وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منتظری» ثبت شده است

آقای «موسوی‌خویینی‌ها» روز سه‌شنبه ۲۹ آذر در دیدار با دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تهران گفته‌اند: «تسخیر سفارت یک فضاحت بود، اگر حمایت امام و پشتیبانی مردم نبود، ما باید از آمریکا عذرخواهی می‌کردیم در این قضیه سفارت انگلیس هم چون مردم و مقام رهبری حمایت نکردند، دولت مجبور شد عذرخواهی کند.»

از نظر اصلاح‌طلبان و خصوصا طیف افراطی و انقلابی آن‌ها «مجمع‌ روحانیون مبارز» معیار و محک درست و نادرست و صحیح و اشتباه «اخلاق» نیست. از نظر آن‌ها هرچه آیت‌الله «خمینی» تایید کند خوب است و درست و اخلاقی و هرچه آن مرحوم تایید نفرموده و اعتراض نمایند، غلط و اشتباه و غیراخلاقی است.
 
بر همین اساس حادثه سیاه و زشت و غیرقانونی حمله و اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا در آبان ۵۸ چون تایید ایشان را به هم‌راه داشته، کار درستی بوده، و چون ایشان از دنیا رفته و حضور ندارند تا حمله به سفارت بریتانیا را تایید کنند، آن کار اشتباه و غلط است.

آقای «موسوی‌خویینی‌ها» البته کار بسیار پسندیده و نادری به‌تازه‌گی انجام داده‌اند که شایسته تقدیر و ارج‌مندی فراوان است.
از ایشان درباره بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی‌اش سؤال شده و ایشان در پاسخ جلوگیری‌نکردن از هتاکی و بی‌حرمتی به دولت موقت در اوایل انقلاب و بی‌حرمتی و آزار فقیه عالی‌قدر بعد از درگذشت آیت‌الله «خمینی» را بزرگ‌ترین خطای سیاسی خود اعلام نموده‌اند.

  اینکه ایشان بزرگ‌ترین خطای سیاسی عمر خود، یعنی هم‌راهی و حمایت از دانشجویان اشغال‌کننده سفارت را در زمره خطاهای خود به حساب نمی‌آورند و نه‌تنها آن را خطا نمی‌دانند که حتی بدان افتخار هم می‌نمایند، مایه تاسف بسیار است اما به هرحال این‌که بالاخره کج‌دار و مریز شجاعت می‌نمایند و رفتار سی سال پیش مجموعه حاکمیت در کج‌خلقی سیاسی با مرحوم مهندس «بازرگان» و دولت متبوع وی و هم‌چنین آزار و حصر و هتاکی به فقیه عالی‌مقام را خطا می‌دانند، جای تشکر و خوشحالی فراوان دارد.

اما در‌‌ همان اشاره به اشتباهات هم ایشان مجددا تایید و تاکید می‌نمایند که رفتار حاکمیت در عزل آیت‌الله «منتظری» از قائم‌مقامی رهبری کار درست و قابل دفاعی بوده‌است. تردیدی نیست که حادثه عزل فقیه عالی‌مقام از قائم مقامی رهبری  به‌خواست و اراده مرحوم آیت‌الله «خمینی» صورت‌گرفت.  با این وصف کسی که معتقد است ایشان خطا نمی‌کند و معیار و محک صواب و عقاب و درست و نادرست تایید ایشان است، نمی‌تواند عزل آیت‌الله «منتظری» را هم کار نادرستی بداند و تا زمانی که در بر این پاشنه بچرخد، به صلاح ممکلت امیدی نمی‌توان داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت: وب‌سایت موسوی‌خوینی‌ها بعد از انتشار مطلب درج شده در سایت مجمع روحانیون مبارز توضیح داد که سایت مجمع حک شده و مطالب منتسب به ایشان در آن سایت «مغشوش و آمیخته‌ای از دروغ‌های بسیار» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۰ ، ۰۸:۵۴
علی مصلحی

آقایان «دوربینی» دوربین‌های «آقا»

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۳۸ ب.ظ

ساعاتی پس از اتمام مراسم چهارده خرداد در حرم آیت‌الله «خمینی» یک وبلاگ‌نویس نوشت که «آقای دوربینی هم شعار مرگ بر موسوی داد.»

