وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۲۷ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

ایران با ظرفیت ۱۵۰میلیون فقیر

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۵:۵۳ ق.ظ

این آگهی در یکی از روزنامه‌های کشوری ثبت و منتشر شده‌است، که ریس‌جمهور آن کشور با خنده و تمسخر مدرنیته و علم، ادعا می‌کند؛ کشور متبوعش ظرفیت ۱۵۰میلیون نفر جمعیت را دارد و به‌همین دلیل اجرای طرح کنترل جمعیت و تنظیم خانواده از طرف دولت‌مردان سابق کار اشتباهی بوده‌است.

البته به هیچ‌ عنوان شما فکر نکنید که این کشور «ایران» و روزنامه منتشرکننده این آگهی هم روزنامه «ایران»است. نه‌خیر! کشور ایران گنجایش ظرفیت بسیار بیشتر از این‌ها را هم دارد. ولی ریس دولت و جمهور آن آدمی متمدن و مدرن است که به چنین خرافه‌هایی هیچ اعتقادی ندارد و این‌که زبان آگهی نیز فارسی است، از کجا معلوم در دنیا کشور فارسی‌زبان دیگری نباشد؟
باور نمی‌کنید؟ سندش در وزارت خارجه موجود است.

مرتبط:
دیگه دوتا بچه کافی نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۵:۵۳
علی مصلحی

من می خورم و تو می‌کنی بدمستی؟

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۵:۳۹ ق.ظ

 
همین‌طوری بی‌خودی که نه! تو لیست وبلاگ‌های به‌روزشده، یه وبلاگ اومد که شکل و شمایل ظاهری و جند حدیثی که پشت سر هم درباره رابطه «زنا» و «زلزله» گذاشته بود توی پروفایل، به علاوه شعاری که بر پیشانیش نوشته بود ( مرگ بر اوباما.لعنت بر میرحسین) هم‌چنین شعار «مرگ بر ضد ولایت‌فقیه» هنگام بدرقه و خروج، نشان می‌داد که طرف از اوناس.

خب حالا اینارو گفتم که بگم نمی‌دونم سایت «البرز» مال کیه و به چه جناحی وابسته است؟ والا وبلاگ که با صدای بلند داد می‌زد ولایتی است اونم چه ولایتیی؟!!.

پست وبلاگ سه تا لینک بود؛ اولی: «احضار مدیران VOA به اتهام آزار جنسی کارمندان» از سایت «رجانیوز» که خط‌وربطش توضیح اضافی نیاز ندارد.

دومی لینکی بود با عنوان «جزئیات جلسه خصوصی ۵ نماینده‌ مجلس با مشایی» از سایت دوست و برادر «زاکانی» یعنی «جهان نیوز».

یکی هم لینکی بود از همین سایت «البرز» با عنوان «توزیع مشروب در سلف یک دانشکده دولتی».

انعکاس این اخبار و خصوصا خبر سرو الکل در سلف یک دانش‌کده نشان از حساسیت مدیر وبلاگ و هم‌چنین سایت «البرز» می‌داد، اما نکته جالب برای من عکسی بود که این سایت برای انتقال و انعکاس خبر خود انتخاب نموده بود‌.
البته قبلش بگم خدایی‌ش من اهل آب شنگولی نیستم ولی عکس انتخابی سایت یه‌جورایی آدم‌رو به هوس می‌انداخت.

اما خدایش شما قضاوت کنید اگر چنین عکسی در روزگار اصلاحات منعکس می‌شد، تکلیف عکاس و خبرنگار و صاحب امتیاز و مدیرمسئول و ... با کرام‌الکاتبین نبود؟

یه کم یاد مصاحبه اون خبرنگار بدبخت افتادم با یک بانوی بدبختی که الگوی خودش را «اوشین» اعلام کرده بود. حکم اعدامش صادر شده بود اما خدا را شکر اجرا نشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۵:۳۹
علی مصلحی

جامعه رو به عقب

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۵:۰۶ ق.ظ

سال‌ها پیش تلوزیون ایران فیلم کوتاهی را پخش کرد از مردی که در یک روز نسبتا شلوغ، از خانه خارج می‌شود و مسیر بین خانه تا بانک را طی کرده، وارد بانک شده و مجددا همین مسیر را تا خانه طی می‌کند.
 اما جالب‌بودن فیلم برای مخاطب آن‌روز تلوزیون ایران این بود که به جز این مرد، تمام عناصر موجود در فیلم از انسان‌های دیگر گرفته تا خودرو و موتورسیکلت و دوچرخه و ... برعکس حرکت کرده و رو به عقب می‌رفتند. یعنی بر خلاف مسیر و جهت این آقا.
 حتی نکته جالب این بود که در قسمتی از فیلم یکه شانه تخم‌مرغ ریخته‌شده و شکسته از روی زمین جمع شده و به شکل تخم‌مرغ‌های سالم در شانه تخم‌مرغ قرارمی‌گرفت.

