وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۲۷ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

۸ مارس

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۲۹ ق.ظ

هم‌چنان‌که «مرجان کلهر» اولین پرچم‌دار زن ایرانی در المپیک زمستانی اخیر بود،(+) در همان زمان آقای «مهدی کلهر» هم اولین مرد ایرانی است که رسما و علنا در قامت یک دولت‌مرد و آن‌هم تحت عنوان مشاور «فرهنگی» ریس‌جمهور پرچم‌دار حمله به همسرش می‌باشد.

اگرچه آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» در تبلیغات انتخاباتی ریاست‌جمهوری دوره نهم بسیار وعده‌ها داد و عمل نکرد و بسیار قول‌ها که خلاف آن عمل کرد، اما مخفی نیست که آقای «احمدی‌نژاد» و جناح و تفکر هم‌سو با ایشان، هیچ‌گونه اعتقادی به حقوق «زن» و تکالیف دولت در قبال حقوق مسلم و اساسی زنان ندارند و از نظر ایشان، زن نمونه همان بانوانی هستند که در مجموعه دولت نهم و دهم حضور داشتند و زنان و بانوان نماینده مجلس هفتم و هشتم که علیرغم آن‌که به نمایندگی از بیش از نیمی از جمعیت کشور (زنان)در آن پست‌ها و مشاغل حضور دارند، اما عملا در خدمت منافع نیمی دیگر (مردان) تصمیم‌گیری و تلاش می‌نمایند.
 
در چنین شرایطی ریس‌جمهور نهم نه می‌خواهد و نه می‌تواند به نفع زنان تبلیغات و اقداماتی داشته باشد. و در حالی‌که اقدام زشت زن‌ستیزی مشاور فرهنگی ایشان مورد تنفر و تقبح وجدان عمومی جامعه قرار گرفته، لیکن از طرف ایشان نه‌تنها اقدام شجاعانه‌ای در عزل نام‌برده صورت نگرفته، بلکه ادامه کار او بدون کوچک‌ترین تذکر و توجه نشان ازنوعی هم‌راهی و هم‌دلی با چنین رفتاری را می‌دهد.

در چنین شرایط و اوضاعی زنان ایران به استقبال هشتم مارس روز جهانی «زن» می‌روند.
توجه به ظرفیت‌های شایسته و ارزش‌مند زنان، و حضور فعال آنان در فعالیت‌های جاری اجتماع هم‌دوش و در کنار مردان جامعه از سال‌های آغازین دوره اصلاحات، می‌رفت تا آرام آرام به شایستگی نهادینه‌ شده، و تابوی عدم حضور و حضور دردسرساز زنان در عرصه فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، می‌رفت شکسته شود، که استعمارگران همیشگی زنان و بردگان شهوت و لذت از زنان، به‌کمک برداشت‌های قشری و متحجرانه از دین، بار دیگر در سال‌های اخیر تمام تلاش‌های صورت‌گرفته را نقش بر آب نمودند.

برایم بسیار جالب بود مشاور وزیر کشور اصلاحات و مدیرکل امور زنان، بانو «فخرالسادات محتشمی‌پور» که همسرش بیش از هشت ماه است که در بند است و دغدغه‌های خانوادگی مسائل و مشکلات فراوانی را برای ایشان و خانواده‌شان به‌همراه داشته، ولی مجموعه دردسرهای فوق باعث نشده است تا ایشان در چنین روزهایی رسالت «دفاع از حقوق زنان» و توجه ویژه به مهم‌ترین دغدغه خود را به دلیل مسائل شخصی به فراموشی بسپارند.
نوشته ارزش‌مند ایشان را در همین رابطه اینجا بخوانید.
۹۹سال پیش در چنین روزی تلاش‌های طولانی بانو «کلارا زتیکن» اندیش‌مند سوسیالیست آلمانی و نماینده وقت پارلمان فدرال این کشور در هشتم مارس ۱۹۱۱ به نتیجه رسید و روز هشتم مارس هر سال «روز جهانی زن» اعلام شد و دولت دانمارک آن‌را به عنوان نخستین کشور به رسمیت شناخت. برقراری روز جهانی زن در «کپنهاک» اعلام شده بود.
۸ مارس روز جهانی «زن» را به همه انسان‌های آزاد و آزاده اعم از زن و مرد تبریک می‌گویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۲۹
علی مصلحی

شهروندی

پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۸۸، ۰۵:۴۴ ق.ظ

من زمانی کارمند بانک بودم و تحویل‌دار یا همان کسی که مسوول شمارش پول‌های مشتریان است. پروسه شمارش تک به تک یا به اصطلاح دانه به دانه هر اسکناس در زمان ناصر‌الدین شاه قاجار هم کل وقت سریع‌ترین کارمند پول‌شمار را برای شمارش پول یک مشتری به خود اختصاص می‌داد.
به همین دلیل شمارش تک‌تک و وارسی دانه‌به‌دانه اسکناس‌ها در هیچ نظام پولی در دنیا مرسوم و معمول نیست.

