وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

خیمه‌شب‌بازی

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۶:۱۸ ق.ظ

روزنامه «کیهان»در تاریخ ۷۸/۲/۱ در مطلبی تحت‌عنوان «درخواست استفاده از عامل سیا» در ستون خبر ویژه نوشت که آقای «هوشنگ امیراحمدی» با مساعدت آقای «رحیم مشایی» در ایران است.

نزدیک به دو سال بعد از پخش این خبر توسط روزنامه «کیهان» و در بهمن‌ماه گذشته آقای «مشایی» مشاور و ریس‌دفتر رییس‌جمهور، در جلسه هفتگی «جامعه اسلامی وعاظ» و در پاسخ به سئوالی در مورد «هوشنگ امیراحمدی» گفت: «خدا شاهد است که این دروغ است. من به همین جهت علیه روزنامه کیهان شکایت کرده‌ام و حتما این روزنامه محکوم خواهد شد.اگر این روزنامه محکوم نشود من مسلمان نیستم. چون دروغ بسیار بزرگی را نوشته است.»

کم‌تر از دو هفته پیش، دادگاه مطبوعاتی روزنامه «کیهان» در پی شکایت‌های متعدد و از جمله شکایت آقای «مشایی» برگزار و با صدور حکم برائت از تمامی موارد اتهامی به کار خود پایان داد.
حالا باید «جامعه اسلامی وعاظ» تشکیل جلسه داده و آقای «احمدی‌نژاد» را به‌علت انتساب یک غیرمسلمان به سمت ریاست‌دفتر خود، مواخذه نمایند.

اما اخیر یک مقام مشابه آقای «مشایی»، در پاسخ به اتهاماتی متفاوت با اتهامات آقای «مشایی» و در پاسخ به نگرانی‌های همان «جامعه اسلامی وعاظ تهران» ادعای جالبی نموده‌است. ادعایی در راستای ادعای آقای «مشایی».

و اما پس از آن‌که آقای «عبدالله رمضانزاده» استاندار اسبق کردستان در دوره اصلاحات، اتهاماتی را متوجه آقای «محمدرضا رحیمی» استاندار اسبق همان استان در دوره سازندگی و معاون اول ریس‌جمهور تقلبی امروز کرد، و پاسخی جز زندان دریافت نکرد، اخیرا آقای «الیاس نادران» نماینده حامی ریس‌جمهور تقلبی در مجلس اتهاماتی مشابه و البته سنگین‌تر را متوجه نام‌برده نمود و پس از آن چند تن از نمایندگان دیگر اصول‌گرا از جمله آقایان «توکلی» و «زاکانی» نماینگان اصول‌گرا و طرف‌دار آقای «احمدی‌نژاد» و «مطهری» نیز با ایشان در طرح و توجه اتهام همراه شدن.
 اما طرح آن اتهامات بزرگ، کوچک‌ترین واکنش و توضیحی را به‌دنبال نداشت یا دست‌ِکم تاکنون به دنبال نداشته است.

اما پس از آن‌که با همان عملیات مخصوص پشت‌پرده، آب‌ها از آسیاب افتاد، آقای «رحیمی» اخیرا به حرف آمده و در واکنش به اتهامات آقایان نماینده، ادعا نموده است که: «اگر یکی از این اتهامات ثابت شود، حاضرم دستم را قطع کنم».

البته که همان‌طور که در مورد کیهان و آقای «مشایی» اتفاق افتاد، و تمام حساسیت «جامعه اسلامی وعاظ» تمام شد و آب از آب هم تکان نخورد، در مورد اخیر هم همین اتفاق خواهد افتاد. اما دیری نمانده است تا پرده از روی این عروسک‌های «خیمه‌شب‌بازی» فرو افتاده و حقیقت چهره‌های دروغین‌شان بر ملا شود.
 اما آن‌روز مردم چونان امروز تنها تماشاگران ساده «خیمه‌شب‌بازی» نخواهند بود.
مطالب مرتبط:
افتضاح قوا
آقای رحیمی تکلیف مسلمانی چه شد
نامه  نادران به رحیمی
همه چیز در مورد آقای رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۶:۱۸
علی مصلحی

لحاف ملا

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۶:۰۵ ق.ظ

ظاهرا دوره حساسیت آقای دکتر «احمدی‌نژاد» به ثروت‌های بادآورده و دانه‌درشت‌ها و پی‌گیری سوء‌استفاده‌های مالی آقازاده‌ها و ... تمام‌شده و «مدیریت جهان» فرصت رسیدگی به امورجزئی از این دست را به ایشان نمی‌دهد.
 حامیان پرو‌پاقرص و رای‌دهندگان به این «مردی از جنس مردم» هم این‌روزها یا شعارهای آن‌روزهای آقای دکتر را فراموش کرده‌اند، و یا از نزدیک در جریان برنامه‌های متعدد ایشان برای «مدیریت جهان» قرار دارند و با توجه به شلوغی برنامه‌ها، توقع پی‌گیری شعارها درباره «ثروت‌های بادآورده» و «فساد مالی بعضی دانه‌درشت‌ها» و ... از ایشان را ندارند.

اگر فراموش نکرده باشید، آقای «احمدی‌نژاد» در شب سیزدهم خردادماه گذشته و در مناظره رودررو با «میرحسین موسوی» در یک اقدام زشت و به‌قصد تخریب شخصیت رقیب، با طرح اتهاماتی بر علیه آقای «ناطق‌نوری» و فرزندانش و همچنین فرزندان آقای «هاشمی» در هیئت اولین مصلح اجتماعی بزرگ و حامی فعال محرومان و مستضعفان، ظاهر شد و رقیب را به هم‌راهی با نام‌بردگان متهم کرد.
اتهامی که پیش از طرح، واهی و کذب‌بودنش مشخص بود.

پس از انتخابات طرف‌داران ایشان، طرح اتهام در مورد آقای «ناطق‌نوری» را به سکوت برگزار کردند هم‌چنان‌که خود ایشان(ناطق نوری) نیز ترجیح داد و سفارش شد که بهتر است در قبال این هتک حیثیت اجتماعی- که جدای از آبروی نام‌بردگان، بازی خطرناکی بود و باید در جامعه سالم بر علیه مطرح‌کننده اتهام و به‌قصد تنویر افکار عمومی و جلو گیری از شیوع بیمارگونه این نوع اتمام‌زنی و شبهه‌افکنی‌ها به‌عنوان یک نا‌بهنجاری اجتماعی ،اقامه دعوا می‌شد که نشد!-سکوت کند.