آقای«دوربینی» را هم‌چنان‌که «فرورتیش رضوانیه» نوشته‌است، همه می‌شناسند. همان شخصی که اشتیاق کودکانه و جنون جالبی به قرارگرفتن جلو دوربین تلوزیون دارد و فرقی هم نمی‌کند این دوربین چه دوربینی باشد و برای چه مناسبتی و او در چه حالتی. همین‌که تصویر او از تلوزیون پخش شود، غریزه شهرت او از طریق مشاهده تلوزیونی ارضا شده و خدا مراد او را داده است. و در این‌روز یعنی چهاردهم خرداد، چه چیزی به‌تر از این‌که هم تلوزیون او را نشان می‌دهد، هم کیک و ساندیس فتً‌وفراوان و مفت و مجانی یافت می‌شود و آقای «دوربینی» رفت، کیک و ساندیس خورد، چفیه انداخت، و مرگ بر موسوی هم گفت نه کم‌تر از بقیه نه بیش‌تر.

باور کنید جمعیت غالبی که در مراسم چهارده خرداد حاضر شده بودند، هیچ چیزی از آقای «دوربنی» بیش‌تر نداشتند ، اگرچه ممکن است خیلی چیزها از او کم‌تر داشته باشند. که البته چنین است او نفهمی‌اش را جار می‌زند و بقیه به‌زعم خودشان مخفی می‌کنند.

حماقت، ندانستن و لذت از این ندانستن، قدر مشترک همه آدم‌هایی است که یکی از آن‌ها آقای «دوربینی» است.
این‌ها همان آدم‌هایی هستند که سی سال پیش بعد از هر نماز چه در منزل! چه در مسجد! چه جماعت! چه جمعه! بعد از دعا و ثنا به جان آیت‌الله «خمینی» از صدق دل دعا می‌کردند: «منتظری نستوه محافظت بفرما.» اما به ناگهان فتوی صادرشد که از امروز دعا به جان «منتظری نستوه » حذف شود. حذف کردند سم‌ٌبکم، بی‌سئوال و بی‌جواب.

این‌ها همان‌هایی هستند که در نمازجمعه‌های متعدد تهران پیش از شروع به خطبه‌خواندن «هاشمی» شعار می‌دادند؛ «درود بر خامنه‌ای، سلام بر هاشمی» و زمانی هم به فرمان عده‌ای آنتریک می‌شدند و شعار می‌دانند: «مخالف هاشمی، مخالف رهبر است، مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است.» چند مدتی طول نکشید که شعار «سلام» حذف و حالا همان که دستور شعار «مخالف هاشمی مخالف رهبر ...» را دیکته کرده بود، حالا شعار «مرگ برغارت‌گر ییت‌المال» آن‌هم هنگام خطبه‌خواندن هاشمی را صادر و توصیه می‌کرد. خطبه‌ای که رکعتی از نماز حساب می‌شد و حرمت آن واجب.

دستور البته اجرا می‌شد. مو به مو و بدون کم‌ترین سؤال و جواب. طرفه آن‌که چندی بعد همین‌ها به چشم‌های خود دیدند و به گوش‌های خود شنیدند، همان‌که مخالفت با او مخالفت با پیغنمبر بوده خود مخالف «هاشمی» است و حالا دیگر «هاشمی» نباید خطبه بخواند.

فراموش نکنیم این‌ها همان‌هایی هستند که زمانی به طرف‌داری از «صادق خلخالی» در خیابان‌های قم بر علیه یک مرجع تقلید «آیت‌الله شریعتمداری» شعار می‌دادند و همان «صادق خلخالی» را با بیشترین رای به عنوان نفر اول راهی مجلس می‌کردند، و چند صباح بعد، نماینده اول مردم قم ردصلاحیت می‌شد. بی‌هیچ سؤالی و جوابی.

اصلا چرا بی‌راهه و دور می‌رویم؟ مگر همین‌ها نبودند که چند ماه پیش نسبت به پاره‌شدن عکس حضرت «روح‌الله» «قیطریه آتش‌زدند» و آن‌همه سروصدا و راه‌پیمایی و بلوا ... برپا کردند؟
خوب! حالا مگر همان‌ها نیستند که به نواده و وارث میراث معنوی همان حضرت «روح‌الله» اهانت می‌کنند؟

باور کنید این‌ها اصلا فراموش نکرده‌اند که آقای «یاسر عرفات» روزهای اول انقلاب به ایران آمد و چه استقبالی که از او نشد و خیلی بیش‌تر از این‌که «سیدحسن نصرالله» «نواده روح‌الله » خوانده شود، او فرزند «روح‌الله»خوانده شده بود. اما چند سال بعد همان جناب «یاسر عرفات» خائن خوانده شد و این‌ها موظف شدند طومارهای حمایت امضا کنند بی‌هیچ پرسشی و پاسخی!