در این‌که تمام سرمایه‌های فرهنگی کشور به نوعی طی سال‌های گذشته به نوعی به هدر رفته و به‌هیچ عنوان صرف آموزش زندگی «شهروندی» و اگاهی از مجموعه حقوق و تکالیف «شهروندی» ایرانیان نشده است، شکی نیست.
سال‌هاست اغلب کشورهای متمدن در سایه چنین آموزش و آگاهی‌بخشی‌هایی شهروندان خود را آگاه نموده‌اند که فرایند چاپ اسکناس‌های جدید برای نظام اقتصادی هزینه‌بردار است.
 بنابراین مردم آگاهانه از اسکناس‌ها مواظبت می‌نمایند و از نوشتن روی آن و پاره‌کردن آن اجتناب می‌نمایند.

از طرف دیگر نظر به این‌که جابه‌جایی پول عموما، و اسکناس خصوصا، یکی از بزرگترین عوامل انتقال ویروس و بیماری می‌باشد، سال‌هاست پروژه «پول الکترونیک» در قالب کارت‌های الکترونیکی کار جابه‌جایی پول و اعتبار را در کشورهای بزرگ دنیا انجام می‌دهد.

ایجاد شرایط و بسترهای مدنی برای اعتراض به بعضی سیاست‌های جاری در یک کشور، قسمتی از حقوق اساسی شهروندان است، و وقتی دولت نسبت به تکلیف خود در این زمینه غفلت نماید، خواسته یا ناخواسته زمینه را برای نافرمانی مدنی – نوشتن روی اسکناس - و تخلف از تکالیف شهروندی در کشور فراهم می‌شود.

یک مسئله دیگر این‌که: پروژه تعویض یا حذف نوع خاصی از اسکناس از چرخه سازمان پولی کشور، با برنامه‌ای مشخص و حساب‌شده، حد اقل یک سال زمان نیاز دارد.

در چنین شرایطی شنیدم این‌روزها دولت پروژه حذف پول‌هایی که روی آن‌ها نوشته شده را از چرخه نظام پولی کشور با سرعت قابل‌توجهی در دستور کار قرار داده و ظاهرا زمان آن هم به پایان رسیده است.

چنان‌چه لازم آید این پروژه عملی شود – که با این شتاب‌زدگی غیر ممکن است – در آینده‌ای نزدیک شاهد صف‌های طولانی مشتریان جلو بانک‌ها خواهیم بود.
 از طرف دیگر موج شدید نارضایتی در تمام مردم و شهروندان را به همراه خواهد داشت.

و نکته آخر این‌که البته من امروز دیگر کارمند بانک نیستم و با لطف «خاتمی» از بانک اخراج شده‌ام. اما اگر مشکلی برایتان پیش آمد، به خدا کارمندان مظلوم بانک مقصر نیستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۸۸ ، ۰۵:۴۴
علی مصلحی

نامه به نمایندگان مجلس

شنبه, ۱۲ دی ۱۳۸۸، ۰۵:۳۵ ق.ظ

ربنا‌اصرف عنا عذاب جهنم. ان عذابها کان قراما. انها ساءت مستقرا و مقاما
 (فرقان ۶۵و۶۶)

نمایندگام محترم مجلس شورای اسلامی!

با سلام و به قول دوستی؛ بی عرض ادب. که کدام‌یک از شما لیاقت ادب دارید که در این وانفسای رحم! شمشیر خشم‌تان برنده‌تر از مهربانی است؟ و آن‌را که خشم فرمانده و راهبر است، همان به که توقع ادب هم از اهالی خشم داشته باشد. آن‌گونه که اهالی خشم بر فرزندان حضرت ابی‌عبدالله مورد ادب خشم‌گینانه اعوان و انصار «مختار سقفی» قرار گرفتند. به قولی: احسن تادیبی.
و دور نیست که تک‌تک حضرات نیز به همین شمشیری که خود بر ملت و مجموعه منتخبین خود آخته‌اید ادب شوید.
لطفا ملا نقطی‌ها ایراد نگیرند و اهالی محترم کوچه «توهم توطئه» مرا به فتنه‌انگیزی متهم نکنند که آن‌چه من می‌نویسم اولا قانون‌مندی نانوشته طبیعت است و ثانیا گفته و نوشته حدیث متواتر صادره از بنده برگزیده خدا «محمد مصطفی» (ص) است که :«ملک با کفر می‌ماند و با ظلم نه».

