وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

اعترافات ربوده‌شده

شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۰۹ ب.ظ
یکی از مشخصه‌های بارز و برجسته جنبش‌های مستقل مردمی و از جمله، «جنبش‌سبز» نفی تمامی اشکال خشونت بر علیه انسان‌هاست. برای این‌گونه جنبش‌ها مسئله این نیست که خشونت از طرف چه فرد یا گروهی، بر علیه چه فرد یا گروهی صورت می‌گیرد، تا پس از ارزش‌گذاری‌های متداول، موضع خود را نسبت به خشونت صورت‌گرفته، اعلام نمایند و مثلا اگر خشونت نسبت به دوستانشان بود، محکوم و اگر نسبت به دشمنانشان بود، تایید و تشویق و توجیه نمایند. بلکه اساسا، با ذات خشونت در هر جا و نزد هر کس یا گروه، و بر علیه هر کس و گروهی مخالفند و آنرا نفی می‌نمایند. کمترین بهانه برای توجیه یک خشونت کوچک و موجه دانستن آن کمک به دور باطل خشونت است و زمینه‌ساز برای آنکه هر کس خود را مجاز و مستحق اعمال خشونت بداند.
یکی از نشانه‌های عریان خشونت، اعتراف‌گرفتن از فردی است که در شرایط آزاد نیست، هیچ منبع یا مرجع قانونی دولتی یا سنتی از او حمایت نمی‌کند، و خلاصه آنکه از سر بی‌پناهی و ناچاری، مجبور به اعتراف شده‌است. مهم نیست که این اعتراف راست است، یا دروغ، حقیقت است یا نه! مهم اینست که این نوع اقرار و اعتراف شکلی از اشکال عریان خشونت، غیر انسانی است و محکوم. از طرف هر شخص، گروه یا دولتی!
چند تن از شهروندان ایرانی از حدود یک ماه پیش در کشور بحران‌زده «سوریه» ناپدید شده‌اند. مدعیان ربایندگی آن‌ها که خود را معترضان حکومت «بشار اسد»، و ماشین ترور او معرفی می‌نمایند، اعلام نموده‌اند که ایرانیان اسیر نزد آن‌ها، از نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران ایران هستند، و در خشونت‌های جاری اخیر در سوریه دست داشته‌اند.
متقابلا مقامات عالی نظامی ایران، هر گونه وابستگی نظامی آن‌ها و دست‌داشتن در خشونت‌های یادشده را تکذیب نموده‌اند. (+)
حالا چند هفته پس از ربوده شدن آن‌ها، ربایندگان یک ویدئوی تصویری از اعترافات ربوده شدگان را، که حاوی اقرار و اعتراف آن‌ها به نظامی و دخیل در خشونت‌های سوریه بودن، می‌باشد را منتشر و تلاش نموده‌اند که برای ادعاهای خود سند ارائه نموده و ضمنا آنرا تبدیل به اهرم فشاری بر علیه دولت سوریه بنمایند. (+)
بدون شک جدای از صحت و سقم، این اظهارات و اقرار و اعتراف‌ها، کمترین ارزش حقوقی که ندارد، هیچ، به معنای روشن کلمه مصداق خشونت بوده و از منظر اخلاق و شرع و منطق محکوم است.
 آقای دکتر «علی‌رضا‌نوری‌زاده» که خود را روزنامه‌نگار معرفی می‌نماید و صدای امریکا نیز تعمد دارد که ایشان را روزنامه‌نگار خطاب و معرفی نماید، در رفتاری خلاف اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و اخلاق رسانه‌ای در برنامه این هفته تفسیر خبر، جمعه شب صدای آمریکا، نه تلویحا که با صراحت کامل از این ویدئو و از این اعترافات و اقدامات دفاع نموده و آنرا تایید نمود.
آقای «نوری‌زاده» البته با وجود رفتار رنگارنگ و پرونده پربار و قطور گفتار متناقض و متضاد، و ایده‌های متوهمانه، معرف حضور همه هستند، اما جایی که ایشان تلاش می‌نمایند خلاف بدیهی‌ترین و ابتدایی ‌ترین اصول روزنامه نگاری، در مسیر توجیه خشونت و تشویق اقدامات یاد شده قدم بردارد، نمی‌تواند، به عنوان یک روزنامه‌نگار مستقل تعریف، و الگوی رفتار اخلاقی و رسانه‌ای باشد. از این منظر بهتر است ایشان را به عنوان سیاست‌مداری شناخت که تلاش می‌نماید ابزار و عناوین مقدس را با رندی و زیرکی مصادره به مطلوب نموده و در خدمت سیاست و امیال شخصی خود قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۰۹
علی مصلحی
بر اساس مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی و تفاهم‌نامه‌های امضا شده فی‌مابین کشور‌ها، همچنین یک عرف بشردوستانه و عمومی، مسؤلیت حفاظت از جان شهروندان مقیم یا مسافر در کشورهای دیگر بر عهده کشور مقصد می‌باشد و در صورتی که برای احدی از شهروندان یک کشور در کشور دیگری اتفاق ناگواری افتاد، دستگاه دیپلماسی بلافاصله وارد کار شده و با احضار سفیر کشور مذبور، در غیاب آن نماینده قانونی و در صورت قطع رابطه احضار سفیر کشور حافظ منافع آن دولت، مراتب اعتراض قانونی خود را ابلاغ، و خواستار توضیحات فوری دولت مذبور می‌شوند. حسب عرف دیپلماتیک نماینده قانونی آن کشور نیز بلافاصله اعتراض دریافتی را به دولت خود تسلیم و دولت تضمین می‌دهد در کمترین زمان ممکن موضوع را بررسی و تمام تلاش خود را برای رفع مشکل بکار گرفته، و در صورتی که خسارتی متوجه شهروند کشور مبدا‌ شده باشد، آن را به فوریت جبران و جلب رضایت نمایند. 