از این جمع کثیر و در این تاریخ پرفراز و نشیب سی‌سال گذشته و البته به لطف ایجاد امکانات محدود گردش آزاد اطلاعات، کم‌کم پرسش‌هایی در ذهن و دل بعضی شروع به جوانه‌زدن کرد و آرام‌آرام بر تعداد این سؤالات و تلاش برای یافتن جواب افزوده شد و در ادامه از دل این جوانه کوچک آگاهی «جنبش» بزرگی «سبز» شد که طی یک‌سال گذشته نشانه‌های بلوغ مقدس آن در خیابان‌های پایتخت و انعکاس آن در رسانه‌ای مستقل و آزاد در سراسر جهان قابل مشاهده است و هر روز بر جمع آن‌ها افزوده می‌شود. الا جماعت اندکی که بیش و پیش از آن‌که حکومت علاقه به ناآگاهی آن‌ها از حقیقت و باقی نگه‌داشتن در جهل‌شان داشته باشد، خود به این وضعیت مشتاق‌ترند و البته که این اشتیاق و جان‌فشانی را بهای ارزش‌مندی است و آن‌هم نشان‌دادهشدن از تلوزیون آقای «ضرغامی» و نوشیدن مجانی ساندیس.
 بله شرکت‌کنندگان مراسم امسال سال‌گرد ارتحال آیت‌الله «خمینی» علی‌رغم آن‌که قادر به دیدن نزدیک‌ترین واقعیت‌های اجتماع خود نیستند، اما اغلب یک آقای «دوربینی» بالفعل بودند.

نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
 «عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند.
 «معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند.
 پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌را به نو ک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟
 «عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید او بیشتر از بقیه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
 از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. «علی» برای این جماعت حیف است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۳۸
علی مصلحی

از دو حال خارج نیست. یعنی شق سومی نمی‌توان برای آن متصور بود.
 یا این‌که آقای «شیخ مهدی کروبی» آدمی خیانت‌کار و خطاکار است که تاکنون در زندگی شخصی و سیاسی و مذهبی خود دارای چنین سوابق خطایی نه‌تنها نبوده، بلکه واجد سوابق بسیار ارزش‌مند و والایی هم بوده است. اما در اواخر عمر به یک‌باره راهی جدای از راه پیموده‌شده تا این سال‌های عمرش را انتخاب کرده و آن راه هم راهی نیست جز خطا و گناه و اشتباه، و نتیجه اعمال و رفتار مفسده‌انگیز او متضمن خسارات جبران‌ناپذیری برای ملت و نظام و انقلاب و ... می‌باشد.

در تاریخ دیرپای انسانی و خصوصا تاریخ اسلام از این نمونه‌ها بسیار می‌توان سراغ گرفت. از طلحه و زبیر و خیلی از مهاجرین و انصار زمان نبی اکرم (ص) درسال‌های آغازین طلوع اسلام بگیر تا در فواصل تاریخی مشخص امثال «برسیسای عابد» گذر کن و همه را رها کن تا برس به جرثومه فسادی (مرا خواهید بخشید) مثل «منتظری».
مگر نظام در برابر این آدم با آن‌همه سوابق درخشان تقوی و زندان و خدمت به نظام و حوزه‌ها چه کرد؟ مگر هنگامی که می‌خواستند او را علیرغم داشتن تعداد قابل‌توجهی مقلد از سمت قائم‌مقامی رهبری عزل و سپس در خانه محصور نمایند و با اجازه و تحت توجهات و عنایات البته خاصه و سفارش‌شده آقایان آزار و اذیت کنند، رعایت حالش را کردند؟ مگر شاگردان متعددش که حالا رساله‌های خود را منتشر می‌کردند، پا در میانی و وساطط کردند؟
 غیر از این‌است که برای آن‌همه سابقه و تقوی و تخصص فقهی و حوزوی به‌علاوه افتخار امتیاز پدر‌شهید بزرگ‌واری بودن تر‌ه‌ای هم خورد نکردند و خیلی مگرهای دگر؟