حضرات!
آب از آسیابی که شما را کفن‌پوشان از روی صندلی‌های گرم مجلس به خیابان‌های سرد تهران کشاند، افتاد. اما خون گرمی که از رگ‌های «ندا»و «سهراب» و «محسن» و ... در طلیعه جنبش سبز ایران بر زمین ریخته شده بود، و امروز از قلب «سید علی موسوی حبیبی» و ... سنگ‌فرش خیابان‌های تهران را سرخ‌گونه کرد، هنوز گرم است و تا ابد نیز در رگ‌های غیرت خواهد جوشید و گرم خواهد ماند.
اما آب از سر شما گذشت. و روسیاهی نه به زغال که به روی سیاه شما ماند ــ فرقی نمی‌کند اقلیت و اکثریت‌ــ  که با سکوت سردتان خون غیرت را در رگ‌های مجلسی که می‌باید خانه ملت باشد و خیانت‌خانه بر علیه ملت و له دولت شد، به سردی نشاندید.
تاریخ وکالت و نمایندگی خیانت‌پیشه‌تر از شما را سراغ نخواهد گرفت.

از شش‌ماه پیش خیابان‌های ایران از خون صدها نفر دختر و پسر و پیر و جوان،که هرکدام نقشی در انتخاب یک نفر از شما برای دفاع از حقوق شهروندی و انسانی‌اش داشت، رنگین و رنگین‌تر می‌شود، اما هیچ‌کس صدای نطق اعتراضی شما را بر ریخته‌شدن این خون‌ها از تریبون مجلس نشنید. گویی که لالمونی مصلحت گرفته‌اید.
هیچ خبری دال بر احضار وزیر، فرمانده، یا مسئولی به مجلس برای پاسخ به اتفاقات افتاده به سمع منتخبین شما نرسید، استیضاح که امری بود علی‌حده.

شش ماه است که هر از گاهی به بهانه‌ای واهی، سرمایه ناچیز این ملت آن‌هم در سال «اصلاح الگوی مصرف» صرف بریز و بپاش‌های تبلیغاتی برای توجیه و سرپوش نهادن بر بی‌کفایتی مجموعه دولت نهم و در ادامه مجموعه دولت کودتا می‌شود و دهان‌های شما گویی «تار عنکبوت» گرفته است، آت‌گاه فریاد وااسلامای شما بر پاره‌شدن عکس پدر بزرگ امت اسلام حضرت «روح‌الله خمینی» بلند می‌شود. و این نشانه نهایت بی‌اطلاعی شما از اسلام و تاریخ اسلام است.
اصلا برای آن‌که در این پیکار نابخردانه کوس رسوایی و بی‌خردی و بی‌اطلایی خود را این‌چنین محکم نکوبید و صدای بی‌آبروییتان عالم و آدم را فرا نگیرد، هیچ نیازی به داشتن تحصیلات حوزوی و تدریس خارج فقه و اصول و تخصص در تاریخ اسلام نبود، کافی بود در کودکی که پای منبر می‌رفتید، بحث مربوط به «جنگ صفین » و قرآن بر سر نیزه کردن «عمربن‌العاص» را خوب گوش می‌کردید.
آیا مولی علی نفرمود: شمشیر بر قرآن‌ها فرود آورید و فرود نیاوردند که نقش قلم و مرکب را قرآن پنداشتند و بر مولای آزادگان و قرآن ناطق «مولی علی» شمشیر کشیدند؟و امروز شما برای دفاع از تصویر عکس حضرت امام شمشیر بر تفکر او می‌کشید؟

باور کنید اگر شما نمایندگان مجلس زمان «مولی علی» هم بودید، بلافاصله بعد از این واقعه تشکیل جلسه اضطراری می‌دادید و با طرحی به قید دست‌کم هزار فوریت، از قوه قضایی خواستار تنبیه ــ العیاذ‌بالله‌ــ  «امیرالمومنین» به علت اهانت به قرآن می‌شدید.
راستی «عمربن عاص»ی که عکس حضرت امام را پاره کرد هنوز شناخته نشده است؟