همچنین در شرایطی که کشوری دچار بحران شده، و بیم آن برود که، دولت آن کشور در شرایط بحرانی قادر به حفاظت از جان اتباع بیگانه نیست، بلافاصله دولت‌ها از تمام شهروندان خود در آن کشور درخواست می‌نمایند که خاک کشور بحران‌زده را تا برگشتن شرایط به حالت عادی ترک، و تسهیلات ویژه‌ای نیز برای این جابجایی فراهم می‌نمایند. 
دولت ایران یکبار به علت کوتاهی در خروج به موقع شهروندان خود از افغانستان در جریان ناامنی‌های آن کشور که توسط طالبان صورت می‌گرفت، هزینه سنگینی پرداخت نمود (+) و متاسفانه مقصر آن کوتاهی و اتفاق که به شهادت ۱۰ تن از فرزندان عزیز این کشور انجامید، هیچگاه معرفی و توبیخ نشد و یا افکار عمومی از آن مطلع نشدند.
نزدیک به یک‌ماه از ناپدید شدن ۷ نفر از شهروندان ایرانی مامور در کشور «سوریه»(5)(2) می‌گذرد و همچنانکه وضعیت شغلی و حرفه‌ای آن‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، متاسفانه اطلاع دقیقی از سرنوشت آن‌ها نیز ارائه نشده است.
بدون تردید دولت، نزدیک به ۷ ماه پیش که بحران عمیق امنیتی در کشور سوریه شروع شده و هر روز نیز بر شدت آن افزوده می‌شد، باید برای حفاظت از جان شهروندان خود، از آن‌ها درخواست می‌کرد که خاک آن کشور را ترک نمایند. اقدامی که متاسفانه نه تنها زمان شروع بحران صورت نپذیرفت، بلکه هیچگاه پس از آن، که لحظه به لحظه خطر بیشتر و بیشتر احساس می‌شد هم صورت نگرفت.
 پس از آن ماجرا باید بلافاصله، سفیر سوریه به وزارت امور خارجه احضار، و مراتب اعتراض ایران به دولت آن کشور، به خاطر سهل‌انگاری در حفاظت از جان مهندسین و شهروندان ایرانی، به او ابلاغ، و از دولت متبوعش خواسته می‌شد، تضمین نماید تمام اقدامات ممکن و لازم برای روشن شدن سرنوشت ایرانیان ناپدید شده در خاک آن کشور و حفاظت از جانشان را انجام خواهد داد. اما به غیر از چند نشست سیاسی معمولی(+)، اطلاع دیگری از تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای پیگیری وضعیت شهروندان ربوده شده گزارش نشد. اما بسیار تلاش شد تا اثبات و گزارش شود که، شهروندان ربوده شده ایرانی از نیروهای فنی مهندسی بوده‌ و ربطی به نیروهای نظامی نداشته‌اند.(+)
دولت ایران ظاهرا نمی‌خواهد و یا به دلیل آنکه اخبار مبنی بر غیرعادی بودن شرایط کشور سوریه را تکذیب، و ساخته و پرداخته رسانه‌های مغرض اعلام نموده، نمی‌تواند صادقانه به شهروندان خود اعلام نماید که شرایط برای سفرهای زیارتی به آن کشور مساعد نیست و بهتر است، این سفر‌ها به آینده‌ای دیگر که شرایط به وضع عادی برگشت موکول شود.
در چنین شرایطی، یکماه پس از ربوده شدن ۷ شهروند ایرانی، و بی‌کفایتی آشکار دولت ایران از پیگیری وضعیت آن‌ها، شوربختانه اکنون خبر می‌رسد که اتوبوس حامل زائران ایرانی در خاک «سوریه» مورد حمله نیروهای نا‌شناس قرار گرفته و ۱۱ نفر از مسافران آن، ربوده و به نقطه نامعلومی منتقل شده‌اند.(+)
با کمال تاسف، در حالی که متولیان سیاست خارجی ایران، در مورد ناپدید شدن شهروندان خود در خاک سوریه حدود یک‌ماه پیش، اعتراض و اخطار ثمربخشی به کشور سوریه نداشته و به آسانی از کنار آن عبور کردند، اکنون نیز در کمال نا‌باوری سخنگوی وزارت امور خارجه، «خلاف اصول انسانی و تعهدات اخلاقی و بین‌المللی و به هیچ وجه قابل توجیه نبودن» این رفتار را به «ربایندگان نا‌شناس» متذکر شده و در ادامه از «مسئولین دولت سوریه نیز درخواست بکارگیری همه امکانات خود جهت اطمینان از سلامت جان این اتباع ایرانی و آزادی هر چه سریع‌تر آن‌ها» را نموده‌است.(+)
به نظر می‌رسد، دولت ایران نه تنها حاضر نیست به واقعیات موجود در کشور «سوریه» و نابسامانی‌های تحت مدیریت «بشار‌اسد» تن دهد، بلکه در بی‌کفایتی آشکار، عملا حاضر به پذیرش قواعد و اخطارهای امنیتی ناظر بر حفظ جان شهروندانش هم نیست و عملا بر سر حفظ حاکمیت موجود سوریه و عینت بخشیدن به دروغ‌های خود ساخته، همچنین توجیه مشروعیت جعلی و غصبی خود، از قمار بر جان و امنیت شهروندان مظلوم خود نیز ابایی ندارد.
این نوشته در جرس اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۰۲
علی مصلحی

