وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

سعید عابدینی مومن مسیحی نیست

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۹ ق.ظ
فارغ از هر بحث حاشیه‌ای «سعید عابدینی» کشیش ایرانی ــ آمریکایی که به‌تازگی و در پی معادلات اخیر در روابط ایران و آمریکا، از زندان ایران آزاد و به آمریکا رفت، یک مومن مسیحی نیست.
 
 بعد از آن‌که در ماه گذشته از «دونالد ترامپ» نامزد فاشیست ریاست‌جمهوری آمریکا و تهدیدهای او برعلیه ایران حمایت کرد و نشان داد آب باشد شناگر ماهری در حذف‌کردن و خشونت است، حالا به دیدار سازمان ورشکسته مجاهدین خلق و تیمارداری از آن‌ها شتافته است.

مسیح پیامبر صلح و دوستی و مخالف با خشونت است. چگونه می‌شود آدم، مومن به دین مسیح باشد و به خودش اجازه بدهد در جمع نیروهای سازمان مجاهدین خلق حاضر شود و برای آن‌ها سخن‌رانی کند؛ حال آن‌که این سازمان مسؤلیت چندین ترور و خشونت علیه انسان‌های بی‌گناه را بر عهده داشته، و شفاف و رسمی مسؤلیت آن‌ها را پذیرفته است؟

از طرفی این سازمان جدای از اعتقادات مذهبی، بر خلاف بدیهی‌ترین قواعد شرافت انسانی، در کنار دشمن کشور خود ایستاده و دشمن کشور را در جنگ بر علیه آب و خاک خود یاری اطلاعاتی موثر داده و در کنار این دشمن بر روی فرزندان این آب و خاک و هموطنان خود تیغ کشیده است.
 مسیح صریحا چنین بی‌شرافتی و خشونتی را رد و به پیروان خود توصیه می‌کند در چهارچوب اخلاق و شرافت رفتار و از نزدیک‌شدن به انسان‌هایی یا این خصوصیان پرهیز کنند.
 
با این وصف آقای «عابدینی» می‌تواند خود را یک نیروی اپوزیسیون منافق و مخالف جمهوری اسلامی معرفی کند، اما ادعای ایمان به دیانت مسیح و کشیش بودن بودن با این رفتار به شدت با چالش و خدشه روبه‌روست.

از طرفی در شرایطی که چنین رفتارهایی به‌شدت می‌تواند آرامش مومنان مسیحی ساکن در کشور ایران را با چالش مواجه کند، و به اعتماد متقابل هموطنان مسلمان و مسیحی لطمه بزند، به نظر می‌رسد آقای کشیش ابدا توجه و اعتقادی به آرامش هم‌کیشان خود ابتدا و آرامش انسانی در نگاهی کلان ندارد.
به تعبیر شرین مولوی: 
مردهٔ خود را رها کردست او
مردهٔ بیگانه را جوید رفو


آنک تخم خار کارد در جهان

هان و هان او را مجو در گلستان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
علی مصلحی

وبلاگ «۱پزشک» که یکی از برجسته و به‌نام‌ترین وبلاگ‌های ایرانی است که توسط دکتر «علی‌رضا» و «فرانک» مجیدی به‌ورز‌آوری می‌شود، همه باکس(جعبه‌)ها و فایل‌های متنی تبلیغاتی حاشیه‌ و هدر وبلاگ خود را حذف کرد، و فقط تبلیغ «خبر فارسی» را در وبلاگ خود حفظ کرد.
 به‌نظر می‌رسد «خبر فارسی» هم سایت پول‌سازی در قیاس با شرکت‌های معتبر و سرمایه‌دار نیست و شاید تبلیغات این سایت در وبلاگ ۱پزشک رایگان ارائه شده‌باشد.


۱پزشک وبلاگی است که حدود ۱۰سال پیش و با ‌آغاز کار وبلاگ‌های فارسی، کار خود را در سه حوزه پزشکی، سینما و ادبیات و فناوری دیجیتال و شبکه ایتنرتنت و توسط دکتر «علی‌رضا مجیدی» و به کمک خواهرش «فرانک» آغاز کرد و به‌زودی به یکی از غول‌های وبلاگی ایران تبدیل شد و پس از انتقال از وبلاگ‌های ایرانی به بلاگر و وردپرس، در مدت کوتاهی دامنه شخصی خود روی آدرس 1pezeshk.com را راه‌اندازی و به فعالیت خود ادامه داد.