تعداد قابل‌توجهی از نمایندگان سربلند مجلس شورای اسلامی دوره «ششم» از شش‌ماه پیش در سیاه‌چال اوین در بندند و این به آن دلیل است که وفتی نتوانستند از ابزار موجود برای دفاع از حقوق موکلین‌شان استفاده کنند، دست به ابتکار زیبایی زده و دسته‌جمعی استعفا دادند و امروز تاوان همان استعفا را پس می‌دهند. اما مطمئن هستید و هستند که تنگی و تاریکی قبر بسیار تنگ‌تر و تاریک‌تر از سیاه‌چال اوین است.
 علی المدبر فتامل. یا علی
علی مصلحی۸۸/۱۰/۱۲ استرآباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۸۸ ، ۰۵:۳۵
علی مصلحی

استبداد دینی

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۸۸، ۰۵:۱۹ ق.ظ

 این پست تقدیم می‌شود به «معصومه‌خانم مصلحی» که فردا تولدش می‌باشد
«از آن قوای ملعونه که بعد از جهالت ملت، از همه اعظم، و علاجش هم به‌واسطه رسوخش در قلوب، از لوازم دیانت محسوب بودن، از همه اصعب و در حدود امتناع است، همان شعبه استبداد دینی است.»
( تنزیه‌المله میرزای نایینی)

معروف است در واقعه «رژی» (تحریم تنباکو) وقتی مردم به ندای رهبر مذهبی خود ــ‌میرزای شیرازی‌ــ با دل و جان پاسخ دادند و نه‌این‌که از استعمال دخانیات سر باز زدند، بلکه قلیان‌ها را هم شکستند. وقتی «ناصرالدین شاه» از زنان حرم خواست برایش قلیان بیاورند، یکی از زنان حرم، قلیان مرصع را در حضور شاه بر زمین زد و شکست و گفت :کشیدن قلیان حرام است. وقتی «ناصرالدین شاه» با تغییر از حرمت کشیدن قلیان و کسی که این حرمت را اعلام داشته بود سئوال کرد جوابی ساده را که همه باورهای واقعی ما در آن نهفته است شنید: «کسی که من را برای شما حلال کرده.»
این سخن پایان گفتمان شاه و زنان حرم‌سرا بود که فرمان پیشوای دینی اعظم از فرمان قبله عالم و ارجح بر فرمان همسر بود.

نزدیک به ۱۶۰ سال از آن واقعه تاریخی که به‌راستی آبرویی برای مرجعیت دینی و دین بود، می‌گذرد. صد و شصت سالی که بر تاریخ ایران و تاریخ مرجعیت شیعه در همه جهان چه‌ها نرفته است.

اگرچه این حادثه به‌علت وسعت و عظمت و تاثیری که بر جریان سیاست‌گزاری عظیم یک کشور خارجی گذاشت، یک واقعه منحصر به‌فرد است، اما اتفاقات از این دست طی ۱۶۰ سال گذشته بسیار اتفاق افتاده و قذرت عظیم مرجعیت را به دشمنان دین و مردم دینی نشان داده است.

اما متاسفانه سوء‌استفاده از دین و استفاده ابزاری از آن طی سال‌های اخیر، علیرغم تذکر مشفقان دردمند از یک‌طرف و تلبیس به شکل و لباس دین توسط عده ای فاقد شان این حوزه از طرف دیگر، و همچنین مصادره دین به نفع خود و تفسیر و تعبیر دین بر اساس حوائج نفسانی بعضی از عالمان دینی باعث خالی شدن شدید کاسه دین و فقر اعتبار آن به نحو بسیار فاحشی شده است.

اخیرا یکی از مراجع عالی‌رتبه تقلید شیعیان جهان ــ‌آقای منتظری‌ ــ‌که به تایید دوست و دشمن در حوزه علم و عمل در میان حوزویان جزء کبار این صنف محسوب می‌شد، از دنیا رفت.
در عظمت شخصیت علمی ایشان همین بس که تمام علمای حاضر مستقیم یا غیرمستقیم از شاگردان ایشان بوده‌اند.
پس از فقدان این مرجع بزرگ، جمعیت عظیمی از علاقه‌مندان به شان مرجعیت تقلید شیعه و از مقلدان پرشمار او، علیرغم کمترین اطلاع‌رسانی رسمی در مراسم تشیع جنازه او شرکت کردند.
نه‌تنها این مراسم عظیم در هیچ رسانه رسمی انعکاس نیافت، بلکه جمعی از عوام به سعایت و هدایت همان مراجع رسمی مانع از برگزاری مراسم ترحیم این بزرگ‌مرد فقاهت و شجاعت شده و هم‌زمان عک‌سهای وی را در شهر قم و اطراف منزل و دفترش پاره نمودند.
طرفه آن‌که حرمت‌شکنان به ساحت مرجعیت شیعه و آقای «منتظری» و «صانعی»، فردای آن‌روز توسط شخصی که مدعی است از صنف مراجع تقلید است مورد میزبانی، حمایت و تشکر قرار گرفتند.

