به‌عمل‌آمد که این خانم محترم سرکار «شوکت‌ غضنفری» معروف به «غزل‌ امید» و نویسنده کتاب معروف «زندگی‌ در جهنم» است و منظور او از جهنم کشور ایران است.

نکته بسیار جالب آنست که بیش و پیش از آن‌که کسی در ایران متوجه این افتضاح رسانه‌ای بشود و نسبت به آن معترض باشد؛ تعداد قابل‌توجهی از کنش‌گران سیاسی در فضای مجازی به خانم «امید» برای حضور در ضیافت شام دولت ایران، به‌علت سوابق تبلیغی ضد‌ایرانی و حضور در رسانه‌های معتبر و معروف اسراییلی و سیاست یک بام و دو هوا اعتراض نمودند، که می‌توانید نمونه‌های آن‌را در این‌جا و این‌جا و این‌جا و پس از آن‌ها در یک وبلاگ ارزشی این‌جا بخوانید.

بعد از آن اگر دوستی به زبان انگلیسی آشنایی دارد، من سپاس‌گزار خواهم بود که این متن که من مستقیما از روی سایت شخصی خانم غزل امید برداشته‌ام و این‌جا قرارداده‌ام را برای من و مخاطبین این وبلاگ ترجمه نماید.
Iran
Khamenei, stop the killing!

The cost of Freedom for the Iranian people. Khamenei, stop the killing!
As the world watches on national television, Iranians on the streets of Iran are protesting against the supreme leader, Ali Khamenei, and his order to shoot to kill people of Iran.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۸۹ ، ۱۶:۰۶
علی مصلحی

در شرایطی که انتخاب ریس دفتر ریس‌جمهور و سایر مناصب دولتی ‌آقای «مشایی» به هیچ عنوان نیاز به رای و انتخاب مستقیم مردم ندارد، و حتی بدون رای اعتماد و دخالت نمایندگان مجلس و با نظر مستقیم ریس‌جمهور صورت می‌گیرد، روزنامه «کیهان» در سرمقاله امروز خود به قلم «حسین‌شریعتمداری» ریس دفتر ریس‌جمهور را به‌عنوان کسی که «بدون رأی ملت، این روزها صاحب رأی ملت شده‌است» معرفی و به انتقاد شدید و بی‌سابقه از «محمود‌ احمدی‌نژاد» پرداخته‌ است.

سرمقاله‌نویس «کیهان» که مصاحبه جمعه‌ شب ریس‌جمهور با شبکه خبر(+) و اظهارات افنخار‌آمیز ایشان درباره «منشورکورش» را دست‌مایه اعتراض خود قرارداده بود، بدون توجه به واکنش شادمانه و پیشنهاد کودکانه؛ عودت ندادن منشور به موزه و کشور فرستنده، توسط همین روزنامه هنگام ورود منشور به کشور، ریس‌جمهور را مورد سؤال قرارداد که: «جناب آقای احمدی‌نژاد با کدام منطق علمی و اسلامی آن‌هم از جای‌گاه رئیس‌جمهور ایران اسلامی می‌فرمایند اگر دنیا از ما درباره مدیریت ایرانی سؤال کند، در پاسخ آن‌ها «منشور کوروش» را ارائه می‌کنیم؟!»

نویسنده در ادامه پس از ارائه تصویری سیاه از وضعیت کشور ایران در زمان رژیم پهلوی، تقصیر همه آن‌ها را به گردن «منشور کورش» انداخته و سؤال می‌کند: «جناب احمدی‌نژاد از منشور کوروش انتظار چه معجزه‌ای دارند که آن‌را به‌جای اسلام عزیز می‌گذارند و عرق شرم بر پیشانی ملت پاک‌باخته و ایران‌دوست می‌نشانند؟!»

وی هم‌چنین پس از اعلام این‌که کشور ایران هم‌اکنون مقتدرترین؟؟ کشور منطقه می‌باشد، و علت اصلی این اقتدار حضور اسلام ناب محمدی(ص) بر کرسی اداره کشور است، سؤال می‌کند: «چرا باید جای آن با منشور کوروش عوض شود؟!...آیا اظهارات برادر عزیزمان آقای احمدی‌نژاد، نگاهی معکوس به واقعیات ملموس و مصداق شکستن نردبان بعد از صعود به بام نیست؟!»

اما قسمت مهم، برجسته و در عین حال جالب‌توجه نوشته امروز «شریعتمداری» قسمتی بود که ایشان به قول منبری‌ها گوشه را به کربلا زد تا به برخلاف ادعای اصلی نوشته که سعی می‌کرد بهانه نوشتن را اظهارات ریس‌جمهور در مصاحبه با شبکه خبر نشان دهد، پاسخ حمله شدید آقای «احمدی‌‌نژاد» به «کیهان» در مصاحبه با روزنامه ایران(+) را بدهد، و به آقای «احمدی‌نژاد» متذکر شود که اسناد موثقی از «صاحب رای نبودن او» در دست دارد که در صورت لزوم افشا خواهد شد. ایشان متذکر می‌شود:‌ «جناب احمدی‌نژاد- و رئیس دفتر ایشان که بدون رأی ملت، این‌روزها صاحب رأی ملت شده‌است»، اما چه کسی و کدام ناظر آگاه است که نداند ریس دفتر ریس‌جمهور به رای مردم نیاز ندارد و آن‌کسی که به رای مردم نیاز دارد و بدون آن رای بر کرسی غصبی ریاست‌جمهوری تکیه‌زده، شخص آقای «احمدی‌نژاد» است. نکته‌ای که آقای «شریعتمداری» به‌تر از هرکس دیگری بدان اشراف و از آن اطلاع دارد. و اسناد آن‌را برای روز مبادا نزد خود حفظ کرده‌ است.

