وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

دریغ از یک جو انصاف

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۴۱ ب.ظ

 «پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا به صلاحش خجل کن»
(گلستان سعدی ـ در اخلاق درویشان)
حداد  - سروش«عبدالکریم سروش» در نوشته‌ای به مناسبت روز فلسفه، هر آن‌چه از سجع و آرایه و لفاظی سخن و قلم بلد بود را به خدمت گرفت تا اخلاق را تازیانه بزند.
 با عنوانی که نوشته بر پیشانی داشت و در مجموعه‌ای که منتشر می‌شد، مثلا قرار بود نوشته در گرامی‌داشت فلسفه و روز فلسفه باشد. اما نه تنها کسی و چیزی را گرامی نمی‌داشت که بیش از هر حرف و سخنی و نشانه‌ای، مرثیه‌ای بود که بر بالین مرده اخلاق و انصاف و تحمل، سروده و خوانده می‌شد. مرثیه‌ای که بی‌انصافی و بی‌اخلاقی را رسمن و علنن تبلیغ و ترویج می‌کرد.
 به نظر می‌رسید نویسنده از پس سال‌ها تحمل و مدارا و صبر، ناگهان روزنه‌ای برای فریاد حق‌خواهی یافته است تا هرچه، و از هر کس ظلم دیده و ستم‌ کشیده است را بر سر چند نام معروف و مسمی به فیلسوف و اهل فلسفه، فریاد بزند.
‌ای عجب!‌ ای عجب!‌ ای عجب! چه شد که تمامی مدعیان دین‌داری و اخلاق و فلسفه، از جمع دوستان و اساتید و شاگردان «سروش» بر این بی‌اخلاقی و بی‌حرمتی و بی‌انصافی آشکار یار نزدیک خود، در حق فلسفه و اخلاق و انصاف و انسانیت، فقط و فقط سکوت اختیار کردند و به تماشا نشستند؟
 در این میان تنها دانشجوی جوان و شجاعی، شهات به خرج داد و خطر کرد و چند خطی در مذمت آن نوشته در صفحه اجتماعی خود نوشت. ضمن آن‌که البته به محاسن برجسته دکتر «سروش» هم اشاره کرد و حرمت انصاف را پاس داشت.
 در آن زمان نه از دین‌دار و دین‌پژوه معاصر آقای «یوسفی اشکوری» خبری شد، نه از «مجتبی واحدی» روزنامه‌نگار، که ذره‌بین به دست، عیب اهل سیاست و اخلاق را رصد و افشا می‌کند.
چند ماه بعد از آن نوشته، دکتر «حداد عادل» که من کمترین قرابتی با منش سیاسی وی ندارم، در نوشته منصفانه‌ و خالی از آلودگی به حب و بغض شخصی، پاسخ قسمتی از آن نوشته دکتر «سروش» را داد. صادقانه باید اعتراف کرد که اگر همه کارهای «حداد عادل» به فرض بد باشد، این یکی بسیار خوب و عالی بود و من هراسی ندارم از این‌که صبر دکتر «حداد» از زمان انتشار نوشته «سروش» تا زمان انتشار جوابیه او را، به برخاستن از سینه حریف و دور زدن میدان، توسط مولی علی در جنگ احزاب تشبیه کنم. صبری که به او اجازه داد تا اندکی بر خشمش غلبه کند و نوشته تا آن‌جا که ممکن است از حب و بغض شخصی خالی باشد و در فضایی منصفانه جواب اتهامات و ادعاهای ضعیف و بدون پشتوانه سند و مدرک «سروش» بر علیه خود را داده باشد.
 نمی‌خواهم و نمی‌توانم ادعا کنم که نوشته «حداد عادل» بطور کامل خالی از حب و بغض شخصی و صددرصد خالص از اغراض شخصی است. نه چنین نیست. اما اگر رفتاری تا بدین پایه منصفانه از یک رقیب سرزده، آیا باید بدان پایه از بی‌انصافی آن‌را نادیده گرفته و تمامی محاسن این رفتار را به آب معایب رفتار سابق شست که آقای حداد این رفتارها به شما نمی‌آید؟