بسیار خوب! همین حالا هم با این جرثومه فساد و تباهی و بی‌آبرویی و...و .... .... همان کنند.
 من نمی‌دانم چرا آقایان دست روی دست گذاشته‌اند و هیچ کاری نمی‌کنند؟
لااقل دادستان البته محترم تهران و یا دادستان البته محترم‌تر کل کشور، به عنوان مدعی‌العموم در راه صرفا رضایت حضرت حق و شادی دل خانواده شهدا و مقام (مرا خواهید بخشید) "عظمای" ولایت و...و....و....بر علیه وی مثل بقیه جرثومه‌های فساد مثل «ابطحی» و «عطریانفر» و «حجاریان» و «رمضانزاده» و «نبوی » و «تاج‌زاده» و «عرب‌سرخی» و ... تنظیم کیفرخواست نموده و در دادگاه‌های البته صالحه و صدالبته که با حضور وکیل‌مدافع و صدالبته‌تر با حضور چشم‌گیر رسانه‌های متعدد اصلاح‌طلب و رسانه‌های مستقل و معتبر جهانی (چنان‌که در دادگاه‌های موسوم به متهمان کودتای مخملین اتفاق افتاد) ایشان را محاکمه نموده و به زندان اندازند و ملتی و رهبری و خانوادهای معظم شهدایی و خلاصه خلقی را از شر این موجود عفریته خلاص نمایند.

و یا این‌که موضوع شق دومی دارد و شیخ بزرگ و شجاع دلیر اصلاحات نه‌تنها این‌روزها مرتکب خطایی نشده، بلکه برای اولین‌بار در عمرش واجد شهامت مثال‌زدنی و تاریخی شده که در سایه آن می‌رود تا خطای‌های گذشته خود را هم جبران نماید.

در این‌صورت قومی که با نشان و پرچم و پوستر و ماژیک و کاملا شفاف و آشکار و هزارالبته که «خودجوش» به خانه و محل سکونت و آرامش ایشان و همسایگان بی‌گناهش در روز روشن و بدون کمترین هراس و مزاحمت حمله می‌کنند، خطا کارند. که در این‌صورت هم تکلیف دادستان البته محترم تهران و خلاصه مجموعه صدالبته محترم‌تر قضایی و انتظامی کشور را قانون اساسی مشخص نموده است.

این‌که نه آقای کروبی به دست قانون محاکمه و خلاصه چنگال عدالت گرفتار نمی‌شود و معترضین و متجاوزین به حقوق ایشان هم همین‌طور، از ضعف قانون است یا ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۵۶
علی مصلحی

استبداد دینی

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۸۸، ۰۵:۱۹ ق.ظ

 این پست تقدیم می‌شود به «معصومه‌خانم مصلحی» که فردا تولدش می‌باشد
«از آن قوای ملعونه که بعد از جهالت ملت، از همه اعظم، و علاجش هم به‌واسطه رسوخش در قلوب، از لوازم دیانت محسوب بودن، از همه اصعب و در حدود امتناع است، همان شعبه استبداد دینی است.»
( تنزیه‌المله میرزای نایینی)

معروف است در واقعه «رژی» (تحریم تنباکو) وقتی مردم به ندای رهبر مذهبی خود ــ‌میرزای شیرازی‌ــ با دل و جان پاسخ دادند و نه‌این‌که از استعمال دخانیات سر باز زدند، بلکه قلیان‌ها را هم شکستند. وقتی «ناصرالدین شاه» از زنان حرم خواست برایش قلیان بیاورند، یکی از زنان حرم، قلیان مرصع را در حضور شاه بر زمین زد و شکست و گفت :کشیدن قلیان حرام است. وقتی «ناصرالدین شاه» با تغییر از حرمت کشیدن قلیان و کسی که این حرمت را اعلام داشته بود سئوال کرد جوابی ساده را که همه باورهای واقعی ما در آن نهفته است شنید: «کسی که من را برای شما حلال کرده.»
این سخن پایان گفتمان شاه و زنان حرم‌سرا بود که فرمان پیشوای دینی اعظم از فرمان قبله عالم و ارجح بر فرمان همسر بود.

نزدیک به ۱۶۰ سال از آن واقعه تاریخی که به‌راستی آبرویی برای مرجعیت دینی و دین بود، می‌گذرد. صد و شصت سالی که بر تاریخ ایران و تاریخ مرجعیت شیعه در همه جهان چه‌ها نرفته است.

