رسانه؛ تریبون مردم، یا بلندگوی دولت؟
نهتنها مردم ایران، که مردم هیچجای دنیا چندان علاقهای ندارند که بدانند مثلا: خانم دکتر «معصومه ابتکار» معاون ریسجمهور و ریس سازمان حفاظت از محیط زیست تصادف کرده، مصدوم شده، در بیمارستان بستری شده و روند درمانی وی اینگونه هست و آنگونه خواهد بود. فلان مقام از او عیادت کرد، فلان مقام در مورد روند درمانی او سفارش کرد. پزشکان و پرستاران و نیروهای خدماتی شاغل در بخشی که وی بستری شده، طی مدت بستری بودن ایشان، هم از خدمات استانداردتری برخوردار شدند و هم فرصت یافتند تا با تعداد قابلتوجهی از مقامات کشوری عکس یادگاری بگیرند.
برعکس؛
همه مردم دنیا علاقه دارند بدانند که مثلا چرا و چگونه یک محیطبان بینام
و نشان در یک نقطهای مورد ضرب و شتم یک شکارچی قرار گرفتهاست؟ اکنون این
بنده خدا در کجاست و روند درمان و بهبودی او چهگونه است؟ آیا مقامات مسؤل
حساسیتهای ویژه در مورد روند درمانی وی به خرج دادهاند یا نه؟ اگر نه
مقصر چه کسی و در کدام قسمت بوده؟ و نهایتا سرنوشت سلامتی و پرونده او و
ضارب چه خواهد بود؟ این علاقه ذاتی بشر است.
وظیفه
اصلی و اصلا تنها و مهمترین هدف و رسالت «رسانه» هم همین است که در مسیر
همین علاقه ذاتی حرکتی کرده و ذائقه خبری، علاقه، حساسیت و کنجکاوی مردم را
به همین سمت هدایت و راهبری نمایند. به عبارت دقیق کلمه «تریبون مردم و
شهروندان باشند.»
اما
صاحبان قدرت به مرور زمان ذائقه خبری، علاقه، حساسیت و کنجکاوی مردم را
تغییر داده و به دنبال آن رسانهها به جای آنکه پیگیر خبر «شهروندان»
باشند، پیگیر خبر «دولتمندان» شدهاند و در نتیجه مخاطب رسانهای آنها
هم به جای آنکه «شهروندان» باشند، «دولتمندان» میشوند و به دنبال آن در
کشوری که دستکم ۵۰ میلیون شهروند باسواد دارد، تیراژ روزنامه میشود
نهایتا ۳۰۰ هزار نسخه. یعنی به عدد دولتمندانی که تازه اصلا این
روزنامهها را نمیخوانند و فقط قشری از آنها این روزنامه را میخوانند که
حاکمیت آنها را مامور کرده تا در روزنامهها ذرهبین بهدست بگردند و اگر
نقدی و اعتراضی یافت شد، بلافاصله آن را کشف و اطلاع دهند تا در دم نسبت
به خفه کردن آن اقدام شود.
نتیجه
طبیعی چنین فرایندی میشود اینکه دولت به روزنامهها در قبال نقد نکردن
برنامههای آنها، یارانه و پاداش میدهد و همین تیراژ اندک نیز هفته به
هفته به دفاتر روزنامه مرجوع میشود.
اما
اگر رسانه در نقش اصلی خود، تریبون مردم و شهروندان باشد، توسط مردم مورد
اقبال قرار گرفته، خریداری و مطالعه میشود و هرچه بیشتر سخن و خبر مردم را
منتشر کند، میزان اقبال مردم نسبت به آن افزایش یافته و در نتیجه تیراژ
آن هم بالا میرود. نتیجه بدیهی این اقبال و استقبال و افزایش مخاطب و
تیراژ، رساتر شدن صدای مردم خطاب به دولت و آیینهای که دولت میتواند و
باید خود را در آن ببیند و نسبت به اصلاح نقصهای خود اقدام کند، میشود.
این
ظرفیت ارزشمند در کشورهای توسعهیافته مورد توجه قرار گرفته و به آن بها
داده شده است. به عنوان مثال در کشور ژاپن تیراژ روزنامه «یومیوری_شیمبون»
به ۱۰ تا ۱۵میلیون نسخه در روز (بسته به رویدادهای مهم روز) میرسد. این
روزنامه تریبون و انعکاسدهنده اخبار مردم است. وضعیت بسامان اقتصادی و
توسعه در کشور ژاپن که از شدت عیان بودن نیازی به بیان ندارد.
اما
در کشورهایی که برای توسعه دست و پا میزنند و همیشه هم درجا میزنند و
نمیرسند، تیراژ روزنامه خیلی بالا باشد، نهایتا ۱ میلیون نسخه در روز است.
آنهم تریبون اخبار دولتی و گرفتار در چرخه سانسور و انتشار و فروش نرفتن و
برگشتن به چاپخانه برای خمیر شدن. رسانههایی بدون مخاطب، شهروندانی بدون
تریبون، و بار کجی که همچنان میرود و به منزل نمیرسد.