تنوع، روزآمدی و ارزش‌های بالای خبری مطالب و اخباری که با زبان و ادبیات روان و با رعایت دقیق قواعد نوشتاری و سجا‌بندی در این وبلاگ منتشر می‌شد، آمار کاربران و بازدیدکنندگان آن‌را به سطح بالایی رساند و این ظرفیت پشتوانه درخواست تبلیغ محصول از طرف خیلی از صاحبان کالا و خدمات در این وبلاگ شد.

 جالب است که «مجیدی» خود طراح ایده‌های جالب و خلاقیت‌هایی هم در عرصه تبلیغات بود و علاه بر عکس و اسلاید‌های فلش و بنر، باکس بزرگی هم از تبلیغات متنی تهیه کرده بود که در یک خط باریک روی وبلاگ‌ش تعریف شده بود که کاربر با تقه‌زدن بر روی آن به سایت تبلیغ‌شده هدایت می‌شد. این ایده این امکان را به وبلاگ می‌داد که در یک کادر چندین تبلیغ بدون مزاحمت‌ها و شلوغی‌های گرافیکی را داشته باشد.

 با این حال این وبلاگ اندکی پس از سه سال از این‌که کار تبلیغ و به قولی نان‌درآوردن از کار نویسندگی و ترجمه و وبلاگ‌داری را تجربه کرده بود، ظاهرا فعلا ترجیح داده کرکره تبلیغ را در وبلاگ‌ش پایین بکشد و تبلیغ را تعطیل کند.

مجیدی در کنار
۱پزشک، چندی پیش سایت http://raportchi.com/ را هم راه‌اندزی کرده بود که در کمتر 6 ماه تعطیل شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۸
علی مصلحی

از خطای ما تا خطای ویکی‌پدیا

پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۳۵ ب.ظ

داستان یکی از گزارش‌گران برنامه‌های ورزشی رسانه ملی و پوست‌خربزه‌ای که یک جوان ماجراجو زیر پایش انداخته (+)، این روز‌ها نقل تمام محافل مجازی است و داستان به اندازه کافی هم جذابیت دارد که حالا‌حالاها تنورش داغ باشد و از دهان اهالی شبکه‌های مجازی نیفتد و دست‌به‌دست بازنشر شود.

این ماجرا فاقد وجه مثبت نیست. اما سوگ‌وارانه باید گفت آن‌قدر وجوه منفی آن برجسته و بزرگ است که اگر وجه مثبتی هم داشته باشد ابدا به چشم نمی‌آید و‌ ای بسا چه بهتر که به چشم نیاید و کنش‌گران حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی وجوه منفی را بهتر ببینند بلکه چراغ قرمزی بر این بد‌اخلاقی‌ها و خطا‌ها روشن کنند.

همه انسان‌ها خطا‌کارند. براساس قاعده مشهور از فلاسفه «انسان جایزالخطاست». حتی دقیق‌ترین انسان‌ها هم ظرفیت خطا و اشتباه دارند و گاهی مرتکب بی‌دقتی و خطا می‌شوند. این قاعده به‌‌ همان اندازه که شامل حال گزارش‌گر رسانه‌ملی ایران می‌شود، شامل حال جوانی که سعی کرده با چیدن پازلی گزارش‌گر را به دام اندازد هم می‌شود. و نه‌تنها شامل حال دانش‌نامه آن‌لاینی که فیلتر و صافی خیلی دقیقی بر ویرایش مطالب ندارد، که شامل حال دانش‌نامه‌هایی با ظرافت و دقت به مراتب بالاتر هم می‌شود. بنابراین از این منظر نمی‌شود خیلی یکی را مستوجب سرزنش و تحقیر دانست و دیگری را مستحق تشویق. اگر بر فرض این‌که خبرنگار و گزارش‌گری در تهیه متون گزارش خود، کوتاهی کرده و اطلاعات گزارش خود را با منبع دیگر راست‌آزمایی و چک نکرده، مستوجب سرزنش و انتقاد است، صددرصد جوان ماجراجویی که به‌قصد یک هیجان‌آفرینی کاذب و ماجراجویی غیراخلاقی، در منابع گزارش گزارش‌گر یادشده دست‌کاری کرده، خطای بسیار فاحش و بزرگ‌تری و از چند منظر مرتکب شده و قطعنا مستوجب سرزنش و حتی تنبیه افکار عمومی به نسبتی بسیار بالاتر است.