آن‌روزها کمتر بینندگان از تکنیک فیلم‌برداری و سینما اطلاع داشتند و این فیلم تعجب شدیدی در بین مخاطبین این رسانه برانگیخت.
فریب رسانه‌ای بکری برای جذب مخاطب بود. کمی زمان سپری شد تا مردم متوجه شوند که این فیلم، لحظاتی بسیار کوتاه از زندگی مردی را روایت می‌کند که خلاف عرف و جریان و مسیر جامعه از خانه تا بانک را عقب‌عقب رفته و از او در این مسیر بر‌عکس‌رفتن فیلم تهیه‌شده و بعدا فیلم را وارونه نمایش داده‌اند.
 حالا مردم فکر می‌کردند تنها او درست می‌رود و همه مردم و دیگر اجزا طبیعی جامه برعکس.

این‌روزها هر اتفاق طبیعی در این کشور افتاد، باید تعجب کرد. هر چیزی اگر سر جای خود بود جای تعجب فراوان دارد.
 یعنی با اتفاقات چهارسال اخیر، همه‌چیز از مسیر اصلی و جایگاه واقعی خود خارج شده‌است. در چنین آشفته‌بازاری، خطا درست است و درست خطا.

«علی معلم‌دامغانی» علیرغم آن‌ها که به عمد یا سهو خواستند ارزش‌های سخنوریش را منکر شوند و او را بی‌سواد بی‌سواد معرفی نمایند، سخنور است و انصافا سخنور خوبی هم هست. خوب از پس وزن و قافیه و معنا بر آمده‌است. شاه‌کارهای مثنوی او در سال‌های دهه شصت و هفتاد ستودنی است:
باور کنیم ملک خدا را که سرمد است / باور کنیم سکه به نام «محم» است
راوی بخوان که رستم افسانه می‌رسد / جوهرفروش همت مردانه می‌رسد
راوی بخوان که افسر سیارگان مه است / راوی بخوان که «مهدی موعود» در ره است

اما با همه این حرف‌ها این استاد سخن‌وری، شاعر نیست و بویی از هنر و شعر و ادب از آن‌رو که به قول و سروده به‌گمانم جامی:
تا نشود شرع تو را نام‌دار/ نام‌زد شعر مشو زینهار
نبرده است و ایضا بویی از معرفت.

ابتدای سخن عرض کردم که هیچ چیز سر جایش نیست اما با همه این حرف‌ها صدور حکم برکناری دکتر «حسن بلخاری» از ریاست پژوهش‌گاه هنر فرهنگ‌ِستان هنر توسط «علی معلم‌دامغانی» واقعا برایم تعجب‌آور بود و برای «معلم» و دستگاه هنر و فلسفه و فرهنگ‌ِستان ایران اسباب شرم.
مطالب مرتبط:
معلم دامغانی، حسن بلخاری را در سمت خود ابقاء کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۵:۰۶
علی مصلحی

دیگه دو بچه کافی نیست

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۴۳ ق.ظ

دکتر «‌علی‌رضا مرندی» وزیر بهداری در کابینه مهندس «میرحسین موسوی» و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در کابینه دوم دولت سازندگی، شخصی که بنا بر ادعای خودش و رسانه‌های هم‌سو با دولت و از جمله بخش خبری «بیست‌وسی» شبکه دوم سیما، سیزدهم آبان‌ماه سال گذشته مورد حمله چماق‌داران طرفدار موسوی قرار گرفت، همان کسی است که در سال ۱۹۹۹ به نمایندگی از کشور ایران برنده جایزه جهانی «سازمان ملل متحد» و هم‌چنین جایزه جهانی «سازمان بهداشت جهانی» به دلیل موفقیت در طرح کنترل جمعیت شد.
 
مصاحبه ایشان به تاریخ ۸۷/۱۱/۱۶ با سایت «حیات» حاوی نکات جالب‌توجهی است:
حیات: در خصوص کنترل‌جمعیت که جایزه جهانی آن را دریافت کردید، توضیح دهید؟
- من از زمانی‌که معاون وزیر بودم دائما این مساله را یادآوری می‌کردم که مثلا جمعیت ایتالیا ۳۶۰ سال یک‌بار دو برابر می‌شود ولی جمعیت ما ۱۷ سال یک‌بار دو برابر می‌شد، یعنی ما فقط ۱۷ سال زمان برنامه‌ریزی داشتیم، حتی یک‌بار خارج از مدت اداری به نخست‌وزیر مهندس میرحسین موسوی نامه‌ای در همین‌خصوص نوشتم، وقتی این مسئله در هیات وزیران مطرح شد هیچ‌کس موافقت نکرد ولی وقتی رای‌گیری شد وزرا به نفع این طرح رای دادند.
من خدمت سران سه قوه رفتم، آقای موسوی‌اردبیلی مسوول قوه‌قضاییه که در خطبه‌های نمازجمعه این امر را تبلیغ می‌کردند قبول کردند که دیگر تبلیغ نکنند. خدمت آقای هاشمی چیزی عایدم نشد، مقام معظم رهبری هم که رییس‌جمهور بودند تاکید داشتند بدون نظر فقها کاری صورت نگیرد.
 آقای منتظری هم اعلام کردند که دیگر در خطبه مردم را تشویق به این امر نمی‌کنم.
بالاخره نامه‌ای به حضرت امام نوشتم و ایشان در جواب گفتند مطلب مهمی است و باید در رسانه‌ها و دانشگاه ها بحث شود که بعد از لایحه‌اش هم در مجلس تصویب شد و با آمادگی ذهنی و آموزش مردم موجب شد رشد جمعیت از ۹/۳ درصد در سال ۶۶ به ۴/۱ برسد و سازمان ملل متحد هم جایزه جمعیت را در سال ۹۹ به من داد و از آن‌روز تا همین حالا از کشورهای مختلف به من مراجعه می‌کنند تا این کار را در کشورشان عملی کنند.
خداوند به این نظام خیلی توجه دارد و اندکی تلاش ما را برکت داد و عوایدش را نصیب مردم کرد.