در مورد آقای «هاشمی» اما اوضاع کاملا متفاوت بود و از همان لحظات ابتدای طرح اتهام تاکنون، شخص ایشان و مجموعه خانواده و نزدیکانشان کانون توجه رسانه‌ها بوده و طرف‌داران آقای «احمدی‌نژاد» بارها و بارها از تریبون‌های متعدد، ضمن تخریب مجدد ایشان، خواستار پی‌گیری قضایی اتهامات مطرح‌شده توسط آقای «احمدی‌نژاد» در مناظره سیزدهم خرداد۸۸ شدند.
درخواست‌های مکرر کار را بدانجا کشاند که حکم جلب آقای «مهدی هاشمی» توسط دادستانی تهران صادر و از طریق تمام رسانه‌های داخلی و خارجی منعکس شده و روی آن مانور سیاسی خاصی نیز داده شد.

اما همه می‌دانشتند که آقای «مهدی هاشمی» که دانشجوی دوره دکتری در دانشگاه آزاد ایران است، از ماه‌ها قبل به بهانه ادامه تحصیل تا اخذ مدرک دکتری از ایران خارج و هم بنا به اظهارات شخص خودش و هم اظهارات شفاف پدرش، قصد مراجعت دوباره به ایران را ندارد.
حکم جلب ایشان پس از این اظهارات صادر شده بود.

به فاصله یک‌ماه پس از صدور حکم بازداشت و جلب آقای «مهدی هاشمی»، اخیرا همسر و دو فرزند ایشان هم به سلامتی کشور ایران را به‌قصد پیوستن به ایشان در کشور انگلیس ترک نمودند، و در این میان نه‌تنها آب از آب تکان نخورد، بلکه همان مشغولیت بسیار شدید آقای «احمدی‌نژاد» به پروژه «مدیریت جهان» اجازه نداد تا ایشان از این خروج مطلع شود تا درباره آن به مدافعین و طرف‌دارن خود توضیح دهد و البته عرض کردم طرف‌داران ایشان هم به شلوغ‌بودن سر ایشان واقفند و به همین دلیل اصلا خواستار هیچ‌گونه توضیح یا موضع‌گیری از طرف ایشان هم نیستند و البته اکنون دوره آب‌گل‌آلود انتخابات و رقیب پاک‌دستی چون «میرحسین» هم سپری شده‌است.

«ملا‌نصرالدین» به‌اتفاق همسر محترمه روی پشت‌بام منزل خوابیده بودند که در کوچه جنگی درگرفت. شب سردی بود، ملا پتو به خود پیچیده به کوچه آمد. طرفین دعوا، دعوا فراموش کرده پتوی ملا را دزدیده و متواری شدند. دعوا هم خوابید. ملا بدون پتو نزد همسر برگشت. همسرش پرسید: دعوا بر سر چه بود؟
 ملای بخت‌برگشته فرمودند: بر سر لحاف ملا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۶:۰۵
علی مصلحی

از کرامات شیخ ما

جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۵:۴۷ ق.ظ

چند سال پیش روزنامه کیهان تیتری به این مضمون زده‌بود از قول مقام رهبری:
«مردم ما می‌توانند از راه‌آهن استفاده کنند»

این جمله در راستای افتتاح خط‌آهنی ظاهرا در استان خراسان به زیور تکلم آراسته شده‌بود، و پس از آن نیز روزنامه وزین «کیهان» همت مضاعف نموده و به زیور طبع آرسته گردانیده بود.

امروز در وب‌گردی‌هایم در بالاترین به این تیتر برخوردم: «وقتی بسیجی دست به قلم می‌شود» و بلافاصله کلیک کردم این عکس آمد:

در مورد فرمایش وزین آقای «‌خامنه ای» در مورد استفاده مردم ایران از راه‌آهن دوستی به طنز گفت: من اگر جای روزنامه کیهان و آقای «شریعتمداری» بودم تیتر می‌زدم: «از کرامات شیخ ما اینست ؛ شیره را خورد و گفت شیرین است»

و من امروز درباره این عکس به این نتیجه رسیدم که: از کرامات شیره هم اینست شیخ ما خورد و گفت بی‌دین است!!.

به راستی جدای از همه اجحاف و ظلم و ناراستی‌های موجود، چه اتفاقی افتاده است که این‌گونه کودکانه، مبتذل و تمسخر‌آمیز در باره اتفاقات گفت‌وگو می‌شود و بدتر از آن، گاف‌های گفتاری بزرگان قوم، توسط مبلغین و تیم‌های رسانه‌ای، کلمات آسمانی و وحی منزل تلقی‌شده و با بی‌پروایی منعکس می‌شود؟

به راستی اگر شما کارمند ساده یک اداره بودید و مدیر اداره، متنی این‌چنین را برای تکثیر در اختیار شما قرار می‌داد، آیا وظیفه خود نمی‌دانستید برای حفظ آبروی ریس یا مدیرتان متذکر شوید که این نوع ادبیات مایه تمسخر حتی دوستان خواهد شد دشمنان یا رقبا که جای خود دارد؟

پس چه شده‌است که بالا و پایین با هم این‌گونه به بی‌آبرویی خود هم‌دست و هم‌داستان شده‌اند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۵:۴۷
علی مصلحی

نگاه کودتا به توکلی

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۴:۵۵ ق.ظ
 با تبرک نام و یاد استاد «محمدعلی اسلامی‌ندوشن» و به قول اون کاکوی شیرازی که گفت: «نمی‌دونم چطو شد که ایطو شد» منم متوجه نشدم که چطو شد که من این کاریکاتور بسیار زیبا را ندیدم یعنی دیر دیدم . و خوب البته ما که اسیر «بالاترین» و «دنباله» و ... هستیم، گاهی زیبایی‌های جزئی در سایت‌های اصول‌گرا را از دست می‌دهیم.
حالا به جبران دیردیدن، بیایید همه با هم ببینیم نگاه کاریکاتوریست حامی آقایان «مشایی» و «رحیمی» و البته «احمدی‌نژاد» را به آقای «احمد توکلی» که دست بر قضا در انتخابات دوره نهم ریاست‌جمهوری به نفع آقای مهندس «میرحسین موسوی» کنارگیری کرد و در انتخابات دور دهم هم از طرفداران پر و پا و دست و دهان قرص همین «میرحسین موسوی» خائن بود. حالا هم که «میرحسین» بدون تقلب و دروغ رای آورده، دست از سر او بر نمی‌دارد.

