چرا دوباره بلاگفا؟
من جزء آخرین نسل کارمندانی بودم که سیستم غیرمکانیزه و اصطلاحا دستی بانک را تجربه کردیم. نسل استخدامی بعد از ما به محض ورود پشت مونیتور و کامپیوتر نشست و دیگر از شلوغی سیستم دستی در بانک خبری نبود.
سیستم دستی برای هر مشتری، یک نمونه کارت موجودی حساب در طرف اول، و یک برگه در دفتر روزنامه بهعنوان طرف دوم و یک کارت بهعنوان نمونه امضا داشت. حتما یادتان هست کارمندی که وظیفه داشت چک را پاس کند، باید از میان انبوه کارتها، کارت صاحب چک را یافته و موجودی را چک و پس از درج شماره چک، مبلغ، تاریخ و مانده، کارت را بهجای خود برگردانده، حالا سراغ جعبه نمونه امضا رفته و از میان آنهمه کارت، کارت مخصوص امضای صادرکننده چک را یافته و پس از تطبیق به جای خود بازگرداند. و چک را پس از ممهور به مهرهای تصدیق، به صندوق تحویل دهد.
ضمنا اگر مشتری پولی بهحساب میریخت، فیش نقدی از صندوق تحویل کارمند جاری میشد تا به همان شکل که از موجودی حسابی کم شد، اینبار به موجودی کارت اضافه شود.
چکها و فیشهای نقدی هرازگاهی تحویل کارمند دیگری که طرف دوم را در دفاتر روزنامه وارد میکرد میشد، تا تکتک صفحات مربوط به مشتریان را یافته و چکها یا فیشهای نقدی را در آن وارد کند.
در آخر ساعت اداری کارمند جاری و کارمند دفترنویس، مانده حساب روزانه مشتریان را باهم چک میکردند تا اشتباهات احتمالی را رفع کنند.
از کلیه چکها و فیشهای نقدی در پایان روز جداگانه اصطلاحا «شیفر» گرفته میشد. یعنی همه چکها باید با هم جمع شده و مبلغ نهایی با مبلغ دفتر مطابقت داشته باشد. فیشهای نقدی هم همینطور.
همین عملیات در مقیاسی گستردهتر در آخر ماه و باز در مقیاسی گستردهتر از آخر ماه، در آخر سال انجام میشد.
حتما خاطرتان هست که پرسنل بانکها آخر ماه تا نزدیک شب در بانک بودند و آخر سال حتی تا یکی دو روز که از عید گذشته بود.
کامپیوتر همه این تشکیلات و شلوغی و وقتگیری و ... را حذف و در یک «اینتر» خلاصه کرد. جعبه کارتهای چککردن موجودی حساب و کارتهای نمونه امضا، و دفاتر روزنامه و کل و معین و ... جایشان را به مونیتورهای شیک داد و میلیونها کارت حساب و موجودی در یک مونیتور جاسازی شد و با یک اینتر حاضر. آخر روز و آخر ماه و آخر سال برای کارمندان بانک یکجور شد و حسابرسیهای اعصاب خورد کن و زمانبر هم به قولی «کشک».
من تازه به شعبه ۲۲ بهمن آمده بودم. یک روز یک اختلال فنی باعث شده بود که مانده کامپیوتر صندوق با مانده کامپیوتر مادر، اختلاف داشته باشد و هرچه ریس و معاون و پرسنل تلاش میکردند این اختلاف حل نمیشد. شاید نیمساعتی زمان برده بود که ریس با جدیت و با نارحتی آمیخته به تمسخر کامپیوتر و سیستمهای مدرن گفت: تورو خدا سیستم دستی رو سرپا کنید. این مسخرهبازیا چیه؟ و منظورش از «مسخرهبازیها» سیستم کامپوتری بود که نزدیک به دوسال بیشترین خدمات آسان و راحت را به او اهدا کرده بود اما اکنون نیم ساعت تاخیر او را کلافه کرده بود و با علاقه از سیستمی صحبت میکرد که نه دوسال یک روز، که هروز این تاخیر و زمان را برایش به ارمغان میآورد.
اگرچه این حرف او یک شوخی از سر ناراحتی بود و اگر هم او میخواست، چنین اختیاری نداشت، ولی حقیقتا این گفتار آیینه رفتار عمومی ما با تکنولوژی و مدرنیسم است. باسواد و بیسواد و روستایی و شهری و پیر و جوان هم ندارد. همه ما بر اساس نمیدانم کدام خصلت و خوی ذاتی یا کسبشده از محیط و جامعه و ... در مقابل آسایش و آرامش و خدماتی که از تکنولوژی و مدرنیسم عاید میشود، مقاومت میکنیم و بهسختی حاضریم دست از سر کچل سیستمها و ابزار ستتی و قدیمی برداریم و از آنها دل بکنیم و تکنولوژی و ابزارها و فضاهای مدرن و جدید را تجربه کنیم.
از طرف دیگر خیلی هم برایمان سخت است، از سازمانی که ابدا حاضر نیست خدمات مناسبی در مقابل خدمات ما ارائه دهد، دل بکنیم و برویم سراغ سازمان مشابهی که خدمات بسیار مدرنتر و بهتر را با همان قیمت ارایه میکند.
سایت «بلاگفا» که از قِبل اقبال کاربرانش، بالاترین اعتبار را برای خود کسب و در سایه آن، سرمایهگذاری و کسب منفعت کردهاست، طی بیش از ۱۰سال خدمات وبلاگدهی، کمترین امکانات جدید که اینروزها در سیستمهای مدرن پیشپا افتاده مینماید را به سیستم خود اضافه نکردهاست و شوربختانه هیچکدام از کاربران این سایت هم نهتنها اعتراضی به مدیریت این سایت نداشتهاند، که حاضر به جداشدن از این سیستم ابتدایی و عقبمانده و مهاجرت به سایتی دیگر هم نشدهاند و با سختیهای کار با این سیستم کنار آمدهاند.
این سایت حدود دوماه پیش از دسترس کاربران خارج شد و پس از وعدههای بسیار، اکنون با حذف کلیه اطلاعات سال نو میلادی و با همان سیستم قدیمی و البته با داشتن مشکلاتی جدید برگشته است.
امروز سری به وبلاگ بیش از ۳۰ نفر از دوستانم که از خدمات این سایت استفاده میکنند زدم. هیچکدام علاقهای به خداحافظی با این سیستم عقبمانده نداشته و ابدا برایشان مهمنبوده و نیست که اولا دوماه است ارتباطشان در سایه بیتوجهی مدیر سایت، با مخاطب قطع شدهاست.
دوم: کل اطلاعات و مطالبشان برای دستکم یک نیمسال از بین رفتهاست. و سوم اینکه این سایت سادهترین و بدیهیترین امکان یک سایت بلاگدهی یعنی یک فضای رایگان آپلود عکس ندارد.
این درحالی است که در کنار چند سایت بلاگدهی بیگانه که به رایگان خدمات وبلاگی میدهند، سایتهای ایرانی خیلی خوبی هم هستند که خدمات بسیار بهتر و مناسبتری را در اختیار کابران خود میگذارند، اما همان خوی سنتی و مقاوم در برابر مدرنیسم، باعث شده که اغلب کاربران این سایت حاضر نشدهاند پس از اینکه این سایت دوماه در دسترس نبود، عطای آن را به لقایش بخشیده و به سراغ سایت دیگری بروند.