روز مبادا آیا نزدیک می‌شود؟ باید منتظر ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۸۹ ، ۰۱:۵۲
علی مصلحی

حمله شدید «احمدی‌نژاد» به «کیهان»»

يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۹، ۰۱:۲۷ ق.ظ

تنها سه روز پس از حمایت آشکار و تمام‌قد رهبری نظام از «محمود احمدی‌نژاد» و دولت متبوعش، که تیتر یک روزنامه «کیهان» را به خود اختصاص داد، رییس‌جمهور در مصاحبه با روزنامه «ایران» از روزنامه «کیهان» به‌شدت انتقاد کرد(+) و صریحا خواستار محاکمه رسانه‌هایی شد که با تهمت‌زدن و بی‌آبرو کردن افراد اخلاق اسلامی را زیر پا می‌گذارند.

رییس‌جمهوری با اشاره به مواضع برخی رسانه‌ها که خود را طرف‌دار دولت می‌دانند؛ گفت: «برخی اتفاقات در رسانه‌های ما می‌افتد که من از اساس به آن‌ها اعتقاد ندارم، آن‌هایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت می‌کنم، اما آیا مثلاً یک رسانه می‌تواند به زن یک رئیس‌جمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام می‌خواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من می‌توانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمی‌تواند این‌را بنویسد. چرا که خلاف شرع است.»

روزنامه «کیهان» که به نظر قاطع آگاهان سیاسی یکی از نردبان‌های اصلی صعود «احمدی‌نژاد» به جای‌گاه ریاست‌جمهوری بوده‌است، و هم‌واره مشی هم‌راهی و هم‌فکری هم‌راه با حمایت از دولت را در دستور خود داشته، طی چند ماه گذشته و به‌دنبال گسترش اعتراضات عمومی بر علیه اقدامات و اظهارات عجیب و غریب ریس‌دفتر ریس‌جمهور، عملا به تریبون اصلی و پای‌گاه اجتماعی سامان‌دهنده این حملات تبدیل، و این اعتراضات را در جریان همایش «ایرانیان خارج از کشور» که با مدیریت ریس‌دفتر ریس‌جمهور برگزار می‌شد، به اوج خود رساند.

«شریعتمداری» در این مرحله در چند شماره پیاپی، حجم زیادی و به جوابیه‌ها و فرکانس‌های نارضایتی ارسال‌شده از طرف ریس‌جمهور و هوادارانش از موضعی بالا برخورد نموده، و هیچ توجهی نکرد.

«‌کیهان» اگرچه تلاش می‌کرد در تمام مطالب دامن آقای «احمدی‌نژاد» را از اتهامات مطرح‌شده پاک نگاه دارد، و فاصله بین ایشان و ریس دفترش را بیش‌تر نماید، اما حواس‌َش به نوع رابطه آن‌ها و جای‌گاه والای آقای «مشایی» در نظر ریس‌جمهور نبود.
صبر ریس دفتر زیرک ریس‌جمهور هم بسیار بیش‌تر از این‌ها بود و هست.

باید صبرکرد و منتظر واکنش «کیهان» ماند که با توجه به ظرافت‌ها و حساسیت‌های خاص موجود در روابط آن‌ها بعید به‌نظر می‌رسد به این سرعت اتفاق بیفتد؛ اما «شریعتمداری» آدمی نیست که چنین حمله‌ای را بدون پاسخ بگذارد.

از طرفی طی سالیان گذشته کم‌تر سابقه داشته است که «شریعتمداری» به روابط و بازی‌های پشت‌پرده تن داده و از جواب دادن به چنین خفت آشکاری منصرف شود.
بدون شک اگر طی روزها یا هفته‌های آینده سایت‌های منتسب به جنبش سبز به شکل واحد اقدام به انتشار یک سند جدید از «شورای عالی امنیت ملی(+)» یا نوار سخنرانی محرمانه یک «سردارمشفق» دیگر نمودند؛ مطمئن باشید که این اطلاعات توسط شخص آقای «شریعتمداری» و با ظرافت خاصی در اختیار این سایت‌ها قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۸۹ ، ۰۱:۲۷
علی مصلحی

قرآن‌هایی که بر نیزه می‌سوزند

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۸۹، ۰۳:۱۲ ب.ظ

بیاییم کمی با خودمان خلوت کنیم و ببینیم؛ از خدا بزرگ‌تریم یا خدا بزرگ‌تر از ماست؟
خیلی سؤال سختی نیست. خیلی هم فکرکردن نمی‌خواهد. خیلی هم وقت ما را نمی‌گیرد. شاید به جواب قانع‌کننده‌ای برای دیگران نرسیم. اما مهم نیست. مهم این‌است که خودمان به یک جواب قانع‌کننده برسیم.

اسلام را برای خدا می‌خواهیم، یا برای خودمان؟ خدا را برای خدا می‌خواهیم یا برای خودمان؟
جیب یا کیسه گشادی که به نام دین دوخته‌ایم، به‌کام دین و برای خداست یا برای خودمان؟

اصلا اجازه بدهید از دین فارغ شویم! از خدا فارغ شویم! بزرگ‌مردی از سلاله مروت و مردانگی زمانی خطاب به نامردمانی که مروت را قربانی می‌کردند فرموده است: «اگر دین ندارید، آزادمرد باشید.» بیایید آزاد‌مردی را هم رها کنیم. آیا «انسان» هستیم یا نه؟ می‌دانید انسان بودن یعنی چه؟ منظورم این نیست که به ارزش‌های تعریف‌شده و موردقبول انسان‌ها، یا اخلاق به معنای مطلق آن باور و اعتقاد داریم یا نه؟ نه! منظورم این‌است که مثلا اگر از ما سؤال کنند فلانی! حاضری سر تو را به‌زور در کاسه پر از مدفوع توالت فروکنند؟ آیا می‌گوییم آری؟ یعنی این حس برای من و تو مشمئزکننده نیست؟

هست! مطمئنا هست! فقط یک دیوانه می‌تواند احساس بد و ناراحت‌کننده به این رفتار و رفتارهای مشابه آن نداشته باشد. والا هر انسانی در هر جای‌گاهی با هر اعتقادی و با هر تعریفی که از اخلاق و شرع و هنجار داشته باشد، به حکم فطرت و ذات انسانی از این اتفاق دچار تنفر و اشمئزاز و انزجار جسمی و روحی و روانی می‌شود.