آقای «احمدی نژاد» در سخنرانی خود در جمع مردم ارومیه ضمن اعلام خبر پرداخت یک میلیون تومان به متولدین سال جدید و پرداخت ماهیانه یک‌صدهزارتومان به حساب آن‌ها به قصد تامین آنیه، تلویحا و در برنامه گفت‌وگوی مستقیم سه‌شنبه‌شب سیما، تصریحا نارضایتی خود را از طرحی که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی آن را «مطلب مهمی» می‌داند و آقای دکتر «مرندی» را برنده دو جایزه بین‌المللی و کشور ایران را مفتخر به داشتن دو عنوان جهانی نموده، اعلام نمود و مجددا ادعای قبلی خود مبنی بر این‌که ایران گنجایش یک‌صدوپنجاه میلیون جمعیت دارد را تکرار کرد.

 در شرایطی که آمار رسمی تهیه‌شده توسط ارگان‌های ارزشی کشور در فاصله‌های زمانی مختلف، به‌علاوه مراکز رسمی و علمی آمار جهانی وضعیت اسف‌بار فقر، بی‌کاری، بهداشت نامناسب، مسکن نامناسب، مشاغل کاذب، و ... در کشور ایران را رسما تایید می‌نمایند، و از طرف دیگر در یک تقسیم‌بندی بسیار خوش‌بینانه بالای ۵۰درصد جمعیت کشور زیر خط فقر و آثار بسیار زشت ناشی از آن روزگار می‌گذرانند، ریس‌جمهوری ایران عملا مردم را به نافرمانی و تحمیل فقر بر خود تشویق می‌نماید.

 این سخنان باسکوت سنگین اهالی علم و کارشناسان امر روبه‌رو شده است. البته در شرایطی که جامعه متخصص کشور هر روز با انگ عدم تعهد، در حال تصفیه و تسویه و اخراج‌شدن قرار می‌گیرند، کم‌تر کسی پیدا می‌شود که شجاعت به خرج دهد و صدای نقد و اعتراضی بلند کند.
 اما در این میان آقای دکتر «علیرضا مرندی» که شهامت حضور در بین چاقوکشان طرف‌دار «میرحسین موسوی» را دارند و از طرف دیگر نان طرحی را می‌خورند که این‌روزها چوب حراج و تمسخر از طرف ریس دولت بر آن فرود می‌آید، چرا سکوت نموده‌اند؟ یا توجه خدا به این نظام که آن‌روز خیلی زیاد بود و اندک زحمت ایشان را برکت داد، امروزها کم‌رنگ شده یا رنگ دیگری دارد که قابل دیدن نیست؟
علی المدبر فتامل. یا علی
مطالب مرتبط:
بنده شعار دو بچه کافی است را قبول ندارم
دولت مشکل بیکاران را حل کند جمعیت صد میلیونی پیش کش
ناگفته‌های سیاست تنظیم خانواده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۴۳
علی مصلحی

عوام‌فریبی

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۱۷ ق.ظ

دقیقا یک سال پیش در چنین روزهایی، روزنامه کیهان در خبری با عنوان «‌استجابت دعای احمدی‌نژاد» نوشت:
«دکتر محمود احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع پرشور مردم اصفهان در میدان امام خمینی دست به دعا برداشت و از درگاه باریتعالی باران را برای مردم درخواست کرد. به گزارش خبرنگار ما به دنبال این دعا از شام‌گاه چهارشنبه بارش و رحمت الهی در سطح استان اصفهان آغاز شد به گونه‌ای که در چند مرحله، شدت باران و تگرگ در شهر اصفهان به‌ویژه صبح پنج‌شنبه به اوج خود رسید و موجب آب‌گرفتگی برخی از نقاط شهر شد.»

روز چهارشنبه گذشته هم در حاشیه سفر آقای «‌احمدی‌نژاد » به ارومیه، روزنامه ایران در خبری با عنوان «دعای ریس‌جمهور بلافاصله مستجاب شد» نوشت:
«احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع مردم ارومیه در ورزش‌گاه تختی از آن‌ها خواست برای بارش باران دعا کنند و خود نیز از خداوند متعال خواست که باران رحمت را بباراند که به محض اتمام سخنان رئیس‌جمهور باران در ارومیه کم‌کم شروع به باریدن کرد و رفته‌رفته شدت آن نیز افزوده شد.»

سال گذشته به استثنای اغلب کاربران شبکه مجازی اینرنت و وبلاگ‌نویسان که علی‌القاعده از طرف «اصول‌گرایان» به بی‌دینی و التقاط متهم هستند، مراجع رسمی و متولیان امور مذهبی واکنش درخورتوجهی به این تحریف و عوام‌فریبی نشان ندادند.
 
ظاهرا همین وضعیت امسال هم در برابر این نوع سوء‌استفاده از دین و باورهای مذهبی مردم وجود دارد و خواهدداشت.