بنده در این‌که ایشان شرایط مرجعیت تقلید دارند یا خیر بحثی ندارم. گو این‌که چنین حقی بر اساس عرف نانوشته حوزه‌های علمیه صرفا مخصوص علمای طراز اول است لاغیر.
اما جای سئوال بسیار بزرگی است از حضرت ایشان و سایر مراجع تقلید دیگر که چرا دیگر امروزه فتوی یا پیشنهاد شما ــ فرق نمی‌کند از هر طرف که باشید ــ مثل گذشته پایان گفتمان اختلاف در بین مقلدانتان نیست؟ و چرا امروز حرف نه‌تنها قبله عالم که حرف کودکان نیز در همه‌جا بر حرف و نصیحت شما ارجح است؟ بلکه دقیقا مردم می‌گردند ببینند شما چه گفته‌اید تا عکس آن‌را عمل کنند؟
اگر باور ندارید به رنگ رخسار جامعه پیرامون‌تان نگاه دقیق‌تری بیاندازید.

تمام مردم کشور که اغلب از مقلدین شما هستند، امسال یک روز زودتر از شما به استقبال ماه شوال رفتند.

تنها رسانه رسمی کشور که بزرگ‌ترین و بیشترین سهم را در تخریب شان و جای‌گاه مرجعیت، طی سال‌های اخیر داشته، امروزه بیشترین تلاش خود را بر پرکردن این خلا و شکافی که هر لحظه روبه افزایش است می‌گذارد، اما هرچه او بیشتر می‌گوید؛ مردم کم‌تر می‌شنوند.
گفت: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آن‌که البته به جای نرسد صدای «صدا و سیمای» ضرغامی است.

دیری نمی‌گذرد که خشونت ناشی از استبداد دینی، مفتیان خشونت را به‌کام خود فرو خواهد بلعید.از آن‌رو که مقلدان به عینه مشاهده می‌کنند:
 واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند به خلوت نرفته و در جلوت کاری خلاف وعظ خود انجام می‌دهند.
حافظ همین امروز هست که سروده است:
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۸۸ ، ۰۵:۱۹
علی مصلحی

نمی‌دونم

سه شنبه, ۱ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۲۰ ق.ظ

۱ــ می‌گویند: شخصی از دست همسایه‌اش به دادگاه شکایت کرد که برف‌هایش را روی بام من می‌ریزد.
 هفت هشت ماه بعد، در تابستان جواب دادگاه را به دادخواهی خود این‌گونه دریافت کرد: شما هم برف‌هایتان را روی پشت‌بام آن‌ها بریز.

پس از جدایی خانم «فاطمه معتمدآریا»، از کاروان ۱۰ نفری سینمای ایران اعزامی به آمریکا و بازتاب منفی این اتفاق در میان اعضای هیئت‌مدیره آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار، به‌علاوه محرومیت از شرکت در یک همایش بین‌المللی سینمایی حدود دو ماه پیش، ــ به‌علت ممنوع‌الخروج بودن ــ امروز اعلام شد ممنوعیت خروج خانم «فاطمه معتمد‌آریا » لغو شده است.
البته در این خبر اشاره نشده است که ایشان برف‌ها را روی پشت‌بام چه کسی بریزند.

۲ــ «میرحسین موسوی » از ریاست فرهنگستان هنر برکنار شد.
برود برف پارو کند. در این زمستانی نان و آب بیشتری دارد.
نه غلام!

۳ــ بسیج و تشکلی شبیه همین بسیج، در چند دانشگاه با انتشار نامه شدید‌اللحنی از آقای «لاریجانی» به‌دلیل ملاقات با «حسنی مبارک» انتقاد و خواستار عذرخواهی او از ملت ایران شده.
در این باره فردا خواهم نوشت.
به اذن‌الله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۸۸ ، ۰۴:۲۰
علی مصلحی

خنده خدا

دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۸۸، ۰۶:۰۸ ق.ظ

روایتی می‌گوید: خدا دوبار می‌خندد. یک‌بار وقتی همه تلاش می‌کنند کسی را ذلیل کنند و خدا نمی‌خواهد او عزیز می‌شود، و یک‌بار هم برعکس، موقعی که همه تلاش می‌کنند کسی عزیز شود و خدا نمی‌خواهد و او ذلیل می‌شود.