کمی شرم را فرو گذاریم و دقیق‌تر نگاه کنیم. حدود یک‌ماه پیش نامه‌ای منتسب به «حمزه کرمی» از زندانیان حوادث پس از انتخابات پرحرف و حدیث ۲۲ خرداد سال گذشته، خطاب به دادستان کل کشور در رسانه‌ها منتشر شد که در آن زندانبانان جمهوری اسلامی را متهم می‌کرد که بر علیه وی بدترین شکنجه‌ها و از جمله فروکردن سر در کاسه پر از مدفوع توالت را، اعمال نموده‌اند.

نامه از طریق اکثر رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی گسترش و انتشار وسیعی یافت و صدای آن مثل یک بمب در تمام دنیا ترکید و به‌گوش همه مردم دنیا رسید، اما متاسفانه در کشور ایران هیچ‌کس نه این نامه را خواند و نه صدای این زندانی گرفتار و دربند را شنید.
همه به این نتیجه رسیده‌بودند که همه‌جا امن و امان است.

کم‌تر از یک‌ماه بعد از انتشار آن نامه، حالا نامه‌ای مشابه و یا شاید بدتر از آن از یکی دیگر از زندانیان درگیر با همان پرونده و پرونده‌ها، آقای «عبدالله مومنی» خطاب به رهبری نظام منتشرشده که همان اتهامات را بر علیه زندانبانان جمهوری اسلامی، به عریانی و وضوحی کاملا شفاف مطرح می‌کند. اما این‌بار هم نامه ناخوانده ماند و صدا ناشنیده.
گویی صدایی از تمامی زندانیان معاصر سیاسی اوین به گوش می‌رسد که:
«من(ما) گنگ خواب‌دیده و عالم(ایران) تمام کر / من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش»

در همین حال و احوال اما یک کشیش دیوانه (بخوانید عمروبن‌العاص) در آن سر ینگه دنیا به طرف‌دارانش اعلام کرد «قرآن‌ها را بر نیزه کنید.» (بخوانید آتش زنید)

تمام چشم‌های کور و گوش‌های کری که طی یک‌ماه گذشته دردنامه «حمزه کرمی» و «عبدالله مومنی» را ندیده و فریادهای الغوث الغوثشان را نشنیده بودند، به‌ناگاه بیدار شده، چشم‌ها باز و گوش‌ها به‌زنگ، که نکند کسی از سپاه «علی» شمشیر بر قرآنِ‌برنیزهِ «معاویه» وارد کند.

به‌راستی اسلام را برای خدا می‌خواهید؟ قرآن را برای هدایت مردم می‌خواهید؟ یا برای تظاهر به آن برای سنگینی جیب‌ها و کیسه‌های دوخته‌شده؟
 آیا شما قرآن‌های آتش‌گرفته در عزت‌کده اوین را در این یک‌سال گذشته ندیدید؟ و صدای انسانیتی که مظلومانه در پای مثلث «زر و زور و تزویر» قربانی می‌شد را نشنیدید؟
آیا چشمان شما بر تصویرهای رقت‌انگیز مویه مادران داغ‌دیده بر جنازه‌ها و قبرهای فرزندان قربانی‌شده در جشن پیرزوی «احمدی‌ن‍ژاد» در انتخابات دهم، کور بود؟

این‌که تعمدا خود را به کوری و کری و خواب‌زدگی داوطلبانه زده‌اید؛ نتیجه آن شده‌است که خیلی از حقایق عریان جامعه که همه در یک‌قدمی حضورتان اتفاق می‌افتد را نبینید.
 شما به‌آسانی گور بزرگی که با دستنان خود حفر نموده و با شتاب به سمت آن در حرکت هستید را نمی‌بیند.
 اصلا چرا را ه دور برویم؛ چرب و شیرین دنیا چنان باد غفلتی را در وجودتان دمیده که، فراموش‌ِتان شده مرگی هست، زوالی هست، آخری هست، عاقبتی هست، همه‌چیز همیشه و بردوام نیست و نخواهد ماند. اما می‌توان امروز سرنوشت خوب فردا، عاقبت خیر پیش‌رو را رقم زد. ولی غفلت باعث شده‌است سرنوشت بد و عاقبت شری برای خود رقم بزنید.
این نوشته در خودنویس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۸۹ ، ۱۵:۱۲
علی مصلحی

اخراج تاوان دست‌بند سبز

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۲۶ ق.ظ

اگر بخواهیم به کمک آیه و حدیث و روایت و اخلاق، ثابت کنیم که رفتار مجموعه ورزش کشور با «علی کریمی» اعجوبه فوتبال ایران اشتباه بوده‌است، راهی به جایی نمی‌بریم. چرا که به همان اندازه و حتما که بیش‌تر آن‌ها برای رد نظر ما، آیات و روایات و احادیث و تفاسیر و خلاصه مستندات مذهبی ارائه می‌کنند.