اگرچه این حادثه به‌علت وسعت و عظمت و تاثیری که بر جریان سیاست‌گزاری عظیم یک کشور خارجی گذاشت، یک واقعه منحصر به‌فرد است، اما اتفاقات از این دست طی ۱۶۰ سال گذشته بسیار اتفاق افتاده و قذرت عظیم مرجعیت را به دشمنان دین و مردم دینی نشان داده است.

اما متاسفانه سوء‌استفاده از دین و استفاده ابزاری از آن طی سال‌های اخیر، علیرغم تذکر مشفقان دردمند از یک‌طرف و تلبیس به شکل و لباس دین توسط عده ای فاقد شان این حوزه از طرف دیگر، و همچنین مصادره دین به نفع خود و تفسیر و تعبیر دین بر اساس حوائج نفسانی بعضی از عالمان دینی باعث خالی شدن شدید کاسه دین و فقر اعتبار آن به نحو بسیار فاحشی شده است.

اخیرا یکی از مراجع عالی‌رتبه تقلید شیعیان جهان ــ‌آقای منتظری‌ ــ‌که به تایید دوست و دشمن در حوزه علم و عمل در میان حوزویان جزء کبار این صنف محسوب می‌شد، از دنیا رفت.
در عظمت شخصیت علمی ایشان همین بس که تمام علمای حاضر مستقیم یا غیرمستقیم از شاگردان ایشان بوده‌اند.
پس از فقدان این مرجع بزرگ، جمعیت عظیمی از علاقه‌مندان به شان مرجعیت تقلید شیعه و از مقلدان پرشمار او، علیرغم کمترین اطلاع‌رسانی رسمی در مراسم تشیع جنازه او شرکت کردند.
نه‌تنها این مراسم عظیم در هیچ رسانه رسمی انعکاس نیافت، بلکه جمعی از عوام به سعایت و هدایت همان مراجع رسمی مانع از برگزاری مراسم ترحیم این بزرگ‌مرد فقاهت و شجاعت شده و هم‌زمان عک‌سهای وی را در شهر قم و اطراف منزل و دفترش پاره نمودند.
طرفه آن‌که حرمت‌شکنان به ساحت مرجعیت شیعه و آقای «منتظری» و «صانعی»، فردای آن‌روز توسط شخصی که مدعی است از صنف مراجع تقلید است مورد میزبانی، حمایت و تشکر قرار گرفتند.

بنده در این‌که ایشان شرایط مرجعیت تقلید دارند یا خیر بحثی ندارم. گو این‌که چنین حقی بر اساس عرف نانوشته حوزه‌های علمیه صرفا مخصوص علمای طراز اول است لاغیر.
اما جای سئوال بسیار بزرگی است از حضرت ایشان و سایر مراجع تقلید دیگر که چرا دیگر امروزه فتوی یا پیشنهاد شما ــ فرق نمی‌کند از هر طرف که باشید ــ مثل گذشته پایان گفتمان اختلاف در بین مقلدانتان نیست؟ و چرا امروز حرف نه‌تنها قبله عالم که حرف کودکان نیز در همه‌جا بر حرف و نصیحت شما ارجح است؟ بلکه دقیقا مردم می‌گردند ببینند شما چه گفته‌اید تا عکس آن‌را عمل کنند؟
اگر باور ندارید به رنگ رخسار جامعه پیرامون‌تان نگاه دقیق‌تری بیاندازید.

تمام مردم کشور که اغلب از مقلدین شما هستند، امسال یک روز زودتر از شما به استقبال ماه شوال رفتند.

تنها رسانه رسمی کشور که بزرگ‌ترین و بیشترین سهم را در تخریب شان و جای‌گاه مرجعیت، طی سال‌های اخیر داشته، امروزه بیشترین تلاش خود را بر پرکردن این خلا و شکافی که هر لحظه روبه افزایش است می‌گذارد، اما هرچه او بیشتر می‌گوید؛ مردم کم‌تر می‌شنوند.
گفت: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آن‌که البته به جای نرسد صدای «صدا و سیمای» ضرغامی است.