از طرف دیگر سکوت شخص آقای «احمدی‌نژاد» در قبال این نوع انعکاس خبر و تیتر و برجسته‌کردن شخصیت ایشان در حد یک معصوم، حکایت از رضایت عمیق ایشان از چنین نگاه و فضایی که به دنبال آن ساخته می‌شود، دارد.

پوشیده نیست که بهره‌برداری‌های نادرست و سوء‌استفاده از عقاید مردم ممکن است نتایج آنی و کوتاه‌مدتی را به‌همراه داشته باشد، اما شکی نیست که در درازمدت خسارت‌های بسیار زیادی را متوجه متولیان چنین سوءاستفاده‌هایی خواهد کرد و از طرف دیگر سست‌شدن پایه‌های ایمان مذهبی نزد مردم را به‌دنبال خواهد داشت.

در این ره‌گذر آن‌چه موجب؛ ابتدا تعجب و بعد تاسف و تاثر شدید است، سکوت متولیان امور مذهبی و نگهبانان ایمان مردم است. کسانی که امور زندگی‌ِشان از محل دریافت‌ها و شهریه‌های دینی که توسط مردم در قالب خمس و ذکات و نذورات پرداخته می‌شود، می‌گذرد.

و کافی بود این حرف از دهان «خاتمی» که هم روحانی است و هم سید، صادر می‌شد. حالا بیا و تماشا کن رونق بازار و کسب‌وکار صنف کفن‌پوش را و به قولی ایمان و امان به سرعت باد، می‌رفت که کفن‌پوشان رسیدند.

در همین رابطه: ادعای بارش باران پس از دعای احمدی‌نژاد و مقایسه آن با خورشید‌گرفتگی در زمان فوت فرزند پیامبر اسلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۱۷
علی مصلحی

ریاضت و رضایت، یا عوام فریبی؟

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۵:۲۹ ق.ظ

«محسن مخملباف» در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری دهم در نامه سرگشاده‌ای که بیانیه رسمی ایشان در حمایت از کاندیداتوری مهندس «میرحسین موسوی»هم محسوب می‌شد، به خاطره زیبایی مربوط سال‌های اول انقلاب و برخورد نزدیک با بانوی سبز ایران بانو «زهرا رهنورد» همسر نخست‌وزیر کشور این‌گونه اشاره نموده بود:
«...من یک روز در آسانسور روزنامه‌ای سوار شدم، خانمی به همراه دختربچه کوچکی سوار آسانسور شد. به رسم آن دوران من سرم را پایین انداختم و چشمم به کفش پاره این خانم افتاد. یک دفعه آن خانم مرا شناخت و پرسید: شما فلانی هستی؟ گفتم: بله. و او هم گفت: من هم زهرا رهنورد هستم. گفتم: خوشوقتم و رویم نشد بگویم سال‌هاست منتظر دیدار شما بودم. وقتی از آسانسور خارج شدم، فقط آن کفش پاره در نظرم بود. در آن زمان او همسر نخست‌وزیر کشور بود. امروزه من و شما کفش‌پاره را ملاک خوبی کسی نمی‌دانیم. از بس که عوام‌فریبانه آن را خرج کرده‌اند. اما در آن روزگار ما شیفته آن داستان حضرت علی بودیم که عده‌ای جمع شده بودند تا او را به حکومت راضی کنند و او مشغول وصله‌زدن به کفش پاره‌اش بود و می‌گفت: دنیایی که شما به من پیشنهاد می‌کنید، برای من بی‌ارزشتر از این کفش پاره است.»

حقیقتا امروز پوشیدن کفش و کاپشن پاره و داشتن زندگی فقیرانه، حتی ساده‌زیستی برای هیچ‌کس، از شهروندان و رعیت فرودست جامعه گرفته تا رهبران و مدیران فرادست اجتماع، نه‌تنها افتخار و ارزش نیست، که در مورد شهروندان سطح پایین نوعی تنبلی و الکی خوش‌بودن و در مورد مردم بالادست نوعی فریب‌کاری و ریا و عوام‌فریبی معنا می‌دهد.

دوستی نقل می‌کرد از نزدیک آقای «احمد توکلی» نماینده اصول‌گرای مجلس و کسی که به داشتن زندگی فقیرانه افتخار می‌کند را از نزدیک دیده و از او سئوال نموده است که آقای توکلی! امروزه در خانه فقیرترین قشر اهالی روستای ما آشپزخانه‌های همراه با کابینت یافت می‌شود، چگونه حقوق شما که یک استاد دانشگاه و نماینده مجلس هستید، کفاف نصب یک سرویس کابینت در آشپزخانه منزل را نمی‌دهد؟ و آقای « توکلی» در پاسخ اعلام می‌کند که حقوق او کفاف بسیار بیشتر از آن‌ها را هم می‌دهد اما ایشان علاقه‌ای به داشتن امکانات نوین و مدرن ندارند.

علیرغم آن‌که بر این تعصب در ریاضت و زندگی فقیرانه داشتن انتقادهای اساسی و جدی وارد است، اما خدا پدر و مادر ایشان را بیامرزد که اعلام می‌کند پول دارد اما می‌خواهد آدم اهل ریاضتی باشد.
اما این‌که فرزند یک استاد دانشگاه که در تهران به دنیا آمده و در تهران بزرگ‌شده و پدرش سال‌ها سابقه استانداری داشته و اینک شهردار تهران است و نامزد ریاست‌جمهوری ولی نمی‌داند «سونا» چیست؛ نه‌تنها از آن حرف‌ها نیست، بلکه در فرهنگ اخلاقی غیر دینی و در تمام فرهنگ‌ها با پشتوانه وحیانی، تنها یک معنی می‌تواند داشته باشد و آن‌هم «دروغ» است.

