وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صداوسیما» ثبت شده است

جای خالی «اخلاق» در برنامه‌های صداوسیما

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۲۹ ق.ظ

تمام ادیان آسمانی و تمام مکاتب برساخته بشری که اخلاق در آن موضوعیت دارد، به پیروان و هم‌راهان‌ِشان سفارش می‌کنند که از مسخره‌کردن و دست‌انداختن یک‌دیگر به‌شدت پرهیز کنند.
 
دین اسلام صریحا به پیروانش از زن و مرد توصیه می‌کند که، یک‌دیگر را مسخره، و از یک‌دیگر عیب‌جویی نکنند و با القاب و عناوین ناپسند یک‌دیگر را یاد نکنند.(حجرات ۱۱)

این‌که تنها رسانه تلوزیونی و ملی یک کشور به خودش اجازه می‌دهد، به‌آسانی با درنوردیدن مرزهای اخلاق، و بی‌توجهی به حقوق و شخصیت فردی و اجتماعی جمعی از شهروندان، و با توسل به دست‌انداختن، تمسخر و درآوردن ادای آن‌ها با بی‌احترامی، فرصت شادی و خنده برای دیگر شهروندان و مخاطب اندک خود فراهم کند، به شفاف‌ترین شکل نشان می‌دهد که کف‌گیر این رسانه نه‌تنها در برنامه‌سازی و جذب کار‌شناس، که حتی در اخلاق نیز سخت به ته دیگ خورده‌است.

رسوایی و وقاحت سازمان صداوسیمای ملی ایران در برنامه مضحک، نازل و زشت «خنده بازار» آن‌قدر شدید است که به‌رغم تمام اعتراض‌های بیان‌شده از طرف افرادی که در برنامه یادشده، سوژه طنز و تمسخر و خنده مخاطبین این رسانه شده‌بودند، نه‌تنها به اعتراضات بیان‌شده، بلکه به هیچ آسیب‌شناسی کار‌شناسی در این حوزه اعتنا نشده و تهیه‌کنندگان ترجیح می‌دهند کماکان برنامه خود را بر‌‌ همان مدار سابق تنظیم، و روی آنتن بفرستند.

رسانه ملی طی چند سال اخیر نشان داده‌است که، لزوم احترام به قواعد حرفه‌ای رسانه و احترام به حقوق افراد جامعه، کم‌ترین جای‌گاهی در سلوک رفتاری آن رسانه نداشته و نتایج خسارت‌بار این نوع رفتار نیز کم‌ترین توجهی را در آن‌ها بر‌نخواهد انگیخت. اما سکوت کار‌شناسان مسائل رسانه، و مسائل اجتماعی در برابر این رفتار و عدم آسیب‌شناسی و تذکر به‌موقع، به رواج بی‌اخلاقی و بی‌احترامی عمومی و نهایتا تهی‌شدن جامعه از آموزه‌های اخلاقی و مذهبی خواهد انجامید.

در تمام رسانه‌های معتبر دنیا، طنز، یک ابزار قدرت‌مند برای کنترل رفتار دولت‌مردان و نظارت بر رفتار سیاست‌مداران است. به‌شکل روشنی در تمام رسانه‌های مخصوص طنز توصیه می‌شود که: باهم بخندیم به هم نخندیم. آن‌چه که رسانه ملی ایران دقیقا خلاف آن‌را توصیه و اجرا می‌کند.
این نوشته در امروزنیوز این‌جا

مرتبط:
منشور بی‌اخلاق، اخلاق بی‌منشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۲۹
علی مصلحی

استبداد دینی

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۸۸، ۰۵:۱۹ ق.ظ

 این پست تقدیم می‌شود به «معصومه‌خانم مصلحی» که فردا تولدش می‌باشد
«از آن قوای ملعونه که بعد از جهالت ملت، از همه اعظم، و علاجش هم به‌واسطه رسوخش در قلوب، از لوازم دیانت محسوب بودن، از همه اصعب و در حدود امتناع است، همان شعبه استبداد دینی است.»
( تنزیه‌المله میرزای نایینی)