احترام و آبرو از سفیر سینما تا سفیر سیاست

چهارشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۰۰ ب.ظ
«العربیه» گزارش داده است که، رفتار آهانت‌آمیز سفیران ایران و کنگو در دربار اسپانیا جنجال آفرید.
بنا به این گزارش، در مراسم رسمى دربار اسپانیا، همسر ولیعهد «فیلیپ دى بوربون»، دوبار دستش را به سمت سفیران ایران و کنگو دراز می‌کند، اما آن‌ها با بی‌اعتنایی از دست دادن، خودداری نموده و او در کمال حیرت،  هاج و واج دست خود را بر می‌گرداند. 
به گفته‌ى ناظران، هر چند براى این دو سفیر دست دادن یا ندادن مساله اى بود، لیکن طبق آداب و سنن اروپاییان و از جمله دولت میزبان و عرف دیپلماتیک، چنین رفتارى غیرعادى و حتى توهین‌آمیز ارزیابى مى‌شود.
بدون شک دست دادن سفیر کشور ایران، با یک زن چه در جایگاه رسمی و مطابق با عرف دیپلماتیک، و چه در یک مهمانی خصوصی، از منظر کشور ایران کار درستی نیست. نه تنها کار درستی نیست، بلکه اگر سفیر رفتاری غیر از این داشته باشد، چه بسا که علاوه بر اخراج مستحق مجازات‌های دیگری به دلیل بی‌احترامی به قانون اسلام و رویه دیپلماتیک کشور ایران اسلامی هم شناخته می‌شود.
این درست. سالهاست که همه کشور‌های جهان، حساسیت‌های مذهبی نزد دیپلمات‌های ایرانی و معدود کشورهای اسلامی دیگری را پذیرفته، و به آن احترام می‌گذارند.
 در راستای همین نگاه و عرف و قاعده، نمایندگان ایران در کشورهای خارجی تمام حواس‌شان را جمع می‌کنند، تا در شرایطی قرار نگیرند که مجبور باشند به رفتاری دست بزنند که از طرف مسؤلین و دیپلمات‌های دیگر کشور‌ها، به بی‌حترامی تعبیر شده و مشکل‌ساز شود.
نمایندگان غیررسمی ایران، البته رفتاری کاملا متفاوت انتخاب نموده و در هر شرایطی بهترین رفتار را رفتار مطابق عرف و رویه جهانی و احترام به آن دانسته، و بدون کمترین وسواسی، دست دراز شده به سمت خود را از هر جنس که باشد به گرمی فشرده و احترام می‌گذارند. نمونه رفتاری که «اصغر فرهادی» نماینده شایسته سینمای ایران در ملاقات و برخورد با «آنجلینا‌جولی» از خود بروز داد و البته که به فتوای مراجع طراز اول، خطا و گناهی هم متوجه او نبود و نیست.(+)
اما در شرایط و جایگاهی که احساس می‌شود،یک دیپلمات بلد نیست شرایط و محدودیت‌های مذهبی خود را به سادگی برای دیگران تعریف نموده، تا رفتار خلاف قاعده او، حمل بر بی‌حترامی و بی‌ادبی نشود، قاعده آنست که، یا شرکت نمی‌کند و به نوعی از عدم حضور عذرخواهی می‌کند، یا نماینده و دیپلمات ورزیده و مسلطی را به نمایندگی به چنین مراسمی گسیل می‌نماید، و یا ‌‌نهایت تلاش و فراست خود را به‌کار می‌گیرد، تا در چنین شرایط بغرنجی قرار نگیرد.
 بدون شک این رفتار زننده و خلاف عرف آقای «مرتضى صفارى نطنزى»،سفیر ایران در اسپانیا، بی‌تاثیر بر مناسبات سیاسی فیمابین نخواهد بود. اگرچه اندک و نامحسوس. اما شوربختانه باید طی چند روز آینده شاهد، تعریف و تمجید‌ها و قهرمان‌سازی از این اتفاق توسط رسانه‌ها و بلندگو‌هایی بود، که طی هفته جاری در مذمت رفتار زیبای «اصغر فرهادی» نوحه می‌خواندند.اینجا، اینجا و اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۰۰
علی مصلحی

سایت «الف» نزدیک به «احمد‌توکلی»، یادداشتی را از «الیاس نادران» منتشر نموده است که در آن یادداشت، «نادران» از «عمادافروغ» و اظهارات او در برنامه تلوزیونی پارک ملت، کاملا دفاع نموده است.(+)
یادداشت با ذکر نارضایتی اغلب نمایندگان و از جمله ریس‌مجلس از این اظهارات آغاز می‌شود.
 «نادران» می‌نویسد:
 «سه‌شنبه هفته گذشته در جریان نطق‌ها و نظرات برخی نمایندگان در صحنه علنی مجلس شاهد حملات تند و آتشینی علیه یک چهره غائب در جلسه بودم که رئیس وقت جلسه هم تلویحا آن مواضع و انتقادات را تایید کرد».
وی اشاره می‌کند که از حملات و انتقادات علیه وی شگفت‌‌زده شده و به متن سخنان وی در این برنامه مراجعه می‌کند تا علت این هجمه‌ها را بیابد. «شکر خدا دیدم مواضع وی در خصوص انقلاب اسلامی و نظام مردم‌سالاری دینی و نظریه ولایت‌فقیه سر سوزنی تغییر نکرده‌است
 «افروغ» در آن برنامه با شفافیت کامل اعلام نموده بود که «اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استیضاح کند، حق دارد و رهبر باید پاسخ بگوید».(+)
این درحالی است که تعدادی از نمایندگان به‌اصطلاح منتخب مردم، دستکم ۳ سال است که تلاش می‌کنند، با استفاده از حق قانونی خود، ریس‌جمهوری که نظرش به نظر رهبری از دیگران نزدیک‌تر هست را، نه استیضاح که مورد سؤال قرار دهند، و نمی‌توانند.
این اقرار به صحت و دقت در مورد اظهارات آقای «افروغ» از طرف نماینده یک چنین مجلسی جالب توجه است.
این مطلب از آنجا جالب توجه‌تر می‌شود که آقای «نادران» و مجلسی که او افتخار نمایندگی‌اش را دارد، سابقه ناکامی در پروژه‌ای را دارد که تلاش می‌کرد، زوایای تاریک و پنهان پرونده یک سوءاستفاده مالی، موسوم به «حلقه فساد خانه فاطمی» را بررسی نماید که، معاون اول‌‌ همان ریس‌جمهور متهم اصلی‌اش بود(+) و باز جالب‌تر آنکه در همین پرونده پس از کش و قوس‌های فراوان نهایتا با نظر قوه قضاییه تحت امر رهبری، جای متهم و شاکی عوض شده و «نادران» شاکی در جایگاه متهم و به دنبال آن محکوم نشست.(+)
از طرف دیگر سایت «الف» منتشر کننده این یادداشت، به «احمدتوکلی» دیگر نماینده مجلس نزدیک است، که اخیرا در یک جلسه در بیت رهبری به شکل ویژه مورد عتاب شدید رهبری، به علت پیگیری موضوع استیضاح وزیر خارجه و کلا فشار بر ریس‌جمهور منتخب رهبری قرار گرفته بود.(+)
 «احمد‌توکلی» همچنین در جریان پرونده فساد «خانه‌ فاطمی» «نادران» را همراهی می‌نمود.
به نظر می‌رسد به دنبال انتشار بولتن «استقامت در منطقه ممنوعه» به عنوان مانیفست جبهه پایداری، و حمایت خاموش، تلویحی و راز‌آلود آن جبهه از «احمدی‌نژاد» و احساس خطر از بازی جریان انحرافی با کارت «جبهه پایداری»، هنگام شکستن سکوت مصلحتی بسیاری فرارسیده، و باید منتظر اتفاقات بیشتری از این دست در میان مدعیان اصول‌گرایی بود.
این نوشته در جرس اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۰ ، ۱۵:۵۱
علی مصلحی

سردار صبور و حاکمیت دستپاچه

يكشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۰، ۰۱:۲۲ ب.ظ

صالح‌ علوی: نقل می‌کنند که، در یکی از پاسگاه‌های مرزی، بعضی از نیروهای انتظامی با ترفندی خاص، به همه رانندگان گیر می‌دادند، و رانندگان بیچاره برای‌‌‌‌ رها شدن از شر علافی بی‌جا، مبلغی پرداخت نموده و خود را از شر گیردادن‌های جورواجور‌‌‌‌ رها می‌نمودند. البته که بعضی هم بار قاچاق و غیرقانونی داشتند، و با دادن باج بیشتر، بار خود را رد می‌کردند و از مکافات زندان و آبروریزی و ضرر می‌گریختند. مامورین مربوطه هم به‌جای علاف شدن و تفحص میان بار‌ها و جاساز‌ها و دردسرهای خاص آن، به نان و نوایی بسیار بیشتر از حقوق بخور و نمیر اداره می‌رسیدند و هر دو از این معامله راضی.

یکی نقل می‌کند که پدر او، اتفاقا گذرش به‌‌‌‌ همان پاسگاه می‌افتد بی‌آنکه، نه بار خلافی داشته باشد، نه کمترین بهانه‌ای برای باج‌دادن، گواهینامه، سند، مجوزهای‌لازم، بیمه‌نامه‌های معتبر دقیق و ... همه را به محض درخواست مامور، ارائه می‌نماید و هیچ بی‌حوصله‌گی هم از خودش نشان نمی‌دهد، اما حوصله مامور بیچاره سر می‌رود و پس از آن‌که متوجه می‌شود، بهانه‌ای برای تیغ‌زدن او پیدا نکرد، و از این راننده آبی گرم نمی‌شود، با ناراحتی، از راننده می‌خواهد که اجازه بدهد او با ماشینش یک بوق بزند تا دلش خنک شود که از آن‌همه وقت گذاشتن، دست‌خالی نمانده و دست‌ِکم لذت یک‌بوق زدن را نصیب او نموده‌است.
 ***
اصلا قابل پیش‌بینی نبود که این‌گونه با نوشتن مقاله تاریخی سردار «علایی» در روزنامه اطلاعات، بعضی‌ها آن‌گونه دستپاچه حساب کار خودشان را بکنند.

ابتدا سایت «خبر‌آنلاین» مجبور شود در یک رفتار خلاف رسانه‌ای، و اندکی با تاخیر، مقاله را از خروجی سایت حذف نماید< بعد از آن هم نیروهایی «خودجوش» به آسانی اجازه ورود به منطقه‌ای پیدا کنند که شهرک محل سکونت نظامیان رده‌بالای مملکتی است و علی‌القاعده تحت حفاظت‌های ویژه می‌باشد، و بدون هیچ مانع و مزاحمتی جلو منزل فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه، تجمع نموده و بر علیه او روی در و دیوار منزلش شعار بنویسند و نهایتا هم جمعی از سرداران سپاه به او نامه گلایه‌آمیز بنویسند، و حاصل همه این‌ها بشود نامه تکمیلی سردار «علایی» بر مقاله تاریخی ایشان در روزنامه اطلاعات.

با این‌همه کمترین نشانه‌ای در نامه تکمیلی سردار «علایی» مبنی بر تغییر مواضع، نسبت به نامه‌ قبلی یا عقب‌نشینی از مواضع اعلام شده او مشاهده نمی‌شود، و با وجود این‌که رندانه و به عمد از اشاره به نام آقای «خامنه‌ای» در نامه تکمیلی خودداردی شده، از طرف دیگر نام آیت‌الله «خمینی» نیز برجسته شده و رسما اعلام شده‌است که:
«نظام جمهوری اسلامی که با هدایت و رهبری‌های حضرت امام خمینی قدس سره و آرای قاطب‌ی مردم ایران به عنوان مهم‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی پدید آمد همچنان با دنبال کردن این سه مولفه‌ی اساسی است که به راه خود ادامه می‌دهد.»

 نامه با نقل جمله معروفی از آیت‌الله «خمینی» به این مضمون که:
 «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد» *به پایان می‌رسد تا رسماً اعلام نماید این نامه چیز اضافه‌ای بر مقاله قبلی نیست و تکرار‌‌‌ همان سخن‌ها، اما به زبانی دیگر است.
 حالا به نظر می‌رسد با دستورات ویژه، ماموریت نیروهای خودسر از مقابل منزل سردار هم به پایان می‌رسد و این خود بهترین نشانه است بر این‌که سردار در نوشتن نامه دوم، با نیروهای «ویژه» وارد بازی خاصی شده که در هر صورت برای آن‌ها دو سر باخت، و برای سردار چیزی جز پیروزی و سرفرازی بیشتر در بر نداشته است.

 آن‌ها اما می‌توانند دل‌خوش به این باشند که، در این معامله دست‌خالی نمانده، و سردار اجازه «بوق‌زدن» را به آن‌ها داده است. حوصله سردار اما بسیار بیشتر از آن‌هاست.
_______________________
 * (صحیفه‌نور جلد۱۱ صفحه۲۳)

منتشر شده در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۰ ، ۱۳:۲۲
علی مصلحی

دور زدن تحریم‌ها یا دور زدن خودمان؟

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۰، ۰۳:۴۳ ب.ظ

این که کشور ایران تحریم‌های بین‌المللی را دور می‌زند و بر خلاف انتظار تحریم‌کنندگان، تکنولوژی و اقلام مورد نیاز خود را از‌‌ همان منابع، اما از مسیر‌ی دیگر، با واسطه و هزینه چندین برابر، و البته با کیفیت‌نازل تهیه می‌نماید، چیز جدیدی نیست و واقعیتی است که همه بدان اعتراف و اعتراض نموده‌اند.