یا باید پسر آقای «احمدی‌نژاد» که در فیلم تبلیغاتی ۵ سال پیش پدرش اعلام کرد نمی‌داند «سونا و جکوزی» چیست دروغ‌گو باشد، یا آنان‌که اعلام نمودند ایشان در شهر بزرگ‌شده.

در راستای عوام‌فریبی‌های گذشته، اخیرا سایت پرچم متعلق به یکی از نزدیکان آقای «‌احمدی‌نژاد» به کشف بزرگ و جدیدی دست‌یافته و آن را با آب و تاب مخصوص منعکس نموده است.
 در این کشف که قبل از سایت پرچم به نام‌های متعدد دیگری با افتخار به ثبت رسیده و خیلی جدید به‌شمار نمی‌رود؛ «منابع درآمد مخفی احمدی‌نژاد» معرفی و همچون گذشته با افتخار تکرار شده است که ایشان نه تنها از حقوق ریاست‌جمهوری استفاده نمی‌کنند، بلکه حق ماموریت‌هایشان را هم نمی‌گیرند. و در شرایطی که به دلیل ریس‌جمهورشدن «میهمان‌ها و دیدارکنندگان»شان زیاد شده، هزینه زندگی را از طریق وام‌های قرض‌الحسنه و به سختی تامین می‌نمایند.

این عوام‌فریبی و ریا و تبلیغ ریاضت در شرایطی صورت می‌گیرد، که طی پنج سال گذشته منابع عظیم ناشی از فروش نفت با استثنایی‌ترین قیمت و همچنین صادرات مقادیر معتابه کالاهای غیرنفتی، با سیاست‌های مستبدانه و غیرکارشناسی آقای «احمدی‌نژاد» به‌سادگی هدر رفته و طلایی‌ترین دوره و فرصت اقتصادی کشورهای نفتی، با اصرار ایشان بر خودمحوری و بی‌توجهی به نظرات کارشناسان، عملا تبدیل به فرصت‌سوزی و خسارت شد.
در جنین شریطی برای هفتاد میلیون شهروند ایرانی که مدیریت ریس‌جمهورشان این‌گونه زیان‌آور و خسارت‌بار بوده است، ریاضت و فروتنی شخصی‌اش محلی از اعراب نخواهد داشت و تنها درخواست همه آن‌ها از او این خواهد بود که: «زندگی کن و اجازه بده دیگران هم زندگی کنند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۲۹
علی مصلحی

«فارسی‌وان» اشاعه ویروس ابتذال

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۲۰ ق.ظ

چند سال پیش نویسنده‌ای در اعتراض به فیلترینگ موجود در اینترنت مقاله‌ای را در یکی از روزنامه‌های ایران به چاپ رسانده بود تحت عنوان: «سایت‌های سکسی فعال، سایت‌های سیاسی فیلتر».

آن‌روزها مثل حالا از فیلترشکن و نرم‌افزارهایی که می‌تواند خارج از عرف مخابرات ایران، مستقیما به سرورهایی خارج از کشور متصل شوند (vpn) به این شکل گسترده خبری نبود و یا بود و کاربران از وجود آن اطلاع زیادی نداشتند.

بزرگترین دلیل شرکت مخابرات به‌عنوان متولی اینترنت و یا دولت‌مردان ایران برای نصب و تعبیه نرم‌افزارهای مخصوص فیلترینگ بر سر راه اینترنت، مبارزه با ابتذال و جلوگیری از امکان دردسترس آزاد بودن سایت‌های مستهجن بوده و هست. اما عملا شکل اتفاقی که افتاده چیز دیگری است، و اکثر هزینه‌هایی که از این بابت، مسئولیت پرداخت آن‌را شهروندان ایرانی برعهده دارند، متوجه سایت‌های سیاسی و هنری می‌باشد و دسترسی به سایت‌های مستهجن اگر کار آسانی نباشد، کار سختی هم نیست.

 این یک ادعا یا بلوف سیاسی نیست. واقیعتی است که به عریانی در فضا و شرایط موجود قابل مشاهده می‌باشد.

در کنار مبارزه ناموفق چندین‌ساله با تهدیدات فرهنگی و ابتذال اینترنتی از طریق «فیلترینگ»، اخیرا مبارزه با ابتذال از طریق ارسال پارازیت بر روی امواج ایستگاه‌های ماهواره‌ای، در دستور کار مقامات عالی‌رتبه ایران قرار گرفته‌است.
 این اقدام واکنش شدید کشورهای اروپایی و غربی دارنده ایستگاه‌های ماهواره‌ای و استفاده‌کنندگان از آن را به‌همراه داشته است.