معروف است در واقعه «رژی» (تحریم تنباکو) وقتی مردم به ندای رهبر مذهبی خود ــ‌میرزای شیرازی‌ــ با دل و جان پاسخ دادند و نه‌این‌که از استعمال دخانیات سر باز زدند، بلکه قلیان‌ها را هم شکستند. وقتی «ناصرالدین شاه» از زنان حرم خواست برایش قلیان بیاورند، یکی از زنان حرم، قلیان مرصع را در حضور شاه بر زمین زد و شکست و گفت :کشیدن قلیان حرام است. وقتی «ناصرالدین شاه» با تغییر از حرمت کشیدن قلیان و کسی که این حرمت را اعلام داشته بود سئوال کرد جوابی ساده را که همه باورهای واقعی ما در آن نهفته است شنید: «کسی که من را برای شما حلال کرده.»
این سخن پایان گفتمان شاه و زنان حرم‌سرا بود که فرمان پیشوای دینی اعظم از فرمان قبله عالم و ارجح بر فرمان همسر بود.

نزدیک به ۱۶۰ سال از آن واقعه تاریخی که به‌راستی آبرویی برای مرجعیت دینی و دین بود، می‌گذرد. صد و شصت سالی که بر تاریخ ایران و تاریخ مرجعیت شیعه در همه جهان چه‌ها نرفته است.

اگرچه این حادثه به‌علت وسعت و عظمت و تاثیری که بر جریان سیاست‌گزاری عظیم یک کشور خارجی گذاشت، یک واقعه منحصر به‌فرد است، اما اتفاقات از این دست طی ۱۶۰ سال گذشته بسیار اتفاق افتاده و قذرت عظیم مرجعیت را به دشمنان دین و مردم دینی نشان داده است.

اما متاسفانه سوء‌استفاده از دین و استفاده ابزاری از آن طی سال‌های اخیر، علیرغم تذکر مشفقان دردمند از یک‌طرف و تلبیس به شکل و لباس دین توسط عده ای فاقد شان این حوزه از طرف دیگر، و همچنین مصادره دین به نفع خود و تفسیر و تعبیر دین بر اساس حوائج نفسانی بعضی از عالمان دینی باعث خالی شدن شدید کاسه دین و فقر اعتبار آن به نحو بسیار فاحشی شده است.

اخیرا یکی از مراجع عالی‌رتبه تقلید شیعیان جهان ــ‌آقای منتظری‌ ــ‌که به تایید دوست و دشمن در حوزه علم و عمل در میان حوزویان جزء کبار این صنف محسوب می‌شد، از دنیا رفت.
در عظمت شخصیت علمی ایشان همین بس که تمام علمای حاضر مستقیم یا غیرمستقیم از شاگردان ایشان بوده‌اند.
پس از فقدان این مرجع بزرگ، جمعیت عظیمی از علاقه‌مندان به شان مرجعیت تقلید شیعه و از مقلدان پرشمار او، علیرغم کمترین اطلاع‌رسانی رسمی در مراسم تشیع جنازه او شرکت کردند.
نه‌تنها این مراسم عظیم در هیچ رسانه رسمی انعکاس نیافت، بلکه جمعی از عوام به سعایت و هدایت همان مراجع رسمی مانع از برگزاری مراسم ترحیم این بزرگ‌مرد فقاهت و شجاعت شده و هم‌زمان عک‌سهای وی را در شهر قم و اطراف منزل و دفترش پاره نمودند.
طرفه آن‌که حرمت‌شکنان به ساحت مرجعیت شیعه و آقای «منتظری» و «صانعی»، فردای آن‌روز توسط شخصی که مدعی است از صنف مراجع تقلید است مورد میزبانی، حمایت و تشکر قرار گرفتند.

بنده در این‌که ایشان شرایط مرجعیت تقلید دارند یا خیر بحثی ندارم. گو این‌که چنین حقی بر اساس عرف نانوشته حوزه‌های علمیه صرفا مخصوص علمای طراز اول است لاغیر.
اما جای سئوال بسیار بزرگی است از حضرت ایشان و سایر مراجع تقلید دیگر که چرا دیگر امروزه فتوی یا پیشنهاد شما ــ فرق نمی‌کند از هر طرف که باشید ــ مثل گذشته پایان گفتمان اختلاف در بین مقلدانتان نیست؟ و چرا امروز حرف نه‌تنها قبله عالم که حرف کودکان نیز در همه‌جا بر حرف و نصیحت شما ارجح است؟ بلکه دقیقا مردم می‌گردند ببینند شما چه گفته‌اید تا عکس آن‌را عمل کنند؟
اگر باور ندارید به رنگ رخسار جامعه پیرامون‌تان نگاه دقیق‌تری بیاندازید.