شلوغ یا خلوت‌بودن بیش از اندازه مراسم استقبال یا تشییع جنازه‌ی کسی به‌تنهایی نمی‌تواند دلیل بر عزت یا ذلت باشد، چنان‌چه مراسم تشییع‌جنازه بی‌بی دوعالم حضرت «ام‌ابی‌ها» شبانه و در خلوت برگزار شد، اما امروز شهر «قم» خنده فراوان خدا را بر عزت دوباره پدر روحانی جنبش سبز ایران حضرت آیت‌الله «منتظری» مشاهده کرد.

بیش از ۱۰ دقیقه کنار میدانی نزدیک به حرم ایستاده بودم، زنجیره سبز انسانی عزادار درگذشت مرجع عالی‌قدر جهان تشیع قطع نمی‌شد.

استفاده از اینترنت برایم در قم آسان نیست. به جایی رسیدم بیشتر خواهم نوشت. یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۸۸ ، ۰۶:۰۸
علی مصلحی

حسین رضازاده

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۸۸، ۰۵:۵۲ ق.ظ

امروز خبری در روزنامه اعتماد و متعاقب آن در بعضی سایت‌های خبری منتشر شد که بر اساس آن آقای «حسین رضازاده» قوی‌ترین مرد جهان، مربی و عضو کادر فنی تیم ملی وزنه‌برداری ایران و از بزرگ‌ترین حامیان آقای «احمدی‌نژاد» در جریان انتخابات دهم ریاست‌جمهوری از مربی‌گری تیم ملی برکنار شده است.

بر اساس این خبر، کمیته فنی تیم ملی علاوه بر برکناری آقای «رضا‌زاده» تکرار می‌کنم: که در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم از حامیان قدرت‌مند آقای «احمدی‌نژاد» بود، و علاوه بر آن جناح تمامیت‌خواه همیشه از او به عنوان سمبل یک ورزش‌کار ولایی و فوق‌انسانی، استفاده‌های مکرر ابزاری و خصوصا تبلیغاتی نموده و علیرغم تذکر کار‌شناسان خبره وی را به سمت مربی‌گری تیم ملی گمارده بود، رای به محرومیت مادام‌العمر آن‌ها از مربی‌گری در تیم ملی هم داده است.

در این اتفاق و تصمیم عجیب و غریب، مطمئنا رازی نهفته است که مثل همه رازهایی که زمانی سر به مهر بود و امروز دیگر نیست، این راز هم به‌زودی‌ِزود سر به مهری خود را از دست داده و از آن رمزگشایی خواهد شد و بر آفتاب خواهد افتاد. مگر آن‌که لازم آید کم‌کم باور کنیم اگر در این دولت تصمیماتی خارج از دایره عقلانیت گرفته نشد باید تعجب کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۸۸ ، ۰۵:۵۲
علی مصلحی

قات‌زدن رسمی «بیست‌وسی»

سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۸۸، ۰۵:۴۶ ق.ظ

چند ماه پیش، پس از آن‌که خبر ورشکستگی «ایران خودرو» و مجموعه خودروسازی ایران در تمام رسانه‌های خبری رسمی و مجازی بازتاب وسیع یافته بود (+)، ناگهان در شبی از شب‌ها مدیرعامل «ایران خودرو» در برنامه معروف «بیست‌وسی» تمام نقشه‌های رسانه‌ها را نقش بر آب نموده، اعلام کرد نه‌تنها «ایران خودرو» در آستانه ورشکستگی نیست و از نظر کیفی نیز روند نزولی نداشته‌ایم، که حتی روز‌به‌روز در حال رشد کمی، کیفی و فنی خودرو‌ها هم هستیم.

امشب دوباره برنامه باز هم معروف «بیست‌وسی» گزارشی داشت از یک کنفرانس که به مدیریت سردار «رویانیان» مدیر امور حمل و نقل و ترافیک تهران، در سالن اجلاس سران برگزار می‌شد.
 در این مراسم سردار‌ «احمدی مقدم» فرمانده نیروی انتظامی ایران پشت تریبون رفت و درحالی که معتقد بود این‌گونه نشست‌ها و کنفرانس‌ها بی‌فایده است، به سردار «رویانیان» به دلیل برگزاری چنین سمیناری انتقاد کرد و به دنبال آن مجموعه خودروسازی ایران را مورد انتقاد شدید قرار داد که: «هر روز خودروهایی با کیفیت بد‌تر تولید نموده و بر مشکلات ترافیکی تهران و ایران می‌افزایند.