اما نکته دردناک و تاسف‌آور در این رابطه اینست که؛ این‌روزها شهروندانی که مسئولیت پرداخت هزینه‌های سرسام‌آور ارسال پارازیت، در کنار هزینه فیلترینگ سایت‌های اینترنتی را بر عهده دارند اکثرا در خانه‌های خود شادمانه مجموعه سریال‌های مبتذل و مخرب فرهنگی را به تماشا نشسته‌اند که از طریق شبکه ماه‌واره‌ای پخش می‌شود و هیچ‌گونه پارازیت، قطع، و پرشی هم متوجه پخش آن نیست.

به‌راستی چرا بینندگان سریال‌های نازل و فاقد کمترین ارزش اخلاقی و یا هنری مثل سریال‌های شبکه «فارسی وان» از خود نمی‌پرسند که؛ اگر هدف ارسال پارازیت بر روی امواج ماه‌واره مبارزه با ابتذال است، چرا این ابتذال فقط در شبکه‌های ماه‌واره‌ای خبری «بی.بی.سی» و «صدای آمریکا» مشاهده می‌شود و این سریال سرگرم‌کننده که تابلوی واقعی ابتذال و مبلغ ازهم‌گسیختگی اخلاقی و به نوعی اشاعه ویروس ابتذال به عریان‌ترین وجه و شفاف‌ترین شکل آن می‌باشد، مصداق ابتذال از نظر متولیان پارازیت نیست؟

و چرا شبکه پخش‌کننده سریال‌های مجموعه «فارسی وان» و ایستگاه ماه‌واره‌ای پخش‌کننده آن، هیچ‌گونه اعتراضی را همچون اکثر ایستگاه‌های ماه‌واره‌ای به کشور ایران ندارد؟

مطلب در شرایطی جالب می‌شود که توجه داشته باشیم، اگرچه غیر از کشور ایران کشورهای فارسی‌زبان دیگری هم در دنیا وجود دارد، اما نوع ترجمه و ادای دیالوگ‌های این سریال نشان می‌دهد، این سریال پیش از کشورهای فارسی زبان «افغانستان» «تاجیکستان» و ... برای تغذیه مخاطب فارسی‌زبان ایرانی تولید و پخش آن در دستور کار قرار گرفته‌است.

اما تاسف و دردناکی این اتفاق زمانی شدت می‌یابد، که سیاست‌های سازنده سریال با سیاست‌های فریبنده فرهنگی دولت‌مردان معاصر ایران، هم‌سو و هم‌رنگ از آب درمی‌آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۲۰
علی مصلحی

مونوریل مرغی که یک پا داشت

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۰۹ ق.ظ

«‌محمد خلیلی» برادر کوچک ما بود، در آب پرید و آسمانی شد. پدرش سفارش داد روی سنگ قبرش نوشتند :
« سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست»
این پست به روح بزرگ و خردسالش تقدیم می‌شود.


آقای «احمدی‌نژاد‌» پس از چندی که از شهرداری تهرانش سپری شده بود، برای حل گره کور ترافیک تهران، طرح احداث «مونوریل» را به شورای شهر تهران،ــ‌که تمام اعضای آن یک‌دست از یک جناح دست‌چین شده و به اصول‌گرایی مشهور بودند و ضمنا شهردار وقت تهران، یعنی همان پیشنهاد‌دهنده طرح البته مبتکرانه «مونوریل» نیز منصوب و منتسب آنان بود‌ــ جهت تصویب پیشنهاد کرد.

پیشنهاد این طرح در شرایطی صورت می‌گرفت که تا آن‌زمان سهم «‌مونوریل» از حمل و نقل ریلی در شهر، فقط ۵درصد بود و احداث آن ۵ درصد هم در مناطقی صورت می‌گرفت که، یا جاذبه‌های فوق‌العاده توریستی احداث آن را توجیه منطقی می‌نمود و یا با کمبود فضای طبیعی برای احداث «مترو» روبه‌رو بودند.

از طرف دیگر «مونوریل» در خیابان‌هایی احداث می‌گردد که به‌علت فضای پهن خیابان، هیچ‌گونه مزاحمتی برای واحدهای تجاری و مسکونی دو طرف خیابان ایجاد نکند. اگر به خطوط احداث‌شده در دنیا نگاه کنید، مطلقاً در میان پل‌ها یا خیابان‌های با عرض بیش از ۱۵۰ متر یا نقاطی که محیط‌زیست، با حرکت در بستر آن نابود می‌گردد احداث شده است .

در آن زمان هیچ‌کدام از دلایل فوق در مورد شهر «تهران» صادق نبود.

در پیش‌نویس اولیه طرح اعلام شده‌بود که قیمت احداث یک کیلومتر «منوریل» معادل ۱۷میلیون دلار پیش‌بینی می‌شود، درحالی‌که ارزان‌ترین پروژه «مونوریل» در دنیا با استفاده از تکنولوژی ارزان‌قیمت و فاقد کیفیت و استانداردهای پذیرفته‌شده، در کشور «چین» به هزینه هر کیلومتر ۴۹ میلیون دلار ساخته شده بود.

طرح جهت بررسی به کارشناسان امور شهری و حمل و نقل تحویل شد و جواب بررسی‌ها فقط یک چیز بود: مخالفت کلیه کارشناسان ترافیکی، زیبایی شهری، مهندسان عمران، کارشناسان میراث فرهنگی و ... با طرح فوق.