 حتی بعضی وقت‌ها همین دور‌ زدن‌ها بهانه‌ای شده‌است تا اولا؛ تحریم‌ها شدید‌تر شده و ثانیا؛ تحریم‌های دیگری نیز بر علیه شرکت‌ها یا اشخاصی که نقش واسطه و رابط برای نقض خاموش تحریم‌ها بر علیه ایران را بازی می‌کنند، اعمال و اجرا شود.
آنچه که از نظر دولت‌مردان ایران، مهم بوده و روی آن تبلیغ بسیار صورت گرفته و اکنون نیز تبلیغ می‌شود، آنست که همیشه ادعا نموده‌اند: نظام با تقویت خود در شرایطی که بواسطه اعمال تحریم‌ها ایجاد شده و با قناعت، تحریم‌ها را بی‌اثر نموده‌است. و با افتخار اعلام نموده و می‌نمایند که، قطع‌نامه‌های تحریم «کاغذ‌پاره‌ای» بیش نیستند.(+)
اما بسیار کم اتفاق افتاده، یا اصلا اتفاق نیفتاده است که ایران ادعا نماید که تحریم‌ها، به دلیل وجود امکانات دور زدن آن، و یا وجود شرکت‌ها و کشورهای واسطه‌ عملا خنثی و بی‌اثر است. بلکه ادعا نموده‌اند که اثر اولیه را داشته اما نتایج مقاومت مردم ایران در برابر آن بسیار درخشان و موفقیت‌زا بوده، به همین دلیل از آن استقبال هم نموده‌اند.
ریس جمهور عاشق تحریم ایران، برای اثبات موفقیت‌زا بودن مقاومت در برابر تحریم‌ تکنولوژی، پا را از حد معقولات و یافته‌های ثابت شده علمی فرا‌تر نهاده و در ادعایی محیرالعقول و متناقض با اصول علمی و منطقی، مدعی شد که یک دختر ۱۶ ساله ایرانی در زیر زمین خانه خود موفق به کشف انرژی‌هسته‌ای شده‌است.(+)
  لفظ «دانشمندان‌جوان» طی سال‌های گذشته با افتخار و به عنوان نتایج مثبت تحریم در حوزه «انرژی‌هسته‌ای» در ادعاهای رسمی ریس‌جمهور ایران بار‌ها و بار‌ها تکرار شده‌است.
با توجه به این شرایط کسب افتخار برای قربانی توطئه ترور اخیر تهران شهید «احمدی‌روشن» با اعلام اینکه وی متخصص دورزدن تحریم‌ها بوده‌است،(+) پیش از آنکه ایجاد کننده احترام و افتخار برای آن مرحوم باشد، در تناقض اساسی با ادعاهای پیش گفته، و بی‌احترامی به شخصیت علمی و آن شهید مظلوم است.
 این ادعا همچنین برخلاف واقع تلاش می‌نماید، «احمدی‌روشن» را تنها فعال درحوزه تجاری و بازرگانی برنامه هسته‌ای ایران معرفی نموده، و اعلام نماید، آن مرحوم هیچگونه فعالیتی در حوزه‌ علمی، فنی و اجرایی برنامه هسته‌ای، نداشته است. اما به گفته برخی از نزدیکان «احمدی‌روشن» این پژوهش‌گر از جمله ۵ یا ۶ نفری بوده‌است که در ایران برای اولین‌بار اورانیوم را غنی‌سازی کردند و این گفته در سخنان همسر و مادر احمدی روشن نیز ذکر شده است.
مادر او به صراحت اعلام می‌نماید:
«غنی‌سازی ... که نتیجه داد  زنگ  زد و گفت: مادر تلویزیون را روشن کن رئیس‌جمهور می‌خواهد خبر خوبی بدهد!».(+)
مشخص نیست بر اساس کدام تدبیر و کدام مصلحت بعضی از رسانه‌‌ها به خود اجازه می‌دهند، برای توجیه ضعف‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور، اینگونه کودکانه و مضحک با آبروی علمی کشور و شخصیت‌های مظلوم آن بازی نمایند.
 شهید «احمدی‌روشن» و دیگر نیروهای مظلوم علمی و متخصص کشور، که طی یکی دوسال گذشته قربانی عملیات تروریستی شده‌اند، پیش از هر چیز قربانی ماجراجویی‌هایی هستند که به جای تمکین بر عقل و احترام به قاعده و قانون، به دنبال حل مشکلات از مسیر جنجال و ماراجویی هستند.
 این نوشته در امروز‌نیوز‌ اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۱۵:۴۳
علی مصلحی

سردار علایی و رمزگشایی از وضعیت موجود

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۷ ب.ظ

نام «حسین‌علایی» از فرماندهان عالی‌رتبه سابق سپاه، برای اولین‌بار، حدود دو سال پیش و همزمان با شهادت «محسن‌روح‌الامینی» از شهدای مظلوم بازداشتگاه کهریزک بر سر زبان‌ها افتاد. چه آنکه اگر او نبود شاید نام «محسن‌روح‌الامینی» اصلا شنیده نمی‌شد و تشت رسوایی قاضی «مرتضوی» آنگونه باژگون از بام نمی‌افتاد.

 اندکی بیش از دوسال بعد از آن حادثه، نام سردار بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است. ابتدا در نامه پانزدهم «محمد‌نوری‌زاد» که در بین فرماندهان رده بالای سپاه بر نام او انگشت و مهر تایید گذاشته و از او خواسته بود که به رهبری نامه سرگشاده بنویسد،(+) و یکبار هم حالا (دوشنبه ۹۰/۱۰/۱‌۹) که او نامه‌ای نوشته و برخلاف دوسال قبل، که هیچیک از رسانه‌ و روزنامه‌های رسمی ایران اجازه انتشار نامه مهم و در عین‌حال تاسف‌آور سردار سابق و از دوستان پدر شهید «روح‌الامینی» را پیدا نکردند، و نام و نامه او ابتدا از وبلاگ یک روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب و مهاجر در پاریس منتشر شده و به اطلاع همه رسید و بر سر زبان‌ها افتاد، اما این‌بار اغلب رسانه‌های رسمی، با اشتیاق فراوان این نامه را منتشر نمودند و در کمتر از چند ساعت، نامه بازنشر، و نام او بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد و نام و نامه کانون تحلیل و تفسیرهای رسانه‌ها قرار گرفت، که از دریچه کلمات و نگاه دقیق و رندانه سردار، وضعیت سیاسی موجود را رصد نمایند.
 بدون کمترین تردید «علایی» در این‌نامه مستقیم، رندانه و با ادبیات ویژه و انتخاب کلماتی که معرف وضعیت فعلی کشور است و برای اولین‌بار در شرایط یکی دوسال اخیر وارد ادبیات سیاسی اعتراضی کشور شده و به‌قصد و عمد با شبیه‌سازی فضای سیاسی و ملتهب امروز با فضای سیاسی روزهای آخر عمر رژیم سابق، اعتراض خود را به وضعیت موجود و مسببین آن اعلام، و از حرکت پرشتاب و تند حاکمیت به سمت خطر، رمزگشایی آشکار نموده‌است.
نکته قابل‌توجه در نامه سردار، پیش از معرفی وضعیت کشور و هشدار و تذکر به مدافعان وضعیت موجود، برگ برنده‌ای است که او برابر همراهان موافق دیروز و مدعیان غافل امروز رو نموده و رندانه «وزن» خود را در مقابل آن‌ها به رخ می‌کشد؛ یادنمودن خاطره‌ای از ۳۵ سال پیش، که در غیبت مدعیان امروز، پیش‌قراول و برنامه‌ریز تیمی بوده‌است که مسئولیت آگاهی بخشی در مورد وضعیت کشور و خیانت‌های شاه و دربار به علما و زمینه‌سازی اتفاقات بعد از آن را بر عهده داشته‌ است.
این نکته از آنرو جالب توجه است که، اندکی پیش از آن «محمد‌نوری‌زاد» در نامه معروفی از او و تعدادی از شخصیت‌های برجسته که هریک طیفی از افراد اجتماع را نمایندگی می‌کردند و از جمله تنی چند از علما و مراجع معاصر درخواست نموده بود که به رهبری نظام نامه سرگشاده بنویسند و وظیفه آگاهی بخشی خود را انجام دهند.
این نامه اکنون منتشر و پیام آن توسط تمام مخاطبین رمزگشایی و دریافت شده‌است. مسؤلیت انتشار اولیه آن بر عهده یک رسانه معتبر رسمی است. به نظر می‌رسد حاکمیت چاره‌ای جز سکوت در مقابل آن نداشته باشد. هرگونه واکنش غیر از این پیام مستقیمی همصدا با نامه را به افکار عمومی اعلام می‌نماید و تلاش غریق در گردابی را می‌ماند که دست و پازدن‌ بیشتر او را به هلاک نزدیک‌تر می‌کند.
این نوشته در جرس اینجا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۰ ، ۲۲:۵۷
علی مصلحی