نکند خدای ناکرده ایشان - یعنی «احمدآقا توکلی» - در نمازجمعه معروف ۲۹ خردادماه گذشته حضور نداشته است؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۴:۵۵
علی مصلحی

وقتی دم خروس بیرون می‌زند

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ

روز دوشنبه سوم اسفندماه سال گذشته، از شبکه ی فارسی «bbc» برای اولین‌بار فیلمی از حمله‏‌ی گارد ویژه و لباس‌شخصی‏‌ها در روز ۲۵ خرداد۸۸ به کوی دانشگاه تهران پخش شد.
شبکه خبری «bbc» ساعت‌ها قبل از پخش این فیلم، زمان و ساعت پخش آن را اعلام و تبلیغ نموده‌بود.
 بافاصله کم‌تر از یک‌روز در شرایطی که تماشای صحنه‌های رقت‌انگیز فیلم، بینندگان در سراسر جهان خصوصا ایران را در بهت و حیرت و تاثر ناشی از رافت انسانی فرو برده‌ بود، صداوسیما و رسانه‌های دولتی ایران خبر دستگیری «عبدالمالک ریگی» تروریست و شرور ایرانی، توسط سربازان گم‌نام امام زمان را روی خروجی‌های خود فرستادند.

پوشش بسیار وسیع خبری بازداشت «ریگی» توسط رسانه‌های هم‌سو با کودتا، از طرف افکار عمومی بین‌المللی و جنبش سبز در داخل و خارج کشور، طرحی برای تحت‌الشعاع قراردادن و انحراف افکارعمومی از توجه به فیلم کوی دانشگاه تلقی و هم‌زمان، اطلاعات ارائه‌شده توسط وزیر اطلاعات ایران درباره زمان و نحوه دستگیری «ریگی» با تردید و تشکیک جدی مواجه شد.

از طرف دیگر، هنوز تنور اطلاعات و اخبار رسانه‌های ایران از داغی نیفتاده بود که رسانه‌های رسمی کشورهایی که در گزارش وزیر اطلاعات ایران بدان‌ها اشاره شده بود، همه و یا قسمت‌هایی از اطلاعات موجود در گزارش وزارت اطلاعات ایران درباره خود را تکذیب نمودند.

سئوالات جواب خود را یافت و تردیدهای افکار عمومی به واقعیت پیوست. اما رسانه‌های دولتی و رسمی و منابع اطلاعاتی ایران به‌طور کامل و یک‌دست در مورد تردید‌افکنی‌ها و سئوالات مطرح‌شده و تکدیبیه‌ها و واکنش‌های رسمی بین‌المللی سکوت کامل اختیارنموده و تلویحا بر صحت اطلاعات و اخبار خود علیرغم تناقضات آشکار موجود در آن اصرار نمودند.

حرف اصلی اطلاعات و اخبار منابع اطلاعاتی و رسانه‌ای ایران، تقدم پخش فیلم بر دستگیری «ریگی» و فقدان هرگونه ربط رسانه‌ای و سیاسی بین آن و اصرار و اشاره به دستگیری «ریگی» ساعاتی قبل از اعلام خبر آن بود.
 اما تناقاضات موجود و تکذیبیه‌ها و تردیدها نشان می‌داد که، نام‌برده دست‌ِکم یک‌هفته پیش با کمک کشور یا کشورهای دیگری دستگیر و اعلام خبر آن بلافاصله ساعاتی پس از پخش فیلم «کوی دانشگاه» توسط «bbc»، برای کم‌رنگ‌کردن اثر این فیلم و انحراف مسیر افکار عمومی به سمت دیگری طراحی و اجرا شده‌است.

کم‌تر از دوماه پس از نمایش فیلم حمله به کوی دانشگاه توسطbbc و نمایش دستگیری «ریگی» توسط رسانه ملی ایران، به‌تازگی آقای «کامران دانشجو» وزیر علوم دولت کودتا با خبرگزاری «مهر» مصاحبه نموده و در آن مصاحبه ضمن ادعای خنده‌دار برگزاری انتخاباتی بدون کمترین جابه‌جایی رای، در پاسخ سئوالی در مورد فیلم «کوی دانشگاه» پخش‌شده توسط «بی‌بی‌سی» فرموده‌اند: «پخش فیلم منسوب به کوی دانشگاه از سوی BBC با هدف تحت‌الشعاع قراردادن دستگیری ریگی بود»

این ادعا که تلویحا تقدم دستگیری «ریگی» بر پخش فیلم کوی دانشگاه توسط bbc یعنی همان گمانه‌زنی و سناریویی که دوماه پیش دولت کودتا آن‌را به سکوت و تکذیب گذرانده بود، در حالی از طرف ایشان مطرح می شود که هنوز خاطره صحنه‌های رقت‌انگیز فیلم و توحش نسبت به دانشجویان مظلوم، ازذهن بینندگان پاک نشده‌است.

ظاهرا تاریخ مصرف سناریوی پیش‌گفته یعنی هدایت افکار عمومی به سمت خبر دستگیری آقای «عبدالمالک ریگی» و انحراف از جنایات کودتاچیان در کوی دانشگاه، سپری شده و زمان مصرف روی دیگر سناریو به نفع رزیم فرارسیده است.

جدای از گاف بزرگ نهفته در اظهارات جناب وزیر، ایشان خوب می‌دانند که، اگر پخش یک فیلم۹ دقیقه‌ای آن‌قدر پتانسیل برای بازتاب رسانه‌ای و تحت‌الشعاع قراردادن افکار عمومی داشته؛ حتما حرف حقی هم برای گفتن داشته است. اما ظاهرا هم آن‌زمان و هم اکنون ازطرف دولت‌مردان کودتا و مسبسبین حادثه چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن «حقیقت» باقی نمانده است.

دم خروس بیرون‌زده کم‌کم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و به‌زودی خروس سرقت شده خودنمایی خواهد کرد.
آنان‌که دیروز در حلقه‌های خصوصی در کنار هم متعهد می‌شدند برای حفظ منافع اسلام از خطر «موسوی» و «کروبی» و «خاتمی» به مردم دروغ بگویند، حالا حلقه‌هایشان تنگ‌تر شده و در حلقه‌های کوچک‌تر تصمیم می‌گیرند برای حفاظت منافع اسلام از خطر «الیاس نادران» به مردم دروغ بگویند.
 به‌زودی محدودیت منابع کار را به جایی خواهد رساند که برای حفظ منافع اسلام از خطر «ارباب حلقه‌ها» به مردم دروغ بگویند.
 آما آیا گرسنگی اجازه شنیدن دروغ‌های بیشتر به مردم خواهد داد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۵۴
علی مصلحی

سیدمحمد خاتمی

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۱۳ ق.ظ

«سیدمحمد خاتمی» کسی که دو دوره متوالی با رای خیره‌کننده و بی‌نظیر شهروندان ایرانی ریس‌جمهور بوده و در طول دو دوره ریاست‌جمهوری علیرغم داشتن مشی اصلاح‌طلبی به‌دلیل حسن ادب و رفتار، کمترین چالش را با نمایندگان دو دوره مجلس(دوره پنجم و دوره هفتم) که اکثرا از جناح اصول‌گرا بودند داشت، ممنوع‌الخروج شد. خیلی ساده و راحت.