در این‌که احتمال دارد بخشی از داده‌های دانش‌نامه ویکی‌پدیا خیلی با واقعیت مطابق نباشد و به دلیل این‌که هر فردی می‌تواند با داشتن یک حساب کاربری در این دانش‌نامه آنلاین مقاله ثبت یا مقالات موجود را ویرایش کند تردیدی نیست. در این‌که احتمال دارد عده قابل‌توجهی از این کاربران به قواعد مقاله‌نویسی در این دانش‌نامه آگاه نباشند، یا با وجود اطلاع، اما به عمد قواعد آن‌را رعایت نکنند و در نتیجه اطلاعاتی مغایر با واقعیت را در آن ثبت کنند هم شکی نیست. اما با این حال این دانش‌نامه نه به قصد فریب جامعه انسانی، که به قصد کمک به دانش بشریت ایجاد و با تنظیم سازوکارهایی هم تلاش کرده‌است تا سرحد ممکن جلو خطاهای رایج در ثبت مقاله و اطلاعات را بگیرد. با این فرض اگر این دانش‌نامه که در اغلب نقاط دنیا مورد اقبال و توجه اهل خبر و دانش قرارگرفته و اغلب ویرایش‌گران و تولیدکنندگان مقالات آن با نیت خیر اقدام به درج مطلب و ویرایش مطالب قبلی با وفاداری به قواعد آن می‌کنند، منبع و مرجع یک خبرنگار، روزنامه‌نگار با گزار‌ش‌گر قرار بگیرد، نه‌تنها خطا، که کار درستی انجام گرفته است. و همان‌طور که ممکن است دقیق‌ترین قاعده‌ها هم استثنایی داشته باشد، می‌توان اطلاعات مغایر با واقعیت نام سازنده و معمار یک ورزش‌گاه را در حکم استثنا بر قاعده این دانش‌نامه تلقی و به سادگی از خطای گزارش‌گر گذشت.
 
تردید در آن نیست که گزارش‌گر قصد و نیت دادن اطلاعات اشتباه به مخاطبین گزارش خود نداشته است، اما در سمت دیگر جوان ماجراجو با نیت قبلی و به قصد در دام انداختن یک نفر اقدام به جعل واقعیت و بازی با آبروی یک فرد از یک‌طرف و به چالش کشیدن سابقه و خدمات یک دانش‌نامه نموده است که برای خود اعتبار و جایگاه برجسته‌ای در تمام دنیا دارد.
اگرچه ثبت حساب کاربری در «ویکی‌پدیا» برای همگان آزاد و رایگان است، اما دارندگان حساب کاربری در این دانش‌نامه در چندین سطح دسته‌بندی می‌شوند و برنامه‌ریزان و اداره‌کنندگان این دانش‌نامه تلاش نموده‌اند تا جلو ثبت مقالات و اطلاعات فاقد اعتبار و سند تا سرحد ممکن را بگیرند. ویکی‌پدیا یک ایده بزرگ و ارزشمند است. تردید‌افکندن در اعتبار یک تلاش همگانی برای ثبت اطلاعات خطای بزرگی است. خطای بزرگی که اکنون می‌توان سر چشمه آن‌را به بیلی گرفت. اما کم‌توجهی به این خطا به‌سادگی می‌تواند اعتبار کاربران ایرانی و بخش فارسی‌زبان این دانش‌نامه همراه با آبروی ایران را با چالش جدی مواجه کند.

منتشرشده در روزنامه قانون این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۵
علی مصلحی

دارالملام ما را دارالسلام گردان

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۲۵ ق.ظ

جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وآنگه مدام درده ما را مدام گردان

از ما و خدمت ما چیزی نیاید‌ ای جان
هم تو بنا نهادی هم تو تمام گردان

دارالسلام ما را دارالملام کردی
دارالملام ما را دارالسلام گردان

این راه بی‌‌‌نهایت گر دور و گر دراز است
از فضل بی‌‌‌نهایت بر ما دو گام گردان

ما را اسیر کردی اماره را امیری
ما را امیر گردان او را غلام گردان

انعام عام خود را کردی نصیب خاصان
انعام خاص خود را امروز عام گردان

هر ذره را ز فضلت خورشیدییی دگر ده
خورشید فضل خود را بر جمله رام گردان

در کام ما دعا را چون شهد و شیر خوش کن
و آن را که گوید آمین هم دوستکام گردان
مولوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۲۵
علی مصلحی

آن‌چه برای دیگران می‌پسندی

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۵۸ ق.ظ

تو جلسه روضه خانوم‌ها.خانم روضه‌خون رو به بقیه کرد و گفت: به شوهراتون حق ازدواج مجدد بدین تا به گناه آلوده نشن!