ویژگی‌های یک گفت‌وگوی‌ ویژه

پنجشنبه, ۸ دی ۱۳۹۰، ۰۴:۳۳ ب.ظ

«محمدجواد اردشیرلاریجانی» ادعا می‌کند، در آن‌چه او فتنه ۸۸ می‌خواند، نیروهای امنیتی اصلا وارد نشدند و مردم راسا در صحنه حاضر شده و به دفع فتنه اقدام نمودند، در عین حال از نیروهای امنیتی حدود ۲۰ نفر و از مردم حدود ۱۰ نفر کشته شدند.

شب گذشته آقای «لاریجانی» در یک گفت‌وگوی ویژه تلوزیونی شرکت داشت تا درباره ابعاد پیدا و پنهان عواملی که ۹ دی را پدید آورد، گفت‌وگو نماید و پرده از چهره فتنه‌ای بردارد که به گمان هم‌قطارانش در این روز چشم‌َش را درآورده‌اند، ولی به‌نظر می‌رسد به‌رغم حجم بالای تبلیغات، آن‌که که کم‌ترین باور را در این‌باره داشته خود مبلغین بوده‌اند.

  در چنین برنامه‌هایی قاعده برآن‌َست که مجری برنامه را از میان مجریان باسابقه و باتجربه در این حوزه انتخاب می‌نمایند. البته عملا مجریان باسابقه و چیره‌دست رسانه ملی ایران هم نمی‌توانند یک برنامه گفت‌وگوی تصویری رسانه‌ای با حداقل استاندارهای شناخته‌شده و مالوف را به‌دلیل سیاست‌های خاص این رسانه، داشته‌باشند، اما چرا سیمای جمهوری اسلامی، مسؤلیت هدایت گفت‌وگوی برنامه در مسیر منویات مهمان را خلاف اصول حرفه‌ای رسانه، برعهده مجری جوان و بی‌تجربه و کم‌سابقه‌ای می‌گذارد که نه‌تنها وسواس خاصی ندارد که نسبت به سوژه مورد بحث بی‌طرف باشد، بلکه استقبال هم می‌نماید که در سؤالاتی که برایش تنظیم‌شده، رسما له یا علیه سوژه‌های مطرح‌شده در برنامه موضع‌گیری و قضاوت نماید و برایش هم مهم نباشد که این رفتار او از دید افکار عمومی و هم‌کاران رسانه‌یی‌اش پنهان نخواهد ماند و به عنوان خطاهای آشکار در سوابق او ثبت خواهد شد؟
 
به نظر می‌رسد مجریان باسابقه و باتجربه رسانه ملی حاضر نشده‌اند و نیستند که به‌نفع سازوکار‌ها و سیاست‌های مسؤلین رسانه ملی، اصول اخلاقی حرفه‌ای خود را قربانی نموده و دست مدیران این رسانه آن‌چنان خالی مانده‌است که مجبور شده‌اند از چنین مجریانی استفاده نمایند.
مجریان جوانی که جاذبه‌های کاذب شهرت و طی‌کردن ره صد ساله در یک شب و ... می‌تواند به‌ترین بهانه باشد تا اصول و اخلاق و میثاق حرفه‌ای را به‌آسانی به فراموشی بسپارند.

در برنامه شب گذشته سهم مجری از زمان برنامه، دست‌ِبالا یک بیستم مهمان برنامه بود و این نشان می‌دهد که این یک «گفت‌وگو» به معنای مصطلح آن نیست بلکه رسانه ملی تصمیم گرفته‌است برنامه سخن‌رانی برای بعضی از چهره‌های شناخته‌شده نظام بگذارد و برای آن‌که این برنامه سخن‌رانی خسته‌کننده نباشد و تنوعی هم داشته باشد و نام «گفت‌وگوی ویژه» را با هم یدک بکشد، به‌تر است که یک نفر هم روبه‌روی او نشسته و هر از گاهی سؤال از پیش تنظیم‌شده‌ای را بدون دخالت در مسیر برنامه و سخن‌رانی مهمان و بدون سؤال اضافی و احیانا چالش‌برانگیزی، از مهمان برنامه بپرسد. ضمن آن‌که البته در این سؤال قسمتی از فرمایشات او را به‌عنوان چاشنی سؤال هم تایید نماید.

سوالات برنامه دی‌شب آن‌قدر مصنوعی، و رفتار مجری برنامه آن‌قدر مکانیکی و خشک بود که، ساده‌ترین مخاطب متوجه می‌شد هیچ سؤال‌ جدیدی در این برنامه طرح‌نشده و تمام سؤالات از قبل تنظیم، و هماهنگی لازم هم صورت گرفته است که کی‌ و چه زمانی پرسیده شود.
جواب‌های مهمان که البته از قبل مشخص و معرف حضور همه بوده و هست.

 نکته جالب در این میان اشاره مجری برنامه به طرح «ام‌القرای» مهمان برنامه بود که مربوط به زمانی‌است که مجری روزهای نوزدای خود را سپری می‌کرد و کیست که نداند این طرح اخیرا توسط «ابولفضل اسلامی» کاردار پیشین سفارت ایران در ژاپن مورد واکاوی و اعتراض قرارگرفته و طرح این اشاره در سخنان مجری و توضیحات بیش‌تر میهمان، پاسخی بوده‌است به آن نوشته که صد‌البته بدون کم‌ترین هماهنگی در برنامه دی‌شب درباره آن «گفت‌وگو»! شد.
این نوشته درجرس این‌جا

مرتبط:
آفتاب آمد دلیل‌ آفتاب

این شاعر نوظهور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۰ ، ۱۶:۳۳
علی مصلحی

قاعده بر این است که وقتی امنیت یک کشور دچار اختلال شد، بلافاصله کشورهای دیگر از تمام شهروندان خود در آن کشور درخواست می‌نمایند که خاک آن کشور را تا برگشتن شرایط به حالت عادی ترک نمایند و تسهیلات ویژه‌ای نیز برای این جابه‌جایی فراهم می‌نمایند.