آیا داوری یک‌طرفه و غیر منصفانه دکتر «سروش» در مورد شخصت و نه سواد فلسفی دکتر «رضا داوری اردکانی» و آن توهین و تحقیرها که در آن نوشته در حق آقایان «لاریجانی» و «حدادعادل» شده بود، هیچ بهانه‌ای برای پاسداشت اخلاق و انصاف به دوستان دکتر «سروش» نمی‌داد تا آن‌روز آن‌گونه سکوت اختیار نکنند و امروز این‌گونه سکوت نشکنند؟
اگر درد دوستان حرمت اخلاق و انسانیت است، چرا در زمانی که نوشته سراسر بی‌انصافی و بی‌اخلاقی دکتر «سروش» منتشر شد، سکوت نمودند؟ و اگر منظور نقد رفتار سیاسی دکتر «حداد عادل» است که انصافن اینجا خطای دکتر «حداد» به کمترین درجه ممکن کاهش یافته و اصلا قابل مشاهده نیست. یعنی اینجا باید به آقای «حداد» تبریک گفت و دست او را به خاطر این نوشته به گرمی و محبت فشرد. اگر حقی از دکتر «علی‌رضا رجایی» ــ که برای من بسیار عزیز است ــ ذایل شده و با فرض مدخلیت صددرصد «حداد»، حقیقتن جای بیان و ادای آن اینجا نبوده و نیست.
 جامعه سیاست‌زده ما تا زمانی که نتواند حساب حب و بغض‌های معمول و متداول و نظرات شخصی را از حساب قضاوت‌های دیگر جدا کند، همیشه بر مدار همین دور باطل خواهد گشت و همیشه در نقطه آغازین اخلاق و عدالت و انصاف خواهد ماند.
«عبدالکریم سروش» انسانی است که نبوغ ویژه‌ای در تحصیل توامان پزشکی و فلسفه و ادبیات و متون دینی داشته است. با سعی و تلاش تحسین‌برانگیزی، این نبوغ و استعداد را بارور و برتر نموده‌است. به لطف طبع خدادادی، بر کلام و قلم تسلط و چیرگی خاصی داشته و دارد. این‌ها و خصایل و دلایل برجسته دیگری در شخصیت وی، به علاوه تربیت تعداد قابل‌توجهی از دانش‌جویان و فلسفه و حقیت‌جویان جوان و میانسالی که هر کدام اکنون حکم استادی مبرز و برجسته و صاحب کرسی تدریس در دانشگاه‌های معتبر را دارند، به ایشان شخصیت کاریزماتیکی در بین طبقه فرهیخته عطا کرده است که کمتر کسی از اهالی علم و تحصیل جرات می‌کند، نوشته، سخن، و یا شخصیت وی را مورد نقادی و بررسی دهد. همین دلیل به تنهایی کافی است تا همه آن کاریزما که نردبان برکشیدن او به بام شهرت و عالی‌مرتبه‌گی شده، خدای ناکرده اسباب سقوط او از‌‌ همان بام باشد.
این‌که عده‌ای از هم‌نسلان و هم‌کلاسان و شاگردان او در برابر خطای او سکوت می‌کنند، لطف به او نیست. ضمن آن‌که خیانت به اخلاق و انصاف و تکلیفی است که به حکم حق بر عهده دارند، خیانت مستقیم به شخصیت خود وی نیز هست.
باز هم دست‌مریزادی به «سعید حنایی کاشانی» که توضیحاتش روشنگرانه، منصفانه و عالمانه‌تر بود، و اگرچه جای پرداختن بیشتری به انصاف دکتر «حداد عادل» را داشت، اما باید به حکم لنگه‌کفش بیابانی آن را غنیمت دانسته و تحسین کرد.
  حافظ  ار  خصم  خطا  گفت  نگیریم براو
  ور  بحق  گفت جدل با سخن حق نکنیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی