ستیز با خویشتن و جهان
میخواستم قصه بگویم. اتفاقی افتاد. قصه را فرو میگذارم و از غصه مینویسم.
در ادبیات شیرین ما شخصیتی افسانهایمانند وجود دارد به نام «ملانصرالدین». سراسر قصه زندگی این آدم درد و مصیبت و بدفهمی و بدبختی است. ولی وقتی این درد و مصیبت تعریف میشود ما میخندیم و با تعریفکردن آن دیگران را میخندانیم.
قصه امروز مملکت و سیاست و قانون و ناموس سیاسی امروز ما، قصه غصههای «ملا» است. مجموعهای از بدفهمیها که هر روز بدبختی و مصیبتی را بهوجود میآورد و هر روز ما را ضعیفتر و نحیفتر از دیروز میکند، و دنیای فربهشده از ضعف ما، به این قصهها و غصهها میخندد و با تعریف آن دنیا را میخنداند.
ما به دست خودمان سرمایههایمان را به جیب دیگران سرازیر میکنیم، والا این نتیجه عاید ما و خلافش عاید آنها نمیشد. حال شما سرمایه را هرچیز میخواهید بگیرید. از آبروی سیاسی دیپلماتیک گرفته، تا آبروی علمی و فنی از یکطرف، و از سرمایههای اقتصادی گرفته تا سرمایههای انسانی و ... از طرف دیگر.
نقل است که دختر «ملانصرالدین» شکایت از دست شوهر نزد پدر آورد که؛ شوهر مرا کتک زده است. «ملا» چوبی اختیار کرده، به جان دختر افتاد و پس از فرو مالیدن حسابی به دخترش گفت: حال نزد شوهرت برو و به او بگو دختر مرا میزنی؟ من هم همسر تو را زدم.
در خبرهای همراه و همزمان با خبر «صدور دومین قطعنامه شورای حکام آژانس» بر علیه ایران که به اندازه کافی موجب سرافکندگی و کاهش شدید آبروی بینالمللی ما شد، خبر مهم دیگری نیز وجود داشت که متاسفانه علیرغم اهمیت و اعتبار، به لحاظ دردمندی، لابهلای خبرهای هستهای گم شد و توجهی آنگونه که شایسته بود، نسبت بدان نشد.
دولت ایران لایحهای را به مجلس فرستاد و خواستار تخصیص مبلغ ۲۰میلیارد دلار برای کشف موارد نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر از جمله «ایالات متحده آمریکا» و «انگلیس» شد.
مجموعه شبکههای متعدد خبری سیمای آقای «ضرغامی» هم بارها و بارها این «سند افتخار» را بهعنوان پاسخ محکم و دندانشکنی به قطعنامه اخیر «شورای حکام» معرفی نمود.
دقت در مفاد لایحه مذبور نکات شایسته تاملی نشان میدهد. «ایران» از نگاه جامعه جهانی متهم به نقض حقوق بشر است و چه کسی است که به این حقیقت معترف نباشد الا بانیان اصلی و عوامل این نقض حقوق؟ و وقتی دفاع بسیار خام و اشتباه این عوامل از رفتارها و توجیهات تراشیده شده، مجموعههای بینالمللی مدافع حقوق بشر را متقاعد نکرد چاره آن میشود که ما هم دست بهکار شویم و بگوییم اگر نقض حقوق بشر بد است، پس چرا در کشورهای بزرگ دنیا و از جمله مدافعان حقوق بشر این حقوق نقض میشود؟
و حال لازم میآید برای این توجیه مضحک سند هم پیدا شود که میشود اما از کجا؟ از جیب ملت بدبخت ایران. یعنی همان ملتی که حقوق مسلم انسانیش نادیده گرفته شده و مثل «دختر ملا» از شوهرش کتک خورده بود حالا باید التجا به پدری ببرد که به جای التیام زخمهای ناشی از بدرفتاری و نقض حقوق کتک دیگری هم نوش جان نماید.
پانویس:
تیتر نام کتابی از «یوسفعلی میرشکاک»