اما آن‌چه مشخص است و آن‌ها به کمک هیچ ابزاری غیر از دروغ نمی‌توانند ردکنند، آنست که نتیجه این نوع نگاه به مذهب و دیدن مذهب از دریچه سیاست و مذهب سیاسی داشتن، باعث شده‌است امر «مذهب» که علی‌القاعده یک امر آسمانی، قدسی و شخصی است، در همه امور مداخله داده شده و به‌دنبال این نگاه ابزاری، آلوده به اغراض شخصی سیاست‌مداران و ابزار سیاست‌ورزی آن‌ها طی سال‌های اخیر شده و به اندازه همان سیاست نازل، و لاجرم مورد تنفر قرارگرفته و نتایج عملی آن آنست که به جرات می‌توان گفت بیش از هشتاددرصد مردم در سراسر کشور در ماه مبارک رمضان نه‌تنها تمایلی به روزه‌گرفتن ندارند، بلکه تمایلی به پنهان‌کردن روزه‌نبودن خود هم ندارند.

به عبارت ساده‌تر؛ نتیجه نگاه ابزاری به امر مقدس دین باعث شده‌است مردم تنفر خود از سیاست را در تظاهر به بی‌دینی نشان دهند.
 این اتفاق بدون شک نتیجه رفتار و نگاه امثال آقای «آجرلو» و دیگر دست‌اندرکاران غریبه و غیرمتخصص در دستگاه ورزش کشور و کسانی است که به هیچ عنوان متعلق به دنیای ورزش و قهرمانی نیستند، اما در شرایطی که هیچ‌چیز و هیچ‌کس در جای‌گاه واقعی خود نیست، آن‌ها هم در جای‌گاه ورزش قرار گرفته و نتیجه این شده‌است که می‌بینیم و می‌شنویم.

در مورد جادو گر فوتبال ایران «علی کریمی» و اتفاقات مربوط به او، تا آن‌جا که مشخص است در این هوای گرم فوتبال بازی‌کردن و تمرین‌داشتن و نتیجه‌گرفتن و در کنار همه این‌ها، روزه‌گرفتن هم کاری است بس طاقت‌فرسا و به جرات می‌توان گفت از عهده کم‌تر کسی حتی آقای «آجرلو» و مربیان و کادر فنی تیم «استیل آذین» و مجموعه تنظیم‌کننده «منشوراخلاقی» برمی‌آید.
در نتیجه می‌توان ادعاکرد برای صاحبان باشگاه‌ها هم روزه‌گرفتن و مبادی آداب مذهب بودن بازی‌کنان یک باشگاه و تیم، فرع بر نتیجه‌گیری باشد.

 با توجه به این شرایط به‌نظر نمی‌آید اکثر ورزش‌کاران در چنین شرایطی روزه‌دار باشند. چنان‌که بازی‌کنان هم‌تیمی «کریمی» هم بدان اعتراف نموده‌اند.
اما چرا و به چه دلیل روزه‌نبودن یک نفر این‌گونه مشکل‌ساز و به‌دنبال آن علی‌رغم توصیه صریح دین اسلام، خبرساز می‌شود، باید جواب را در جای دیگری جست‌وجو کرد.

به جرات می‌توان گفت اگر «علی کریمی» یک دهم حمایت‌های آشکار «حسین رضازاده» از آقای «احمدی‌نژاد» را درباره ایشان انجام می‌داد و آن‌گونه آشکار در میادین بین‌المللی با بستن بازوبند سبز، حمایت آشکار خود از جنبش سبز ملت ایران را آشکار نمی‌کرد، نه‌تنها روزه‌خوردن و تظاهر آن محل اشکال نبود که همه آیات و روایات مستند تنبیه امروز او، مستند توجیه رفتار او شده و حالا به راحتی جای متهم و شاکی عوض‌شده و سردار سپاه آقای «آجرلو» اینک به جای آقای «کریمی» بر صندلی اتهام نشسته بود.

بلواگران بر علیه «علی کریمی» اگر به دین معتقد باشند و درد دین داشته باشند، بیش از نود درصد آیات و روایات و احادیث و تفاسیر، مومنین را به آبروداری و پرده‌پوشی گناهان توصیه می‌کند، نه رسانه‌ای کردن گناه احتمالی یک انسان.
مرتبط:
منشور بی‌اخلاق، اخلاق بی‌منشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۸۹ ، ۰۳:۲۶
علی مصلحی

آگاهی را پاس بداریم

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۹، ۰۴:۳۴ ب.ظ

ادعای کمک یک‌میلیارد دلاری «احمد جنتی» به‌همان اندازه کودکانه و مضحک بود که ادعای یک سایت اصول‌گرا مبنی بر فقر مالی و اجبار به مسافرکشی مهندس «میرحسین موسوی»، و ادعاهای «اسفندیار رحیم‌مشایی» درباره فرهنگ ایرانی به‌همان اندازه دروغ و عاری از واقعیت است، که حمله شدید آقای «مصباح یزدی» به آن ادعاها.
 و در همین راستا ادعای «اصول‌گرایی» به‌همان اندازه دروغ و فریب و کلاه‌برداری است که طرف‌داری از ولایت‌فقیه و شعار توخالی «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند.»

هیچ بر هیچ و پوچ بر پوچ به نام دین و ولایت و اصول‌گرایی و آخرت و سعادت، سی سال است که بر گرده مردم مظلوم و ورشکسته ــ البته به تقصیر ــ سوارند و سواری می‌گیرند بی‌توجه به آن‌چه که احتمال دارد جان و توان این انسانی که برگرده‌اش نشسته‌ای و بی‌محابا می‌تازانی تمام شود و البته صبر و طاقتش. که امروز به‌سر آمده‌است و این به‌سرآمدن از همه‌جا و همه‌جهت حاجت به بیان ندارد که عیان است.

اما هم‌چنان‌که نوشتم ملت ورشکسته و هم البته به تقصیر و البته که این تقصیر هنوز هم در تشخیص علت ورشکستگی و تقصیر ادامه دارد، اما شکرخدا هر روز بیش‌تر از دی‌روز و فردا بیش‌تر و به‌تر از امروز رنگ می‌بازد و مردم کم‌کم خادم و خائن را از هم بازمی‌شناسند و خواهند شناخت.