تمام مردم کشور که اغلب از مقلدین شما هستند، امسال یک روز زودتر از شما به استقبال ماه شوال رفتند.

تنها رسانه رسمی کشور که بزرگ‌ترین و بیشترین سهم را در تخریب شان و جای‌گاه مرجعیت، طی سال‌های اخیر داشته، امروزه بیشترین تلاش خود را بر پرکردن این خلا و شکافی که هر لحظه روبه افزایش است می‌گذارد، اما هرچه او بیشتر می‌گوید؛ مردم کم‌تر می‌شنوند.
گفت: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آن‌که البته به جای نرسد صدای «صدا و سیمای» ضرغامی است.

دیری نمی‌گذرد که خشونت ناشی از استبداد دینی، مفتیان خشونت را به‌کام خود فرو خواهد بلعید.از آن‌رو که مقلدان به عینه مشاهده می‌کنند:
 واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند به خلوت نرفته و در جلوت کاری خلاف وعظ خود انجام می‌دهند.
حافظ همین امروز هست که سروده است:
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۸۸ ، ۰۵:۱۹
علی مصلحی

چاه مکن بهر کسی

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۳۸ ق.ظ

«مولوی» در دفتر ششم مثنوی داستانی دارد درباره رنجوری که برای مداوا پیش طبیب رفت:
آن یکی رنجور شد سوی طبیب
 گفت نبضم را فرو بین ای لبیب
و طبیب پس از مداوا و نبض‌گرفتن واقف شد که امید صحت بر او محال است. بنابراین برای آن‌که دستور پرهیز برای بیماری که روزهای آخر عمر را سپری می‌کند مفید به حال نیست و کمترین نتیجه را در بر ندارد بنابراین:
گفت هر چت دل بخواهد آن بکن
تا رود از جسمت این رنج کهن

هرچه خواهد خاطر تو وا مگیر
 تا نگردد صبر و پرهیزت زحیر

صبر و پرهیز این مرض را دان زیان
 هرچه خواهد دل، درآرش در میان

رنجور از طبیب فارغ شده به‌راه افتاد. در کنار جوی آبی، صوفیی نشسته دست و رو می‌شست. رنجور بر پشت گردن صاف صوفی طمع کرد و نسخه طبیب را بیاد آورد. سیلی محکمی بر پشت گردن صوفی نواخت.
 صوفی رنجور را به قاضی برد و قاضی پس از دیدن حال زار رنجور، صوفی را مخاطب ساخت که: حکم خدا درباره زندگان است و این رنجور سال‌ها پیش مرده است و ... .
صوفی قاضی را پرسید:
گفت صوفی پس روا داری که او
 سیلی‌م زد بی‌ قصاص و بی‌ تسو؟

و قاضی بلافاصله از او پرسیدکه:
گفت قاضی تو چه داری بیش و کم؟
گفت دارم در جهان من شش درم

گفت قاضی:سه درم تو خرج کن
 آن سه دیگر را به او ده بی سخن

زار و رنجورست و درویش و ضعیف
 سه درم دربایدش ترّة و رغیف

قاضی و صوفی مشغول جر و بحث و گفت‌وگو شدند. در همین حین نگاه رنجور به پشت گردن قاضی افتاد.
بر قفای قاضی افتادش نظر
از قفای صوفی آن بد بتر

سوی گوش قاضی آمد بهر راز
 سیلیی آورد قاضی را فراز

پس از سیلی‌خوردن قاضی از رنجور، صوفی قاضی را سزنش کرد که:
آنچ نپسندی به خود ای شیخ دین
 چون پسندی بر برادر، ای امین؟

این ندانی که پی من چه کنی
هم در آن چه عاقبت خود افگنی؟

این یکی حکمت چنین بد در قضا
 که تو را آورد سیلی بر قفا

وای بر احکام دیگرهای تو
 تا چه آرد بر سر و بر پای تو؟

بقیه داستان را خود حدس زده یا در مثنوی عظیم معنوی بخوانید.