دیری نمی‌گذرد که خشونت ناشی از استبداد دینی، مفتیان خشونت را به‌کام خود فرو خواهد بلعید.از آن‌رو که مقلدان به عینه مشاهده می‌کنند:
 واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند به خلوت نرفته و در جلوت کاری خلاف وعظ خود انجام می‌دهند.
حافظ همین امروز هست که سروده است:
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۸۸ ، ۰۵:۱۹
علی مصلحی

خنده خدا

دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۸۸، ۰۶:۰۸ ق.ظ

روایتی می‌گوید: خدا دوبار می‌خندد. یک‌بار وقتی همه تلاش می‌کنند کسی را ذلیل کنند و خدا نمی‌خواهد او عزیز می‌شود، و یک‌بار هم برعکس، موقعی که همه تلاش می‌کنند کسی عزیز شود و خدا نمی‌خواهد و او ذلیل می‌شود.

شلوغ یا خلوت‌بودن بیش از اندازه مراسم استقبال یا تشییع جنازه‌ی کسی به‌تنهایی نمی‌تواند دلیل بر عزت یا ذلت باشد، چنان‌چه مراسم تشییع‌جنازه بی‌بی دوعالم حضرت «ام‌ابی‌ها» شبانه و در خلوت برگزار شد، اما امروز شهر «قم» خنده فراوان خدا را بر عزت دوباره پدر روحانی جنبش سبز ایران حضرت آیت‌الله «منتظری» مشاهده کرد.

بیش از ۱۰ دقیقه کنار میدانی نزدیک به حرم ایستاده بودم، زنجیره سبز انسانی عزادار درگذشت مرجع عالی‌قدر جهان تشیع قطع نمی‌شد.

استفاده از اینترنت برایم در قم آسان نیست. به جایی رسیدم بیشتر خواهم نوشت. یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۸۸ ، ۰۶:۰۸
علی مصلحی

بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۸۸، ۰۱:۱۳ ق.ظ

مجموعه حرف‌هایی این‌روز‌ها از زبان بعضی از به‌اصطلاح بزرگان نظام شنیده می‌شود که نه‌تنها برای این حقیر اصلا جای تعجب ندارد، بلکه طی سی سال گذشته که حرف‌هایی خلاف آن‌را از آن‌ها می‌شنیدم جای تعجب فراوان داشت.
 
این‌که بعضی برای تخریب شخصیت مهندس «میرحسین موسوی» پرده‌های بی‌شرمی را بالا زده و دست به تخریب عریان حضرت امام می‌زنند و در این مورد خاص با سکوت بعضی از به‌اصطلاح طرف‌دارن خط امام از «موتلفه» هم روبه‌رو می‌شوند، همگی حکایت از یک جریان با مهندسی و برنامه‌ریزی مخصوص با اهدافی خاص دارد.

آقای «اسدالله بادامچیان» عضو معروف و موثر «موتلفه اسلامی» لطف کردند و زحمت کشیدند و خاطرات افقه‌الفقها معاصر آقای «منتظری» را همراه با نقدهای خود بر این خاطرات چاپ نمودند. دست‌شان درد نکند. چه این‌که اصل این خاطرات بدون نقد و حاشیه‌نویسی امثال جناب ایشان به هیچ عنوان امکان چاپ در ایران را به این شکل پیدا نمی‌کرد.
 در جای‌جای این نقد‌ها حضرت «بادامچیان» نویسنده خاطرات را به این یک دلیل ساده که: ایشان مدعی است ـ بعضی از تصمیم‌گیری‌های حضرت امام متاثر از «اطلاعات غلط»ی است که توسط اطرافیان وی به او می‌رسیده ــ تخطئه نموده و بر این باور است که «امام» دارای بینشی عمیق‌تر و وسیع‌تر از آنست که مورد فریب عده‌ای از اطرافیان به دلیل دریافت «اطلاعات غلط؟؟» واقع شده و در نتیجه اقدام به تصمیم اشتباه بگیرد.

چند سال بعد از آن آقای «محمد مومن» عضو محترم فقهای شورای نگهبان نیز اقدام به چاپ خاطرات خود نمود و در حالی که نه‌تنها به لحاظ درک سیاسی و عمق سواد، معلومات و اطلاعات فقهی از یک‌طرف و سابقه مبارزات قبل از انقلاب و شاگردی حضرت امام از طرف دیگر به‌هیچ روی قابل مقایسه با آقای «منتظری» نیست، در بعضی موارد و خصوصا در مورد انتخابات مجلس سوم‌‌ همان حرف‌ها را در مورد حضرت امام مطرح نمود که قبلا آقای منتظری در خاطرات خود مطرح و مورد اعتراض و انتقاد شدید آقای «بادامچیان» قرار گرفته بود.