«میرحسین موسوی» البته که آدم میلیاردر و اشرافی‌گرایی نیست. اما آن اندازه هم محتاج نیست که یک دستگاه پراید که ظرفیت چهار مسافر دارد را راه‌اندازد و محافظانش را در آن جای‌داده و در مسیری برای سوارکردن یک مسافر و گرفتن کرایه از او برای تامین مخارج زندگی‌َش آمدوشد نماید.

مردمی که این خبر را خواندند، بلافاصله پرسیدند: این سایت مال دوستان «موسوی» است یا دشمنان‌َش؟ و وقتی متوجه شدند به دوستان «موسوی» ربطی ندارد، تازه متوجه می‌شوند که به چه آدم حقیری رای داده‌اند.
مردم هم‌چنین وقتی سخنان «جنتی» درباره کمک غرب به سران فتنه را شنیدند، البته که باور نکردند و در دل گفتند؛ که این آقا یا خانم طرف‌دار «موسوی» چه دروغ‌هایی می‌گوید؟ ولی وقتی به خانه رسیدند و از تلوزیون ملی ایران این خبر را شنیدند حالا متوجه می‌شوند که به سفارش چه کسی به او رای داده‌اند؟

نخبه‌گان که به آقای «احمدی‌نژاد» رای نداده‌اند، اما کم نیستند آدم‌هایی که خرج سنگین شهریه دانشگاه آزاد پسر و تامین جهیزیه برای دختر و اجاره خانه و مایحتاج روزانه فرصتی برای کسب اطلاعات از منابع غیررسمی برایشان نمی‌گذارد، ولی آن‌قدر هم بی‌سواد و بی‌علاقه به فرهنگ و ملیت و سرنوشت خود نیستند و حالا وقتی می‌شنوند که «اشفندیار رحیم مشایی» گفته است که «فرهنگ ایرانی» اتفاقات فرهنگ‌سوز دوران چهارسال تصدی ایشان بر میراث فرهنگی را به یاد می‌آورند و متوجه می‌شوند که با پشتوانه چه دروغ‌گوی بزرگی به «احمدی‌نژاد» رای داده‌اند.

مراجع و روحانیون سرشناس، روی‌خوشی به دولت نشان نمی‌دهند . این بسیار روشن و مشخص است. الا آقای «مصباح یزدی» و حالا وقتی «مصباح یزدی» فرمایشات «مشایی» را محکوم می‌کند مردم البته که گیج می‌شوند که: ایشان اگر با آن فرمایشات مخالف است، پس چرا بر خلاف تمام مراجع با آقای «احمدی‌نزاد» رفتار می‌کند؟

حالا «آگاهی» متولد شده‌است.
و «دروغ» نفس‌های آخر را می‌کشد.
یادمان نرود ریس‌جمهورمان گفته بود: «" آگاهی" چشم اسفندیار حاکمیت دروغ است.»
آگاهی را پاس بداریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۹ ، ۱۶:۳۴
علی مصلحی

این‌جا چه خبر است؟

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۰۱ ب.ظ

روزنامه «کیهان» در پاسخ به اظهارات آقای «مشایی» و تکذیبه ارسالی با امضای «حسن بوشهریان» سرپرست ادره‌کل روابط عمومی همایش ایرانیان خارج از کشور، توضیحاتی در شماره امروز خود منتشر‌نموده که جالب‌توجه و در عین حال حائز اهمیت بسیار است.

درپی برگزاری «همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور» با مدیریت ریس‌دفتر ریس‌جمهور، و دعوت از «هوشنگ امیراحمدی» ایرانی مقیم آمریکا در این همایش، روزنامه «کیهان» در یادداشت روز دوشنبه یازدهم مردادماه خود در مقاله‌ای با عنوان «آن‌جا چه خبر است» به قلم «حسین شریعتمداری» نماینده ولی‌فقیه در این روزنامه، به «... مقدمه‌چینی‌ها، زمینه‌سازی‌ها، هزینه‌های چند‌ده‌میلیاردتومانی و بی‌حساب و کتاب، رایزنی‌های داخلی و خارجی، تهدیدها و تشویق‌ها، هویت برخی از ایرانیان دعوت شده، سوابق سوء و شناخته‌شده چند تن از دست‌اندرکاران اصلی همایش، صدور دستورالعمل‌ها و امریه‌ها خطاب به این دستگاه دولتی و آن مرکز امنیتی که مبادا ... و خبرهای مشابه دیگر» به‌شدت اعتراض نموده و ضمن آن‌که تلاش می‌کرد تمام اتفاقات واقع‌شده و در شرف‌وقوع این همایش را به‌دور از اطلاع و رضایت ریس‌جمهور و مجموعه حاکمیت نشان دهد، اظهار امیدواری کرد که «... برادر ارج‌مندمان جناب اقای دکتر احمدی‌نژاد ریس‌جمهور مردمی و متعهد کشورمان از سوءاستفاده کسانی که با بینش و منش ایشان هیچ نسبتی ندارند، و برای بهره‌گیری از همایش یاد‌شده کیسه دوخته‌اند جلوگیری کنند.»

اما ظاهرا نه ریس‌جمهور مردمی و متعهد کشور!! از این اتفاقات و اتفاقات در شرف‌وقوع، ــ آن‌چنان‌که «کیهان» سعی در القا‌ء آن داشت ــ بی‌اطلاع بود، نه مجموعه حاکمیت. هیچ‌کدام هم هیچ‌گونه مخالفتی نداشتند با آن‌چه آن روزنامه «... نه فقط تاسف‌آور، بلکه سؤال‌برانگیز و نگران‌کننده ... و از احتمال بروز رخ‌دادی ناخوشایند حکایت می‌کرد ...» می‌خواند.