وزیر کشور و مجموعه دولت هشتم باتوجه به دلایل فوق مانع اجرای طرح شدند، اما مقدمات اجرای طرح با اصرار فقط یک نفر؛ آقای «احمدی‌نژاد» شهردار وقت تهران، با هزینه بسیار سنگین آغاز شد و اهالی ساکن حوالی فلکه دوم صادقیه، در میان جدل‌های رسانه‌ای کارشناسان و دولت و شهردار بر سر مناسب و موجه‌بودن یا نبودن طرح شاهد «رویش هندسی سیمان، آهن و سنگ» در اطراف محل زندگی‌ِشان شدند.

و البته این‌روزها همان اهالی ساکن در حوالی فلکه یا میدان دوم صادقیه، به‌علاوه تمام مردم تهران و به‌علاوه‌تر همه مردم ایران ــ‌البته اگر چشم بصیرتی داشته باشند‌‌‌‌ــ، شاهدند و می‌بینند که همان استوانه‌های برساخته از آهن و سیمان و سنگ که روزی با اصرار شهردار وقت تهران با هزینه سنگین از جیب ملت از زمین سر برآورد، امروز هم با هزینه‌های گزافی باز هم از محل همان جیب قبلی تخریب می‌گردد تا سند روشنی از بی‌توجهی به رایزنی و خسارت‌های ناشی از انجام اقدامات و ابتکارات فاقد پشتوانه کارشناسی را صرفا برای ثبت در تاریخ و نه برای عبرت !!!؟ به‌دست دهد.

در همین رابطه سایت «الف» وابسته به «احمد توکلی» نماینده اصول‌گرا و ریس مرکز تحقیقات استراتژیک مجلس و حامی آقای «احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم سئوالاتی را مطرح کرده است که در حالی که خواندنی و پرسیدنی است باید از ایشان که وکیل مردم هستند خواست پاسخ‌گویی سئوالات فوق باشند.
آیا چشم بینا یا گوش شنوایی در میان اصول‌گرایان وجود ندارد؟
علی‌المدبر فتامل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۰۹
علی مصلحی

وبلاگ‌نویسی

شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۸۸، ۰۹:۲۰ ب.ظ

«این پست با احترام تقدیم می‌شود به مدیر سابق سایت «پرشین بلاگ»

یک باور سنتی و قدیمی می‌گوید: هر کاری که لحظه تحویل سال به آن مشغول باشی، به‌نوعی بر رفتار شما طی سال پیش‌رو تاثیر شدید خواهد گذاشت و به‌نوعی قسمتی از شخصیت شما خواهد شد. مثلا براساس این باور؛ اگر لحظه تحویل سال خواب باشید، سال پیش‌رو شخصیتی خواب‌آلود خواهید داشت.

دوست‌داشتن، کینه‌ای‌بودن، غمگین‌بودن، شادبودن و ... در لحظه تحویل سال، براساس این باور باستانی، باعث می‌شود اخلاق مذکور جزئی برجسته از شخصیت شما طی سال پیش‌رو باشد.

وبلاگ‌نویسی را از حدود هفت سال پیش با پرشین‌بلاگ روی این آدرس و با کمک مجتبی و علی و روح‌الله و وحید و دیگر دوستانم در وبلاگ وادقان شروع کردم.
آن‌روزها بیش از امروز دغدغه‌ام شعر بود و می‌خواستم اجتماع را از زوایه هنر و ادب و خصوصا شعر نگاه کنم.
پس از آن حدود دو سال بعد، روی این آدرس به blogfa کوچ کردم و دغدغه‌هایم نیز بیشتر و هرچه به سمت انتخابات ریاست‌جمهوری دوره دهم نزدیک‌تر می‌شد، در حوزه سیاست پررنگ شد.
به همان میزان اشتها یرای بیشتر نوشتن و به‌روزبودن نیز در من شدت یافت، به‌طوری‌که طی سال گذشته می‌توانم بگویم حداقل هفته‌ای یک‌بار به‌روز یا آپدیت بوده‌ام.

حدود هشت ماه پیش، طی یک تصمیم جمعی همراه با وبلاگ‌نویسان جنبش سبز به خانه فعلی روی بلاگر آمدم. وبلاگ‌م روی بلاگفا فیلتر شد. روی بلاگ‌اسپات هم دوبار فیلتر شدم.
 علاوه بر این خانه که با مشخصات واقعی من معرفی می‌شود، من چند خانه مجازی با مشخصات غیرواقعی دارم که در کنار این صفحه‌ها روی آن‌ها هم با جنبش سبز و دوستان اندیشمند و اهل قلم هم‌راه هستم.

امسال بر خلاف اغلب سال‌های عمرم که لحظه تحویل سال در خواب می‌گذشت، بیدار بودم و در حال به‌روز کردن وبلاگ و صفحه‌ام روی فیس‌بوک بودم.
حالا امیدوارم بر اساس همان عقیده و باور قدیمی در سال پیش‌رو بیش از پیش وبلاگ‌نویس باشم و بیش از سال‌های پیش به‌روز.

آخرین خبر بد سال در حوزه دنیای مجازی و وبلاگ خبر بازداشت «مهدی بوترابی» مدیر سابق پرشین بلاگ بود.

