شاملو
متاسفانه مقدسمابان طوری واکنش داشتهاند که اجازه داده نشده است که «نقدها را عیاری گیرند»
«موحد» چند سال پیش در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و گفت: «بعد از حافظ بزرگترین شاعر زبان فارسی شاملو است» در چنین فضایی چگونه آتشی جرات کند بر شاملو نقد بنویسد؟ یا کسی جرات کند در محفلی «گزند باد» مهاجرانی را معرفی کند؟
یا مثلا از نظر مرحوم «اخوان» درباره شاملو پس از سخنان آن مرحوم در دانشگاه برکلی سخن به میان آورد؟
کافی است مقدمه چاپ دوم «شعر و اندیشه» «داریوش آشوری» را بخوانید. نگاه انتقادی شاملو به درکی خاص که آقای «آشوری» از شعر «هنوز در فکر آن کلاغم» دارد، ضمن آنکه اندکی توهینآمیز است، خلاف یکی از بدیهیترین اصول شعر است که: «شعر ملک مشاع همه مخاطبین است» اما هیچیک از مقلد و مقدسمابان شاملو برنمیتابند که استاد اشتباه کرده باشد.
«عسگری پاشایی» و «محمد حقوقی» دو نوع درک کاملا متفاوت و متضاد از «شتاب کن ناصری» دارند. بر سر این درک متفاوت گاهی کنایهآمیز همدیگر را مورد مرحمت هم قرار داده و میدهند. اما هیچگاه حاضر نیستند بپذیرند که شاملو هم انسان است و ممکن است خطایی در قلم و شعرش واقع شده باشد.
از اینها بگذریم به شهادت قریب به اتفاق اهل فن، «حافظ شامو» در بهترین حالت یک «گاف ادبی» است. جدای از بعض دریافتهای کاملا اشتباه، اصل اعرابگذاری برای شعر حافظ به آن میماند که تلاش کنی به کسی که زبان مادریش عربی است اعراب آموزش بدهی.
با اینهمه من بیهراس اعتراف میکنم که از آن حجم انبوه شعر که از شاملو به میراث مانده، من با ۱۰ درصد آن میتوانم ارتباط برقرار کنم و آنها را عالی هم بدانم. اما با بقیه آن متاسفانه من نمیتوانم ارتباطی برقرار کنم. برخلاف فروغ که دنیای شاعرانهاش را زندگی میکنم.
(۱) یوسفعلی میرشکاک - ستیز با خویشتن و جهان
(۲) درباره شاملو - عبدالجواد موسوی