برنامه البته مشعشع «بیست‌و‌سی» توضیح بدهند که بالاخره کیفیت تولیدات «ایران خودرو» رو به افزایش است؟ یا حق با سردار است و کیفیت روبه کاهش شدید است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۸۸ ، ۰۵:۴۶
علی مصلحی

این تذهبون

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۸، ۰۵:۴۱ ق.ظ

روبه‌روی محل کار من، خانه‌ای است متعلق به یک برادر از شش برادری که سرمایه مجموعه خانواده‌شان از میلیارد‌ها تومان بالا‌تر است، و این سرمایه اغلب از محل رانت و نزدیکی به نماینده ولی‌فقیه و امام‌جمعه فقید کاشان فراهم شده است. البته کاملا مشروع.
 نزدیکی به بیت نماینده ولی‌فقیه باعث می‌شد که اکثر ادارات معتبر کاشان خدمات مورد نیاز خود را از این خانواده خریداری نمایند. این موضوع باعث یکه‌تازی این خانواده در عرصه فروش خدماتی شد که نمایندگی‌اش را در کاشان و اطراف داشتند و از طرف دیگر نیز اکثر شرکت‌های معتبر نیز متمایل شدند که نمایندگی انحصاری خود در کاشان را به این مجموعه اعطا نمایند.

فرزند بزرگ از این مجموعه و دست بر قضا‌‌ همان که همسایه مغازه ما می‌باشد، پسری دارد که دست‌ِکم ۱۰ سال از من کوچک‌تر است. اما بر خلاف من متاهل و یک فرزند هم دارد. ۱۰سال پیش زمان اوج آغاز به‌کار «انصار حزبالله» و هفته‌نامه «شلمچه» و آغاز چل‌چلی و چشم‌بازکردن این نوجوان بود و لاجرم هنگامی که از جلو مغازه ما می‌گذشت همراه با شیطنتی کودکانه متلکی حواله ما می‌کرد که عکس «سید محمد خاتمی» را به دیوار مغازه الصاق کرده بودیم.

 هفته‌نامه «شلمچه» به محاق توقیف رفت. روزی از این نوجوان سمج پرسیدم «یوسفعلی میرشکاک» را می‌‌شناسی؟ و این چند ماهی بعد از آن بود که «میرشکاک» با «دهنمکی» مدیر مسئول «شلمچه» چپ افتاده بود و طی چهار نامه تحت‌عنوان «نامه‌ای به برادر بسیجی» شدیدا «دهنمکی» را فرومالیده بود.
 قرص و استوار پاسخ داد: «من فقط مولی علی را می‌شناسم»
گفتم: مگر «شلمچه» نمی‌خوانی؟
 با غرور مخصوصی گفت: تمام۴۸ شماره‌اش را آرشیو دارم.
 گفتم: پس باید «میرشکاک» را بشناسی.
گفت: نه میرشکاک کیست؟
 گفتم: پس بگو فقط «شلمچه» می‌خریدی و آرشیو می‌کردی. ولی هیچ‌وقت نمی‌خواندی!...
 
بگذریم نتیجه گفت‌وگو و بحث‌‌ همان شد که حدس می‌زدم و حدس زدید: آقا و بر این قاعده اکثر آقایان از این دست با آن‌چه که بیگانه بودند و هستند و متاسفانه خواهند بود «قلم» بود و  آن‌چه «قلم» می‌نویسد اعم از کتاب، روزنامه، شعر و ... .
اعتراض «میرشکاک» به «دهنمکی» هم چیزی از همین مقوله بود. وی به دهنمکی به تحقیر نوشته بود: (نقل به مضمون) «آقای دهنمکی تو را چه به قلم و هنر و نوشتن و نشریه؟ تو حتما باید بروی جبهه و شهید شوی. تو مقدس‌تر از این حرف‌ها هستی.. الخ.»