البته این‌که ریس‌جمهور، نخست‌وزیر یا ریس دولت فعال یا فعلی یک کشور و یا ریس‌جمهور سابق و اسبق کشوری ممنوع‌الخروج شود، چیز جدید و بی‌سابقه‌ای نیست. «امیرعباس هویدا» نخست‌وزیر اسبق ایران ۳۱ سال پیش فرصت خروج پیدا نکرد، و الا اگر زنده می‌ماند و قصد مسافرت به کشوری دیگر می‌نمود نمی‌توانست، چون «ممنوع‌الخروج» بود.
 دکتر «شاپور بختیار» آخرین نخست‌ویر ایران قبل از انقلاب ممنوع‌الخروج بود ولی فرصت یافت که علیرغم این محدودیت فرار کند. اگر یادتان باشد آن‌روزها روزنامه‌های مخالف مرحوم مهندس «مهدی بازرگان» ایشان را مسول فرار «بختیار» معرفی نموده و با طنزی تلخ و به ایهام نوشتند: «بختیار از مرز بازرگان فرار کرد.»
بعد از انقلاب، دکتر «ابوالحسن بنی‌صدر» اولین ریس‌جمهور اسلامی ایران هم سرنوشتی شبیه آخرین نخست‌وزیر و ریس دولت قبل از انقلاب پیدا کرد.

در دیگر کشورهای جهان هم اگر نگاه کوتاهی بیاندازیم، موارد متعدد از این دست محدودیت‌ها بر علیه دولت‌مردان قابل دست‌یابی خواهد بود.

اما همه این موارد اشاره شده و نشده با آن‌چه امروز در مورد ریس‌جمهور سابق ایران اتفاق افتاد متفاوت است.
اغلب ریس‌جمهور، نخست‌وزیر و یا رییس دولت‌های ممنوع‌الخروج شده و دچار محدودیت سیاسی و قضایی شده، در کشورهایی دچار این محدویت‌ها شده‌اند که نظام سیاسی اجتماعی آن کشور دچار یک تحول اساسی به‌واسطه یک انقلاب یا «کودتا» شده است که به‌طور مستقیم یا غیر‌مستقیم رفتار سوء و اشتباه همان ریس، نارضایتی عمومی را در پی داشته و اصرار بر آن رفتار و اشتباهات و بی‌توجهی به اعتراضات و نارضایتی‌ها انقلاب و کودتا را به‌دنبال داشته است، یا فساد اخلاقی یا مالی باعث برکناری و ایجاد محدویت شده‌است.

هیچ‌کدام از دلایل فوق در مورد آقای «خاتمی» صدق نمی‌کند. رفتار ایشان طی دو دوره فوق رضایت عمومی و شدید اغلب شهروندان ایرانی و همچنین تحسین و تشویق جهانی را در پی داشته است. شاید بتوان ادعا کرد که در این مورد وضعیت آقای خاتمی در مقایسه با تمام ریس‌جمهوران سابق کشور بعد از انقلاب بی‌نظیر است. رای خیره‌کننده ایشان در دوره دوم گواه کوچکی بر این ادعاست. ضمنا پس از پایان ریاست‌جمهوری، هیچ‌گونه گزارشی مبنی بر تخلف مالی و سوء‌استفاده از قدرت توسط ایشان از طرف قوه قضاییه مشاهده نشد.

اما با این‌همه امروز صبح از سفر ایشان به کشور «ژاپن» به دنبال دعوت آن کشور برای شرکت در اجلاس سالانه «شورای تعامل در زمینه خلع‌سلاح هسته‌ای»، جلوگیری شد.

این خبر و اتفاق پیش از آن‌که برای من ناراحت کننده باشد، خوشحال‌کننده بود. دوستان نزدیک شدت اراده نویسنده به ایشان را جدای از علائق سیاسی و اجتماعی می‌دانند و من کمترین هراسی از بروز این علاقه ندارم. اما هم‌چنان‌که قبلا به تلویح اشاره کرده‌ام و اکنون بار دیگر و این‌بار به تصریح اعلام می‌کنم؛ آقای «خاتمی» «مهدی کروبی» و «موسوی» و دیگر رهبرانی که این‌روزها به‌عنوان رهبران جنبش سبز یا در زندان دوره محکومیت خود را طی می‌کنند، یا به‌تازگی از زندان رها شده‌اند و یا در انتظار احضار و زندانی‌شدن روز را به شب می‌رسانند، و یا آنان‌که در چنین دسته‌ای طبقه‌بندی می‌شوند و اکنون خارج از کشور به‌سر می‌برند، با وجود چنین محدودیت‌ها بهتر و بیشتر از گذشته متوجه رفتار سوء آن‌هنگام که در راس هرم قدرت بودند و یا بعدا خواهند بود می‌شوند.
 اشتباه نکنید بنده به هیچ عنوان اتهام بدون پشتوانه و سندی را متوجه هیچ‌کس خصوصا افراد فوق یادشده نمی‌کنم. اما از نظر من بعضی از سکوت‌ها و تاییدهای بدون توجیه و از سر محافظه‌کاری آقایان، در دوره های گذشته، سوء‌استفاده از فرصت خدمتی محسوب می‌شود، که شهروندان برای دفاع از حقوق خود به آن‌ها با رای مستقیم تفویض کرده‌اند. و کارنامه آقایان از این نوع محافظه‌کاری‌ها و سکوت‌ها و کوتاه‌آمدن‌ها سرشار است.

و اما از طرف دیگر، شایعه ممنوع‌الخروج بودن آقای خاتمی کم‌تر از یک‌ماه پیش در رسانه‌های وابسته به دولت انعکاس وسیعی یافت. دفتر آقای خاتمی و جریان محدود و اندک اطلاع‌رسانی جنبش سبز شایعه فوق را تکذیب کرد. اما آقای «خاتمی» قصد مسافرت داشتند و شایعه را پیش‌زمینه اقدام تشخیص دادند و در یک اقدام بسیار کریه و زشت، دفاع از اصل متحجرانه «ولایت‌فقیه» را به‌عنوان فرار به جلو و راه چاره در دستور کار قرار دادند.
 این اقدام البته بلافاصله واکنش سریع جنبش سبز را به‌دنبال داشت. اما خوش‌بختانه آخرین تیرهای ترکش آقای خاتمی و دوستان ایشان برای دفاع از تحجر ورشکسته قرون وسطایی و پی‌بردن به اشتباه سی ساله‌شان نیز پرتاب شد و دیدند که به هدف نخورد و نتیجه‌ای را در برنداشت.