به همین دلیل بدون کم‌ترین حساسیتی از طرف ریس‌جمهور و مجموعه تحت امر او، و مجموعه عوامل اطلاعاتی، همایش به خیر و خوشی و به سلامتی آقای «مشایی» و به کوری چشم همه دشمنان ایشان برگزار و به سرانجام رسید.

در این میان اما عکس‌العمل «مهمان‌خوانده‌ای» که در ساعت‌های اولیه حضور در تهران به‌ناگاه «ناخوانده» معرفی شد و علی‌رغم تلاش برگزارکنندگان مراسم، از موضوع اطلاع پیدا کرد، بسیار جالب‌تر از سرگذشت دوستانی است که به این زودی بر سر تقسیم غنایم کودتای بیست‌ودوم خرداد ۸۸ این‌گونه به‌سمت یک‌دیگر اتهام‌افکنی می‌کنند و به‌زودی به سوی هم‌دیگر اسلحه خواهند کشید.

«هوشنگ امیراحمدی» ایرانی مقیم آمریکا که براساس اسناد منتشره «کیهان» از طرف برگزار‌کنندگان به این همایش دعوت شده و همه درگیری و ناراحتی‌های «کیهان» و هم‌راهانش به اعتراض به دعوت او فروکاسته شد، و مسئولین همایش در واکنش به اعتراضات آن روزنامه و هم‌راهانش اعلام کرده بودند که وی به این همایش دعوت نشده، در روز دوم برپایی همایش تهدید کرد چنان‌که مسئولین برپایی همایش مسئولیت دعوت او را بر عهده نگیرند؛ فردا دعوت‌نامه و کارت مخصوص حضور در همایش خود را علنی خواهد نمود، اما پیش از آن‌که چیزی را افشانموده یا دعوت‌نامه‌ای را علنی نماید، کشور را به مقصد محل اقامت دائم خود «آمریکا» ترک کرد و حتی چند روز بعد که مهمان شبکه ماه‌واره‌ای «bbc» بود هم در مقابل سؤال مجری تلوزیون مذکور در مورد دعوت‌شدن یا نشدن خود به ایران، از پاسخ‌گویی طفره رفته و پاسخ سؤال تلوزیون مذکور را به دولت ایران حواله داد.

این مهمان جنجالی و بلوف‌زن، در شرایطی که متهم به خیانت به ملت و نظام می‌باشد و طی اظهاراتی مسئولین جمهوری اسلامی را «عقب‌افتاده و خون‌خوار و قاتل و جانی» معرفی نموده، به‌راحتی به کشور تردد می‌نماید، در زمان حضورش در کشور مسئولین برگزاری یک همایش را علنا تهدید به افشاگری می‌نماید، و به‌راحتی هم از کشور خارج می‌شود تا مسئولین همایش با خیال راحت به روزنامه «کیهان» متذکر شوند که افشاگری آن‌ها «مستند به یک تصویر جعلی است» و بلافاصله و با تحکم درخواست نمایند که متن جوابیه آن‌ها "به مطلب مندرج در آن روزنامه به تاریخ ۸۹/۵/۱۴با عنوان «مشایی: امیراحمدی را دعوت نکرده‌ایم،متن دعوت‌نامه در کیهان امروز»" را جهت تنویر افکار عمومی و حسب قانون مطبوعات در روزنامه چاپ نماید.

«کیهان» این جوابیه را چاپ نموده و توضیحات خود را نیز که بسیار جالب توجه و ارزش‌مند است به آن پیوست نموده‌است.
جوابیه مذکور چنان‌چه قید شد به امضای «سرپرست اداره کل روابط عمومی» همایش تنظیم‌شده اما جوابیه روزنامه خطاب به آقای «مشایی» است و مجددا هم‌چون تلاش نافرجام نوشته پیشین تلاش نموده‌است دامان ریس‌جمهوری از اتهامات ذکرشده را پاک نشان‌داده، همه تقصیرها را به گردن ریس‌دفتر و نماینده تام‌الاختیار ایشان در همایش بیاندازد.

«جوابیه» ادعا می‌کند متن دعوت‌نامه منتشر شده در روزنامه «کیهان» جعلی است و روزنامه «کیهان» از مسئولین همایش دعوت می‌کند که برای اثبات ادعای خود مبنی بر جعلی‌بودن سند «کیهان» «متن چند ایمیل دیگر که برای سایر دعوت‌شدگان ارسال کرده‌است را منتشر کند تا مردم با مقایسه آن ایمیل‌ها و ایمیل منتشر‌شده در کیهان دروغ‌گو را بشناسند» و بسیار جالب‌توجه در ابتدای این دعوت؟؟؟ تهدید می‌فرمایند که «اگر جرات دارند» چنین دعوتی را اجابت کنند و در ادامه به خوانندگان خود با اشاره به داستان چاپ اسکناس ۳۲ تومانی ضمن متهم کردن جریان مشایی به «جعل سند» اطمینان می‌دهند که خاطرتان جمع باشد کسی نمی‌تواند کلاه از سر کلاه‌بردار! بردارد.

کیهان در ادامه یک گام بلند برداشته و با چاپ پاسخ «هوشنگ امیراحمدی» به ایمیل دعوت مسؤلین همایش از آقای «مشایی» توضیح می‌خواهد. غافل از آن‌که مخاطبان نامحرم و البته آگاه آن روزنامه بلافاصله خواهند پرسید: چگونه روزنامه «کیهان» و مسؤلین آن به آرشیو ایمیل یک نهاد دولتی که قاعدتا باید گذرواژه و رمز عبور آن در اختیار شخص خاصی باشد، دسترسی داشته‌اند؟
البته پر واضح است که مخاطبان نامحرم «کیهان» جواب این سؤال خود را به خوبی می‌دانند اما آن‌که پس از رویت این متن در بهت و حیرت فرو رفته؛ مسئولین برگزاری همایش هستند که در نتیجه غفلت و فساد عمیق متوجه اتفاقات اطراف خود نیستند.