 اخیرا نیز جناح مدعی اصول‌گرایی و رسانه‌های وابسته به آن‌ها و در راس آن خبرگزاری فارس آن خاطرات و این فراز اخیر را مستمسک حمله به دولت آقای «موسوی» که مورد وثوق و تایید مکرر حضرت امام بوده است قرار داده و سعی نمود با شبیه‌سازی اعتراضات مدنی جنبش سبز امروز با اعتراضات به نتایج انتخابات مجلس سوم آن‌روز، از این نمد برای مقبولیت خودشان کلاهی فراهم نمایند.

اخیرا نیز تعدادی از وابستگان فکری جناح موسوم به اصول‌گرایی با تکرار حرف‌های مشابه و به قصد تخریب شخصیت سران اصلاحات که اغلب از بستگان و شاگردان و نزدیکان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی می‌باشند، سعی دارند تا ضمن تخطئه و تخریب شخصیت عظیم حضرت امام و اعلام رسمی اشتباه بودن سیره سیاسی امام طی سی سال گذشته، گناه این اشتباه را به گردن این نزدیکان بیاندازند که به‌زعم آن‌ها امام را طی این سال‌ها در محاصره خود قرار داده و از رسیدن اطلاعات درست به حضرتش محروم نموده‌اند.

در این‌که چه اندازه این ادعا‌ها فاقد اعتنا و توجه است و چه میزان کودکانه و مضحک، فعلا مجال و صحبتی نیست، اما آن‌چه شایسته توجه است سکوت معنادار حضرت «بادامچیان» و جناح مطبوع‌شان است.
 این سکوت نشان می‌دهد که تا چه اندازه دغدغه جناب ایشان در تنظیم نقدنامه بر خاطرات فوق و دلایلی که در آن نقدنامه مطرح می‌نمایند، فاقد صداقت بوده و نه‌تنها برای دفاع از کیان نظام و امام نیست، که در بعضی موارد و بلکه در اغلب موارد نیز نوع نگاه انحصارگرایانه وی نسبت به نظام و انقلاب چیزی جز تخریب وجه زیبای نظام را به همراه ندارد.

 در مورد این ادعای بنده، شما را ارجاع می‌دهم به مطالعه کتاب فوق و دعوت به قضاوت صادقانه در مورد این کتاب.

اما آن‌چه مورد غفلت این نوع اتهام‌زنی‌ها قرار می‌گیرد، آنست که این اتهام‌زنی‌ها قبل از آن‌که به تخریب امام و نزدیک‌ترین یاران او منجر شود، به تخریب حضرات اتهام‌افکن منجر می‌شود.
تفکیک بین مسببین اتفاقات سی سال گذشته، اگرچه کار غیر ممکنی نیست، اما کار بسیار سختی است، و یک ناظر بی‌طرف بیرونی همه را از یک نگاه واحد مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همه را به یک‌سان در پدیدآمدن آن شرایط و اتفاقات موثر می‌داند.
حالا چگونه است جمعی که در به‌وجود آمدن سیاه‌ترین اتفاقاتی که بار‌ها با آبروی نظام بازی کرده و مورد اعتراضات مکرر حضرت امام هم واقع شده، امروزه می‌خواهند پای خود را از بسیاری از حوادث تاریخ نظام پس کشیده و با بعضی از فرزندان اصلی و اصیل امام و انقلاب به صف‌بندی و مرزبندی برسند، جای سئوال است اما جای تعجب نیست.

به این مدعیان بزرگ متذکر می‌شویم:
بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست

سوگند می‌خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست

در کارگاه رنگ‌رزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست

از بردگی مقام بلالی گرفته‌اند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست

دارد بهار می‌گذرد با شتاب عمر
فکری کنید که فرصت پلکی درنگ نیست

وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست

تنها یکی به قله‌ی تاریخ می‌رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
شعر از محمد سلمانی
+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۸۸ساعت ۴: ۶ توسط علی مصلحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۱۳
علی مصلحی

فرصت تاریخی

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۸۸، ۰۴:۲۲ ق.ظ

 «حسینعلی منتظری» که پس از پیروزی انقلاب تا سال‌های آغازین دهه شصت، به عنوان قائم‌مقام رهبری و شخص دوم کشور شناخته می‌شد، ناگهان به‌دنبال پاره‌ای اعتراضات به بعضی از سیاست‌های اجرایی در مدیریت کشور، و مخالفت با بعضی رفتار‌ها در کلان نظام، از قائم‌مقامی رهبری و شخص دوم کشور عزل و تاکنون به دلیل یک انتخاب عادلانه و شجاعانه، تاوان سنگینی را در کنار خانواده‌اش و در حصر خانگی پرداخته است.