حالا ایشان مانده است و حکومتی که براساس یک کودتای حساب‌شده با استفاده از محو آزادی، محدویت آگاهی و اطلاعات مردم و دروغ‌گویی و عوام‌فریبی و پس از این‌ها، قبضه‌کردن تمام ارکان قدرت در کشور و نهایتا سرقت آشکار آرا مردم بر سر کار است و با سرمایه‌های اساسی و ارزش‌مند این کشور همان می‌کند و بلکه بسیار بدتر که رژیم سلطنتی «پهلوی» می‌کرد.
 
و دور نخواهد بود که با دست این ملت و نمایندگان واقعی‌شان ریس‌جمهور ناحق و دروغ‌گو «ممنوع‌الخروج » باشد.

آیا زمان آن فرا نرسیده است که آقای «خاتمی» سرنوشت خود را از سرنوشت سیاه دولت‌مردان امروز و پشتیبانان اصل البته مترقی؟؟؟«ولایت فقیه» جدا نماید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۱۳
علی مصلحی

هاشمی‌ رفسنجانی

سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۰۹ ق.ظ

پس از تحمل سی سال صبر سبز، به گمانم ۱۰ماه زمان زیادی برای تحول در رفتار یک شخص و آن‌هم شخصیت تاثیر‌گذاری مثل آقای «هاشمی رفسنجانی» است. اما اظهارات اخیر ایشان نشان داد که نه‌تنها تحولی به سمت شفافیت در وی صورت نگرفته، بلکه سخنان و رفتار ایشان رازآلودتر شده. این نوشته بر اساس سخنان اخیر ایشان و سکوت خانوادهاش شجاعت اظهار یافته است. امیدوارم منصفانه مورد قضاوت قرار بگیرد.

«هاشمی رفسنجانی» بیش از آن‌که به‌نفع جنبش سبز باشد، به زیان جنبش است. این حقیقتی است روشن مثل آفتاب، و تمام تلاش بعضی از طیف‌های وابسته به جنبش سبز که از دور دستی بر آتش دارند، برای تطهیر چهره «هاشمی» و انتساب او به جنبش سبز تلاشی بی‌هوده است.
 البته شاید اگر ریاست‌جمهور اسبق ایران، برای حفظ خانواده خودش که در راس همه اولویت‌هاست، مجبور نمی‌شد سکوت روزهای اول، پس از انتخابات را بشکند و باز مجبور باشد چون همیشه برای رهایی متهمین خانواده از حضور در دادگاه و حبسی که احتمال آن بسیار زیاد بود، سیاست «نعل و میخ» را پیشه نماید، شاید تلاش این دوستان برای چسباندن او به جنبش آسان‌تر می‌شد.
 اما با شکستن سکوت و ایراد سخنانی که یکی در میان متناقض هم‌دیگر بود (به استثنای آخرین خطبه نماز جمعه ایراد شده) دیگر هیچ نیرویی قادر نیست «هاشمی» را به جنبش منتسب نماید.
 
با این وصف چنان‌چه حالا او بخواهد فقط یک‌بار در عمر رودربایستی و محافظه‌کاری را کنار بگذارد و هم‌چنان «خامنه‌ای» که رسما اعلام نمود؛ نظری به «هاشمی» ندارد؛ رسما اعلام کند: نظری به «خامنه‌ای» ندارد، «جنبش سبز» دیگر جایگاه، علاقه و فرصتی برای پذیرش «هاشمی» ندارد.

تمام اعضای خانواده «هاشمی» بلااستثنا خود را در جبهه مقابل انحصارطلبی، و افراطی‌گری اصول‌گرایان معرفی می‌کنند و باتوجه به موضع‌گیری‌های صریح و شفاف، افکار عمومی نیز آن‌ها را در طیف مربوط به جنبش سبز طبقه‌بندی می‌نماید. و در نقطه مقابل جناح موسوم به اصول‌گرا از صدر تا ذیل چشم دیدن هیچ‌یک از اعضای خانواده «هاشمی» را به دلیل همین رفتارها نداشته و پیوسته خواستار اعلام برائت صریح او از رفتار فرزندان و اعضای خانواده‌اش بوده‌اند.

از طرف دیگر خواسته اعلام‌نشده و نانوشته و درعین حال مشهود جناح اصلاح‌طلب و خصوصا «جنبش سبز» اعلام برائت شفاف «هاشمی» از اصول‌گرایان و در راس آن‌ها رهبری نظام، و اعلام هم‌راهی و هم‌زبانی صریح با خط‌مشی اعضای خانواده که طبیعتا خط‌مشی «جنبش سبز» است می‌باشد.
 اما ریاست «مجمع تشخیص مصلحت نظام» مصلحت را در آن دیده است که، با اعضای خانواده تقسیم سهم سیاسی داشته باشند. وقتی صحبت «اصلاحات» در میان باشد، سیاست موردنظر و احترام او سیاست اتخاذ‌شده خانواده است، و وقتی بحث «اصول‌گرایی»مطرح است، همه باید گوش به فرمان «رهبری نظام» باشند.

این سیاست یک بام و چند هوایی البته مورد موافقت خانواده هم هست، چه این‌که آن‌چه باعث‌شده امروز خانواده ریس‌جمهور اسبق به اصلاح‌طلبی روی بیاورد نه به دلیل قبول شعارها و استراتژی جنبش سبز، بلکه به آن دلیل است که دیگر این خانواده زیر بیرق «اصول‌گرایی» جای‌گاه مورد قبولی ندارند و از بد حادثه این‌جا به پناه آمده‌اند.

آقای «هاشمی» و خانواده در یک قمار سیاسی یار مشترک هم‌دیگرند و در مواقع لزوم با کارت یک‌دیگر بازی می‌کنند. هیچ دقت نموده‌اید، در تمام سی سال گذشته هیچ‌گاه اعضای درجه اول به علاوه حلقه اطرافیان «هاشمی» کوچک‌ترین انتقادی را نه‌تنها نسبت به ایشان نداشته‌اند، بلکه هیچ‌گونه انتقاد برحقی از طرف دیگران از ایشان را هم برنمی‌تافتند؟ امروز هم نه‌تنها حاضر نیستند بعضی از اظهارنظرهای محیرالعقول پدر، در تایید «رهبری» و خسارت‌های ناشی از آن را سرزنش کنند، بلکه از پاسخ‌گویی به سئوالاتی که در این موارد توسط خبرنگاران و رسانه‌ها مطرح می‌شود هم رندانه شانه خالی می‌کنند.
این یک پیام مشخص بیشتر ندارد: اگر همین حالا آقای «هاشمی» از اعضای خانواده بخواهد رسما برای تایید و دست‌بوسی رهبری حاضر شوند، آن‌که زودتر از بقیه حاضر می‌شود سرکار خانم «فائزه هاشمی» است که این‌روزها بیشتر از بقیه سبز است.
 ساده‌انگاری خواهد بود در مورد آقای «حسن لاهوتی» و «مجید توکلی» که سرنوشتی متفاوت دارند قضاوت یک‌سانی داشته باشیم و تصور کنیم که خانم «هاشمی» قضاوت یک‌سانی دارد.