همین نصیحت کافی بود که یه خانومی بلند بشه و بره در گوش خانم جلسه‌ای بگه: خدا اموات شما رو بیامرزه که با این حرفت راحتم کردی، مونده بودم چه‌جوری بهتون بگم من زن دوم شوهرتون هستم.

خانم جلسه‌ای از حال رفت و بی‌هوش شد.
خلاصه با کلی آب پاشیدن رو صورتش و ماساژ قلبی به‌هوش اومد.

خانومه بهش گفت اگر خودت به حرفات پایبند نیستی، الکی مردم رو نصیحت نکن. من خودم شوهر دارم فقط می‌خواستم ببینم خودت به حرف‌هایی که می‌زنی ایمان داری و عمل می‌کنی یا نه!
منبع: شبکه‌های اجتماعی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۵۸
علی مصلحی

بهاریه

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۰ ب.ظ

این بهاریه که در قالب مخمس سروده شده، یکی از بهترین‌ها در گونه ادبی بهاریه‌ است. بهاریه‌ای که در آن شاعر با مهارتی مثال‌زدنی، میوه‌ها را با تصاویری استعاری و بدیع به‌تصویر کشیده و معرفی کرده است. شاعر این بهاریه «میرزا نعیم سدهی» است.
فرّ جوانی گرفت طفل رضیع بهار
لب ز لبن شست باز شکوفهٔ شیرخوار
باز درختان شدند بارور و باردار
سِرّ نهان هر چه داشت کرد عیان روزگار
 تو گویی امروز شد سرّ خدا آشکار

به باغ بس فرودین به اُردی اولاد داد
پس آن‌گه اردیبهشت به‌دست خـرداد داد
پس مه ‌و خـــردادشان به تیـــر و مرداد داد
گاه به دایه سپرد گاه به استاد داد
 تا همه اطفال باغ شدند کامل عیار

طــارمِ پیچان تاک، سپهرْ آیین بوَد
خوشهٔ انگور او، سهیل و پروین بود
به شاخ نیلوفری، دستهٔ نسرین بود
یا به کف شیخ شهر، سُبحهٔ سیمین بود
 یا به گلوی عجوز عَقد دُرِ شاهوار

مهندس طبع ساخت ز هندوانه کُره
علوم جغرافیا جمع در او یکسره
بلندی و پست و سطح چشمه و کـوه و دره
به عرض چون بایدش زدن دگر دایره
 بزن خط استوا بر خط نصف‌النّهار

طبیعت لعل‌ساز، لعل تراشیده باز
لعل تراشیده را پهلوی هم چیده باز
پهلوی‌هم‌چیده را به‌نقــره پیچیده باز
به‌نقره‌پیچیده را به حقّه پیچیده باز
 به‌حقّه‌پیچیده را نام نهادست است نار

روی دلارای به از چه سبب زرد گشت
چهر مصفّای وی از چه پر از گرد گشت
گمان برم همچو من جفت غم و درد گشت
چنین شود هر که او ز دلبرش فرد گشت
 چنان‌که من گشته‌ام ز هجر زار و فکار

بر ز برِ شاخ بین سیبک سیمیـن ذقن
نیمه‌رخ سرخِ او نیم‌رخ زردِ من
عاشق و معشوق بین خفته به به یک پـیرهن
نی غلطم عاشقی است کشته و خونین کفن
 به جرم دلدادگی زدند او را بـه دار

درخت امرود بین حکمتی انگیخته
صراحی‌ای ساخته در او شکر ریخته
مشک و گل و زعفران به‌هم درآمیخته
برابر آفتاب به شاخه آویخته
 کز پسِ شش مه شود دوای بیمارِ زار