این متن ایمیل آقای «امیراحمدی» در پاسخ به ایمیل مسؤلین برگزاری همایش است:
«ضمن سلام و تشکر از پذیرش درخواست بنده برای شرکت در همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور، اطلاعات‌ داده‌شده در فرم ثبت‌نام صحیح می‌باشد. این‌جانب بلیط خود را خریداری نموده‌ام و اطلاعات آن‌را هم به‌پیوست این ایمیل دوباره می‌فرستم. برابر مقررات شما هزینه بلیط را در ایران دریافت خواهم کرد.
ارادتمند
هوشنگ امیر‌احمدی»

این ایمیل نشان می‌دهد که حق تا حدودی با ریس‌دفتر ریس‌جمهور و مسؤل برگزاری همایش است و آقای «امیراحمدی» قبل از آن‌که از سمت طرف ایرانی به همایش مذبور دعوت شود، خود اقدام به درخواست حضور نموده و پس از پذیرش طرف ایرانی با ارسال این ایمیل مراتب تشکر خود را اعلام نموده‌است و پس از آن‌که حضور او در ایران با عکس‌العمل اعتراضی گروهی و در مقابل سکوت و تکذیب دعوت‌کنندگان هم‌راه شده، ترجیح داده در یک بازی برد برد و یک معامله پنهانی به «کیهان» نزدیک شده و متن ایمیل دریافتی و پاسخ ارسالی خود به آن‌را در قبال امتیازاتی در اختیار «کیهان» قرار‌دهد. و حالا کیهان احساس می‌کند بزرگ‌ترین برگ برنده برای فشار بر «احمدی‌نژاد» برای برکناری «مشایی» را در اختیار دارد. به‌همین دلیل است که در نوشته خود به‌راحتی ریس‌دفتر ریس‌جمهور یعنی شخص دوم مملکت را متهم به «جعل» و «دروغ‌گویی» نموده و از او دعوت می‌نماید که آگر جرات دارد!!! با «کیهان» درافتد.

اما دقت کنید که هم «کیهان» هم آقای «امیر‌احمدی» و هم همایشی‌ها آن‌قدر از گاف‌ها و سوء‌استفاده‌ها بر علیه هم‌دیگر ذوق‌زده بوده‌اند که فراموش کردند آثار جرم را پاک نمایند.

درمتن جوابیه «سرپرست ادره کل روابط عمومی» هیچ نامی از «هوشنگ امیراحمدی» برده نمی‌شود و به استثنا قسمت ابتدای جوابیه که به متن یادداشت «کیهان» اشاره می‌کند، در تمام موارد از آقای «امیر‌احمدی» به‌عنوان «نامبرده»، «شخص موردنظر»، «فرد موصوف» و «فرد موردنظر» یاد می‌شود، این در حالی است که در متن توضیحات «کیهان» قضیه کاملا برعکس می‌باشد و در تمام موارد به نام ایشان اشاره می‌شود.

حالا نوبت آقای «امیراحمدی» است که در یک برنامه تلوزیونی زنده در تلوزیون «بی‌بی سی» ظاهرشده و مجری برنامه که تمام تلاش خود را برای یافتن این پاسخ که آیا ایشان به همایش دعوت شده بود یا خیر? را ناکام بگذارد.

اما برگردیم بر سر دلیل دیگری؛ «کیهان» در متن توضیحات خود به «IP» ایمیل‌ها اشاره می‌کند و این‌که همه از یک کامپیوتر واحد ارسال شده‌است.
این‌که در بین میهمانان همایش کسانی با آقای «شریعتمداری» دوست صمیمی بوده‌اند و «IP» ایمیل خود را در اختیار ایشان قرار‌داده اند، نه‌تنها بعید نیست، بلکه کاملا محتمل است. اما «کیهان» و آقای «شریعتمداری» به «IP» ایمیل آقای «امیر‌احمدی» چگونه دسترسی پیدا نموده‌اند؟

این سؤالی است که «شریعتمداری» گمان می‌کند فقط او جواب آن‌را در اختیار دارد. و از این بابت این‌روزها در پوست خود نمی‌گنجد.
و اما آقای «شریعتمداری» پس از آن‌که اسناد خود را برای فشار بر «احمدی‌نژاد» برای برکناری «مشایی » ارائه نمود و در جواب، خند تمسخر «احمدی‌نژاد» را دریافت نمود تازه متوجه خواهد شد برگ برنده‌ای که «امیر‌احمدی» در اختیار او گذاشته، سال‌ها پیش‌تر از این‌ها روشده و آس آخر در دستان «مشایی» است.
می توانید قیافیه «شریعتمداری» را تصور نمایید؟

این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۸۹ ، ۱۳:۰۱
علی مصلحی

گاف مضحک حاکمیت دروغ و تزویر

پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۸۹، ۰۲:۲۸ ب.ظ
هجدهم بهمن‌ماه سال گذشته، پس از ناکامی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران با ۵+۱ بر سر مبادله اورانیوم با غنا و وزن متفاوت در خاک یک کشور بیگانه، آقای «احمدی‌نژاد» به سرعت به سازمان انرژی اتمی دستور داد «با سانتریفیوژهایی که در اختیار دارید، غنی‌سازی ۲۰ درصد را انجام دهید.»

