قدرت انتقاد، جرات اصلاح
جمله مشهوری در تحسین و ارجمندی «خلاقیت» منسوب به «ویکتور هوگو» ظاهرا هست که: منقدین ادبی، عرضه آفرینش یک اثر مختصر ندارند.
این داستانک مشهور به نوعی بازگو کننده همان حرف است. البته با احترام به منتقدینی که صرفت منتقد نیستند:
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
استاد به او گفت که دیگر شما استاد شدهای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوقالعاده کشید و آنرا در میدان شهر
قرار داد. مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران درخواست کرد
اگر هر جایی ایرادی میبینند، یک علامت × بزنند. غروب که برگشت دید که تمامی
تابلو علامت خورده است. بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد
چنان کرد. استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و
قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که: اگر
جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید.
غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت:
همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه.
منبع: شبکههای اجتماعی