آقای دکتر « علی لاریجانی » را خیلی سال است که می شناسید و می‌شناسیم. از مراسم تودیع «سید محمد خاتمی » از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معرفی وی به‌عنوان وزیر جدید، در همان روز بود که وقتی اکثر کارمندان وزارت ارشاد از خداحافظی «خاتمی » به شدت متاثر بودند، آقای «سید محمود دعایی» خطاب به او گفت: «ای کاش هنگام خداحافظی شما هم کارمندان این‌گونه متاثر باشند.» و ای‌کاش که در همه جا هنگام تودیع، همکاران از رفتن هیچ‌کس خوشحال نباشند که متاسفانه بالای نود درصد این‌گونه نیست و در مورد آقای « لاریجانی» هم.

به صدا وسیما آمد و هشت سال از خاطر هی‌چکس نرفته است که رسانه ملی ایران طی این مدت به دلیل رویکرد جناحی و یک‌سویه او از یک‌طرف و حذف و تخریب و اهانت نسبت به شخصیت‌های بزرگ علمی، هنری و مذهبی از طرف دیگر به «سیمای لاریجانی» تنزل شان یافت.
در همین دوره بارها و بارها به سعی و سعایت او برنامه‌هایی ساخته و پرداخته شد که مهمترین هدفش حذف «اصلاح» و «‌اصلاح‌طلبی» بود.
سانسور خبری و تحریف و جعل خبر در دوران مدیریت او عملا تشویق، و ترغیب تلویحی خشونت و شاخه شناخته شده آن «انصارحزبالله» بوده است.
مردم ما برنامه‌های «چراغ»، «هویت» و فیلم سانسور شده و تحریفی «کنفرانس برلین» پخش‌شده از سیمای تحت مدیریت ایشان را هنوز فراموش نکرده‌اند.

از مشخصات بارز«اخوان لاریجانی» چرخش سریع در مواضع است و آقای دکتر نیز از این خصیصه بهره کافی و وافی برده است؛ تا بدان‌جا که ظهر روز انتخابات دهم پس از رصدکردن اوضاع و دریافت اخبار رسمی ریاست‌جمهوری مهندس «موسوی» را به ایشان تبریک گفته و پس از اتفاقات ناگوار بعد از انتخابات در برنامه زنده تلوزیونی خواستار آن شد که صدا و سیما به مخالفین هم حق و وقت برای دفاع بدهد از یک‌طرف، و از طرف دیگر حمله شدیدالحن ایشان به سران جنبش سبز پس از جریان پاره‌شدن عکس موسوم به «اهانت به امام».

بگذریم درباره ایشان و اخلاق خاص ایشان بسیار بیشتر می‌توان نوشت.

آقای دکتر اخیرا به نمایندگی از ریاست‌جمهور خصوصا و ملت ایران عموما، راس یک هیئت دیپلماتیک به کشور «انور سادات» و «حسنی مبارک»، کشور اهرام مسافرت نموده و مسئولیت دیپلماتیک خود را نه کم نه زیاد ــ آن‌چنان‌که باید ــ انجام داد و برگشت. اما بلافاصله دست‌پروردگانش در «انصار حزب‌الله» و بیسج دانشگاه‌ها پشت گردن او را از پشت گردن مرحوم دکتر «زرین‌کوب» و دکتر «‌شفیعی کدکنی» و دکتر «چنگیز پهلوان» و خانم دکتر «جمیله کدیور» و ... صاف‌تر یافته و هوس پشت‌گردنی‌زدن به او نمودند.

نامه شدیداللحن بسیج دانشگاه‌ها به آقای لاریجانی و تقاضای عذر‌خواهی او از ملت ایران به دلیل ملاقات با «حسنی مبارک» به سعایت و راهنمایی آن‌هایی تنظیم شده است که امروز در راهپیمایی خودجوش؟؟؟ قم راه‌پیمایان را به حضور پذیرفته و به مردم ایران ؟؟؟پیام دادند که «شهر مقدس قم جای منافقان نیست.»
 دیری نمی‌پاید که راهپیمایان امروز درخواست خروج میزبان امروزشان را از قم خواهند داشت.
مگر آن‌که ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۸۸ ، ۰۴:۳۸
علی مصلحی