اتفاقات سیاه امروز ایران، معلول اشتباهات دولت‌مردان سی سال گذشته «موسوی» ،«خاتمی» و «هاشمی» است.
شکی نیست که در این میان سهم آقای «هاشمی» از بقیه بسیار بیشتر است. از طرفی بزرگ‌ترین حربه‌ای که اکثریت خاموش و عوامی را با آقای «احمدی‌نژاد» هم‌راه نموده و امروز به فرمان و خواست او پاک‌ترین فرزندان این کشور را به خاک و خون می‌کشند، اتهاماتی است که در طول سی سال گذشته بیش از تمام دولت‌مردان و مسئولین کشور، متوجه آقای «هاشمی» بوده و باز کم‌ترین علاقه برای پاسخ‌گویی به این شبهات را باید در رفتار رازآلود همین آقای «هاشمی» جست‌وجو کرد.
«احمدی‌نژاد» از همین فضای تهمت‌آلوده بیشترین ماهی مقصود را صید کرده است.

«میرحسین موسوی» که در بین دولت‌مردان پیش‌گفته کم‌ترین تهمت و اشتباه متوجه او می‌باشد، و بیش‌ترین خسارت‌ها را از ۲۲خرداد به این‌طرف تحمل نموده، در بیانیه‌های رسمی خود رسما از گذشته اشتباه خود نام برده و به خطاهای آن اعتراف نموده‌است.

در این میان اما خانواده و حلقه افراد محدود اطراف آقای «هاشمی» حواس‌ِشان جمع است مبادا گردی بر دامن مبارک ریاست «مجلس خبرگان رهبری» بنشیند.

در همین رابطه: سودای هاشمی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۰۹
علی مصلحی

این‌جا چه خبر است؟

يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۴۷ ق.ظ

سال گذشته روزنامه«کیهان» در ستون «یادداشت روز» ۲۲ فروردین ۸۸ خود، مقاله‌ای را با عنوان «‌آن‌جا چه خبر است» به امضای آقای «حسین شریعتمداری» به چاپ رساند که به عقیده اغلب اهالی رسانه و سیاست، چاپ این نوشته در روزنامه «کیهان» در آن‌زمان غیر قابل انتظار بود.(+)

اگرچه نوشته از نگاه و منظر روزنامه‌نگاری و رسالت مطبوعاتی، نوشته‌ای بسیار ارزش‌مند و درخورتوجه بود، اما وقتی نماینده ولی‌فقیه در یک ارگان، اتهامات سنگینی را متوجه دستگاه عریض و طویلی که ریاست عالیه آن توسط مقام رهبری انتصاب می‌شود، و طبعا هرگونه اتهام و افشاگری، به‌نوعی متوجه عالی‌ترین مقام آن دستگاه و غیرمستقیم مقام منصوب‌کننده آن مقام می‌شود، از روزنامه «کیهان» که بر اساس نظریه «اگر آقا بگوید ماست سیاه است به حضرت عباس ماست را سیاه می‌دانیم» رفتار می‌نمود، چنین افشاگرییی بسیار بعید می‌نمود.

 «کیهان» در نوشته خود خبر داده بود که اطلاعاتی به‌دست آورده حاکی از فساد گسترده در قوه قضاییه و مدلول این گفته نیز صدور حکم آزادی آقای «شهرام جزایری» که قضیه سوءاستفاده مالی و اختلاس سنگین او از سیستم بانکی، پیش از این بزرگ‌ترین امکان برای مانور رسانه‌ای اصول‌گرایان را فراهم نموده و علاوه بر آن یک‌بار نیز تلاش موفقیت‌آمیز ــ اما نافرجام ــ فرار از زندان را تجربه نموده بود.

در این یاداشت آقای «شریعتمداری» با اشاره‌های صریح، بعضی از عالی‌مقامان در «قوه قضاییه» را به زد و بند برای آزادی «‌شهرام جزایری» متهم نموده و از آن‌ها به‌عنوان «انگل‌های خطرناک» یاد کرده و پرسیده بود:
«پرونده ای نظیر پرونده فساد اقتصادی شهرام جزایری، در دستگاه قضایی، گردش‌کار گسترده‌ای دارد و مافیای مورد اشاره برای تدارک آزادی وی - آن‌هم با ظاهر قانونی و تهیه حکم رسمی آزادی او! - ناچار به زد و بند، رشوه‌دهی و ساخت و پاخت با عوامل متعدد بوده است؛ آیا غیر از این است؟!. اگر چنین است - که به یقین چنین است - این عده چه کسانی هستند؟! و در دستگاه قضایی که باید حامی مظلومان باشد چه می کنند؟!.»

«کیهان» پس از این بلافاصله چون همیشه ردپای بیگانگان را در این ماجرا جست‌وجو نموده و البته که خیلی زود هم ردپا را پیدا کرده بود:
«آیا بدنام کردن نظام، آن‌هم در شرایطی که موفقیت‌های حیرت‌انگیز آن، خشم دشمنان بیرونی را برانگیخته است، یکی از اهداف باند مورد اشاره نبوده است؟ و آیا در پی‌گیری ماجرا نباید ردپای بیگانگان نیز مورد توجّه قرار گیرد؟!»

در بخش پایانی این نوشته جایی که بعضی از مسئولان محترم؟؟ دستگاه قضایی به هوس‌بازی و خوش‌گذرانی و «لم دادن» به جای انجام کار مردم متهم می‌شوند، کدهای گنگی شفافیت افشاگری را تکمیل می‌کرد:
«کاش برخی از مسئولان محترم دستگاه قضایی به جای آن که گذران اوقات فراغت خود - که متاسفانه خیلی هم زیاد هست! - به نقاط خوش آب و هوای کشور رفته و در خانه‌های اشرافی کلان سرمایه‌داران جا خوش کنند، بخشی از وقت خود - بخوانید وقت متعلق به ملّت- را نیز صرف رسیدگی به امور قضایی بر زمین‌مانده مردم و بررسی هویت برخی از مدیران این دستگاه می‌کردند ـ البته به‌عنوان وظیفه خویش نه منّت به مردم. مثلاً؛ چرا تعطیلات نوروزی را در باغ رویایی! و چندده‌هکتاری آقای «الف - الف» در منطقه خوش آب و هوای شمال سپری کرده و در ویلاهای آن‌چنانی و اشرافی این کلان سرمایه‌دار لم داده‌اند؟ که خدای نخواسته مجبور باشند بهای این «لم‌دادن»ها را از کیسه ملت هزینه کنند؟!».