بزرگ‌ترین اعتراض «منتظری» به کشتار وسیع زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بود که بعد‌ها به «قتل‌عام۶۷» شهرت یافت.
این کشتار در بی‌خبری مطلق مردم، رسانه‌های داخلی و خارجی، خانواده‌های قربانیان و بدون کمترین اعتراض از سوی مجامع حقوقی بین‌المللی به دلیل فقر شدید رسانه و خبر اتفاق افتاد.
 اما «منتظری» رسالت تاریخی خود به عنوان شخص دوم کشور و یک فقیه برجسته دینی را به‌درستی انجام داد اگرچه تاوان سختی را برایش در پی داشت.
****
پس از اعلام نتایج انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اتفاقات تلخ فراوانی در کشور اتفاق افتاد. تعداد قابل‌توجهی از شهروندان کشور به دلیل اعتراض مسالمت‌آمیز به این نتایج به خاک و خون کشیده شدند، تعداد قابل‌توجهی از شهروندان عادی، دانشجویان، روزنامه‌نگاران، وبلاگ‌نویسان و حتی مقامات سابق اعم از نمایندگان مجلس دوره‌های قبل و وزرای معروف دولت‌های پیشین که به قول خطیب جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ مرجعیتی در بین مردم داشتند، بازداشت غیرقانونی شدند. تعداد قابل‌توجهی از هم‌وطنان زخمی شده و تعدادی نیز ناپدید شده‌اند.

مجموعه اتفاقات فوق به‌علاوه تقلب آشکار در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، اعتراض بزرگ‌ترین مجامع حقوقی داخلی و بین‌المللی و اعتراضات وسیع و گسترده در سطح کشور و جهان را در پی داشته است.
***
اقامه نماز جمعه فردا به عهده «اکبر هاشمی‌رفسنجانی» رییس «مجمع تشخیص مصلحت نظام» ریاست «مجلس خبرگان رهبری» و کسی که طی بیست سال گذشته هم‌واره به عنوان شخص دوم کشور شناخته می‌شده است، می‌باشد.
 «هاشمی» فردا در شرایطی در یک آزمون حیاتی در برابر قضاوت تاریخ و افکارعمومی قرار می‌گیرد که در جریان تبلیغات انتخابات دهم و خصوصا شب مناظره بین «میرحسین موسوی» و آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» خود و خانواده‌اش آماج شدید‌ترین اتهامات فساد اقتصادی از طرف سران تقلب و سردمدارن کودتا قرار گرفته است.
 
«هاشمی» در زندگی سیاسی ۳۰سال گذشته خود نقاط مبهم بسیاری دارد. این ابهام و عدم شفافیت تا بدان‌جا پیش رفته است که علیرغم آن‌که اکثر قریب به‌اتفاق علما و بزرگان به‌تصریح و گا‌ها تلویح مواضع خود را در برابر اتفاقات اخیر کشور روشن نموده‌اند، اما هنوز موضع‌گیری «هاشمی» در خطبه‌های فردا در هاله؟؟؟؟‌ای از ابهام قرار دارد.
 شعبده تاریخ یک‌بار دیگر یک فرصت استثنایی در اختیار «هاشمی» قرار داده است تا «یکبار برای همیشه» از منظری شفاف خود را در مقابل تاریخ به سرافرازی برساند. ملت بزرگ و سرافراز ایران این‌بار راه دقیق خود را شناخته و به قول «میرحسین موسوی» «پای در راهی بی‌برگشت» گذاشته است. قسمتی از این مسیر از نماز جمعه فردای تهران عبور می‌کند.

می‌گویند در زندگی هر کس شانس فقط یک‌بار در خانه آدم را می‌زند. آیا «هاشمی» فردا به این شانس بزرگ زندگیش جواب خواهد داد؟
آیا فردا «هاشمی» در کنار ملت خواهد بود یا در برابر ملت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۸۸ ، ۰۴:۲۲
علی مصلحی