چند صباحی است که ریش گذاشته‌ام و خداییش اول به خاطر بیماری بود. بعد دوستان گفتند ریش بهت میاد و در مراسم سیزده آبان دیدم با ریش خیلی راحت در بین مامورین و لباس‌شخصی‌ها تردد می‌کنم، این بود که ریشی‌ها بلند شد.
 امروز صبح. جلو مغازه‌‌ همان نوجوان سمج دیروز و بابای جوان امروز که برای خودش کسی شده و کسب و کاری راه انداخته برعکس من که بر اثر بی‌دست و پایی۳۰ میلیونی بدهی برای خودم دست و پا کرده‌ام، با یک دوستی که از سفر حج برگشته دیده‌بوسی حج کردم. حاجی بلافاصله گفت: علی آقا ریش گذاشتی. چه ریش‌های نرم و خوشگلی؟ و بسیجی بلافاصله در آمدکه: ریش گذاشته است که نگیرندش! سید است.
گفتم: به جدت قسم سید فقط به همین دلیل است.
 بلافاصله بی‌ادبی شدیدی مرتکب شد.
 گفتم: آقا سید من نه به اندازه شما داعیه دین دارم و نه مثل شما لیاقت انتساب به دین، ولی به هیچ عنوان کوچک‌ترین کلمه بی‌ادبی از دهان من خارج نمی‌شود.
 مثلا من اگر قرار است در جایی بیتی از مولوی بخوانم که متضمن کلمه‌ای بی‌ادبی است مثلا «آن یکی (عذر می‌خواهم) خر داشت پالانش نبود ... قبل از این‌که کلمه نام آن حیوان را بگویم از مخاطبم عذر‌خواهی می‌کنم (من واقعا این‌گونه هستم)
درآمد که آن حیوان از شما بهتر است. و ...

این نوجوان که امروز سال‌های بیست و پنج سالگی را پشت سر می‌گذارد، نه یک لحظه جنگ را درک کرده، نه هیچ‌یک از اعضای خانواده خودش و پدرش به آن شکل جنگ را و انقلاب را درک نموده‌اند، و نه به هیچ عنوان چیزی به نام فقر و درد را می‌شناسند. در مقابل آن‌همه انسان بزرگی که سال‌ها قبل از انقلاب برای به ثمر نشستن این نظام درد و زجر و زندان کشیده‌اند و بعد از آن‌هم سال‌ها در جنگ و نظام از بزرگ‌ترین سرمایه‌های خود به نفع انقلاب چشم‌پوشی کرده‌اند، از نظر ایشان کمتر از حیوان بارکش هستند.

راستی این‌ها به چه دینی مومنند؟ به کجا می‌روند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۸۸ ، ۰۵:۴۱
علی مصلحی

اگرچه مشخص نیست که تا چه اندازه اخبار، تصاویر و اطلاعات ارائه‌شده در سایت‌ها مبنی بر تلفیق تصاویر نامرتبط با هم‌دیگر به کمک نرم‌افزار فتوشاپ برای قلب واقعیت استقبال سرد مردم خون‌گرم «آذربایجان» از آقای دکتر «احمدی‌نژاد» در دور جدید سفرهایی استانی قابل قبول و اتکا است، اما ظاهرا می‌توان تصاویر سخنرانی آقای «احمدی‌نژاد» در استادیوم ورزشی اصلی شهر «تبریز» که اصلی‌ترین محل اجتماع مردم برای استماع سخنان ایشان بوده است را با تصاویر دیگر استقبال مقایسه کرد و تا اندازه زیادی با مدعیان استقبال سرد مردم خون‌گرم و بزرگ «تبریز» از آقای «احمدی‌نژاد» هم‌راه شد.

اگرچه اغلب صندلی‌های این استادیوم هنگام ایراد سخنرانی آقای «احمدی‌نژاد» - که توسط شورای نگهبان به عنوان ریس‌جمهور دهم معرفی شد – خالی از تماشاگر (شما بخوانید استقبال‌کننده) بود، اما می‌توان به صراحت اعلام نمود تماشاگران موجود روی سکوهای استادیوم از تماشاگران موجود روی صندلی‌های سالن «مجمع عمومی سازمان ملل متحد» بیشتر بودند و این نشان از آن دارد که ایشان اگرچه در بین مردم دنیا و یا شاید سران ایشان، از محبوبیتی برخودار نیستند که برای تماشایش هنگام سخنرانی نمی‌مانند و سالن را ترک می‌کنند، اما در بین مردم کشور خودش و البته این‌بار عوام از آن مردم، هنوز محبوبیتی دارند که برای تماشای سخنرانی‌‌اش به استادیوم می‌آیند و البته که اجازه خروج ندارند.

 حالا خیلی مهم نیست که این‌ها اهل گوش‌کردن باشند یا نه. چون که ایشان تمایل شدیدی به سخنرانی برای صندلی خالی دارند و مطمئن هستند که صندلی‌ها سخنان ایشان را خوب گوش می‌دهند.
 باور نمی‌کنید به سکوت مودبانه صندلی‌ها هنگام ایراد سخنرانی آقای «احمدی‌نژاد» توجه نمایید. این‌هم از «معجزه‌[ات]هزاره سوم» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۸۸ ، ۰۴:۱۳
علی مصلحی