درست یک‌سال از این نوشته البته شفاف و سراسر اتهام روزنامه محترم «کیهان» و آقای «حسین شریعتمداری» بر علیه بعضی از عالی‌مقامان در دستگاه قضایی می‌گذرد، و همه به خوبی آگاهند که طی یک‌سال گذشته کوچکترین اتفاقی در دستگاه قضایی کشور به وقوع نپیوسته که کمترین سندی دال بر اثبات ادعای سال گذشته «کیهان » باشد الا اینکه ریس وقت قوه قضا از «قوه قضاییه» به «شورای نگهبان» رفته است و آقای «شهرام جزایری» کماکان در زندان به سر می‌برند.

اما با فرض صحت تمام ادعاهای «کیهان » و آقای «شریعتمداری» نکته جالب توجه و در عین شرم‌آور آنست که، بحث وجود فساد در اغلب سازمان‌های کشوری و از جمله سازمان قضای ایران، با توجه به وجود سیستم فاقد نظارتی که «کیهان»نشینان بزرگ‌ترین مدافعان چنان سیستمی می‌باشند، امری است که بارها و بارها مورد اعتراف و اعتراض اغلب کارشناسان و متخصصان امر سیاست و اجرا و قضا قرار گرفته و طرح چنین اعتراضات و واقعیت‌هایی، از طرف کیهانیان و اصول‌گرایان اتهام ارتداد و تقاضای اشد مجازات را به دنبال داشته است.
«کیهان»ییان به خوبی به یاد دارند که آقای «شاهرودی» در اولین روزهای جلوس بر صندلی ریاست، دستگاه قضایی ایران را به «مخروبه‌ای» تشبیه کرد. این گفته آقای «شاهرودی» که امیدواری بسیاری را در دل کارشناسان امر ایجاد نموده و یک‌صدا بر آن بودند که «جانا سخن از زبان ما می‌گویی»؛ آن‌زمان با سکوت معنی‌دار «کیهان» برگزار شد.

و ما البته باید به سادگی عبور کنیم از این‌که یک‌سال پس از نوشتن آن یادداشت «قوه قضاییه» هم هیچ تمایلی به اعتراض، شکایت، یا پاسخ‌گویی به آن یادداشت از خود بروز نداد.
به‌را ستی باید از شریعتمداری و کیهان پرسید: این‌جا چه خبر است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۴۷
علی مصلحی

عوام‌فریبی

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۱۷ ق.ظ

دقیقا یک سال پیش در چنین روزهایی، روزنامه کیهان در خبری با عنوان «‌استجابت دعای احمدی‌نژاد» نوشت:
«دکتر محمود احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع پرشور مردم اصفهان در میدان امام خمینی دست به دعا برداشت و از درگاه باریتعالی باران را برای مردم درخواست کرد. به گزارش خبرنگار ما به دنبال این دعا از شام‌گاه چهارشنبه بارش و رحمت الهی در سطح استان اصفهان آغاز شد به گونه‌ای که در چند مرحله، شدت باران و تگرگ در شهر اصفهان به‌ویژه صبح پنج‌شنبه به اوج خود رسید و موجب آب‌گرفتگی برخی از نقاط شهر شد.»

روز چهارشنبه گذشته هم در حاشیه سفر آقای «‌احمدی‌نژاد » به ارومیه، روزنامه ایران در خبری با عنوان «دعای ریس‌جمهور بلافاصله مستجاب شد» نوشت:
«احمدی‌نژاد در پایان سخنان خود در جمع مردم ارومیه در ورزش‌گاه تختی از آن‌ها خواست برای بارش باران دعا کنند و خود نیز از خداوند متعال خواست که باران رحمت را بباراند که به محض اتمام سخنان رئیس‌جمهور باران در ارومیه کم‌کم شروع به باریدن کرد و رفته‌رفته شدت آن نیز افزوده شد.»

سال گذشته به استثنای اغلب کاربران شبکه مجازی اینرنت و وبلاگ‌نویسان که علی‌القاعده از طرف «اصول‌گرایان» به بی‌دینی و التقاط متهم هستند، مراجع رسمی و متولیان امور مذهبی واکنش درخورتوجهی به این تحریف و عوام‌فریبی نشان ندادند.
 
ظاهرا همین وضعیت امسال هم در برابر این نوع سوء‌استفاده از دین و باورهای مذهبی مردم وجود دارد و خواهدداشت.

از طرف دیگر سکوت شخص آقای «احمدی‌نژاد» در قبال این نوع انعکاس خبر و تیتر و برجسته‌کردن شخصیت ایشان در حد یک معصوم، حکایت از رضایت عمیق ایشان از چنین نگاه و فضایی که به دنبال آن ساخته می‌شود، دارد.

پوشیده نیست که بهره‌برداری‌های نادرست و سوء‌استفاده از عقاید مردم ممکن است نتایج آنی و کوتاه‌مدتی را به‌همراه داشته باشد، اما شکی نیست که در درازمدت خسارت‌های بسیار زیادی را متوجه متولیان چنین سوءاستفاده‌هایی خواهد کرد و از طرف دیگر سست‌شدن پایه‌های ایمان مذهبی نزد مردم را به‌دنبال خواهد داشت.

در این ره‌گذر آن‌چه موجب؛ ابتدا تعجب و بعد تاسف و تاثر شدید است، سکوت متولیان امور مذهبی و نگهبانان ایمان مردم است. کسانی که امور زندگی‌ِشان از محل دریافت‌ها و شهریه‌های دینی که توسط مردم در قالب خمس و ذکات و نذورات پرداخته می‌شود، می‌گذرد.

و کافی بود این حرف از دهان «خاتمی» که هم روحانی است و هم سید، صادر می‌شد. حالا بیا و تماشا کن رونق بازار و کسب‌وکار صنف کفن‌پوش را و به قولی ایمان و امان به سرعت باد، می‌رفت که کفن‌پوشان رسیدند.