 در چنین شرایطی با کمی اغماض می‌توان گفت که اولویت با متخصصان آن کشور است. چه این‌که اکثر کشور‌ها حتی در کشور خود نیز برای استفاده بهینه از تخصص نخبگان برای آن‌ها شرایط مطلوب ویژه‌ای مقرر می‌نمایند.

 قاعده بین‌المللی دیگری، حفظ جان شهروندان بیگانه را که به‌طور قانونی وارد خاک کشور دیگری شده‌اند، بر عهده دولت کشور مقصد قرارداده و در صورت قصور و کوتاهی و بروز حادثه یا اتفاقی باید دولت مذبور پاسخ‌گو باشد.

در صورتی‌که برای احدی از شهروندان یک کشور در کشور دیگری اتفاق بدی افتاد، دستگاه دیپلماسی بلافاصله وارد کار شده و با احضار سفیر کشور مذبور و یا در غیاب آن نماینده قانونی و در صورت قطع رابطه احضار سفیر کشور حافظ منافع آن دولت، مراتب اعتراض خود را اعلام، و خواستار توضیحات فوری دولت مقصر می‌شوند.
حسب عرف دیپلماتیک نماینده قانونی آن کشور نیز بلافاصله اعتراض دریافتی را به دولت خود تسلیم و دولت قول مساعد می‌دهد در کم‌ترین زمان ممکن موضوع را بررسی و مشکل را برطرف نموده و در صورتی‌که خسارتی متوجه شهروند کشور مبدا‌ شده باشد، آن‌را به فوریت جبران و جلب رضایت نمایند.

دولت ایران یک‌بار به‌علت کوتاهی در خروج به‌موقع شهروندان خود از افغانستان در جریان ناامنی‌های آن کشور که توسط طالبان صورت می‌گرفت، هزینه سنگینی پرداخت نمود و متاسفانه مقصر آن کوتاهی و اتفاق که به شهادت ۱۰ تن از فرزندان عزیز این کشور انجامید، هیچ‌گاه معرفی و توبیخ نشد و یا افکار عمومی از آن مطلع نشدند.

اخیرا و بیش از یک‌هفته است که رسانه‌های رسمی داخلی و خارجی خبر از ناپدیدشدن ۵ تن از شهروندان ایرانی در یک مرحله(+) و ۲ تن در مرحله‌ای دیگر(+) می‌دهند، که به نوشته رسانه‌های ایران از نیروهای متخصص و مهندسین فعال ایران در کشور بحران‌زده سوریه بوده‌اند.
متاسفانه تا کنون نیز از سرنوشت آن‌ها اطلاعی در دست نیست.

بدون کم‌ترین تردید دولت ایران باید بر اساس قاعده اول، نزدیک به ۶ ماه پیش که بحران عمیق امنیتی در کشور سوریه شروع شده و هر روز نیز تشدید می‌شد، برای حفاظت از جان شهروندان خود، از آن‌ها درخواست می‌کرد که خاک آن کشور را ترک کنند و تسهیلات لازم برای بازگشت آن‌ها به کشور را نیز باید فراهم می‌نمود. اقدامی که متاسفانه نه‌تنها ۶ ماه پیش که زمان شروع بحران بود صورت نپذیرفت، بلکه هیچ‌گاه پس از آن، که لحظه به لحظه بر شدت بحران افزوده شده و خطر بیش‌تر و بیش‌تر احساس می‌شد هم صورت نگرفت.

طی هفته گذشته و پس از آن ماجرا متاسفانه براساس قاعده دوم نیز دولت ایران نسبت به جان شهروندان خود و آن‌هم شهروندانی که بنا بر ادعای رسانه‌های رسمی ایران از نیروهای متخصص بوده‌اند، حساسیت ویژه‌ای از خود نشان نداده، و هیچ‌گاه خبری مبنی بر احضار سفیر سوریه به وزارت امورخارجه و اعلام مراتب اعتراض شدید ایران به دولت آن کشور، به‌خاطر سهل‌انگاری در حفاظت از جان مهندسین و شهرندان ایرانی، اعلام نشده و به غیر از یکی دو تماس تلفنی معمولی و قول مساعد دولت سوریه اطلاع دیگری از تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای پی‌گیری وضعیت شهروندان ربوده‌شده ایرانی گزارش نشده‌است.
 در همین حال نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی هم ظاهرا فراموش کرده‌اند که نسبت به سرنوشت تک‌تک شهروندان این کشور مسؤل هستند و موظف بوده و هستند که مسؤلین دستگاه دیپلماسی را برای تاخیر در خروج شهروندان ایرانی از خاک آن کشور ابتدائا و تقصیر در پی‌گیری وضعیت ربوده‌شدگان مورد سؤال و مواخذه قرار دهند.

به‌نظر می‌رسد تلاش برای اثبات آن‌که شهروندان ربوده‌شده ایرانی از نیروهای فنی مهندسی بوده‌ و ربطی به نیروهای نظامی نداشته‌اند، نسبت به سرنوشت و حفظ جان آن‌ها برای حاکمیت موجود از اولویت و اهمیت بیش‌تری برخوردار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۱۶:۱۲
علی مصلحی

پاداش برای خشونت

سه شنبه, ۶ دی ۱۳۹۰، ۰۹:۲۳ ق.ظ

یک پرسوناژ ثابت در اکثر فیلم‌های هالیوودی که تاریخ چند دهه قبل را روایت می‌کرد و قهرمانان آن اغلب مردهایی با کلاه‌های شاپوی بزرگ و سوار بر اسب بودند و همیشه هم یک هفت‌تیر در دست‌ِشان بود، وجود داشت که غالبا یکی از قهرمانان داستان فیلم یکی از همین مرد‌ها بود که سابقه شرارت زیادی داشت و از دست پلیس متواری بود و در اکثر شهر‌ها عکس اورا روی در و دیوار نصب کرده و برای سرش جایزه تعیین نموده‌بودند.

این فیلم‌ها اغلب فضایی را روایت می‌کرد که نه پلیس آن پلیس به معنای امروزی بود، و نه شرور و جانی متهم آن، و نه فضای بدوی و سنتی آن کم‌ترین شباهتی با فضای فرهنگی، اجتماعی مدرن امروز داشت.
پلیس جامعه امروز متناسب با رشد و تغییر سایر مختصات جامعه به‌سمت مدنیت و فرهنگ، رشد و ارتقا داشته و امروز دیگر همه ابزار پلیس به زور بازوی افسران تنومند و قوی و ابزار خشنی که بر علیه جانیان از آن استفاده می‌شد، خلاصه‌نمی‌شود. پلیس جامعه امروزی دانشگاه دارد، روان‌شناس دارد، شرایط استخدام دارد، ابزار مدرن و دقیق دارد و در کنار همه این‌ها، البته که قوه قهریه مجاز و قانونی هم دارد و فقط در شرایط ویژه مجاز به استفاده از آن می‌باشد. در حقیقت قوه قهریه به مقیاس وسیعی در پلیس امروز کاهش یافته و در مقابل سایر ابزارهای مدرن این نیرو کم‌تر قابل مشاهده می‌باشد.