درخت نارنج بود دخترکی کامله
ز نفخ باد بهار به باغ شد حامله
طفل سمینی بزاد بی‌مدد قابله
طفل سمینش شده بدن پر از آبله
 به چهر گلگونش ماند آبلهٔ آب‌دار

به جان رسیدم ز درد ساقیکا خیز خیز
از آن می‌ دَردسوز به ساغرم ریـز ریـز
ز می‌ بــه چشم خِرَد خاک سیه بیـز بیـز
نامه کنم سخت‌سخت خامه کنم ریز‌ریز
 جامه کنم چاک‌چاک جامه کنم پار‌پار

آتش عشق و جنون شعله‌زنـد گاه‌گاه
گاه کنم وای‌وای گاه کشم آه‌آه
ناله‌کنان سال سال مویه‌زنان ماه‌ماه
صبح چو کبک دری خنده‌زنم قـاه‌قـاه
 شام چو مرغ سحر گریه کنم زار‌زار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۰
علی مصلحی

داستان مرگ باز «لوند» در نطنز و ساختن گنبد باز

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ

در شهرستان نطنز، در شمال اصفهان بر یک ارتفاع بلند گنبدی از دور قابل مشاهده ست که به آن «گنبد باز» می‌گویند.
درباره این گنبد و درباره باز «لوند» محبوب و معروف‌ترین باز شکاری شاه عباس اول، افسانه‌های زیادی بر سر زبان‌هاست. اما معرف‌ترین آن که خیلی هم مورد استناد و بازنشر قرار می‌گیرد و خالی از واقعیت است، این‌است که در سفر شاه به این منطقه برای شکار، شاه ظرف آبی از جویی پر کرد تا بنوشد. اما به محض آن‌که ظرف را بر لب خود نزدیک کرد، باز پرواز کرد و ظرف آب را ریخت. شاه دوباره ظرف را پر کرد و دوباره باز ریخت و وقتی این اتفاق برای بار سوم تکرار شد، شاه عصبانی شد و باز محبوب خود را کشت. اما پس از کشته‌شدن باز، متوجه شد ماری در سرچشمه این جوی که شاه ظرف آب خود را از آن پر می‌کرد، زهر ریخته. شاه از کرده خود پشیمان شد اما پشیمانی سودی نداشت. بعد از آن دستور داد باز را بلندترین نقطه خاک کنند و روی آن هم گنبد بسازند.
اما این داستان یک افسانه و برساخته ذهن آدم‌های علاقه‌مند به این‌گونه خیال‌بافی‌هاست. چه آن‌که زهر مار اصولا پس از نیش‌زدن و از طریق دندان‌های این حیوان قابلیت ورود به بدن و مسموم کردن انسان را دارد، نه از طریق ریخته‌شدن در آب.

اما حقیقت داستان این گنبد و آن باز در کتاب زندگانی شاه‌عباس اول تألیف نصرالله فلسفی چنین آمده است که: شاه‌عباس برای شکار بیشتر به گیلان و مازندران و گرگان و خراسان و برای شکار پرندگان، به اطراف اصفهان و کاشان مثل لنجان و نطنز می‌رفت.
شاه به‌شکار پرندگان علاقه زیادی داشت و صید پرندگان بیشتر به‌وسیله بازهای شکاری صورت می‌گرفت و همه سال حکام ولایات از هرجا بازهای شکاری فراوان برای او می‌فرستادند.
گاهی فرستادگان مخصوصش از کشورهای بیگانه مانند روسیه و ترکستان بازهای شکاری جَلد و چابک به‌ایران می‌آوردند.
 یکی از بازهای شکاری شاه‌عباس بازی بود معروف به باز «لَوَند» و این باز را به‌علت جَلدی و چالاکی‌اش به‌این نام می‌خوانده است.

شاه عباس صفوی، این باز بی‌باک چابک را از سایر باز‌ها بیشتر دوست می‌داشت و بر حسب اتفاق، در سال ۱۰۰۱ هجری قمری، هنگامی‌که از اصفهان به‌قزوین می‌رفت، باز لوند در نزدیکی محله قصبه نطنز مرد و شاه به علت علاقه فراوانی که به‌این باز داشت فرمان داد تا برفراز کوهی برجی به یادگار آن بنا کردند و این برج که هنوز پا برجا است به «گنبد باز» معروف است.

لازم به یادآوری است که نگارنده کتاب زندگانی شاه‌عباس اول، موضوع باز لوند را از کتاب نقاوه‌الآثار ذکرالاخیار محمود ابن هدایت‌ الله افوشته‌ای نطنزی، مورخ بزرگ زمان شاه‌عباس آورده است.

گنبد باز شکاری به شماره ۶۴۴ در تاریخ بیست و دوم فروردین سال ۱۳۴۶ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۸
علی مصلحی

اقرار به خطا و عذر‌خواهی نشان اقتدار رسانه است

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ق.ظ

وب‌سایت خبری «نگام» چندصباحی است در فضای رسانه‌ای مجازی و در قامت یک رسانه اپوزوسیون در خارج از کشور فعال شده است،
 نگام بیش از آن‌که خود تولید‌کننده محتوی باشد، محتوای دیگر رسانه‌ها با رویکرد نقد وضعیت‌ موجود را رصد و بازنشر می‌کند. در این حوزه خیلی هم فعال است و روزانه تعداد قابل توجهی از لینک‌های این وب‌سایت در فضای مجازی و بیشتر در صفحه فیس‌بوک متعلق به آن سایت و همزمان در یکی دو صفحه مشابه که ظاهرا مدیریتی واحد آن‌ها را اداره می‌کند منتشر می‌شود.
رسانه نسبتا خوبی است. نخست این‌که اقلیت ویژه و خاصی از اپوزیسیون را نمایندگی نمی‌کند و سعی دارد بلندگوی همه جناح‌ها و گروه‌ها باشد و تلاش دارد نوعی همدلی با همه آن‌ها را در پوشش اخبار به‌نمایش بگذارد.
 دیگر این‌که ادبیات محترمانه و تا اندازه‌ای منصفانه‌ای دارد و سعی می‌کند در نقد و تحلیل جانب احتیاط را رعایت کند و به حد متعارفی از تقوای رسانه‌ای پایبند باشد.
از طرفی رفتار این رسانه از شروع کار به این طرف کم‌کم به سمت حرفه‌ای‌ترشدن و توجه به استانداردهای کار رسانه و خبر نزدیک شده و در تنظیم تیتر، انتخاب مطلب، گرافیک ظاهری و توجه به سلیقه مخاطب تا اندازه نسبتا خوبی موفق بوده است.
با این‌حال اما گاهی شلوغی کار و گستردگی حوزه فعالیت باعث می‌شود لغزش‌های از این رسانه نوپا سر بزند، که نه یک لغزش ساده بلکه گاهی یک گاف رسانه‌ای و خبری است و به سادگی می‌تواند اعتبار حرفه‌ای و قابلیت‌های رسانه‌های آن‌را قربانی کند.
نگام در روزهای نخست شروع فعالیت توجهی به حق‌مولف نشان نمی‌داد. (این‌جا نشان داده‌ام) اما به مرور این مشکل تا حد قابل‌قبولی مرتفع شد. اما روز گذشته این رسانه در بازنشر خبری از یک روزنامه افغانستانی مرتکب خطای فاحشی شد که بیتوجهی به این‌گونه خطاها و تکرار آن می‌تواند اندکی برای آن رسانه مخاطره‌آمیز باشد. 
حدود ۷ سال پیش استاد «محمدرضا نیکفر» نویسنده و متفکر ایرانی ساکن خارج از کشور، در نوشتار مفصلی به وضعیت کشور ایران طی ۱۰ سال گذشته پرداخت. در قسمتی از این نوشتار به احمدی‌نژاد و تیپ شخصیتی وی نگاه دقیقی شده بود.
  این نوشته مورد توجه اغلب رسانه‌ها و الیت سیاسی معاصر قرار گرفت و بار‌ها این‌طرف و آن‌طرف مورد بازنشر و مطالعه قرار گرفت. از این منظر تقریبا مطلب گمنامی محسوب نمی‌شد.
یک روزنامه افغانستانی در یک سرقت آشکار قسمتی از مطلب بلند استاد نیکفر در مورد احمدی‌نژاد را بریده و بدون اشاره به نا‌م نویسنده به نام خود در روزنامه‌اش منتشر کرده است.
 نگام همین مطلب را به نقل از آن روزنامه، و با تیتر و رویکرد توجه به مطلب از منظر یک نویسنده و رسانه‌‌ی افغانستانی بازنشر نموده است.
نگام علاوه بر آن‌که متوجه سرقت این مطلب در روزنامه افغانستانی نشده، در یک خطای دیگر در تیتر خود برای اشاره به ملیت روزنامه از عبارت «افغانی» استفاده کرده که هم در افواه عمومی و هم در بین خود اهالی افغانستان حکم تحقیر دارد.
 نکته جالب دیگر این است که روزنامه افغان برای مطلب سرقتی خود از تیتر «پدیده احمدی‌نژاد» استفاده کرده که در نوشتار استاد نیکفر نیز میان‌تیتر انتخابی استاد برای همان بخش بود.
این گاف نگام به سادگی قابل توجیه است. سردبیر و اعضای تحریریه این رسانه هیچ‌کدام از سرقتی‌بودن نوشته روزنامه افغان خبر نداشته‌اند. ایرادی نیست. اما خطا زمانی قابل گذشت نیست و نخواهد بود که این رسانه به تذکرهایی که در این مورد داده می‌شود بی‌توجهی کرده و از مخاطب خود از یک‌طرف و از استاد نیکفر بابت این خطا که حالا بر آن‌ها مسجل شده عذرخواهی نکند.
این نوشته این‌جا در نگام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۰۶:۴۷
علی مصلحی