در همین رابطه: ادعای بارش باران پس از دعای احمدی‌نژاد و مقایسه آن با خورشید‌گرفتگی در زمان فوت فرزند پیامبر اسلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۱۷
علی مصلحی

فصل‌الخطاب

پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۰۲ ق.ظ

 
در یکی از دوره‌های «مجلس شورای ملی» سابق، طرحی به مجلس تقدیم شده و مورد بررسی نمایندگان قرار می‌گیرد.
طرح بدون مخالف در آستانه رای‌گیری و تصویب با اکثریت مطلق آراء است که نماینده‌ای اعلام مخالفت نموده و برای بیان دلائل مخالفت خود با طرحی که در آستانه تایید اکثریت بوده پشت تریبون می‌رود.

در آن‌زمان نماینده «مشهد» با توجه به سابقه و سن بالا، اکثرا علیرغم آن‌که هیچ‌گونه عضویتی در ترکیب هیئت‌رئیسه نداشته، اما اغلب در جایگاه هیئت‌رئیسه می‌نشسته است و کسی جرات اعتراض به ایشان را نداشته. در همان حال، صندلی متعلق به ایشان در بین نمایندگان خالی بوده است.
 آن‌روز هم طبق معمول ایشان در جایگاه هیئت‌ریسه حضور داشته است.

نماینده معترض ضمن نطقی کوتاه اما مستند و مستدل نظر تمام نمایندگان را نسبت به موافقت با طرح پیشنهادی عوض می‌نماید و در عرض مدت کوتاهی، کم‌تر از یک‌ساعت، اکثریت مطلق نمایندگان متوجه اشتباه بزرگ خود می‌شوند و طرح در آستانه تصویب از دستور کار مجلس خارج می‌شود.

نماینده «مشهد» که طبق معمول صندلی‌اش بین نمایندگان خالی است و غیرقانونی در جایگاه هیئت‌رئیسه نشسته است، نماینده معترض را مخاطب قرار می‌دهد و می‌پرسد: « آقای ... این‌ها که شما بیان فرمودید، درد بود، بفرمایید درمان چیست؟ راه چاره کدامست؟ و نماینده بصیر و آگاه، با جدیت و جراتئی منحصر‌به‌فرد و برای اولین‌بار رو به نماینده مشهد نموده و می‌گویند: «اولین راه‌چاره آنست که شما از جایگاه هیئت‌رئیسه برخاسته و برصندلی خودتان بنشیند».
***
نزدیک به پنج سال است که افرادی با کمترین میزان دانش و تخصص و آگاهی، به ناحق و صرفا به پشتوانه و استفاده از تنگ‌نظری وسوءاستفاده از اختیارات قانونی شورای نگهبان، در جایگاه نمایندگی مردم قرار گرفته، هم‌زمان قوه مجریه کشور نیز با اراده و نظر مقام رهبری به طور کاملا غیرقانونی دو دوره است که در اختیار گروهی قرار دارد که علاوه بر این‌که کمترین اطلاع، تجربه، و سابقه اجرایی در کارنامه مدیریتی خود ندارند، فاقد کم‌ترین تعهد اخلاقی نسبت تکالیف قانونی خود و حقوق متقابل شهروندان و جان و مال و ناموس آن‌ها می‌باشند.

نتیجه چنان شده‌است که هر از گاهی نماینده‌ای پرچم اعتراضی را نسبت به خیانت‌های متعدد پنهان و آشکار متولیان نااهل، و غاصب بلند می‌کند و پیش از آن‌که کمترین اثری به حال رعیت بی‌چاره داشته باشد، با اشاره و تماسی از دفتر مقام رهبری، موضوع «فصل‌الخطاب» مطرح، و موضوع مورد اشاره خاتمه یافته تلقی می‌شود.

آقای «‌الیاس نادران» نماینده اصول‌گرا، و مدافع آقای «احمدی‌نژاد» در مجلس شورای اسلامی که اخیرا آقای «محمدرضا رحیمی» معاون اول ریس‌جمهور را «ریس حلقه فساد مالی خیابان فاطمی» معرفی و خواستار بازدداشت وی شده، بارها اعتراضات مستند، شفاف و آشکاری را بر علیه رفتارهای خارج از عرف و قاعده و قانون قوه مجریه و در راس آن آقای «‌احمدی‌نژاد» در صحن علنی مجلس مطرح نموده و نتیجه روشن، شفاف و آشکار آن، اصرار بیش از پیش و شدت یافتن آن رفتارها با لجاجت بیشتر توسط ریس و مجموعه دولتین نهم و دهم بوده‌‌است.

 کافی است سری به بایگانی نطق‌های اعتراض نمایندگان مجلس هفتم و هشتم بزنید. سیاهه بلندبالایی از این موارد خواهید یافت که پس از آن‌که بی‌توجهی مکرر ریس دولت سروصدایی در مجلس به پا نموده، اشاره مقام رهبری «فصل الخطاب» و کورکننده نطق و سرو صدا بوده‌است.

به عنوان نمونه ماجرای مرحوم «علی کردان» به عنوان وزیر کشور و نطق‌های مخالفان و موافقان آن‌را به‌هنگام رای‌گیری ایشان یاد‌آوری می‌نمایم. شما خود حدیث مفصل از این مشت نمونه خروار بخوانید و بنگرید که چگونه علیرغم آن‌که تمام نمایندگان بلااستثنا متوجه مدرک تقلبی و دورغ‌گویی وی شدند، نامه‌ای و اشاره‌ای ایشان را بر صندلی وزارت نشاند، و در کمتر از ۴ ماه بعد همین نمایندگان به استیضاح وی رای دادند. این‌بار البته شدت افتضاح کار را از دست برهان «فصل‌الخطاب» خارج نموده بود.

آقایان «الیاس نادران» «علی مطهری» «احمد توکلی» «علی‌رضا زاکانی» و تمامی نمایندگانی که «سبزها» را فتنه می‌دانید! دردها را مردمی که به شما رای داده یا نداده‌اند از شما بهتر می‌دانند،
خطبه‌های نمازجمعه ۲۹ خردادماه سال گذشته را فراموش کرده‌اید: « ...البته نظر ایشان به نظر بنده نزدیک‌تر است...»

بالاتر از ریاست قوه قضاییه کسی قرار گرفته که البته نظر آقای «احمدی‌نژاد» به نظر او نزدیک‌تر است. همان که مقیاس و معیار خوبی و بدی از نظر شما، نظر اوست و حرف و نظر او «فصل‌الخطاب» است.
 آیا اولین راه چاره آن نیست که : شما «وکیل السلطنه‌ها» از جایگاه «وکیل‌الرعایایی» برخاسته و روی صندلی خالی و متعلق به خودتان بنشینید.؟
در همین رابطه: علی مطهری: اتهامات رحیمی جدی است. احمدی نژاد همکاری کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۰۲
علی مصلحی