روشن‌گری: این مطلب روی بلاگر نوشته می‌شده و بعدا به این‌جا منتقل شده‌است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۸۸ ، ۲۱:۲۰
علی مصلحی

خانم «کروبی» شما آقای «هاشمی» نیستید

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۸۸، ۰۶:۱۱ ق.ظ

 در طول سی‌ویک سالی که از انقلاب اسلامی می‌گذرد، به‌کرات اتفاق افتاده که آقای «هاشمی رفسنجانی» شخصا و یا یکی از نزدیکانش از طرف او، تهدید به افشاگری نموده‌اند، و بارها و بارها با تهدید به استفاده از این سلاح و عدم استفاده از آن، رقیب یا دشمن احتمالی را از صحنه به در کرده و کارک خود کرده‌اند آن‌گونه که مراد و منظورشان بوده است.

این سلاح - تهدید به افشاگری - طی سی سال گذشته، بارها به قصد سوء‌استفاده‌های مالی و اخلاقی از یک‌طرف و به قصد پوشاندن و مخفی‌کردن و در پرده نگه‌داشتن چنین مواردسوئی از طرف دیگر، آن‌قدر به کرات مورد استفاده قرار گرفته که این‌روزها دیگر پیش از آن‌که سلاح برنده‌ای بر ضد رقیب باشد، یک ترفند نخ‌نما شده و رنگ‌باخته، و به عنوان سند اتهاماتی نامشخص که در ورای حرف‌ها و تهدیدهای استفاده‌کننده مکتوم است، بر علیه خودش نزد افکار عمومی به‌کار گرفته می‌شود.

پیش‌فرضیه‌ها و زمینه‌های جامعه‌شناسی این سازوکار بر این فرضیه استوار است که؛ در راس هرم قدرت اتفاقات و سوء‌استفاده‌هایی از قدرت می‌شود و اغلب شهروندان در بدنه اجتماع و قاعده هرم، نسبت به این اتفاقات و حقوق خود و تکالیف دولت‌مردان نسبت به آن حقوق ناآگاهند، و این ناآگاهی و جهل عمومی زمینه و بستر مناسب برای این سوءاستفاده‌ها را فراهم می‌نماید.

در شرایط فعلی ناشی از خیزش سبز ملت ایران و بسترسازی‌های آگاهی‌بخش آن، که از دوم خرداد ۷۶ آغاز، و هر چه به سمت روزهای اخیر نزدیک شده بر شدت آن و آگاهی و آشنایی مردم نسبت به حقوق متقابل خود و دولت‌مردان و سهم‌شان از حقوق شهروندی و سرمایه‌های متعدد اجتماعی خصوصا آزادی‌های اساسی که زمینه‌ساز و تضمین‌کننده سایر حقوق و سرمایه‌هاست بیش از پیش کاربرد تهدید به افشاگری را بی‌اثر نموده است.

آخرین مورد استفاده ناکام از این سازوکار، تهدید به افشاگری بر علیه آقای «یزدی» توسط آقای «هاشمی» بود که دیدیم آن‌قدر بی‌اثر بود که «هاشمی» از خیر آن گذشت.

اما در این میان آن‌چه اخیرا مورد تاسف و تاثر شدید بنده قرار گرفت و متاسفانه به آن توجه هم نشد، تهدید اخیر خانم «کروبی» به افشاگری بود که متاسفانه باید گفت در چنین شرایطی این تهدید نه‌تنها به زیان رقیب و جناح مقابل نیست، بلکه به‌علت فقدان رسانه‌های خبری رسمی و آزاد و همچنین در اختیار رقیب قرارداشتن تمام رسانه‌های رسمی و آزاد، این تهدید حکم آب دهانی را دارد که سر بالا پرتاب شود و حاصلی جز شرم‌ساری برای خود به دنبال نخواهد داشت.

مردم ما هنوز سوءاستفاده غیراخلاقی آقای «احمدی‌نژاد» از رسانه رسمی در جریان مناظره‌های انتخاباتی بر علیه آقایان «هاشمی» «ناطق» «صفایی‌فراهانی» و «کروبی» و ... را فراموش نکرده‌اند و متاسفانه هیچ‌گاه فرصتی برای رفع سوءظن‌های ایجاد‌شده در برابر افکار عمومی برای متهمین فراهم نشد.
 از آن‌روز تاکنون شبهات فراوانی در اذهان حتی طرف‌داران نام‌بردگان در مناظره ها، بدون پاسخ باقی مانده است.

با همه این حرف‌ها گاهی یک افشاگری آن‌قدر بزرگ و ارزش‌مند هست که با وجود تمام محدودیت‌های موجود، خبر آن راه رسیدن به چشم و گوش‌های حتی بسته و حداقل تاثیرگذاری را پیدا می‌کند.
مردم ما مزه شیرین افشاگری‌های رفتار تلخ مسولین در وقایع کهریزک را هیچ‌گاه فراموش نخواهند کرد که علیرغم فقدان رسانه و شرایط نابرابر، این‌روزها خبر برگزاری دادگاه متهمان توسط همان رسانه‌ها مخابره می‌شود.

بله خانم «کروبی» شما آقای «هاشمی» نیستید. مطمئنیم دامن سرکار عالی و خانواده محترمتان به هیچ نحسی آلوده نیست که ترس از افشاشدن آن مانع از افشاگری امروزتان شود. بنابراین افشا کنید اثبات و ارسال آن با ما. ما رسانه‌ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۸۸ ، ۰۶:۱۱
علی مصلحی