جادو و جمبل یا علم
قدمای ما برای حل مشکلاتشان به رمال، دعانویس، جنگیر، فالگیر، جاوگر و پیشگو مراجعه میکردند. حقحساب نسبتا قابلتوجهی هم میپرداختند. مشکلات پیشینیان حل نمیشد اما از رمال و جنگیر و ... هم ناراضی نبودند. چند روزی را با تخدیر تلقینهای اینها سپری میکردند و چند مدت بعد دوباره روز از نو و مشکل از نو.
این ذهنیت به سادگی از ذهن و زندگی نسلهای بعدی بیرون نمیرود و نسلهای بعدی کمی در قبال خرافه و غلط دانستن آن روشها مقاومت میکند.
دقت کنیم که دنیای توسعهیافته، سالهاست علم را برای تندرستی، شادمانی، موفقیت و زندگی مطلوب، به خدمت گرفته، ولی ما هنوز اندر خم همان کوچه رمال و طلسمی و جادوگر، دنبال تخدیر برای رفع مشکلاتمان هستیم. ما هنوز نمیتوانیم باور کنیم و بپذیریم که زندگی یک مهارت است و مهارت را باید آموزش دید و آموخت و تمرین و تجربه کرد. جنگیر و رمال و دعانویس و ... بیش از آنکه مشکلی حل کنند، مشکلآفریناند. اما ما اینگونه عادت کردهایم که بیشتر از هزینه آموزش، دستمزد به رمال بدهیم تا در منجلاب زندگی بدون مهارت دست و پازدن ما را تماشا کند و به ریش ما بخندد. باور نمیکنید؟ بررسی مختصری بکنید که تا چه اندازه ذهنیت عمومی با آموزش مخالف است و آموزش را کلک و حقهبازی و جیب دوختن و ترفند و فریب برای دوشیدن تعریف میکند ولی ...
مرتبط:
جنگیری