پزشکان فوقتخصص قربانی کدام سهلانگاری شدند؟
در اینکه عمر دست انسان نیست و زمان مرگ را آدمی نمیداند، کمترین تردیدی نیست.
آدمی فقط میتواند با عمل کردن به توصیههای بهداشتی و امنیتی، سلامتی خود را تضمین نماید، اما نمیتوان منکر شد که بعضا، آدمی با رعایت تمام اصول بهداشتی و امنیتی و چکاب کامل دورهای علائم حیاتی سلامت خود، و درصد بالای تناسب در نمودارهای سلامت، باز هم اسیر مرگ ناگهانی شده و جان خود را زودهنگام از دست دادهاست.
این البته غیر از موارد تلفات جانی است که بر اثر سوانح و حوادثی چون تصادف و سقوط و … گریبانگیر مردم میشود.
با اینهمه اما اینکه چهار پزشک فوقتخصص ناگهان و در یک شب در کنار هم، آنهم بر اثر یک بیاحتیاتی پزشکی، جان به جانآفرین تسلیم نمایند، ضمن تاسفانگیزبودن، نمیتواند موجب تعجب، حیرت و پرسش افکار عمومی قرارنگیرد، و نمیتوان بهسادگی از کنار آن عبور کرد.
ظاهرا توقع عمومی آنَست که حواس چهار پزشک فوقتخصص، هنگام خوابیدن در یک مکان، بسیار بیشتر از مردم عادی به وضعیت امنیتی و استاندارد وسایل مورد استفاده مکانی که در آن مشغول استراحت هستند، باشد.
از طرف دیگر بهنظر میرسد که قربانیان، در منزل یک پزشک مهمان بودهاند و مسلما یک پزشک آن اندازه از استطاعت مالی برخوردار هست که هنگام ساخت منزل، تمهیدات امنیتی لازم برای امنیت حداقلی یک مسکن را در ساخت منزل خود لحاظ نموده باشد.
اصلا یکی از دلایل میزان قابلتوجه دستمزدی که برای طبابت یک پزشک در نظر گرفته و مصوب شده و مورد پذیرش جامعه هم قرارگرفته، تهیه و خرید چنین خدماتی برای افزایش ضریب امنیت جانی آنهاست. چرا که وجود یک پزشک لازمه تضمین امنیت و سلامت عدهی زیادی از افراد عادی جامعه است.
به عبارت سادهتر، یک پزشک که در موقع بیماری و خطر به وجودش نیاز بیشتری احساس میشود، و وجودش تضمینکننده امنیت برای افراد عادی جامعه است، باید در شرایط امنتری سکونت و زندگی داشته باشد، تا خطر کمتری او را تهدید نماید. (این البته مربوط به شرایط اضطرار و تهیدستی جوامع است و الا باید همه اقشار جامعه از حداقلهای امنیتی برخوردار باشند.)
با همه این ظرافتها و احوال، چهار پزشک فوقتخصص که تعدادشان در کشور اندک هست، بهسادگی و بهدلیل استنشاق گاز منواکسیدکربن ناشی از، یا مصرف وسایل گرمایشی غیراستاندارد، یا نصب غیراستاندارد و ناقص آن وسایل، در یک شب و در کنار هم، جان خود را از دست میدهند. آنهم بر اثر همان بیاحتیاطی که همیشه جامعه پزشکی به شهروندان عادی توصیه میکند تا در مقابل خطرات آن هوشیار باشند.
آیا چهار پزشک فوقتخصص هوشیاری لازم برای استراحت در چنین مکانی را نداشتهاند؟
آیا وسایل گرمایشی منزلی که جان آنها را گرفت، استاندارد نبودهاست؟
آیا در ساختمان محل سکونت میزبان، تمهیدات امنیتی و استانداردهای فنی لازم لحاظ نشدهاست؟
و یا اینکه همه این پیشبینیها صورتپذیرفته، اما جعلی بوده و قربانیان به تضمینهای جعلی اعتماد نموده و قربانی شدهاند؟
این اتفاق ناگوار از چندین زاویه میتواند مورد بررسی قرار بگیرد. نتیجه این بررسی ممکن است به جواب مثبت به پرسش آخر منجر نشود و بیاحتیاطی قربانیان دلیل اصلی آن باشد. احتمالی که با پیشفرضهای مطرحشده، کمی غیرممکن مینماید.
با این وجود اما نمیتوان منکر آن شد، که فقر فزاینده و رو به رشد، بیش از پیش باعث میشود تا تمام درآمد شهروندان صرف تامین نیازهای اولیه و ضروری شده، و درآمدهای ناچیز آنها به تامین نیازهای امنیتی و خرید کالاهای استاندارد برای مصارف معمولی قد ندهد.
از طرف دیگر، هزینه تمامشده بالای یک کالای مصرفی، در مقابل قیمت فروش ناچیز آن باعث میشود که تولیدکنندگان به جای توجه به اصول فنی و امنیتی استاندارد، برچسبهای جعلی صادر، و کالای معیوب و ناقص تولید، و در اختیار مشتریان خود قرار دهند. این وضعیت بهآسانی به تشکیل یک چرخه معیوب کار ناقص، کلاهبرداری و فساد در همه حوزهها و ارکان جامعه منجر میشود.
خروجی و نتایج چنین چرخهی معیوبی، قربانیشدن اخلاق ابتدا و بعد آمار بالای قربانیان حوادث و سوانحی است که قربانیان بیگناه آن به چرخه اعتماد جعلی و متزلزل جامعه تکیه نمودهاند.
ایران نرخ بالای قربانیان ناشی از حوادث اینچنین را دارد. این نرخ هرروز روبه افزایش است. حادثه شهر دزفول و قربانیشدن پزشکان ــ ولو که به این دلایل هم نباشد ــمیتواند حکم هشداری را داشته باشد که صدای زنگ خطر آن به گوش میرسد.
مرتبط:
مرگ مبهم ۴ پزشک در یک خانه دزفول