در جوامع مدرن امروز، هیچ شهروندی حق اعمال خشونت بر علیه شهروند دیگر را ندارد و در صورتی‌که شهروندی مورد تعرض و خشونت شهروندی دیگر قرار گرفت نیز حق پاسخ‌گویی مستقیم خشونت او را ندارد و قانون و قضا از او حمایت نموده و از پلیس و نیروی انتظامی می‌خواهد که شهروند خاطی را تعقیب نموده و برای تنبیه و مجازات در اختیار قانون قرار دهد.
 بدیهی است کم و کیف مجازات مجرم را قانون تعیین می‌کند نه شاکی.

 در چنین شرایطی شنیدن خبر این‌که فلان شخص یا فلان گروه(+) یا فلان کشور برای سر فلان شخص متهم و متواری جایزه تعیین نمود، یک واقعییت تاسف‌آور است.
 مهم نیست که این جایزه برای سر «قذافی» تعیین شده باشد که وجدان عمومی جهانی را به‌خاطر جنایات غیرانسانی خود به درد آورده، و جرم او هم برای جهانیان ثابت شده‌است، یا برای شخص اول و دوم و سوم القاعده،(+) که متهم به جنایاتی این‌چنین هستند، یا نویسنده‌ای که شاید آزارش به مورچه‌ای هم نرسیده اما با قلم و نوشته‌اش، احساسات مذهبی یا قومی عده‌ای را جریحه‌دار نموده‌است. یا گوینده‌ای از همین قبیل.

نمی‌توان از اقدامات هیچ‌یک از متهمینی که برای سرشان جایزه تعیین‌شده دفاع‌کرد، ضمن آن‌که نمی‌توان به‌طور صددرصد هم از درخواست مجازات‌ِشان دفاع نمود. اما هرچه باشد این‌که مجازات یک متهم - هر متهمی - را به جای قانون و پلیس و استفاده از پتانسیل‌های مدرن موجود، به همه شهروندان با هر نوع ابزار و آگاهی و شرایطی حواله نماییم(+) و پیشاپیش هم پاداش برای‌شان در نظرگرفته و میزان و مبلغ آن‌را اعلام نماییم، بیش و پیش از آن‌که کمک به «صلح» و «امنیت»، و رهایی از دست شرارت‌های یک شرور یا یک گروه تروریستی و شرارت باشد، تبلیغ، تولید و تشدید هرج و مرج و نهایتا بازتولید‌‌ همان شرارت‌ها و شیو‌ه‌ها و خشونت‌هاست.

آمریکا به حق یا ناحق با ایران و بعضی دیگر از کشورهای جهان روابط حسنه‌ و دیپلماتیک ندارد. به همین دلیل نمی‌تواند از طریق دیپلماتیک به سازوکارهای مدرن تعقیب و مجازات یک مقام ارشد القاعده که ایران متهم به پناه‌دادن اوست، متوسل شود. همین وضعیت را با بعضی دیگر از کشور‌ها نیز دارد.
از طرف دیگر به خاطر اختلاف عقیده و سلوک گاهی ممکن است فردی که از طرف دولت ایالات متحده به شرارت مشهور و متهم است و شایسته مجازات شناخته می‌شود، از طرف دولت ایران یا دولتی دیگر، شایسته تقدیر و تجلیل و پناهندگی شناخته شود و همین اختلاف دیدگاه باعث شود تا دو دولت نتوانند بر سر موضوع واحد دفع شر، به اشتراک نظر رسیده و به حل و فصل مسالمت‌آمیز آن اقدام کنند.
 در چنین شرایطی  که دیپلماسی مجبور به عقب‌نشینی است، ناگزیر ساده‌ترین راه خشونت برای دفع خشونت، و ابزار آن هم تهییج طمع شهروندان به دریافت پاداشی می‌شود که البته هیچ‌گاه امکان پرداختش نیست.

 تصور کنید شهروندی یا به طمع پاداش و یا اصلا به‌خاطر قرابت عقیده و دیدگاه با تعیین‌کننده پاداش، به چنین اقدام خشنی دست بزند. در حالت مفروض شهروند مذکور آیا خواهد توانست از دست دولت خود جان سالم به‌ در ببرد تا پاداش خود را از دولتی دیگر دریافت نماید؟ قاعدتا پاسخ منفی است.

حالا دور دیگری از اتهام و خشونت و جایزه، از یک کشور برعلیه کشور دیگر بر سر انسانی دیگر و نهایتا دور باطل خشونت آغاز خواهد شد.

در فیلم‌های هالیوودی همه مردم یک‌جور بودند، همه آن‌ها اسلحه داشتند، مرگ و کشته‌شدن در بین آن‌ها یک اتفاق ساده و طبیعی بود و مردم با آن واقعیات زندگی خود را هر روز سر می‌کردند. ضمن آن‌که اگر شروری توسط یک شهروند یافته و به پلیس معرفی می‌شد، یا سر او به پلیس تحویل داده می‌شد، نه تنها بیم تشدید خشونت نبود که فیلم فضایی را روایت می‌کرد که مردم به جشن کاهش خشونت می‌روند.

به نظر می‌رسد اغلب، تعیین چنین جایزه‌هایی پیش از آن‌که قصد عملیاتی‌شدن را تعقیب نماید، بیش‌تر برای تبلیغ و تهدید طراحی و اجرا می‌شود. اما نمی‌توان از تاثیرات منفی این‌گونه پیشنهاد و پاداش و مجازات غافل بود.

به‌ترین رویه برای مجازات یک جانی و شرور در هر مقیاسی، و با هر انگیزه‌ای، دستگیری، محاکمه و مجازات پس از صدور رای قاضی محکمه است. این‌که تشکیل چنین دادگاه‌هایی با مشکل عدیده روبه‌روست، به قرائت‌هایی برمی‌گردد که مروجین خشونت به‌خاطر ترس خود آن‌را تبلیغ و تشویق می‌نمایند.
 به تعبیر شیرین خواجه رندان شیراز:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
  کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد 

مرتبط:
دفع خشونت با خشونت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۹:۲۳
علی مصلحی