بلافاصله ریس سازمان انرژی اتمی ایران اعلام کرد: «غنی‌سازی ۲۰ درصد از روز سه‌شنبه با حضور بازرسان و ناظران آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آغاز خواهد شد» و تنها چهار روز بعد از آن یعنی در ۲۲بهمن، «احمدی‌نژاد» در سخن‌رانی خود در میدان آزادی اعلام کرد: «... من می‌خواهم این‌جا به شما عرض کنم پریروز کار تولید سوخت ۲۰ درصد شروع شد. من می‌خواهم به شما خبر بدهم به لطف خدا با صدای بلند اعلام کنم که به لطف خدا خبری که رییس سازمان انرژی اتمی داد اولین محموله سوخت ۲۰ درصد تولید شد و در اختیار دانش‌مندان قرارگرفت. و به لطف خدا این کار تا تامین کامل نیازهای کشور ادامه پیدا خواهد کرد ... .»

۵ ماه پس از آن خبر خوش و صدای بلند آقای «احمدی نژاد» برای تولید ۳ روزه سوخت با غنای ۲۰درصد به‌دست نیروهای متخصص ایرانی و با استفاده از تکنولوژی ایرانی، روزنامه «کیهان» امروز در گزارشی از مجلس شورای اسلامی نوشته است: «به گزارش خبرنگار امور مجلس کیهان در جلسه علنی دیروز خانه ملت، رسیدگی به طرح صیانت از دستاوردهای صلح‌آمیز هسته‌ای ادامه یافت و مواد باقی‌مانده این طرح به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید.
براساس ماده ۳ مصوبه فوق سازمان انرژی اتمی موظف است جهت تأمین نیازهای سوخت راکتورهای تحقیقاتی، آموزشی کشور برای مصارف پزشکی، صنعتی و کشاورزی، تولید و تأمین سوخت با غنای بیست درصد (۲۰ درصد) را تمهید نماید.»

 گزارش «کیهان » در ادامه می‌افزاید: «خاطرنشان می‌شود کشورهای غربی خردادماه گذشته با تصویب قطع‌نامه ضدایرانی ۱۹۲۹ در شورای امنیت اقدامات زورمدارانه‌ای را برای فشار به جمهوری اسلامی ایران جهت کنارگذاشتن حقوق مسلم هسته‌ای خود طراحی کردند، اما یک‌پارچگی ملت ایران و تصمیمات اخیر نمایندگان ملت در جهت صیانت از دستاوردهای هسته‌ای این توطئه‌ها را ناکام گذاشته‌است.»

اما فراموش‌کاری معمول و مخصوص دروغ‌گویان و از جمله آقای «شریعتمداری» باعث شده‌است که ایشان و نمایندگان محترم مجلس یادشان برود که ۵ ماه پیش بر سر غنی‌سازی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد چه تبلیغات وسیعی به‌راه انداختند و چه وعده‌ها بر سر خبرهای خوش هسته‌ای به ملت دادند و عدم توافق بین کشورهای غربی و ایران ربطی به قطع‌نامه اخیر ندارد و به عدم توافق ۵ ماه پیش بر می‌گردد. و آن‌چه که آقای «احمدی‌نژاد» در میدان آزادی با صدای بلند اعلام نمودند و مردم را به آن بشارت دادند، در واقع نه‌تنها خبر خوش هسته‌ای و موفقیت تولید سوخت ۲۰درصد و تحویل آن به راکتور تهران نبوده، که دروغی بوده‌است که صدای آن اکنون از مجلس شورای اسلامی و از میان اوراق جریده البته محترمه «کیهان» بلند‌تر از صدای آقای «احمدی‌نژاد» به‌گوش نه‌تنها ملت ایران که به گوش جهانیان می‌رسد.

آن‌چه مسلم است و برای درک و دریافت آن به ذکاوت و هوش خاصی نیاز نیست، اینست که، اگر دولت آقای «احمدی‌نژاد» و سازمان انرژی اتمی آن توانایی تولید سوخت برای راکتور تهران را داشتند، به هیچ عنوان بر سر میز مذاکره با طرف‌های غربی خود حاضر نمی‌شدند و برای تحویل محموله سوخت تولیدی خود، نیازی به بهانه‌جویی خاصی نداشتند. اما وقتی در میز مذاکره نتوانستند به هیچ‌یک از خواسته‌های خود برسند، برای فریب ملت به چنین سناریوی تبلیغاتی مضحکی متوسل شدند.

فراموش نمی‌کنیم در همان زمان جنبش سبز نیز تبلیغات وسیعی برای بهره‌برداری از راه‌پیمایی روز ۲۲ بهمن داشت و دولت کودتا برای خنثی‌نمودن تحرکات تبلیغاتی و اقدانات عملی احتمالی آن نیاز شدید به خوراک تبلیغاتی داشت و توسل به چنین دروغ‌پردازی‌های مخرب و مضحکی بدون توجه به عواقب آن، تمهید عملیات روانی بر علیه آن تبلیغات هم محسوب می‌شد.

اما مضحک‌تر از این داستان، ماجرای تولید ۴ روزه سوخت و تحویل آن به راکتور تهران بود و مضحک‌تر از آن ماجرا، ماجرای توافق بعدی تهران با حضور برزیل و ترکیه و قبول تعهداتی از طرف ایران به مراتب سنگین‌تر از تعهدات اجلاس قبلی ۵+۱ در بی‌اعتنایی کامل آمریکا و غرب و حتی چین و روسیه هم‌پیمانان قبلی ایران بود.

حالا بعد از همه آن ماجراها، نمایندگان مجلس دولت را «موظف» به تولید سوخت ۲۰ درصد می‌نمایند چیزی که ریس‌دولت ماه‌ها پیش خبر خوش آن را به ملت داده و شیرینی آن را به اتفاق نوش‌جان نموده‌اند.

این نوشته در جرس این‌جا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۸۹ ، ۱۴:۲۸
علی مصلحی