خودروهای مخصوص حمل دوربین و پروژکتور که خودرو‌های موضوع فیلم‌برداری را هم سوار و با خود حمل می‌کرد، در دهه ۵۰ وارد سینمای ایران شد.
تا پیش از این برای گرفتن برخی نما‌ها مثل نمای چرخ در حال حرکت ماشین‌ها به‌عنوان یکی ازنماد‌ها و ابزارهای بصریِ نمایش اصظراب در فیلم‌های حادثه‌ای، فیلم‌برداران و حتا نورپردازان، مجبور بودند با نشستن روی کاپوت خودور‌ها، یا با آویزان‌شدن از خودرو به وسیله طناب و کمربند، نماهای مورد نظر را فیلم‌برداری کنند. 

جمشید الوندی، از فیلم‌برداران با سابقه سینمای ایران، در حال فیلم‌برداری یکی از فیلم‌های حادثه‌ای سینمای ایران در دهه ۴۰. دستیار او احتمالأ محمود اسکوئی‌ست.
منبع: فیس‌بوک محسن خرمن‌بیز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۳۵
علی مصلحی

ساعت‌ها همه از یک مرکز کوک می‌شوند

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ق.ظ

تا همین یکی دو سال پیش، از ابتدای سال نو، دردسر دوگانه و جدید و قدیم‌شدن ساعت، و مقاومت در برابر پذیرفتن ساعت رسمی کشور، در برخی از شهرستان‌ها با جلوکشیده‌شدن ساعت رسمی در اول سال آغاز می‌شد، و تا نیمه سال که دوباره ساعت رسمی عقب کشیده و به حالت عادی برمی‌گشت ادامه داشت.

البته کماکان هم هستند کسانی که هنوز در قبال این تغییر و نیاز حساب‌شده مقاوت می‌کنند و هنوز وقتی از کسی ساعت می‌پرسند یا کسی از آن‌ها ساعت می‌پرسد، بلافاصله جدید یا قدیم‌بودن آن‌را هم طرح کرده و بازگو می‌کنند.
ولی از یکی دو سال پیش به این‌طرف که ضریب نفوذ گوشی‌های هوشمند همراه، افزایش چشم‌گیری داشته، و ساعت این گوشی‌ها، به‌طور هوشمند و با مرکز زمانی کشورهای مورد استفاده تنظیم می‌شود، بلافاصله صاحبان این گوشی‌ها متوجه می‌شوند که ساعت گوشی مورد استفاده آن‌ها همزمان با سراسر کشور در نخستین روز سال بدون دخالت آن‌ها و اتوماتیک یک‌ساعت جلو کشیده شده و تغییر کرده است.
این همه‌گیری تکنولوژی باعث‌شده تا کم‌کم مقاومت در برابر تغییر ساعت رسمی و قائل بودن به‌ دو زمان جدید و قدیم کم‌رنگ شده و غالب مردم ساعت و زندگیشان را با ساعت رسمی کشور تنظیم کنند و دیگر خیلی از ساعت جدید و قدیم در ساعت پرسیدن‌ها روزانه خبری نیست.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۴
علی مصلحی